جوانان و عشق-عشق واقعی-عشق دختر و پسر-عشق قبل ازدواج /

تخمین زمان مطالعه: 18 دقیقه

چگونه و از کجا می توان احادیث موثق را در مورد لرزیدن دل، معنی درست و واقعی عشق، عشق پسندیده اهمیت و خصوصیات معشوق را پیدا کرد؟ لطفا چند مورد از احادیث را بگویید؟


در پاسخ به مطالب ذیل توجه نمایید : 1- در منابع اسلامی واژه عشق کم به کار رفته است و در قرآن و روایات بیشتر واژه حب و محبت استعمال شده است . 2- در میزان الحکمه در ماده عشق چند روایت بیان شده است که در برخی مورد مذمت و در برخی مورد تمجید واقع شده است که این مذمت و تمجید به لحاظ پاک و آسمانی بودن و یا مبتذل و هوس بودن آن است . 3- واژه عشق مشتق از عشقه به معنای میل مفرط است . عشقه گیاهی است که هرگاه به دور درخت می پیچد آب آن را می خورد در نتیجه درخت زرد شده و کم کم می خشکد . اما در اصطلاح عشق عبارت است از محبت شدید و قوی و به عبارت دیگر عشق مرتبه عالی محبت است . اما حقیقت این است که عشق همانند شرابی است که کسی را سیراب نکند . ( فتوحات مکیه ، ج2 ، ص 121 )اساس آفرینش جهان ، عشق خداوند به جمال و جلوه خویش است زیرا حب دات یکی از اسباب عشق است . خداوند نیز به عنوان برترین موجود به دلیل عشق به ذات و جلوه جمالش جهان را پدید آورد . چنان که مبدا عالم خداوند ات مبدا عشق نیز او است . عشق مانند وجود از ذات حق به عالم سرایت کرده است . توبه کردم و عشق همچون اژدهاتوبه وصف خلق و آن وصف خدا عشق ز اوصاف خدای بی نیازعاشقی بر غیر او باشد مجاز از نگاه دین، خداوند کمال محض ، جمال محض ، دارای برترین اوصاف ، بدا عشق ، اولین عاشق و الهلم بخش عشق است که همه هستی نشانه و مظهر او یند ؛ از او سرچشمه گرفته اند و به سوی او می روند . از آن رو که آدمی کمال جو و جمال خواه است و حقیقتش از روح خدا است از آن منزل هبوط کرده و به سوی او باز خواهد گشت . انسان دارای روحی است که ظهور و جلوه تام صفات حق است . اینها نشانگر اشتیاق شدید آدمی به مظاهر خلقت نیز تنها عشق به حضرت حق است که در آفریدگانش جلوه گر شده است و اگر عشق جز اینها باشد عشق نخواهد بود . عشق حقیقی عبارت است از قرار گرفتن موجودی کمال اسرار ، توانا ، قاهر و معشوقی که همه رو به سوی او دارند و او را می طلبند . مانند تو من یار وفادار ندیدم خوشتر ز غم عشق تو غمخوار ندیدم جز خال خیال رخ زیبای تو در دل در آینه حس تو زنگار ندیدم دل بندگی دوست به شاهی نفروشد یک مشتری عشق به بازار ندیدمبا بندگی حضرت معشوق الهیدر دل هوس شاهی این دار ندیدمعاشق حقیقی و راستین تنها به کمال محض و جمیل مطلق توجه دارد . تنها او را می خواهد و می جوید . این عشق ، التیام بخش ، رام کننده ، صبر آور ، انس برانگیز ، رضایت بخش ، نیرو زا ، طلب آور ، در هم شکننده خود پرستی ، سرور انگیز ، نشاط آور ، پویا و پایا است . این عشقی است که وصالش مقتل عاشق است نه مسلخ وی ؛ یعنی هنگام وصال ، عاشق قامت بر کشیده ، قیامت به پا می کند و عشقش زنده تر و فعال تر می گردد ؛ نه آن که سرد و خاموش شود . در این عشق ، عاشق