عشق شاعران مهدوی به امام، عشقی فراتر از نیازهای زمینی است /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

گفت و گو با یک پژوهشگر کانادایی مطرح شد؛ عشق شاعران مهدوی به امام، عشقی فراتر از نیازهای زمینی است منیر چکپار با یادآوری نقش شعر در ارتباط با امام غایب، ابعاد گوناگون شعر مهدوی را مورد بررسی قرار داد و گفت: عشق شاعران مهدوی به امام، عشقی فراتر از نیازهای زمینی است.


گفت و گو با یک پژوهشگر کانادایی مطرح شد؛ عشق شاعران مهدوی به امام، عشقی فراتر از نیازهای زمینی است منیر چکپار با یادآوری نقش شعر در ارتباط با امام غایب، ابعاد گوناگون شعر مهدوی را مورد بررسی قرار داد و گفت: عشق شاعران مهدوی به امام، عشقی فراتر از نیازهای زمینی است. شعر به عنوان یکی از قدیمی ترین و تأثیرگذارترین هنرهای بشری، همواره با استقبال مردم رو به رو بوده است و شعر های مهدوی نیز از این ویژگی بی نصیب نبوده اند. ارتباط عاطفی عمیق شاعران مهدوی با امام زمان(عج) و ابراز علاقه به امام از یک سو و حفظ حریم ها و محدودیت های دینی درباره امام مهدی(عج) از سوی دیگر، شعر مهدوی را به گونه ای ویژه از شعر بدل کرده است. خبرگزاری آینده روشن در گفت و گو با "منیر چاکپار"، شاعر و محقق کانادایی که سال ها در شعر اسلامی و به ویژه شعر مهدوی مطالعه کرده است، ابعاد گوناگون شعر مهدوی را مورد بحث قرار داده که بخش هایی از این گفت و گو را مرور می کنیم: لطفا خودتان را معرفی کنید و از سوابق و فعالیت های مهدوی خود بگویید. منیر چکپار هستم، در شهر تورنتو در کشور کانادا زندگی می کنم. در رشته اقتصاد تحصیل کرده ام و خوانده ام و کارشناس ارشد این رشته ام. در حال حاضر در اداره رفاه اجتماعی کانادا کار می کنم ولی از آن جا که یک مسلمان زاده هستم، همیشه به فعالیت های دینی و تبلیغی اشتغال داشته ام. چندین مقاله درباره امام مهدی(عج) نوشته ام و در چند همایش بین المللی شرکت کرده ام. امسال برای دومین بار به ایران سفر کرده ام و در هشتمین همایش بین المللی دکترین مهدویت، مقاله ام را ارائه دادم که در آن به بررسی شعر سه تن از شاعران مسلمان درباره امام مهدی(عج) پرداختم. اولین بار اگر اشتباه نکنم در سال ۲۰۰۸ بود که با انتخاب مقاله ام به عنوان یکی از مقالات برتر این همایش، به دعوت مؤسسه آینده روشن به ایران سفر کردم. از فضای فعالیت های دینی در کشور کانادا بگویید و این که در آن جه به چه فعالیت هایی در عرصه مهدویت مشغول هستید؟ کانادا به لحاظ فعالیت های مذهبی تقریبا آزاد است. هر کس با هر دینی آن جا زندگی می کند و آزادی انجام فعالیت های دینی اش را دارد؛ البته تا جایی که امنیت ملی را به مخاطره نیندازد. ما در تورنتو مرکز بزرگ شیعه داریم و می توانیم آزادانه در آن جا گرد هم بیاییم. مثلا برای مراسم محرم یا ماه رمضان یا سخنرانی ها گرد هم جمع می شویم و از کشورهای مختلف سخنران دعوت می کنیم. اما با همه این ها، در کانادا مسلمانان به طور کلی همچنان در اقلیت هستند. از این بین، شیعه ها بیشتر در اقلیت هستند. با توصیفی که کردم، باید تدکید کنم که در کانادا نیاز بیشتری هست که مسلمانان با هم متحد باشند. چون اگر تفرقه میان آن ها وجود داشته باشد، غیرمسلمان ها اسلام را این گونه می بینند؛ یعنی هر عیب و نقص احتمالی را از جانب اسلام می بینند، نه مسلمانان. البته رفتار با مسلمانان در این کشور خوب است. گرچه در رسانه ها تعصباتی وجود دارد و گاهی دیده می شود که برخورد درستی با بعضی از آموزه های اسلامی مانند حجاب ندارند، ولی در مجموع فضای اجتماعی خوب است. بهانه آن ها برای مخالفت با این دسته از آموزه های اسلامی چیست و چرا در برابر این گونه آموزه ها جبهه می گیرند؟ آن ها همیشه این برچسب را به اسلام می زنند که زنان مسلمان سرکوب شده اند و مورد ظلم قرار گرفته اند. این ها دروغ هایی است که رسانه های کانادایی به تبعیت از رسانه های آمریکایی می گویند. البته پوشش اسلامی و حجاب در کانادا ممنوع نیست و مسلمانان می توانند برای گرفتن گواهینامه رانندگی، رفتن به دانشگاه و حضور در ادارات و اماکن عمومی حجاب داشته باشند، ولی گونه ای سیاسی بازی در مخالفت با این آموزه ها دیده می شود که به نظر من یک تبعیت کور از سیاست های امریکایی است. بد نیست اضافه کنم که بر اساس همان آزادی که به آن اشاره کردم، همان گونه که در کانادا مؤسساتی برای مسلمانان و با هدف گسترش اسلام فعالیت می کنند، غیرمسلمانانی هم هستند که آزادانه به فعالیت علیه اسلام مشغول اند و سعی دارند چهره اسلام را تخریب کنند. تا آن جا که می دانیم، مطالعات اسلامی شما بیشتر در حیطه شعر مهدوی متمرکز است و از آن جا که شعر یک هنر است و هنر هم با احساسات درونی انسان ها سر و کار دارد، فکر می کنید تأثیر هنر و احساسات تا چه اندازه برای تبلیغ و توسعه معارف دینی مؤثر باشد و جایگاه منطق و استدلال در ترویج فرهنگ مهدویت کجاست؟ سوال خوبی است. این نظر شخصی من است و ممکن است اشتباه باشد؛ من فکر می کنم اول عقل و بعد احساسات. بگذارید یک مثال برایتان بزنم درباره وجود خدا. نمی شود از کسی که اصلا به وجود خدا اعتقادی ندارد انتظار داشت که ناگهان شروع به عشق ورزیدن و دوست داشتن خداوند بکند. ابتدا باید بحث کرد و استدلال کرد و عقلانیت به خرج داد و به این نتیجه رسید که خداوند وجود دارد. بعد از این که اعتقاد به وجود خدا درونی شد، اعتقاد او به مرحله عمیق تر احساسات می رسد. در اینجاست که فرد به طور کامل و به معنی واقعی کلمه اعتقاد پیدا می کند که خداوند وجود دارد. وقتی هم که کسی بداند خدا وجود دارد، دوست دارد چیزهای بیشتر و بیشتری درباره او بداند. به همین ترتیب، هر چه شناخت او بیشتر شود، احساسات او هم بیشتر برانگیخته می شود. کسی که گرایش ها و استعداد های هنری داشته باشد، مثلا یک شاعر، می تواند این احساسات را به زیباترین و تأثیرگزارترین شکل ابراز کند. به عنوان مثال، در اشعار مولانا و عطار می بینیم که آن ها اول برای خود این را ثابت کرده اند که خدا وجود دارد و بعد شناخت بیشتری به دست آورده اند و بذر عشق به او را در دل کاشته اند. بنابراین نظر من این است که دانش و عقل گام های اول است که احساسات هنری هنرمند را برمی انگیزد. شاعرانی که اول درباره مفهومی به شناخت و درونی سازی نرسیده باشند، شعرهای مصنوعی می گویند یا مبتلا به کلی گویی می شوند. شما از عشق شاعران مهدوی به امام سخن می گویید و حال آن که هیچ یک از این شاعران در زمان حضرت نزیسته اند و او را ندیده اند و نمی شناسند. چطور معتقدید که عشق شاعران به امام یک عشق حقیقی است و نه زمینی؟ گمان نمی کنید که پرداختن به مهدویت در قالب شعر و احساسات، به این باور عمیق دینی لطمه بزند؟ سوال بسیار خوبی است. یکی از چیزهایی است که همیشه هنگام مطالعه شعرهای مهدوی و هنگام نوشتن مقاله هایم در جستجویش بوده ام، همین مسأله بوده است. همیشه گفته ام که آدم برای این که کسی را به واقع دوست داشته باشد، اول باید او را بشناسد. اگر کسی را نشناسید، نمی توانید دوستش داشته باشید. در جواب این که این شاعران چگونه امام را شناخته اند، می توانم بگویم از راه احادیث. با خواندن احادیث شناخت پیدا می کنیم و هر چه شناخت ما بیشتر شود، عشق به امام بیشتر در رفتار ما متجلی می شود. البته دقت در خود شعر و واژگان به کار رفته در شعر هم به ما می گوید که آیا فرد واقعا عاشق امام بوده است یا خیر. برای مثال، "حسین رجبعلی" که یک شاعر معاصر است و به انگلیسی شعر می سراید، در شعرش گفته: "اگر قرار باشد هزار سال زندگی کنم، به جایش آرزو می کنم که بتوانم تو را ملاقات کنم". به نظر من این نشانه عشق است. اگر عاشق کسی نباشید، این حرف را به او نمی زنید یا مدت زمان مدید منتظرش نمی مانید. بله، ممکن است افراط در شعر نیز سبب آسیب هایی هم بشود ولی این را نمی توان به همه گونه شعر و همه شاعران تسری داد. یکی دیگر از نشانه های عشق حقیقی به امام، فروتنی در برابر اوست. "من هیچم، تو بزرگی. من گناهکارم و تو پاک". بسیاری از این اشعار، برگرفته از روایات و احادیث مهدوی هستند. آن هایی که احادیث را خوانده اند و یا زندگینامه امامان را مطالعه کرده اند، زبان حقیقت دینی را می شناسند. پس شعر مهدوی را بیان دوباره احادیث و روایات مهدویت در قالب لطایف و ظرایف می دانید؟ بله، البته نباید انکار کرد که بخش زیادی از این شعر ها، بیان احساس فوق العاده قوی نسبت به امام است و این هم ایرادی ندارد. اگر شاعری بتواند این احساس عمیق را در قالب شعر بیان کند، گویی حرف دل شما را بیان کرده است و این نه تنها عیب به شمار نمی آید که تحقق یک آرزوست؛ زیرا همه ما دوست داریم عشق خودمان را به امام بیان کنیم و زمانی که شعر شاعران را می خوانیم، احساس می کنیم که حرف دل ما را به بهترین زبان بیان کرده اند. همه این ها معیارهایی است که با کمک آن ها می توان به این نتیجه رسید که عشق شاعران مهدوی به امام، عشقی حقیقی است که می توان آن را از عشق های ظاهری یا دروغین تفکیک کرد. می توان گفت که عشق شاعران مهدوی به امام، عشقی فراتر از نیاز های زمینی است. برخی شاعران بزرگ ما مثل حافظ یا نظامی در شعرهایشان از عشق به معشوقه ای زمینی حرف زده اند. آن ها این عشق زمینی را مسیری برای رسیدن به عشق الهی و حقیقی دانسته اند. در واقع آن ها از عشق به خدا یا امام زمان در شعرهایشان حرفی نزده اند. آیا شما اعتقاد دارید که این عشق های زمینی می تواند ما را به عشق حقیقی برساند یا معتقدید این عشق ها همگی منحرف و گمراه کننده و دور کننده ما از حقیقت هستند؟ بی شک عشق به آدم دیگر راهی برای رسیدن به عشق خداوند است. همان طور که در حدیثی داریم که "کسی که در برابر انسانی دیگر نتواند قدرشناس باشد، چطور می تواند در برابر خالق خویش شکرگذار باشد"؟ عشق زمینی مرحله ای ابتدایی و کوچک در راه رسیدن به عشقی بزرگ تر و حقیقی تر است. البته این محدود به دوست داشتن جنس مخالف نمی شود. مثلا این که برادری برادر خودش را دوست دارد، می تواند این محبت و عشق را مسیر دستیابی به عش محض کند. وقتی کسی در ابعاد کوچک تر عشق را تجربه می کند و آثارش را می بیند، آن وقت می خواهد عشق بزرگتری را هم تجربه کند و طعم آن را بچشد. مرجع : خبرگزاری آینده روشن .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image