کلام /

تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه

شيعيان در عزاداری سومين امام خود حسين بن علی-ع- استناد می ‌كنند به اين كه پيامبر اسلام-ص- و علی بن ابي طالب-ع- نيز در عزای حسين بن علی گريه كرده‌اند، كه چنين چيزی معقول نيست؟


بدون ترديد يكی از مصيبت های جانسوز و فراموش نشدني در تاريخ اسلام، حادثه جانگداز عاشورا و كربلاست؛ به طوری كه پيامبر ـ صلی الله عليه و آله ـ بارها درباره اين حادثه سخن فرموده و ضمن پيشگویی ‌هایی از چگونگی وقوع آن، بر شهادت مظلومانه فرزندشان امام حسين ـ عليه السّلام ـ اشك ريخته‌اند. در اين نوشتار نگاهی شده است به سيره آن حضرت درباری حادثه كربلا به نقل از منابع معتبر اسلامی. پيامبر اكرم(صلی الله عليه و آله)نسبت به حوادث و جرياناتی كه امت اسلامی با آن روبرو بوده و يا پس از ايشان روبرو می ‌شده‌اند، از راه وحی و علم الهي آگاه بوده‌اند و اين حقيقت را در مناسبت‌های گوناگون ابراز داشته‌اند. در روايات وارد شده كه آن حضرت هرگاه امام علي ـ عليه السّلام ـ را مي‌ديد، به ايشان احترام گزارده و به طور مكرّر می ‌فرمودند: «پدرم به قربان شهيد بي‌ياور!» و از كيفيت صبر و تحمل وی در برابر حوادث ناگوار می پرسيدند. روزی پيامبراكرم ـ صلی الله عليه و آله ـ با دست، به سر و محاسن امام علی-عليه السّلام-اشاره ‌نموده و ‌فرمودند: «چگونه است صبر تو در آن زمان كه محاسنت با خون سرت رنگين گردد؟» درباره امام حسين ـ عليه السّلام ـ نيز چنين پيشگویی هايي از آن حضرت نقل شده است، هرگاه اندوه آن حضرت شدت می يافت، حسين ـ عليه السّلام ـ را در ‎آغوش گرفته و او را به مسجد می آورد، اشك از چشمان مبارك شان جاری می شد و تربت كربلا را به دست گرفته، كودك شيرخوار خود را به اصحاب نشان داده و مي‌فرمودند: «امتم فرزند مرا خواهند كشت و اين خاك كربلای اوست!» سپس نحوه شهادت امام حسين ـ عليه السّلام ـ را بيان داشته و می ‌فرمودند: «اندوه و بلا! وای از اندوه و بلا! كربلا سرزمين اندوه و بلا.» اين ها نكاتی است كه در روايت‌های فراوانی وجود دارد كه در اين بخش به بعضی از آن ها اشاره خواهد شد: 1.گريه پيامبر اكرم-صلی الله عليه و آله-هنگام ولادت امام حسين ـ عليه السّلام ـ حافظ احمدبن حسين بيهقی به نقل از علی بن حسين ـ عليه السّلام ـ و آن حضرت از اسماء بنت عميس روايت می ‌كند كه گفت: «من در ولادت حسن و حسين عليمها السلام، قابله جد‌ه‌ات فاطمه ـ سلام الله عليها ـ بودم. وقتی حسين ـ عليه السّلام ـ به دنيا آمد،‌ رسول خدا ـ صلی الله عليه و آله ـ به سراغ من آمد و فرمود: ای اسما فرزندم را بياور. حسين ـ عليه السّلام ـ را در پارچه سفيدی قنداق كرده به دست آن حضرت دادم. در گوش راست اذان و در گوش چپ ايشان اقامه گفتند، آن گاه او را در دامن خود گذاشته و گريستند! عرض كردم پدر و مادرم فدايت، چرا گريه می كنيد؟ فرمود: بر اين پسرم! گفتم: او كه هم‌اكنون متولد شده است. فرمود: اي اسما! پسرم را گروه ستمگران خواهند كشت، خداوند شفاعتم را به ايشان نرساند! آن گاه فرمود: ای اسما اين مطلب را برای فاطمه مگو، چون تازه بچه‌دار شده است.» در اسلام اين نخستين مجلسی بود كه برای عزای حسين شهيد منعقد شد و گوش دنيا تا آن روز نشنيده بود كه در روز ولادت، به جای مجلس سرور و شادی، مجلس ماتم بپا كنند و در ساعت اول ولادت، به جای تبريك، خبر از شهادت طفل تازه به دنيا آمده بدهند! تاريخ از زمان آدم تا خاتم هرگز چنين رخدادی به خود نديده است كه چون فرزندی به دنيا آمده باشد، به جای هدايای مسرت ‌بخش، خاك قتلگاه او را به جدش اهدا كنند! 2. خوابی كه ام‌الفضل ديد ام‌ الفضل می ‌گويد: «به محضر رسول خدا ـ صلی الله عليه و آله ـ وارد شدم و عرض كردم ديشب خواب بسيار ناراحت كننده‌ای ديدم. حضرت فرمود: خوابت را نقل كن. عرض كردم: در خواب ديدم گويا قطعه‌ای از بدن مبارك شما جدا و در دامن من گذاشته شد! حضرت فرمود: رأيت خيراً تلد فاطمة غلاماً فيكون في حجرك، فولدت فاطمة الحسين فكان في حجري كما قال رسول الله ـ صلی الله عليه و آله ـ فدخلت يوماً الی رسول الله ـ صلی الله عليه و آله ـ فوضعته فی حجره ثم حانت منی التفاته فاذاً عينا رسول الله تهرقان من الدموع فقال يا نبی الله بأبی أنت و امی مالك قال: اتانی جبرئيل عليه الصلاة و السلام فاخبرنی ان أمتی ستقتل ابنی فقلت هذا؟ فقال نعم و أتانی تربة حمراء؛ خواب خوبی ديده‌ای، از فاطمه ـ سلام الله عليها ـ فرزندی به دنيا مي‌آيد و در دامن تو رشد مي‌كند. چندی بعد فاطمه حسين را به دنيا آورد؛ چنانچه رسول خدا ـ صلی الله عليه و آله ـ فرموده بود. روزی بر آن حضرت وارد شدم. حسين را در دامن خود نشاند و چشمانش پر اشك شده و گريست. عرض كردم پدر و مادرم به قربانت، ای رسول خدا! شما را چه شده است؟ فرمودند: جبرئيل نازل شد و خبر داد كه امتم فرزندم حسين را به قتل می ‌رسانند. گفتم اين فرزند را؟ فرمودند: آری. سپس خاك سرخی را به من دادند.» و اين خاك همان خاكی بود كه ساليان بعد حسين(ع) بر روی آن به شهادت رسيد. 3.سوگواری پيامبر-صلی الله عليه و آله- در منزل ام‌المؤمنين ام‌سلمه ام‌سلمه می ‌گويد: «حسن و حسين ـ عليهما السّلام ـ در جلو پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در خانه من مشغول بازی بودند، جبرئيل نازل شد و گفت: يا محمد! ان امتك تقتل ابنك هذا من بعدك فأومأ بيده الی الحسين فبكی رسول الله ـ صلی الله عليه و آله ـ و وضعه الی صدره ثم قال رسول الله ـ صلی الله عليه و آله ـ وديعة عندك هذه التربة و قال رسول الله ـ صلی الله عليه و آله ـ يا أم سلمة اذا تحولت هذه التربة دماً فاعلمی ان ابنی قد قتل؛( ای محمد! امت تو فرزندت حسين را شهيد خواهند كرد. آنگاه رسول خدا ـ صلی الله عليه و آله ـ گريست، سپس حسين ـ عليه السّلام ـ را در ‎آغوش گرفته و به سينه چسبانيد و فرمود:اين تربت در نزد تو امانت باشد. خاك را بوييدند و فرمودند: ای ام‌سلمه! هرگاه اين تربت رنگ خون به خود گرفت، بدان كه فرزندم حسين به شهادت رسيده است.) در اين جا مناسب است به اين نكته اشاره شود كه ام‌سلمه دخترعمه پيامبر ـ صلی الله عليه و آله ـ از همسران پاكدل و وفادار رسول اكرم ـ صلی الله عليه و آله ـ است كه زفاف علی و زهرا در حجره او رخ داد.