پيامبراکرم (ص) / كشتاراقليت هاي مذهبي / يهوديان / شهر مدينه / شهر مکه /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

آيا پيامبر(ص) دستور كشتار عده اي از اقليت هاي مذهبي به خصوص يهوديان را داده بود؟ چرا؟


قبل از پاسخ به سؤال بايد اطلاعات مختصري از مهاجرت پيامبر و اوضاع شهر مدينه داشته باشيم تا با مسأله به خوبي آشنا شويم.شهر مدينه: كه قبل از هجرت پيامبر يثرب نام داشت اقوام اوس و خزرج بت پرست در آن ساكن بودند در اطراف اين شهر قبايل يهودي زيادي به نام هاي بني قينقاع، بني النضير و بني قريظه زندگي مي كردند و به طور كلي در آن زمان كه مسيحيت همه جا را فرا گرفته بود تقريبا شهر يثرب مركز يهودياني بود كه از ثروت زيادي بهره مند بودند.پيامبر در موسم حج با شش نفر از قبيله خزرج ملاقات كرد كه اين ملاقات باعث شد تا آنان در اولين ديدار به ايشان ايمان بياورند و دين اسلام را در شهر يثرب تبليغ كنند، بعد از اين واقعه به خاطر ايمان آوردن عده ي زيادي از اقوام اوس و خزرج به آئين اسلام، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ نيز به اين شهر مهاجرت كردند پيامبر ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ در بدو ورود به شهر يثرب به خاطر چند دستگي مردم اين شهر با مشكلات فراواني مواجه بود. چرا كه.1. پايه هاي اساسي جمعيت اين شهر را دو قبيله ي اوس و خزرج تشكيل مي دادند و خصومت و رقابت ميان اين دو قبيله ريشه ديرينه داشت و باعث خونريزي هاي زيادي شده بود.2. در كنار اين دو قبيله سه طائفه يهودي نيز در اطراف شهر زندگي مي كردند كه اقتصاد و تجارت شهر در دست اينان بود و هنر و صنعت و سواد و پول و نخلستان هاي آباد و بازار يثرب را قبضه كرده بودند و همچنين نسبت به اعراب از تمدن و فرهنگ و مذهب پيشرفته اي برخوردار بودند چون ايمان و اطلاعات فراواني كه از مذهب يهود داشتند موقعيت خوبي را براي آن ها فراهم كرده بود.3. چون قوي ترين نسبت اجتماعي اعراب، پيمان قبيله اي بود كه قبايل گوناگون را به هم پيوند مي داد و وحدت مي بخشيد. و لذا به خاطر نو بنياد بودن اسلام هيچ گونه پيماني بين مسلمانان و قبايل ديگر نبود به همين خاطر پيامبر براي سروسامان دادن به اين اوضاع و ايجاد اتحاد سياسي و ساختن مقر حكومتي تصميم به ايجاد قرار داد و پيمان دفاعي ميان اين اقوام با مسلمانان مي گيرد و علت موفقيت اين پيمان هم بخاطر تفاهمي كه ميان مسلمانان و يهوديان از لحاظ خداپرستي كه در آن زمان بت پرستي همه جاي شبه جزيره را فرا گرفته بود مي باشد. به اين خاطر پيامبر قراردادي دائر بر وحدت مهاجر و انصار نوشت و يهوديان نيز آن را امضا كردند و پيامبر آئين و ثروت آن ها را طي شرايطي محترم شمرد و بعد از مدتي نيز قبايل حاشيه نشين يهود (بني قينقاع ـ بني نضير ـ بني قريظه) چون اسلام را قدرت مند ديدند از پيامبر اسلام هراسناك شدند و از طرفي هم كه خطر حمله مسيحيان روم را نيز داشتند براي مصالحه با پيامبر قرار داد و پيمان دفاعي بستند و مفاد آن پيمان چنين بود: به موجب قرارداد پيامبر با هر يك از سه گروه پيمان مي بندد كه هرگز به ضرر پيامبر و ياران وي قدمي بر ندارند و به وسيله زبان و دست ضرري به او نرسانند. اسلحه و مركب در اختيار دشمنان نگذارند، هر گاه بر خلاف متن اين قرار داد. رفتار كنند پيامبر در ريختن خون آن ها و ضبط اموال و اسير كردن زنان و فرزندان آن ها دستش باز خواهد بود.