تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه
پيامبري زردشت از نظر تاريخي قابل اثبات نميباشد، پس اينكه بر او وحي نازل شده باشد نيز اثبات پذير نيست و كتاب اوستا به خاطر داشتن آموزههاي مخالف توحيد و تعاليم الهي نميتواند كتاب آسماني باشد. در مورد شخصيتها و چهرههاي تاريخي كمتر كسي را ميتوان يافت كه مانند زرتشت چهرة معمائي و مبهمي داشته باشد. شخصيت حقيقي او آن قدر تاريك و مبهم است كه برخي از پژوهشگران او را اختلافيترين چهرة تاريخ ميدانند چرا كه هم در تاريخ تولد و هم در محل تولد او اختلافات و ضد و نقيضهاي فراوان به چشم ميخورد كه اصلاً قابل جمع نيستند و هم در شخصيت واقعي او مباحث و داستانها و اقوال متفاوت و متضادي وجود دارد. به همين جهت گروهي از محققان و نويسندگان در تاريخي بودن شخصيت وي شك و ترديد دارند و شخصيت او را نيز مانند جمعي از بزرگان و قهرمانان ادوار باستاني، افسانهاي دانستهاند. ولي غالب محققان و دانشمندان معتقدند كه زردتشت وجود تاريخي داشته و مولود افسانه و يا زائيدة ساساني نيست. در مورد تاريخ پيدايش زرتشت اختلاف آراء و روايات تاريخي به قدري شديد است كه اصلاً نميشود بين آنها جمع كرد اين اقوال از 600 سال قبل از ميلاد مسيح تا 6000 سال پيش از ميلاد دور ميزند. امّا بر اساس نظرية مشهور، وي در سال 660 قبل از ميلاد به دنيا آمد و در 630 قبل از ميلاد (در سن 30 سالگي) به پيامبري مبعوث شد. وي در سال 583 ق. م در سن 77 سالگي در آتشكدهاي در بلخ (افغانستان) توسط لشكر قومي مهاجم به شهادت رسيد. امّا در مورد شخصيت حقوقي زرتشت از باب نمونه به اين اقوال اشاره ميشود: اغلب مورخان اسلامي مانند: طبري، بلعمي، ابن اثير، ميرخواند، زرتشت را پيامبر ندانسته بلكه او را شاگرد ارمياي نبي يا عزير نبي دانستهاند. برخي از مورخان اسلامي مانند مسعودي، دينوري، حمزه اصفهاني، بيروني و مؤلف تبصرة العوام بر اين اعتقادند كه زرتشت پيغمبر مجوس بوده است. بعضي از نويسندگان فرهنگ فارسي، زرتشت را همان ابراهيم خليل دانستهاند. يكي از محققين معاصر بعد از ذكر اقوال مختلف و آراء متضاد ميگويد: علت اين همه تضاد و تناقض در تاريخ زردتشت اين است كه وي تاريخ درستي ندارد و ردپاي اين شخصيت ايراني در تاريخ گم شده است و در هيچ يك از روايات اسلامي و قرآن مجيد و همچنين در كتاب مقدسي چون انجيل و تورات ذكري از شخص زرتشت و كتاب اوستا به ميان نيامده است، بلكه هر جا كه خواستهاند از ديانت كهن ايراني نامي به ميان آورند تنها به لفظ مجوس اكتفا كردهاند. به هر حال در قرآن مجيد هيچ جا سخني از زرتشت و پيامبري او و يا كتاب اوستا كه منسوب به اوست نيامده است. لكن تنها يك بار لفظ «مجوس» در قرآن آمده است و واژة المجوس در زبان عربي به زرتشتيان اطلاق ميشود. آية هفدهم سورة حج آنها را در كنار پيروان اديان ديگر قرار داده و ميفرمايد: ان الذين آمنوا و الذين هادوا والصابئين والنصاري و المجوس والذين اشركوا ان الله يفصل بينهم يوم القيامة: آنان كه ايمان آوردند و آنان كه يهودي شدند و صابئان و نصاري و مجوس و آنان كه شرك ورزيدهاند، خداوند روز قيامت ميان آنان حكم ميكند.» در اين آية مردم به سه فرقه تقسيم شدهاند: 1. مؤمنان (مسلمانان)؛ 2. اهل كتاب؛ كه عبارتند از: يهود، نصاري (مسيحيان)، صابئان و مجوس؛ 3. مشركان. اين سه فرقه با ذكر اسم موصول «الذين» از هم جدا شدهاند؛ ولي چهار گروه اهل كتاب، با حروف وصل «و» به هم پيوستهاند. بنابراين «مجوس» از مشركان مجزا شده و در رديف يهود، نصاري و صابئان قرار گرفته است. البتّه آية ديگري هم در قرآن هست كه هر چند، به صورت صريح در آن از مجوس نام برده نشده است ولي طبق شأن نزولي كه نقل گرديده، آيه دربارة مجوس ميباشد. در حديثي به اين شأن نزول آيه اشاره ميشود؛ از امام صادق ـ عليه السّلام ـ از «مجوس» سؤال گرديد كه آيا پيامبري داشتهاند يا نه؟ امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: آيا به تو نرسيده نامهاي كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به مردم مكه نوشتند و آنان را به اسلام دعوت كرده بود و اگر اسلام نپذيرفتند آمادة جنگ شوند و مردم مكه در پاسخ نوشتند از ما هم جزيه بگير و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بتها را بپرستيم. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در پاسخ آنها نوشت من غير از اهل كتاب از كس ديگري جزيه نميگيرم. در جواب دو باره نوشتند آيا تو گمان ميكني جزيه را فقط از اهل كتاب دريافت ميداري، در صورتي كه از مجوسيان هجر نيز جزيه گرفتهاي؟ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ پاسخ داد: مجوسيان پيغمبري داشتند كه او را كشتند و كتابي نيز داشتند كه آن را سوزاندند. پيغمبر آنان كتاب خود را بر روي دوازده هزار پوست گاو نوشته بود. در روايت ديگر آمده: «اشعث بن قيس كندي، از امام علي ـ عليه السّلام ـ سؤال كرد: چرا با «مجوس» مانند اهل كتاب معامله ميكنيد و از آنها جزيه ميگيري و حال آن كه نه براي آنها كتابي نازل شده و نه پيغمبري براي آنها مبعوث شده است؟ امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: آنها كتابي داشتهاند، خداوند پيامبري در ميان آنها مبعوث فرمود و...» برخي از مفسران شيعه هم قائلند كه مجوسيان اهل كتاب هستند، مرحوم علامه طباطبائي در الميزان تصريح دارند كه مجوسيان داراي كتاب بودهاند. لكن در جاي ديگر احتياط ميكند و ميفرمايد: روايات هر چند مجوس را اهل كتاب خوانده كه لازمهاش آن است كه اين ملت نيز براي خود كتابي داشته باشد... لكن قرآن هيچ متعرض وضع مجوس نشده و كتابي براي آنها نام نبرده و كتاب اوستا كه فعلاً در دست مجوسيان است نامش در قرآن نيامده... و كلمه اهل كتاب هر جا در قرآن ذكر شده مراد از آن يهود و نصاري است كه خود قرآن براي آنان كتابي نام برده كه خداي تعالي براي ايشان نازل كرده است. جمعي از بزرگان و فقها از روي مدارك معتبر «مجوس» را اهل كتاب دانستهاند. شيخ طوسي در كتاب خلاف مينويسد: «المجوس كان لهم كتاب ثم رفع عنهم... دليلنا اجماع الفرقه و أخبارهم.» بنابر آنچه گذشت جاي شك و ترديد باقي نميماند كه مجوس از نظر فقها و صاحب نظران يا به طور مسلم اهل كتابند يا لااقل محتملاً اهل كتاب بودهاند. امّا اينكه آيا پيامبر مجوس همان زرتشت است يا خير؟ در اين مسئله اختلاف است آنچه معروف و مشهور است آن است كه اكثر محققين و مورخين بر اين عقيدهاند كه زرتشت همان پيامبر مجوس است و هر جا سخن از قوم مجوس كردهاند زرتشت را قرين آن كردهاند و ادعا كردهاند كه بنيانگذار اين دين و پيغمبر اين آئين، زرتشت بوده است، لكن برخي ديگر از محققين به اين نظريه به ديدة شك نگريستهاند و حتي منكر اين شدهاند كه پيامبر مجوسيان «زرتشت» بوده است بلكه اولاً زردشتيان فرقهاي كوچك از مجوسيان بوده است چنانكه برخي گفتهاند مجوسيها به چهار فرقه تقسيم شدهاند: 1. كيومرثيه؛ 2. زروانيه؛ 3. مسخيه؛ 4. زردشتيه. پس زردشت بنيانگذار آئين مجوس و پيامبر همة مجوسيان نبوده است. اما زردشتيان به نبوت زردشت اعتقاد دارند و كتاب اوستا را از او ميدانند. بنابر روايات و اخبار خودشان زردشت در قرن ششم پيش از ميلاد مسيح در شرق و يا در غرب ايران تولد يافته و در 30 سالگي از جانب اهورا مزدا به پيغمبري برگزيده شده و آيين خود را در آن عصر انتشار داده است. از نظر تاريخ به روشني معلوم نيست كه آيا آيين زردشت در اصل، آييني توحيدي بوده است يا آيين ثنوي؟ «اوستا»ي موجود اين ابهام را رفع نميكند، زيرا قسمتهايي مختلف اين كتاب، تفاوت فاحشي با يكديگر دارد. بخش «ونديداد» اوستا صراحت در ثنويت دارد. ولي از بخش «گاتاها» چندان دوگانگي فهميده نميشود، بلكه برحسب ادعاي برخي از محققين از اين بخش يكتايي استنباط ميگردد. به علت همين تفاوت و اختلاف بزرگ است كه اهل تحقيق معتقدند اوستائي كه در دست است، اثر يك نفر نيست بلكه هر بخش از آن از يك شخص است. تحقيقات تاريخي در اين جا نارسا است، بنا بر اين بر فرض اينكه اوستا كتاب زردشت باشد نمي توان آن را وحياني دانست زيرا از آموزه هاي الهي مثل توحيد، نبوت، معاد و ... آنگونه كه در اديان الهي مطرح است هيچ اثري در اين كتاب ديده نمي شود. پس از نظر تاريخي يعني از نظر آثاري كه به زردشت منسوب است، هرچند بخواهيم فقط (گاتها) را ملاك قرار دهيم، نميتوانيم آيين زردشتي را آيين توحيدي بدانيم، زيرا حداكثر آن چه محققان درباب توحيد زردشت به استناد «گاتها» گفتهاند اين است كه زردشت طرفدار توحيد ذاتي بوده است... زردشت براي درخت هستي بيش از يك ريشه قايل نبوده است.... ولي براي اين كه يك آيين توحيدي باشد علاوه بر توحيد ذاتي و توحيد در عبادت توحيد در خالقيت هم لازم است و آيين زردشت به حسب مدارك تاريخي از نظر خالقيت كاملاً ثنوي بوده است.... اگر (گاتها) را كه اصيلترين و معتبرترين و توحيديترين اثري است كه از زردشت باقي مانده است، ملاك قرار دهيم زردشت را در دام خير و شر و اين كه نظام موجود نظام احسن نيست، و با حكمت بالغه جور نميآيد گرفتار ميبينم اين جهت او را از پيامبران آسماني كاملاً جدا ميكند... . در حقيقت بايد گفت دين زردشت نتوانسته است ريشه شرك و ثنويت را حتي در حدود تعليمات گاتها از دل ايرانيان بركند، خودش نيز مغلوب اين عقيده خرافي گشته و تحريف شده است. با توجه به آنچه كه بيان شد اين مطلب قابل اثبات نمي باشد كه بر زرتشت وحي نازل شده باشد بلكه قرائن موجود در اوستا خلاف آن را ثابت ميكند. اما اينكه خود زرتشت آتش پرست بوده يا خير جان ناس كه يكي از دانشمندان بزرگ تاريخ اديان است در اين زمينه مينويسد: از تشريفات و آداب عبادات و اعمال مذهبي از مذهب اصلي زرتشت چيز مهمي باقي نمانده همين قدر معلوم است كه زرتشت رسوم و مناسك آريانهاي قديم را كه مبتني بر اعتقاد به سحر و جادو و بت پرستي بوده و رو به زوال ميرفته به كلي منسوخ فرموده است، تنها يك رسم و يك عبادت از زمان زرتشت باقي مانده است و آن چنان كه گفتهاند وي در هنگام انجام مراسم پرستش در محراب آتش مقدس به قتل رسيد و در هنگام عبادت جان سپرد. ولي بايد دانست كه زرتشت خود آتش را نميپرستيد و آن عقيده كه پيشينيان و نياكان او دربارة اين عنصر مقدس داشتهاند وي نداشته است و معتقد است او با آنچه بعدها آتش پرستان اخير عنوان كردهاند، اختلاف دارد، بلكه آتش را فقط يك رمز قدسي و نشان گرانبها از اهورامزدا ميدانسته است كه به وسيلة او به ماهيت و عصاره حقيقت علوي خداوند دانايي ميتوان پي برد. كريستين سن ميگويد: در مباحثهاي كه يكي از «مغان» با «گيورگيسن» عيسوي كرده چنين گفته است: «ما به هيچ وجه آتش را خدا نميدانيم، بلكه به وسيلة آتش خدا را ميستائيم...». به هر حال چه اينكه زرتشت خودش آتش را مي پرستيده يا آن را رمز قدسي مي دانسته است در هردو صورت با مباني توحيد مغايرت دارد. و بر فرض اينكه زرتشت معتقد به هيچكدام از اين دو صورت نبوده است، قطعا اين اعتقاد از تحريفاتي به شمار خواهد آمد كه وارد آيين زرتشت شده است. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.