صفات ذاتی خداوند /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

اولا که به وجود خداوند کاملا معتقدم. دوما کتاب های اعتقادی زیادی از آموزش عقاید استاد مصباح تا بدایه المعارف و شرح کشف المراد را خوانده ام. اما هنوز یک سری مطالب را نمی توانم درک کنم. مثلا همیشه بودن (قدیم بودن) خدا، این که همه جا هست و هیج جا از او خالی نیست، می شنود ولی گوش (آلت شنوایی) ندارد. فرمان روزه می دهد و خودش زحمت روزه را به خود نمی دهد. قادر است ولی نه در انجام محالات، نه ابعاد دارد، نه قیافه ای دارد! آخر چطور از نهان با خبر است؟! نه مذکر است، نه مؤنث است. آخر چطور به خدایی فکر کنم با این اوصاف؟! همه اش دنبال یک شکل و شمایلی برای خدا هستم! نمی دانم کار شیطان است یا نه؟ به هر حال فکرم حسابی به هم ریخته. کتب کلامی همه اش برایم تکراری شده اند. همه یک مطلب دارند. آخر چطور می شود که نه خواب در او راه دارد و نه نیاز به چیزی دارد مگر می شود چیزی یا موجودی از همه چیز بی نیاز باشد. سخت در حیرت به سر می برم. چند ماهی است که اینطور شده ام. لطفا حسابی راهنمایی ام فرمایید.


خداوند موجودی است مجرد و غیر مادی ، از این رو از محدودیت های مادیات بدور است. او علت و پدید آورنده و هستی بخش تمام موجودات است. دارای وجودی بی نهایت و کامل و بی عیب است. او وجودی است که هیچ جهت امکانی ای در او راه ندارد. او عالم ، قادر ، بینا ، شنوا و ... هر صفات کمالی را که بتوان تصورش کرد او در بهترین حدش از آن برخوردار است چرا که او خود قدرت شنیدن و دین و علم و آگاهی و قدرت و سایر صفات کمالی را به ما ارزانی داشته است ، حال چگونه ممکن است او از آنها بی بهره باشد. او می شنود اما نه با گوش ، سخن می گوید اما نه با زبان ، می بیند اما نه با چشم. او می شنود و می بیند چون همه جا حضور دارد ، چون دارای علمی مطلق و بی نهایت است ، او سخن می گوید چون قدرت و توانایی اش بی حد است و قادر است برای گوش های ما امواجی شنیدنی ایجاد کند.آفریدگار عالم وجودی است که هیچ گونه نقص و عدم و نیستی در او راه ندارد. او در یک کلام واجب الوجود است در مقابل مخلوقات که ممکن الوجود اند. ممکن الوجودی ، چیزی است که چون به ذاتش نظر می شود وجود و عدم برایش ضرورت ندارد مگر اینکه غیر او وجود به او بدهد و یا موجب نیستی اش گردد تا وجود یا عدم برایش ضرورت پیدا کند. واجب الوجود ، موجودی است که چون به ذاتش نظر می شود وجود برایش ضرورت دارد.برای فهم این مفاهیم بهتر است مثالی بزنیم : سه شیء را مانند ، نمک ، آش و شکر را در نظر بگیرید و نسبت شوری را در آن سه مورد بررسی قرار دهید ، با تامل خواهید یافت که شوری برای نمک ذاتی و ضروری است و حکم می کنید که نمک همواره شور بوده است و اصلا نمک یعنی چیزی که شور است که اگر شور نباشد دیگر نام نمک را نمی توان بر آن نهاد. پس ما با نظر به ذات نمک ، شوری را جدا ناشدنی از نمک یافتیم. چنین قضیه ای در مورد رابطه وجود با ذات خداوند صادق است. حال اگر به خوراکی مانند آش نظر کنیم می بینیم که گاهی شور است و گاهی هم بی مزه و بی نمک ، و برای شور بودن آن باید کسی شوری را بدان بدهدپس شوربودن و شور نبودن برای آش امری ضروری نیست ؛ این معنای همان ممکن الوجود بودن است که با نظر به ذاتش نه وجود برای آن است و نه عدم و موجود بودن یا معدوم بودنش منوط به عاملی خارجی است. اما مجرای شکر چیزی است که اصلا شور بودن برایش ممتنع و محال است و این معنای چیز ممتنع الوجود که اصلا وجود با او سنخیتی ندارد مانند شریکی برای خداوند که وجودش ممتنع و محال است.حال با این مثال ساده می توان دریافت که خداوند چرا ازلی و ابدی است چون او ذاتی است که وجود برایش امری ضروری و جدا ناشدنی است همانطور که نمک همیشه شور بوده و همچنان نیز شور خواهد بود خداوند نیز همیشه وجود داشته و همواره وجود خواهد داشت.خداوند چون علت همه مخلوقات است و بر آنها دارای سلطه و احاطه وجودی است ، همه جا حضور دارد. آیا ممکن است که خدای آفریننده مکان و موجودات آن خود در جایی باشد و در جایی نباشد؟ آیا آنجا که او- یعنی همان وجود مطلق و هستی بخش یگانه – نباشد چه چیزی خواهد بود که اگر بگویید جایی هست که خدا آنجا نیست پس باید غیر خدا آنجا باشد پس قلمروی از عالم هستی پیدا شده که خدا در آنجا حضور ندارد و دیگری با استفاده از غیبت او در آنجا حکومت می کند. اصلا هر جا که وجود است خدا هست چرا که او وجود محض و مطلق است و هر وجودی وجودش را از او می گیرد و این گرفتن و اعطاء وجود نیز لحظه لحظه ادامه و استمرار دارد. برای مثال به نیروگاه برق توجه کنید ، نیروگاهی که روشنایی هزاران خانه و کارخانه را ایجاد می کند حال می توانید بگویید اینکه برق در همه لامپ ها هست و برق در هر روشنایی وجود دارد یعنی چه ، و این حرفی است که قابل فهم نیست. مشکل این سخن عدم درک درست روشنایی و علت ایجادی آن است و چون دریابد که هر جا روشنایی است برق است که وجود دارد این مساله قابل درک است.مذکر و مونث بودن پدیده ای است که موجود مادی برای بقای نسلش بدان نیاز دارد ، یعنی باید موجودی چیزی را بنام اسپرم داشته باشد و موجود دیگر با تخمک های خود آن را ترکیب نماید و فرزند و نسلی پدید آید و در اثر این رویداد نسل این موجود در کره خاکی استمرار یابد. اصلا چنین وضعیتی بخاطر محدود بودن عالم ماده و موجودات مادی آن ایجاد شده است اما خداوندی که دارای کمال مطلق و اصلا آفریننده تمام کمالات مخلوقات است از چنین امری مبراست. فرزند داشتن و مادر یا پدر بودن از نقصی در درون موجودات خبر می دهد که با کنار هم قرار گرفتن موجود مذکر و مونث چنین نیاز و نقصی برطرف می گردد. در خداوند که نقص و نیازی وجود ندارد تا به فرزند یا زن و یا شوهر نیاز داشته باشد.خداوند چون مجرد و غیر مادی است و وجودی مطلق دارد نه شکل دارد و نه می توان بدان اشاره کرد و گفت در این سو است و در آن سو نیست. برای مثال می توان به روح خود نظر کنیم ، روح ما که در بدنمان جای گرفته است و رابطه ای تنگاتنگ با آن دارد ، نمی توان گفت در این بخش از بدنم روح هست و در جای دیگر روح وجود ندارد.در ضمن خوردن و نوشیدن حکایت از نقص و نیازی در موجودات مادی می کند که با خوردن غذا و نوشیدن مایعات سعی در رفع آن دارند و با روزه گرفتن در حفظ مزاجشان تلاش می نمایند ، خداوند که موجودی غیر مادی و بی نیاز و کامل است نه می خورد و نه می نوشد. خداوند قادر مطلق است اما نه در محالات و در واقع قدرت خداوند به محالات تعلق نمی گیرد نه چون او نا توان است چون امر محال نشدنی است ؛ مثلا محال است که کوهی در تخمه مرغی جای بگیرد و خداوند هم این کار ا نمی کند چون محال است زیرا اگر قرا باشد کوهی در تخم مرغی جای گیرد یا باید کوه کوچک شود و دیگر کوه نباشد یا باید تخم مرغ آنقدر بزرگ گردد که دیگر تخم مرغ نخواهد بود.خلاصه خداوند موجودی است که از تمام نقص ها و عیب ها منزه و مبراست و دارای تمام کمالات مخلوقات خود است چرا که او آنها را خلق کرده است. ما برای درک صفات او می توانیم به آفریده هایش نظر افکنیم و کمالات آنها را با حذف جنبه های نقص و مادی بودنشان به خداوند نسبت دهیم ؛ مثلا او می شنود اما برای شنیدن به گوش نیاز ندارد و می بیند اما نیازی به چشم ندارد ، حرف می زند اما نه با زبان. البته بهتر است برای یافتن و آشنایی با خداوند به دعاها و زیارتهای ائمه (ع) مراجعه کنید. چرا که آنان خداوند و صفات او را به سبکی بسیار ملموس و زیبا ترسیم کرده اند و خدای را که این روش معرفی می کند همان خدایی است که در این نزدیکی است ، بر خلاف کتابهای فلسفی و کلامی که در بدو امر گویا خدا را خیلی از انسان دور ساخته اند. در پایان باید گفت که خواندن کتابهای کلامی آنهم بدون استاد و راهنما خود بیشتر موجب آشفتگی و پریشانی ذهن خواننده می گردد. بنابراین به شما توصیه می کنیم که چنین کتابهایی را بدون استاد و راهنما هرگز مطالعه ننمایید و اگر هم خواستید در این زمینه مطالعاتی داشته باشید به کتابهای شهید مطهری مراجعه نمایید . کتابهای مانند کتاب عقاید استاد مصباح و بدایه المعارف و شرح کشف المراد و کتابهای کلامی دیگر کتابهایی تخصصی هستند و در مجامع علمی توسط اساتیدی مجرب تدریس می شود. شاید یک از عوامل آشفتگی ذهنی شما مطالعه همین کتابها باشد. از این رو برای مطالعه و حل سوالاتی ذهنی تان بهتر است با استاد و فردی آگاه و دارای مطالعه در این زمینه که مطمئنا در شهر و محل زندگی تان هست مشورت کنید و هیچ گاه بدون استاد و راهنما سراغ کتابهایی که در دانشگاه ها با وجود استاد و راهنما تدریسشان با مشکل همراه است نروید. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image