تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
یکی از صفات زشت سخنچینی است سخن چینی گناهش از غیبت بزرگتر و وزر و وبالش بیشتر است زیرا که نمّام غیبت میکند و سخن را هم از جایی بجای دیگر نقل میکند او را
گمراه مینماید در نتیجهی سخنی که باو رسانده و شخص نمّام سخن را انتشار میدهد. خدای تعالی اصلا باب سخنچینی را بسته و منع فرموده که سخن او را بپذیرید چنانچه میفرماید:إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ [1] اگر فاسقی خبری آورد تحقیق کنید و زود باور مکنید که از روی نادانی مردمی را برنج اندازید بعد هم پشیمان شوید درین آیه نمّام فاسق نامیده شده و نیز دستور داده که حرف او را قبول نکنیم مگر پس از بررسی و تحقیق یا بعد از اقرار به سخن چینی و نیز آن کس را که حرف سخن چین را بپذیرد جاهل و نادان شمرده. مردی بحضرت علی بن الحسین علیه السّلام عرضکرد که فلان شخص در بارهی شما چنین و چنان میگوید حضرت باو فرمود: که حق برادری برادرت را بجا نیاوردی با اینکه او ترا امین دانست تو در بارهی او خیانت کردی و نیز احترام ما را هم نگاه نداشتی زیرا که ما از تو سخنی شنیدیم که نیاز و احتیاجی به شنیدن آن نداشتیم آیا نمیدانی که سخن چینان سگهای دوزخند ببرادرت بگو مرگ برای همهی ماست و قبر ما را در برگیرد روز قیامت وعدهگاه ماست خدا در آن روز بین ما قضاوت کند. مردی از نمایندگان مأمون بدو نوشت که فلان نمایندهی تو مرده و یک هزار دینار از او بجا مانده وارثی جز طفلی صغیر ندارد اجازه میفرمائید اموال را بنفع شما ضبط کنم فقط باندازه احتیاجکودک صغیر باو بدهم زیرا که این اموال از مال شما است که پسانداز شده سپس مأمون در پاسخ نوشت مال را خدا زیاد کرده که فرزندانش بینیاز شود و آنکه درین کار سعایت کند خدای لعنتش نماید.[2]
سخن چینی و نمّامی نکردن: قال رسول الله علیه السلام: لا یدْخُلُ الجنّه نَمّامٌ.[3]حقیقت نمیمت آن است که از کسی خبر دهی کسی را که آن کس را که از وی خبر دهی، ناخوش آیدش، چون بداند. مثلاً گویی که فلان قصد تو دارد، یا قصد مال تو دارد، یا تو را چنین گفت، یا با دشمن تو ساخته است. و این نمیمت تفاوت نکند که به نامه بود، یا به پیغام بود، یا به رمز بود. به آنچه آن کس را معلوم شود؛ همه نمیمت بود. و آنچه نمّام رسانید به آن کس که فلان چنین گفت، اگر راست گفت، غیبت است و نیز خباثت. از بهر آن که پیغامبر علیه السلام فرموده: المجالس بلأمانة..[4]. و این نمیمت که فارسی آن سخن چینی است حرام است و معصیت و سبب عداوت و بغض است.
حقیقت این آن است که به نزدیک یکی، سخنی گوید و نزد دیگری بر وجهی دیگر بر خلاف آن گوید. و صحابه رضوان الله علیهم اجمعین این را از جملة نفاق دانسته اند. و اگر کسی وقتی مبتلا شود به مثل این واقعه که در وی صیانت تن و مال و زن و فرزند بود، باری به دل باید که مفارق زبان بود که رخصت مقدّر بود به قدر ضرورت.
