علم و دین /

تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه

اگر عملی از لحاظ علم پزشکی یا روانپزشکی و یا روانشناسی برای انسان مفید باشد ممکن است که از لحاظ دینی و مذهبی مخالفتی و مغایریتی با آن داشته باشد یا مذهب آن را تأیید می کند؟


احتمال دارد عملى به لحاظ روانشناسى یا پزشکى مفید تلقَى شود ، ولى از لحاظ مذهبى مفید نبوده و مذهب آن را تایید نکند . مثلاً برخى اطبا در مواردى شراب را به عنوان دارو تجویز مى کنند ولى در روایات اهل بیت ( ع ) به صراحت بیان شده که از امور حرام درمان نجویید . چرا که شراب اگر چه در موردى مفید است ولى در مقابل ، مضرّات فراوانى نیز دارد و مهمتر از همه آنکه راه ورود شیطان به قلب آدمى و از وسائل غلبه ى اوست . حتى با توجه به اینکه مکاتب متعددى در روانشناسى و پزشکى موجود است ، احتمال دارد مطلبى را برخى از مکاتب روانشناسى بپذیرند و برخى مکاتب دیگر آن را رد کنند . کما اینکه مکاتب طبّ نیز ممکن است در مواردى با یکدیگر اتّفاق نظر نداشته باشند . مثلاً روانشناسى فروید تفاوتهاى فراوانى با روانشناسى آبراهم مزلو دارد . یا مبانى طبّ سنّتى مسلمین یا چینى ها و هندى ها با مبانى طبّ غربى بسیار متفاوت مى باشد . آموزه هاى دینى با برخى از این گزاره‌هاى علوم تجربى هماهنگى دارند . ولى ممکن است با برخى دیگر از گزاره‌هاى علوم تجربى مطابقت نداشته باشند . مثلا برخى از روانشناسان خود ارضایى را تجویز کرده و مفید مى دانند هرچند بسیارى دیگر از روانشناسان آن را مضر مى‌دانند ، ولى از نظر دینى این کار حرام بوده و تایید نمى‌شود . حال ممکن است در اینجا سوالى به ذهن بیاید که اگر عملى مورد تایید علوم تجربى باشد ولى دین با آن مخالفت کند ، چکار باید کرد ؟ در این تعارض کدام را باید مقدم کرد ؟ براى پاسخ به این سوال بهتر است ویژگى‌هاى علوم تجربى را ذکر کرده و رابطه ى آنها با آموزه هاى دین را بررسى کنیم . تا شما بزرگوار بتوانید به پاسخ دقیق‌ترى دست یابید 1 - یکى از مسائلى که در علوم تجربى مشاهده مى‌شود این است که در این علوم نظریات متعدد و گاها متعارض همدیگر وجود دارد . در علوم تجربى انسانى مثل روانشناسى یا روان پزشکى همواره چندین نظریه در عرض هم در جامعه ى علمى حضور دارند و چه بسا برخى از این نظریات در تضادّ با نظریه ى دیگر نیز مى باشند . مثلاً برخى از مکاتب روانشناسى وجود روح را انکار نموده تمام رفتارها و حالات انسان را ناشى از خواصّ مغز و بدن مى دانند در حالى که برخى مکاتب دیگر وجود روح را قبول دارند . همچنین برخى مکاتب روانشناسى انسان را موجودى مختار مى دانند ولى مکاتب دیگرى هم هستند که وجود اختیار را از ریشه انکار کرده ، انسان را ماشینى زنده فرض مى کنند . لذا در اینجا بهتر است به‌جاى علم روانشناسى بگوییم ، مکاتب گوناگون روانشناسى وجود دارند که گاه متضادّ با یکدیگر نیز مى باشند . با توجه به این مقدمه توجه داشته باشید که حتى همان عملى که بیان کردید از نظر روانشناسى مفید باشد احتمال دارد از نظر برخى مکاتب دیگر وانشناسى و یا پزشکى مفید نباشد . 