آيه تطهير بر اصحاب كسا در منزل او نازل شد و پيامبر ـ صلی الله عليه و آله ـ در همان ماجرا او را در مسير خير شمرد. ام‌سلمه علاقه شديدی به اهل بيت داشت و از خسارت عميق و جبران‌ناپذيری كه در اثر شهادت آل‌الله گريبان امت اسلام را گرفت، به شدت اندوهگين بود. وقتی خبر شهادت سالار شهيدان را شنيد، با حالتی پريشان فرمود آيا به راستی چنين كردند؟ خداوند قبورشان را از آتش پر سازد. سپس گريست تا اين كه بيهوش شد و بر زمين افتاد. دلبستگي شديد ام‌سلمه سبب شد كه برپایی مجلس عزای آن حضرت رواج يابد. امام حسين-عليه السّلام-ام سلمه را مادر خويش می ناميد و او نيزايشان را فرزند خطاب می كرد. امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: «زمانی كه امام حسين-ع- عزم خروج به سوی عراق كرد، ام‌سلمه كسي نزد وی فرستاد و گفت: پسر عزيزم كجا می ‌خواهی بروی؟ فرمود مادر! اراده ی خروج به سمت عراق دارم.» ام‌سلمه حدود 7 سال همسر پيامبر و بيش از 50 سال با امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ از نزديك محشور و مأنوس بوده و از اصحاب سرّ آن بزرگواران به حساب مي‌آمده است. حضرت علی ـ عليه السّلام ـ كتاب جامعه را كه به وسيله املای رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ و دست خط امام علی ـ عليه السّلام ـ نوشته شده بود نزد او به وديعه گذاشت. 4.سوگواری رسول خدا-صلی الله عليه و آله -در منزل ام‌المؤمنين زينب حافظ ابويعلی از زينب دختر جحش روايت می كند: در يكی از روزها كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ در منزل من بود، امام حسين-ع- كه تازه راه افتاده بود در آن جا بود. وارد اتاق رسول خدا ـ صلی الله عليه و آله ـ شد. او را گرفتم. فرمود: «رهايش كن.» او را رها كردم، آن گاه وضو گرفته و به نماز ايستادند و هم چنان او را در آغوش داشتند هرگاه به ركوع می ‌رفتند او را بر زمين می‌نهادند. پس از نماز نشستند و گريستند. وقتي نماز تمام شد، عرض كردم: يا رسول الله! امروز موضوعی از شما مشاهده كردم، كه تا كنون مثل آن را نديده بودم. فرمودند:« جبرئيل آمد و خبر داد كه امتم اين كودك را می ‌كشند. به جبرئيل گفتم تربت او را به من نشان ده. جبرئيل خاك سرخ رنگی برايم آورد.» 5.گريه رسول خدا-صلی الله عليه و آله-در منزل ام‌المؤمنين عايشه عايشه می ‌گويد: روزی جبرئيل بر رسول خدا ـ صلی الله عليه و آله ـ نازل شد و به آن حضرت وحی نمود. حسين ـ عليه السّلام ـ نزد پيامبر ـ صلی الله عليه و آله ـ وارد شد و از شانه و پشت آن جناب بالا مي‌رفت و بازی می ‌كرد. جبرئيل گفت: « يا محمد! ان امتك ستفتن بعدك و يقتل ابنك هذا من بعدك و مدّ يده فأتاه بتربة بيضاء و قال في هذه الارض يقتل ابنك اسمها الطف. فلما ذهب جبرئيل خرج رسول الله الي اصحابه و التربة في يده و فيهم ابوبكر و عمر و علي و حذيفه و عمار و ابوذر و هو يبكی فقالوا ما يبكيك يا رسول الله فقال: أخبرنی جبرئيل ان ابنی الحسين يقتل بعدی بأرض الطف و جائنی بهذه التربة فأخبرني ان فيها مضجعه.» (اي محمد! به زودي امت تو فتنه مي‌كنند و اين فرزند كوچك تو را پس از تو خواهند كشت. آن گاه جبرئيل دست برد و خاك سفيد رنگي آورد و گفت: فرزندت در اين سرزمين كشته مي‌شود. نام آن طف است! پس از آن كه جبرئيل از نزد رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ رفت، آن حضرت در حالي كه خاك را در دست داشت و گريه مي‌كرد بر گروهي از يارانش كه ابوبكر، عمر، علي، حذيفه عمار و ابوذر در بين آن ها حضور داشتند وارد شدند و فرمودند: جبرئيل به من خبر داده است كه فرزندم حسين پس از من در سرزميني به نام طف كشته مي‌شود و اين خاك را به من نشان داده كه محل شهادت و قبر او در اين خاك خواهد بود.» به همين مضمون روايات فراواني از ام‌المؤمنين عايشه نيز نقل شده است. 6.گريه رسول خدا-صلي الله عليه و آله-در خانه امام علي-عليه السّلام- ابوالحسن عبيدلي عقيقي در اخبار المدينة به نقل از امام علي ـ عليه السّلام ـ مي‌گويد: «رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ براي ديدار به منزل ما آمدند، غذاي خزيره آ‌ماده كرده بوديم، ام‌ايمن هم كاسه‌اي از شير و طبقي از خرما براي ما فرستاده بود. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ از اين غذا ميل فرمودند ما نيز همراه ايشان تناول كرديم، آنگاه دست آن جناب را شستم. حضرت دست به سر و صورت و محاسن خود كشيدند، سپس رو به قبله دست به دعا برداشتند و با چشماني اشكبار سه‌بار خود را به زمين انداختند. نتوانستم سبب را جويا شوم، در اين ميان حسين ـ عليه السّلام ـ از پشت آن حضرت بالا رفت، مجدداً رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ گريستند، حسين ـ عليه السّلام ـ گفت: پدر جان از شماحركتي ديدم كه نظير آ‌ن را تاكون نديده بودم! رسول خداـ صلي الله عليه و آله-فرمودند: فرزندم! از ديدار شما مسرتي يافتم كه تاكنون اين طور خوش حال نشده بودم، اما حبيبم جبرئيل بر من نازل شد و مرا از كشته شدن تو آگاه نمود ... اين خبر مرا بسيار اندوه گين ساخت. از خداوند متعال براي شما خواستارخير و خوبي شدم.» 7.گريه پيامبر-صلي الله عليه و آله -در هنگام روبرو شدن بابني‌هاشم حافظ ابوبكر ابن ابي‌شيبه از عبدالله بن مسعود روايت كرده است: «همراه جمعي از صحابه در محضر رسول خدا-صلي الله عليه و آله -بوديم، گروهي از بني‌هاشم به سوي آن حضرت مي‌آمدند؛ چون چشم پيامبر -صلي الله عليه و آله-به آنان افتاد، چشمان مباركشان غرق در اشك شد و رنگ رخسارشان دگرگون گرديد. ابن مسعود مي‌گويد: خدمت آن حضرت عرض كردم در چهرة شما آثار ناراحتي مي‌بينم؟ فرمود: ما اهل بيتي هستيم كه خداوند متعال آخرت را براي ما، بر دنيا ترجيح داده است. اهل بيتم پس از ما بلاها خواهند ديد و از بلاد خويش طرد خواهند شد، تا آن كه قومي از ناحيه شرق با پرچم‌هاي سياه بيايند و حق را خواستار شوند؛ اما امت، حق را به ايشان ندهند. ناگزير به مبارزه شوند و خواسته‌هاي خود را بر آن ها عرضه نمايند و ليكن مورد پذيرش آن ها واقع نشود، تا اين كه كار را به يكي از اهل‌بيت من واگذار كنند. او دنيا را هم چنان كه پر از ظلم شده است از عدل و داد پر خواهد ساخت. هركس از شما اين زمان را درك نمايد بايد به آنها بپيوندد؛ هرچند خود را با سينه و شكم روي يخ بكشد.» 8. گريه پيامبر-صلي الله عليه و آله-و اصحاب هنگام اطلاع از شهادت امام حسين-عليه السّلام در روايت آمده است: امام حسين ـ عليه السّلام ـ كودكي دو ساله بود. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ براي سفري آماده گرديدند، در همان گامهاي نخستين ناگهان توقف نموده و فرمودند: «انا لله و انا اليه راجعون». اشك از چشمان مباركشان جاري گرديد. علت گريه را جويا شدند، فرمود: «هذا جبرئيل يخبرني عن أرض بشط الفرات يقال لها كربلا يقتل فيها الحسين بن فاطمه ـ عليهما السلام ـ »؛ (هم اكنون جبرئيل مرا از سرزميني آگاه نمود، كه در كنار شط فرات قرار دارد و نامش كربلا است حسين ـ عليه السّلام ـ فرزند فاطمه ـ سلام الله عليها ـ در آن سرزمين به شهادت مي‌رسد.) از قاتل او جويا شدند؟فرمود: «رجل يقال له يزيد و كأني أنظر الي مصرعه و مدفنه»؛ (مردي كه نامش يزيد است، قاتل فرزندم خواهد بود و هم‌اكنون محل كشته شدن و دفن حسين را با چشم خود مي‌نگرم.) آنگاه پيامبر-صلي الله عليه و آله-با حالت غمگين و ناراحت از سفر برگشتند. سفر را ناتمام گذاشته، پس از پايان خطبه، دست راست را بر سر حسن-عليه السّلام-و دست چپ را بر سر حسين -عليه السّلام- گذاشت سپس دست مبارك را به سوي آسمان بلند نمود و فرمود: «اللهم ان محمداً عبدك و رسولك و نبيك و هذان أطأب عترتي و خيار ذريتي و... اللهم فبارك له في قتله و اجعله من سادات الشهداء اللهم و لاتبارك في قاتله و خاذله»؛ (بار الها! محمد بنده و پيامبر توست و اين دو، پاكان اهل‌بيت و برگزيدگان ذريه من و اصل و ريشه من هستند. اين دو را در ميان امتم به جانشيني خود مي‌گذارم. خدايا شهادت را براي حسين مبارك گردان و او را سرور قرار ده. خدايا براي قاتل و خوار كننده‌اش بركتي قرار مده!) زماني كه سخن پيامبر-صلي الله عليه و آله-به اين جا رسيد صداي مردم حاضر در مسجد به گريه بلند شد. حضرت فرمود: «أتبكون و لا تنصرونه؟»؛( آيا بر او گريه مي‌كنيد و او را ياري نمي‌كنيد؟) پس از آن از مسجد خارج شد و بعد از لحظاتي در حالي كه رنگشان متغير و چهره‌شان برافروخته بود به مسجد بازگشتند و با چشماني گريان فرمود: «ايها الناس اني خلفت فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي و مزاج مائي و ثمري لن يفترقا حتي يردا علي الحوض و اني لاأسئلكم في ذلك الا ما أمرني ربي أن أسئلكم المودة في القربي فانظروا ان لاتلقوني غداً علي الحوض و قد أبغضتم عترتي و ظلمتموهم»؛(اي مردم دو گوهر گرانبها در ميان شما برجاي مي‌گذارم؛ كتاب خدا و عترتم كه آميخته با آب حياتم و ثمره وجودم مي‌باشند. اين دو از هم جدا نخواهند شد تا هنگامي كه كنار حوض كوثر بر من وارد شوند و من در مورد اهل بيتم از شما چيزي جز دوستي آنان نمي‌خواهم و اين چيزي است كه پروردگارم به من دستور فرموده است. پس مواظب باشيد كه در روز قيامت در كنار كوثر شما را ملاقات نكنم در حالي كه با اهل بيتم دشمني نموده و بر آنان ستم كرده باشيد.) 9.