تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

قبلاً در جايي خوانده بودم كه در طول عمر با بركت پيامبر هيچ كس ايشان را در حال انداختن آب دهان يا بيني نديده است . اما چندي پيش در كتابي خواندم كه پيامبر آب بيني خود را نمي انداخت مگر اينكه در دست يكي از صحابه قرار گيرد و آنها آن را به عنوان تبرك بر سر و سينه خود مي ماليدند. مي خواستم ببينم كدام يك از اين دو مطلب صحت دارد؟


شکي نيست که آب دهان مبارک رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از برکت خاصي برخوردار می باشد. آن حضرت بارها با آب دهان خويش بر زخم ها يا محل درد اعضاي ياران خويش ماليده است و به برکت آب دهان ايشان، آن زخم و درد بهبود يافته است. شيخ مفيد در خصوص حوادث جنگ خيبر مي نويسد: « رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ علي را طلبيد علي ـ عليه السلام ـ در حالی که او گرفتار چشم درد شديدي شده بود به طوري که نمي توانست از خيمه بيرون آيد، به عرض رسيد که علي به درد چشم مبتلا شده، دستور فرمود: او را بياوريد، پس دست علي را گرفتند و خدمت رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آوردند، آن حضرت با آب دهان مبارک خويش را به ديدگان او مالیدند و چشمان علي ـ عليه السلام ـ بهبود يافت.، پس آن حضرت پرچم را به أمير المؤمنين ـ عليه السلام ـ داد، و قلعه خيبربه دست کارگشاي او گشوده شد». در همين جنگ بود که حسّان بن ثابت از رسول اللّه ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اجازه خواست که شعري بسرايد. پس پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اجازه فرمود، و حسّان نیز اینچنين سرود: و کان عليا ارمد العين يبتغي دواء فلّما يحسّ مداويا شفاه رسول اللّه منه بتفلة فبورک مرقيّا و بورک راقيا در آن روز علي ـ عليه السلام ـ به چشم درد مبتلا بود و به دنبال دوايي بود، امّا هنگامي که دوايي براي درد خود نيافت، رسول اللّه ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با آب دهان خود او را شفا داد و چه مبارک بود آب دهان پيامبر و چه مبارک بود چشمان علي ـ عليه السلام ـ . بيهقي مي نويسد: «در جنگ بدر خبيب بن عدي ضربتي سخت خورد چنان که گوشت و پوست محل زخم برگشت، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آب دهان خويش را روي زخم او افکند و با ملايمت بر آن دست کشيد و آن را به حالت اوّل در آورد و همان دم زخم جوش خورد». واقدي در حوادث غزوه احد آورده است: «تيري به (ابو رهم غفاري) خورد که در گلوي او جا گرفت، او پيش پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آمد و آن حضرت آب دهان خويش را به محل زخم ماليد و او بهبود يافت، از اين روي ابو رهم را «سربريده» مي ناميدند». از اين موارد در تاريخ بسيار نقل شده است علاوه بر اين در برخي از موارد نقل شده که اصحاب اجازه نمي دادند آب وضوي آن حضرت روي زمين بريزد و تلاش مي کردند از آن آب به عنوان برکت بهره ببرند. اما در خصوص سخني که گفته شد به اینکه : پيامبر آب بيني خويش را نمي افکند مگر اين که در دست يکي از صحابه قرار مي گرفت و آنها به عنوان تبرک آن را مي گرفتند، تنها يک روايت آن هم در مغازي واقدي ذکر شده است. ما ابتدا روايت واقدي را ذکر مي کنيم سپس همين روايت را با ساير منابع مي سنجيم. و ثابت خواهيم کرد که تنها در اين منبع تاريخي سخن از آب بيني پيامبر است، اما در ساير منابع اين گونه نيست. علاوه بر اين، چنين سخني با عقل هم سازگار نيست. پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در اوج ادب و حيا بوده است کسي که بايد در اخلاق و رفتار نمونه و الگو باشد هرگز نمي توان چنين نسبتي به او داد که در جمع آب بيني بيندازد. روايت واقدي وروايات ساير منابع مربوط به صلح حديبيه مي باشند يعني زماني که عروة بن مسعود براي مذاکره با مسلمانان ابتدا نزد پيامبر