رابطه روح و جسم در برزخ /

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

اگر منظور سوال این است که آیا ما در عالم برزخ درکی از بدن خود داریم باید گفت که روح آدمی بدون قالب و بدن تحقق نمی یابد و چون میان این دو نیز رابطه ای عمیق وجود دارد روح آدمی قادر است بدن خود را در عالم برزخ درک کند.


اگر منظور سوال این است که آیا ما در عالم برزخ درکی از بدن خود داریم باید گفت که روح آدمی بدون قالب و بدن تحقق نمی یابد و چون میان این دو نیز رابطه ای عمیق وجود دارد روح آدمی قادر است بدن خود را در عالم برزخ درک کند. اما اگر منظور سوال این است که آیا در عالم برزخ روح ما با این بدن جسمی و مادی است ما به این مساله در ادامه سخن می پردازیم.در پاسخ به این پرسش باید به چند نکته توجه نمود :نکته اول : در عالم هستى عوالمى وجود دارد (در یک دیدگاه کلى سه عالم مادى، مثال، تجرد) هر یک از این عوالم داراى احکام، قوانین و سنن مختص به خود است، عالم دنیا و عالم آخرت و قیامت دو عالم از عوالم هستى اند که هر یک داراى آثار ویژه خود مى باشند. روح آدمی به گونه ای است که همواره باید در قالبی و همواره با بدنی باشد و بدون بدن داشتن نمی تواند وجود داشته باشد از این در هر عالمی متناسب با آن عالم بدن و قالبی را به خود می گیرد. اگر در عالم جسمی و مادی باشد دارای بدنی مادی خواهد بود و چون وارد عالم برزخ گردد بدن ماداش را ترک گفته و در بدنی برزخی جای می گیرد ؛ همانطور که در خواب ما دوستمان را می بینیم اما نا با بدنی مادی و جسمی و در عالمی مادی و جسمی بلکه چون حقیقت او به روحش است ما روحش را تجسم یافته در عالم رویایمان می یابیم. نکته دوم : روح آدمی در حرکتی رو به سوی کمال و به فعلیت رساندن تمام نیروهای نهفته و بالقوه اش همواره در حرکت و تکاپو است. البته این حرکت همواره بسوی خوبی ها نیست بلکه چون انسان معجونی از حیوانیت و فرشته خویی است ممکن است حرکت رو به سوی هر یک اتز این دو باشد و همن حرکت اوست که سرانجام تحقق نهایی اش را در سرای آخرت رقم می زد. روح آدمی در این حرکت خود با کسب کمالات هر مرحله سرانجام آن عالم را رها می کند و قدم و عالمی بزرگتر می گذارد و با ورود به عالمی جدید در پیشین می میرد و قلبش را رها کرده و با قالب و بدنی متناسب با عالم جدید قدم به جایی تازه می نهد. روح آدمی با مردن در این عالم خاکی جسم مادی و این جهانی خود را رها می کند و با جسمی برزخی وارد عالم برزخ می گردد. به همین جهت است که بر اساس آیات و روایات براى ورود روح و بدن به عالم قیامت نیاز به تحول اساسى است تا روح و بدن قابلیت پذیرش احکام و قوانین قیامت را بیابند به عنوان مثال بدن مادى در این دنیا با سوزشى صدمه خورده و از میان مى رود ولى در قیامت بسا تحولات اساسى که در این بدن ایجاد مى شود، به صورتى مى گردد که در عین حال که سوزش و ناراحتى شدید دارد اما بدن از میان نمى رود [البته این نسبت به دوزخیان است ]اگر این تحولات نسبت به بدن مادى ایجاد نشود، این بدن با این صفات نمى تواند احکام و سنن قیامت را تاب بیاورد. یا مثلاً در دنیا حرکت و تغییر است، جوان پیر مى شود، نو کهنه مى