تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
براي پاسخ لازم است بحث در چند محور مطرح شود: قبل از هر مطلبي بايد ديد كه معناي سنخيت چيست؟ در اين باره به دو نكته اشاره مي گردد: نكته اول: فلاسفه گفتهاند: بين فعل و فاعل (مراد معلول و علت فاعلي است) سنخيت وجودي و رابطه ذاتي است كه به وسيله آن (سنخيت و رابطه ذاتيه) وجود فعل، گويا مرتبه نازله از وجود فاعل، و وجود فاعل، گويا مرتبة عاليهاي از وجود فعل شمرده ميشود. اين حرف بر اساس نظريه اصالت الوجود كه رهآورد فكري صدر المتألهين است بيشتر قابل درك است. بيان مطلب اين است كه، اگر بين فعل كه معلول است و علت فاعلي آن، مناسبت ذاتي و خصوصيت واقعي كه به وسيله آن ارتباط محكم بين آن دو (فاعل و فعل) برقرار می شود، وجود نداشته باشد، نسبت دادن صدور آن فعل از فاعلش معناي درستي پيدا نخواهد نمود و در نتيجه هر فعل از هر فاعل ميتواند صادر شود و اختصاص ندارد كه فلان فعل مشخصاً از فلان فاعل صادر شود و هر فعل را به هر فاعل ميتوان استناد داد. توضيح مطلب: ترديدي نيست كه هر معلول از هر علتي به وجود نميآيد و حتي ميان پديدههاي متعاقب يا متقارن هم هميشه رابطه عليت برقرار نيست، بلكه رابطه عليت رابطه خاصي است كه ميان موجودات معيني وجود دارد. به ديگر سخن: بايد ميان علت و معلول مناسبت خاصي وجود داشته باشد كه از آن به سنخيت علت و معلول تعبير ميشود. اين قاعده نيز از قضاياي ارتكازي و قريب به بداهت است كه با سادهترين تجربههاي دروني و بيروني، ثابت ميگردد. نكته ديگري كه بايد اشاره شود آن است كه، سنخيت و مناسبتي كه بين علت و معلول لازم است، در مورد علتهاي هستي بخش و علتهاي مادي و اعدادي تفاوت دارد، زيرا سنخيت ميان علت و معلول در علت هستي بخش، بدين معناست كه كمال معلول به صورت كاملتر در علت هستي بخش وجود دارد و اگر علتي در ذات خودش واجد نوعي از كمال وجودي نباشد، هرگز نميتواند آن را به معلولش عطا كند، و به ديگر سخن: هر معلول از علتي صادر ميشود كه كمال آن را به صورت كاملتري داشته باشد. اما علتهاي مادي و اعدادي چون وجود معلول را افاضه نميكنند، بلكه تأثير آنها محدود به تغييراتي در وجود معلولات می باشد و با توجه به اين كه هر چيزي موجب هرگونه تغييري نميشود، اجمالا به دست ميآيد كه نوعي مناسبت و سنخيت بين آنها هم لازم است. نكته دوم: مفسر حكيم علامه طباطبايي ذيل آيه مباركة: قل كلُّ يعمل علي شاكلته؛ يعني هر چيزي بر اساس شاكله ريخت و هيئت خود عمل ميكند، فرموده است: دقت در آيات قرآن نشان ميدهد كه قرآن كريم موجودات را با همه اختلافشان كه در نسخه و در نوع آنها وجود دارد، آيات خداي متعال دانسته كه اسماء و صفات او را مجسم ميسازند، و هيچ موجودي نيست، مگر اين كه هم در اصل وجودش و هم در جهتي از جهات كه در وجودش فرض شود، آيت خداي تعالي و اشاره كننده به ساحت عظمت و كبريايي اوست، و آيت كه به معناي علامت، يعني دلالت كننده است از جهت اين كه آيت است، وجودش وجود مرأتي است كه فاني در صاحب آيت است و بياو استقلال ندارد، زيرا اگر در وجودش يا جهتي از جهات وجودش مستقل باشد، ديگر از اين جهت آيت او و مشير به او و دلالت كننده به سوي او نخواهد بود و اين خلف فرض است زيرا فرض كرديم كه وجود موجودات و تمامي جهات وجودشان، آيات خداوند است. بنابراين موجودات از اين جهت كه مخلوق اويند افعال او هستند، افعالی كه با هستي خود و صفات هستي خود، هستي خداوند را حكايت ميكنند و صفات علياي او را نشان ميدهد، و اين كه گفتيم فعل هميشه هم سنخ فاعل است همين معناست نه اين كه فعل واجد هويت فاعل بوده است، مانند حقيقت ذات او باشد، زيرا اين حرف با بداهت و ضرورت مخالف است. طبق اين بيان معلوم ميشود اولاً مراد از سنخيت علت و معلول آن است كه معلول مرتبه نازله علت و آيت آن است. ثانياً همه پديدههاي عالم آيت الهي است. ثالثاً: مراد از سنخيت علت و معلول آن نيست كه معلول داراي هويت ذاتي علت باشد، بلكه مراد آن است كه معلول آيت و نشانه علت است. بنابراين، نه تنها بر اساس روايات، بلكه بر اساس آيات قرآن كريم نيز