تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
در پاسخ سؤال فوق دو مطلب را باید در نظر گرفت:
مطلب اول که اهمیت اساسی دارد و در تمامی تحلیلها باید مدنظر قرار گیرد، این است که: )برای ترسیم حقوق زن، بررسی دو عنصر محوری لازم است: یکی شناخت اصل انسانیت که حقیقت مشترک بین زن و مرد است؛ و دیگری هویت صنفی زن که واقعیت مختص به اوست. برای تشخیص صحیح آن حقیقت مشترک و این هویت مختص، هیچ مرجعی صالحتر از خداوند، یعنی آفریدگار عالم و آدم، نیست. آنچه در تشریع خطوط کلی حق مشترک و حق مختص زن و مرد استنباط میشود، آن است که چیزی حق مشترک است که در تعالی روح و ارتقای انسانیت مشترک بین زن و مرد مؤثر باشد. همچنین حق مختص، چیزی است که در پرورش هویت مختص زن یا مرد سهم بسزایی داشته باشد. برای مثال، تحصیل علوم و معارف و کسب فضائل اخلاقی، حق مشترک هر دو است و این که ما حقوق انسانی را در پستها و مقامات دنیوی جستوجو کنیم، تنزل و دوری از معارف عمیق دینی است. در نگاه اسلامی، مشاغل و مناصب حق نیستند، بلکه مسؤولیت و وظیفهاند؛ یعنی باری هستند که باید تحمل کرد و به مقصد رساند. امیرالمؤمنین )ع( حکومت دنیا را اگر فقط از منظر مناصب و عنوان مورد نظر باشد، کم ارزشتر از
عطسهی بز، )نهجالبلاغه، خطبهی 3. یا استخوان خوک در دست بیمار مبتلا به جذام )نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارهی 236. معرفی میکند.( )عبدالله جوادی آملی، زن در آینهی جمال و جلال، صص 336 - 338. .
چنان که در بیانات معصومین علیهمالسلام بیان شده، درجات بهشت به عدد آیات قرآن و به اندازهی درک مراتب ظاهر و باطن قرآن رتبهبندی شده است، اما هیچ جا دیده نشده که درجات بهشت بر اساس معیارهای اجرایی تقسیم شده باشد تا در نتیجه گفته شود به زن سهم کمتری میدهند امیرالمؤمنین )ع( کارهای اجرایی را وظیفه میداند و میفرماید: این امانتی به دست شماست و هرگز امین، مالک نیست. فرق بین مقامات معنوی و منصبهای دنیوی این است که مقامات معنوی، ملک آدمی است، ولی منصب دنیایی امانت است و امانت مایهی فخر نیست، حال آن که ملک مایهی فخر است. مرجعیت و قضاوت، امانت است، ولی فقاهت، ملک است. وزارت امانت است اما تقوا ملک است. در آنچه تعلق به جان دارد و کمال روح است، زن و مرد یکسانند، اما در محدودهی آنچه امانت و وظیفه است و جدای از جان، کارها تقسیم شده است. )برای توضیح بیشتر ر. ک: همان، صص 86 - 89. .
خلاصه این که در تمامی امور ارزشمند که در یک کلام تحت عنوان قرب الهی مطرح میشود، زن به هیچ وجه قابلیتی کمتر از مرد ندارد، چون اساسا قرب الهی صفت روح است نه صفت جسم، و روح مذکر و مؤنث ندارد. )همان. درگیریهای قضایی و مسؤولیتهایی نظیر آن به تدریج در نفس انسان اثر میگذارند و به نوعی عادی شدن میانجامند. این امر با مسؤولیت اولیهی زن، یعنی برقراری ارتباط عاطفی با فرزند و اشباع عاطفی او منافات دارد. لذا حتی در برخی شغلها و منصبها که جواز آن برای زنان صادر شده است، دوری کردن از آنها فضیلت و ارزش دارد. شهید مطهری در این زمینه پس از توضیح مختصری در باب این که تربیت، دو جنسیاست و تربیت مرد با تربیت زن فرق میکند، میفرماید: )برخی مشاغل از قبیل قضاوت و زعامت سیاسی، فاسد کنندهی زن و ]یا[ فاسد کنندهی آن شغل است. اگر زنی زعیم سیاسی یا قاضی بشود قطعا یا زعیم و قاضی خوبی است و همسر و مادر بدی و بالاخره زن بدی؛ و یا همسر و مادر خوبی است و زعیم و قاضی بدی. حتی زنان استثنایی امروز که این شغلهای مردانه را به عهده گرفتهاند، قدر مسلم این است که از )زن( بودن خود استعفا داده از نظیر بانو گاندی و گلدامایر و غیر اینها.( )مرتضی مطهری - یادداشتهای الفبایی، ج 5، ص 281. .
مطلب دوم، یعنی محروم بودن زن از چنین مناصب اجتماعی، نظر همهی فقها نیست و آیة الله جوادی آملی در خصوص قضاوت و مرجعیت تقلید نشان دادهاند که اولا همهی فقها معتقد به حرمت قضاوت و مرجعیت تقلید برای زن نیستند، بلکه بسیاری از آنان - از جمله خود ایشان - دلالت احادیث مربوطه را حداکثر )رخصت( دانستهاند، نه )حرمت(. یعین امور اجرایی اگر زمین بماند بر زنان واجب نیست، اما بر مردان واجب است. )همان، صص 353 - 348. ثانیا تصریح کردهاند بر این که: )لازم است توجه شود که جنبهی عاطفی بودن زن، ذاتا مانع تعدیل قوای عقلی و فکری او نخواهد بود و تمام بحث در صورتی است که جنبهی خردورزی و فرزانگی معتبر در مرجعیت، مقهور عاطفه و احساس نشود. زیرا گاهی خردورزی برخی از مردان مقهور بعضی از شؤون نفسانی میشود که در این حال، چنین مردی شرایط قضا یا مرجعیت نیست. ممکن است لزوم ریاضت کشیدن و تمرین زنان برای تعدیل عواطف بیشتر از مردان باشد، لیکن اگر در پرتو تمرین، شرایط مساوی پدید آمد، دلیلی بر محرومیت زنان از سمتهای یاد شده، به ویژه نسبت به جامعهی زنان، وجود ندارد.
]البته[ مطلب مهمی که حرمت آن بیش از هر گونه حقوق و مزایای اجتماعی است، آن است که زن در عین فراگیری علوم و فنون سودمند اسلامی، پرورش نسل آینده یعنی انسانهای واقعی و امت اسلامی را بر عهده داشته است. یعنی جامعهی آینده بر زنان کنونی حق انسانی و الهی دارند و مبادا ارزشهای مادی و عادی، مقام والای مادری را به دست نسیان بسپارد و آن را کمتر از سمتهای دیگر وانمود کند و مدیریت داخلی خانه، که رکن اصیل جامعه اسلامی است، کم رنگ شود. یعنی نه اعضای خانواده، نه افراد جامعه و نه نظام حکومتی و نه حتی خود زنان، مجازند که مقام شامخ مادری را تنزل دهند و در شناخت جایگاه آن تجاهل کنند.(. )همان، صص 253 - 254. . .
موتور جستجوی پرسش و پاسخ دینی امین
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.