وجود خود را در مقابل معشوق از دست می دهد :جمله معشوق است و عاشق پرده ای زنده معشوق است و عاشق مرده ای عاشق در این عشق با بلا خوشنود می گردد نه محزون :تا خیال دوست در اسرار ما است چاکری و جان سپاری کار ما استهر کجا شمع بلا افروختند صد هزازان جان عاشق سوختند عاشقانی کز درون خانه اند شمع روی یار ر پروانه اند عاشقان این عشق به مرگ عشق می ورزند : عاشقم من کشته قربان لا جان من نوبت گه طبل بلا من چو اسماعیلیانم بی حذربل چو اسماعیل آزادم ز سر فارغم از طمطراق و از ریا قل تعالوا گفت جانم را بیا عقل در پای این عشق قربانی می شود : عقل را قربان کن اندر عشق دوست عقل ها باری از آن سویت که اوست عاشق این عشق فقط معشوق می خواهد نه غیر او :عاشقان را شادمانی و غم اوست دستمزد و اجرت خدمت هم اوست غیر معشوق ار تماشایی بود عشق نبود هرزه سودایی بود عشق آن شعله است کاو چون بر فروختهر چه جز معشوق باقی جمله سوخت عاشق در این عشق چون دیوانه ای میگردد که هیچ طبیب جسمانی قدرت مداوای او را ندارد:نیست از عاشق کسی دیوانه تر عقل از سودای او کور است و کر زان که این دیوانگی عام نیست طب را ارشاد این احکام نیست گر طبیبی را رسد زین گون جنون دفتر طب را فرو شوید به خون عشق دو گونه است:الف) عشق هاى مجازى:در این گونه عشق ،موضوع عشق ورزی همانا صفات ظاهری و کمالات مشهود و محسوس محبوب است .یعنی کمالات ظاهری محبوب موجب جذب عاشق می شود. عشق مجازی خود دو گونه است. 1-عشق حیوانی که در آن عاشق تنها از روی شهوت و هوس معشوق خود را می خواهد و به جنبه های جنسی او نظر دارد. 2-عشق پاک که اگر چه نظر او به ظاهر محبوب است، ولی چون ظاهر نماد باطن است و نشان از ذات الهی دارد، خود زمینه ساز عشق حقیقی می شود و مانند پلی عاشق را به سوی عشق حقیقی رهنمون می گردد.ب ) عشق حقیقى و الهى:عشق حقیقى عبارت است از قرار گرفتن موجودى کمال جو در مسیر جاذبه کمال مطلق، یعنى خداوند متعال، پروردگارى که جمیل مطلق، بى نیاز، یگانه، داناى اسرار، توانا، قاهر و معشوق است که همه رو به سوى او دارند و او را مى طلبند (احیاء علوم الدین، غزالى، ج 4، ص 283 - 279)عشق مجازى خود عشق اصلى و اصیلی نیست و از روى تسامح به آن عشق اطلاق مى شود. پیروان عرفان، جهان هستى را (از جمله انسان را) مظهر و نشان حضرت حق دانسته، و عشق به مظاهر خداوند سبحان را عشق مجازى در طول عشق به ذات پروردگار مى دانند. به قول سعدى:به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوستبرای عارف و اهل دل عشق مجازى همچون پل و نردبان به عالم عشق حقیقى است. از آن جا که تمام عوالم هستى و موجودات آن، حضرت حق را نشان مى دهند، امورى مجازى به شمار مى روند. به همین جهت عشق به آیات الهى، عشقى مجازى قلمداد مى شود. اما غیر عارف به خصوص افراد معمولی در عشق زمینی می مانند و نمی توانند آن را وسیله رسیدن به عشق حقیقی قرار دهند.