نام همسران پیامبر(ص) /

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

اسم زنهای پیامبر(ع) چه بودند؟


با سلام. در نام و تعداد همسران پیامبر اختلاف نظر است اما در مجموع منابع به این نام‌ها اشاره نموده‌اند: : خدیجه- سوده-زینب- هند-رمله-جوریه-صفیه-حفصه-میمونه-زینب دختر جحش-عایشه-ماریه. البته لازم به ذکر است که اندیشمند بزرگ شیعه علامه جعفری تعداد زنان پیامبر را ۹ نفر می‌داند که جز عایشه همگی بیوه بودند.برای توضیحات بیشتر به ادامه مطالب توجه فرمایید: خدیجه بانوی بزرگ اسلام: پیامبر خدا(ص) در ۲۵ سالگی با خدیجه‌ی ۴۰ ساله ازدواج کرد. خدیجه پیش از پیامبر خدا (ص) با دو کس دیگر ازدواج کرده بود که هر دوی آنها درگذشته بودند و از آنها فرزندانی به سن خود پیامبر خدا(ص) داشت. او یار و یاور پیامبر در طول ۲۸ سال زندگی مشترکش بود و اولین کسی بود که به پیامبر خدا(ص) ایمان آورد. پیامبر خدا(ص) ۱۷ سال پیش از بعثت و ۱۱ سال پس از آن با خدیجه زندگی کرد. او از ۲۵ سالگی تا ۵۳ سالگی که اوج جوانی اش بود، با او سر کرد. بعد از وفات خدیجه همیشه از او به بزرگی یاد می کرد و او را گرامی می‌داشت. سوده دختر زمعه: از نخستین مسلمانانی بود که در روزهای تیره و پر وحشت اسلام با همسرش به پیامبر خدا(ص) گرویدند. وی در راه عقیده اش رنج بسیار کشید و همراه شوهرش به حبشه مهاجرت کرد. پس از بازگشت همسرش را از دست داد و بی پناه شد. از آن پس جز شومی در انتظارش نبود. یا می‌بایست به خانواده اش برگردد و از دین خود انصراف دهد و بت پرستی را از سر گیرد، یا با همسری مردی که دوست ندارد، تن دهد. پیامبر خدا(ص) ، این زن پاک و شجاع را که پس از رنج های بسیار در راه دین او، زندگیش متلاشی شده بود، در پناه خود می‌گیرد و با ازدواج با وی، او را جانشین خدیجه می‌سازد و همسر پیغمبر. پیامبر خدا(ص) هدف دیگری را نیز تعقیب می‌کرد. دلیل دیگر آن ازدواج این بود که به مسلمانان بگوید اگر در راه خدا کشته شدند، زن و فرزندشان بدون سرپرست نخواهند ماند و بقیه امت مسلمان، خانواده‌ی او را در کوران زندگی تنها نخواهند گذاشت.زینب دختر خزیمه: او زن عبیده بن حارث بود که در بدر شهید شد و بیوه‌اش زنی بسیار فرتوت و از کار افتاده بود. پیامبر خدا (ص) وی را که آفتاب عمرش بر لب بام بود به زنی گرفت و نخواست که همسر مجاهد شهیدی در پیری و بی‌پناهی زندگی کند. وی دو سال بیشتر زنده نماند و تنها زنی است (جز خدیجه) که پیش از پیامبر خدا(ص) مرده است. زینب زنی پارسا و مهربان و نیکوکار بود و زندگی خویش را همه در نوازش یتیمان و دستگیری بی‌نوایان وقف کرده بود و در این کار چندان کوشید که او را ام المساکین (مادر بینوایان) لقب دادند.هند(ام سلمه(: دختر ابی امیه است. همسر عبدالله مخزومی بود که در جنگ احد زخمی شد و بعدها هنگامی که از جنگ با بنی اسد پیروزمندانه برگشت، زخمش سرباز کرد و درگذشت. پیامبر خدا(ص) در مرگ وی چنان اندوهگین شده بود که به سختی می‌گریست و اشک می‌ریخت. ام سلمه زنی پیر و فرتوت بود که از همسر شهیدش چندین بچه‌ی بزرگ و کوچک برایش باقی مانده بود. چهار ماه از مرگ ابوسلمه می‌گذشت و ام سلمه در داغ همسر محبوب و بزرگوارش و غم فرزندان بی پدر