گردد، کهنه ها از میان مى روند، گیاهان پژمرده مى شوند و... اما در جهان آخرت تغییر و تحول این چنینى وجود نداشته و نوعى ثبات و بقاء حاکم است (نک:نحل، آیه 96، یونس، آیه 24، حدید، آیه 20، آل عمران، آیه 197، نساء، آیه 77، کهف، آیه 46، مریم، آیه 76، طه، آیه 73، غافر، آیه 39 و...) در زندگى دنیوى خوشى با رنج، حیات با مرگ، لذت با محنت، اندوه با شادى، اضطراب با آرامش آمیخته است. اما در آخرت چنین نیست، بلکه گروهى همیشه و از هر جهت متنعم، شاد و آسوده اند و دسته اى دیگر همواره معذب، غمگین و ناراحت اند (نک: قلم، آیه 33، رعد، آیه 34، طه، آیه 73، زمر، آیه 26، آل عمران، آیه 15، نساء، آیه 77، اعراف، آیه 32، یوسف، آیه 109، نحل، آیه 30 و ...) در واقع با توجه به آیات و روایات، در عالم قیامت نظام کنونى عالم مادى دگرگون مى شود، پدید آمدن زلزله عظیم در زمین (مزمل، آیه 14)، شکافته شدن دریاها (تکویر، آیه 7) به حرکت در آمدن کوه ها (کهف، آیه 47) و درهم کوبیده شدنشان (حاقه، آیه 14) خاموش گشتن ماه و خورشید و ستارگان عظیم (تکویر، آیه 2) و پر از دود و ابر شدن فضاى جهان (فرقان، آیه 25) پاره اى از تغییر و تحول اساسى نظام کاینات است. در قیامت همه اسباب و روابط قطع مى شود و تمام ارتباطات و تأثیراتى که موجودات در نظام وجودشان در عالم جسم و جسمانیت و نیز در عالمى که به دنبال آن مى آید، دارند، از میان مى رود و نه شیئى در شیئى دیگر اثر خواهد کرد و نه شیئى از شیئى دیگر تأثیر خواهد پذیرفت. نه از شیئى نفع برده خواهد شد و نه از آن زیانى خواهد رسید. (بقره، آیه 166، مؤمنون، آیه 101)نکته سوم که در واقع نتیجه تأمل و دقت در نکته اول است عبارت از این است که: ما نباید انتظار داشته باشیم که در عالم قیامت احکام، قوانین و سنن عالم مادى و دنیا جارى باشد. از آنجا که انسان در عالم برزخ و قیامت با بدن مادی و جسمانی نیست ، قوانین حاکم بر آن نیز بسیار متفاوت خواهد بود چرا که قوانین حاکم بر بدن جسمانی مختص عالم جسمانی و مادی است. و در عالم برزخی و مثالی که عالمی دیگر است با بدن و قالبی دیگر ، قوانین و احکام متفاوتی را می طلبد. «بدن برزخى» از لوازم وجودى «روح» انسان است و روح مى تواند در صورت آزادى از اسارت بدن، با «بدن برزخى و مثالى» متمثل شود و وقت مرگ - که روح از حجاب بدن آزاد مى شود - با «قالب مثالى» و «بدن برزخى» متمثل شده و با این تمثل در نظام برزخى قرار مى گیرد. توضیح آنکه، روح از مرتبه اصلى و موطن اولى خود، نزول کرده و در اسفل السافلین قرار گرفته،( اشاره به این آیه است که: ( لقد خلقناالانسان فى احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین ؛ «ما انسان را در صورتى [ زیبا] و با قوام وجودى کامل ترى خلق کردیم و سپس او را به عالم پایین ترى آورده و قرار دادیم»، تین (95)، آیه 4. [ ک ]و ر.