گريه امام علي-عليه السّلام-وابن عباس درهنگام عبوراز سرزمين كربلا ابن عباس مي‌گويد: همراه علي-عليه السّلام- در جنگ صفين از سرزمين نينوا گذشتيم به من فرمود:« يا ابن عباس أتعرف هذا الموضع؟» قلت له ما اعرفه يا اميرالمؤمنين فقال-عليه السّلام-:« لو عرفته كمعرفتي لم تكن تجوزه حتي تبكي كبكائي» قال: فبكي طويلاً حتي اخضلت لحيته و سالت الدموع علي صدره و بكينا معاً و هو يقول: «أوه أوه مالي و لآل أبي سفيان مالي و لآل حرب، حزب الشيطان و اولياء الكفر صبراً ابا عبدالله...» ثم بكي بكاء طويلاً و بكينا معه حتي سقط لوجهه و غش عليه طويلاً ثم أفاقت؛( اي ابن عباس آيا اين سرزمين را مي‌شناسي؟ )عرض كردم خير،‌اي امير مؤمنان. آن حضرت فرمود: (اگر مثل من آن را مي‌شناختي از اين جا عبور نمي‌كردي مگر آنكه مانند من مي‌گريستي.) آنگاه شروع به گريستن كرد تا اينكه اشك محاسن ايشان را فراگرفت و بر سينه مباركشان جاري شد. ما نيز با آن حضرت گريستيم. علي ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمود: (شگفتا ما را با آل ابوسفيان و آل حرب، حزب شيطان و اولياي كفر، چه كار!)آن گاه بسيار گريست و ما نيز با او گريستيم، به گونه‌اي كه آن حضرت با صورت به زمين فرود آمد و از هوش رفت و پس از مدتي به هوش آمد. اصبغ بن نباته نيز مي‌گويد: همراه علي-عليه السّلام-از سرزمين كربلا گذر كرديم. محل سوار شدن، پياده شدن و محل ريختن خون هاي شهدا را به من نشان داد و فرمود: در اين محل جواناني از آل محمد -صلي الله عليه و آله-كشته مي‌شوند كه آسمان ها و زمين بر آن ها گريه خواهند كرد.» همچنين عبدالله بن نجي از پدرش نقل مي‌كند: در كنار علي ـ عليه السّلام ـ عازم جنگ صفين بوديم ناگهان علي ـ عليه السّلام ـ فرياد زد: « اصبر يا ابا عبدالله بشط الفرات قلت و ما ذا قال دخلت علي رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ ذات يوم و عيناه تفيضان قلت يا نبي الله أغضبك أحد؟ ما سال عينيك تفيضان؟ قال بل قام من عندي جبرئيل قبل فحدثني ان الحسين يقتل بشط الفرات...؛»(اي ابا عبدالله در كنار شط فرات توقف نما. عرض كردم مگر چه شده است؟ فرمود: روزي نزد رسول خدا وارد شدم، چشمان مباركش پر از اشك بود، عرض كردم: يا رسول الله كسي شما را ناراحت كرده است؟ چرا چشمانتان پر از اشك شده است؟ فرمود: نه! بلكه جبرئيل نزد من آمد و مرا از شهادت حسين در كنار شط فرات آگاه ساخت و گفت آيا از خاك آنجا مي‌خواهي؟ گفتم: بلي! آنگاه مشتي از خاك آنجا را به من داد، از آن زمان ريزش اشك امانم نمي‌دهد.) نكته آخر اين‌كه؛ علم پيامبر اكرم-صلي الله عليه و آله-و ائمه اطهار-عليهم السّلام-علم عادي بشري نيست بلكه علمي است الهي و برگرفته از نزول وحي علّمه شديد القوي كه روايات فراواني در بيان اثبات علم غيب و علم الهي معصومين، وجود دارد كه مورد قبول فريقين مي‌باشد. هم چنين اطلاع از آينده، به طور متواتر و مكرّر در كتب معتبر نقل شده است. حال چگونه مي تواند ادّعا كرد كه علم پيامبر-صلي الله عليه و آله-از شهادت حسين ابن علي-عليه السّلام-و سوگواري ايشان معقول نباشد؟! .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image