استعمار و جنگ نرم  /

تخمین زمان مطالعه: 21 دقیقه

استعمار و جنگ نرم پیشگفتار «غرب به یک سرزمین خلاصه نمى شود و فقط یک مجموعه دینى، اخلاقى، نژادى یا حتى اقتصادى نیست. غرب به مثابه یک واحد مرکب این جلوه هاى گوناگون، یک مجموعه فرهنگى و یک پدیده ى تمدنى است».(۱) تمدن غرب یک کلیت است. یک فرهنگ، یک گفتمان، یک قدرت با همه جوانب اش. فرهنگى که ابزارهاى مناسب اش را هم سامان داده است. قدرتى که دانش مورد نیاز و مقتضى خود را هم تولید کرده است.


استعمار و جنگ نرم پیشگفتار «غرب به یک سرزمین خلاصه نمى شود و فقط یک مجموعه دینى، اخلاقى، نژادى یا حتى اقتصادى نیست. غرب به مثابه یک واحد مرکب این جلوه هاى گوناگون، یک مجموعه فرهنگى و یک پدیده ى تمدنى است».(1) تمدن غرب یک کلیت است. یک فرهنگ، یک گفتمان، یک قدرت با همه جوانب اش. فرهنگى که ابزارهاى مناسب اش را هم سامان داده است. قدرتى که دانش مورد نیاز و مقتضى خود را هم تولید کرده است. این سیطره که به مدد نوگرایى و تحول غرب پس از رنسانس و انقلاب صنعتى پدید آمد، تمدنى را پایه ریخت که در ذات و بنیان خود میل به گسترش داشت و نمى توانست در یک موقعیت جغرافیایى خاص محصور بماند.(2) بر همین اساس لشکرکشى ها و تصرف ها و هجمه ها را آغاز کرد. انقلاب اسلامى ایران ضربه سنگینى بر استیلاى جهان غرب وارد آورد و او را به مقابله و جبران کشاند. تحلیل هاى غلط و نارسا از ماهیت انقلاب اسلامى، قدرت هاى استکبارى را در وهله اول به این نتیجه رساند که مى توانند با استفاده از برترى نظامى و تسلیحاتى خود و در قالب جنگى سخت و طاقت فرسا این سد مستحکم که مانعى بر سر راه آنان شده بود را از میان بردارند. چنین بود که از یک سو به حمایت مالى و معنوى بى دریغ از گروه ها و احزابى پرداختند که با اهداف مختلف نظیر تجزیه طلبى و کسب قدرت سیاسى به مبارزه ى داخلى با نظام مشغول شده بودند و از سوى دیگر رژیم صدام حسین را به جنگ افروزى علیه جمهورى اسلامى برانگیختند. امروزه بسیارى از صاحب نظران بر این قول اتفاق دارند که جنگ هشت ساله ایران و عراق یک جنگ مرسوم میان دو ملت نبود، بلکه در حقیقت صف آرایى کل جهان غرب و قدرت هاى استکبارى با یک نظام نوپاى مذهبى بود. جنگى که بسیارى از کشورهاى منطقه اى و شرق و غرب، به طور مستقیم و غیرمستقیم با تجهیز و حمایت مادى و معنوى از کشور مهاجم نقش آفرینى مى کردند و بدین معنا در آن ذى نفع بودند. رهبرى حضرت امام رحمه الله و روحیه سلحشورى و مقاومت و شهادت طلبى مردم که ریشه اى عمیق در باور و اعتقادشان به حماسه عاشورا و مکتب اهل بیت علیهم السلام داشت؛ در نهایت پروژه ى استکبار در مقابله با نظام اسلامى را به شکست کشاند. برخورد نظامى گزینه اى بود که قدرت هاى استکبار در بسیارى از موارد به کار بسته بودند و همیشه هم کمابیش نتیجه مطلوب عایدشان شده بود. اما نتیجه هشت سال جنگ با ایران به آنان به خوبى این واقعیت را چشاند که این قدرت، ریشه اى دیگر دارد و این نمونه با همه نمونه هاى دیگر تفاوت مى کند. از این رو مى طلبد که براى مقابله با آن ابزارى دیگر به کار بست و روشى دیگر در پیش گرفت. چنین بود که جنگى دیگر در قالب نرم و بدون استفاده از ابزارهاى جنگى و ادوات نظامى بلکه با بهره گیرى از