پاسخ به شبهات کتاب سرخاب و سفیداب ج ۲- شماره ششم /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

پس از رحلت نبی اکرم ص انصار و مهاجرین در سقیفه بنی ساعده گرد آمدند و با شورای ایجاد شده، حضرت ابوبکر را به خلافت برگزیدند. روافض دائم بر این تجمع صحابه زبان اعتراض می‌گشاید و آنرا توطئهای علیه حضرت علی ع‌ جهت غصب خلافت الهی می‌داند!! چنانچه به علما و مراجع رافضی بگویی چرا حضرت علی ع‌ در سقیفه حاضر نشد تا از حق خود دفاع کند؟ در پاسخ می‌گویند که حضرت علی ع‌ مشغول تدفین و غسل دادن پیامبر اسلامص بوده و داشته به وصیت ایشان عمل می نموده و بنابراین نتوانسته در سقیفه بنی ساعده حاضر شود (و در معقول‌ترین حالات می‌گویند ایشان نمی‌دانستند، که در این صورت مساله علم غیب و سایر قضایا پیش می‌آید!) و اما سوال ما این است: چرا امام حسین ع‌ حج خود را رها کرد و آنرا نیمه تمام گذاشت تا به دعوت مردم کوفه به آنجا برود و به زعم شما خلافت الهی خود را از یزید غاصب پس بگیرد؟!! حضرت علی ع‌ هم می‌توانست غسل و تدفین نبی اکرمص را رها کند و به سقیفه برود تا از حق الهی خود دفاع کند. آیا فریضه حج، کمتر از غسل پیامبرص بود که دیگری نیز می‌توانست آنرا انجام دهد؟ چنانچه پاسخ دهند که حضرت علی ع‌ داشته به وصیت پیامبرص عمل می‌کرده است در پاسخ می‌گوئیم که وصیت و امر الهی در این مهمترین اصل دین (ولایت و خلافت به زعم شما) مهمتر است یا تدفین و غسل دادن بدن پیامبرص؟!! شما امامت و خلافت حضرت علی ع‌ را دستوری الهی و بسیار مهم می‌دانید و حتی فجایعی چون عاشورا و شهادت امامان و غیبت امام زمان و گمراهی مسلمین امروزی را بخاطر همان غصب خلافت در سقیفه می‌دانید، خوب جلوگیری از به وجود آمدن این همه انحرافات در اسلام، مهمتر بوده یا غسل دادن پیامبرص؟!!! آیا هیچکس دیگر در آنجا نبود که پیامبر را غسل کند؟ ما می‌دانیم که پیکر پیامبرص پس از سه روز دفن می‌گردد و بنابراین حضرت علی ع‌ می‌توانسته براحتی به سقیفه برود و سپس برای غسل و تدفین پیامبرص بازگردد. حتی حضرت علی ع‌ می‌توانسته لااقل یک نایب از جانب خود به سقیفه بفرستد تا از حقش دفاع کند یا حتی خود به سقیفه می رفت و یک نایب در خانه پیامبرص می‌گذاشت، ولی هیچکدام از این کارها انجام نشده است. امام حسین ع‌ حج خود را رها می‌کند، حج که عبادت و عملی فردی است، ولی تدفین پیامبرص را دیگران نیز می‌توانسته اند انجام دهند. به عقیده رافضیان، حضرت علی ع‌ مجهز به علم غیب بوده و بنابراین به راحتی و از قبل می‌توانسته متوجه توطئه صحابه شود و با تدبیری هوشمندانه و با استفاده از امدادهای غیبی و علم بی نهایت ولایت و کمک فرشتگان و کرامات و معجزات بیشمار و داشتن علوم گذشته و آینده، جلوی غصب خلافت الهی در سقیفه را بگیرد و چنانچه علمای رافضی طبق معمول بگویند که امام، همه جا به علم غیب خود رجوع نمی‌کند!! (یک طنز عجیب!) در پاسخ می‌گوئیم می‌شود بفرمائید چه جایی مهمتر از اینجا می‌باشد؟!! چطور امام زمان شما در وسط بیابان برای یک نفر شیعه ظاهر می‌شود؟!! و یا امامان دیگر برای یک نفر شیعه انواع کارها و معجزات عجیب را انجام می‌دهند؟!! ولی در جایی به این مهمی که خلافت برای همیشه غصب می‌شده و باعث فجایعی چون عاشورا و شهادت امامان و گمراهی امت اسلامی می‌شده، می‌بینیم که حضرت علی ع‌ از علم خود استفاده نکرده؟!! آیا لطیفه ای به این بامزگی شنیده بودید؟!!!! شما فقط سه پاسخ دارید یا بگویید حضرت علی نمی‌دانسته که علم غیب و عصمت منتفی می‌شود (ضمنا این سؤال پیش می‌آید که چطور ابوبکر و عمر که کنار علی بودند فهمیدند؟) و یا بگویید می‌دانسته ولی نرفته که می‌فهمیم خلافتی در کار نبوده! یا اینکه بگویید شستن پیکر پیامبر اسلامص (که صدها نفر دیگر برای اینکار صف کشیده بودند!) مهمتر بوده که من فکر نمی‌کنم در عصر حاضر، مغز مردم چنین پاسخهایی را قبول کند!


