فلسفه /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

آیا خدا قادر است که زمان را به گذشته برگرداند و گذشته دوباره تکرار شود. اگر جواب منفي است اين چه نوع محالی است؟


این سوال در واقع از دو بخش تشکیل شده. بخش اول مربوط به توانایی خدا برای انجام يك فعل (باز گرداندن زمان) است و بخش دوم مربوط به این است که چرا خداوند این کار را نمی کند و نوع استحاله آن چیست؟ (چرا باز گرداندن زمان محال است). بخش اول قسمت اول این سوال را به این شکل پاسخ می دهیم که گاهی اوقات افرادی در طول تاریخ اسلام بوده اند که از ائمه اطهار(ع) سوالاتی در مورد توانائی و عدم توانائی خداوند نسبت به انجام کارها و اموری خاص مطرح کرده اند. که آن امور در واقع وقوع شان محال بوده است. مثل سوالی که از وجود مبارک حضرت امیر المؤمنین و وجود مبارک حضرت رضا ـ علیهما السلام ـ پرسیده شد در مورد این که آیا خداوند می تواند کره زمین را درون تخم مرغی جای دهد در صورتی که نه تخم مرغ بزرگ شود و نه کره زمین کوچک، و مثل این سوال که آیا خداوند می تواند سنگی را خلق کند که خودش نتواند بلندش کند؟ یا این که آیا خداوند می تواند طنابی را خلق کند که خود نتواند آن را پاره کند. پاسخ این است که این ها امور محال و ناشدنی اند و ناشدنی را نمی شود انجام داد، نه این که نمی توان انجام داد. خداوند متصف به عجز نمی شود. اما آن چه شما می خواهید (جای دادن کره زمین در تخم مرغ، خلق سنگ و طناب آن چناني) محال است و قدرت خدا به محال تعلق نمی گیرد (القدرة لا تتعلق بالمحال) این یک قاعده عقلي است به عبارت دیگر، آن چه شما می خواهید، شدنی نیست نه این که شدنی است ولی خدا نمی تواند، بلکه شدنی نیست. نمی شود که به انجام برسد. در این موارد، سوال از توانائی و عدم توانائی در انجام آن عمل، خطاست، باید پرسشگر را به این مطلب تنبیه داد که امری که پرسیده ربطی به توانائی آن ندارد بلکه مربوط به امکان واقع شدن و استحاله واقع شدن است. البته قابل ذکر است آن چه که ما در مورد عدم تعلق قدرت به محال ذکر کردیم تنها شامل محال ذاتی و محال عقلی (وقوعی) است نه محال عادی. زیرا در اصطلاح فلسفه، محال را به سه قسم می کنند. محال ذاتی، محال عقلی و محال عادی: الف، محال ذاتی آن است که به خاطر ويژ‌گي ذاتي خودش امكان وجود ندارد و محال است كه لباس وجود بپوشد، مثل اجتماع نقيضين يعني اين كه چيزي هم باشد و هم نباشد. ب، محال عقلی آن است وقوعش مستلزم يك محال ذاتی است، يعني هر چند خودش ذاتا محال نيست ولي به دليل اين كه در نهايت به اجتماع يا ارتفاع نقيضين منتهي مي‌شود نمي‌تواند به تحقق برسد. مثل فرض شریک برای خداوند. ج، محال عادی: آن است که ذاتاً و عقلاً محال نیست بلکه فقط عادتاً محال است؛ یعنی معمولاً در طبیعت رخ نمی دهد عادت جاری در امور دنیا آن را محال می داند ولی عقلاً و ذاتاً محال نیست بلکه امکان دارد انجام پذیرد. مثل معجزاتی که پیامبران انجام می دانند. قدرت خداوند بر این نوع محال تعلق می گیرد زیرا در واقع و حقیقت این نوع محال جزو محالات نيست بلكه ممکن الوقوع است. حال روشن مي‌شود كه درخواست انجام يك فعل محال از خدا مثل اين است بگوييم خداوند كاري بكند كه حاصل ضرب دو با دو بشود پنج. چنين چيزي امكان تحقق ندارد. بازگرداندن زمان نيز جزو محالات عقلي است و قدرت الهی به محال تعلق نمی گیرد. یعنی بحث سر توانائی خداوند به برگرداندن زمان يا عدم توانائی نیست، بلکه بحث سر امکان برگرداندن