جایگاه ولایت فقیه -ولایت فقیه در اسلام /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

ضمن تشکر از مکاتبه با این مرکز و طرح سوالات و دغدغه های فکری خویش ، به نظر می رسد علی رغم صریح بودن قسمت اول پرسش یعنی «جایگاه ولایت فقیه در اسلام(شیعه) را بگویید. » ، قسمت های بعدی و متنی که ارائه گردیده ، دارای ابهام بوده و منظور اصلی پرسشگر مشخص نیست ، که آیا انتقاد از چنین منظری است ، یا خواهان توضیحات بیشتر بوده و.... ، که پاسخ گویی به آنها مبتنی بر شفافیت در پرسش می باشد . در هر صورت در ادامه به پاسخ قسمت اول پرسش بسنده می نمائیم :جایگاه ولایت فقیه در اسلام(شیعه) :به صورت مختصر تبیین جایگاه ولایت فقیه در اسلام نیازمند توجه به مقدماتی از قبیل : ۱.


ضمن تشکر از مکاتبه با این مرکز و طرح سوالات و دغدغه های فکری خویش ، به نظر می رسد علی رغم صریح بودن قسمت اول پرسش یعنی «جایگاه ولایت فقیه در اسلام(شیعه) را بگویید. » ، قسمت های بعدی و متنی که ارائه گردیده ، دارای ابهام بوده و منظور اصلی پرسشگر مشخص نیست ، که آیا انتقاد از چنین منظری است ، یا خواهان توضیحات بیشتر بوده و.... ، که پاسخ گویی به آنها مبتنی بر شفافیت در پرسش می باشد . در هر صورت در ادامه به پاسخ قسمت اول پرسش بسنده می نمائیم :جایگاه ولایت فقیه در اسلام(شیعه) :به صورت مختصر تبیین جایگاه ولایت فقیه در اسلام نیازمند توجه به مقدماتی از قبیل : 1. ضرورت حکومت اسلامی ، 2. ویژگی ها ی حکومت اسلامی در زمینه ضرورت مشروعیت الهی حاکمان ، قوانین الهی ، اهداف آن در زمینه برپائی عدل و قسط در ابعاد مختلف و مهیا نمودن زمینه های هدایت و تکامل بشر در جهت تامین سعادت دنیوی و اخروی و.... اشاره نمود . که نتیجه چنین مقدماتی لزوم وجود مدیری اسلام شناس و آگاه به قوانین اسلامی و برخوردار از صلاحیت های اخلاقی و مدیریتی ، در رأس حکومت اسلامی است . به عبارت دیگر حکومت اسلامی به معنای تدبیر امور مسلمین براساس قوانین دینی و رعایت مصالح شهروندان می باشد و حاکم، به عنوان مجری احکام اسلامی کسی است که شرایطی ویژه رادارا است و با نبودیا از بین رفتن آن شرایط، صلاحیت حکومت نیز از او سلب می گردد. این شرایط که عبارتند از: آگاهی همه جانبه و عمیق نسبت به مقررات اسلامی، داشتن تقوی به عنوان ضامن اجرای احکام دین و رعایت مصالح مسلمین، و شناخت کافی از مصالح اجتماعی و سیاسی، مؤلفه هایی هستند که باعث هدایت جامعه اسلامی به سوی سعادت مادی و معنوی خواهند بود. ازاین رو،اسلام حکومت ولی عادل را به عنوان عاملی سعادت بخش و وحدت آفرین تشریع کرده است . ولی عادل در زمان حضور معصومین ( ع) خود آن بزرگواران می باشند که دارای کاملترین و جامع ترین شرایط رهبری اند و در زمان غیبت ، نزدیکترین افراد جامعه از جهت ویژگی های لازم برای حاکم جامعه اسلامی است که چنین افرادی مجتهدان جامع الشرایط می باشند .اندیشمندان اسلامی در جهت اثبات ولایت فقیه به ادله نقلى و عقلى مختلفى تمسک کرده اند که بیان هر یک نیاز به شرح مفصل دارد و ما فهرستى از آن دلایل را به صورت خلاصه ذکر مى کنیم و تفصیل آن را به کتاب هاى مربوطه واگذار مى نماییم: الف) در میان ادله نقلى به روایات ذیل تمسک شده است: 1- روایت امیرالمؤمنین از پیامبر اکرم(ص): اللهم ارحم خلفایى قیل یا رسول اللَّه و من خلفائک؟ قال الذین یأتون من بعدى یروون عنّى حدیثى و سنّتى ، (وسائل الشیعه، ج 18، باب 8، ح 50). 2- روایت امام موسى بن جعفر(ع): .. لأنّ المؤمنین الفقهاء حصون الاسلام کحِصنِ سورِ المدینة لها. (اصول کافى، ج 1، ص 38، باب فقدد العلماء) 3- روایت امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص): الفقهاء اُمناء الرُسُل...، (اصول کافى، ج 1، ص 46). 4- روایت حضرت رضا(ع): انّ الخلق لمّا وقفوا على حدّ محدود...، (بحارالانوار، چاپ جدید، ج 6، ص 60). 