ابزارها و قالب هاى فرهنگى، فکرى، هنرى و رسانه اى آغاز شد. حال با پیشرفت ها و نوآورى هایى که در عرصه رسانه هاى ارتباطى رخ داده است؛ مانند ظهور اینترنت و نسل جدید ماهواره ها، این سیطره جویى شکلى نوین یافته بود و دیگر اثرى از موانع جغرافیایى، سیاسى و اقتصادى در مقابل رشد و گسترش و نفوذ خود در ملل مختلف نمى بینند. هجمه اى که نه فقط ایران، بلکه همه فرهنگ هاى غیرغرب از خاور دور تا آفریقا و تا کشورهاى عربى را هدف گرفته بود. و البته ایران پس از انقلاب به جهت میزان خطرآفرینى و قدرت چالش طلبى بالاى خود در این میان آماج حملات بیش تر قرار گرفت. تغییر و تحولاتى که پس از خاتمه جنگ و به تبع سیاست هاى اقتصادى و فرهنگى با شعار توسعه و اصلاح در کشور به اجرا درآمد نیز زمینه جنگ نرم را خواسته یا ناخواسته فراهم ساخت. در این مقطع، در بین مسئولین نظام بى شک کسى که بیش ترین دغدغه را نسبت به وجود جنگ نرم علیه جمهورى اسلامى داشته و آن را بارها ابراز داشته اند شخص رهبرى معظم انقلاب بوده اند. البته ایشان در دوران ریاست جمهورى هم همواره این دغدغه را داشتند، اما از آغاز دوران رهبرى شان این خطر را با ادبیات مختلف گوشزد کرده و مسئولان را به چاره اندیشى و برنامه ریزى هاى مقتضى فراخواندند. ایشان با اشاره به تجربه تلخ اندلس اسلامى و سقوط آن به جهت هجوم فرهنگى غرب و مسیحیت، نسبت به تکرار آن تجربه در ایران اسلامى هشدار مى دادند. بیش ترین تعبیرى که در ادبیات ایشان در این موضوع به چشم مى خورد «تهاجم فرهنگى» است. ایشان از همان ماه هاى آغازین رهبرى خود این تعبیر را در سخنرانى ها و بیانات خود به کار بردند.(3) مرورى بر بیانات ایشان نشان مى دهد که در آن مقطع این تعبیر بیش ترین موارد استفاده را داشته است. از جمله: «امروز، تهاجم فرهنگى عظیمى علیه اسلام هست که مستقیم به انقلاب ارتباطى ندارد و وسیع تر از انقلاب است، بر علیه اسلام است. یک تهاجم فوق العاده ى فرهنگى، اجتماعى و سیاسى با ابعاد گسترده علیه اسلام، یعنى حتى اسلامى [ابتدایى و عادى ] که میان توده ى مردم مثلاً الجزایر است. فقط یک استثناء دارد و آن اسلام وابسته به دستگاه هاى استعمارى و فهدگونه است. جاهایى که به طور مستقیم به این اسلام مربوطاند، از این تهاجم مستثنا هستند!!. و الا حتى اسلام به معناى اعتقاد عوامانه مردم هم مورد تهاجم است، چه برسد به اسلام ناب، اسلام انقلاب، اسلام به تفسیر ایران به تعبیر خودشان؛ آن که دیگر وضع اش روشن است».(4) رهبر انقلاب بر استفاده از تعبیر «جنگ» براى این هجوم تأکید ویژه اى دارند. «مسأله فرهنگ را به معناى واقعى کلمه، یک «جنگ» به حساب بیاورید. البته این حرف ها شاید براى آقایان تکرارى باشد، اما من تأکید مى کنم. علت هم این است که در طول این سال ها هر چه در این زمینه گفته شده، درست فهم نشده است».