در قرآن واژه حکم به معنای آشکار کردن حق و باطل است نه اجرای حکم, و به هیچ وجه به معنای فرمانروایی و حکومت کردن انبیا بر دیگران نیست؟ /

تخمین زمان مطالعه: 22 دقیقه

دانشجوی گرامی از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب نموده اید از شما سپاسگذاریم . پیش از پرداختن به پاسخ سوالات ، باید به اطلاع شما برسانیم که این مرکز آمادگی پاسخگویی به شبهات مرتبط با معارف دینی دانشگاهیان از جمله شبهات مربوط به موضوعات سیاسی را داشته و در حد پاسخ به برخی شبهات می توانیم در خدمت شما باشیم . اما در جهت تکمیل مباحث و تحقیقات شما شاید نتوانیم کمک دیگری انجام دهیم و به نظر می رسد که هدف شما هم دریافت پاسخ شبهات باشد .


دانشجوی گرامی از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب نموده اید از شما سپاسگذاریم . پیش از پرداختن به پاسخ سوالات ، باید به اطلاع شما برسانیم که این مرکز آمادگی پاسخگویی به شبهات مرتبط با معارف دینی دانشگاهیان از جمله شبهات مربوط به موضوعات سیاسی را داشته و در حد پاسخ به برخی شبهات می توانیم در خدمت شما باشیم . اما در جهت تکمیل مباحث و تحقیقات شما شاید نتوانیم کمک دیگری انجام دهیم و به نظر می رسد که هدف شما هم دریافت پاسخ شبهات باشد . اما شبهه ای که مطرح کرده اید در اصل بخشی از شبهاتی است که در مقاله فردی به نام علی طهماسبی با عنوان «نبوت و فرمانروایی در یک داستان دینی» در یکی از مجلات دگر اندیش کشور در سال 83 به چاپ رسیده بود و برخی نقدها هم نسبت به آن صورت گرفته است که در پایان متن کامل یکی از آنها را ذکر خواهیم کرد . اما فارغ از منبع این مطالب در این بخش ما تلاش داریم تا در قالب چند نکته مطالبی را در نقد این شبهه بیان نماییم : 1 – اشکالی که به لحاظ معرفت شناسی به این دیدگاه وارد می شود این است که در آن ، نویسنده از میان منابع معرفت دینی تنها قرآن را انتخاب کرده و بدون اینکه به ادله دال بر حکومت انبیاء در روایات و نیز کتب تاریخی اشاره ای داشته باشد نتیجه گرفته است که نهاد حکومت و نبوت از هم جدا می باشد و این در حالی است که برای بررسی این مساله باید کلیه منابع معرفتی از جمله روایات نیز مورد دقت نظر قرار گیرد . هر چند که با توجه به استدلال هایی که شده است حتی مراجعه به قرآن نیز نمی تواند نتیجه ای را که در شبهه مطرح شده است را به دنبال داشته باشد که علت آن در ادامه ذکر خواهد شد . بنابر این برای اثبات جایگاه حکومت و شئونات سیاسی انبیاء باید به منابع موجود مراجعه کرد و با نگاهی دقیق تر این موضوع را مورد دقت نظر قرار داد . 2 – در این شبهه واژه حکم که یکی از واژگان مرتبط با حکومت در قرآن و روایات می باشد به معنای حق و باطل آمده است و معنای انحصاری آن نیز همین معنا در نظر گرفته شده است و حال آنکه اگر چه واژه حکم در قرآن به معنای حق و باطل و در واقع جداسازی حق و باطل آمده است اما معنای انحصاری آن ، این معنا نمی باشد بلکه این واژه دارای معانی مختلفی می باشد که برای درک این مطلب باید به کتب لغت مراجعه کرد به عنوان مثال راغب در مفردات ذیل واژه «حکم» دهها معنا را ذکر