2 - بطور کلى علوم تجربى ( مانند پزشکى ، روانشناسى ، روانپزشکى و . . ) داراى ویژگى‌هاى زیر است : الف ) کاملا غیر قابل خدشه نبوده و مانند علوم فلسفى و ریاضیات مبتنى بر براهین قطعى نمى‌باشد . ب ) داراى متد تجربى {L= (experimental) =L} است . ج ) مرکب از گزاره‌هاى صحیح و سقیم است . اگر به دقت ویژگى‌هاى علوم تجربى مورد بررسى قرار گیرد به خوبى مى‌توان فهمید که آیا بین گزاره‌هاى دینى و علمى تعارضى مى‌تواند وجود داشته باشد یا نه ؟ داده‌هاى علوم تجربى در نگاهى ابتدایى به دو بخش تقسیم پذیرند : 1 - قوانین علمى : این بخش از گزاره‌هاى علمى تا حدى از قطعیت برخوردار است و تأثیرپذیرى کمترى از عوامل ظنى دارد . این گونه قضایا اگر حقیقتاً وجود داشته باشند با گزاره‌هاى قطعى دینى هیچگونه برخورد و تعارضى ندارد . البته مقصود ما از دین در این بحث خصوص اسلام است ، نه هر دینى ، زیرا چه بسا بر اثر تحریفات پدید آمده در ادیانى چون مسیحیت تعارضات جدى در این مرحله نیز یافت شود . 2 - نظریات علمى {L= (Theories) =L} با توجه به این‌که نظریات علمى از قطعیت برخوردار نیست و در موارد بسیارى این نظریات دچار ابطال و دگرگونى مى‌شوند ، بنابراین نباید انتظار داشت که همیشه نظریات علمى با داده‌هاى دینى هماهنگ و کاملاً سازگار باشد ، زیرا لازمه آن این است که دین نیز مانند آراى ظنى و تجربى دانشمندان همواره دستخوش تغییر و دگرگونى شود . بنابراین ممکن است برخى از گزاره‌هاى دینى با برخى از گزاره‌هاى علمى در زمانى معارض افتد و در زمان دیگرى موافق شود . به عنوان نمونه مى‌توان دیدگاه قرآن درباره پیوند بیولوژیک جنین با والدین را در نظر گرفت . که تا اواخر قرن نوزدهم مغایر نگرش علمى رایج در زیست‌شناسى بود ، ولى در نیمه دوم قرن 19 نظریات مبتنى بر پیوند یکسویه فرزند با پدر یا مادر همگى منسوخ گردید و علم جدید نیز با دیدگاه قرآن در این زمینه همسو شد . از طرف دیگر باید توجه داشت که کاروان علمى بشر هنوز در نیمه راه است و بسیارى از نظریات علمى موجود نیز در آینده دگرگون خواهد شد ، طبیعى است در میان این آرا ، اندیشه‌هاى صحیح و سقیم بسیارى وجود خواهد داشت ، بنابراین انتظار هماهنگى کامل دین و علم به معناى دانش تجربى انتظارى نابجاست ، لیکن آنچه مسلم است این است که بین قطعیات دین و علم تعارضى نبوده ، و نخواهد بود . اما در موراد غیر قطعى اگر میان علوم تجربى که احتمال خطا دارد و احکام قطعى اسلام ( که از آیات و روایات صحیح بدست آمده‌اند ) تعارضى بوجود آید ، اشتباه است که قطعى را رها کرده و ظنى را قبول کنیم . لذا نظریات قطعى دین همیشه مقدم مى‌شوند . در پایان مقاله زیر را میآوریم تا بتوانید با مطالعه آن به اطلاعات بیشترى دست یابید . نقد علوم تجربى از دیدگاه فلسفه علوم تجربى . بر خلاف نظر اکثر مردم ، که علوم تجربى را علومى قطعى و تغییرناپذیر مى انگارند ، از نظر فیلسوفان علم ، که کارشان ارزیابى روش تحقیق علوم مى باشد ، اساساً در علوم تجربى چیزى به نام قانون قطعى و یقینى وجود ندارد و هر چه در علوم تجربى است همگى نظریه اند