حشر حیوانات-رستاخیز حیوانات-شعور حیوانات /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

آیا در آن دنیا موجودات دیگری هم وجود دارند مانند پرندگان، لطفا بیشتر توضیح دهید؟


وجود موجودات دیگر درآخرت،از آیاتی استفاده می شود که راجع به حشر وبرانگیخته شدن حیوانات در آن روز سخن می گوید، لذا سؤال شما را از دو دیدگاه مى توان پاسخ گفت؛ یکى دیدگاه تفسیرىوکلامى و دیگرى دیدگاه فلسفى؛ ما در پاسخ شما دیدگاه تفسیرى و کلامى را مطرح مى کنیم و به دیدگاه فلسفى هم اشاره اى گذرا مى اندازیم.اما دیدگاه تفسیرى؛ در قرآن دو آیه است که مستقیما به مسئله حشر حیوانات اشاره دارد:1- و ما من دابة فى الارض و لاطائر یطیر بجناحیه الا امم أمثالکم ما فرطنا فى الکتاب من شى ء ثم الى ربهم یحشرون هیچ جنبده اى در زمین و هیچ پرنده اى که با دو بال خود پرواز مى کند، نیست مگر اینکه امتهایى همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم. سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مى شوند.2- و اذا الوحوش حشرت هنگامى که حیوانات وحشى محشور مى شوند.دابه: هر جنبده اى را که بر روى زمین بجنبد، گویند و در قرآن کریم به تمام جنبنده ها اعم از انسان و حیوانات اطلاق شده است و هرگاه این کلمه ، در برابر انسان آمده ـ مثل این آیه ـ به معناى حیوانات است.امت: جماعتى را مى گویند که در هدفى یگانه اشتراک داشته باشند. حشر: نیز به معناى کوچ دادن جمعى؛ از جایى به جاى دیگراست. در قرآن؛ از واژه حشر درمورد انسان و حیوانات استفاده شده و براى موجودات دیگر ـ چون آسمان و زمین و ماه و سنگ و خلاصه موجودات بیجان و غیر ذى شعور ـ از واژه حشر استفاده نشده است و این نشانه دقت خاص قرآن در این موضوع است که انسان و حیوانات ـ جانداران و موجودات ذى شعور ـ را در یک طرف قرار داده و براى آنها از واژه حشر استفاده کرده و موجودات غیر جاندار را نیز در طرف دیگر قرار داده و از این لفظ براى آنها استفاده نکرده است.پرسش مهم این است که ملاک حشر در انسان چیست؟اگر ما ملاک حشر در انسان را پیدا کنیم، مى توانیم درباره حیوانات هم واضح تر بحث کنیم. گفتیم که امت یعنى جماعتى که هدفى و مقصود و مقصدى یگانه دارند؛ و مقصد و مقصود انسان حشر او به سوى پروردگار جهانیان است نه چندى زندگانى در این دنیا و آنگاه مرگ.امت بودن انسان یعنى اینکه هدفدار است و این هدفدارى در سایه حشر او به سوى خدا حاصل مى شود، مرگ پایان کار نیست، بلکه هجرت است، از خانه نابودى به خانه ابدیت و جاودانگى و مقصد و مقصود انسان نیز دیدار خداى سبحان است که با حشر تأمین مى شود. از اینجا ثابت مى شود که انسان داراى روحى فناناپذیر است که به سوى پروردگار محشور مى شود.انسان داراى ادراکات متعدد و گرایشات متنوع است و به دلیل همین بینش ها و گرایشات خیر و شر را تشخیص مى دهد و داراى تکلیف است و با اراده و اختیار خود به یکى از دو راه صراط مستقیم و جاده نیکى و عدالت یا راههاى پر پیچ و خم و سنگلاخ گمراهى و زشتى و ظلم مى رود. و هر کدام را که انتخاب کرد، به مقصد و مقصود خود مى رسد، یا به لقاء رحمت وبرکت الهى که نمود ونماد آن بهشت پرنعمت و رضوان الهى است یا به لقاء غضب و سخط الهى که نمود و نماد آن جهنم و دوزخ پر زحمت است.