و بی پناهش زندگی بی امید و دردناکی می‌گذراند و بزرگان مسلمان خود را برابر سرنوشت خانواده‌ی برادر شهیدشان مسئول می‌دانستند. از این رو ابوبکر از او خواستگاری کرد. عذر آورد که فرزندانم زیادند و جوانیم گذشته است. عمر نیز پیشنهاد کرد. ام سلمه نپذیرفت و پاسخ خود را تکرار کرد. تا این که پیامبر خدا از او خواستگاری کرد و همسر و فرزندان یار شهیدش را در پناه خویش گرفت و او را محترم و عزیز می‌داشت. پس از خدیجه تنها او بود که نه تنها شخصیت اخلاقی و خردمندی و شایستگی او را دارا بود که در رفتار و اطوار به او شباهت بسیار داشت. ام سلمه از ازدواجش با پیامبر چنین می گوید: در شب عروسی در خانه‌ی پیامبر خدا(ص) دیگچه‌ای بود و ظرف گلینی و دستاسی. با اندکی شیر و مقداری جو، آن جو را آرد کردم و در دیگچه ریختم و اندکی شیر بر آن افزودم. طعام پیامبر خدا و خاندانش در شب عروسی همین بود. رمله دختر ابوسفیان: وی در اوج مبارزه پیامبر خدا(ص) و ابوسفیان، در مکه به پیامبر خدا(ص) گروید و به همراه همسرش عبیدالله بن جحش اسدی به حبشه هجرت کرد. در آنجا شوهرش تحت تاثیر محیط مسیحی شد ولی رمله بر دین خود استوار ماند و همسرش او را در کشوری غریب رها کرد. او نه می‌توانست به مکه رود که اگر هم ابوسفیان پناهش می‌داد، جز به این شرط نبود که از عقیده اش بازگردد. پیامبر خدا(ص) در این میان به خاطر این که زن شرافتمندی را که در راه وی بدبختی تهدیدش می‌کند، خوشبخت سازد و هم برای آنکه دختر ابوسفیان در اوج مبارزه با وی به همسری پیامبر خدا درآید (و این حادثه‌ی پرمعنایی بود) از او خواستگاری کرد و نجاشی پادشاه حبشه شخصا او را به نمایندگی پیامبر خدا(ص) عقد کرد و مهریه اش را پرداخت.جویریه دختر حارث رئیس قبیله‌ی بنی مصلق: وی در جنگ، نصیب ثابت بن قیس شده بود. ثابت چون می‌دانست او دختر رئیس قبیله است، فدیه بیشتر از حد معمول طلب کرد. جویریه نزد پیامبر خدا(ص) آمد و گفت ثابت مبلغ کلانی برای آزادی من می‌خواهد و من ندارم. در پرداخت فدیه‌ام به من کمک کن. پیامبر خدا گفت آیا بهتر از این نمی‌خواهی ؟ گفت : آن چیست ؟ گفت: فدیه ات را می‌پردازم و با تو ازدواج می کنم. وی پذیرفت و پیامبر خدا (ص) فدیه اش را پرداخت و او را آزاد کرد و به همسری خود درآورد. پیامبر خدا(ص) برای این که مسلمانان را برانگیزد تا کنیزان خویش را آزاد کنند با جویره ازدواج کرد و در نتیجه بسیاری از اسیران آزاد شدند. با این تدبیر هم محبت خویش را در دل های مردم بنی مصلق، به خصوص رئیس قبیله، جانشین کینه ساخت و هم مسلمانان را واداشت تا اسیران خود را رها کنند. چه که بعد از ازدواج پیامبر خدا (ص) با جویریه، اسیران بنی مصلق خویشاوندان پیامبر می‌شدند و نه دشمنان او و هیچ مسلمانی را شایسته نیست که خویشان پیغمبر را به اسارت گیرد. اسیران آزاد شدند و همگی اسلام آوردند و طایفه ی بنی مصلق که از دشمنان خطرناک پیامبر خدا بودند با وی خویشاوند شدند. رئیس قبیله به سراغ دخترش آمد و او را مخیر کرد که یا نزد او برگردد یا نزد پیامبر خدا(ص) بماند که او دومی را برگزید. عایشه درباره‌ی جویریه گفت: هیچ زنی به اندازه‌ی او برای خویشان خود سودمند نبود. جویریه در شمار زنان پیغمبر آمد و به مادر مومنان شهرت یافت. جویریه پیش از این همسر پسر عمویش، عبدالله بوده است.