(5) تعبیر دیگرى که رهبرى معظم انقلاب در تبیین هجوم فرهنگى دشمن به کار برده اند تعبیر «ناتوى فرهنگى» است: «من پریروز در روزنامه... گزارشى از تشکیل «ناتوى فرهنگى» را خواندم. یعنى در مقابل پیمان ناتو که آمریکایى ها در اروپا به عنوان مقابله با شوروى سابق یک مجموعه مقتدر نظامى به وجود آوردند؛ اما براى سرکوب هر صداى معارض با خودشان در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره از آن استفاده مى کردند، حالا یک ناتوى فرهنگى هم به وجود آورده اند. این بسیار چیز خطرناکى است. البته حالا هم نیست؛ سال هاست که این اتفاق افتاده است. مجموعه زنجیره ى به هم پیوسته رسانه هاى گوناگون - که حالا اینترنت هم داخل اش شده است و ماهواره ها و تلویزیون ها و رادیوها - در جهت مشخصى حرکت مى کنند تا سررشته تحولات جوامع را به عهده بگیرند. حالا که دیگر خیلى هم آسان و رو راست شده است!!».(6) اما آخرین و جدیدترین تعبیرى که ایشان از هجوم مذکور داشته اند، مفهوم «جنگ نرم» است که گستره اى فراتر ازتهاجم فرهنگى دارد. ایشان بر وظیفه دانشگاه و دانشگاهیان در این راستا تأکید ویژه دارند؛ «انتظارى که از اساتید دانشگاه ها در این جنگ و مبارزه نرم مى رود فراتر از انتظارى است که از دانش جویان وجود دارد. دانشجویان افسران جوان این جبهه هستند که ضمن دارا بودن فکر، عمل، و بصیرت، در صحنه نیز حضور دارند و با آزمودن صحنه، در چهارچوب کار مى کنند. اما اساتید دانشگاه ها فرماندهان جبهه جنگ نرم هستند. فرماندهان این جبهه باید با شناخت مسایل کلان، شناسایى دشمن و کشف اهداف او، طراحى کلان انجام دهند و بر اساس این طراحى حرکت کنند».(7) «در این جنگ نرم وظیفه مجموعه هاى فرهنگى این است که هنر را تمام عیار و با قالبى مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود».(8) رهبر معظم انقلاب بارها براى مقابله با این هجوم بر لزوم تشکیل جبهه اى فرهنگى متناسب با جبهه دشمن تأکید کرده اند. «مسأله، مسأله ایران و اسلام است. مسأله عزیزترین اندوخته هاى یک ملت است. دشمن مى خواهد با این اندوخته ها شوخى کند و او را به بازى بگیرد. لذا باید جبهه فرهنگى و سنگرهاى فرهنگى به وجود بیاید و امروز روز کار است و باید همه کار کنند. امروز روزى است که همه آن کسانى که استعداد دارند باید در زمینه فرهنگى کار کنند و کارهاى نشده هم زیاد است. این آن چیزى است که مورد خطاب من به همه اهل فکر و فرهنگ و هنر و ادب و دانش و معلومات و معارف است و این را یک چیز لازمى مى دانم».(9) «لازم است در میان ادبا و روشن فکران و نویسندگان و شعرا و هنرمندان و سینماگران و دانشمندان و اساتید، یک بسیج عمومى براى مقابله با جریان تهاجم فرهنگى که دشمن هدایت مى کند انجام بگیرد».(10) جنگ نرم، مسأله امروز ماست. جنگى که بخواهیم و نخواهیم درگیرش هستیم و از عواقب و نتایج اش متأثر مى شویم. و این علاوه بر هوشیارى و بصیرت مسئولین وهمه شهروندان و علاقه مندان نظام اسلامى، ضرورت اندیشیدن تدابیرى در راستاى دفاع و تقابل با این جنگ را افزون تر مى سازد. رهبر معظم انقلاب در این باره تاکید مى کنند که؛ هر دفاع و نبردى در این جبهه بدون داشتن شناخت کامل و جامع از منطقه عمل و بدون تجهیز کامل به ابزارهاى آن عبث و بیهوده است.(11) سیر تحول تاریخى استعمار بررسى هاى تاریخى در زمینه چگونگى شکل گیرى کانون هاى قدرت نشانگر آن است که در تاریخ جهان، سه شیوه استعمارى (کهن، نو و فرانو) از سوى قدرت هاى بزرگ، علیه قدرت هاى ضعیف به کارگرفته شده است؛ دوره اول: استعمار کهن یا کلاسیک استعمار کلاسیک پس از رنسانس و متحول شدن جهان غرب از قرن 16 میلادى آغاز شد و تا جنگ جهانى اول به مدت 400 سال ادامه داشت. در این دوره، سلطه قدرت هاى بزرگ بر جوامع ضعیف، از طریق تسخیر نظامى انجام مى شد و استثمار ملت ها با اشغال مستقیم نظامى همراه بود. مشخصات استعمار کلاسیک 1. لشگرکشى از سرزمینى به سرزمین دیگر. 2. غارت اقتصادى و ازدیاد حوزه نفوذ و سلطه از طریق حضور مستقیم فیزیکى. 