در پاسخ به این شبهه که چرا حضرت علی در سقیفه ...علاوه بر مطالبی که در شبهه های قبل در مورد تقیه عرض کریم، می گوییم:با اینکه امامان و پیشوایان معصوم‰ از حوادث و گرفتاری ها آگاه بودند و علم غیب داشتند اما نباید مشکلات زندگی خود را با استفاده از این سلاح غیبی برطرف سازند و علل و انگیزه ی حوادث ناگوار را با استفاده از این علم و آگاهی خنثی کنند و گره خصومت و اختلاف با افراد را با این آگاهی بگشایند و از این ابزار برنده و قوی زمانی میتوانند استفاده کنند که با اذن و اراده ی الهی توام و همراه باشد و اذن الهی غالبا در زمانی است که ولی زمان با اعمال این ابزار،نبوت وپیوند خود را با مقام ربوبی ثابت و مبرهن سازد نه در هر کار شخصی و... مثلا یک مامور انتظامی به سلاحهایی مانند تفنگ و مسلسل مجهز است ولی حق ندارد این سلاحها را به جز در موارد خاصی که به او اجازه داده شده است بکار ببرد و...چنانچه در رابطه با حالات پیامبر… آمده است که پیامبر… در مسجد بود به وی خبر دادند که حال فرزند عزیزش ابراهیم وخیم است پیامبر به خانه آمد و فرزند خود را در آغوش گرفت و درحالی که چشم به چهره ی او دوخته بود چنین گفت: ابراهیم عزیز کاری از من برای تو ساخته نیست تقدیر الهی نیز بر نمیگردد،چشم پدرت در مرگ تو گریان و دل او محزون و اندوهگین است ،ولی هرگز سخنی که موجب خشم خدا گردد بر زبان جاری نمیسازم و ...( مناقب ابن شهر آشوب چاپ قدیم ج 2 ص 261)و پیامبر در دوران رسالت خود 3 سلاح ماوراء طبیعی در اختیار داشت که هرکدام میتونست در لحظات حساس و در پیشامدهای ناگوار اوضاع را دگرگون سازد و با استفاده از آنها میتوانست سلامت فرزند خود را باز گرداند ولی هرگز ازاین سلاحها استفاده نفرمود.این سه سلاح عبارتند از 1- اعجاز 2- دعای مستجاب 3- آگاهی غیبی پیامبر…میتوانست از طریق اعجاز و ولایتی که دارد(همان ولایتی که حضرت مسیح† برای تصرف در جهان طبیعت داشت و در زنده کردن مردگان و باز گرداندن سلامتی به بیماران صعب العلاج از ان استفاده میکرد ) به فرزند خود سلامت و بهبودی بازگرداند،پیامبر… میتوانست به برکت دعای مستجاب که به وی داده شده بود و هر موقع دعا میکرد دعای او مستجاب میشد وضع فرزند خود را دگرگون سازد و...پیامبر… میتوانست از طریق آگاهی غیبی عوامل بیماری را قبلا در نطفه خفه سازد تا اصلا فرزند او گرفتار چنین بیماری نگردد.اما پیامبر در این مورد و موارد دیگر از این سه سلاح برنده استفاده نکرد و گام از مجاری طبیعت و اسباب عادی بیرون ننهاد، چرا؟ برای اینکه این اسباب و ابزار غیر عادی برای اهداف دیگری به پیامبر… داده شده است.و هکذا درباره ی زندگی معصومین زمانی که مشاهده میکنیم ،میبینیم که راه ورسم زندگی آنان با افراد دیگر چنان تفاوتی نداشته است،همانند آنان مریض و بیمار میشدند به تجویزهای پزشکی و داروهای آنان متوسل میگشتند و در مسائل اجتماعی و در نبرد و جهاد از ابزار طبیعی و علوم عادی استفاده میکردند و پیوسته گروهی را اعزام میکردند تا جریانها را برای انها گزارش کنند ،این همه به خاطر این است که استفاده از وسیله ی اعجاز ومانند ان جز در موارد خاص مجاز نبوده است.پیشوایان بزرگ اسلام ‰ در سخنان خود مارا متوجه به این موضوع ساخته که از باب شاهد بر مطلب یک نمونه یاد آور میشویم:1- عبدالله بن رافع منشی امیر المؤمنین علی †میگوید :که امام ،ابو موسی اشعری را برای حاکمیت و داوری به دومة الجندل اعزام نمود وبه او چنین فرمود: احکم بکتاب الله و لا تجاوزه و....یعنی به کتاب خداوند داوری کن و از دستورات آن پا فراتر مگذار و ..