تغییر مفاهیم بنیادین عشق، خدا، عرفان و معنویت در اندیشه دبی فورد /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

خطر بزرگی که از ناحیه این از خدا بی خبران خداجوی متوجه جوانان ماست تغییر مفاهیم بنیادی است. آن‌ها زیرکانه و البته متعمدانه معانی بلند و اصیل برخی الفاظ را در لابلای توصیه‌ها و مراقبات و داستان‌ها و مدیتیشین‌های خود تغییر می‌دهند، بدون اینکه کسی خبردار شود. البته نظام فکری مخاطب را بر هم می‌زنند و شاکله شخصیتی او را در پس پرده بی‌خبری عوض می‌کنند، بی‌آنکه خود متوجه این تغییر بی‌صدا شود. مفاهیم الفاظی مانند خدا، عشق، عرفان، معنویت.


خطر بزرگی که از ناحیه این از خدا بی خبران خداجوی متوجه جوانان ماست تغییر مفاهیم بنیادی است. آن‌ها زیرکانه و البته متعمدانه معانی بلند و اصیل برخی الفاظ را در لابلای توصیه‌ها و مراقبات و داستان‌ها و مدیتیشین‌های خود تغییر می‌دهند، بدون اینکه کسی خبردار شود. البته نظام فکری مخاطب را بر هم می‌زنند و شاکله شخصیتی او را در پس پرده بی‌خبری عوض می‌کنند، بی‌آنکه خود متوجه این تغییر بی‌صدا شود. مفاهیم الفاظی مانند خدا، عشق، عرفان، معنویت. وقتی خدا که بارها در لابلای سطور کتاب به اطاعت از او سفارش شده است به شعله درونی و خود حقیقی تعریف می‌شود؛ وقتی عشق، حاصل جمیع احساسات درونی از قبیل خشم و شهوت و تنفر و حسادت معنا می شود؛ وقتی رسیدن به معنویت در گرو اشباع غریزه جنسی تحدید می شود، صدای زنگ خطر را باید شنید که بنیان فکری جوانان مسلمان ما را به مخاطره انداخته است. برای کسی که با دست نوشته های این پرچم داران گمراهی آشناست روشن است که یکی از اصلی‌ترین عوامل موفقیت این افراد استفاده از داستان‌ها و همسان‌سازی مخاطب، با نقش اول داستان است . وقتی دبی‌فورد از هر چند سطر کتاب خود جریانی را از مراجعین خود تعریف می‌کند و داستان زندگی آنها را به نمایش می‌گذارد، مخاطب را با خود همگام می‌سازد و هنگامی که تنور مسئله‌سازی داغ شد، او را از راهنمایی‌های خود بهره مند می‌کند تا مخاطب بدون در نظر گرفتن تفاوت‌های اعتقادی و مرزهای ایدوئولوژی با او پیوند برقرار کند و مشکل خود را از آن طریق حل کند که البته اگر بگوییم مشکل این شخص عمیق تر می شود، سخنی به گزاف نرانده ایم. کافیست مراجعه‌ای به دکه‌های کتاب فروشی بکنیم تا کتاب‌های ترجمه شده این افراد را بیش از کتاب‌های مورد نیاز جامعه اسلامی‌مان بیابیم. در آماری که سال 89 از نمایشگاه کتاب تهران به عمل آمد آمار افرادی که از انتشارات این گونه کتاب‌ها خرید می‌کردند قابل توجه بود. تیراژ این گونه کتاب‌ها و نوبت‌های متعدد چاپ ترجمه اینها نشان از بازار داغ مطالعه این کتب از سوی جوانان ماست. بی شک خلأ ادبیات عرفانی جذاب در کتاب‌های دینی ما جوانان را به سوی ادبیات عرفانی عارفان از خدا بی خبر خواهد کشاند و همه این گفتار مقدمه و تمهیدی بود برای روشن ساختن نیاز بازار اسلامی ما به کتاب‌هایی که از نظر محتوا و قالب نوشتاری بتوانند جایگزین مناسبی برای آنگونه کتب ضاله شوند. کتاب‌هایی در باب آرامش ، عرفان ، دعا ، معنویت و ... در قالب‌های داستانی تمثیلی که بتوانند مخاطب را با مفاهیم اصیل اسلامی عرفانی آشنا کنند و با ارائه راهکارهای عملی برای سبک زندگی اسلامی، او را از جهت معلومات روانشناختی غنی کنند. قرآن که کتاب هدایت بشر به سوی کمال است، پر است از داستان‌های راهگشا