3. استفاده از قدرت نظامى برتر به مثابه مهم ترین ابزار سلطه.(12) نقاط ضعف استعمار کلاسیک یا کهن 1. لشگرکشى نظامى نیازند هزینه سنگین مالى بود. 2. اشغال نظامى کشورها همراه با تبلیغات زیاد انسانى و ضایعات حیثیتى بود. 3. حضور فیزیکى قواى نظامى اشغالگران در سرزمین هاى اشغالى، زمینه ساز قیام ملت ها علیه اشغالگران بود و تداوم سلطه را پرهزینه مى ساخت.(13) دوره دوم: استعمار نئوکلاسیک یا استعمار نو استعمار نو از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، رواج یافت و به مرور زمان، جایگزین استعمار کهن یا کلاسیک گردید. زیرا نسبت به استعمار کلاسیک، از مزایاى بسیار برخوردار بود. این دوره پس از جنگ هاى جهانى اول و دوم رشد چشم گیرى یافت. ابداع کننده اصلى این سیاست حکومت بریتانیا بود. در این دوره دست نشاندگانى مانند رضاخان در ایران، آتاتورک در ترکیه و ظاهرشاه در افغانستان، به قدرت رسیدند. مشخصات استعمار نئوکلاسیک ویژگى هاى استعمار نو عبارتند از: 1. به کارگیرى نیروهاى مزدور و وابسته بومى از طریق مستشاران اقتصادى، نظامى و امنیتى؛ 2. حاکمیت نامحسوس اما قوى بر حاکمان؛ 3. چپاول و غارت ثروت هاى ملى و ذخایر زیرزمینى و مواد خام کشورهاى زیرسلطه، از طریق انعقاد قراردادهاى استثمارى؛ 4. تبدیل کشور زیرسلطه به بازار فروش محصولات خویش؛ 5. هجوم به فرهنگ ملى و بومى کشور زیرسلطه، از طریق تهى سازى فرهنگى؛ 6. ترویج و گسترش فرهنگ کشور سلطه گر در افکار عمومى کشورهاى زیرسلطه با هدف تداوم و تضمین بقاى سلطه سیاسى، با ایجاد کانون هاى سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و ایجاد احزاب وابسته؛(14) 7. تهاجم به مذهب از طریق اشاعه سکولاریسم، ترویج لائیسم، حفظ قالب ها و تهى سازى مفاهیم از محتواى اصلى، ایجاد و گسترش ادیان و فرق خودساخته، مانند بهائیت و ترویج مکاتب و ایدئولوژى هاى مبتنى بر امانیسم با هدف کم رنگ ساختن نقش مذهب در جامعه، جداسازى دین از سیاست، کاهش ایمان و بى هویت ساختن جامعه؛ 8. ایجاد کانون هاى مخفى کادرسازى به منزله پشتوانه حاکمیت سیاسى، از طریق تشکل هاى منسجم و محافل خاص، مانند سازماندهى انواع لژهاى فرماسونرى، براى اداره سرزمین هاى استعمار شده و پیشبرد اهداف در مستعمرات؛ 9. سلطه گران براى اعمال سلطه خویش، بر مبناى سیاست نئوکلانیستى، از ابزارهایى چون وابستگى پنهانى حاکمان بومى، سیاست گذارى براى کشور زیر سلطه درعرصه هاى مختلف سیاسى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى، اجتماعى و بین المللى، برپایى حکومت هاى مستبد و دیکتاتور، سرکوب مبارزان، آزادى خواهان و استقلال طلبان و تبدیل کشور زیرسلطه به حافظ منافع سلطه گر در منطقه، بهره مى بردند. در این چهارچوب، به رغم وجود رقابت شدید میان کشورهاى استعمارگر، نوعى وحدت رویه و هماهنگى میان آنها، براى تثبیت منافع مشترک به چشم مى خورد. 10. آثار و