تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

دلايل عدم پذيرش جانشينى حضرت على از سوى اهل سقيفه چه بود؟


اين سؤال دو معنى مى‏تواند داشته باشد: - يكى اين كه: چرا اهل سقيفه، جانشينى حضرت على )ع( را نپذيرفتند؟ - ديگر اين كه: اهل سقيفه خودشان براى اين نپذيرفتن چه دليلى ارائه دادند؟ آيا اصلا دليلى آوردند يا خير؟يعنى يك بار سخن از دليل اين رفتار آن‏هاست و يك بار هم سخن از اين كه خود آن‏ها براى اين رفتارشان، چه توجيهى داشتند؟ آيا اين توجيهشان واقعى بود و يا صرفا دليل تراشى؟ به هر حال، تفكيك اين دو مسأله از يكديگر اهميت خاصى دارد كه اينك به توضيح هر يك مى‏پردازيم: براى درك علل نپذيرفتن جانشينى حضرت على )ع( بايد به اوضاع و احوال و روحيات مردم آن زمان توجه كنيم) در سؤال چنين تلقى شده است كه مردم كاملا تابع دليل هستند و هر جا دليلى بر مطلبى ارائه شود، بى‏درنگ آن را مى‏پذيرند؛ در حالى كه بايد گفت: اين امر تنها در مورد عقلاى بى‏غرض صدق مى‏كند و اكثر مردم چنين نيستند) در خود قرآن كريم بارها و بارها بيان شده است كه به مردم، دليلى بر اثبات حقى ارائه مى‏شود؛ اما آن‏ها به جاى تسليم شدن در برابر آن حق، تسليم هوا و هوس‏ها، سنت‏هاى آبا و اجدادى، موضع گيرى‏هاى شخصيت‏هاى بزرگ خود، ظن و گمان‏هاى شخصى، و))) مى‏شوند) ( براى نمونه، مراجعه كنيد به: انعام 116/6؛ نجم 23/53؛ اعراف 169/7؛ يونس 39/10؛ و خصوصا آيات: احزاب 67/33؛ و بقره 170/2) استاد مطهرى بحث و تحليل جالبى در مورد اين آيات ارائه كرده‏اند؛ در: مقدمه‏اى بر جهان بينى اسلامى، ج 1، انسان و ايمان) پس هنگامى كه مردم در برابر يك مسأله موضع گيرى مى‏كنند، اگر دليل موجهى براى آن موضع گيرى‏شان پيدا نشد، بايد سراغ شرايط اجتماعى و روحيات و انگيزه‏هاى آن مردم رفت)مى‏دانيم كه پيامبر اكرم )ص( در جامعه‏اى ظهور كرد كه گرايش‏هاى قبيله‏اى، اساس و محور تعيين همه‏ى موضع گيرى‏هاى اجتماعى بود) پيامبر )ص( توانست به ويژه در زمان حكومتش در مدينه، اين اختلافات را تا حد زيادى كاهش دهد و همگان را در پرتوى اسلام، برادر و برابر اعلام كند؛ هر چند كه حتى در زمان حيات ايشان نيز گاه و بى گاه شاهديم كه به خاطر مسائل بسيار حقيرى، اين تعصبات قبيله‏اى برانگيخته مى‏شود و افراد به طرفدارى از قبيله‏ى خود، روى همديگر شمشير مى‏كشند) ( مثلا، »در سيره‏ى ابن‏اسحاق نقل شده [است) كه پس از پايان غزوه‏ى بنى المصطلق )سال 6 هجرى( و پيش از بازگشت مسلمانان، جهجاة بن مسعود غفارى، مزدور عمر بن خطاب كه مى‏خواست به اسب او آب دهد، با سنان بن وبر جهنى، همپيمان قبيله‏ى خزرج، بر سر آب به نزاع پرداختند و جهجاة، مهاجران را به مدد طلبيد و سنان، انصار را) بلافاصله قريش، اوس و خزرج به يارى آن‏ها شتافتند و شمشيرها را بيرون كشيدند؛ اما به وساطت عده‏اى، سنان كه جهجاة او را زده بود، از حق خود گذشت و نزاع پايان يافت)« محمد ابراهيم آيتى) تاريخ اسلام، ص 408) لذا نبايد انتظار داشت كه پس از رحلت پيامبر اكرم )ص(، مردمانى