احکام غیبت /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

سلام.وقت به خیر. فرد اول در مورد فرد دوم سخنی گفته است بدون کم و کاست و اغراق برای فرد اول نقل می کنم،گناه است؟؟غیبت نام بردن( اسم شخص)به منظور دور کردن دوستان خود از خطر احتمالی و درس عبرت گرفتن چه حکمی دارد؟؟چطور دیگران را از بدی دیگران مطلع کنیم؟؟بدون قصد موجب ناراحتی دیگران شدن چه حکمی دارد؟؟هم صحبتی با دیگران وقتی دیگران حرف نمی زنند و مغرور هستند؟؟غیبت صحبت در مورد دیگران چه زمانی مجاز است؟؟آبا تعریف از دیگران با ذکر کارهایشان غیبت است؟؟غیبت پشت سر غیر مومن و به ظاهر مسلمان چه حکمی دارد؟؟طریقه حرف در مورد دیگران که غیبت نشود؟؟با تشکر


1 . معنای غیبت غیبت آن است که پشت سر برادر یا خواهر مسلمان سخنى گفته شود که اگر به گوش او برسد ناراحت شود و کشف آن در جامعه باعث رفتن آبروی مومن باشد. عالمان اخلاقی در تعریف غیبت گفته اند: غیبت عبارت است از بدگویى و پرده درى نسبت به حیثیت و آبروى افراد، یعنی در غیاب شخصى کارهاى بد و ناپسند شخصی و یا عیوب و نقائص جسمى و اخلاقى او را به گونه اى براى دیگران بازگو کنند که اگر به گوششان برسد، ناراحت شوند .هم چنین زمانی آن چه که پشت سر کسی گفته می‌شود غیبت نام می‌گیرد که اولاً آن فرد از شنیدنش ناراحت شود، و دوم آن که آن حرف راست باشد. اگر آن چه که پشت سر فردی گفته شده، راست نباشد، بهتان یا تهمت نام می‌گیرد امام خمینی (ره) فرموده است: «غیبت عبارت است از ذکر کردن انسان را در حال غایب بودنش به چیزى که خوش آیند نیست نسبت دادن آن را به سوى او، از چیزهایى که پیش عرف مردم نقصان است، به قصد انتقاص و مذمت او. »( چهل حدیث ص : 301 ) 2 . پنهانی بودن عیب با توجه به آنچه که در تعریف غیبت ذکر شد ،گفتن و فاش کردن هر آنچه که سبب ناراحتی شخص غیبت شونده شود ،غیبت محسوب می شود .حال این عیب یا نقص پوشیده باشد یا نه . مثلا در مورد کسی که قد کوتاهی دارد ( این نقص آشکار است)به گونه ای صحبت کنیم که اگر بشنود ناراحت می شود ،شامل غیبت است. ولی اگر طوری باشد که قصد توهین یا مسخره در آن نباشد ،غیبت نیست . روشن است که عذرهاى عوامانه اى که بعضى براى غیبت مى آورند مسموع نیست، مثلا گاهى غیبت کننده مى گوید این غیبت نیست، بلکه صفت او است! در حالى که اگر صفتش نباشد تهمت است نه غیبت.یا این که مى گوید: این سخنى است که در حضور او نیز مى گویم، در حالى که گفتن آن پیش روى طرف نه تنها از گناه غیبت نمى کاهد بلکه به خاطر ایذاء، گناه سنگین ترى را به بار مى آورد.خلاصه این که اگر در اسلام غیبت به عنوان یکى از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده به خاطر آثار سوء فردى و اجتماعى آن است. * از نظر شرعی ، غیبت هنگامی پیش می آ ید که پشت سر فرد ، « عیب و نقص » اورا بازگو کنند ؛ و اگر کمال و خوبی او را بگویند ( راضی باشد یا نباشد ) غیبت شمرده نمی شود . 