تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه
ادله تاریخی و روایی ولادت و حیات حضرت مهدی (عج) فراوان است، برای نمونه به چند سند تاریخی اشاره می كنیم:1 ـ علاوه بر نظر قاطبه علمای شیعه بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت نیز آن را پذیرفته اند (برخی از پژوهشگران بیش از صد نفر از دانشمندان اهل سنت را نام برده اند كه در تألیفاتشان ولادت امام مهدی (عج) را بیان کرده اند) و در كتابهایشان متذكر شدهاند كه مهدی موعود فرزند امام حسن عسگری (ع) است و در سامراء در سال 255 ه.ق متولد شده است و در پس پرده غیبت زندگی می كند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد كرد. (محمد بن طلحه شافعی در مطالب السؤل؛ این صباغ مالكی در الفصول المهمه؛ ابن حجر شافعی در الصواعق المحرقه؛ و ابن خلكان در وفیات الاعیان).در اینجا به بعضی از این دیدگاهها اشاره می شود:الف) حافظ سلیمان حنفی میگوید: خبر معلوم نزد محققان و موثقان این است كه ولادت قائم در شب پانزدهم شعبان (255 ه.ق) در شهر سامرا واقع شده است. (قندوزی حنفی، سلیمان، ینابیع الموده، ص 179)ب) خواجه محمد پارسا در كتاب فصل الخطاب گفته است: یكی از اهل بیت، ابومحمد بن عسكری است. وی فرزندی جز ابوالقاسم باقی نگذاشت كه قائم و حجت و مهدی و صاحب الزمان نامیده میشود. او هنگام شهادت پدرش پنج سال داشت. (همان)ج) ابن خلكان در وفیات الاعیان مینویسد: ابوالقاسم محمد، فرزند حسن عسكری، فرزند علی هادی فرزند محمد جواد... دوازدهمین امام از ائمه دوازده گانه شیعه است كه به «حجت» معرف است... ولادت او روز جمعه نیمه شعبان سال 255ه.ق است. (ابن خلكان، وفیات الاعیان، ج 4، ص 562)د) ذهبی نیز در سه كتاب از كتابهایش به ولادت امام مهدی (عج) اشاره كرده و در كتاب العبر و در حوادث سال 256ه.ق مینویسد: در این سال محمد بن حسن بن علی الهادی، فرزند محمد جواد، فرزند علی الرضا، فرزند جعفر الصادق علوی حسینی به دنیا آمد. كنیه اش ابوالقاسم است و رافضیان او را الخلف الحجة مهدی منتظر و صاحب الزمان مینامند. او آخرین امام از ائمه دوازده گانه است. (ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج 3 ، ص 31)ه) خیرالدین زركلی (متوفی 1396ه.ق) از علمای معاصر اهل سنت نیز در كتاب اعلام مینویسد: او در سامرا به دنیا آمد و هنگام وفات پدرش پنج سال داشت و گفته شده كه در شب نیمه شعبان سال 255ه.ق به دنیا آمده و در سال 265ه.ق، غایب شده است. (زركلی، خیر الدین، الاعلام،ج6، ص 80)2 ـ امام حسن عسكری (ع) قبل از ولادت فرزندش امام مهدی (عج) از ولادت حضرت خبر داده بود، از جمله به عمهاش «حكیمه خاتون» فرمود: «در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدی از نرگس خاتون متولد میشود» (صافی، لطف الله، منتخب الاثر، صص 398 - 399)احمدبن اسحاق میگوید: از امام ابومحمد حسن عسكری (ع) شنیدم كه فرمود: «حمد و سپاس خدای را كه مرا از دنیا نبرد تا این كه جانشین من و مهدی موعود را به من نشان داد. او از حیث ویژگیهای جسمانی و اخلاقی و رفتاری شبیهترین انسانها به پیامبر خدا (ص) است. خدا مدتی وی را در حالت غیبت نگه میدارد و سپس ظاهر میشود و جهان را از عدل و داد پر میكند (مجلسی، بحارالانوار، ج 51، صص 161و 397)». نیز حضرت امام حسن عسكری (ع) بعد از ولادت فرزندش، خواص و نزدیكان را از تولد امام مهدی (عج) آگاه نمود.