ک: شجاعى، محمد، مقالات، ج 1، بخش دوّم. و محجوب به حجاب بدن شده است. بدتر از آن، آدمى این سیر نزولى را فراموش کرده و توجهى به آنچه پیش آمده ندارد؛ بلکه برعکس پس از قرار گرفتن در حجاب ماده وبدن و قانع بودن به آن و حتى دوست داشتن این حجاب و اول و آخر دانستن آن و سعى و تلاش در حفظ و تثبیت آن و خود را در آن فانى دیدن و دانستن؛ صورت اصلى روح را از او گرفته و او را از همه کمالات وجودى - به جز معدودى و محدودى از آن - جدا کرده است. اگر روح بعد از تنزل، به خود بیاید و خویش را در حجاب و محبوس بدن ببیند و متذکّر موطن و منزلت اصلى خود بشود و بفهمد که در چه چاهى قرار گرفته و چه خسرانى عاید او شده است و دریافت کند که تنها راه خلاصى اومجاهدت، حرکت، هجرت و انقطاع از ماده و مادیات است و پس از آن در حرکت به سوى موطن اصلى خود که همان (قرب حضرت حق) است، - تلاش و کوشش کرد؛ به هر اندازه که تحصیل قرب کرده و از ماده خود را تجرید و خلاص کند، خود را بیشتر و بهتر یافته و چهره اصلى خود را بیش از پیش، باز خواهد یافت. اگر خود را بیابیم و ببینیم، ما این نیستیم که هستیم، در آن صورت تمثّل روح با بدن «برزخى» در همین زندگى دنیایى، یکى از مسائل ساده و معمولى خواهد بود. از سویى، هر قدر که نفس و روح، در سیر صعودى خود کامل تر شود، با بدنى لطیف تر از بدن مادى و متناسب با آن عالم یا عوالم، اتصال شدیدتر پیدا کرده و در نتیجه اتحاد میان آن دو (نفس و بدن) قوى تر مى شود. با این تحلیل مشخص مى شود که نفس با تبدل از حیات دنیایى به حیات برزخى، «بدن مادى» خود را رها کرده و با «بدن مثالى» خود متحد مى شود؛ بدنى که متناسب با «نظام برزخى» بوده و اتحادش با روح، قوى تر از اتحاد آن با بدن مادى در زندگى دنیایى است. «قالب مثالى» موجود در خواب، مى تواند ما را به «بدن برزخى» تا حدودى هدایت کند؛ چرا که هنگام خواب - که تعلق روح به بدن مادى تا اندازه اى کم و از حدود مادى تا اندازه اى آزاد مى شود - روح خود را با یک نوع «تمثل مثالى» یافته و خود را با بدنى شبیه بدن مادى و دنیایى مى بیند و این دلیل روشنى است که روح انسان در صورت عدم تعلق به بدن مادى یا تعلق کمتر، قدرت تمثل به «بدن مثالى» را دارد. انسان در وقت خواب و خواب دیدن - حال چه این خواب درست باشد یا نادرست؛ رؤیایى صادق باشد یا غیر صادق؛ با تعبیر باشد یا بدون تعبیر - خودش را با همان بدن و با همان شکل و تصویر مى بیند و این نشانگر وجود «بدن مثالى» و «قالب برزخى» است که با انتقال روح از این عالم مادى، به نظام برزخى به وجود نیامده است؛ بلکه قبلا هم در آن نظام بوده؛ ولى ما از آن محجوب بوده ایم و اگر این حجاب (تعلق و توجّه به نظام مادى ومادیات) را کنار زنیم، هم اکنون نیز خود را در آن «قالب مثالى» متمثل مى بینیم؛ چنان که در عالم خواب تا حدودى که تعلّق روح به بدن مادى کم مى شود و بدن مادى ما در رختخواب افتاده و در حال آرامش است، خود را با بدنى مشابه با این بدن مى یابیم و سیرها، حرکت ها، فهم ها، دیدن ها، شنیدنى ها، خوردنى ها و خواستنى ها با آن داریم. از نظر روایات «بدن برزخى» امرى مسلم و قطعى است؛ چنان که ابى ولاد حناط مى گوید: «به امام صادق(ع) عرض کردم: فدایت شوم! روایت مى کنند که ارواح مؤمنان در چینه دان هاى پرنده هاى سبز رنگى است که در حول عرش وجود دارد. امام [ صادق(ع)] فرمودند: نه این طور نیست، کرامت مؤمن نزد خداوند، بالاتر از این است که خداوند متعال روح وى را در چینه دان پرنده اى قرار دهد. اما [ روح مؤمنان ] در بدن هایى شبیه بدن هاى دنیایى آنان است».