می کند که مترجم کتاب در پاورقی به طور خلاصه آنها را چنین بیان ردیف می کند : « حکم، یحکم، حکما و حکومة- داورى کرد، حکومت کرد. حکم، یحکم، حکما- او را منع کرد، باز داشت، لگام زد. حکم یحکم حکمة- حکیم شد. حکّم یحکّم تحکیما فى الامر- او را حکم کرد، حاکم کرد- دستش را در اجراى حکم باز گزارد، در مالش تصرّف کرد، آن را ردّ کرد. حکیم و حاکم- قاضى، مسئول ورزش، و از اسماى خداى تعالى. حکم- جمعش احکام- داورى بعدل، تصدّى امور کشور و سیاست، حکمت و دانش. حکمة- لگام آهنى، پیشانى و جلوى صورت. حکمة- جمع حکم- فلسفه، علم بحقایق اشیاء، خوددارى، و ضبط نفس در موقع خشم، عدالت، سخن گویاى با تجربه و حقّ. حکومة- هیئت حاکمه در کشور. حکیم- جمع آن حکماء- اهل حکمت، دانشمند، حاکم، و از اسماء خداى تعالى. »( ترجمه وتحقیق مفردات الفاظ قرآن ،نویسنده [مترجم]: خسروى حسینى سید غلامرضا ، ص 530) بنابر این آشکار کردن حق و باطل یکی از معانی واژه «حکم» می باشد و علاوه بر آن ، معانی مختلفی برای این واژه وجود دارد که یکی از اصلی ترین آنها حکومت کردن می باشد . ضمن اینکه حتی اگر مراد از حکم و حکومت در معانی قرآنی ، قضاوت کردن باشد نیز باز ایرادی ندارد چراکه قضاوت یکی از شئونات حکومت می باشد که در صورتی که امکان تشکیل حکومت اسلامی وجود داشته باشد این وظیفه بر عهده حاکم اسلامی خواهد بود و در صورت عدم تحقق بالفعل حکومت ، باید توسط فقهای جامع الشرایط که بالقوه صلاحیت تصدی حکومت اسلامی را برعهده دارند این کار صورت بپذیرد و درهر صورت از دیدگاه شیعیان مراجعه به قضات حکومت جور ، مراجعه به طاغوت شمرده شده و از آن منع شده است . بنابر این حکم کردن به معنای قضاوت یکی از شئونات حکومت دینی می باشد که یکی از وظایف انبیاء در قرآن نیز به شمار می آید . 3 – برخی آیات قرآن دال بر پادشاهی عظیم و گسترده برای پیامبرانی غیر از داوود وسلیمان و به طور کلی برای آل ابراهیم می باشد که از جمله آنها آیه 54 سوره نساء می باشد که در آن آمده است : « أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیما » که در تفسیر این آیات بسیاری از مفسران ، آل ابراهیم را شامل آل اسماعیل و آل اسحاق دانسته اند و هر چند برخی مفسران همچون علامه طباطبایی ملک عظیم را دارای ابعاد معنوی نیز دانسته اند اما بعد مادی آن را نیز انکار نکرده اند و در واقع بعد مادی معنای ملک عظیم را در کنار بعد معنوی آن پذیرفته اند . ضمن اینکه علاوه بر این آیه ، ما می دانیم که پیامبران دیگری وجود داشته اند که به مقام حکومت نیز رسیده اند که حتی اگر حکومت یوسف را امری بر اساس خواست خدا ندانیم (هر چند شواهدی همچون آیه 56 سوره یوسف که در آن خداوند پادشاهی یوسف را به خود نسبت می دهد نشان می دهد که آن هم در راستای خواست خداوند بوده است) حکومت پیامبر گرامی اسلام را نمی توان انکار کرد . البته ممکن است کسی بگوید که پیامبر به خاطر اضطرار و به منظور اجرایی کردن احکام اسلامی و ضرورت هایی که اجرای قوانین اسلام ایجاب می کند اقدام به تشکیل حکومت کرد که در آن صورت باید بگوییم که اولا پذیرش چنین استدلالی خود به خود اثبات کننده