هل الدین الا الحب / اخلاق و تربیت اسلامی / ارزش ها / محبت خدا و اولیای الهی /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

از آیاتی از قرآن استفاده می شود که مثلاً دین، ایمان، احسان، و... همه اینها سبب حب خداوند متعال به انسان می شوند. مثلاً در آیه 31 آل عمران خداوند متعال می فرماید: هنگامی شما محبوب خدا هستید که دین داشته باشید «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ» زیرا تبعیت و پیروی از پیامبر اکرم (ص) همان پذیرفتن دین اسلام می باشد، بنابر این سبب حب خداوند به انسان، پذیرفتن دین می باشد، یعنی علی الظاهر می فرماید: تا دین نباشد حب شما به خدا اثری ندارد و یا اینکه اصلاً حب، وجود ندارد، پس دین است که سبب حب خداوند متعال نسبت به بنده می شود، ولی در پایان روایتی امام صادق (ع) می فرماید : «الدین هو الحب والحب هو الدین»


در ابتدای بحث این نکته را متذکر می­شویم که سببیّتی را که شما از آیه استفاده نمودید، در مورد سبب حبّ خداوند به بندگان است که همان تبعیت از پیامبر (ص) می­باشد و آنچه که از روایت نقل نمودید در مورد یکی بودن حب و دین (به معنی تدیّن) در انسانهاست و صورت مسئله در این دو مورد با هم تفاوت دارد و تغایری بین بیان آیه شریفه و فرمایش امام (ع) در روایت وجود ندارد. اما درباره معنای روایت باید گفت: در بعضی از روایات دیگر، در کنار واژه حب واژه بغض نیز بکار رفته، همچنان که در بعضی روایات دیگر به جای دین، کلمه ایمان آمده است (البته به هر دو طیف آنها اشاره خواهد شد). به نظر می­رسد در واقع تمام این روایات در مقام بیان عینیّت حب و بغض و دین و ایمان است. نه جزئیت، نه سببیت، بلکه عینیت آن. حال به توضیح و تحلیل این مسئله می­پردازیم: [لازمه دوستی خدا، پیروی از پیامبر او است، خداوند کسانی را دوست می‏دارد که از فرستاده او پیروی کنند. لازمه دوستی با خدا و پیامبر، دشمنی با طاغوت است، زیرا دوستی هر چیزی ملازم است ‏با دشمن داشتن ضد آن. ایمانی که با کفر به طاغوت و ستیز با آن همراه است، لوازم عملی و اخلاقی خود را به همراه دارد. «برید بن معاویه عجلی‏» - یکی از اوتاد زمین و از اعلام دین [i]  می‏گوید: در نزد امام باقر علیه السلام بودم. مردی از خراسان با پای پیاده به محضرش آمد و پاهایش را - که پوست انداخته بود - از کفش بیرون آورد و گفت: به خدا جز دوستی شما اهل بیت، هیچ عاملی مرا از راه دور به اینجا نیاورده است. امام فرمود : به خدا اگر سنگی ما را دوست‏بدارد، خداوند او را با ما محشور می‏کند و آیا دین، چیزی جز محبت است؟ خداوند می‏فرماید: [ای پیامبر] بگو: اگر خدا را دوست می‏دارید، مرا پیروی کنید تا خدا دوستتان دارد و خداوند فرمود: کسانی را که به سوی آنها مهاجرت می‏کنند، دوست دارند و آیا دین، غیر از محبت است؟ ابو عبیده حذاء، _ که امام صادق علیه السلام برقبر او حاضر شد و او را دعا کرد [v]   می‏گوید: به حضور امام باقر علیه السلام رسیدم، گفتم: پدرم به قربانت. گاهی شیطان با من خلوت می‏کند و نفسم را پلیدی فرا می‏گیرد، آنگاه به یاد دوستی و دل‏بستگیم به شما می‏افتم و نفسم پاک می‏شود. فرمود : یا زیاد ویحک و ما الدین الا الحب الا تری الی قول الله تعالی: « قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ ‏». [vi]   ای زیاد، دین جز محبت نیست. نمی‏بینی که خداوند می‏فرماید: اگر خدا را دوست می‏دارید، مرا پیروی کنید، تا خدا شما را دوست دارد . علامه مجلسی می‏گوید: شاید استشهاد به آیه، برای این است که محبت ایشان، محبت‏خدا است ‏یا این که محبت ‏بدون متابعت، ناتمام است. [vii] در روایت دیگری که بازهم مخاطب همان ابوعبیده حذاء است، پس از استشهاد به آیه فوق و بیان این که دوستی خدا مستلزم پیروی از راه و رسم پیامبر (ص) و لازمه پیروی از راه و رسم پیامبر (ص) این است که خداوند، بنده را دوست بدارد و او را بیامرزد، می‏فرماید: او لاتری قول الله لمحمد صلی الله علیه و آله «...