و قوانین آنها صرفاً ارزش کاربردى دارند و ارزش هستى شناسانه ى آنها کمتر از آن چیزى است که معمولاً گمان مى شود . البته دقّت شود که علوم حسّى غیر از علوم تجربى مى باشند . علوم حسّى ، اطّلاعاتى جزئى هستند که مستقیماً از راه حواسّ به دست مى آیند و هیچ گونه استدلالى در آنها وجود ندارد ، تا سخن از درستى یا نادرستى آنها باشد . بر این اساس ، اینکه کره ى ماه گرد است یا سطح آن پوشیده از گودالهایى مى باشد یا اینکه فلان حیوان در فلان منطقه زندگى مى کند یا اینکه نور سفید بعد از گذر از منشور ، به هفت رنگ تجزیه مى شود و . . . ، هیچکدام جزء مسائل علوم تجربى محسوب نمى شوند بلکه همگى علوم حسّى مى باشند . امّا اینکه چرا کره ى ماه گرد است ؟ یا اینکه علّت پیدایش چاله هاى آن چیست ؟ یا چرا فلان حیوان در فلان منطقه زندگى مى کند و در جاى دیگر یافت نمى شود ؟ یا اینکه علّت تجزیه شدن نور سفید به طیف هفت رنگ چیست ؟ مسائلى هستند که علوم تجربى باید به آنها پاسخ دهد ، و اینجاست که پاى نظریه ها و مدلهاى ذهنى به میان مى آیند و همینجاست که استدلال مطرح مى شود و همینجاست که علوم تجربى از استدلال غیر یقینى استفاده مى کند . براى روشن شدن مقصود به اجمال ، چند مثال ذکر مى شود . الف اوّلین کسى که نظریه ى اتم ( ذرّه ى بنیادى و نشکن ) را مطرح ساخت دموکریتوس ، فیلسوف یونانى بود . این نظریه در قرون اخیر دوباره مطرح شد تا بوسیله ى آن برخى مشاهدات ما در عالم فیزیک و شیمى توجیه شوند . لذا اعتراف به وجود اتم نه از راه مشاهده ى حسّى بود و نه از راه برهان عقلى وجودش اثبات شده است . فرض وجود اتم صرفاً براى این بود که مى توانست برخى از سوالات ما را پاسخ دهد . بعد از مدّتى دانشمندان متوجّه شدند که فرضیه ى اتم به تنهایى نمى تواند همه ى سوالات را جواب دهد ، لذا این نظریه مطرح شده که شاید اتم هم اجزایى دارد . باز این مساله نیز نه حسّى است نه عقلى و فقط فرضى مفید است که در یافتن پاسخ برخى سوالات ما ، کار آیى دارد . در این زمان تامسون مدل کیک کشمشى را ارائه داد که در آن اجزائى به نام الکترون مثل کشمش هایى در کیک کشمشى پراکنده اند . این مدل بسیارى از سوالات را جواب داد ولى در برابر برخى سوالات تازه تر نارسایى اش آشکار شد . لذا مدل اتم هسته دار رادرفورد مطرح شد که آن نیز مشکلات باز هم بیشترى را حلّ نمود ولى باز ناتوانى اش در حلّ مسائل نوظهور روشن شد . لاجرم مدل سیاره اى بور پیشنهاد شد که سالها از پس سوالات بر آمد ولى بالاخره آن نیز در برابر سوالات جدیدتر به زانو در آمد و مدل کوانتومى شرودینگر جاى آن را گرفت که امروزه بر اذهان اساتید و دانشجویان فیزیک حکومت مى کند . امّا این آخر ماجرا نیست . چون بر خلاف دانشجویان و اساتید مقلّدى که به غلط خود را مجتهد فیزیک مى پندارند ، دانشمندان محقّق ، این مدل را هم به چالش کشیده اند . امروزه حتّى خود اتم زیر سوال است کجا رسد اجزاء آن . امروز نظریه نوظهور ابَرریسمان است که با مکانیک کوانتوم دست و پنجه نرم مى کند . حاصل مطلب این که امروزه اگر ما وجود اتم ، الکترون ، پروتون ، پوزیترون ، نوترون ، فتون و امثال آنها را مى پذیریم صرفاً از این جهت است که کارکرد داشته تجارب و مشاهدات ما را توجیه مى کنند . و کارکرد داشتن یک نظریه منطقاً دلیل بر درستى آن نیست . در همین روندى که گفته شد ملاحظه فرمودید که مدلهاى گوناگون اتم هر کدام کارکردهایى داشتند . پس آیا همه ى آنها درستند . روشن است که همه درست نیستند . اساساً کار علوم تجربى همین است که دنبال مدلهایى با کارکردهاى هر چه بیشتر است . و هر گاه مدلى قویتر ارائه شد مدل قبلى بازنشسته مى شود . ب شاهد دیگر در علم نجوم است . هیئت زمین مرکزى بطلمیوس که نتیجه ى سالها رصد ستارگان و محاسبات ریاضى بود ، سالیان درازى درست مى نمود ، تا آنجا که با این نظریه حرکت تمام سیارات قابل توجیه بود و بر اساس آن مى شد خسوف و کسوف را به دقّت پیش بینى نمود . لذا عدّه ى به خاطر کارکرد داشتن آن و پیش بینیهاى درستش گمان مى کردند که این نظریه کاملاً درست است ، تا اینکه ابوسعید سجزى در قرن چهارم هجرى در درستى این نظریه تردید ایجاد نمود و گفت خورشید مرکز عالم است و زمین به گرد خورشید مى گردد . ابوریحان بیرونى این نظریه را از ابوسعید سجزى در کتاب خود نقل نموده و گفته است من نیز شک دارم که آیا خورشید مرکز عالم است یا زمین ولى درستى هیچکدام قابل اثبات نیست چون محاسبات نجومى طبق هر دو نظریه به یک جواب منتهى مى شوند . امّا کپرنیک بعد از حدود چهار صد سال از او ، باز نظریه ى وى را مطرح ساخت گالیله آن را تئوریزه نمود و شواهدى تجربى بر درستى آن ارائه نمود . کپلر مدارهاى دایره اى سیارات را بیضوى کرد و نیوتن با قانون جاذبه اش این هیئت را محکم ساخت چنان که بعضى ادّعا کردند فیزیک به آخر خود رسیده است . و در حالى که این نگرش به عالم هستى ، حقیقتى و قطعى تلقّى مى شد و بر اساس آن صدها مساله ى بشر حلّ مى شد ، و به راحتى مى شد با این نظریه بر روى کره ى ماه فرود آمد ، ناگهان آلبرت اینشتین با نظریه ى نسبیت عامّ و ادوین هابل با نظریه ى انبساط عالم از راه رسیدند و بساط هیئت نیوتنى را در هم فرو ریختند ، و تبیینى متفاوت از عالم و گرانش ارائه دادند . نظریه ى نسبیت و انبساط جهان نیز تنها نظریه ى مطرح در جهان امروز نیست بلکه اینها نیز رقیبهایى در عالم علم دارند که ممکن است روزى جاى اینها را بگیرند . پس چگونه مى توان این نظریات را قطعى دانست . خود دانشمندان طراز اوّل علوم تجربى برخلاف رده هاى پایین و مقلّد این علوم هیچگاه به علوم تجربى به عنوان علم قطعى نظر نمى کنند و الّا در پى کشف جدید نمى بودند . این افراد کم اطلاع از ماهیت علوم تجربى هستند که این علوم را یقینى مى انگارند . مفاهیمى چون الکترون ، پرتون ، نوترون ، کوارک ، پوزیترون ، انحناى فضا ، نیرو ، فتون و . . . همگى فرضیه هایى هستند براى توجیه مشاهدات حسّى انسان ، که خودشان هیچگاه محسوس نیستند . لذا امروزه در نظریه ى ابر ریسمان ، تمام این امور به چالش کشیده شده اند . اگر کسى با تاریخ علوم تجربى ، بخصوص فیزیک نظرى ، آشنا باشد آنگاه متوجّه مى شود که این مفاهیم چگونه