سخن ما در ضرورت تشکیل حکومت در اسلام به شمار می رود و با توجه به اینکه این ضرورت همواره پابرجا می باشد بنابر این می توان گفت که تشکیل حکومت اسلامی امری ضروری و لازم در همه زمانها می باشد و به این ترتیب نوعی استدلال عقلی بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی نیز شکل می گیرد . ثانیا توجه به محتویات شریعت اسلامی حاکی از این است که در دین اسلام ، احکامی وجود دارد که پیوستگی مستقیمی با موضوع حکومت اسلامی دارد . مثل احکام قضایی که به دلالت التزامی ، بر لزوم وجود حکومت در اسلام دلالت می کند و یا احکام جهاد که صرفا در پرتو وجود حکومت اسلامی معنای واقعی خود را خواهد داشت و دهها مساله و حکم شرعی دیگر که همه اینها نشان می دهد که تشکیل حکومت پیامبر نه از سر اضطرار و موقتی بلکه جزء لوازم تحقق اهداف نبوت می باشد و به همین دلیل است که وقتی بحث بر سر انتخاب جانشین پیامبر پیش می اید خداوند این مساله را چنان مهم می داند که انجام ندادن آن را به منزله عدم ابلاغ رسالت خود می داند (مائده/67) و وقتی پیامبر جانشین خود را معرفی می کند خداوند آیه ای نازل کرده و آن روز را روز تکمیل دین دانسته و می فرماید «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا »(مائده/3) یعنی امروز است که دین را برای شما کامل کردن و نعمتم را بر شما تمام کردن و دین اسلام را برایتان برگزیدم . 4 – علاوه بر آنچه گفته شد ادله دال بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی و نیز ادله دال بر لزوم مشروعیت حکومت از سوی خداوند و نیز تداوم حکومت الهی انبیاء توسط ائمه اطهار علیهم السلام و در دوران غیبت ، دلایل دال بر لزوم تشکیل حکومت از سوی فقها همگی حاکی از لزوم تشکیل حکومت به عنوان بخشی انفکاک ناپذیر از اعتقادات دینی می باشد که برای مطالعه همه آنها باید به منابع مربوطه مراجعه کرد .همچنین برای بررسی این موضوع باید به کتبی که در موضوع قلمرو دین نگاشته شده است مراجعه کرد که به نظر می رسد بهترین کتب در این حوزه عبارت باشد از : «انتظار بشر از دین ، آیت الله جوادی آملی انتظار بشر از دین ، عبدالله نصری ، قلمرو دین اثر عبدالحسین خسروپناه» که از آنجایی که در پاسخ به برخی سوالات دیگر در نامه های دیگر به بخشهایی از این مسائل اشاره خواهیم داشت در این نامه به همین میزان اکتفا کرده و شما را به مطالعه پاسخ نامه های دیگر فرا می خوانیم . در پایان به منظور آشنایی هر چه بیشتر بر نقدهایی که بر مقاله فوق الذکر وارد شده است شما را به مطالعه یکی از مقالاتی که در این زمینه به رشته تحریر در آمده است در دو بخش جلب می نماییم : چندی پیش مقاله ای با عنوان نبوت و فرمانروایی در یک داستان دینی در یکی از نشریات درج گردید که ضمن آن نویسنده به موضوع نبوت پیامبران از دریچه آیات قرآن کریم و با نگاه تطبیقی از تورات و انجیل، پرداخته بود. مقاله، طولانی و با قلمی روان و به طور عمده بر گرفته از قالب داستانهای پیامبران در کتاب عهد عتیق و گاه قرآن کریم، نگاشته شده است. پژوهشگر محترم کوشیده است تا با ارائه تعریفی خاص از نبوت، به اثبات دیدگاه خویش