محمد بن علی بن حمزه گوید: از امام حسن عسكری (ع) شنیدم: «حجت خدا بر بندگان و امام و جانشین من در پانزدهم شعبان سال 255 در هنگام طلوع فجر متولد شد». (همان، ص 397)احمدبن حسن بن اسحاق قمی می گوید: «وقتی كه امام مهدی (عج) متولد شد، نامهای از امام عسكری (ع) به من رسید كه حضرت مرقوم فرموده بود: فرزندی برایم متولد شده است. این موضوع را مخفی بدار؛ زیرا جز برای دوستان و نزدیكان ما آن را اظهار نخواهم كرد». (حر عاملی، محمدبن حسن بن علی بن محمد، اثبات الهداه، ج 6، ص 436؛ امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص 103)ابراهیم بن ادریس میگوید: امام ابو محمد عسكری (ع) گوسفندی را برای من فرستاد و فرمود: «این را به جهت و ولادت فرزندم (مهدی) عقیقه كن و به خود و خانواده ات بخوران». (مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 22)3 ـ امام حسن عسكری (ع) افزون بر این كه قبل از ولادت امام مهدی (عج) بشارت داد و بعد از تولد به خواص خبر داد كه مهدی موعود ولادت یافته است، گام دیگری برداشت و آن این بود كه برای افزایش ایمان و اطمینان شیعیان، فرزندش امام مهدی را به تعدادی نشان داد.الف.احمد بن اسحاق میگوید: امام عسكری (ع) كودک سه سالهای را به من نشان داد و فرمود: ای احمد، اگر تو نزد خدا و امامان گرامی نبودی، فرزندم را به تو نشان نمیدادم. بدان كه این كودک همنام و همكنیه رسول خداست و همان كسی است كه زمین را پر از عدل و داد خواهد كرد. (مجلسی، بحارالانوار، ج 52، صص 23 و 24)ب.معاویه بن حكیم، محمدبن ایوب و محمدبن عثمان بن سعید عمری میگویند: ما یک گروه چهل نفره در خانه امام حسن عسكری (ع) جمع شده بودیم، حضرت فرزندش امام مهدی (عج) را به ما نشان داد و فرمود: «این امام شما و جانشین من است». (قندوزی حنفی، سلیمان، ینابیع الموده، ص460؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 26)ج.علی بن بلال، احمدبن هلال، محمد بن معاویه بن حكیم و حسن بن ایوب می گویند: ما تعدادی از شیعیان در خانه امام حسن عسكری (ع) تجمع نمودیم و از حضرت درباره جانشین وی پرسش نمودیم، پس از ساعتی حضرت كودكی را به ما نشان داد و گفت: «بعد از این امام شما است». (حر عاملی، محمدبن حسن بن علی بن محمد، اثبات الهداه، ج6، ص 311؛ امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص 107)د.عمر اهوازی میگوید: امام حسن عسكری (ع) فرزندش را به من نشان داد و فرمود: «بعد از من، این فرزندم، امام شما است». (قندوزی حنفی، سلیمان، ینابیع الموده، ص 46)ه.ابراهیم بن محمد گوید: در خانه امام عسكری (ع) كودک زیبایی را دیدم، از حضرت پرسیدم: یا ابن رسول الله، این كودک کیست؟ حضرت فرمود: «این كودک من است. این جانشین من است». (امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص 107)و.یعقوب بن منفوس میگوید: خدمت امام عسكری (ع) رسیدم و از حضرت درباره امام بعدی و صاحب الامر جویا شدم. حضرت فرمود: پرده را كنار بزن، كنار زدم، در این هنگام كودک پنچ ساله ای را دیدم كه به سوی ما میآید، آمد و روی زانوی حضرت عسكری (ع) نشست. حضرت فرمود: «این امام شما است». (مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 25)4 ـ بعد از بشارتهای امام عسكری (ع) و نشان دادن فرزند بزرگوارشان، مهدی، به خواص و افراد مورد اطمینان، اینک نوبت خواص است كه اقدام نمایند و وجود امام مهدی را به اطلاع دیگر شیعیان برسانند تا آنان را از شک و حیرت نجات دهند.