و يارانش آمد سپس نزد قريش رفت و آن چه ديده بود را گزارش کرد. واقدي مي نويسد: «عروة بن مسعود سوار شد و به حضور قريش آمد، و گفت: من به دربار پادشاهان رفته ام، پيش خسرو و هرقل و نجاشي بوده ام و به خدا قسم هيچ پادشاهي را نديده ام که ميان اطرافيان خود آن قدر مورد اطاعت باشد که محمد ميان اصحاب خود. به خدا قسم ياران محمد هيچ گاه بر او چشم نمي دوزند، و صداي خود را در محضر او بلند نمي کنند، و کافي است که او فقط به کاري اشاره کند تا انجام شود، اگر ترشحي از بيني و دهان او بشود در دست يکي از يارانش قرار مي گيرد که به قصد تبرک به پوست خود مي مالد، و هر گاه که وضو مي گيرد بر گردش جمع مي شوند، که به قطره اي از آن دست يابند». اما همين واقعه تاريخ در ساير منابع به صورتي ديگر آمده است. ابن هشام به عنوان اولين سيره نگار مي نويسد: «عروة از جاي برخاست تا به نزد قريش برگردد ولي متوجه شد که مسلمانان احترام فوق العاده اي براي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ قائل هستند، آب وضوي او را نمي گذارند بر زمين بريزد و براي تبرک هر قطره آن را مي برند اگر تار موئي از سر و صورت او بيفتد فورا آنرا از زمين برداشته حفظ مي کنند، از اين رو وقتي پيش قريش آمد گفت: اي گروه قريش من به دربار پادشاهان ايران و امپراطوران روم و سلاطين حبشه رفته ام، و به خدا احترامي که اطرافيان محمّد از او مي کنند بيش از احترامي است که اطرافيان پادشاهان مزبور نسبت به آنها معمول مي دارند». در تفسير مجمع البيان نيز آمده است: «عروه به سوي ياران خود بازگشت و به آنان گفت: ياران محمّد عجب ملّتي هستند! به خدا سوگند من بر پادشاهان وارد شدم و بر قيصر روم و کسراي فارس و نجاشي حبشه وارد شدم به خدا هيچ پادشاهي را نديدم که يارانش به اندازه ياران محمّد او را تعظيم نمايند، هر گاه به آنان فرماني مي دهد فورا به اجراي آن مي شتابند، و هر گاه وضوء مي گيرد مي خواهند بر سر قطرات آب وضويش همديگر را بکشند، و هر گاه در پيشگاهش سخن مي گويند آهسته حرف مي زنند». طبري نيز مي نويسد: «عروه در کار ياران پيامبر دقيق شده بود و مي گفت: «به خدا وقتي پيامبر آب دهان مي انداخت يکي شان آن را به دست مي گرفت و به صورت و پوست خود مي ماليد و چون فرماني مي داد در انجام آن به هم پيشي مي گرفتند و چون وضو مي گرفت براي گرفتن آب وضوي او کارشان به کشمکش مي رسيد، وقتي پيش او سخن مي کردند آهنگ شان ملايم بود و از روي تعظيم خيره در او نمي نگريستند وقتي عروه پيش ياران خويش برگشت گفت: اي قوم بخدا به دربار شاهان رفته ام، دربار کسري و قيصر و نجاشي را ديده ام اما هيچ يک از پادشاهان به نزد کسانش چون محمد در ميان ياران خويش بزرگ و عزيز نبوده است». ابن اثير نيز آورده است: «عروه به ياران پيغمبر نگاه کرد و توجه نمود (که وضع آنان را بشناسد). به خدا هر گاه پيغمبر آب دهان مي انداخت در گرفتن آن (و تبرک بدان) مسابقه کرده بر تن و روي خود مي ماليدند اگر امر مي داد به اطاعت مبادرت مي کردند و اگر وضو مي گرفت بر گرفتن آب وضوي او کشمکش و جنگ مي کردند. هرگز به روي او خيره نمي شدند (براي تعظيم و احترام) عروه نزد ياران خود (قريش) برگشت و گفت. اي مردم من بر خسرو و قيصر و نجاشي (پادشاه حبشه) وارد شده بودم هرگز قومي باين اندازه نديده بودم که پادشاه خود را تعظيم و تکريم کنند». نتيجه گيري: در بين منابع تاريخي تنها در المغازي واقدي اشاره شده که اصحاب، آب بيني رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را به عنوان تبرک به بدن و لباس خويش مي ماليدند. اين مطلب در ساير منابع نيامده است. بنابراين بايد خبر واحدي که از واقدي نقل شده را کنار بگذاريم. علاوه بر اين اگر مطلبي در منابع تاريخ آمده باشد اما با عقل سازگار نباشد نبايد مورد توجه و پذيرش قرار گيرد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image