مبنی بر جداسازی مقام نبوت پیامبران از حاکمیت و حکومت آنان بر نظام اجتماعی مردم، بپردازد. او با چنگ زدن به داستان پیامبران در تورات، انجیل و گاه استدلال به آیات قرآن و مقایسه آن با آنچه در کتاب عهد عتیق آمده، بر این عقیده اصرار ورزیده که: فرستادگان خدا هیچ گاه به مقام حکومت و حاکمیت به معنای امروزین آن از ناحیه پروردگار، نرسیده اند. نگارنده، ضمن احترام به آرا و نظریه های صاحبان اندیشه و قلم، تلاش دارد تا به تجزیه و تحلیل و نقد و بررسی این دیدگاه بپردازد. اینک ضرورت دارد دیدگاه یاد شده را همراه با دلایل آن، به اختصار بیان نمایم. - نظریه جدا انگاری مقام نوبت و حکومت پیامبران نویسنده مقام نبوت فرستادگان خدای متعال را از منصب حکومت داری آنان بر نظام اجتماعی جدا دانسته و بر این باور است که مضامین نبوت، کتاب و حکم که در قرآن آمده و در کنار هم مطرح شده، به هیچ روی به معنای فرمانروایی و حکومت کردن انبیا بر دیگران نیست. (2) همچنین نوشته است در قرآن هر جا که از قدرت و فرمانروایی و حکومت یکی بر دیگران یاد شده از واژه ملک استفاده شده است مانند ملک سلیمان، اما این لفظ برای کسانی آمده که در عرصه کارزار با دشمنان و رهبری نظامی را بر عهده داشته اند. (3) و باز می نویسد: با آنکه حکم و کتاب از سوی خدای متعال به همه انبیا داده شده، اما از واگذاری ملک به معنای فرمانروایی و حکومت توسط آنان، سخنی به میان نیامده است. (4) ایشان با یک نگاه تطبیقی میان آیات قرآن کریم و کتاب عهد عتیق، به نتیجه جداسازی مقام نبوت و حکومت رسیده و نوشته اند: در مجموعه عهد عتیق نبوت و فرمانروایی و حکومت از یکدیگر تفکیک شده است و این، نکته ای است که در قرآن هم شاهد آن هستیم. (5) دلایل نظریه: از مجموعه آنچه نظریه پرداز به تفصیل در صدد اثبات رأی خود بوده، می توان دو دلیل عمده یافت. الف) تعریف حکم به داوری نویسنده برای اثبات دیدگاه یاد شده، به معنایابی واژه حکم در آیات قرآن کریم که از خدامند متعال به پیامبرانش داده شده پرداخته و آن را به معنای داوری و تشخیص حق از باطل برای دو طرف دعوا بدون اجرای حکم و حدود الهی از ناحیه داور دانسته است. در نتیجه معتقد است لفظ حکم در آیات به معنای حکومت و حاکمیت و قدرت و سلطه سیاسی پیامبران، به شمار نمی آید. (7) ایشان در این باره نوشته است: حکم که بعدها لفظ حکومت از آن مشتق شده، در قرآن به معنای بیان حق و باطل میان دو چیز یا چند چیز مدعی بوده است... و در متن قرآن داوری به معنای اجرای آن از سوی داور نیست، بلکه در واقع آشکار کردن حق و باطل برای طرفین دعواست. (8) ب) تفسیر ملک به فرماندهی نظامی ایشان بر این اعتقاد است: واژه ملک که در آیات قرآن کریم (9) و کتاب عهد عتیق درباره برخی از پیامبران چون سلیمان، یوسف و داوود- علیهم السلام- آمده به معنای حکومت کردن و فرمانروایی و قدرت سیاسی آنان بر مردم نیست، بلکه به معنای فرماندهی و رهبری نیروهای نظامی در صحنه کارزار بر ضد دشمنان مردم است. (10) ایشان با آوردن بخشهای طولانی از قصه پیامبران گذشته به چنین گمانی رسیده و بر این تأیید سخن خود از لفظ اولی الامر در قرآن (11) و