كه سال‏ها با روحيات خاص قبيله محورى انس گرفته‏اند، يكسره تابع تعاليم اسلام شوند و عادات قبلى خود را كاملا كنار بگذارند) در حقيقت، همين روحيات گذشته بود كه باعث شد روند خلافت چنين شود و كسانى كه از قبل طرح و نقشه‏هايى براى به دست گرفتن حكومت داشتند )و به همين خاطر از دستورات مكرر پيامبر اكرم )ص( براى حضور در لشكر اسامة بن زيد سرپيچى كردند(، بتوانند نقشه‏هاى خود را عملى كنند و زمام امور را به دست گيرند) نگاهى به جريانات حاكم بر سقيفه اين ادعا را به خوبى تأييد مى‏كند)اولا: چرا سقيفه با اين سرعت تشكيل شد؟ بدن پيامبر )ص( روى زمين است و هنوز غسل داده نشده و بنى‏هاشم و به ويژه شخص على )ع( مشغول غسل دادن بدن شريف ايشان است) اما بلافاصله با شنيدن خبر رحلت پيامبر )ص(، گروهى از انصار در سقيفه جمع مى‏شوند تا براى پيامبر )ص( جانشين مشخص كنند) آيا مگر پيامبر )ص( همين چند ماه پيش در غدير خم و در مقابل جمع كثيرى از مسلمانان، على )ع( را به عنوان جانشين خود مشخص نكرده بود؟ به فرض هم كه چنين نكرده بود، آيا براى تعيين خليفه نبايد همه‏ى گروه‏ها، لااقل بنى‏هاشم و حضرت على )ع( كه پيامبر اين قدر در مورد شخصيت او تأكيد كرده بود، حضور مى‏داشتند؟به هر حال، سقيفه تشكيل شد و دو قبيله‏ى اوس و خزرج مشغول بحث شدند كه چه كسى را از ميان خود به عنوان جانشين پيامبر )ص( )!( برگزينند) مهم‏ترين نامزد اين پست، سعد بن عباده، رئيس قبيله خزرج بود) به عمر خبر داده مى‏شود كه انصار در حال تعيين خليفه هستند) وى و ابوبكر و ابوعبيده‏ى جراح - كه خبر را آورده بود - به سوى سقيفه مى‏شتابند) در مقابل انصار، رقباى جديدى، يعنى مهاجرين مطرح مى‏شوند) ابوبكر مى‏گويد: »پيامبر گفته است: الأئمة من قريش)« حديثى كه هيچ كس ديگرى غير از خود وى آن را نقل نكرده است) در آن گير و دار، همين جمله‏ى به ظاهر حديث، اوضاع را به نفع مهاجرين و در واقع به نفع چند نفر مهاجر حاضر در سقيفه برمى‏گرداند) ابوبكر اندكى درباره‏ى برترى مهاجرين بر انصار به خاطر سبقت‏شان در اسلام و خويشاوندان با رسول اكرم )ص( سخن مى‏گويد و سپس حاضران را در بيعت با عمر يا ابوعبيده‏ى جراح مخير مى‏گرداند) عمر نيز در پاسخ مى‏گويد: »تا وقتى ابوبكر هست، هيچ كس نمى‏تواند امير شود)« انصار اعتراض مى‏كنند) عبدالرحمان بن عوف مى‏گويد: »شما در ميان خود، كسى مانند ابوبكر و عمر و على )ع( نداريد)« منذر بن ارقم كه يكى از انصار است، پاسخ مى‏دهد: »حقيقتا در ميان شما مردى است كه كسى نمى‏تواند درباره‏اش ترديد كند؛ او، على بن ابى‏طالب است)«؛ اما چون دعوا، دعواى قدرت است و نه دغدغه‏ى امت اسلام، كسى به وى توجه نمى‏كند) يكى از انصار پيشنهاد مى‏دهد: »اميرى از شما و اميرى از ما«) عمر كه اوضاع را نامساعد مى‏بيند، سريعا دست ابوبكر را مى‏گيرد و با او بيعت مى‏كند و بلافاصله ابوعبيده‏ى جراح و ساير مهاجرين حاضر در مجلس، رؤساى قبيله اوس كه از به حكومت رسيدن رقيبشان، سعد بن عباده نگران بودند، و نيز برخى از رؤساى قبيله‏ى خزرج