به نزدیک عمر عبدالعزیز مردی آمد و سخنی آورد از دیگری به طریق نمّامی. عمر عبدالعزیز گفت: اگر راست گویی درین آیت داخلی که «هَمّآز مَشّاءٍ بِنَمیمٍ [5]و اگر دروغ می گویی، درین آیت داخلی که: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَاءً»[6] و در هر کدام ازین دو آیت که داخلی، گناه کاری. ادبت کنم یا عفو؟ عفو یا امیرالمؤمنین».پیامبر گفت که بر مردمان بپوشید تا خدای بر شما بپوشد. یکی از شما باز پوشد بدی برادر مسلمان از ترس آنکه مانند آن بدو نرسد. هر که از برادر خویش زشتی ببیند آشکار کند شادکامی و دشمنی را، حق باشد بر خدای عز وجل که او را رسوا کند در دو جهان.
حماد بن سلمه گفت: مردی غلامی به مردی فروخت به عیب سخن چینی. او را آن مرد بخرید و به خانه آورد. [غلام] زنش را گفت: این شوی تو ترا دوست ندارد. خواهی که ترا دوست دارد اُسْتُرَه برگیر و مویی چند از زیر ریش او بستر در وقتی که بخسبد. پس به نزدیک شوی آمد و گفت: این زن تو دل بر تو ندارد و کسی دیگر را دوست دارد. ترا بخواهد کشتن. خواهی بدانی، امشب بخسب و خویشتن را در خواب ساز. مرد چنین کرد. زن استره بیاورد تا مویش سترد. مرد او را بگرفت و بکشت. کسان زن شوی را بکشتند.
همو[کعب الاحبار] گفت: بنی اسرائیل را قحطی رسید. موسی علیه السّلام ایشان را بیرون برد. سه روز باران خواستند، باران نیامد. خدای عزّوجلّ به موسی وحی کرد که من اجابت نکنم تو را و آنهایی که با تواند، زیرا که در میان شما مردمی سخن چین است. موسی گفت: یارب آن کیست؟ مرا بنمای. خدای تعالی گفت: ای موسی! من شما را از سخن چینی همی باز دارم و خود سخن چینی کنم! بروید توبه کنید. همه توبه کردند. آن مرد نیز توبه کرد. باران بیامد.[7]
ابو الحسن سوم علیه السّلام به مردی که از آن حضرت بسیار مدح میکرد فرمودند: به خودت توجه کن، کثرت تملق مرا در معرض بدگمانی قرار میدهد، هر گاه مشاهده کردی برادرت مورد اعتماد میباشد از تملق دست بردار و حسن نیت داشته باشی گروهی امیر المؤمنین علیه السّلام را مدح کردند، آن حضرت فرمودند: بار خدایا تو میدانی من چگونه میباشم و خودم نیز از آنها بهتر خود را میشناسم، بار خدایا مرا بهتر از آن چه گمان میکنند قرار بده و بر ما به بخش آنچه را که آنها نمیدانند (3) علی علیه السّلام فرمودند: ستایش خارج از اندازه تملق میباشد، و بیاعتنائی هم از اشخاصی که مستحق ستایش هستند از کودنی و حسادت میباشد (4) علی علیه السّلام فرمودند: چه بسا اشخاصی که در اثر تعریف دیگران گمراه میگردند و خود را بالاتر از همه میدانند[8]
و از پیغمبر (صلّی اللَّه علیه و آله) رسیده: از اخلاق و خوهای مؤمن و گرویده بخدا و رسول تملّق و چاپلوسی (فروتنی و چربزبانی) نیست (مؤمن نباید برای بدست آوردن چیزی برای کسی چاپلوسی کند) مگر در باره طلب و بدست آوردن علم و دانش (که سزاوار است برای معلّم و آموزنده تملّق و فروتنی و چاپلوسی نمود).[9]
از خودپسندی و دل دادن به چیزی که ترا خوش آید و دوست داشتن چاپلوسی مردم دوری گزین، زیرا آنها همه از مناسبترین فرصتهای شیطان است، تا نیکیهای نیکوکاران را محو و نابود سازد. [10] .
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.