مقایسه آن در تورات و انجیل کمک گرفته و می نویسد: از آیه یاد شده و داستان شأن نزول آن چنین بر می آید؛ کسی که فرماندهی سپاهی را بر عهده داشته، اولی الامر یعنی دارنده امر، خوانده شده است. (12) آنچه تاکنون آمد، بیان اجمالی دیدگاه جدا انگاری مقام نبوت و حکومت پیامبران الهی به همراه دلایل آن بود. اینک با یاد کرد مقدمه ای، به نقد و بررسی آن اشاره می گردد: نگاهی کوتاه به مقام حکومتی پیامبران در بینش اسلامی، همه مردم بندگان خدایند و همگان آزاد آفریده شده و هیچ کدام بر دیگری برتری و ولایت و سلطنت ندارد؛ اما تمام هستی آنان به ذات خدای متعال وابسته است. از این رو، اراده او- جل جلاله- همان گونه که در نظام تکوین و آفرینش نافذ است، در نظام تشریع و قانون گذاری اطاعت و فرمانبرداری مردم از او- جل جلاله- لازم و واجب است. بدین سان، خداوند متعال بر همه مردم سلطنت و حکومت دارد و بر اساس اراده خود ومصالح انسانها، برخی از افراد را به نام پیامبران بر بعض دیگر ولایت و حاکمیت بخشیده و مقاماتی را به آنان داده و اطاعت و پیروی مردم از آنان را همانند فرمانبرداری خود، واجب شمرده است. (13) مناصب پیامبر گرامی اسلام (ص) بر اساس آیات شریفه و روایات اسلامی، پس از رسیدن پیامبر گرامی اسلام (ص) به مقام نبوت و رسالت، سه منصب از ناحیه خدای متعال به ایشان واگذار گردیده است. نخست) مقام تبلیغ در آیات فراوانی، خداوند متعال یکی از وظایف رسول گرامی را رساندن سخن و پیام الهی به مردم که از راه وحی با آن جناب رسیده، بر شمرده اند. از جمله، آنجا که فرمودند: و ما علی الرسول الا البلاغ المبین: (14) بر پیامبر جز رساندن آشکار (سخن) نیست. دوم) داوری از جمله مسؤولیت ها و وظایف پربار حضرت رسول اکرم (ص) در دوران نبوت و رسالتش، داوری میان مردم به منظور بر طرف ساختن درگیریها و اختلافها بوده است. و این مقام پیامبر(ص) در آیاتی اشارت رفته است، از جمله آنجا که فرمودند: انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اراک الله و لا تکن للخائنین خصیما (15)؛ ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا به آنچه خداوند به تو آموخته در میان مردم قضاوت کنی، و از کسانی مباش که از خائنان حمایت نمایی. سوم) حکومت سومین منصبی را که خدای متعال به پیامبرش بخشیده و مسؤولیتی بس بزرگ بر دوش او نهاده، حکومت کردن و حاکمیت و ولایت آن حضرت بر نظام اجتماعی مردم است و این مسأله با هدف به اجرا در آوردن احکام الهی و حدود شرعی و تحقق بخشیدن عدالت و قسط، در میان مردم است. در این باره، آیات و روایاتی آمده و در اینجا به دو نمونه از این دسته آیات، به اختصار اشاره می رود. - آیه اولی الامر خدای متعال درباره مقام حکومت داری رسول اکرم (ص) چنین اشاره فرمود: یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم...