تخمین زمان مطالعه: 2 دقیقه
ابو الفرج جوزی (متوفی: 597 ق) در «بستان الواعظین» میگوید:
در کتاب التعازی و العزاء، از نوشتههای ابو محمّد عبد الله بن محمّد بللوری، دیدم که: حسین(ع)، به هنگام شهادت، درخواستِ آب کرد؛ امّا از او دریغ داشتند و او، تشنه شهید شد و نزد خدا وارد شد تا از نوشیدنی بهشت، سیرابش گردانْد. او را سر بُریدند و خانوادهاش را به اسارت بردند، در حالیکه سرهایشان باز بود و با مَرکبهای بدون جهاز و پالان، حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، این در حالی بود که سرِ حسین(ع)، در میانشان بر بالای نیزه بود. هرگاه یکی از آنان با دیدن سر میگریست، نگهبانان، او را با تازیانه میزدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق برای تماشای آنان، صف کشیده بودند و به صورتشان، آب دهان میانداختند تا اینکه بر درِ کاخ یزید، متوقّف شدند.
یزید، دستور داد تا سر حسین(ع) را بر در بیاویزند، در حالیکه خانواده امام(ع) در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانی را بر آن گماشت و دستور داد که هرگاه یکی از آنان گریست، او را بزنید.
آنان، همچنان ماندند، و سر حسین(ع) در میان آنها به مدّت نُه ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم، سرش را بلند کرد و سرِ حسین(ع) را دید و گریست و گفت: "ای پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا(ص) بود)! این، سرِ حبیب تو حسین است که آویزان شده است". سپس گریست. یکی از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت امّ کلثوم زد که به تمامی صورت او آسیب زد. در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد.[1]
درباره درستی یا نادرستی این نقل باید گفت؛ به هر حال؛ این یکی از نقلهای کهن درباره عاشورا است که مطلب دور از ذهن و غریبی دیده نمیشود؛ از اینرو میتوان این نقل را پذیرفت. [1] . ابو الفرج جوزی، عبد الرحمن بن علی، بستان الواعظین و ریاض السامعین، محقق، بحیری، أیمن، ص 263 – 264، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیة، چاپ دوم، 1419ق. .
موتور جستجوی پرسش و پاسخ دینی امین
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.