آیا مکتب ایرانی جایگزین مناسبی برای مکتب اسلامی است؟!  /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

پرسش اول) بر اساس کدام «حجت شرعیِ» برآمده از کتاب، سنت، عقل و یا اجماع، می­توان به این دلیل که از لفظ «اسلام» برداشت­های متنوعی وجود دارد، لفظ «ایران» را جایگزین آن کرد؟! صورت استدلالی اشکال یاد شده، به شرح زیر است: مقدمه­ ی اول. گفتار و ایده­ی یک فرد مسلمان باید مستند به «ادله­ی شرعی» باشد که حجت قلمداد می­شوند. مقدمه ­ی دوم. در فقه شیعه، منابع ادله­ی شرعی، چهار قسم هستند: «کتاب»، «سنت»، «عقل» و «اجماع». مقدمه ­ی سوم. این ایده که می­توان به این دلیل که از لفظ «اسلام» برداشت­های متنوعی وجود دارد، باید لفظ «ایران» را جایگزین آن کرد؛ با هیچ­کدام از منابع ادله­ی شرعی مطابقت ندارد.


پرسش اول) بر اساس کدام «حجت شرعیِ» برآمده از کتاب، سنت، عقل و یا اجماع، می­توان به این دلیل که از لفظ «اسلام» برداشت­های متنوعی وجود دارد، لفظ «ایران» را جایگزین آن کرد؟! صورت استدلالی اشکال یاد شده، به شرح زیر است: مقدمه­ ی اول. گفتار و ایده­ی یک فرد مسلمان باید مستند به «ادله­ی شرعی» باشد که حجت قلمداد می­شوند. مقدمه ­ی دوم. در فقه شیعه، منابع ادله­ی شرعی، چهار قسم هستند: «کتاب»، «سنت»، «عقل» و «اجماع». مقدمه ­ی سوم. این ایده که می­توان به این دلیل که از لفظ «اسلام» برداشت­های متنوعی وجود دارد، باید لفظ «ایران» را جایگزین آن کرد؛ با هیچ­کدام از منابع ادله­ی شرعی مطابقت ندارد. نتیجه. ایده­ی «مکتب ایرانی»، باطل است. پرسش دوم) هم‌چنان که از لفظ «اسلام»، برداشت­های مختلفی وجود دارد، از لفظ «ایران» هم برداشت­های مختلفی وجود دارد. آیا ایران «قبل از اسلام» مورد نظر است یا ایران «بعد از اسلام»؟! آیا مقوم فرهنگ ایران، «اسلام» است یا اسلام تنها جزیی در عرض سایر اجزا است؟! با این حال، آیا لفظ «ایران» بر لفظ «اسلام» – دست­کم از جهت یاد شده- ترجیحی دارد و می­تواند اشکال ادعا شده را برطرف سازد؟! حتی در ایران پس از انقلاب نیز گفتمان­های سیاسی و فرهنگی مختلف و در نتیجه برداشت­های مختلفی وجود داشته­اند. صورت استدلالی اشکال یاد شده، به شرح زیر است: مقدمه­ ی اول. اگر از لفظی «برداشت­های مختلف» وجود داشت، نباید آن لفظ را به عنوان شعار ملی به کار گرفت. (ادعای طرف مقابل) مقدمه­ ی دوم. از لفظ «ایران»، برداشت­های مختلفی وجود دارد. نتیجه. ایده­ی «مکتب ایرانی»، باطل است. پرسش سوم) اگر به این دلیل باید لفظ «ایران» را جایگزین لفظ «اسلام» کرد که از لفظ «اسلام» برداشت­های مختلفی وجود ندارد، آیا تعبیر «اسلام ناب محمدی» –که اصطلاح مشهور امام خمینی(ره) و مقابل «اسلام آمریکایی» و «اسلام متحجرین» است- نمی­تواند بهتر این اشکال را رفع گرداند؟! آیا شعار «مکتب ایرانی» بهتر است یا شعار «اسلام ناب محمدی»؟! صورت استدلالی اشکال