؛ (16) ای کسانی که ایمان آورده اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولی الامر (اوصیای پیامبر) را... خدای متعال در این آیه، برای مردم با ایمان سه مرحله اطاعت و فرمانبرداری قرار داده است. الف) فرمانبرداری از خدای متعال به عنوان حاکم و مالک جهان هستی که هر گونه حاکمیت و مالکیت از آن اوست. ب) اطاعت از پیامبرش علامه طباطبایی (ره) فرمانبرداری مردم از پیامبر گرامی را از دو جهت دانسته اند، نخست) به لحاظ قانونگذاری و دیگر به جهت قضاوت کردن در دعاوی جاری میان مردم و ولایت و حاکمیت و حکومت در کارهای مهم در ارتباط با نظام اجتماعی آنان. ج) اطاعت از اولی الامر در آیه مورد بحث، فرمانبرداری از اولی الامر در ردیف اطاعت از پیامبر گرامی اسلام(ص) آمده و این نمایشگر آن است که: فرمانبرداری از اولی الامر همانند اطاعت آنان از حضرت رسول (ص) به همان دو جهت، لازم و واجب شمرده شده است. - آیه/ ملک خدای متعال درباره بی ارزشی قضاوت یهودیان در رابطه با برتری بت پرستی مشرکان از خداپرستی مسلمانان، می فرماید: آیا آنها (یهودیان) سهمی از حکومت دارند (تا بخواهند میان شما چنین داوری کنند)...(17) سپس می فرماید : ام یحسدون الناس علی ما اتاهم الله من فضله فقد آتینا ال ابراهیم الکتاب و الحکمه و اتینا هم ملکا عظیما (18) یا آنکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش) بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده حسد می ورزند. ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و حکومتی بزرگ در اختیار آنها (پیامبران بنی اسرائیل) قرار دادیم. علامه طباطبایی در تفسیر آیه شریفه نوشته اند: مراد از ملک در آیه شریفه، سلطنت و قدرت و حکومت بر امور مادی و معنوی است و این مطلب از سیاق آیات قبل و بعد معلوم می شود، زیرا آیات قبل دلالت بر مقام قضاوت پیامبران بر مؤمنان دارد و این همان مقام معنوی به شمار می آید و آیه مورد بحث بیانگر سلطه و حاکمیت و حکومت پیامبران و مقام مادی آنان است. از این رو، در آیه شریفه با عبارت ملک عظیم یاد شده است. (19) و در روایتی از امام باقر (ع) درباره ملک عظیم آمده: مقصود اطاعت واجب است. (20) علامه مجلسی (ره) در توضیح سخن امام (ع) نوشته اند: یعنی امامت که ریاست بر مردم است، اطاعت و تسلیم در برابر آنان از ناحیه خداوند متعال لازم شمرده شده است. چون ریاست معصومان- علیهم السلام- در حقیقت خلافت از ناحیه خدای متعال و حکومت و سلطنت بزرگی به شمار می آید که هیچ یک از مراتب حکومت به مرتبه آن نمی رسد. (21) از آنچه بیان شد، معلوم می شود: بر اساس تفکر دینی، پیامبران از جایگاه حکومتی که خدای متعال به آنان بخشیده برخوردارند و از دیگر سو مردم وظیفه دارند تا از فرستادگان پروردگار پیروی و از دستورات آنان فرمانبرداری کنند. نقد و بررسی از آنچه به تفصیل آمد، روشن گردید: نظریه جدا انگاری مقام نبوت پیامبران از حکومت آنان، نمی تواند مبتنی بر دلایل قرآنی و روایی باشد. از این رو، در اینجا به عمده ترین اشکالهای دیدگاه یاد شده، به اجمال اشاره می شود: نخست تکیه زدن به منابع غیر معتبر علمی یکی از اصول بنیادین در پژوهشهای علمی، استفاده پژوهشگر برای اثبات دیدگاهش به منابع معتبر و پذیرفته است. (22) او وظیفه دارد به دلیلی چنگ زند که مورد اعتماد و اعتبار در نزد عموم محققان و اندیشمندان است و صاحب نظران مسلمان در حوزه علوم قرآنی همرأی و همداستان بر این باورند که تورات و انجیل تحریف لفظی و معنایی شده اند. (23) از این رو، نمی توان در یک تحقیق علمی به کتابی استناد جست که مورد اعتماد واقع نشده است، حال آن که در مقاله یاد شده، عمده دلیل پژوهنده برای اثبات نظریه جداسازی مقام نبوت و حکومت، تورات و انجیل است. ادامه دارد پی نوشتها: 1- فصلنامه ناقد، سال اول، ش4، ص76. 