و عملیاتی. لذا ضرورت وجود کتاب هایی با عناوین عرفانی که در قالب داستان به ارائه راهکارهای عملیاتی برای رسیدن به آرامش بپردازد ، واضح می شود مقدمه فطرت؛ همان که قرار بود به عنوان وسیله و ابزاری برای شناخت خدا به کار رود؛ همان که قرار بود چراغ راهنمایی در ظلمت بی‌خدایی برای هدایت به حقیقت باشد و همان که قرار بود به عنوان آئینه‌ای تمام‌نما، خدا را در زلال اندیشه‌های بشر نشان دهد‌، دستخوش کج فهمی و عناد انسان شد و با تفسیر غلط از ناخودآگاه و ترجمه آن به فطرت، سرانجام به نفی خدای متعالی و اثبات خدای نازل و خدای درون ختم گردید. (1) چه شده است ؟ چه بر سر این انسان آمده است؟چه چیز او را چنین فریفته خود کرده است ؟ «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ الَّذی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ فی أَیِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ» (2) و عقل؛ همان که یاوری برای فطرت الهی و عَلَمی روشن برای عبادت خدای رحمان بود تعطیل شد و نکراء جای آن را گرفت[3] . و همو که قرار بود تشخیص خوب و بد را بر عهده بگیرد و ممیز انسان از حیوان شود، به ابزاری بی‌خاصیت که قادر نیست انسان را به انجام کارهای خوب وا دارد و از کارهای بد باز دارد، تبدیل شد. انسانی که فطرت و عقل را که دو بال پرواز و عروج به سوی معبود و وصال با حضرت احدیت بودند، شکست و پای عنقایش را به ریشه‌های این دنیای دون بست، در پی پاسخگویی به نیاز فطری خویش که همانا بندگی خدا می‌باشد ناگزیر به خداهای دروغین و خیالی روی خواهد آورد تا رضایت درونی خود را جلب کند و شاید بتواند به آرامشی که قرار بود در آغوش پروردگار به آن برسد با خداهای توهمی جبران کند. او در این قفسِ دنیا خود را دست بسته به میله‌های آهنین شهوات خواهد زد تا بلکه بتواند راهی برای بیرون پیدا کند. دبی فورد و همفکرانش از این دسته انسان‌هایی هستند که بال پرواز خود را شکسته اند و ناچار تسلیم شرایط موجود شده و به مخاطبان خود نیز قانون پذیرش و تسلیم را تجویز می کنند(4). «در یکی از دوره‌های آموزشی‌ام همه روش‌هایی را که برای درست کردن خود و داستان‌مان امتحان کرده بودیم، نوشتیم. فهرست بسیار درازی بود. ما به طب سوزنی، یادآوری زندگی‌های گذشته و روان درمانی رو آورده بودیم. بر خشم، کودک درون و منتقد درون کار کرده و هنگامی که به نتیجه نرسیده بودیم، سماع را آزموده بودیم. تجسم خلاق، پیام‌های مثبت، ذکر و مراقبه را امتحان کرده بودیم تا بلکه از درد خود رها شویم. راهنمایی‌های متخصصین تغذیه و تربیت بدنی ، استادان یوگا و پیران روحانی را به کار بسته بودیم و وقتی هیچ کدام به نتیجه نرسیده بود نزد پزشک رفته بودیم تا به ما یک بسته پروزاک بدهد. چاکراهایمان را پاک کرده روغن‌های مخصوص را استنشاق و شمع‌های معطر روشن کرده بودیم تا ذهن خود را آرام کنیم. برخی از ما به درون انرژی‌های متعادل‌کننده فرو رفته و به آهنگ‌های آرامش بخش گوش داده بودیم. عود مخصوص هندوستان را روشن کرده و زیر بالش‌های خود آهن ربا گذاشته بودیم. دعا به دور گردن انداخته و انگشترهای مخصوص به دست کرده بودیم . مقداری از وقت خود را به کار داوطلبانه و خدمت به کسانی که احساس می‌کردیم بیچاره‌تر از ما هستند اختصاص داده بودیم. فهرست حاصل از این هم طولانی‌تر بود و اگر چه با خواندن آن خیلی خندیدیم اما بیشتر ما هنوز با درد داستانی که غیر قابل اصلاح بود رویارو بودیم پرسش ساده ای مطرح بود آیا امیدی هست ؟».