3 . موارد جواز غیبتگاهی عنوان ثانوی غیبت ، عنوان اولی را تحت الشعاع قرار می دهد و در موارد خاصی غیبت مجاز یا واجب می گردد و این در جایی است که پای مصلحت مهمتری در کار باشد به گونه ای که حفظ آن مصلحت بر مفاسد بزرگ غیبت غالب و چیره گردد. از جمله مواردی که داخل در این استثناء است موارد زیر است: 1- در مورد دادخواهی و رفع ظلم و گرفتن حق که اگر شخص مظلوم افشاگری نکند کسی به داد او نمی رسد و حق او پایمال می گردد. این همان چیزی است که قرآن کریم می فرماید: «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا بصیرا؛ خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدی ها را اظهار کند مگر آن کس که مظلوم واقع شده خداوند شنوا و دانا است» (نساء، آیه 148). {V 2- در مورد بدعت گذاران و توطئه گران و کسانی که بر ضد مصالح مسلمین نقشه می کشند که اگر کار آنها برملا و آشکار گردد مردم به پا می خیزند و جلوگیری کامل یا نسبی می کنند، غیبت این گونه افراد نیز جایز بلکه واجب است.3- در مورد مسلمانی که جان یا مال یا ناموسش از سوی دیگری در خطر قرار گرفته و او آگاه نیست، افشای این خطر نیز جایز بلکه گاهی واجب است. 4- در مورد مشورت؛ یعنی در آنجا که کسی می خواهد مثلا با دیگری ازدواج کند یا شرکتی تشکیل دهد یا مسافرت نماید و از انسان درباره شخص مورد نظرش سؤال می کند، در اینجا امانت در مشورت اقتضا می کند آنچه را می داند و در مورد آن برنامه تأثیری گذارد افشا کند چون پرده پوشی در این گونه موارد خیانت است و خیانت در مشورت جایز نیست. 5- در مورد شهادت دادن در جایی که از انسان تقاضای شهادت کنند، نیز غیبت کردن جایز است چون مصلحت شهادت قوی تر است. 6 - طرف متجاهر به فسق باشد؛ یعنى، هیچ گونه پروایى نداشته باشد که علناً به گناه و معصیتى دست بزند، که در خصوص گناه علنى او غیبت جایز است. 7 ـ ممکن است فردى را براى سمتى نظیر نمایندگى یا ریاست قسمتى خاص، نامزد نموده و مورد بحث قرار دهند. در اینجا انسان مى تواند اگر نقطه ضعفى را اطلاع دارد که خداى ناخواسته با پیدا کردن آن سمت، به اسلام و انقلاب ضربه مى زند، به مسؤولین گوشزد کند، 8 ـ فرض بفرمایید بیمارى است که نمى خواهد بعضى از اسرارش نزد طبیب فاش شود و از طرفى چاره اى نیست و طبیب براى معالجه باید بداند. در اینجا نیز مى توان على رغم خواست بیمار، پزشک معالج او را در جریان امر قرار داد. غیبت نسبت به گناهان پنهانى جایز نیست و در نتیجه اگر شخص مبتلا به ارتکاب گناهى است که دیگران از آن خبر ندارند، ذکر آن گناه حرام است. 9 ـ اگر در مورد خاصى احتمال منحرف شدن شخصى در اثر هم نشینى و عدم اطلاع از مفاسد وى وجود دارد، مى توانیم شخص مورد نظر را از معاشرت با آن گنه کار منع کنیم. در این راستا باید کمال احتیاط را رعایت نمود؛ یعنى، در مرحله اول تنها مى توانیم بگوییم که «این معاشرت به صلاح شما نیست» و حق بازگو کردن معایب و گناهان آن شخص را نداریم، پس باید این کار را مرحله به مرحله و به صورت تدریجى انجام دهیم. 10ـ کسی که ادعای منصبی را داشته باشد که صلاحیت آنرا ندارد مثلا شخص بی لیاقتی ادعای فقاهت می کند و متصدی اموری می شود که اهلیت و صلاحیت آنرا ندارد می توان مردم را به نواقص او توجه داد. 4 . فرق انتقاد و غیبت هدف از غیبت بیان عیب و نقص افراد است و هدف از انتقاد اصلاح و بهبود شرایط و اوضاع است و میان این دو تفاوت بسیار است . غیبت مربوط به شخصیت حقیقی افراد است و انتقاد مربوط به شخصیت حقوقی ایشان می باشد.