2- ناقد، ص 80 3- همان، ص 80 4- همان، ص 81 5- همان، ص 82 6- همان، ص 78 7- همان، ص 79 8- همان، ص 79 9- مانند: نساء 54 10- نگاه کنید به همان، ناقد، صفحات 80 تا 82 11- نساء 59 12- ناقد، ص 104 13- نگاه کنید: ورعی، سید جواد، حقوق و وظایف شهروندان و دولتمردان ص 148، انتشارات دبیرخانه مجلس خبرگان، سال اول، 81 14- عنکبوت 18 15- نساء، 105 نیز نساء، 65 16- نساء، 59 17- نساء،53 18- نساء، 54 19- المیزان، ج 4، ص401 20- اصول کافی، ج1، ص 349، باب فرض طاعة الائمة، ح 3 21- مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول، ج 2، ص 325 22- قراملکی، احد، روش شناسی مطالعات دینی، ص 35 23- نگاه کنید به: مجمع البیان، ج 3، ص 267، ذیل آیات 13 مائده، و 75 بقره و نیز البیان آیة ا... خویی، ص 220ریال و صیانة القرآن من التحریف، محمد هادی معرفت. دوم) تعریف ناقص از واژه حکم نویسنده، واژه حکم در آیات قرآن را به معنای بیان حق و باطل به دور از اجرا و ضمانت عملی از ناحیه داور گمان برده اند. (1) این سخن، گرچه تا حدودی موافق با معنای حکم است، لیکن مراجعه به آثار لغت نگاران، معلوم می سازد که واژه حکم از دو عنصر معنایی برخوردار است: نخست) داوری و تعیین و تشخیص حق و باطل و دیگر تضمین اجرا با بازداشتن طرفین دعوا از تجاوز به حقوق دیگری. راغب اصفهانی در این باره نوشته است: حکم به معنای بازداشتن است. از این رو، حکم مولوی و دستوری را به این نام خوانده اند؛ زیرا دستور دهنده مأمور را از آزادی در عمل باز می دارد و حکم داور نیز چنین است که دو طرف دعوا را پس از صدور حکم از تجاوز به حقوق دیگری، باز می دارد. (2) بدین سان، انبیا که از ناحیه خدای متعال به مقام داوری برگزیده شده اند، علاوه بر شناسایی حق و باطل، در دعاوی میان مردم به اجرای حکم و حدود الهی نیز پرداخته اند. نمونه قضاوت های رسول گرامی اسلام (ص) در دوران تشکیل حکومت در مدینه، اثباتگر این موضوع است. بنابراین، نمی توان ادعا کرد پیامبران تنها به داوری به دور از اجرا و ضمانت عملی پرداخته و تنها وظیفه بیان حق و باطل را داشته اند. (سوم تفسیر نادرست از واژه ملک ) از جمله اشکالهای محوری بر دیدگاه پژوهشگر، تفسیر نادرست او از واژه ملک در قرآن کریم است او بر اساس آنچه در تورات و انجیل آمده و مقایسه آیات قرآن با آن دو واژه ملک را که خدای متعال موهبتی بزرگ برای پیامبران یاد نموده، به معنای فرماندهی و رهبری نظامی تفسیر کرده اند. (3) و این تفسیر نادرست است، زیرا از نظرگاه مفسران، واژه ملک به معنای حاکمیت، حکومت و سلطه سیاسی پیامبران تفسیر گردیده است. (4) علامه طباطبایی در این باره می نویسد: مراد از ملک در آیه شریفه (5)، سلطنت و حکومت و حاکمیت بر امور مادی و معنوی است. از این رو، شامل مقام