حَبَّب إِلَیْکُمُ الایمَنَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکمْ..» [viii]    و قال: «یحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیهِمْ» [ix]  فقال (ع): الدین هو الحب و الحب هو الدین. [x]   آیا نمی‏بینی که خداوند به حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود: "ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دلهای شما زینت‏بخشید" و فرمود: "مهاجران را دوست دارند." پس امام (ع) فرمود: دین همان دوستی و دوستی همان دین است‏. امام صادق علیه السلام فرمود : من اوثق عری الایمان ان تحب فی الله و تبغض فی الله و تعطی فی الله و تمنع فی الله. [xi] از محکم­ترین دستگیره‏های ایمان، این است که در راه خدا دوست‏بداری و در راه خدا دشمن بداری و در راه خدا بخشش کنی و در راه خدا منع کنی. علامه مجلسی می‏فرماید: عروة [xii]  برجستگی در طناب است که کسی که می‏خواهد بالا برود، به آن چنگ می‏زند و نیز به معنای دستگیره کوزه و مانند آن است. گویی ایمان را به طنابی تشبیه کرده است که با آن به سوی قله بهشت و درجات عالی و اعمال ایمانی صعود می‏کنند و اخلاق ایمانی را به دستگیره‏هایی مانند کرده‏اند که هرکس می‏خواهد با آن طناب صعود کند، به آن چنگ می‏اندازد و این اشاره است ‏به آیه شریفه «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‏ لاَ انْفِصامَ لَها...». [xiii]   هرکس به طاغوت کفر بورزد و به خداوند ایمان آورد، چنگ به محکم‏ترین دستگیره‏ها انداخته است که ناگسستنی است‏. مقصود از منع در راه خدا این است که بخشش نکردن او به خاطر این است که خداوند از آن، منع کرده است. همانند آنچه به تبذیر می‏انجامد یا بخشش بدون مصلحت ‏به کفار یا به فاجرانی که کمک به فجور آنها شود. [xiv] معلوم می‏شود که ایمان بدون محبت، مثل ابزار بدون دستگیره است که کاربردی ندارد. ولی ایمانی که با کفر به طاغوت همراه باشد، لوازم اخلاقی و عملی خود را به همراه دارد. با طناب این ایمان، می‏توان درجات عالیه را به دست آورد و تا رسیدن به قله کمال، صعود کرد. همانطور که اشاره شد در برخی از روایات، به جای دین، ایمان آمده است. «فضیل بن یسار» - که امام صادق علیه السلام او را لنگر زمین معرفی کرد [xv]  می‏گوید: از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم: آیا حب و بغض از ایمان است؟ فرمود: « هل الایمان الا الحب و البغض ؟» [xvi]   آیا ایمان، چیزی غیر از دوستی و دشمنی است؟ امام به دنبال مطلب فوق همان آیه 7 سوره حجرات را - که متضمن تحبیب و تزیین ایمان و ناپسند ساختن کفر و فسق و عصیان در دلهای مؤمنان است و راه و رسم رشد و کمال را ویژه کسانی می‏شمارد که به این مرتبه رسیده‏اند - تلاوت کرد. جالب این است که محور سؤال فضیل با محور پاسخ امام علیه السلام مغایرت دارد. گویا تردید او در این بوده که دوستی و دشمنی جزء ایمان است، یعنی در گوهر ایمان داخل است‏ یا از آن، خارج است. به اصطلاح اهل منطق، آیا مقوم و داخل ذات ایمان است و یا عارض آن و خارج از ذات ایمان؟ پس محور سؤال، جزئیت ‏حب و بغض یا عرضیت آن است ولی محور جواب نه جزئیت است و نه عرضیّت، بلکه عینیت را می­رساند. اگر بخواهیم این مطلب را قدری تحلیل کنیم باید بگوییم: ایمان، مرکب از دو جزء حب و بغض نیست. چرا که در روایات متعدد - که به برخی از آنها اشاره شد - ایمان همان دوستی، و دوستی همان ایمان معرفی شده است این روایت که می‏گوید: دوستی چیزی جز حب و بغض نیست، مخالفتی با آن روایات ندارد. زیرا دوستی هر چیزی ملازم است ‏با دشمن داشتن ضد آن، دوستی و دشمنی مانند ایمان و کفر است. کلمه توحید، از «لا اله‏» شروع می‏شود و به «الا الله‏» ختم می‏شود. تا انسان نفی همه خدایان نکند، چگونه می‏تواند به «الا الله‏» برسد. هرگاه به مقتضای روایات بپذیریم که دین همان محبت است، و در گوهر ناب و پاک دین هیچ عنصری راه ندارد و هیچ چیزی به عنوان جنس و فصل و صورت و ماده و مقوم ذات در ساختار آن نیست، باید بپذیریم که دین و محبت، دو مفهوم متساوق دارند. یعنی مفهوم آنها مغایر و مصداقها یکی است. اما لازمه این محبتی که عین دین است، بغض و عداوت است. هر جاذبه‏ای همراه با دافعه‏ای است. نتیجه بحث اوتاد الارض و اعلام الدین اربعة: محمد بن مسلم و برید بن معاویه و لیث‏بن البختری المرادی و زرارة بن اعین: استوانه‏های زمین و اعلام دین چهار نفرند: محمد بن مسلم و برید بن معاویه و لیث‏بن بختری مرادی و زرارة بن اعین (مجمع‏الرجال قهپایی، ج‏1، ص 255، برید). برای کسب اطلاعات بیشتر رجوع کنید به کتاب جاذبه و دافعه علی (ع) و تفسیر المیزان آیه 51-54 سوره المائده. .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image