«عن ابى ولاد الحنّاط، عن ابى عبداللَّه(ع) قال: قلت له: جعلت فداک یروون ان ارواح المؤمنین فى حواصل طیور خضر حول العرش، فقال: لا، المؤمن اکرم على اللَّه من ان یجعل روحه فى حوصلة طیر، لکن فى ابدان کابدانهم»؛ (بحار الانوار، ج 6، ص 268، روایت 119). این حدیث به روشنى دلالت بر وجود «بدن مثالى» در نظام برزخ مى کند که ارواح در آن قرار مى گیرد. «ابى بصیر» از امام صادق(ع) نقل مى کند که فرمود: «ارواح انسان ها به صورت جسدهاى دنیایى، بر درختى در بهشت اند، همدیگر را مى شناسند و با هم گفت وگو مى کنند. هنگامى که روح انسان [ تازه ] بر آنان وارد شود، به یکدیگر مى گویند: او را به حال خود واگذار کنید؛ زیرا که تازه از هول عظیمى رهایى یافته است. سپس از او سؤال مى کنند: فلانى چه کرده و فلانى در چه حالى است؟ اگر به آنان جواب داد که من فلانى را در حال حیات ترک کردم، امیدوار مى شوند که از نجات یافته ها باشد و اگر به آنان پاسخ دهد که فلانى مرده است. مى گویند: پس او سقوط کرده [ و به عالم پست جهنم افتاده است ]».عن ابى بصیر، عن ابى عبداللَّه(ع) قال: ان الارواح فى صفةالاجساد فى شجرة فى الجنة تعارف و تسائل، فاذا قدمت الروح على الارواح تقول: دعوها فانها قد افلتت من هول عظیم، ثم یسألونها: ما فعل فلان؟ و ما فعل فلان؟ فان قالت لهم؛ ترکته حیّا ارتجوه، و ان قالت، لهم: قد هلک، قالوا: قد هوى هوى»؛ همان، ص 269، روایت 121). امام صادق(ع) در این روایت، تعبیر به «ارواح انسان ها در صفت جسدهاى دنیایى» فرموده، که معناى تمثل دارد و اینکه ارواح در نظام برزخى، به صفت جسدهاى دنیایى ظاهر مى شوند.براى اطلاعات تفصیلى ر.ک: عروج روج، صص 52-59؛ معاد یا بازگشت به سوى خدا، ج 1، صص 260-276.خلاصه باید گفت که :1 . در تمام عوالم هستى (عالم مادى، برزخ و قیامت) انسان داراى بدن است و در هیچ عالمى بى بدن نیست؛ به دلیل این که روح حقیقتى است عین تعلق به بدن و در متن و ذات روح، تعلق به بدن خوابیده است. از این رو، ممکن نیست که روح باشد و بدنى در کار نباشد. پس اگر انسان در عالم طبیعت، برزخ و قیامت، داراى روح است -که هست- واجد بدن نیز خواهد بود.2 - هر یک از عوالم هستى داراى نظام، احکام، آثار و قوانین مخصوص به خود است؛ یعنى، در عالم طبیعت قوانینى حاکم است غیر از سننى که بر عالم برزخ حکم فرماست؛ و در عالم برزخ نظامى وجود دارد که در عالم قیامت وجود ندارد و در عالم قیامت، آثارى است که در دو عالم برزخ و ماده نیست. از این رو، بدنى که در عالم طبیعت است هم سنخ با قوانین حاکم بر این دنیا است؛ و این بدن غیر از بدن برزخى است. بدن برزخى، هم سنخ با احکام و آثار عالم برزخ است. هم چنین بدن در قیامت غیر از بدن برزخى و بدن مادى است و بدنى است که هم سنخ با سنن ویژه عالم قیامت و آماده پذیرش آن قوانین مخصوص است. مثلاً بدن قیامتى، بدنى است که در عین سوختن مدام، از بین نمى رود؛ یا مثلاً بدن قیامتى یک فرد بهشتى، به صورتى است که در عین خوردن و آشامیدن، نیازى به تخلیه مواد تغذیه شده از بدن ندارد؛ و بدن طورى ساخته شده است که نیازمند چنین امرى