نبوت و ولایت پیامبر گرامی(ص) بر بندگان و اموال آنان می شود. (6) او در ادامه می نویسد: لفظ ملک شامل جایگاه معنوی پیامبران یعنی نبوت و قضاوت و لایت و مقام مادی آنان یعنی حکومت و حاکمیت بر نظام اجتماعی مردم می شود. از این رو، در آیه شریفه به ملک عظیم یاد گردیده است. (7) بنابراین، آنچه پژوهنده از تفسیر ملک یاد کرده و تصور نموده پیامبران الهی هیچ گاه صاحب قدرت سیاسی و حاکمیت حکومت بر نظام اجتماعی مردم نبوده و نیستند، گمانی بی دلیل است. (چهارم تشخیص ناصحیح از مصداق اولی الامر ) پژوهشگر مقاله یاد شده، لفظ اولی الامر در آیه شریفه (8) را فرماندهان و رهبران نظامی در صحنه جنگ دانسته و بدین جهت چنین پنداشته اند خدای متعال اطاعت و فرمانبرداری از آنان را بر طبق آیه شریفه واجب شمرده اند. (9 ) این گونه تفسیر از اولی الامر، مایه شگفتی است. ای کاش، نظریه پرداز محترم برای ارائه دلیل به منظور اثبات دیدگاه خویش، به بخشی از روایات معصومین- علیهم السلام- در ذیل آیه شریفه و نیز آرا و آثار مفسران شیعه مراجعه می کرد! آنچه در احادیث به گونه متواتر آمده و مورد اتفاق و اجماع مفسران قرار گرفته، این است که مصداق انحصاری لفظ اولی الامر در آیه، ائمه معصومین- علیهم السلام- هستند. (10) علامه طباطبایی در این باره می نویسد: اولی الامر کسانی هستند که وحی به آنان نگردیده، اما جایگاه و مقام آنان همانند جایگاه و مقام پیامبر گرامی اسلام است؛ زیرا اطاعت از آنان در ردیف اطاعت پیامبر گرامی قرار داده شده است و این بیانگر عصمت افراد اولی الامر است . (11) سپس دیدگاه کسانی را که مقصود از اولی الامر را فرماندهان، رهبران نظامی گمان برده، نقل و نوشته اند: این سخن پذیرفتنی نیست، زیرا آیه حکایتگر عصمت برای اولی الامر است و فرماندهان نظامی از چنین موهبتی الهی برخوردار نیستند و علاوه بر آن، دلیلی که بتواند با این رأی موافق باشد، نمی توان یافت. (12) نتیجه سخن: با نظر به آنچه آمد، می توان چنین گفت: پیامبران خدا از سه منصب و مقام برخوردارند: نبوت، قضاوت و حکومت، و این موضوع در آیات و روایات به روشنی یاد گردیده است. از این رو، به نظر می رسد نظریه جداسازی مقام نبوت پیامبران از حکومت و حاکمیت آنان بر نظام اجتماعی مردم، نمی تواند با متون دینی- آیات قرآن کریم و روایات اسلامی- سازگار باشد. پی نوشتها: 1- ناقد، ص 79. 2- مفردات، راغب اصفهانی، ذیل ماده حکم 3- ناقد، ص 81 4- نگاه کنید به: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان ذیل ایه شریفه، و نیز المیزان، ج 4، ص 400 و 401 و تفسیر نمونه، 3 ، ص 466 5- نساء 54 6- المیزان، ج4، ص 401 7- همان 8- نساء 59 9- ناقد، ص 104 10- نگاه کنید به: مجمع البیان، طبرسی، البرهان، حویزی، البرهان، بحرانی و دیگر آثار تفسیری شیعه ذیل آیه شریفه. 11- المیزان، ج4، و نیز تفسیر نمونه، ج 3، ص 481. 12- المیزان، ج4، ص 424، و نیز نمونه، ج3، ص482. قم- مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه- علیرضا عظیمی فر به نقل از روزنامه قدس ، 23 و 23 اسفند 83 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image