عرفان اصلی اسلامی /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

آیا تصوف همان عرفان اصیل اسلامی است؟


در پاسخ به بیان زیر توجه کنید . 1.درپاسخ شما دوست عزیز باید گفت نظرات مختلفی در مورد   نسبت عرفان و تصوف مطرح شده است. این نظرات گروه‌های مختلفی اعم از مخالفین افراطی عرفان و تصوف و یا موافقین افراطی آن را و بعضا کسانی که سعی داشته اند نظری فارغ از تعصب ارائه دهند را در بر گرفته است. 2.برخی عرفان را بخش نظری و تصوف را بخش عملی این علم می شناسند . گروهی نیز قائل به این مسأله هستند که عرفان بخش عملی تصوف شمرده می شود و پاره ای نیز عکس این نظر را دارند یعنی تصوف را بخش عملی عرفان می دانند. در این دو قول تصوف در قول اول کلی بوده و عرفان جزئی از آن شمرده می شود و در قول دوم عرفان کلی بوده و تصوف جزئی از آن به حساب می آید . شهید مطهری نیز به عنوان یکی از محققین آگاه عرفان را بخش فرهنگی و تصوف را بخش اجتماعی این علم می داند که قائل است عرفا نیز مانند سایر بخش های فرهنگی، اندیشمندانی را تربیت کرده و نظراتی را ارائه داده اند اما یک تفاوت با سایر اندیشمندان فرهنگی نظیر فلاسفه، کلامیون و ... دارند و آن این که گروهی از آنان فرقه هایی با آداب و رسومی خاص پدید آورده و احیانا بدعت هایی را نیز ایجاد کرده اند . البته شهید مطهری نظر اتی بسیار منصفانه نسبت به این طبقه داشته و قائل است که این گروه نیز مانند سایر طبقات فرهنگی نهایت خلوص را نسبت به آموزه های اسلامی داشته و حتی نظرات خود را به منابع اسلامی منطبق می کرده اند؛ اما در هر صورت دراین راه دچار انحرافات و احیانا بدعت هایی نیز شده اند . اما نظر غالبی که در این زمینه مطرح است این است که واژه عرفان و تصوف از نیمه دوم قرن دوم هجری قمری رایج بوده و به یک گروه گفته می شده است . این یکپارچگی ادامه یافته تا این که بنا به دو قول در قرن هفتم با ظهور إبن عربی بنیانگذ ار عرفان نظری ویا در قرن دهم با ظهور صفویه و رسمی شدن مذهب شیعه در ایران و ورود علمای شیعه به این عرصه این دو واژه به تدریج از یکدیگر جدا شده اند . گروه هایی که آنان را تصوف می خواندند در تقریبا سه بخش مجزا (کسانی که تحت سلسله های معروف تصوف از جمله نعمت اللهیه، قادریه، نوربخشیه، چشتیه، نقشبندیه و ... قرار داشتند و کسانی که به عرفان نظری محیی الدینی پرداخته و فارغ از سلسله قرار داشتند و درویشان بی شرعی که در شمار هیچ یک از دو گروه سابق نبودند و به اسم درویش شهرت داشتند) قرار داشتند . گروهی که آنان را عرفا می خواندند عبارت بودند از علمایی از علمای شیعه که با عرفان محیی الدینی یعنی جهان بینی عرفانی آشنا بوده و در کنار آن به سیر و سلوک نیز مشغول بوده و تمام دغدغه آنان انطباق آموزه های نظری و عملی عرفان با منابع شیعی و سخنان اهلی بیت بود؛ به این گروه علمای عارف اطلاق می شد . تقریبا می توان گفت از زمانی که مشایخی از تصوف دارای مشرب شیعی شده و این انحصار از اهل سنت در آمد؛ گروه علمای عارف را تحت عارفان و دیگران را که آداب و رسومشان مملو از بدعت ها و تحریف ها گشته بود را صوفی می خوانند . در حقیقت زمان حافظ و سعدی و مولانا این دو اصطلاح یک بوده و هر دو به این بزرگواران اطلاق می شده است اما از برهه ای که ذکر آن رفت این دو واژه از یکدیگر جدا شده و تصوف بار منفی پیدا کرده است. گرنه اگر به معنای واقعی تصوف و نظر مشایخ سابق و پیشین تصوف در زمینه آن رجوع کنیم می توان گفت صوفیان حقیقی همان علمای عارفی هستند که دلشان صافی و آموزه هایشان عاری از هر گونه بدعت و انحراف از این دین حنیف می باشد . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image