آیا انسان می تواند قضا و قدر را تغییر دهد؟ /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

اگر قضا و قدر حتمی در لوح محفوظ است پس چطور انسان می تواند قضا و قدر خود را تغییر دهد؟


در بدو امر باید دید که منظور از قضاء و قدر حتمی چیست؟ منظور از قضا و قدر در آیات و در احادیث ائمه علیهم السلام عبارت است از اینکه در جهان یک نظام علت و معلولی و سبب و مسببی وجود دارد و این نظام از اراده و علم خداوند سرچشمه می‏گیرد یعنی سرنوشت هر موجود به علل آن بستگی دارد.  در مورد انسان هم همینطور است زیرا اراده الهی بر این تعلق گرفته است که یکی از حلقه‏های این زنجیره علت‏ها (یا به عبارت دیگر جزء العله) اراده خود انسان باشد .و به همین دلیل است که اراده انسان در طول اراده الهی و نه در عرض آن در سرنوشت او تأثیر دارد. و چون تمام علل و اسباب , مظاهر قضا و قدر الهی می باشند , د مورد هر حادثه ای , هر اندازه علل و اسباب  مختلف  و جریانهای مختلف متصور باشد , قضا و قدرهای گوناگون متصور است . آن جریانی که واقع می شود و صورت  می گیرد , به قضا و قدر الهی است  و آن جریانی هم که متوقف  می شود , به قضا و قدر الهی است . [1] انقسام قضا و قدر به حتمی و غیرحتمی از وضع خاص موجودات  سرچشمه می گیرد . موجودی که امکانات  متعدده دارد و علل مختلف  ممکن است  در او تأثیر کنند و هر علتی او را در یک  مجرا و یک  مسیر بخصوص قرار می دهد , مقدرات  متعددی دارد, به هر اندازه که به علل گوناگون بستگی و ارتباط دارد , مقدرات  دارد , از این رو سرنوشت  و قضا و قدر چنین موجودی غیر حتمی است . و اما موجودی که بیش از یک امکان در او نیست  و یک  مسیر بیشتر برایش ممکن نیست  و جز با یک  نوع علت  سر و کار ندارد سرنوشتش حتمی و غیر قابل تغییر است . به عبارت دیگر , حتمیت  و عدم حتمیت  ناشی از جنبه قابلی است  نه جنبه فاعلی , به معنی قابلیت  واحد و قابلیتهای متعدده است . از این رو مجردات  علوی که فاقد امکان استعدادی می باشند و همچنین موجودات  طبیعت  در بعضی حالات  ک استعداد بیش از یک  آینده را ندارند , سرنوشتشان حتمی است , و اما آن دسته از پدیده های طبیعت  که استعداد بیش از یک  آینده را دارند , سرنوشتشان غیرحتمی است . [2] در طبیعت  نیز قضا و قدرهای حتمی , و به عبارت  دیگر , جریانهای غیر قابل تبدیل هست . در طبیعت , هر موجودی مسبوق به عدم است  و باید از موجودات  دیگر سرچشمه بگیرد , این قضای حتمی است . هر موجود طبیعی باید راه فنا و زوال پیش بگیرد مگر اینکه تبدیل شود به موجود غیر مادی . این نیز قضا و قدر حتمی است . موجودات  جهان طبیعت  به مرحله ای می رسند که تغییر مسیر برای آنها غیر ممکن می شود : یا باید معدوم شوند و یا همان جریان را طی کنند , یعنی تقدیر حتمی پیدا می کنند . مثلا سلول نطفه یک  مرد که با تخمک  یک  زن جفت  می شود و مجموعا یک  واحد سلول را تشکیل می دهند , سرشت  و طینت  معینی را برای آینده کودک  تشکیل می دهند و صفات  موروثی خاصی را در کودک  بعدا به وجود می آورند که در سرنوشت  آینده او مؤثر است . بدیهی است  که اگر سلول نطفه این مرد با تخمک  زن دیگر جفت  شده بود , واحد دیگری مغایر با این واحد , و سرشت  و طینت  دیگری مغایر با این سرشت  و طینت  تکوین می شد . پس از تکوین یک  