کلام /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

انسان بايد صفاتی الهی مانند مهرباني، گذشت، علم خواهي و... را به طور هماهنگ در خود پرورش در خود پرورش دهد تا به قرب او برسد. حال اگر باورهای بالا درست است، نقش الگو گرفتن در زندگي چیست و همچنين نقش بعد جسماني؟


در پاسخ به بخش اول سوال شما باید گفت که بله اعتقاداتی درست هستند.با این حال توجه به يک نکته لازم است و آن اينکه انسان در رسيدن به قرب الهي مي تواند از درياي بي کران اسماء الهي به قدر ميسور و طاقت خود، مقداري برخوردار شود و از علم و قدرت و حيات، اراده و ديگر اسماء حق به قدر طاقتش در خود پرورش دهد نه اينکه علم او همان علم خدا يا قدرتش همان قدرت خدا شود. يکي از مواردي که ضرورت تحصيل آگاهي و معرفت و وجود تعليم و تعلّم جدي در زمينه اخلاقي را روشن مي سازد، عظمت هدفي است که در تعاليم اسلامي از سازندگي اخلاقي تعقيب مي شود. بر اين اساس اموري که انسان را مي تواند به اين مهم نزديک کند الگو گرفتن از افرادي است که به باطن اعمال و حقايق آنها رسيده اند. براي رسيدن به هدف والاي انساني و قرب الهي، الگو گرفتن نقش مهم و عمده اي را ايفا مي کند. تأمل و تدبر در رفتار بزرگان و صاحبان معرفتي که خود اين راه را پيموده اند مي تواند انسان را به فراخور حال به مقصد راهنمايي کند. اساسي ترين عنصر شخصيت معنوي اين قبيل افراد که از آنها تحت عنوان الگوي اخلاقي نام مي بريم دارا بودن عنصر آگاهي و معرفت است «الگوي اخلاقي اسلام، انسان وارسته و به کمال پيوسته اي است که علاوه بر ظاهر از نظر باطن نيز به تصفيه اي کامل نائل آمده و دلش روشن به نور معرفت است هدف از تربيت اخلاقي در اسلام، افزايش مراتب و درجات قلبي در سايه معرفت الهي است تا شخص شايستگي لازم براي تقرب به خدا را پيدا کند ازاين رو تعليمات اخلاقي بايد درجهت نيل به اين هدف متعالي قرار گيرد». وجود الگوي عملي در اخلاق، از آن جهت ضرورت دارد که ممکن است انسان نتواند چارچوب هاي کلي تعيين شده را به درستي تشخيص بدهد و تطبيق نمايد و يا ممکن است در عمل دچار افراط و تفريط شود. ممکن است براي کسب معنويت که بسيار مطلوب است به رياضت هاي خارج از روال شايسته و گاه غير شرعي و مشقت آور کشيده شود. در چنين اموري که خطر خروج از اعتدال وجود دارد و يا امکان شناخت درستي از مسائل و تطبيق آنها نيست، وجود الگويي که با اقتداي به او رفتار شود، کمک مي کند که يا به کلي آفتي نداشته باشد و انسان به بيراهه نرود و يا کمترين آفت را داشته باشد. انبياء الهي پيشوايان برگزيده هدايت يافته و شايسته اي هستند که خداوند آنها را به عنوان الگو نام مي برد و از آن جمله به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي فرمايد: أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ. پيامبران را خدا هدايت کرده تو نيز به ايشان اقتدا کن. هم چنين در مورد حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: قَدْ کانَتْ لَکمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ. همانا براي شما مؤمنان الگويي شايسته در ابراهيم و پيروانش وجود دارد. خداوند در آيات ديگر نيز به مسأله الگو گرفتن از بزرگان اشاره فرموده است. اما سئوال اينجاست که آيا الگو گرفتن از غير خداوند منافاتي با الگو گرفتن از صفات حق ندارد؟ در جواب بايد گفت بين اين دو موضوع هيچ منافاتي وجود ندارد زيرا اولياء الهي به دلالت صريح قرآن (آيه بالا)، خود هدايت شده خداوند هستند و منافاتي ندارد که ايشان را به عنوان الگو و راهنما در رسيدن به خود خداوند برگزينيم. ضمن اينکه خداوند (چنانکه در برخي آيات سابق ذکر شد) در موارد متعدد انسان را به الگو گرفتن از افرادي مثل پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ حضرت ابراهيم، حضرت مريم و... دعوت مي کند و اين تشويق براي الگو گرفتن ازاين انسان ها در حقيقت به دليلي است که ذکر شد يعني سهولت رسيدن انسان به مقصد نهايي. اما نقش بعد جسماني چيست؟ از ديدگاه دين، انسان موجودي کاملا عادي و طبيعي نيست، بلکه وجود او از دو ساحت جسماني و غير جسماني سامان مي يابد. ماهيت روح آدمي از مسائل پيچيده و بحث انگيز است. از پاره اي آيات قرآن چنين بر مي آيد که روح مي تواند پس از مرگ مستقل از بدن جسماني به حيات خود ادامه دهد. و از آنجا که بقاي روح پس از متلاشي شدن بدن، ضامن استمرار وجودي آدمي است، آشکار مي شود که در ميان دو ساحت وجود انسان، اصالت با گوهر روحاني است گوهري که حقيقت ذات هر انساني را که معمولا از آن تعبير به من مي کنيم، تشکيل مي دهد، و چون اصالت و حقيقت انسان به روح اوست نه به بدن مادي جسماني ازاين رو در مرحله تکامل (قرب الهي) قادر است خود را از اين کالبد خاکي رهانيده و به تجرد برسد. البته اين حرف که روح از بدن مستقل بوده و اصالت با اوست و اينکه انسان به سبب آن مي تواند بعد از مرگ به حيات خود ادامه دهد، هرگز بدين معنا نيست که بين اين دو هيچ ارتباط واقعي در ميان نباشد بلکه مادامي که آدمي در طبيعت زندگي مي کند،جسم و روح او، تعاملي دو سويه دارند و از يکديگر متأثرند، بر پايه همين تأثير متقابل است که آموزه هاي ديني، انسان راموظف مي دارد حرمت و حريم هر دو ساحت را پاس دارد و با مراقبت کامل از بدن خويش، آن را به نيکوترين شيوه براي نيل به سعادت و رستگاري به خدمت گيرد. بنابراين همان طور که حقيقت انسان و اصالت او با روح اوست، از بعد جسماني نيز نبايد غافل شد. اين را در دستورها و فرمايشاتي که از جانب اولياء معصوم به ما رسيده به وضوح مي توان دريافت براي رسيدن به قرب الهي و پرورش صفات رباني در خود، آن هم به قدر ميسور، بايد هم به بعد جسماني و هم به بعد روحاني توجه داشت زيرا خداوند اين دو را به گونه اي خلق کرده است که با يکديگر در تعامل و همکاري باشند نه اينکه هر يک مستقل از ديگري باشد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image