اهل حیات طبیعی و دنیا اهل احساس اند و عشقشان نیز احساسی و جسمانی است و چون حیات عقلانی را در خویش احیا نکرده اند، توان عبور از این عشق و راهیابی به عشق حقیقی را ندارند، اما اهل دل و عرفان چون از حیات عقلانی عبور کرده اند و عقلانیت خویش را احیا نموده اند، توان تبدیل هر عشقی را به عشق محبوب عالم دارند، برای آنها که به توحید راه یافته اند، عشق نیز وحدت می یابد و هر عشقی به عشق خداوند باز می گردد.عشق مجازى باید به عشق حقیقى بر گردد تا ارزش پیدا کند و عاشق از رهگذر کمالات محسوس به کمال مطلق رهنمون گردد. و اگر در همان متوقف گردد جز انحراف هیچ نخواهد بودو سد راه کمال آدمی می گردد. زیرا عشق ما بر معشوق راستین متمرکز است و به هر آن چه که از اوست و بوى او را مى دهد و نشانه اوست عشق مى ورزیم. ازاین رو توقف در این عشق هر چند بهتر از نداشتن عشق است، ولى نتایج عشق حقیقى و راستین را ندارد.هر عشق و محبتى که از این دو مقوله خارج باشد عشق نیست بلکه شهوت و غریزه زیستی است در واقع آفتى است که به رنگ عشق درآمده و زایل شدنى است. به طورى که در برهه اى از عمر انسان(عشق کاذب شهوانى بیشتر در سنین جوانى رخ داده و گاهى همچون آتشفشان، جلوه می کند که بایستى از آن به خاطر اثرات مخرب و ویرانگرش پرهیز نمود) این عشق بعد از سپرى شدن آن دوره رخت برمى بندد و بر زیر خاکسترهاى آن خرابى و فساد شدیدى باقى خواهد ماند. جداى از مورد عشق کاذب و دروغین این امکان هست که در یک انسان، هم عشق مجازى باشد و هم عشق حقیقى، اما چینش و نحوه قرارگیرى این دو، به صورت طولى مى باشد، یعنى توجه اولى به عشق مجازى است ولى هدف نهایى متوجه عشق حقیقى (خداوند متعال) است و همان طور که ذکر شد درنگ و توقف در عشق مجازى رهزن و بازدارنده از رشد و تعالى مى باشد.تنها آن عشق مجازى که در دل جاى دارد، مى تواند پلى براى رسیدن به عشق الهى باشد. عاشق باید به منشأ کمال و حسن معشوق توجّه کند و دیدگاه خود را به آن معطوف دارد و معشوق مجازى را «نمادى» از معشوق حقیقى خویش تلقى کند و او را جلوه اى از جمال و کمال او بداند. اگر در عشق مجازى، عاشق همواره به این حقیقت واقف شود که معشوق او «مجازى» است و تنها براى راهبرى او به «عشق برتر و برین» است، مى تواند از این عشق گذر کرده و به عشق حقیقى و الهى برسد؛ امّا اگر نگاه خویش را بر همان معشوق مجازى محدود سازد و جان و دلش محدود و مسخر و مقید وى گردد، هیچ گاه نمى تواند از او گذر کند و به معشوق حقیقى دست یابد. علاوه بر این؛ همواره بکوشد و دقّت نماید که هنگام برخورد با معشوق مجازى، به یاد معشوق حقیقى افتد و با نگاه او، هجران معشوق اصلى را یاد آورد؛ مانند عشق یعقوب به پسرش یوسف: هرگاه که یعقوب، یوسف را به «چشم سر» مى دید، به «چشم سرّ» در مشاهده حق بود و چون مدتى مشاهده یوسف از وى دریغ شد، مشاهده حضرت حق نیز از دل وى در حجاب گردید. از این رو آن همه جزع و فزع یعقوب در فراغ یوسف، بر فوت مشاهده حق بود؛ نه بر فوت مصاحبت یوسف و آن زمان که دوباره به دیدار یوسف موفق شد، به سجده افتاد که دلش معشوق اصلى را دید.(کشف الاسرار، ج 5، ص 140؛ در این خصوص نگا: عرفان اسلامى، صص 177 و 178)به هر روى، زمانى مى توانیم عشق مجازى را به عشق الهى و حقیقى مبدل سازیم که از آن گذر کنیم و به منشأ و منبع اصلى و سبب اصیل آن روى آوریم.