افرادی همانند حكیمه خاتون، دختر محمد بن علی بن موسی الرضا (ع) ، عثمان بن سعید عمری، حسن بن حسین علوی، عبدالله بن عباس علوی، حسن بن منذر، حمزه بن ابی الفتح، محمد بن عثمان بن سعید عمری، معاویه بن حكیم، محمد بن معاویه بن حكیم، محمدبن ایوب بن نوح، حسن بن ایوب بن نوح، علی بن بلال، احمدبن هلال، محمدبن اسماعیل بن موسی بن جعفر، یعقوب بن منفوس، عمر اهوازی، خادم فارسی، ابوعلی بن مطهر، ابی نصر طریف خادم، كامل بن ابراهیم، احمدبن اسحاق، عبدالله مستوری، عبدالله جعفر حمیری، علی بن ابراهیم مهزیار، ابوغانم خادم، كوشیدند و ولادت امام مهدی (عج) را به اطلاع شعیان رساندند.به روایتی از حكیمه خاتون توجه فرمایید:امام حسن عسكری (ع) كسی را به دنبال من فرستاد كه امشب (شب نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجت خود را آشكار می كند. پرسیدم: این مولود از چه كسی است؟ فرمود: از نرجس. گفتم: در نرجس اثر حمل مشاهده نمیشود. فرمود: موضوع همین است كه گفتم.من در حالی كه نشسته بودم، نرجس آمد و كفش مرا از پایم درآورد و فرمود: بانوی من، حالت چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و خانوادهام هستی. او از سخن من تعجب كرد و ناراحت شد و فرمود: این چه سختی است؟ گفتم: خداوند در این شب به تو فرزندی عنایت میكند كه سرور دنیا و آخرت است. نرجس از سخن من خجالت كشید.سپس بعد از افطار، نماز عشا را به جا آوردم و به بستر رفتم. بعد از نیمه شب برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم، دیدم نرجس نیز بیدار شد و نماز شب به جا آورد. از اتاق بیرون رفتم تا از طلوع فجر با خبر شوم، دیدم فجر اول طلوع كرده و نرجس در خواب است. در این هنگام این سوال به ذهنم خطور كرد كه چرا حجت خدا متولد نشد. ناگهان امام عسكری (ع) از اتاق مجاور صدا زد: عمه جان شتاب مكن كه موعد نزدیک است.من نشستم و قرآن خواندم. در هنگامی كه مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم: چیزی احساس می كنی؟ گفت: آری. گفتم: نام خدا را بر زبان جاری كن، این همان است كه در آغاز شب به تو خبر دادم، مضطرب نباش، دلت را آرام كن. در این هنگام پرده نوری میان من و او حایل شد، ناگهان متوجه شدم كه كودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، دیدم كه آن مولود سر به سجده گذاشته و به ذكر خدا مشغول است.در این هنگام امام حسن عسكری (ع) صدا زد: «عمه فرزندم را نزد من بیاور». نوزاد را خدمت حضرت بردم، حضرت او را در آغوش گرفت و بر دست و چشم و مفاصل كودک كشید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: «فرزندم، سخن بگو». نوزاد لب به سخن گشود و شهادتین بر زبان جاری كرد و سپس به امام علی (ع) و دیگر امامان(ع) به ترتیب درود فرستاد، تا رسید به نام پدرش و بر او هم درود فرستاد. سپس امام عسكری (ع) به من فرمود: عمه، فرزند را نزد مادر ببر تا به او سلام كند و بعد نزد من بیاور. نوزاد را نزد مادر بردم و به مادر سلام گفت، و سپس نزد حضرت برگرداندم. حضرت فرمود: روز هفتم نزد ما بیا.روز هفتم آمدم. حضرت فرمود: عمه جان، فرزندم را بیاور. آوردم. همانند روز اول شهادتین و سلام بر امامان را بر زبان جاری كرد. سپس این آیه را تلاوت نمود: «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ».حكیمه خاتون میگوید: بعد از این، روزی خدمت رسیدم، پرده را كنار زدم و امام مهدی را ندیدم، گفتم: فدایت شوم، امام مهدی چه شد؟ فرمود: عمه جان، او همانند حضرت موسی در خفا نگهداری میشود. (قندوزی حنفی، سلیمان، ینابیع الموده، صص 449و450)5 ـ بعد از شهادت امام عسكری (ع) امام مهدی (عج) از طریق نشان دادن كرامتها و شواهد صدق (معجزه یا شبه معجزه) وجود و امامت خویش را برای شیعیان امام عسكری (ع) نمایاند و حجت را بر آنان تمام كرد.