نیست. بنابراین نباید تصور کرد که بدن مادى، برزخى و قیامتى یکسان هستند.3 - عالم تجرد و قیامت، عالم بالاتر و نزدیک تر به مبدأ متعال است و از این رو موجودات آن از مراتب وجودى بالاتر و کامل ترى برخوردارند. قبل از آن (یعنى در مرتبه فروتر) عالم مثال و برزخ است که مترتب بر عالم تجرد و متأخر از آن است. عالم آخر، عالم جسم و جسمانیات و یا نظام مادى است که دورترین عالم از مبدأ متعال است. از این رو، موجودات آن نیز از مراتب ضعیف تر و ناقص ترى برخوردارند. بنابراین، موجودات عالم برزخ از موجودات عالم مادى، کامل تر؛ ولى نسبت به موجودات عالم قیامت و تجرّد ناقص ترند. براى اطلاع تفصیلى از سه نکته فوق نگا: استاد محمد شجاعى، معاد یا بازگشت به سوى خدا، ج اول، صص 141 - 128 و 226 – 212)با دقت در مطالب پیشین، مشخص مى شود که: اولاً، بدن برزخى غیر از بدن مادى و غیر از بدن قیامتى است. ثانیاً، بدن برزخى متناسب با احکام و آثار و قوانین عالم برزخ است. ثالثاً، بدن برزخى از بدن مادى کامل تر و بالاتر و از بدن قیامتى ناقص تر و پایین تر مى باشد. بنابراین، بدن برزخى از آن جا که از بدن مادى بالاتر است، از سنخ ماده و جسم طبیعى نیست که احکام ماده بر آن غالب باشد. ولى از آن جا که از بدن قیامتى پایین تر است، واجد برخى لوازم ماده چون، شکل، اندازه و مقدار مى باشد. روایات نیز به صراحت بیانگر این حقیقتند که بدن برزخى شبیه بدن دنیوى است. امام صادق(ع) مى فرماید: «ارواح مؤمنان (در برزخ) در بدن هایى شبیه بدن هاى دنیوى آنان است» بحارالانوار، ج 6، ص 268، روایت 119. و در جمله اى دیگر مى فرماید: «ارواح انسان ها (در برزخ) به صورت جسدهاى دنیوى اند» همان، ص 269، روایت 121. امّا هر چند بدن برزخى بالاتر و کامل تر از بدن مادى است، در عین حال، از بدن قیامتى ناقص تر است. امام صادق(ع) فرمودند: «بدن هایى شبیه بدن هاى دنیوى» یا «در صورت جسدهاى دنیوى» که بیانگر شباهت، است نه یکسان بودن. شبیه آن است چون شکل، مقدار و اندازه دارد، و هر فرد مرده اى، مرده دیگر را در این قالب مشاهده کرده، او را مى شناسد؛ چنان که در خواب، آدمى صورت خود را به شکل دنیوى با دیگران در سرور یا رنج مى بیند. اما عین شکل دنیوى خود نیست؛ چون مى تواند بدون وسایل و ابزار مادى مثلاً مسافت طولانى را سیر کند و با اراده اى خود را در جاى دیگر قرار دهد چنان که در خواب، آدمى بدون استفاده از ابزار مادى سیر و سفرها مى کند. به همین جهت، در بسیارى از روایات خواب را نشان خوبى براى عالم برزخ و بدن برزخى دانسته اند. در این باب نگا: استاد محمد شجاعى، خواب و نشان هاى آن، صص 62 - 58. پس بدن برزخى، نه مادى محض است مانند بدن دنیوى؛ نه غیر مادى محض است مانند بدن قیامتى؛ بلکه بدنى است که در قالب جسم طبیعى دنیوى نمى باشد؛ و در عین حال، برخى از آثار جسم طبیعى چون شکل و اندازه و مقدار را دارد.بنابراین در عالم برزخ از امر مادی و جسمانی خبری نیست اما روح آدمی به همراه بدنی برزخی است متناسب با آن عالم ، بدنی که شکل و اندازه بدن مادی را دارد اما محدودیت های بدن مادی را ندارد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image