چشم دریا دیگر است و کف دگرکف بهل وز دیده دریانگرجنبش کف ها ز دریا روز و شب کف همى بینى و دریا نى عجب ما چو کشتیها به هم بر مى زنیم تیره چشمیم و در آب روشنیم اى تو در کشتى تو رفته به خواب آب را دیدى، نگر در آبِ آب آب را آبى است کو مى راندش روح را روحى است کو مى خواندش (مثنوى معنوى، دفتر3، ابیات 1270 - 1274)وجه تمایز:برای تمایز عشق حقیقی از غیر آن راه های گوناگونی وجود داد از جمله :1- عاشق باید با بررسی مبدا عشق خویش بداند که آن حس است یاخیال ؛ عقل است یا دل ؛ شهوت است یا امور انسانی ؟2- بداند که عشق برایش آرام بخش ، نشاط آور ، طرب انگیز و تحرک افرین است یا موجب اضطراب ، خمودی ، سستی و در خود فرو رفتگی ؟3- ایا با وصال معشوق ، عشق اولیه اش شکوفاتر ، پایاتر و پویا تر می گردد یا پژمرده ، ایستاو خموش است ؟ 4- آیا معشوق یکی است یا متعدد است ؟ در عشق حقیقی معشوق واحد است و یگانه است و عشق به آیات الهی در طول عشق خداوند است نه در مقابل آن . اگر معشوق متعدد باشد عشق ما نه حقیقی است و نه مجازی ؛ بلکه دروغین و کاذب است . هست معشوق آن که او یکتو بود مبتدا و منتهایش او بود چون بیابیش و نباشی منتظر هم هوددا او بود هم نیز سر رو چنین عشقی گزین گر زنده ای ور نه وقت مختلف را بنده ای هر که چیزی جست بی شک یافت او چون به جد اندر طلب بشتافت او در پایان به برخی از نشانه های عشق انسان به خدا اشاره می کنیم : خدا را بر همه محبوب های خود ترجیح می دهد 2-در باطن و ظاهر مطیع خدا است 3-در همه امور موافق او است 4- اولیای خدا را به خاطر او دوست دارد 5-لقای خدا را بر بقای خود ترجیح می دهد 1- 6-هر چیزی را در بربر عشق به خدا حقیر می شمرد 2- 7-همه اوقات مستغرق یاد و ذکر خدا است 3- 8-آسایش و آرامش خود را در قرب او می بیند 4- 9-ازخداوند راضی و خوشنود است . 5- 10-به کلام و کتاب محبوب عشق می ورزد 6- 11- با مال و جان در راه محبوب مجاهده می کند 7- 12- برخلوت و مناجات و انس با محبوب حریص است . 13- عبادت برای او آسان و شوق برانگیز است .14- همه بندگان مطیع وی را دوست دارد و بر همه رحیم و شفیق است . 15- همه کافران و عاصیان را دوست دشمن می دارد . بای آگاهی بیشتر می توانید به منابع ذیل مراجعه نمایید : 1-آیین مهر ور زی ،محمد رضا کاشفی ، ص 85 – 982- مقالات ، محمد شجاعی 3- صورت وسیرت انسان در قرآن ، جوادی آملی ، ج 14 تفسیر موضوعی قرآن کریم 4- عرفان و تصوف ، محمد رضا کاشفی ، مجموعه پرسش های دانشجویی عشق شدت علاقه مندی و دلبستگی است. عارفان عشق را خاص حق تعالی می دانند، بنابراین آستان عشق بسی فراتر از هوس و غرایز نفسانی است، اغلب دلبستگی زیاد به پدیده های مادی گاهی ریشه در غرایز نفسانی دارد که در این صورت می شود هوس. عشق مکمل دین است و نه مخالف آن، زیرا مقام عشق از نهایی ترین مقامات عرفانی و دینی است که قرآن کریم با عبارت: الذین آمنوا اشد حبا لله. بدان اشاره کرده است. در ادامه مطالب درج شده پاسخ گوی سوالات شما درباره عشق خواهد بود. عشق بر دو گونه است حقیقی و مجازی:الف) عشق هاى مجازى:در این گونه عشق ،موضوع عشق ورزی همانا صفات ظاهری و کمالات مشهود و محسوس محبوب است .