پیامدهاى سیاست نئوکلانیستى به طور عمده، عبارت است از: تخریب فرهنگ ملى و بومى، ایجاد فرهنگ التقاطى، وابستگى اقتصادى، ایجاد اقتصاد تک بعدى در کشور زیرسلطه، بى هویتى فرهنگى، وابستگى شدید نظامى - امنیتى؛ 11. در استعمار نو، کشور زیرسلطه متحد کشور سلطه گر خوانده مى شد و نیروهاى مبارز و آزادى خواه درتبلیغات جهانى،تروریست نامیده مى شدند و کشور زیر سلطه از هرگونه تعرض بین المللى در عرصه نقض حقوق بشر و عدم پاى بندى به آزادى هاى سیاسى در امان خواهد بود! در عوض، مبارزان، استقلال طلبان و آزادى خواهان در معرض تهاجمات شدید تبلیغاتى و سیاسى قرار داشتند و با برچسب هایى چون فناتیک و تروریست، مرتجع و.. روبرو مى شوند. 12. زمینه هاى رشد افراد در عرصه هاى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، نظامى، امنیتى، هنرى، ادبى، بستگى تام و تمام به میزان وابستگى و شدت ارادت آنان به نظام سلطه گر دارد و نیروهاى مستقل زمینه اى براى رشد و فعالیت ندارند. 13. اگر پایه هاى سلطه را زر و زور و تزویر بدانیم، در استعمار نو، نقش تزویر کلیدى است؛ چنان که در استعمار کهن نقش نیروى نظامى محورى و اساسى است. 14. در استعمار نو، حکومت هاى زیر سلطه قدرت خویش را از طریق نظام سلطه گر کسب و به همان اندازه که در مقابل نظام سلطه گر، رام و مطیع اند، علیه ملت خود، با شدت و خشونت برخورد مى کنند عوامل بومى وابسته، به ویژه حاکمان به شدت، در پى ترویج شیوه زندگى و آداب و رسوم فرهنگ سلطه گر در میان ملت خود بودند.(15) نقاط ضعف استعمار نئوکلاسیک سیاست نئوکلانیستى یا استعمار نو، اگرچه از تلفات زیاد نیروهاى کشور سلطه گر در امان بود؛ اما اشکالات زیادى داشت. از جمله: 1. نیروهاى مزدور و وابسته بومى، به دلیل فقدان پایگاه مردمى، معمولاً با کودتا، روش هاى نامشروع و غیرقانونى، زمام امور را به دست مى گرفتند سازماندهى کودتا تا هزینه هاى مالى و حیثیتى بسیارى را بر سلطه گران تحمیل مى کرد. 2. ماهیت مزدورانى که زمام امور ملت ها را در دست مى گرفتند، خیلى زود بر ملت ها آشکار مى گشت. از این رو، چاره اى نداشتند جز آن که با دیکتاتورى و خفقان حکومت کنند. این امر سلطه گران را با تضاد و تعارض روبرو مى ساخت؛ زیرا دفاع از دیکتاتورهاى مستبد، با شعار طرفدارى از حقوق بشر، دموکراسى، لیبرالیسم، کرامت انسان و... منافات داشت. 3. وابستگى حاکمان و استبداد و دیکتاتورى آنان سبب بسیج توده هاى مردمى علیه استبداد داخلى و استعمار خارجى، بر محور کسب استقلال و آزادى مى گردید(16). دوره سوم: استعمار فرانو استعمار فرانو و سلطه گرى نوین، مبتنى بر ایجاد تغییر در جهان بینى، فرهنگ، باورها، بینش ها، رفتار نگرش هاى سیاسى با هدف تغییر نامرئى و نامحسوس هویت ملت ها، پایه ریزى گردیده است. سست کردن پایه هاى وحدت ملى، تشدید اختلافات داخلى، بى تفاوت ساختن مردم، از مهم ترین محورهاى القایى استعمار فرانو است. استراتژیست هاى نظام سلطه و طراحان سیاست هاى استعمارى، با بهره گیرى از تکنولوژى هاى پیشرفته و فناورى هاى مدرن اطلاعاتى و ارتباطى، در پى تأثیرگذارى بر مبانى اعتقادى و رفتار مذهبى و ملى مردم هستند. در دوران استعمار کهن و استعمار نو، امکان تأثیرگذارى مستقیم بر افکار عمومى کمتر بود. این امکان اکنون با رشد و توسعه فناورى بیشتر پدید آمده است.