صفیه دختر رئیس بنی قریظه: وقتی صفیه در جنگ با بنی قریظه بدست مسلمانان افتاد، به پیغمبر گفتند : صفیه بانوی بنی قریظه و بنی نضیر جز تو برای کسی سزاوار نیست. پیامبر خدا(ص) آزادش گذاشت که یا به خانواده اش بازگردد یا همسرش شود که او دومی را برگزید. پیامبر خدا(ص) در این کار از بزرگان و فاتحین، پیروی کرد که با خانواده‌ی زمام داران مغلوب ازدواج می‌کردند، تا بدین وسیله مصیبت آنها را تخفیف داده و اهمیتشان را محفوظ بدارند. هنگامی که پیامبر خدا با او زفاف کرد، ابو ایوب شب را با شمشیر در کنار خیمه‌ی پیامبر خدا(ص) گذراند. صبح، پیامبر خدا(ص) که او را دید، گفت چه کار داشتی ؟ گفت از کینه‌ی این زن یهودی بر تو بیم داشتم که یارانت با شوهر و پدر و کسانش جنگ کرده بودند و آنها را کشته بودند و هنوز آثار یهودی گری در دل او باقی است. ولی صفیه تا آخر عمر به پیامبر خدا وفادار ماند. هنگامی که پیامبر خدا(ص) در بستر مرگ بود و زنانش دور بستر او جمع شده بودند، صفیه گفت: ای کاش درد تو به جان من می‌افتاد. همسران پیغمبر از روی تمسخر به یکدیگر اشاره کردند. پیغمبر آنها را ملامت کرد و گفت: به خدا او در گفتار خود صادق است.حفصه دختر عمر: زن خنیس از مسلمانان اولیه بود. شوهرش که مرد، با آن که دختر عمر بود کسی به سراغش نرفت تا عمر خود دست به کار شد. اول به ابوبکر پیشنهاد کرد به این امید که شاید دوستی با وی به کار آید، اما ابوبکر سکوت کرد. به سراغ عثمان رفت. عثمان نیز سکوت کرد. عمر افسرده و ناراحت از دو دوست صمیمی اش به نزد پیامبر آمد و گله کرد. پیامبر خدا (ص) برای تسکین او گفت : حفصه را به عقد کسی در آور که از ابوبکر و عثمان بهتر باشد. و بدین طریق همچنان که با ابوبکر و علی و عثمان کرده بود، پیوند خویش را با عمر که از شخصیت های پر نفوذ و موثر اسلام به شمار می‌رفت نزدیک تر و استوارتر ساخت.از کوشش عمر و سکوت یاران، می‌توان به زیبایی حفصه پی برد. اما بهتر است در این مورد سخنی از مادر عروس! بشنویم تا پیامبر خدای که به گفته‌ی مبلغان مسیحی آن همه شیفته‌ی زن و شیدایی زیبایی او است، زنی را که اکنون در اوج اقتدارش برگزیده است بشناسیم :عمر پس از آنکه می‌شنود دخترش با عایشه در آزار پیامبر خدا همدست شده خشمگین بر سرش فریاد می‌کشد : «دختر من! تو به این زن (عایشه) که به زیبایی خود و عشقی که پیامبر خدا به او دارد می‌نازد نگاه مکن. به خدا قسم می‌دانم که رسول خدا تو را دوست ندارد و اگر به خاطر من نبود تا به حال طلاقت داده بود!».میمونه خواهر ام فضل زن عباس بن عبدالمطلب: یک سال پس از صلح حدیبیه به قصد عمره وارد مکه شد و طبق قرارداد بیش از ۳ روز حق توقف نداشت. در این ۳ روز می‌کوشید تا دل های ‌مردم را به خود نزدیک سازد و با مهربانی و بخشش و نیکی و نرمش از شدت کینه و خشونت تعصبی که سران کفر علیه او در روح‌ها ایجاد کرده بودند بکاهد و بهانه ای می‌جست تا رضایت آنها را برای تمدید قرار داد جلب کند تا فرصت بیشتری برای تماس با مردم به دست آرد. در این هنگام عباس، میمونه را به وی معرفی می‌کند که رفتار مسلمانان در این چند روز تاثیر