یعنی کمالات ظاهری محبوب موجب جذب عاشق می شود. عشق مجازی خود دو گونه است. 1-عشق حیوانی که در آن عاشق تنها از روی شهوت و هوس معشوق خود را می خواهد و به جنبه های جنسی او نظر دارد. 2-عشق پاک که اگر چه نظر او به ظاهر محبوب است، ولی چون ظاهر نماد باطن است و نشان از ذات الهی دارد، خود زمینه ساز عشق حقیقی می شود و مانند پلی عاشق را به سوی عشق حقیقی رهنمون می گردد.ب ) عشق حقیقى و الهى:عشق حقیقى عبارت است از قرار گرفتن موجودى کمال جو در مسیر جاذبه کمال مطلق، یعنى خداوند متعال، پروردگارى که جمیل مطلق، بى نیاز، یگانه، داناى اسرار، توانا، قاهر و معشوق است که همه رو به سوى او دارند و او را مى طلبند (احیاء علوم الدین، غزالى، ج 4، ص 283 - 279)عشق مجازى خود عشق اصلى و اصیلی نیست و از روى تسامح به آن عشق اطلاق مى شود. پیروان عرفان، جهان هستى را (از جمله انسان را) مظهر و نشان حضرت حق دانسته، و عشق به مظاهر خداوند سبحان را عشق مجازى در طول عشق به ذات پروردگار مى دانند. به قول سعدى:به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوستبرای عارف و اهل دل عشق مجازى همچون پل و نردبان به عالم عشق حقیقى است. از آن جا که تمام عوالم هستى و موجودات آن، حضرت حق را نشان مى دهند، امورى مجازى به شمار مى روند. به همین جهت عشق به آیات الهى، عشقى مجازى قلمداد مى شود. اما غیر عارف به خصوص افراد معمولی در عشق زمینی می مانند و نمی توانند آن را وسیله رسیدن به عشق حقیقی قرار دهند.اهل حیات طبیعی و دنیا اهل احساس اند و عشقشان نیز احساسی و جسمانی است و چون حیات عقلانی را در خویش احیا نکرده اند، توان عبور از این عشق و راهیابی به عشق حقیقی را ندارند، اما اهل دل و عرفان چون از حیات عقلانی عبور کرده اند و عقلانیت خویش را احیا نموده اند، توان تبدیل هر عشقی را به عشق محبوب عالم دارند، برای آنها که به توحید راه یافته اند، عشق نیز وحدت می یابد و هر عشقی به عشق خداوند باز می گردد.عشق مجازى باید به عشق حقیقى بر گردد تا ارزش پیدا کند و عاشق از رهگذر کمالات محسوس به کمال مطلق رهنمون گردد. و اگر در همان متوقف گردد جز انحراف هیچ نخواهد بودو سد راه کمال آدمی می گردد. زیرا عشق ما بر معشوق راستین متمرکز است و به هر آن چه که از اوست و بوى او را مى دهد و نشانه اوست عشق مى ورزیم. ازاین رو توقف در این عشق هر چند بهتر از نداشتن عشق است، ولى نتایج عشق حقیقى و راستین را ندارد.