در قرآن آیات متعددى است که نشان مى دهد، حیوانات هم داراى شعور و ادراک هستند که به برخى از آنها اشاره مى شود:1 ـ در آیه 16 سوره مبارکه نمل از قول سلیمان نبى مى خوانیم که فرمود: و قال یا ایها الناس عُلمنا منطق الطیر و گفت: اى مردم، به ما زبان پرندگان را آموزش داده اند. که این آیه اشاره دارد که پرندگان سخن و نطق و منطق دارند، و نطق و سخن و زبان بدون تفکر و اندیشه و ادراک امکانپذیر نیست.2 ـ در آیه 18 از زبان ملکه مورچه ها نقل مى کند که به مورچگان گفت: قالت نملة یا ایها النمل ادخلوا مساکنکم لایحطمنّکم سلیمان و جنوده و هم لایشعرون مورچه اى گفت: اى مورچگان به خانه هاى خود وارد شوید تا سلیمان و سپاهیانش نادانسته شما را پایمال نکنند. سلیمان به این سخن مى خندد و خداى را به خاطر نعمتهایش شکر مى کند. این آیه صریح است که مورچه سلیمان و سپاهیانش را که متشکل از انسان و جن و پرندگان بودند، مى شناسد. و هر شناختى مسبوق به اندیشه و ادراک است.3 ـ در آیه 20 و 21 مى خوانیم که سلیمان نبى متوجه شد که یکى از پرندگان سپاه او به نام هدهد نیست، و گفت: اگر او بدون عذر سپاه را ترک کرده باشد، مجازات سختى در پیش دارد. در آیه 22 تا 24 هدهد خبر از جامعه و حکومت سبأ و اوضاع دینى و اعتقادى آنهامى دهد: فقال احطت بما لم تحط به و جئتک من سبأ بنباء یقین انى وجدت امرأة تملکهم و اوتیت من کل شى ء و لها عرش عظیم وجدتها و قومها یسجدون للشمس من دون الله و زیّن لهم الشیطان اعمالهم فصدّهم عن السبیل فهم لایهتدونگفت: من به چیزى که تو از آن خبر ندارى، آگاه شده و از سرزمین سبأ به طور یقینى خبرى آورده ام من زنى را یافتم که بر مردم حکومت مى کرد و به او هر گونه نعمتى عطاء شده بود و او داراى تختى بزرگ بود من آن زن و قومش را یافتم که خدا را از یاد برده اند و خورشید را پرستش مى کنند و شیطان رفتار زشتشان را برایشان زینت داده است و آنها را از راه خدا بازداشته است تا هرگز به راه حق هدایت نشوند. این سخنان نشانه ادراک بالاى اوست و تنها موجودى با درک و فهم و شعور بالا مى تواند با دیدن و مشاهده ملتى، چنین روشن اوضاع اجتماعى و دینى آن را بازگو و گزارش کند. وى صرفا گزارش گر ساده این قوم نبوده است، بلکه با تحلیلى روانشناسانه ساختار فکرى و رفتارى آنها را نیز تحلیل کرد و سلطه شیطان بر آنها را بازگو نمود.4 ـ آیات 24 و 25 ادامه سخنان هدهد است که استدلال به توحید و نفى شرک است که نشان مى دهد وى نه تنها از جهت حسن ظاهرى و مشاهده و ادراک و تفسیر مشاهدات داراى ادراک بالایى است، از نظر عقلى و استدلالات کلامى و فلسفى هم از سطح ادراک خوبى برخوردار است: الاّ یسجدوا لله الذى یُخرج الخب ء فى السموات و الارض و یعلم ما تخفون و ما تعلنون الله لا اله الا هو رب العرش العظیم چرا آنها خداوندى را که هر پنهانى را در آسمانها و زمین ظاهر مى کند و آگاه به نهان و آشکار است، سجده نمى کنند خداوندى که معبودى جزء او نیست و او پروردگار عرش عظیم است. برهان هدهد، برهانى است که اکثر انسانها از تبین و بیان آن عاجزند و او تحت تعلیم سلیمان نبى به مقامى رسید که توانست چنین برهان عمیقى را تبین کند.5 ـ در آیه 41 سوره مبارکه نور خبر از تسبیح و نماز هر آنکه در زمین و آسمان است و همچنین پرندگان و علم آنها به تسبیح و نمازشان مى دهد: الم تر انّ الله یسبح له من فى السموات و الارض و الطیر صافّات کل قد علم صلاته و تسبیحه و الله علیم بما یفعلون مگر نمى بینى که هر کس در آسمانها و زمین است تا پرندگانى که در آسمان پرگشایند، خداوند را تسبیح مى کند و همه آنها به تسبح و نماز خود آگاهند و خداوند به هر چه مى کنند، آگاه است.