(17) مشخصات استعمار فرانو رشد و توسعه تکنولوژى در آغاز قرن 21 و هزاره سوم میلادى، فضایى نوین را بر جهان حاکم ساخته است که ویژگى هاى آن عبارتند از: 1. کاهش کنترل حکومت ها بر ملت ها در طول تاریخ، تمامى حکومت ها و نظام هاى سیاسى مى توانستند جوامع تحت حاکمیت خود را متناسب با سلیقه و مصالح خود اداره کنند؛ و براساس خواست حکومت کنندگان حرکت کنند؛ موضوعاتى را در جامعه اشاعه دهند یا مانع از ترویج موضوعات دیگر شوند. دولت ها از اختیارات لازم برخوردار بودند و مى توانستند تصمیم بگیرند که چه اخبار و اطلاعاتى باید در اختیار مردم قرار گیرد و چه اخبار و اطلاعاتى پخش نشود. از سوى دیگر، بیگانگان نیز امکان تأثیرگذارى مستقیم بر افکار عمومى ملت ها را نداشتند؛ مگر اینکه کشورى را به اشغال خود درآورده و با در اختیار گرفتن زمام امور، جوامع تحت اشغال خود را متناسب با خواست خود اداره کنند و برخى از اخبار و اطلاعات را در جامعه پخش کنند یا مانع پخش برخى اخبار شوند یا براساس سیاست نئوکلانیستى، مزدوران خود را بر مقدرات ملتى حاکم کنند و آنان در راستاى اهداف نظام هاى سلطه گر، به افکار عمومى شکل دهند. در اواخر دوران استعمار کهن و نو مهم ترین ابزار تأثیرگذارى رادیو بود. رادیو نیز نتوانست قرنطینه هاى اطلاعاتى فرهنگى سیاسى حکومت ها را بشکند؛ زیرا با ارسال پارازیت، قابل کنترل گردید؛ لیکن در دوران نوین، با اختراع ماهواره، اینترنت، کامپیوتر و تکنولوژى هاى جدید مخابراتى و توسعه ICTو IT و شبکه هاى رادیو تلویزیونى، کشورهاى توسعه یافته غرب و صاحبان تکنولوژى این توانایى را به دست آورند که بدون هیچ مانعى، به طور مستقیم، با دورترین نقاط جهان، ارتباط برقرار کنند؛ قرنطینه هاى سیاسى و تبلیغاتى حکومت ها را بشکنند و خارج از کنترل دولت ها، بر افکار عمومى ملت ها، تأثیر مستقیم بگذارند. این امر تحولاتى ژرف در مناسبات سیاسى، فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى جهان پدید آورده است.(18) 2. تبدیل دانش و فناورى به مزیت اصلى تا سال 1900 و در دوران استعمار کهن، مزیت اصلى، دستیابى به قدرت نیروى انسانى بود. هر کشورى که از سربازان فراوان تر، نیروى انسانى قوى تر و توان کار بیشتر برخوردار بود، بر دیگر کشورها برترى داشت. در دوران استعمار نو، مزیت اصلى قدرت را سرمایه و دستیابى به مواد خام و بازار فروش، به رقابت شدید میان قدرت هاى استعمارگر و ظهور جنگ جهانى اول و دوم انجامید و سپس جنگ سرد را پایه ریزى کرد؛ ولى در دوران استعمار فرانو، دست یابى به اطلاعات، دانایى، دانش فنى، تکنولوژى و صنعت، مزیت اصلى دست یابى به قدرت است. هر ملتى که از علم، دانش فنى، تکنولوژى و صنعت، بهره بیشترى داشته باشد از دیگران قوى تر مى گردد و مى تواند برترى خود را بر دیگران دیکته کند.