سرشت  و طینت , دیگر نمی توان آن را به سرشت  دیگر تبدیل کرد , یعنی در این مرحله قضا و قدر حتمی می شود . بسیاری از کیفیات  دیگر در مراحل بعدی رحم قطعی و حتمی می شود , از این رو می بینیم که در زبان دین , رحم یکی از الواح قضا و قد نامیده شده است . نظامات  لایتغیر قوانین و نظاماتی که بر جهان حکمفرما می باشند نیز غیر قابل تغییر و تبدیل اند . موجودات  طبیعت  در تغییر و تبدیل اند , اما نظامات  طبیعت ثابت  و لایتغیرند . موجودات  طبیعت  متغیر و متکامل اند و در مسیرهای مختلف  قرار می گیرند , گاهی به سرحد کمال می رسند و گاهی متوقف  می شوند گاه تند می روند و گاه کند . عوامل مختلف  سرنوشت  آنها را تغییر می دهد اما نظامات  طبیعت  نه متغیرند و نه متکامل , ثابت  و یکنواخت اند . قرآن کریم از این نظامات  لایتغیر به ((سنت  الهی)) تعبیر می کند و می گوید: ( سُنَّةَ اللّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدیلاً ) [3] . سنت  الهی تغییرپذیر نیست , سنت  الهی قابل برگرداندن نیست . مثلا اینکه عاقبت  با متقیان و پاکان است  و زمین از آن صالحان است , سنت  لا یتغیر الهی است ) وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ اْلأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ ) [4] (إِ نَّ اْلأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ ) [5] . اینکه تا مردمی با ابتکار خودشان در اوضاع و احوال خود تغییری ندهند , خداوند اوضاع و احوال عمومی آنها را عوض نمی کند , سنت  لایتغیر الهی است: (إِن َّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ) [6] . اینکه وضع حکومت  مردمی با وضع روحیه و افکار و اخلاق و شایستگی آنها بستگی دارد , سنت  تغییر ناپذیر الهی است: ( وَ کَذلِکَ نُوَلّی بَعْضَ الظّالِمینَ بَعْضًا بِما کانُوا یَکْسِبُونَ ) [7] اینکه اگر در میان قومی طبقه ای مترف  پیدا شوند و فسق و فجور و شهوترانی و تن پروری آغاز کنند منجر به هلاکت  آن قوم می گردد , سنت  تغی ناپذیر الهی است : (و إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیرًا) [8] اینکه اگر مردمی به ایمان مجهز باشند و شایسته عمل کنند , در میدان تنازع بقا گوی سبقت  را خواهند ربود و خلافت  زمین در اختیار آنها قرار خواهد گرفت , سنت  قطعی و تغییرناپذیر الهی است: ( وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اْلأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی‏ لَهُمْ) [9]  اینکه عاقبت  و نهایت  ظلم و بیدادگری , ویرانی و تباهی و نابودی است , سنت  تغییر ناپذیر الهی است: ( وَ تِلْکَ الْقُری‏ أَهْلَکْناهُمْ لَمّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِدًا ) [10] پس عقیده به قضاء و قدر حتمی هیچگونه منافاتی با دخیل بودن اراده انسان در سرنوشت او ندارد . زیرا اراده خداوند تعلق گرفته است به اینکه خواست انسان هم در سرنوشت او تأثیر داشته باشد. بله اگر ما از سلسله علت‏های مؤثر در سرنوشت انسان، اراده او را حذف کنیم و بگوئیم اراده او هیچگونه دخالتی ندارد در آن صورت است که این سؤال شما جای خواهد داشت ولی با این تفسیر و توجیه ما از قضا و قدر حتمی، دیگر جای این سؤال نیست. .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image