مي شود سنخيت بين علت و معلول و خالق و مخلوق را ثابت نمود كه در دو بخش به نمونههايي از آيات و روايات اشاره ميشود: الف: آيات قرآن كريم در قرآن كريم گذشته از آيه ياد شده كه به بهترين وجه جريان سنخيت علت و معلول از آن به دست ميآيد. در آيات ديگر نيز چنين آمده: و في الارض آيات للموقنين و في انفسكم؛ يعني در زمين و در جان شما آياتي براي اهل يقين وجود دارد. و من آياته ان خلقكم من تراب؛ از آيات الهي آن است كه شما را از خاك آفريده است. و من آياته ان تقوم السماء و الارض بامره؛ از آيات الهي آن است كه آسمان و زمين را به امر خود برپا داشته است. از اين گونه آيات در قرآن كريم فراوان آمده كه فرموده: هر چه غير خداوند است و عنوان شيء بر آن اطلاق ميشود، هر چه در آسمان و زمين است و خود آسمان و زمين و شب و روز و هر آن چه در آنهاست، آيات خداوند سبحان هستند و آيت بودن وصف و عرض مفارق آنها نيست، حتي نظير زوجيت براي عدد چهار يعني وصف لازم نيز نيست، زير وصف لازم متأخر از مرتبة ذات بوده و در مرتبة ذات نيست. آيت خدا بودن عين گوهر و ذات اشياء است و اشياء به تمام ذات خود آيت حق هستند. ب: روايات روايات متعدد است كه درباره سنخيت خالق و مخلوق به معنايي كه بيان شد دلالت دارد كه به چند نمونه از آنها اشاره ميشود: 1. اميرمؤمنان در نهج البلاغه فرمود: «الحمد لله المتجلي لخلقه بخلقه»؛ يعني سپاس خداي را كه با خلق خود براي آنها تجلي كرد. اين حديث نوراني مخلوق را جلوه تجلي خالق معرفي نموده است، و چون جلوه نور پرتو و آيت آن است پس مسانخ آن خواهد بود. و در حديث ديگر فرمود: «دليل آياته و وجوده اثباته و معرفته توحيده و توحيده تمييزه عن خلقه و حكم التمييز بينونه صفة لا بينونة عزلة»؛ يعني دليل خداوند آيات اوست و وجود او اثبات اوست، و معرفت او توحيد اوست، و توحيد او تمييز او از خلقش است و حكم تمييز جداي صفت است، نه جداي عزل و بركنار بودن. 2. و هم چنين امير مؤمنان در نهج البلاغه فرمود: «فهو الّذي تشهد له اعلام الوجود»؛ يعني اوست كه نشانههاي هستي بر او گواه پيداست. در اين كلام نيز از پديدههاي عالم به عنوان نشانه و آيت خداوند نام برده شده است كه ميتواند سنخيت خالق و مخلوق را به معنايي كه ياد شد برساند. 3. در جاي ديگر فرمود: «الحمدلله الدالّ علي وجوده بخلقه، و بمحدثِ خلقه علي ازليته و با اشتباههم علي أن لا شبَه له»؛ سپاس خدايي را كه به آفرينش خويش به هستي خود راهنماست، و آفريدههاي نو به نو او بر ازليت وي گواه است. در اين كلام حضرت نيز سخن از دلالت پديدههاي عالم بر هستي به ميان آمده است. 4. در خطبه ديگر با طرح مباحث توحيد، معلول را اين گونه معرفي نموده و صفت آن را از خداوند نفي كرده و فرمود: «كلُ معروف بنفسه مصنوع و كلّ قائم في سواه معلول»؛ يعني هر چه به ذات شناخته باشد ساخته و مصنوع است، و هر چه به خود برپا نباشد، ديگرياش پرداخته است. (يعني معلول است) جمله «كل قائم في سواه» اگر با ديد فلسفي تفسير شود، بهتر شاهد و گواه بر سنخيت علت و معلول است. زيرا بر اساس حكمت متعاليه سنخيت علت و معلول به معناي آن است كه معلول در وجود و هستي خود به علت نيازمند و وابسته است، و ممكن نيست كه اين فقر و وابستگي از مرتبه ذات متأخر باشد و گرنه موجب ميشود معلول در مرتبه ذاتش از علت بينياز باشد، پس ذات معلول عين فقر و وابستگي به علت است، بنابراين معلول وجود غير رابطه بودن ندارد و چون آينهاي است كه وجود علت خود را نشان ميدهد و آيت علت خود است. بنابراين، آنچه که در كلام، حضرت امير مؤمنان آمده كه معلول را قائم و وابسته به غيرش معرفي كرده است، بهترين دليل بر سنخيت علت و معلول است. از آن چه بيان شد معلوم گرديد كه اگر سنخيت علت و معلول (به تعبير پرسشگر خالق و مخلوق) به معناي آن باشد كه بزرگان حكمت متعاليه تعريف كردهاند، نه تنها در روايات بلكه در آيات فراوان قرآن كريم دلايل متعدد بر آن وجود دارد. كه از جمله آن كه از همه روشنتر است. آيه «قل كل يعمل علي شاكلته» است كه بيان شد. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.