5- توقیع مبارک حضرت ولى عصر(عج): واما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الى رواة حدیثنا فانّهم حجتى علیکم و انا حجة اللَّه ، (وسائل الشیعه، ج 18، ص 101، ح 8). 6- فرمایش امیرالمؤمنین (ع« به شریح: قد جلست مجلساً لایجلسه الاّ نبىّ او وصىّ نبىّ او شقىّ . (وسائل الشیعه، ج 18، ص 6، ح 2) 7- حدیث امام صادق(ع): اتقوا الحکومة فانّ الحکومة انّما هى للامام...، (وسائل الشیعه، ج 18، ص 7، ح 3). 8- مقبوله عمربن حنظله از حضرت صادق(ع): .. ینظران من کان منکم ممن قد روى حدیثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما فانّى قد جعلته علیکم حاکماً.... (وسائل الشیعه، ج 18، ص 98) 9- روایت ابى خدیجه از امام صادق(ع): ... وایاکم ان یخاصم بعضکم بعضاً الى السلطان الجائر. (وسائل الشیعه، ج 18، ص 100، ح 6) 10- حدیث امام صادق(ع) از رسول اللَّه(ص): انّ العلماء ورثة الأنبیاء، (اصول کافى، ج 1، ص 34). 11- آیه کریمه: {/Bاَلنَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ {w1-5w}{I33:6I}/}، (احزاب، آیه 6). 12- روایت: منزلة الفقیه فى هذا الوقت کمنزلة الانبیاء من بنى اسرائیل ، (بحارالانوار، ج 78، ص 346). 13- روایت رسول اکرم(ص): علماء امّتى کسایر انبیاء قبلى ، (جامع الاخبار). 14- روایت: العلماء حکام على الناس ، (مستدرک وسائل الشیعه، باب 11 از ابواب صفات قاضى، ح 33). 15- روایت امام حسین(ع) از حضرت امیر(ع): مَجارى الامور والاحکام على اَیدى العلماء باللَّه الأُمناء على حلاله و حرامه ، (مستدرک وسائل الشیعه، باب 11 از ابواب صفات قاضى، ح 16) 16- حدیث پیامبر اکرم(ص): السلطان ولى من لا ولى له ، (سنن بیهقى، ج 7، ص 105). 17- احادیثى که در باب حدود آمده است و در آنها لفظ امام ذکر شده مانند: مَن اقرّ على نفسه عند الامام... فعلى الامام اَن یقیم الحدّ علیه ، (وسائل الشیعه، باب 32 از ابواب مقدمات حدود، ح 1). 18- روایت امام باقر(ع): اذا شهد عندالامام شاهدان... اَمَر الامام(ع) بالافطار. (وسائل الشیعه، باب 6 از ابواب احکام ماه رمضان، ح 1) 19- روایات متعددى در باب امر به معروف و نهى از منکر چرا که بعضى از مراتب نهى از منکر جذب و جرح و... است و بدون حاکم اسلامى منجر به هرج و مرج در جامعه مى شود و از طرفى هم مى دانیم که این احکام در زمان غیبت تعطیل نشده اند. البته روشن است که هر یک از این روایات توضیح فراوانى دارند که مى توانید به کتاب هاى مفصل از جمله کتاب «شؤون و اختیارات ولى فقیه» ترجمه مبحث ولایت فقیه از کتاب البیع امام خمینى(ره) مراجعه کنید. ب ) و اما دلیل عقلى: احکام اسلامى - اعم از قوانین اقتصادى، سیاسى و حقوقى - تا روز قیامت باقى و لازم الاجرا است و هیچ یک از احکام الهى نسخ نشده و از بین نرفته است. این بقا و دوامِ همیشگىِ احکام، نظامى را ایجاب مى کند که اعتبار و سیادت این احکام را تضمین کرده، عهده دار اجراى آنها شود ؛ چرا که اجراى احکام الهى جز از رهگذر برپایى حکومت اسلامى امکان پذیر نیست. در غیر این صورت جامعه مسلماً به سوى هرج و مرج رفته و اختلال و بى نظمى بر همه امور آن مستولى خواهد شد. از آن جایى که حفظ نظام جامعه از واجبات مورد تأکید شرایع الهى است و بى نظمى و هرج و مرج در امور مسلمانان امرى نکوهیده و ناپسند مى باشد، روشن است که حفظ نظام و سدّ طریق اختلال، جز به استقرار حکومت اسلامى در جامعه تحقق نمى پذیرد. ازاین رو هیچ تردیدى در لزوم اقامه حکومت باقى نمى ماند. علاوه بر آنچه گفتیم حفظ مرزهاى کشور اسلامى از هجوم بیگانگان و جلوگیرى از تسلط تجاوزگران بر آن، عقلاً و شرعاً واجب است، تحقق این امر نیز جز به تشکیل حکومت اسلامى میسر نیست. آنچه برشمردیم، جزو بدیهى ترین نیازهاى مسلمانان است و از حکمت به دور است که خالق مدبّر و حکیم، آن نیازها را به کلّى نادیده بگیرد و از ارایه راه حلى جهت رفع آنها غفلت کند. آرى، همان دلایلى که لزوم امامت پس از نبوت را اثبات مى کند، عیناً لزوم حکومت در دوران غیبت حضرت ولى عصر(عج) را نیز ثابت مى نماید؛ به ویژه پس از این همه مدت که از غیبت آن بزرگوار مى گذرد و شاید این دوران هزارها سال دیگر نیز ادامه یابد. در این صورت آیا مى توان تصور کرد که آفریدگار حکیم، امت اسلامى را به حال خود رها کرده و تکلیفى براى آنها معین نکرده باشد؟ و آیا خردمندانه است که بگوییم خداوند حکیم به هرج و مرج میان مسلمانان و پریشانى احوال آنان رضایت داده است؟ و آیا چنین گمانى به شارع مقدس روا است که بگوییم حکمى قاطع جهت رفع نیازهاى اساسى بندگان خدا تشریع نکرده است تا حجت بر آنان تمام شده باشد؟ آرى، لزوم حکومت به منظور بسط عدالت و تعلیم و تربیت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهاى کشور و جلوگیرى از تجاوز بیگانگان، از بدیهى ترین امور است؛ بى آن که بین زمان حضور و غیبت امام و این کشور و آن کشور فرقى باشد. گفتنى است که قدر متیقن از اشخاص براى تصدى منصب حکومت، فقیه عادل و آگاه به مسائل زمان خود است و تا چنین شخصى هست نوبت به غیر عادل یا غیر فقیه نمى رسد. در روایت فضل بن شاذان - که در کتاب علل الشرایع از امام رضا(ع) نقل شده - به همین دلیل عقلى اشاره شده است. حضرت مى فرماید: «اگر کسى بگوید که چرا خداوند اولى الامر براى مردم قرار داده و آنان را به پیروى از ایشان امر فرموده است، پاسخ داده مى شود که این امر علل بسیار دارد از جمله این که خداوند حدود و قوانینى براى زندگى بشر تعیین فرموده و به مردم فرمان داده است که از آن حدود و قوانین تجاوز نکنند؛ چرا که براى آنان فساد و تباهى به ارمغان مى آورد. اما اجراى این قوانین و رعایت حدود شرعى تحقق نمى پذیرد مگر آن که خداوند زمامدارى امین براى آنان بگمارد تا آنان را از تعدى از حدود و ارتکاب محرمات باز دارد. در غیر این صورت چه بسا افرادى باشند که از لذت و منفعت شخصى خود به بهاى تباه شدن امور دیگران صرف نظر نکنند. ازاین رو خداوند سرپرستى براى مردم تعیین فرموده است تا ایشان را از فساد و تباهى باز دارد و احکام و قوانین اسلامى را درمیان آنان اقامه کند. دیگر آن که ما هیچ گروه یا ملتى را نمى یابیم که بدون زمامدار و سرپرست زندگى کرده و ادامه حیات داده باشد؛ زیرا اداره امور دینى و دنیوى آنان به زمامدارى مدبّر نیازمند است و از حکمت بارى تعالى به دور است که آفریدگان خود را بدون رهبر و زمامدار رها کند، حال آن که خود به خوبى مى داند که مردمان به ناچار باید حاکمى داشته باشند که جامعه را قوام و پایدارى بخشد و مردم را در نبرد با دشمنانشان رهبرى کند و اموال عمومى را میان آنان تقسیم کند و نماز جمعه و جماعات آنان را برپا دارد و از ستم ستمگران نسبت به مظلومان جلوگیرى نماید و... گفتنى است که مردم داراى آرا و افکار و تمایلات مختلف اند. پس اگر حضرت حق زمامدارى را که از ره آوردهاى پیامبر پاسدارى کند تعیین نمى فرمود، مردمان فاسد و تباه مى شدند. آیین و سنت و احکام خداوندى تغییر مى یافت و ایمان آنان متزلزل مى شد و تمامى خلق به تباهى و ضلالت مى افتادند»، (بحارالانوار، چاپ جدید 110 جلدى، ج 6، ص 60). براى مطالعه و تحقیق بیشتر ر.ک: 1- ولایت فقیه و جهاد اکبر،امام خمینى 2- ولایت فقیه از دیدگاه فقها و مراجع،على عطایى 3- ولایت فقیه به زبان ساده،شفیعى 4- ولایت فقیه،جوادى آملى 5- حدود ولایت حاکم اسلامى،احمد نراقى 6- حکومت الهى و ولایت و زعامت،مصطفى آیت اللهى 7- ولایت فقیه و حاکمیت ملت،طاهرى خرم آبادى 8- ولایت فقیه،شهید هاشمى نژاد 9- مجله حوزه شماره 85 - 86 بحثى درباره ولایت فقیه، نجابت 10- ولایت فقیه یا حکومت اسلامى در عصر غیبت،محمد یزدى 11- ولایت فقیه،آیت اللَّه معرفت (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100115771) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image