كه آن‏ها نيز به سعد حسادت مى‏ورزيدند، براى جلوگيرى از رسيدن سعد به حكومت، بلافاصله با ابوبكر بيعت كردند) ولى سعد بن عباده و برخى ديگر از بيعت خوددارى كردند و البته بودند افراد معدودى از انصار كه فرياد مى‏زدند: ما جز با على، با كسى بيعت نمى‏كنيم ( داستان سقيفه را عمدتا از كتاب »تشيع در مسير تاريخ« نوشته‏ى »سيد حسين جعفرى«، و ترجمه‏ى »سيد محمد تقى آيت اللهى«، صص 22 - 43 كه تمامى داستان را از متون دست اول همراه با تحليل هر يك نقل كرده و نيز كتاب تاريخ تحليلى اسلام، نوشته‏ى سيد جعفر شهيدى صص 91 - 93 آورده‏ام)در اين جا اگر اندكى دقت كنيم، به راحتى رقابت‏هاى حزبى و باندى را مشاهده مى‏كنيم كه در بسترى از قبيله گرايى، زمينه‏ى مناسبى براى ظهور و بروز مى‏يابند) در واقع مى‏توان گفت كه جمعى از قدرت طلبان بر اين موج قبيله گرايى سوار و بر اوضاع مسلط مى‏شوند) توضيح مطلب اين كه: »اولا: مهاجرين به طور كلى از استيلاى مدنى‏ها - كه در صورت درگيرى مهاجرين، در رقابت‏هاى قبيله‏اى و جنگ‏هاى مهلك بين خودشان صورت مى‏گرفت - بيمناك بودند) از اين رو، در نظر آنان، ابوبكر بهترين نامزدى بود كه روى آن امكان سازش وجود داشت؛ به ويژه كه وى از يك تيره‏ى كم اهميت )بنى‏تميم( بود و آن‏ها هرگز در جنگ قدرت و تعارضات سياسى قريش درگير نبودند) ثانيا: توجه به دشمنى اوس و خزرج ضرورت دارد) سعد بن عباده، رئيس خزرج بود و قبيله‏ى اوس پذيرفتن رهبرى قريش را خيلى بهتر از پذيرفتن رهبرى رقيب خود مى‏دانست) دليل آن هم اين است كه در ميان انصار، اولين كسى كه با ابوبكر بيعت كرد، اسيد بن خصير، يكى از رؤساى اوس بود)ثالثا: در ميان خود خزرج نيز رقابت‏هاى درون قبيله‏اى وجود داشت؛ يعنى خيلى‏ها بودند كه مى‏خواستند جاى سعد بن عباده را بگيرند؛ لذا بسيارى از خزرج كه مخالف حكومت سعد بودند، مثل بشير بن سعد، پسر عموى وى، جزو اولين كسانى بودند كه با ابوبكر بيعت كردند)« ( »سيد حسين جعفرى«، تشيع در مسير تاريخ، ص 42)با اين توضيحات آشكار است كه قضيه‏ى انتخاب ابوبكر و در واقع دليل واقعى كنار گذاشتن حضرت على )ع(، يك سلسله رقابت‏هاى قبيله‏اى بود و ابوبكر كسى بود كه در اين نزاع‏ها شانس بيشترى براى رأى آوردن داشت) جالب اين جاست كه وقتى جريان سقيفه را به حضرت على )ع( مى‏گويند و از او بيعت مى‏خواهند، ايشان همه‏ى استدلال‏هايى را كه ابوبكر براى برترى خود بر انصار ارائه داده بود، براى برترى خود بر ابوبكر ارائه كرد؛ يعنى اگر ملاك، سبقت در اسلام است، او اولين مسلمان بوده؛ اگر ملاك خويشاوندى با پيامبر )ص( و قريش بودن او است، او از بنى‏هاشم و نزديك‏ترين كس به رسول خداست و)))! اما در پاسخش گفتند: اين كارى است كه انجام شده است و تو هم بايد تسليم باشى) )و خود اين دو گانه برخورد كردن، بهترين دليل است كه تمامى مطالبى كه ابوبكر و ديگران در سقيفه مطرح كرده‏اند، دليل تراشى بوده است و نه دليل واقعى؛ زيرا اگر تابع دليل هستند، وقتى بر اساس همان دليل، كس ديگرى اولويت مى‏يابد، بايد تسليم او شوند)( اينك معلوم مى‏شود كه آنچه اهل سقيفه بعدها به عنوان دليل براى كنار گذاشتن حضرت على )ع( آوردند، آيا واقعا دليل هست يا خير) اينك برخى ادله‏اى را كه عمر در باب اين مطلب ارائه داده است، ذكر مى‏كنيم)يك بار كه عمر بن ابن‏عباس مى‏گويد: »مى‏دانى چرا قريش از على )ع( و خاندان تو جانبدارى نكرد؟ براى اين است كه قريش نمى‏خواهد نبوت و خلافت در خاندان شما جمع شود كه به اين وسيله احساس غرور كنيد)« ( تاريخ طبرى، ج 4، ص 233)اين دليل به خوبى روحيه‏ى جاهلى را نشان مى‏دهد كه بر اساس معيارهاى جاهليت در مورد پيامبر )ص( و حضرت على )ع( قضاوت مى‏كند و دستور پيامبر )ص( را صرفا به خاطر اين كه قريش - و در واقع روحيه‏ى جاهليت و قبيله گرايى - آن را نمى‏پسندد، كنار مى‏گذارد) جالب اين جاست كه ابن‏عباس نيز در پاسخ او، اين آيه‏ى قرآن را مى‏خواند كه: ذلك بأنهم كرهوا ما أنزل الله فأحبط أعمالهم ( محمد 9/47: اين بدان سبب است كه آنان آنچه را خدا نازل كرده است، خوش نداشتند و خدا نيز كارهاى آنان را باطل كرد)دليل ديگرى كه باز از قول عمر نقل شده، اين است كه: على )ع( بسيارى از امراى عرب را كشته است و مردم قبايل مختلف از وى كينه دارند و ما براى اسلام احتياط كرديم كه وى را كنار گذاشتيم) اين دليل باز نشان مى‏دهد كه وى شديدا تحت تأثير روحيه‏ى قبيله گرايى است؛ روحيه‏اى كه تنها سران قبايل را در محاسبات داخل مى‏كند) مسلما پيامبر )ص( نيز از اين امر آگاه بوده است، ولى اهداف عالى و بينش وسيع ايشان فراتر از به حساب آوردن روحيه‏ى جاهلى افراد بود) در واقع، پيامبر )ص( به دنبال محو كردن اين روحيه بود و عمر به دنبال به حساب آوردن و تقويت آن)باز از وى نقل شده است، هنگامى كه شوراى تعيين خليفه‏ى پس از خود را تعيين مى‏كرد، براى هر يك از اعضاى شورا، عيبى را مطرح مى‏كرد) در مورد على )ع( گفت: او چون شوخ طبع و اهل مزاح است، به درد خلافت نمى‏خورد ( المصنف، عبدالرزاق، ج 5، ص 448؛ تاريخ المدينة المنورة، ج 2، ص 880؛ الأحكام السلطانية، ص 12؛ نثر الدر، ج 2، ص 49؛ أنساب الأشراف، ج 4، ص 501؛ كتاب الفتوح، ج 2، ص 86؛ به نقل از رسول جعفريان، تاريخ سياسى اسلام(2)تاريخ خلفا، ص 131)اين دليل نيز در واقع حكايت از نگرش مخالف عمر نسبت به اخلاق و رفتار جديدى دارد كه پيامبر )ص( بر جامعه‏ى اسلامى حاكم كرده بود) خوشرويى با عامه، در كنار آن‏ها نشستن، با آن‏ها حرف زدن، با بچه‏ها همبازى شدن و درد دل آن‏ها را گوش كردن، از جمله رفتارهايى بود كه با رسم سران قبايل همخوانى نداشت و عمر نمى‏توانست اين خلق و خوى جديد را درك كند) او عظمت پيامبر )ص( را صرفا در اقتدارش بر عرب و پيروزيش بر كفار مى‏ديد و براى همين بود كه در دوره‏ى خلافت خود وى، همين خصلت خشونت گرايى چهره‏ى بسيار بارزى داشت؛ به طورى كه مهم‏ترين انتقادهايى كه در زمان عمر و پس از او و حتى به هنگام تعيين او توسط ابوبكر درباره‏اش مطرح مى‏شد، همين خشونت افراطى وى بود) .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image