کلام /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

حضرت آدم امر خدا را انجام نداد، (حالا امر خدا را هر گونه امري باشد، انجام نداد)، پس چگونه داراي مقام عصمت مي باشد؟


و قلنا يا آدم اسکن انت و زوجک الجنه و کلا منها رغدا حيث شئتما و لا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمين فازلهما الشيطان عنها فاخرجهما ممّا کانافيه. و گفتيم اي آدم تو با جفت خود در بهشت جاي گزين و در آنجا از هر نعمت که بخواهيد برخوردار شويد ولي به اين درخت نزديک نشويد که از ستمکاران خواهيد بود پس شيطان آنها را به لغزش افکند تا از آن درخت خوردند و آنان را از اين مقام بيرون آورد. مفسران شيعه اين آيات را به گونه هاي مختلفي تفسير کرده اند امّا يکي از تفاسيري که همه به آن اعتراف دارند اين است که عملي که آدم انجام داد گناه نبوده بلکه از قبيل ترک اولي بوده است توضيح اين که گناهان و خطاهايي وجود دارند که متناسب با مقام و موقعيت افراد سنجيده مي شوند. موقعيت افراد و جايگاهشان چنان است که عملکرد آنها را مورد توجه ناظران قرار مي دهد. در صورتي که انتظار افکار عمومي درباره کساني اين باشد که بايد عملشان خوب و به دور از هر گونه اجحاف و ناخالصي باشد سر زدن هر عمل خلاف انتظاري آنها را زير سئوال مي برد. انبياء به خاطر مقام والايي که نزد پروردگار و به خاطر مسئوليتي که در ميان مردم دارند توقعاتي از آنها هست که از ديگران نيست. گناه هر کس به تناسب مقام و موقعيت اوست چه بسا کاري براي شخصي گناه باشد و براي ديگران چنين نباشد. براي همين است که گفته اند حسنات الابرار سيئات المقربين. براي پيامبر خدا هم في المثل لحظه اي مشغول شدن به امور عادي و زندگي روز مره گناه محسوب مي شود البته نه گناه عقوبت دار بلکه کاري خلاف انتظار و به عبارت ديگر يک نوعي از ترک اولي. تعريف ديگر از ترک اولي امر و نهي بر دو قسم است. اول امر و نهي مولوي (تحريمي) دوم امر و نهي ارشادي. عمل کردن خلاف امر و نهي مولوي گناه محسوب مي شود، اما در قسم دوم معصيتي محسوب نمي شود بلکه عمل بر خلاف امر و نهي ارشادي را ترک اولي مي گويند. علامه طباطبايي(ره) مي فرمايند: نهي نام برده (در آيه) نهي مولوي نبوده تا نافرمانيش معصيت خدا باشد بلکه تنها راهنمايي و خير خواهي و ارشاد بوده و خداي تعالي خواسته است مصلحت نخوردن از درخت و مفسده خوردن آن را بيان کند نه اين که با اراده مولوي آدم را به عبث وادار به نخوردن از آن کند. ... پس چون معلوم شد اين نهي، نهي ارشادي بوده است بايد گفت مخالفت نهي ارشادي گناه نيست و مرتکب آن را خارج از رسم عبوديت نمي شمارند. به بياني ديگر خداوند آدم را تکليف شرعي نکرد بلکه از خاصيت تکويني آن درخت آگاه کرد که اگر از آن بخورند به خودشان ظلم کرده و به رنج و تعب دچار خواهند شد و لذا پس از خوردن از آن درخت با اين که توبه کردند و خداوند هم توبه آنها را پذيرفت باز آنها را از بهشت بيرون کردند. زيرا اثر طبيعي خوردن از آن درخت بيرون شدن از بهشت بود. بنابراين خوردن آدم از آن درخت، معصيت و گناه شرعي نبود بلکه يک نوع ترک اولايي بود که از آنهم توبه کرد و اطلاق کلماتي مانند ظلم، لغزش، غوايت و عصيان بر اين کار از اين نظر است که از مقام انبياء حتي ترک اولي نيز بدور است و براي آنها نوعي عصيان و گمراهي محسوب مي شود هر چند که از نظر شرعي معصيت نباشد. حال که معلوم شد اين نهي (نهي آدم از خوردن درخت ممنوعه) نهي ارشادي بود، و مخالفت با نهي ارشادي ترک اولي بوده، گناه محسوب نشده و عذاب ندارد، سرّ نزول و هبوط آدم به زمين توسط خداوند چه بوده است. ...وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُکمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَي حِينٍ. گفتيم: همگي فرود آئيد در حالي که بعضي دشمن ديگري خواهيد بود و براي شما در زمين تا مدّت معيني قرارگاه و وسيله بهره برداري خواهد بود. در جواب گفته اند: اخراج آدم از بهشت از اين جهت شد که با خوردن ميوه آن درخت منهي، مصلحت تغيير يافت و حکمت و تدبير الهي ايجاب کرد که آدم و حوا به زمين آمده و گرفتار و تکليف و مشقت گردند و لباس بهشتي از اندام آنها گرفته شده و آن چه را که خداوند از روي تفضل و لطف نه به عنوان پاداش و استحقاق به آنها داده بود از آنها بگيرد تا امتحان شديد تر شود. همان طور که خداوند کسي را فقير مي کند پس از آن که به او ثروت داد و زنده ها را مي ميراند و مرد سالم را بيمار مي کند و پس از خوشي ها، گرفتاريها را مي دهد همه اينها به خاطر آزمايش درون و به دست آمدن مقدار مقاومت و نيروي صبر شخص است. به عبارت ديگر بيرون شدن آدم و حوا از بهشت بر وجه عقوبت نبوده زيرا عقاب عبارت است از زجر و مضرتي که مقرون به اهانت و استخفاف باشد. بنابراين فوت اجر و بهره و نفع از شخصي، عقاب نخواهد بود پس اخراج آنها از بهشت و هبوطشان به زمين، بر وجه مصلحت بوده و آن چه تعلق به مصلحت دارد نسبت به اوقات و اشخاص مختلف مي گردد. آدم و حوا تا از ميوه درخت تناول نکرده بودند مصلحت ايشان آن بود که در بهشت باشند و چون تناول کردند صلاح آن بود که به زمين فرود آيند . اين کلام از قول خداي عزوجل تأئيد مي شود که فرمود: اني جاعل في الارض خليفه يعني من در زمين خليفه قرار مي دهم (نه در بهشت يا جاي ديگر). نتيجه از مطالب مذکور نتيجه مي گيريم نهي خداوند نسبت به آدم و حوا، نهي ارشادي بوده است و مخالفت با نهي ارشادي گناه محسوب نمي شود بلکه يک نوعي از ترک اولاست و از طرفي ترک اولي عقاب و عذاب ندارد بنابراين سرّ خروج آدم و حوا از بهشت و نزولشان به زمين نه از باب عذاب و عقاب بلکه از روي مصلحت بوده است و در واقع خوردن از درخت و ميوه ممنوعه وسيله اي بوده است براي هبوط ايشان به زمين زيرا خداوند خود فرمود که من در زمين خليفه اي قرار مي دهم و به همين خاطر هر دو را از بهشت خارج و در زمين وارد گردانيد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image