خشونت در اسلام /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

ویرایش علمی - لطفا در مورد خشونت در اسلام بحث کنید.


اگر خشونت به عنوان یک شیوه و روش به کار گرفته شود و مبناى همه اعمال یک نحله فکرى و مسلک اجتماعى قرار گیرد، در این صورت، چون خشونت، سیاست تحمیل و جبر و در نهایت خلاف طبع است، امرى منفور و ناپسند خواهد بود. اما اگر خشونت به عنوان یک سیاست بازدارنده و به سان عنصرى نگهبان و جلوگیر از آفتهاى اجتماعى مطرح باشد، در این صورت این خشونت عین رحمت خواهد بود، لذا به دو گونه خشونت مى توان اشاره کرد: 1- خشونت ناروا و خلاف مصالح انسانى 2- خشونت روا و مشروع و وسیله حفظ حیات اجتماعى، در گونه نخست، سیاستها کاملاً استبدادى است و این رژیمها که پایه اقتداى آنها بر خشونت است همچون پاره اى از نظامهاى سکولار و لائیک که هیچ گونه فعالیت دینى را بر نمى تابند و با مخالفان اندیشه هاى سکولارى و لائیک، سر عناد و ستیز دارند و در همان حال، براى استحاله خودشان ژست دموکراتیک بودن را مى گیرند، و در حالى که خود بشدّت طرفدار خشونتند، پیامبر اسلام و امامان معصوم و دینداران راستین را به انواع اتهامات خشونت بار محکوم مى کنند. اما در گونه دوم یعنى خشونت هاى روا و مشروع و قانونى قضیه بر عکس است. خشونت در جهت اعمال حاکمیت نیست، بلکه سیاستى است که به منظور حفظ نظام اجتماعى و سیاسى و دینى و پاسداشت ارزشها و جلوگیرى از عناصر فاسد و مخرب به کار برده مى شود. ازاین رو چنین خشونتى لازم، روا و مشروع است. دین مقدس اسلام با اینکه دین رحمت است و خداوند در قرآن کریم سوره آل عمران آیه 159 به پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: {/Bفَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اَللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ...{w1-15w}3:159/} یعنى به جهت رحمتى که خدا بر تو کرد، با آنان نرم زبان و نرم گفتار شدى و اگر درشت گفتار و خشن مى بودى، از دور تو پراکنده مى شدند، و از خشونت قسم اول نهى فرموده، ولى بر خشونت به معناى دوم (مشروع) تاکید نموده است و آنرا مایه حیات بقاء نوع بشر و امنیت، پیشرفت و نظم و عدالت اجتماعى و... بر شمرده است که هر چند در ظاهر با خشونت در آمیخته ولى در باطن، عین رحمت و حیات است. که به مواردى از آنان اشاره مى نمائیم: 1- حکم قصاص: (بقره/179) {/Bوَ لَکُمْ فِی اَلْقِصاصِ حَیاةٌ{w1-5w}2:179/} در این آیه قصاص، عامل حیات جمعى انسانها دانسته شده، زیرا در پرتو قصاص یک جنایتکار از جامعه کم مى شود و جنایتکاران دیگر از این برخورد پند و عبرت مى گیرند. 2- حدود الهى: در شریعت اسلامى براى جرائمى همچون زنا، سرقت و شرب خمر، حدودى مشخص شده است و فلسفه آن طهارت جامعه و جلوگیرى از به تباهى افتادن زندگى فردى و اجتماعى مى باشد. 3- جهاد اسلامى: {/Bیا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ جاهِدِ اَلْکُفَّارَ وَ اَلْمُنافِقِینَ وَ اُغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ اَلْمَصِیرُ{w1-16w}9:73*/} (توبه/73) که در اسلام با اهداف و انگیزه هاى عالى و والا صورت مى گیرد از قبیل: جلوگیرى از فساد و تباهى، اعلاى کلمه حق، مقابله با فتنه، برخورد با پیمان شکنان. بر این اساس خشنونت در اسلام اصالت نداشته و تنها به عنوان آخرین راهکار برای اصلاح جامعه شمرده می شود چنانکه ما شاهدیم که حضرت رسول اکرم(ص) و سایر ائمه معصومین(ع) در عین حالیکه تجسّم و الگوى مهربانى و عطوفت مى باشند، در مقام اجراى حدود الهى کوچکترین تساهل و سستى را جایز نمى شمارند .