غیبت از روی دشمنی و حسادت و اینگونه امور و با قصد خراب کردن فرد گفته می شود, در حالی که انتقاد گفت وگو راجع به عملکرد و موضع گیرى هاى یک فرد معروف یا مسؤول همراه با نقد و دید اصلاح طلبانه است. به عبارت دیگر جدا نمودن خوب و بد عملکرد شخص و شرح محاسن و معایب وى را انتقاد گویند.و از آن جا که شخصیت های اجتماعی و مسئول مانند مدیران , هنرمندان و دولتمردان درقبال مردم و جامعه باید پاسخ گو باشند، انتقاد از آنان اشکالى ندارد؛ اما غیبت ذکر معایب شخصی انسان ها است که ربطى به شخصیت حقوقى یا عملکرد کارى آنها ندارد. بنابراین در رابطه با شخصیت حقیقی افراد نمی شود غیبت کرد و گناه محسوب می شود و صحبت در رابطه با مسائل شخصى آنان جایز نیست ,ولی بررسى و سنجش کارکرد اجتماعى آنان و نقد دقیق آن، بدون تکیه بر ظنیّات و افراط و تفریط ها و با هدف اصلاح امور جامعه اشکالى ندارد , زیرا اموری که مربوط به شخصیت حقوقی افراد است چون جنبه اجتماعی دارد و از جمله امور پنهان محسوب نمی شود, اصطلاحا به آن غیبت گفته نمی شود.در نتیجه ،غیبت در مسائل شخصی آن هم مربوط به مطالبی است که موجب ناراحتی غیبت شونده باشد. اما اگر عیب ها و انتقادات در ارتباط با حوزه کاری و مسئولیت اجتماعی افراد بیان شود و هدفی جز اصلاح کارکرد اجتماع در میان نباشد، نه تنها جنبه غیبت نخواهد داشت، بلکه نقد و تحلیل منصفانه و به دور از هر گونه حب و بغض رفتار و گفتار مسئولین، یک امر لازم برای رشد و تعالی جامعه و کشور است و برکات زیادی برای فرد و جامعه دارد و موجب اصلاح عیب آنها و بر طرف شدن نواقص کارها و برنامه هایشان می شود.در اسلام موضوعاتی چون نصیحت (امر به معروف و نهی از منکر) ائمه مسلمین، جرح و تعدیل (تکذیب و تأیید) راویان و گواهان، نُصح مستشیر و ... وجود دارند که با کمی دقت در آنها درخواهیم یافت که امکان بروز و ظهور چنین موضوعاتی، جز با نقدها و تحلیل هایی که شاید برخی از آنها در نگاه اول، مشابه غیبت ارزیابی شوند، امکان پذیر نخواهد بود. 5 . درمان غیبتبرای پرهیز از غیبت , باید راهکارهای زیر به دقت عمل شود: الف . شناخت ریشه های غیبت و مبارزه با آن ها ابتدا باید ریشه های غیبت را بشناسید, سپس با آن ها مبارزه کنید. امام صادق (ع ) می فرمایند که ریشه غیبت ده گونه می باشد که ما به تعدادی از آن ها اشاره می کنیم : 1. شفای غضب 2. همیاری با دیگران ; یعنی عده ای مشغول غیبت باشند و ما به هر دلیلی آنان را کمک می کنیم . 3. تهمت : این مورد حداقل می تواند دو معنا داشته باشد: یکم این که شخصی به ما تهمت زند و ما هم غیبت او را بکنیم ; مثلا بگوییم : »اگر فلانی این عیب و آن عیب را نداشت به ما تهمت نمی زد. دوم : این که ما می خواهیم به شخصی تهمت بزنیم , ولی اول با غیبت , جاده را صاف می کنیم ; مثلا می گوییم : »فلانی چنین حرف زشتی را زد. اصلا او آدم بد زبان و کینه توزی است. 4. سوء ظن 5. حسد6. سخریه (میزان الحکمه , ج 7, ص 348, روایت 15229) پس باید ابتدا غیبت را ریشه یابی کنید, سپس با شیوه های مناسب , ریشه غیبت را از بین ببرید. ب) تفکر در آیات و روایات مذمت غیبت باید هر روز