زیادی روی او گذاشته و به اسلام گرایش پیدا کرده است. وی فامیل خاله‌ی خالد بن ولید (قهرمان قریش و نبرد احد) است. عباس که زنش به وی اختیار داده بود تا همسری برای خواهرش انتخاب کند به پیامبر خدا(ص) پیشنهاد کرد. گرایش میمونه به اسلام، خویشاوندی وی با خالد که شمشیرش سرنوشت جنگ احد را به سود قریش رقم زده بود و انتساب وی به خانواده‌های با نفوذ قریش پیامبر خدا را واداشت تا پیشنهاد او را بپذیرد. به خصوص که با این کار می‌خواست بهره برداری تبلیغاتی دیگری هم بکند و مراسم عروسی را در روز آخر اقامتش برپا سازد و قریش را دسته جمعی دعوت کند و غذا دهد و چون اسلام میمونه هنوز آشکار نشده بود و در صف آنان به شمار می‌آمد، ازدواج پیامبر خدا(ص) با وی و شرکت مسلمانان و مشرکان در این جشن و نشستن کسانی که در بدر و احد روی هم شمشیر کشیدند بر یک سفره، در احساس اعراب تاثیر خواهد گذاشت و فضای سرد سیاسی را گرم خواهد کرد و دوری و بیگانگی را تخفیف خواهد داد و هم بهانه ای برای ماندن در شهر خواهد شد و شاید به جز این نتیجه‌ی تبلیغاتی و زمینه سازی روحی، حوادثی پیش آید و یا بتوان پیش آورد که به سود وی باشد و امتیازاتی بیشتر از آنچه در قرارداد حدیبیه بود بدست آورد.سران هوشیار قریش از نقشه پیامبر آگاه شدند و با قاطعیت پیشنهاد وی را رد کردند و وی ناچار شد در میانه‌ی راه مدینه مراسم زفاف را انجام دهد. ولی در عین حال این ازدواج که او را با برخی رجال برجسته قریش خویشاوند می‌کرد، در روح آنان بی اثر نبود. چنان که اندکی پس از آن خالد و عمرو عاص و عثمان بن طلحه را می‌بینیم که راه مدینه را در پیش گرفته اند.زینب دختر جحش: او همسر زید بن حارث بود که به دلیل اختلاف طبقاتی، کار آنها به طلاق کشید و پیامبر خدا(ص) خود را قربانی کرد تا تابویی را بشکند. پیامبر خدا (ص) خود را در ردیف اول اتهام قرار داد تا سنتی پوسیده را که از سال ها قبل در میان عرب ها جریان داشت از میان بردارد. این کار پیامبر خدا چنان با ارزش بود که خدا نیز در قرآن، او را به خاطر این کار بزرگ داشت و از او تمجید کرد. داستان پیامبر خدا(ص) و زینب بسیار مفصل است و در این مقال نمی‌گنجد. دوست داران دانستن چگونگی ازدواج آن دو می‌توانند به کتب سیره‌ی پیامبر خدا مراجعه کنند.عایشه: دختر ابوبکر تنها دختری بود که در اسلام متولد شد و این خصوصیت، نزدیکان و برخی از یاران پیامبر خدا را به این فکر انداخت که نخستین زنی که در اسلام متولد شده است و از جاهلیت خاطره ای ندارد همسر پیامبر گردد. اما عایشه دختری است ۷ ساله و پیامبر خدا مردی پنجاه و چند ساله و آن هم مردی که در خانه‌ی خود دختری چون فاطمه دارد که نیازمند مادری است و در بیرون دشمنانی چون ابوجهل و ابولهب دارد و زندگی ای سراسر تلخی و آشوب و خطر و رنج و نیازمند همدردی. پیداست که دختر ۷ ساله‌ی ابوبکر به کار همسری پیامبر خدا(ص) نمی‌آید. ازدواج پیامبر خدا با عایشه یک ازدواج سمبلیک است، آمیخته با مصلحتی عاقلانه و اینجا سخن از عشق و هوس بی جا است. عشق پیامبر خدا (ص)به قول پیامبر خدا حسنین هیکل پس از ازدواج به وجود آمد و در هنگام ازدواج وجود نداشت و بدین جهت نمی‌توان گفت که او را به اقتضای عشق به زنی