، وقتی ابوموسی راه افتاد امام † فرمود : میبینم که او فریب خواهد خورد.ابو رافع میگوید به امام † عرض کردم : چرا او را میفرستید در حالی که میدانید او فریب خواهد خورد ؟ امام † فرمودند: یا بنی لو عمل الله فی خلقی بعلمه...( پرسشها و پاسخهای ایت الله جعفرسبحانی ص161-164)،فرزندم اگر بنا باشد خدا درباره ی بندگان خود به علم خویش عمل کند نباید با اعزام پیامبران به آنها احتجاج نماید (زیرا او میداند که گروهی هستند که خواه بر آنان پیامبر بفرستند یا نفرستند به او ایمان نخواهند آورد،با این حال پیامبرانی اعزام میکند)امیرالمؤمنین† با یاد آوری علم و آگاهی پایان ناپذیر خدا متذکر میگردد که من موظفم در زندگی عادی خود، از در اسباب و علل عادی وارد شوم و آگاهی ماوراءطبیعی من ملاک نیست و ...( شرح نهج البلاغه ابن ابی حدید ج 1 ص 174)2-جواب دیگر اینکه در قضیه ی سقیفه بنی ساعده که حق مسلم آن حضرت را غصب کردند و تمام امتیازات آن حضرت را نادیده انگاشتند حکایت از مظلومیت آن حضرت دارد چنانچه خود آن حضرت پس از گذشت 25 سال از ماجرای سقیفه در یکی از خطبه هایی که که پس از شهادت محمدابن ابوبکر (حاکم مصر به دست ایادی معاویه به وقوع پیوست ) ایراد نموده پرده از این حقیقت برداشت و چنین فرمود:فنظرت فاذا لیس لی معین الا اهل بیتی ....یعنی نگاه کردم دیدم که برای گرفتن حق خود یاوری جز خاندان خویش ندارم و اگر اقدام میکردم همه کشته میشدند و لذا به مرگ انان راضی نشدم ،چشمهای پر از خاشاک را بستم و با همان گلویی که گویا در آن استخوان گیر کرده بود(جرعه ی حوادث)را نوشیدم و با اینکه تحمل گلوگرفتگی و نوشیدن جرعه ی حوادث از حنظل هم برای من تلخ تر بود اما شکیبایی کرده و صبر نمودم.این عبارت اگرچه خیلی کوتاه و مختصر است ولی حکایت از عمق فاجعه و شدت ناراحتی آن در دوران پس از شهادت پیامبر… را میکند،چنانچه ابن ابی حدید در رابطه با عمر به این مطلب اعتراف نموده و میگوید: عمر همان کسی است که پایه های خلافت ابوبکر را محکم کرد و مخالفین او را در هم شکست او بود که شمشیر زبیر را هنگامی که از غلاف بیرون کشیدوگفت خلافت باید به اهلش برسد،شکست، و نیز به سینه ی مقداد کوبید و سعد بن عباده را در سقیفه زیر لگد گرفت و گفت سعد را بکشید که خدا او را بکشد و بنی حباب بن منذر را له کرد ،و او بود که هاشمیون را که در خانه فاطمه‡ پناهنده شده بودند تهدید کرد و آنان را از خانه خارج نمود واگر او نبود کار ابوبکر و امور او روبراه نمیگردید(سوالات ما ،دکتر حسین تهرانی ص182-206)سوال ما از شما شبهه گر(وهابیت) این است که چرا یکطرفه به قاضی میروید؟ آیا در این مطلب فکر کرده اید که چرا در شورای سقیفه بنی ساعده به علی † خبر ندادند و از آن حضرت طلب مشورت نکردن مانند جاهای دیگر که وقتی کارشان به بن بست میرسید از حضرت راه چاره جویا میشدند و...آیا غیر از این است که میخواستند حق مسلم آن حضرت را غصب کنند و...؟ و چرا حرمت پیامبر را حفظ نکردند در حالیکه جنازه ی مبارک پیامبر… به خاک سپرده نشده بود اهل بیت آن حضرت را رها کردن و دنبال مقام و ریاست و هواهای خود رفتند؟ و چراهای دیگر.و چرا یزید و دستگاه اموی آن قدر اوضاع را برای امام حسین نامساعد ساخت که امام حسین† برای اینکه حرمت حرم شکسته نشود و خونش توسط جاسوسان و ماموران مخفی یزید در حرم امن خداوند ریخته نشود حجش را تبدیل به عمره نمود و مکه را ترک کرد درحالیکه دیگران بسوی حج می آمدند و.... .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image