این آیات و روایات را به قصد پندگیری مطالعه کنید. هرگز گذرا و بی تائمل نگذرید; این مطالعه کم و مستمر, به مرور زمان , مذمت غیبت را از اعتقاد به باور تبدیل می کند و وقتی باور آمد, جرائت بر غیبت یا از بین می رود و یا کم می گردد. ج ) تفکر در مرگ بنابر روایات , اندیشیدن به مرگ , برای تهذیب و خودسازی بسیار سودمند است . انسان مرگ اندیش , نه تنها از گناه دست می کشد, بلکه از تجملات و زواید دنیا نیز متنفر می شود. د) ترک زمینه غیبت گاهی دوستان خاص , حرف هایی خاص , مجلسی خاص یا... زمینه غیبت کردن یا شنیدن آن را فراهم می کنند. اگر نمی توانید از غیبت نهی کنید و یا با زیرکانه مسیر حرف ها را عوض کنید, باید چنین محیطهایی راترک کنید و گرنه غیبت کردن برایتان عادی می شود. ه ) مراقبه و محاسبه پیش از سخن گفتن بر آنچه می خواهید بگویید, دقت و تائمل کنید اگر غیبت است , ترک کنید. این مراقبه را باید تا وقتی انجام دهید که غیبت ترک شود. شبانگاه به محاسبه بپردازید. اگر غیبتی از شما صادر نشده است , خدا را شاکر باشید و اگر - پناه بر خدا - غیبتی کرده اید, هم برای خود و هم برای غیبت شونده استغفار کنید و دوباره تصمیم بر ترک غیبت بگیرید. در آخر تائکید می کنیم که این راهکارها را دقیقا به کار گیرید تا به نتیجه مطلوب برسید و گرنه بدون عمل بهترین راهکارها هم عقیم می ماند.براى از دست دادن این حالت باید اراده اى جدى و قوى داشته باشید و از شنیدن یا گفتن هر غیبتى هر اندازه هم به نظرتان کوچک و سطحى مى آید اجتناب ورزید زیرا در روز قیامت جوابى براى آن نخواهید داشت. در این رابطه به برنامه اى که پیشنهاد مى شود به مدت 40 روز عمل کنید و نتیجه را در صورت تمایل براى ما ارسال دارید. امید است ان شأالله براین مسأله که از گناهان خطرناک است غالب شوید: 1) هر ده روز یک بار بحث غیبت را در کتاب گناهان کبیره مطالعه کنید. 2) هر روز صبح با خدا «شرط» کنید که امروز غیبت نمى کنم. در طول روز کاملا مراقب رعایت این شرط باشید و جدا بکوشید براى اولین بار از آن تخلف نکنید. شب هنگام خواب اعمال روزتان را وارسى کنید. اگر مرتکب غیبت شده اید تعداد دفعات آن را ثبت کنید و براى مبارزه با آن توبه نمایید و براى خود تنبیهى قرار دهید مثلا تصمیم بگیرید با دوستى که نزد او بیشتر غیبت مى کنیدیک روز رفت و آمد و گفت وگوى غیر ضرورى نکنید یا در جایى که بیشتر غیبت هست شرکت نکنید یا یک روز روزه بگیرید. شرح این عمل را نیز در ستون واکنش ثبت نمایید. تمام چهل روز را با ذکر تاریخ به دقت طبق آن عمل کنید.برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:منابع اصلی اخلاق اسلامی:-راه روشن, ترجمه مهجه البیضاء فیض کاشانی- اخلاق اسلامی, ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی- معراج السعاده، ملا احمد نراقی- نقطه های آغاز در اخلاق عملی آیت الله مهدوی کنی - اخلاق در قرآن (3 جلد) مصباح یزدیمنابع بیشتر:- خودشناسی برای خودسازی، مصباح یزدی- تهذیب نفس، ابراهیم امینی- مقالات استاد محمد شجاعی- خودسازى، شهید باهنر- خودسازى، محمد یزدى- جهاد با نفس، ج 3، حسین مظاهرى .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image