گرفت و نمی‌توان باور کرد که پیامبر خدا(ص) او را در ۷ سالگی دوست داشته است. عایشه در کنار حفصه و دو کسی بودند که پیامبر خدا به خاطر محکم تر کردن پایه‌ی دوستی با مسلمانان بزرگ آنها را به زنی گرفت. پیامبر خدا با عایشه در ۱۰ یا ۱۱ سالگی ازدواج کرد. دخترکی باریک اندام و زیبا رو و خوش معاشرت بود. دوره‌ی نوجوانی را می‌گذراند. رشد او خوب بود و واقعه‌ی افک که در سال ۶ هجری (تقریبا یکی دو سال بعد از ازدواج پیامبر خدا(ص) با او) اتفاق افتاد، ثابت می‌کند که عایشه فردی عاقل و بالغ(۱) بوده که به رابطه با صفوان متهم می‌شود. او وقتی به منزل پیامبر خدا(ص) انتقال یافت و در کنار سوده جای گرفت، پیامبر خدا(ص) برای او پدری مهربان و نیکوکار و شوهری مشفق و دلسوز بود. از بازی او جلوگیری نمی‌کرد و به وسیله‌ او از تفکر دائم در وظیفه‌ی سنگینی که به عهده گرفته بود رهایی می‌یافت. عایشه آن طور که از کتب تاریخی بر می آید زنی بود زیبا، حسود، حساس، گستاخ و عاشق. عایشه تنها دختری بود که به خانه ی پیامبر خدا(ص) آمد. دیگران همه بیوه گانی بودند که به مصلحتی سیاسی یا اخلاقی به همسری پیامبر در آمده بودند. عایشه جز زیبایی و جوانی زنی بسیار باهوش و خوش سخن بود. او به راستی عاشق پیغمبر بود به طوری که حتی نمی توانست ببیند پیامبر خدا(ص) به فاطمه، علی، حسن و حسین محبت می کند و آتش خشم و حسادت در وجودش شعله ور می شد. پیامبر خدا (ص) هر گاه از تلاطم های دشوار خسته می شد، عایشه را می خواند و می گفت : کلیمنی یا حمیرا (با من حرف بزن گلگونه من!(. به گفته‌ی شیمل : مهم ترین خبرهای مربوط به زندگی خصوصی پیامبر خدا(ص) به اسناد عایشه نقل شده است که هنوز بچه بود و عروسک بازی می کرد که به نامزدی دوست پدرش در می آید. همین عایشه است که پیوسته بر حجب و حیای پیغمبر به تاکید سخن می گوید. عایشه نقل می‌کند هر وقت او را دیدم، گرسنه می‌یافتمش و به او می گفتم : کاش از این جهان به اندازه‌ی خود برمی‌گرفتی. می گفت ای عایشه! دنیا را برای چه می‌خواهم ؟ برادران پیامبر من حالاتی بدتر از این را شکیبا بودند. البته مستشرقان متعصب مسیحی که مترصد کوچک ترین دست آویزی برای حمله هستند، عشق پاک پیامبر خدا(ص) را، از آن عشق ها پنداشته اند که گه گاه در خلوت انزوای دیرها و گوشه‌ی کنج کلیساها، میان خواهران مقدس و پدران مقدس صورت می‌گرفت و ویکتور هوگو هم آنها را لو می‌داد(۳)! (آئین سخنوری فروغی، خطابه های ویکتور هوگو(البته نباید از این موضوع گذشت که ابوبکر از این وصلت سوء استفاده هایی کرد و به خاطر همین او را به زور به پیامبر داد. ماریه قبطی: پیامبر خدا(ص) هنگامی که به مقوقس حاکم مصر نامه نوشت و او را به اسلام دعوت کرد، او گفت من هم می‌دانم که پیغمبری ظهور خواهد کرد اما محل ظهور او شام است. در هر حال فرستاده‌ی پیامبر خدا(ص) را با دو کنیز و شتر سفید و یک خر و مقداری هدیه به مکه فرستاد. پیغمبر هدیه او را پذیرفت. یکی از آنها ماریه بود که او را برای خود نگاه داشت و یکی سیرین بود که او را به حسان بن ثابت داد. از او ابراهیم به دنیا آمد که تنها فرزند او از زنانش (بعد خدیجه) بود. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image