در آغاز غیبت صغری، سازمان مخفی وكالت كه از امام صادق (ع) برای چنین دورهای پایه ریزی شده بود، از مهمترین وظایفش این بود كه شک و حیرت شعیان را بزداید و آنان را به امام غایب و نیابت نواب اربعه مطمئن نماید. نایبان و وكیلان حضرت با ارایه شواهد صدق، كرامتها و علوم برتر اعطایی از ناحیه مقدسه به این امر اقدام نمودند.كرامت ها و شواهد صدق در برخی موارد مستقیماً توسط امام مهدی (عج) و در برخی موارد با واسطه سفیران به شیعیان بیان می شد، تا شیعیان افزون بر این كه به وجود امام مهدی (عج) ایمان داشته باشند، به نیابت نواب اربعه نیز مطمئن شوند. نشان دادن كرامتها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اولین سفیر ناحیه مقدسه، عثمان بن سعید عمری صورت گرفت، چون كه در این دوره هنوز شیعیان در حیرت بودند و به وجود امام مهدی (عج) پی نبرده بودند.سید بن طاووس مینویسد: «امام زمان (عج) را بسیاری از اصحاب پدرش، امام حسن عسكری (ع) دیده و از وی اخبار و احكام شرعی روایت كردهاند. از این گذشته حضرت وكیلهایی داشت كه اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، كرامات، پاسخ مسایل مشكل و بسیاری از اخبار غیبی را از حضرت از جدش پیامبر (ص) روایت كرده بود، نقل كرده اند». (ابن طاووس حلی، ابوالقاسم علی بن موسی بن محمد، الطرائف فی معرفه مذهب الطوائف، ج1، صص 183-184؛ زندگانی نواب خاص امام زمان (عج) صص 93-94)در اینجا به ذكر چند نمونه اكتفا میكنیم:الف. سعد بن عبدالله اشعری قمی میگوید: «حسن بن نضر» كه در میان شعیان قم جایگاه ویژه ای داشت، بعد از رحلت امام عسكری (ع) در حیرت بود. او و «ابو صدام» و عدهای دیگر تصمیم گرفتند كه از امام بعدی جویا شوند. حسن بن نضر نزد ابو صدام رفت و گفت: امسال میخواهم به حج بروم. ابو صدام از او خواست كه این سفر را به تعویق اندازد؛ ولی حسن بن نضر گفت: نه، من خوابی دیدم و بیمناكم، بنابراین، باید بروم. قبل از حركت به احمد بن علی بن حماد درباره اموال متعلق به (امام) وصیت كرد كه این اموال را نگه دارد تا این كه جانشین امام عسكری (ع) مشخص شود. به بغداد رفت و در آنجا از سوی ناحیه مقدسه توقیعی به دستش رسید و به امامت امام مهدی (عج) و نیز به وكالت خاصه عثمان بن سعید عمری مطمئن شد. (كلینی، كافی، ج 1، ص 517، ح 4)ب. محمد بن ابراهیم بن مهزیار میگوید: پس از وفات امام حسن عسكری (ع) در مورد جانشین آن حضرت به شک افتادم. پدرم وكیل حضرت بود و اموال زیادی نزدش بود. پدرم اموال را برداشت و من را به همراهی طلبید و به راه افتادیم. پدرم بین راه مریض شد و به من در مورد اموال وصیت نمود و گفت: از خدا بترس و این اموال را به صاحبش برگردان. هر كه این نشانه را گفت، اموال را به او بسپار. سپس وفات كرد.چند روزی در عراق ماندم، سپس نامهای از سوی عثمان بن سعید به من رسید كه در آن نامه همه علایم و نشانههای اموال بیان شده بود، نشانههایی كه جز من و پدرم كسی آن را نمی دانست. ( همان، ص 518، ح5؛ شیخ طوسی، ابوجعفر محمد، اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 813)محمد بن ابراهیم بن مهزیار با این كرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدی و هم به نیابت عثمان بن سعید مطمئن شد.برای مطالعه بیشتر ر.ک: 1. باگامهای سبز انتظار، جمعی از نویسندگان 2. مهدویت (پیش از ظهور)، رحیم کارگر، نشر معارف .
راسخون
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.