هر عشق و محبتى که از این دو مقوله خارج باشد عشق نیست بلکه شهوت و غریزه زیستی است در واقع آفتى است که به رنگ عشق درآمده و زایل شدنى است. به طورى که در برهه اى از عمر انسان(عشق کاذب شهوانى بیشتر در سنین جوانى رخ داده و گاهى همچون آتشفشان، جلوه می کند که بایستى از آن به خاطر اثرات مخرب و ویرانگرش پرهیز نمود) این عشق بعد از سپرى شدن آن دوره رخت برمى بندد و بر زیر خاکسترهاى آن خرابى و فساد شدیدى باقى خواهد ماند. جداى از مورد عشق کاذب و دروغین این امکان هست که در یک انسان، هم عشق مجازى باشد و هم عشق حقیقى، اما چینش و نحوه قرارگیرى این دو، به صورت طولى مى باشد، یعنى توجه اولى به عشق مجازى است ولى هدف نهایى متوجه عشق حقیقى (خداوند متعال) است و همان طور که ذکر شد درنگ و توقف در عشق مجازى رهزن و بازدارنده از رشد و تعالى مى باشد.تنها آن عشق مجازى که در دل جاى دارد، مى تواند پلى براى رسیدن به عشق الهى باشد. عاشق باید به منشأ کمال و حسن معشوق توجّه کند و دیدگاه خود را به آن معطوف دارد و معشوق مجازى را «نمادى» از معشوق حقیقى خویش تلقى کند و او را جلوه اى از جمال و کمال او بداند. اگر در عشق مجازى، عاشق همواره به این حقیقت واقف شود که معشوق او «مجازى» است و تنها براى راهبرى او به «عشق برتر و برین» است، مى تواند از این عشق گذر کرده و به عشق حقیقى و الهى برسد؛ امّا اگر نگاه خویش را بر همان معشوق مجازى محدود سازد و جان و دلش محدود و مسخر و مقید وى گردد، هیچ گاه نمى تواند از او گذر کند و به معشوق حقیقى دست یابد. علاوه بر این؛ همواره بکوشد و دقّت نماید که هنگام برخورد با معشوق مجازى، به یاد معشوق حقیقى افتد و با نگاه او، هجران معشوق اصلى را یاد آورد؛ مانند عشق یعقوب به پسرش یوسف: هرگاه که یعقوب، یوسف را به «چشم سر» مى دید، به «چشم سرّ» در مشاهده حق بود و چون مدتى مشاهده یوسف از وى دریغ شد، مشاهده حضرت حق نیز از دل وى در حجاب گردید. از این رو آن همه جزع و فزع یعقوب در فراغ یوسف، بر فوت مشاهده حق بود؛ نه بر فوت مصاحبت یوسف و آن زمان که دوباره به دیدار یوسف موفق شد، به سجده افتاد که دلش معشوق اصلى را دید.(کشف الاسرار، ج 5، ص 140؛ در این خصوص نگا: عرفان اسلامى، صص 177 و 178)به هر روى، زمانى مى توانیم عشق مجازى را به عشق الهى و حقیقى مبدل سازیم که از آن گذر کنیم و به منشأ و منبع اصلى و سبب اصیل آن روى آوریم. ریشه این نوع گذر هم به لحاظ عرفانی سیستم مظهریت در عرفان اسلامی است. اگر انسان مظهر خدا است پس در حقیقت موجودی است که خداوند را نشان می دهد، بنابراین با کمی دقت می توان از مظهر (به فتح میم) گذشت و به مظهر (به ضم میم) که ظاهر کننده مظاهر جهان هستی است رسید. اگر اغلب کسانی که به عشق مجازی دچار می شوند، نمی توانند چنین گذری داشته باشند، به خاطر این است که از این مظهریت خبر دقیقی ندارند و قادر به این نیستند که از پس مظاهر کسی را که ظاهر شده است ببینند، وگرنه برای عارف و سالک چنین گذری دشوار نیست.چشم دریا دیگر است و کف دگرکف بهل وز دیده دریانگرجنبش کف ها ز دریا روز و شب کف همى بینى و دریا نى عجب ما چو کشتیها به هم بر مى زنیم تیره چشمیم و در آب روشنیم اى تو در کشتى تو رفته به خواب آب را دیدى، نگر در آبِ آب آب را آبى است کو مى راندش روح را روحى است کو مى خواندش (مثنوى معنوى، دفتر3، ابیات 1270 - 1274) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image