ریشه ی کلمه ی غرقد و معانی آن / موضوعات متفرقه / معانی لغات /

تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه

لطفا در مورد ریشه ی کلمه ی غرقد ومعانی آن برای من توضیح دهید؟


در کتاب العین [1] و مجمع البحرین [2] آمده­است که: غرقد نوعی از درخت است، نوعی از عوسج.  بقیع غرقد نام گورستان معروف مدینه می باشد بدان جهت که این درخت در آنجا می روییده است. لسان العرب [3] می گوید: مردان نیز به آن نامگذاری می شوند. در زیر آنچه در لغتنامه دهخدا درمورد غرقد و عوسج آمده به صورت کامل آورده می­شود:                       غرقد نوعی از درخت بزرگ، یا آن عوسج است چون بزرگ گردد( منتهی الارب )(آنندراج)نوعی از عوسج باشد، و آن درختی بود که برگ و بار آن را بجوشانند، و در خضابها به کار برند (برهان قاطع)عوسج بزرگ(تذکره داود ضریر انطاکی) خارسنجان که آن را عوسج نیز گویند (از فرهنگ شعوری) درختی است خاردار اا سپیدی بیضه که بر زرده باشد (منتهی الارب)( آنندراج) سفیده تخم مرغ( اقرب الموارد) بقیع الغرقد گورستانی است در مدینه، بدان جهت که درخت غرقد رویاند، و حالا درخت رفت و نام باقی است (منتهی الارب)(آنندراج)  عوسج ( ج عوسجة )(منتهی الارب )از( اقرب الموارد) رجوع به عوسجة شود || نوعی از خاربن (ناظم الاطباء) خاردرخت (فرهنگ فارسی معین) || نوعی از علیق باشد، و آن درختی است که برگ آن رابپزند و در خضاب به کار برند. (برهان قاطع) ) آنندراج) از درختان خاردار است که آن را میوهای قرمز رنگ است و غالبا در زمینهای غیرمعمور می روید. یک دانه آن را "عوسجة" نامند (از اقرب الموارد)چون بزرگ و عظیم گردد غرقد خوانده میشود (از منتهی الارب )(ازاقرب الموارد) برگ آن عرام نامیده می شود (از منتهی الارب) درختی است قریب به درخت انار و پرخار و برگش تند و مایل به درازی و با رطوبت چسبنده و ثمرش بقدر نخودی و مایل بطول و سرخ، و دردرخت بسیار می ماند و نمی ریزد. و قسمتی از عوسج را برگ مایل بسرخی است و خار او بیشتر و شاخه ها درازتر می باشد و ثمرش عریض و باغلاف. مجموع او در اول و دوم سرد و در آخر دوم خشک . (از تحفه حکیم مومن) اشنگور. عض. عض. قصد. رجوع به اشنگور و عض و قصدشود. گویند عصای موسی علیه السلام از آن درخت بوده است. (از منتهی الارب) قصد چون نزدیک رسید (موسی ) آتشی دید بر سر درختی وایدون گویند که آن درخت عوسج بود،و عوسج داری بود با خار و خرد بود. (ترجمه طبری بلعمی) || سیاهدرخت،که نوعی درختچه است. (ازفرهنگ فارسی معین) رجوع به سیاه درخت شود. || دیوخار،که نوعی گیاه است. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به دیوخار شود. || ولیک‚ که نوعی گیاه است. (از فرهنگ فارسی معین)رجوع به ولیک شود. || (اخ)نام مردی است. || نام اسب طفیل بن شعیب است. (از منتهی الارب (. .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image