یاد شده، به شرح زیر است: مقدمه ­ی اول. باید لفظی را به عنوان شعار ملی انتخاب کرد که قابلیت برداشت­های مختلف را نداشته باشد. مقدمه­ ی دوم. ما به دنبال به کارگیری لفظی هستیم که بتواند به «اسلام تحقق یافته در ایران پس از انقلاب» دلالت داشته باشد، نه گونه­های دیگری از اسلام. (ادعای طرف مقابل) مقدمه ­ی سوم. تعبیر «اسلام ناب محمدی» بهتر می­تواند بر اسلام تحقق یافته در ایران پس از انقلاب اسلامی دلالت داشته باشد تا تعبیر «مکتب ایرانی». نتیجه. ایده­ی «مکتب ایرانی»، باطل است. اگر به این دلیل باید لفظ «ایران» را جایگزین لفظ «اسلام» کرد که از لفظ «اسلام» برداشت­های مختلفی وجود ندارد، آیا تعبیر «اسلام ناب محمدی» –که اصطلاح مشهور امام خمینی(ره) و مقابل «اسلام آمریکایی» و «اسلام متحجرین» است- نمی­تواند بهتر این اشکال را رفع گرداند؟! آیا شعار «مکتب ایرانی» بهتر است یا شعار «اسلام ناب محمدی»؟! پرسش چهارم) آیا به کار بردن لفظ «ایران» به جای اسلام، موجب شکل­گیری و تشدید «تعصب‌های ملی» و «حساسیت­های قومی» در میان سایر مسلمین نمی­شود و آن‌ها را بر نمی‌انگیزد که همچون ما که از «اسلام ایرانی» سخن می­گوییم، آن‌ها نیز از «اسلام ترکی»، «اسلام سوری»، «اسلام لبنانی»، «اسلام عراقی»، «اسلام مصری» و ... سخن بگویند؟! صورت استدلالی اشکال یاد شده، به شرح زیر است: مقدمه­ی اول. هر شعار و گرایشی که موجب تشدید «تعصب‌های ملی و قومی» در میان مسلمین بشود، چون به «وحدت جامعه­ی اسلامی» آسیب می­رساند، نامشروع است. مقدمه­ی دوم. ایده­ی مکتب ایرانی، حساسیت­ها و علایق ملی و قومی سایر مسلمین را بر می‌انگیزاند. نتیجه: ایده­ی «مکتب ایرانی»، باطل است. پرسش پنجم) اگر تعبیر «مکتب ایرانی» دلالت بر «ملی­گرایی» ندارد و مراد گوینده، تنها اسلام تحقق­ یافته در ایران پس از انقلاب اسلامی بوده است، چرا رفتارها و علایق دیگر وی، این ادعا را به هیچ­ رو تأیید نمی­کند، بلکه نشانگر نوعی ملی­گرایی است؟! آیا «تجلیل از کوروش و منشور او» و «تقدس بخشیدن به مراسم باستانی عید نوروز»، از اسلام تحقق یافته در ایران پس از انقلاب اسلامی حکایت دارد یا اسلام پیش از اسلام؟! اگر تعبیر «مکتب ایرانی» دلالت بر «ملی­گرایی» ندارد و مراد گوینده، تنها اسلام تحقق یافته در ایران پس از انقلاب اسلامی بوده است، چرا او در سخنرانی دیگر خود، تصریح کرد که دوره­ی اسلام­گرایی گذشته است و دیگر نمی­توان ادعا که که برای دست‌یابی به سعادت حقیقی، باید به اسلام روی آورد؟! آیا این دو ایده با یک‌دیگر قابل جمع هستند؟! اساساً بر همین اساس بود که مقام معظم رهبری به دولت امر کردند که دست از تأکید بر «ایران پیش از اسلام» کشیده و علایق خود را به ایران در چارچوب «ایران پس از اسلام» قرار دهند: «در زمینه‌ى علاقه‌ى به ایران، علاقه‌ى به کشور و گرایش به ایران، چند نکته را توجه داشته باشید. یکى این که مهم­ترین بخش مربوط به کشور، زبان و ادبیات است. علاقه‌ى به ایران، این جورى تحقق پیدا می­کند. [...] نباید تصور شود که زبان فارسى نماد ملیت ایران نیست؛ چرا، هست. روى این موضوع تکیه شود.