زمان است که پاسخ می دهیم بازگشت زمان ممتنع است و امکان ندارد که تحقق پیدا کند به عبارت دیگر: خداوند فقط آن چه را که امکان وجود دارد موجود می کند و آن چه را که امکان نداردو ذاتاً ممتنع است وجود نمی دهد، زیرا ممتنع، محال است که موجود شود. زیرا اگر موجود شدنش محال نباشد، دیگر ممتنع نیست در حالی که فرض شده ممتنع است. این خلف و تناقض است و بازگشت زمان نیز امری ممتنع است نه ممکن. بخش دوم: وجه استحاله بازگشت زمان تعریف مشهور زمان این است كه زمان يعني «مقدار حرکت». مراد از اين حرکت نيز معنای عرفی آن نيست بلکه معنايي است عام تر و وسیع تر. در بيان فلسفي (البته بر اساس مباني حكمت متعاليه) حرکت، تغییر یک شی برای شکوفا شدن استعدادش می باشد: «خروج الشی من القوه الی الفعل» خارج شدن شی از توانائی یک امری به سوی تحقق آن امر در خودش. مقدار اين حرکت را زمان مي گويند. با يك مثال مسئله روشن مي‌شود. هسته یک درخت را فرض کنید. این هسته اکنون که در دست ماست فقط یک هسته است و بس. ولی می تواند ذاتاً درخت شود یعنی اگر شرائط برایش محقق باشد آن هسته در آینده درخت است. الآن فقط قوه درخت شدن را دارد. و وقتی درخت شد آن قوه در او به فعلیت رسیده است. این تغییر هسته به سوی درخت شدن را حرکت گویند. و مقدار آن حرکت را زمان درخت شدن. یعنی می گویند این هسته به سوی درخت شدن حرکت کرده است، و مقدار آن حرکت مثلاً این اندازه است. هم چنین مقداری که حرکت یک نطفه برای انسان شدن دارد را زمان آن انسان گویند و... پس زمان، مقدار حرکت هر چیزی است. و زمان آن چیز متناسب با آن چیز است، نه دیگران، یعنی زمان یک درخت با زمان درخت دیگر فرق می کند، تفاوت دارد. ناگفته نماد كه زمان يك معناي عرفی نيز دارد و آن همین است که، برای امور جاري زندگي یک حركت را اصل قرار داده و زمان ساير اشياء را با آن مقایسه می کنند و طبق آن می سنجند. مثل اين كه بشر مقدار حرکت زمین به دور خورشید را شاخص قرار داده و طبق آن فصول و سال را اعتبار کرده اند، يا اين كه حركت زمين به دور خودش را معيار قرار داده و ساعت و دقیقه و ثانیه و... را محاسبه مي‌كنند و بعد زمان سایر موجودات را با آن می سنجند. حال که روشن شد حقیقت زمان چیست، روشن می شود که بازگشت زمان معنا ندارد و مستلزم تناقض است. زیرا معنای بازگشت زمان، حرکت بر عکس است. یعنی حرکت از فعلیت به سوی قوه شدن، در حالی که چنین حرکتی وجود ندارد و از ممتنعات است. زيرا وفتي شيئي از قوه به فعل رسيد و استعدادهايش شكوفا شد ملا انسان عالم شد لازمه حركت برعكس آن اين است كه همزمان به قوه برسد يعني هم عالم باشد و هم جاهل. و اين تناقض است و تناقض ذاتا امكان وقوع ندارد. ، یعنی حرکت سير از نداری به سوي دارائی است. حال اگر بخواهد زمان برگردد بايد شی که داراست حرکت کند. یعنی دارا را ندار فرض کنیم. زيرا اگر شئ نادار نباشد يعني قوه نباشد حركت ايجاد نمي‌شود و این خلف است كه شيئي كه الان به فعليت رسيده را بالقوه تصور كنيم تا بتواند حركت كند و يعني تناقض، زیرا شی باید در آن واحد هم دارا باشد (چون فرض این است که به فعلیت رسیده) و هم ندار باشد (زیرا حرکت از نداری به دارائی است) و این تناقض است. پس بازگشت زمان عقلاً محال است. خلاصه این شد: بازگشت زمان ذاتاً محال است. و قدرت خدا بر محال ذاتی و محال عقلی تعلق نمی گیرد. پس قدرت خدا به بازگشت زمان تعلق نمی گیرد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image