(5) انسانی که خدا را از دست داده و ایمان ندارد، برای رسیدن به آرامش به هر دری می‌زند اما کلید اصلی معما ارتباط با خدا و انس با اوست. تا زمانی که انسان به اصل و ریشه‌اش نرسد سرگردان است و در تاریکی و جهل دست و پا می‌زند .راهکار دبی فورد برای رسیدن به آرامش که همان اعتقاد به سایه و یکپارچگی انسان است در حقیقت سرپوش گذاشتن به فطرت و عقل بشر است و شکستن بال پرواز. و چقدر فاصله است بین پزشکی که برای بیمار ویروسی‌اش فقط مسکّن تجویز می‌کند و بین پزشکی که داروی کشنده ویروس را توصیه می‌کند. این نوشتار اختصاص دارد به شخصیتی که در پشت چهره خدامحوری نظریاتی را در باب روانشناسی ، معنویت و زندگی بشر امروزی ارائه می دهد. دبی فورد در کتاب های « راز سایه »، «نیمه تاریک دنبال کنندگان نور »، «جدایی معنوی » و « چرا آدم های خوب کارهای بد می کنند ؟ » بر مبنایی که خود را پرچم‌دار آن می‌داند، ادعا می کند راهکاری را ارائه می دهد تا انسان به‌ خرد درونی‌ دست‌ یابد و با رفتن‌ به‌ درون‌، دریافت‌ها و شناخت‌هایی‌ درباره‌ زندگی‌‌اش پیدا کند. او با محور قرار دادن موضوعاتی همچون چگونگی ارتباط با اطرافیان، طلاق، تحول در زندگی و بیماری‌های روانی که امروزه جوامع بزرگ و خانواده‌ها با این گونه بحث‌های جدی درگیر هستند و همین باعث تنش‌های روحی و روانی در جامعه شده، توانسته افراد زیادی را از سراسر دنیا به خود جلب کند. از دیگر عواملی که باعث جذابیت و جلب توجه افراد به خواندن کتابهای دبی می شود ، ارائه تصویری محسوس از زندگی خودش و اینکه چگونه توانسته با وجود مشکلات بسیار به موفقیتهایی دست یابد، می‌باشد. او دقیقا با دست گذاشتن روی مشکلات جامعه و تطبیق آن با زندگی سابق خود، سعی می‌کند راهکاری را که خود با آن توانسته آن مشکل را حل کند به مخاطب تجویز کند؛ نیز با ارائه چهره افرادی که همین مشکلات را داشته‌اند و با شرکت در سمینارهای او مشکلاتشان برطرف شده است مخاطب را بر این می‌دارد تا دنبال گمشده خود در این کتاب باشد. از دیگر عوامل موفقیت دبی در جذب افراد ارائه راهکارهای عملی و مراقبات است که در پایان هر فصل کتاب به آن متعرض می شود. البته ما نمی‌خواهیم غیر منصفانه تمامی هر آنچه را که وی در کتاب‌های خود آورده را به باد انتقاد گرفته و حرف‌های خوب او را نیز سرپوش بگذاریم لکن جهان بینی و ایدوئولوژی ناصحیح او که زیر بنای تفکرات و دستورالعمل‌های وی است باعث آن شده که سخنان خوبش نیز ارزش خود را از دست بدهد. نویسنده: مرتضی شفوی ....................... [1] وَ قَالَ النَّبِیُّ ص کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْمَعْرِفَةِ بِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَالِقُهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَى وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ بحارالأنوار ج : 26ص : 294 ح 55 [2] سوره انفطار آیه 6 [3] أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِی کَانَ فِی مُعَاوِیَةَ فَقَالَ تِلْکَ النَّکْرَاءُ تِلْکَ الشَّیْطَنَةُ وَ هِیَ شَبِیهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَیْسَتْ بِالْعَقْلِ الکافی ج : 1 ص : 11ح 3 [4] جدایی معنوی ص 27 [5] راز سایه ص 72 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image