زاده شده اند . در اینجا ذکر چند اعتراف از فیزیکدانان بزرگ نیز خالى از فایده نیست . هایزنبرگ : « فرمولهاى ریاضى جدید دیگر خود طبیعت را توصیف نمى کنند ، بلکه بیانگر دانش ما از طبیعت هستند . ما مجبور شده ایم که توصیف طبیعت را که قرنها هدف واضح علوم دقیقه به حساب مى آمد کنار بگذاریم . تنها چیزى که فعلاً مى توانیم بگوییم این است که در حوزه ى فیزیک اتمى جدید ، این وضعیت را قبول کرده ایم زیرا آن به حدّ کافى تجارب ما را توضیح مى دهد . » ( دیدگاههاى فلسفى فیزیکدانان معاصر ، ص 34 ) کمبل : « حوزه ى کار فیزیک مطالعه ى یک جهان خارجى نیست بلکه مطالعه ى بخشى از جهان داخلى تجارب است . و دلیلى وجود ندارد که ساختارهایى نظیر {L= W =L} که ما وارد مى کنیم تناظرى با واقعیت خارجى داشته باشند . » ( همان ) هایزنبرگ : « هستى شناسى ماتریالیسم مبنى بر این توهّم است که . . . واقعیت مستقیم دنیاى اطراف ما را مى توان به حوزه ى اتمى تعمیم داد . امّا این تعمیم غیر ممکن است . اتمها شىء نیستند . » ( همان ، ص 42 ) آلبرت اینشتین گفته است : « این فرض که موج و ذرّه ، تنها اشکال ممکن مادّه هستند اختیارى است و چیزى تضمین نمى کند که در آینده صورتهاى دیگر مادّه کشف نشوند . حدّ اکثر مى توان گفت که تا این زمان نتوانسته ایم به بیش از این دست یابیم . » ( تحلیلى از دیدگاههاى فلسفى فیزیکدانان معاصر ، نوشته دکتر مهدى گلشنى ، ص 73 ) گذشته از اعترافات دانشمندان بزرگ علوم طبیعى ، تاریخ علوم تجربى نیز گواه صادقى است که نشان مى دهد نظریات علوم تجربى دائماً در حال تحوّل و ابطال مى باشند . مثلاً روزگارى قانون جاذبه ى نیوتن جزء یقینیات فیزیک شمرده مى شود و حتّى کسى گمان نمى کرد که روزى ابطال گردد ولى ملاحظه فرمودید که نظریه ى نسبیت عامّ اینشتین ، نظریه ى نیوتن را از اساس باطل و طرحى دیگر در انداخت . باز قانون ترکیب سرعتها در فیزیک نیوتنى از قطعیات فیزیک شمرده مى شد و تمام شواهد تجربى نیز آن را تأیید مى کردند ، ولى نسبیت خاصّ اینشتین ، نشان داد که این قانون نادرست بوده ولى نادرستى آن در سرعتهاى معمولى روشن نمى شود . خود نسبیت عامّ و خاصّ نیز هم اکنون در معرض نقد جدّى دانشمندان قرار دارند و ایرادات فراوانى بر آنها وارد نموده اند ولى هنوز نظریه اى جاى آن را نگرفته است . فیزیکدانها حتّى نام نظریه جایگزین را هم تعیین نموده ، نظریه وحدت نامیده اند چرا که قرار است آن نظریه فرضى نسبیت و مکانیک کوانتوم را با هم متّحد نماید و نارسایى هر دو را برطرف سازد . همچنین وضع موجود برخى علوم تجربى مثل روانشناسى و جامعه شناسى ، خود گواه است که این روش ، یقین آور نیست . در عصر کنونى دهها مکتب روانشناسى و جامعه شناسى وجود دارند که برخى از آنها در تضادّ کامل با یکدیگر قرار دارند . همه ى این مکاتب ، از روش علوم تجربى استفاده مى کنند حال اگر این روش یقین آور است ، پس همه ى این مکاتب باید درست باشند . امّا چگونه ممکن است این مکاتب متضادّ همه باهم درست باشند ؟ ! ! .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image