[...] یا روى ایرانِ بعد از اسلام تکیه شود. افتخاراتى که ایرانِ دوره‌ى اسلامى دارد، در هیچ دوره‌ى دیگرى از دوره‌هاى تاریخىِ ما این افتخارات وجود ندارد؛ من این را با استدلال به شما عرض می‌کنم و این قابل اثبات است. گسترش کشور، پیروزى‌هاى بزرگ نظامى کشور، پیشرفت‌هاى عظیم علمى کشور در زمینه‌هاى گوناگون، همه‌اش مال دوره‌هاى بعد از اسلام است. نه این که قبل از اسلام از این چیزها ندارد؛ چرا، اما نسبت به دوره‌ى اسلامى، آن‌ها ناقص است، کم است. البته یک چیزهایى به عنوان گفته‌ها مطرح می‌شود، اما چیزهایى نیست که مستند باشد و کسى بتواند آن‌ها را اثبات کند؛ این‌ها قابل اثبات نیست. اما آن چه که در دوره‌ى اسلامى واقع شده، قابل اثبات است؛ روشن است. [...] اگر کسى می‌خواهد از ایران و ایرانى‌گرى حمایت کند، خب، ایران دوران اسلامى، هم مدون‌تر است، هم مستندتر است، هم قابل قبول‌تر است.»[1] صورت استدلالی اشکال یاد شده، به شرح زیر است: مقدمه ­ی اول. مقصود یک فرد از یک لفظ را باید با توجه به «قرائن کلامی» و «شواهد عملی» آن دریافت. مقدمه­ ی دوم. قرائن کلامی و شواهد عملی نشان می­دهد که مقصود از ایده­ی مکتب ایرانی، «ملی­گرایی» است نه «اسلام ­گرایی». نتیجه: ایده­ی «مکتب ایرانی»، باطل است. اگر تعبیر «مکتب ایرانی» دلالت بر «ملی­گرایی» ندارد و مراد گوینده، تنها اسلام تحقق یافته در ایران پس از انقلاب اسلامی بوده است، چرا او در سخنرانی دیگر خود، تصریح کرد که دوره­ی اسلام­گرایی گذشته است و دیگر نمی­توان ادعا که که برای دست‌یابی به سعادت حقیقی، باید به اسلام روی آورد؟! آیا این دو ایده با یک‌دیگر قابل جمع هستند؟! پرسش ششم) اگر ایده­ی «مکتب ایرانی»، ایده­ی صحیحی بوده است، چرا «مقام معظم رهبری»، هیچ­گاه آن را «تأیید» نکردند، در حالی که ایشان از رویکردهای دیگر دولت از قبیل «استکبار ستیزی در سیاست خارجی» و «عدالت­خواهی در عرصه­ی اقتصادی»، دفاع کردند؟! «عدم­ تأیید» دلالت بر چه امری دارد؟! آیا ایشان همواره از «مکتب اسلام» سخن گفته­اند یا از «مکتب ایران»؟! صورت استدلالی اشکال یاد شده، به شرح زیر است: مقدمه ­ی اول. مقام معظم رهبری، رویکردهای صحیح و مشروع دولت را به صورت عمومی «تأیید» کرده و می­کنند. مقدمه ­ی دوم. مقام معظم رهبری، هیچ­گاه ایده­ی مکتب ایرانی را تأیید نکردند. نتیجه: ایده­ی «مکتب ایرانی»، باطل است. پرسش هفتم) گذشته از مقام معظم رهبری، چرا «مراجع تقلید» و «علمای حوزه»، نه تنها این ایده را تأیید نکردند، بلکه به شدت در مخالفت با آن موضع­گیری نمودند؟! آیا مخالفت مراجع تقلید و علمای حوزه، نمایانگر باطل بودن ایده­ی مکتب ایرانی