(19) 3. افکارسازى و حکومت بر اذهان با افزایش سرعت انتقال اطلاعات و گسترش فناورى ارتباطات و اطلاعات و با ظهور ماهواره، اینترنت و کامپیوتر و امکان ارسال مستقیم پیام و ارتباط با مخاطبان که به شکسته شدن قرنطینه هاى سیاسى، تبلیغاتى، فرهنگى و اطلاعاتى حکومت هاى بومى انجامید، ذهنیت سازى و تأثیرگذارى بر افکار عمومى و جنگ روانى، تبلیغاتى و فرهنگى، اهمیت بسیار یافته است که به هیچ روى، قابل قیاس با گذشته نیست. جنگ روانى، تبلیغاتى و فرهنگى در مقایسه با جنگ نظامى و اقتصادى، از هزینه کمتر و تأثیر بیشترى برخوردار است. توسعه تکنولوژى و رشد فناورى شرایطى را بر جهان حاکم ساخته که جهانى سازى اقتصاد، استحاله سیاسى، فرهنگى، همراه با جنگ روانى و تبلیغاتى، محور اصلى استراتژى استعمارگران فرانو است. جنگ روانى - تبلیغاتى به معناى تلاش هدفمند و برنامه ریزى شده براى تخریب یا تضعیف روحیه و قدرت مقاومت یک ملت است و هدف آن تحمیل اراده وتأثیرگذارى بر افکار، عقاید، عواطف، مواضع و رفتار ملت هاست. جذب افراد یا تبدیل آنان به ستون پنجم، از طریق ایجاد روحیه یأس و نومیدى، مخدوش ساختن اعتماد، ایجاد اختلاف و انشقاق، سست کردن انسجام درونى، از بین بردن وحدت فرماندهى در نیروها ایجاد گسست میان نظام حکومتى و مردم، ترور شخصیت رهبران با دروغ پراکنى، شایعه سازى، اشاعه اطلاعات نادرست و.. تأثیرگذارى مستقیم بر ملت ها را به اجرا درمى آورد.(20) 4. جهانى سازى قوانین و مقررات ویژگى دیگر دوران نوین در استعمار فرانو عبارت است از تعیین قوانین و مقررات بین المللى و تدوین خطمشى هاى اجرایى و سیاست هاى کلان حاکم بر مناسبات جهانى و روابط بین المللى، از سوى کشورهاى توسعه یافته غرب و اجراى آن سیاست ها از طریق سازمان هاى بین المللى و مجامع جهانى، ایجاد کنوانسیون هاى مختلف و رسمیت بخشیدن به آنها و ملزم ساختن کشورهاى ضعیف به اجراى مفاد کنوانسیون ها و پروتکل هاى الحاقى، از یک سوى و نفوذ در سازمان هاى بین المللى و دراختیار گرفتن رهبرى آنها، از سوى دیگر، از محورهاى مهم استراتژى استعمار فرانو است که در دوران جدید، به اجرا درمى آید.(21) 5. جهانى سازى اقتصاد در استعمار فرانو، همگرایى جهانى در مناسبات اقتصادى و جهانى سازى اقتصاد و تجارت، محور اصلى تحرکات و اقدامات اقتصادى در شرایط کنونى جهان است؛ زیرا جهانى سازى اقتصاد و ایجاد همگرایى اقتصادى در مناسبات بین المللى، بر توزیع جهانى قدرت به نفع کشورهاى پیشرفته و تحکیم رهبرى آنها بر اقتصاد جهانى، تأثیر اساسى خواهد داشت. از آنجا که سررشته بازهاى پولى و مالى و رهبرى سازمان هاى بازرگانى و تشکل هاى تسهیل کننده دانش و فناورى و اقتصاد، همراه با اختیار قانون سازى در نظام اقتصاد جهانى، در اختیار کشورهاى ثروتمند غربى است، منبع درآمد و معیشت ملت هاى جهان سوم، با بین المللى شدن اقتصاد و یکپارچگى تجارى و صنعتى، در دست کشورهاى سلطه گر قرار خواهد گرفت. این فرآیند به تضعیف اقتصادهاى ملى و افزایش وابستگى خواهد انجامید.(22) 6. یکسان سازى فرهنگى تضعیف و تخریب فرهنگ ملت ها و حاکمیت بخشیدن به فرهنگ غربى و وارداتى، امرى زیربنایى و حیاتى براى غرب است؛ زیرا: الف. یکسان سازى فرهنگى سبب سست شدن قدرت مقاومت ملت ها خواهد شد؛ ب. یکسان سازى فرهنگى بقا و دوام جهانى سازى را به همراه دارد؛ ج. با یکسان سازى فرهنگى تبدیل کشورها به بازار فروش محصولات غربى تسریع مى شود؛ د. با یکسان سازى فرهنگى جهت دادن به افکار عمومى جهانیان، تسهیل مى گردد؛ ه . یکسان سازى فرهنگى زمینه ساز تسلط سیاسى، امنیتى است؛ و. با یکسان سازى فرهنگى، موانع حاکمیت نظام تک