اما در فلسفه سیاسی نظام های سکولار که از دیدگاه هابز «انسان گرگ انسان» است خشونت اصالت داشته و با الهام از آموزه های ماکیاولیستی، خشونت را در اعماق فرد و جامعه و عرصه سیاست دولت ها می پروراند، از این روست که مشاهده می نماییم دولت های سردمدار و منادی لیبرالیسم علی رغم ادعای حقوق بشر، بیشترین خشونت را در داخل جوامع خود و در سطح جهان در راستای دستیابی به منافع نامشروع خود به کار می برند و در این راه از ارتکاب فجیع ترین جنایات بشری دریغ نمی ورزند. پاسخ به برخی شبهات:خشن نمایی حدود و تعزیرات اسلام متاسفانه ، قضاوت خشونت در مورد حدود و تعزیراتی که اسلام وضع کرده است، در یک قضاوت اجمالی و بدون در نظر گرفتن همه جوانب صورت می گیرد و معمول این گونه قضاوت ها در این گونه مسایل اجتماعی و حقوقی از جهان بینی ما و برداشتی که درباره آدمی و جامعه انسانی داریم بر می خیزد. برخی در این قضاوت ها بدون در نظر گرفتن تمام شرایط حدود و تعزیرات اسلامی و راه های اثبات و راه های تخفیف و همچنین نتایج نهایی این گناهان و اثرات زیانبار آن برای جامعه حکم به خشن بودن حدود و تعزیرات می دهند. برای مثال، برخی ، با مشاهده جوامع غربی که نوشیدن شراب را مانند آب خوردن می دانند یا رواج فسادهای جنسی را ، دلیل کم اهمیت بودن این گناهان دانسته و اجرای حدود را خشن می دانند، در حالی که اگر آمار طلاق و از هم پاشیدن خانواده ها، فرزند های نامشروع که غالبا بر اساس تجربه دانشمندان، افرادی تبه کار و بی رحم و جانی از آب در می آیند، کودکان بی سرپرست و انواع بیماریهای جسمی و روحی که زایید بی بند و باری های جنسی است را ملاحظه کنیم، قبول خواهیم کرد که آلودگی های جنسی به هیچ وجه مسئله ساده ای نیست که بتوان از آن به اسانی گذشت، بلکه گاهی سرنوشت یک جامعه با آن گره می خورد و موجودیت آن به خطر می افتد. با در نظر گرفتن همه این جوانب، معلوم می شود که حدود و تعزیرات اسلام چندان خشن نیستند. از سوی دیگر شاید برخی از این مجازات ها مانند سنگسار، سنگین به نظر برسند ولی اسلام راه های اثبات آن را چنان محدود کرده است که در عمل دامان افراد بسیار کمی را می گیرد، در عین این که وحشت از آن به عنوان یک عامل بازدارنده روی افراد منحرف اثر خود را خواهد گذاشت. برای مثال، در مورد ثبوت زنا، بر اساس آیه 15 سوره نساء شاهدها به چهار نفر افزایش یافتند از سوی دیگر برای شهادت شهود، شرایطی تعیین شده است از قبیل رویت و عدم قناعت به قرائن و هماهنگی شهادت شهود و مانند آن، که اثبات جرم را سخت تر می کند. روشن است که با این شرایط تنها افراد بی باک و بی پروا ممکن است مجرم شناخته شوند و بدیهی است که این چنین اشخاصی باید به اشد مجازات گرفتار شوند تا عبرت دیگران گردند. و جامعه سالم بماند. از نکات پیش معلوم می شود که پس از اثبات جرم، به هر طریقی که شده باید مجازات اجراء شود و در هنگام اجرای مجازات که مربوط به اجتماع می شود نباید عاطفه، محبت و احساسات جایگزین عقل شود، بلکه تا آن جا که پای مجازات الهی در میان است و به مصلحت عامه بشریت است باید حکم اجراء شود، چنان که خداوند متعال در حکم زنای غیرمحصنه می فرماید: «هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید و نباید رافت (و محبت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجرای حکم الهی مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید، و باید گروهی از مومنان مجازاتشان را مشاهده کنند. (نور، 2) در پایان شایان ذکر است، چنانچه ما مسلمانان بخواهیم بر اساس خوش آمدی غربی ها، حدود و تعزیرات خودمان را اجرا کنیم باید دست از همه آن ها بکشیم، چرا که آن ها نه تنها سنگسار بلکه شلاق زدن ، اعدام، آزاد نبود روابط جنسی و ... همه را خشن می بینند و بر اساس گفته قرآن کریم تا مادامی که شما مسلمانان کاملا به میل آنان رفتار نکنید از شما راضی نخواهند شد، و «لن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتبع ملتهم قل ان هدی الله هو الهدی و لئن اتبعت اهواء هم بعد الذی جاءک من العلم مالک من الله من ولی و لانصیر»؛ (بقره، 120) هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهد شد، تا [به طور کامل تسلیم خواسته های آنان شوی و] آنها بین [تحریف یافته] آنان پیروی کنی. بگو: «هدایت الهی، تنها هدایت است» و اگر از هوی و هوس های آنان پیروی کنی، بعد از آن که آگاه شده ای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود». .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image