(1)با توجه به مفاد پيمان نبايد هيچ يك از اين طائفه ها بر ضد پيامبر عملي را انجام دهد در حالي كه هر سه طائفه بر عليه پيامبر شوريدند و اين پيمان را زير پا گذاشتند چنان كه طوائف سه گانه يهود به عناوين مختلفي پيمان را نقض كرده و آن را ناديده گرفتند به طوري كه قبيله قينقاع با كشتن مرد مسلماني كه به دليل مزاحمت يك مرد يهودي به زن مسلمان، او را كشته بود پيمان را زير پا گذاشتند و بني نضير نيز نقشه كشتن پيامبر را طرح ريزي كرده و به اين طريق عهد شكني خود را ابراز كردند. به همين خاطر مجبور به جلاء وطن شدند و طائفه بني قريظه نيز در جنگ خندق با لشكر اعراب براي از بين بردن اسلام همكاري كردند. بدين صورت كه در اين جنگ چون سپاه اعراب نتوانستند به داخل شهر به خاطر خندق هائي كه در اطراف شهر كنده بودند نفوذ كنند لذا از يهوديان بني قريظه كمك خواستند تا از داخل با مسلمانان درگير شوند و جنگ داخلي در شهر به وجود بياورند تا بدين وسيله مسلمانان مشغول جنگ داخلي شوند و سپاه اعراب از خندق ها عبور كرده و لشكر اسلام را از بين ببرند، ولي چون به خاطر علت هاي متفاوت، هم يهوديان نتوانستند كاري كنند و هم سپاه اعراب. در نتيجه سپاه اعراب با شكست مواجه شده و به مكه بازگشت و يهوديان تنها ماندند حال كه اينان پيمان شكني كرده بودند بايد مجازات مي شدند به همين خاطر پيامبر سر تا سر دژ بني قريظه را پس از جنگ خندق محاصره كرد و پس از مدتي اينان نيز همانند يهوديان ديگر تسليم شدند و خواستار اين شدند كه همانند اقوام ديگر وسائل و اموال خود را برداشته و از آن جا بروند، ولي پيامبر در خواست آنان را قبول نكرده و فرمودند كه بايد تسليم شوند و بالاخره تصميم نهائي اين شد كه بدون قيد و شرط تسليم مسلمانان شوند و در اين راستا قبيله اوس به پاس پيماني كه با يهوديان بني قريظه داشتند خواستار بخشش آن ها از طرف پيامبر شدند كه پيامبر در برابر درخواست هاي آنها مقاومت كرد و فرمود: داوري در اين موضوع را به عهده بزرگ شما سعد معاذ مي گذارم او در اين باره هر چه گويد من خواهم پذيرفت و جالب آن كه يهوديان نيز داوري سعد معاذ را قبول كردند و چنين گفتند كه ما تسليم مي شويم كه سعد معاذ درباره ما داوري كند.(2) سعد معاذ نيز حكم اعدام مردان جنگي و تقسيم اموال و اسير شدن زنان و فرزندان آن ها را داد كه طبق قرار داد و پيماني بود كه قبلاً ميان مسلمانان و يهوديان بسته شده بود.طائفه ديگري از يهود كه به خاطر تشويق كردن تمام قبايل اعراب براي سركوبي حكومت اسلامي مستحق اعدام بودند يهوديان خيبر بود چرا كه ملت يهودي كه در اطراف مدينه زندگي مي كردند به خاطر پيمان شكني از آن جا رانده شده بودند و تعدادي از آنان در خيبر سكونت گزيده بودند و به همين خاطر ملت يهودي كه در خيبر زندگي مي كردند بيش از قريش عداوت پيامبر و مسلمانان را به دل گرفته بودند و با تمام قواي خود به كوبيدن آن كمر بسته بودند به همين خاطر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ با آن ها وارد جنگ شد. ولي پس از فتح خيبر با دشمن ناتوان با كمال لطف و محبت برخورد كرد با اين كه آن ها قبلا دسيسه هاي زيادي بر عليه اسلام انجام داده بودند،ولي پيامبر تقاضاي برخي از آنان مبني بر اين كه آنان در سرزمين خيبر سكني گزينند و اراضي و نخلها را در اختيار داشته باشند و نيمي از درآمد آن را به مسلمانان بدهند. پذيرفت پس در نتيجه در جواب سوال چنين مي توان گفت كه:اولا: پيامبر ابتداءً و بدون هيچ دليل دستور كشتار يهوديان را نداده بلكه آن ها گرفتار نتيجه خيانت ها و عهد شكني هائي خودشدند كه نسبت به پيمان انجام داده بودند. ثانيا: همانطور كه ديديد پيامبر با طوائف بني قينقاع و بني نضير با گذشت رفتار نمود و از خون آن ها گذشت و تنها طائفه بني قريظه كه آن هم با حكم قرار دادن سعد معاذ و قبول كردن او از طرف يهوديان به عنوان حكم محكوم به اعدام شدند و پيامبر دستور كشتار آن ها را نداد. ثالثاً: با اين كه پيامبر از در لطف و گذشت با قبيله قين قاع و بني نضير رفتار كرد ولي آن ها باز از كار خود دست برنداشته و در خيبر بر عليه اسلام و مسلمين دسيسه درست كردند و اعراب مكه را بر عليه اسلام مي شوراندند ولي پيامبر باز پس از فتح خيبر با آن ها از سر لطف و گذشت برخورد كرد و آن ها را طبق قرار دادي وا گذاشت.پی نوشتها:1. استاد جعفر سبحاني، فروغ ابديت، انتشارات دفتر تبليغات، چاپ دهم، 1374، صفحه 466، جلد 1.2. فروغ ابديت، جلد 2، ص 154.منبع:سایت انوار طاها .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image