نیست؟! صورت استدلالی اشکال یاد شده، به شرح زیر است: مقدمه ­ی اول. مخالف جمعی «مراجع تقلید» و «علمای حوزه» با یک ایده، نشانگر نامشروع بودن آن ایده است. مقدمه­ ی دوم. «مراجع تقلید» و «علمای حوزه» به صورت جمعی با ایده­ی مکتب ایرانی مخالف کرده­اند. نتیجه: ایده­ی «مکتب ایرانی»، باطل است. پرسش هشتم) چرا مقام معظم رهبری در آخرین دیدار خود با رییس جمهور و هیأت دولت، در زمینه­ی احتمال سست شدن دولت نسبت به «پایبندی به شعارهای ارزشی» هشدار دادند؟! ایشان چه انحراف یا احتمال آن را در دولت احساس کردند که چنین هشداری را به صورت عمومی مطرح کردند؟! «شعارهاى دولت‌های نهم و دهم شعارهایى بود و هست که این شعارها براى مردم مؤمن ما جاذبه دارد؛ مثلاً عدالت‌خواهى، یا استکبارستیزى، یا ساده‌زیستى و مقابله‌ى با منش اشرافی­گرى، یا مقابله‌ى با ویژه‌خوارى و سوء استفاده‌ى از ارتباطات در مسایل اقتصادى و غیراقتصادى، یا خدمت‌رسانى صادقانه. [...] علت اقبال مردم به دولت و به رییس جمهور چه در سال 84، چه در سال 88 این شعارها بود. یعنى مردم به این شعارها دل‌بسته‌اند و نیاز به آن‌ها و ضرورت آن‌ها را احساس می‌کنند. از این شعارها دست برندارید. از جمله‌ى اساسى‌ترین شعارها، پایبندى به اصول و ارزش‌هایى بود که امام بزرگوار ما این‌ها را وارد جامعه کرد و مطرح کرد.[...] این را نباید از دست داد. مراقب باشید در روش‌ها، در اظهارات، در نوع برخورد، در نوع عملکرد، از این شعارها تجاوزى صورت نگیرد.[...] این شعارها، شعارهاى الهى است. اگر چنانچه این پایبندى‌ها سست شود، اگر نسبت به این شعارها تقید و پایبندى کم شود، توفیقات الهى هم سلب خواهد شد.»[2] صورت استدلالی اشکال یاد شده، به شرح زیر است: مقدمه ­ی اول. مقام معظم رهبری بی­دلیل نسبت به امری هشدار نمی­دهند، بلکه به طور قطع ایشان شواهدی در دست دارند و یا احتمالاتی را حدس می­زنند که چنین می­کنند. مقدمه­ ی دوم. مقام معظم رهبری در آخرین دیدار خود با رییس جمهور و هیأت دولت، در زمینه­ی احتمال سست شدن دولت نسبت به «پایبندی به شعارهای ارزشی» هشدار دادند. مقدمه ­ی سوم. بر اساس گفته­های پیشین، یکی از مصادیق سست شدن دولت نسبت به «پایبندی به شعارهای ارزشی»، ایده­ی مکتب ایرانی است. نتیجه: ایده­ی «مکتب ایرانی»، باطل است.(*) پی نوشت ها: [1]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با رییس‌جمهور و اعضای هیأت دولت در تاریخ 06/06/1390؛ برگرفته از: http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=8514 [2]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با رییس‌جمهور و اعضای هیأت دولت در تاریخ 06/06/1390؛ برگرفته از: http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=8514 *مهدی جمشیدی؛ محقق و نویسنده/برهان/۱۳۹۰/۹/۱۲ .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image