قطبى از میان مى رود؛ ز. با یکسان سازى فرهنگى قوانین نظام سلطه حالت فرا مرزى مى یابد. ح. یکسان سازى فرهنگى بقاى سلطه گرى و سلطه پذیرى را تضمین مى کند. غرب که طراح اصلى دوره سوم استعمار و مبتکر نظم نوین جهانى است، براى دستیابى به اهداف خویش، بیشترین سرمایه گذارى را در بخش تهاجم فرهنگى و جنگ نرم براى جهانى جهانى سازى فرهنگى و هویتى انجام مى دهد. نوک پیکان نیز در مرحله نخست، به سوى جهان اسلام و سپس چین، روسیه و هندوستان است. کاهش و حذف تدریجى قدرت تأثیرگذارى رسانه هاى ملى، با هدف ارتقاى توان تأثیرگذارى و جایگزین شدن رسانه هاى ماهواره اى، از طریق دگرگون سازى سلیقه مخاطبان در سراسر جهان، منزوى کردن فرهنگ هاى بومى و خرده فرهنگ ها، تخریب و حذف اندیشه هاى استقلال طلبانه و فرهنگ هاى غنى و متعالى، گسترش مبانى فرهنگ غربى، محاصره اطلاعاتى و سیاسى مخاطب و بمباران هاى مستمر خبرى در فرد، خانواده و اجتماع، با به کارگیرى انواع شیوه هاى روان شناسى فردى و اجتماعى، در دستور کار نظام تبلیغاتى و رسانه اى استعمار فرانو قرار دارد.(23) 7. حاکمیت بر سازمان ها و قوانین بین المللى سازمان هاى بین المللى و قوانین جهانى در پیشبرد اهداف استعمارگران فرانو از اهمیت بسیار برخوردار است. جهانى شدن و جهانى سازى نیازمند نظم، ثبات و امنیت است. نهادهاى بین المللى به ابزارهاى مهم براى ایجاد نظم جهانى، در خدمت منافع رهبران هشت کشور صنعتى قرار دارند. به عبارت دیگر، در نظام هاى طراحى شده از سوى سیاست گذاران استعمار فرانو، سازمان هاى بین المللى مجرى خطمشى هاى قدرت هاى مسلط جهانى هستند تا از این طریق، استراتژى جهانى سازى اقتصادى، فرهنگى و هویتى تحقق یابد و حکومت هاى حاکم بر کشورهاى توسعه نیافته یا در حال توسعه، در چهارچوب قوانین بین المللى و نهادهاى جهانى قرار گیرند. در استعمار فرانو، به تدریج، از قدرت و توان حکومت ها و دولت ها کاسته مى شود و بر حوزه اختیارات سازمان هاى جهانى افزوده مى گردد. تصمیم گیرى حکومت ها، محدود مى شود و نظارت مجامع جهانى بر عملکرد دولت ها افزایش مى یابد.(24) پی نوشت ها 1) غربى سازى جهان، ص 67. 2) جنگ نرم و وضعیت کنونى ما، صص 14-15. 3) جنگ نرم و وضعیت کنونى ما: 34-29. 4) بیانات رهبرى 7/9/1368. 5) بیانات رهبرى 20/6/1386. 6) بیانات رهبرى 18/8/1385. 7) بیانات رهبرى 8/6/1388. 8) بیانات رهبرى 16/6/1388. 9) بیانات رهبرى 5/5/1372. 10) بیانات رهبرى 8/8/1385. 11) جنگ نرم و وضعیت کنونى ما: 41-40. 12) استعمار فرانو: 71-70. 13) استعمار فرانو: 73-72. 14) آمریکا و انگلیس، براى پیشبرد سیاست هاى خود در ایران، به تشکل هاى فراماسونرى و روشنفکران غرب زده روى آوردند و اردوگاه شرق به ایجاد احزاب وابسته، مانند حزب توده پرداخت. 15) استعمار فرانو: 77-73. 16) استعمار فرانو: 77- 78. 17) استعمار فرانو: 80-79. 18) استعمار فرانو: 80- 82. 19) استعمار فرانو: 82. 20) استعمار فرانو: 83-82. 21) استعمار فرانو: 84. 22) استعمار فرانو: 86-85. 23) استعمار فرانو: 86- 88. 24) استعمار فرانو: 89-88. ( منبع :جنگ نرم ، مرکز مشاوره معاونت تبلیغ و آموزش نهاد رهبری در دانشگاهها ، 1389 ) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image