آیه شریف به چند مطلب اشاره دارد:اول ؛هر موجودى جاندار و ذى شعورى که در زمین و آسمان است، حتى پرندگان، خداوند متعال را تسبیح مى کنند و براى او نماز مى گذارند. مَن اشاره به موجودات جاندار و ذى شعور دارد.دوم؛ آنها به تسبیح و نماز خود علم دارند. این بخش آیه پاسخ به این توهم است که آنها از روى غریزه خداوند سبحان را تسبیح مى کنند و براى او نماز مى گزارند.برخى معتقدند که تمام کارهاى حیوانات غریزى است و از آنچه مى کنند، خبر ندارند و همه رفتار آنها بدون ادراک و علم است. اما آیه تصریح دارد که آنها به تسبیح و نماز خود علم دارند و چون علم دارند، کار آنها غریزى نیست، بلکه مبتنى بر علم و آگاهى است. سوم؛ هر کس چون پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) داراى علم شهودى و قلبى باشد، تسبیح و نماز آنها را مى بیند.چهارم؛ خداوند متعال به رفتار آنها علم دارد. با جمع بندى آیات بالا، چند مطلب روشن مى شود:1- حیوانات اهل تسبیح و نماز هستند و این تسبیح و نمازگزارى آگاهانه است.2- حیوانات داراى ادراک هستند. نه تنها ادراک حسى، بلکه ادراک عقلى و توان درک معارف عقلى را دارند.حیوانات قابل تعلیم و تربیت هستند، چنانچه سگ شکارى در سایه تعلیم و تربیت، در حالى که گرسنه است گوشت شکار را که براى او لذیذ و دلپذیر است، بدون هیچ چشمداشتى به دندان مى کشد و تحویل شکارچى مى دهد. اگر قرار بود، او بر اساس غریزه کار کند، مى بایست شکار را مى خورد، اما او امانت دارى و عدم خیانت در امانت را آموخته و بر طبق آن عمل کرده است.به عبارت دیگر او خوب و بد را ادراک کرده و مى داند که خیانت در امانت ستم در حق مربى و صاحب خود است و به سوى خوبى گرایش نشان داده است. ما هنوز از سطح ادراک حیوانات خبر نداریم و فهم سطح ادراک آنها نیاز به تحقیقات گسترده دارد اما اجمالاً مى دانیم که آنها ادراکات و گرایشات و قدرت انتخاب دارند؛ تا حدى که سگ شکارى برخلاف غریزه خود، شکار را به شکارچى تحویل مى دهد و به سهم ناچیزى که از شکار براى او مقرر شده است، قناعت مى کند. 3- اگر حیوانات داراى ادراک و گرایشاتى هستند، به وسیله این ادراکات براى خود جلب منفعت و دفع ضرر مى کنند و با اراده خود به سمت آنچه را براى خود خیر مى پندارند مى روند. رفتار حیوانات در مواقع شکار و خطر و جفت گیرى و زندگى اجتماعى، مثل زنبور عسل و مورچگان نشانه ادراک و هدفمندى و رفتار براساس اراده و براى جلب منفعت و دفع ضرر است که زیست شناسان به برخى از اسرار آن پى برده اند.4- هر موجودى که داراى ادراک خوب و بد است، یقینا عدالت و ظلم را نیز تشخیص مى دهد، زیرا از مصادیق بارز خیر و شر عدل و ظلم است. و شناخت خیر و شر و عدل و ظلم، مقدمه رفتار بر اساس آن است.5- حیوانات فى الجمله داراى شعور و اختیار هستند، اگرچه سطح شعور و اختیار آنها به سطح انسان نمى رسد. اما همان مقدار شعور و ادراک و اختیار و اراده هر چند هم که ضعیف باشد، باعث مى شود که آنها داراى تکلیف باشند و براساس همان تکلیف هم تسبیح حق بگویند وبراى او نماز گزارند.6- آنها همانند انسان داراى هدف و مقصود و مقصدى هستند.7- هدف و مقصود و مقصد حیوانات حشر به سوى خداوند متعال است. چرا چنین نباشد؟ موجودى که داراى چنین کمالات بینشى و گرایشى است، اگر با مردن نابود شود، در حقیقت موجودى عاطل و باطل است و آفرینش او عبث و بیهوده بوده است. زیرا با مرگ همه این کمالات نابود شده است.این کمالات امرى وجودى و مجرد هستند و تنها روحى مجرد،مى تواند، داراى چنین کمالاتى باشد. پس حیوانات داراى روح مجرد هستند و با مرگ نابود نمى شوند و تا قیامت باقى هستند و به سوى پروردگار جهانیان محشور مى شوند و این حشر هدف و مقصود و مقصد آنهاست.آیه ثم الى ربهم یحشرون دلالت دارد که حیوانات همانند انسان داراى روحى فناناپذیرند و همانند انسان به سوى خداوند محشور مى شوند ودر قیامت جمع مى شوند و بین آنها بر اساس رفتارشان حکم مى شود.باید توجه داشت که منظور از اراه و اختیار در غیر انسان ، مرحله کامل ان(به ان صورت که در انسان وجود دارد ) نیست بلکه ان مرتبه ای از ان مراد است که متناسب با خلقت انها و چهار چوب وجودی انها ست که در واقع مرتبه ای ضعیف از اختیار و اراده است.نگاه اجمالى به تفسیر فلسفى: در اصطلاح فلسفى از روح به نفس تعبیر مى شود. بنابر نظریه فلاسفه مسلمان قواى نفسانى بر سه قسم است:1 ـ نفس نباتى که کمال اول براى جسم طبیعى در سه جهت تغذیه و رشد و تولد است. 2 ـ نفس حیوانى که کمال اول براى جسم طبیعى از دو جهت درک جزئیات و حرکت ارادى است.3 ـ نفس ناطقه یا نفس انسانى کمال اول براى جسم طبیعى از جهت ادراک کلیات است.انسان داراى هر سه مرتبه نفس است و حیوانات داراى دو مرتبه نفس نباتى و حیوانى مى باشد و گیاهان تنها داراى مرتبه اول مى باشند.روشن است که نفس نباتى به محض مرگ و فنا بدن از بین مى رود. اما نفس حیوانى که داراى ادراک جزئیات است، با مرگ نابود نمى شود. زیرا هر ادراکى مجرد است و چون محل ادراک نفس حیوانى است، باید محل نیز مجرد باشد و امکان ندارد که امرى مجرد وابسته به امرى مادى باشد. امر مجرد دستخوش تغییر و تحول نمى شود و همواره باقى است و محل آن نیز باید فناناپذیر باشد وپس از مرگ بدن به صورت مجرد باقى باشد. یعنى چنانچه نفس انسانى به دلیل تجردش، پس از مرگ باقى است و در قیامت محشور مى شود و در آن صحنه حاضر مى شود. نفس حیوانى نیز به دلیل تجردش، با مرگ نابود نمى شود و باقى است و در قیامت محشور مى شود.بنابراین روح حیوانى نیز همانند روح انسانى فناناپذیر است. بسیارى از دلایلى که فلاسفه براى تجرد نفس اقامه کرده اند، بر نفس حیوانى نیز تطابق دارد و تجرد نفس در اصطلاح فلسفى همان فناناپذیرى روح است که مساوى با حشر در قیامت است. بحث فلسفى در این مسئله نیازمند به پیش فرضها و آموزه هاى متعددى است، و ما فقط به اصل مطلب اشاره کردیم وگرنه تفصیل آن نیاز به مجالى گسترده دارد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image