ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

به دلیل انسداد باب علم و اینکه امامان شیعه به علت تقیه نمی توانستند حکم واقعی را بیان کنند، در فقه امامیه خبر واحد حجت گردیده، در حالی که در فقه اهل سنت و زیدیه باب علم منسد نیست. پس فقه آنها مي توانند فقه اماميه را از این مشکل بيرون بياورد. ولي فقهاي اماميه بر خلاف آیه {Qوَلا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌQ} بهمان روايت ضعيف و ظنّي و متضاد خود که اخبار واحده است اکتفا ميکنند؟


این پیشنهاد از بی اطلاعی و یا کم اطلاعی در باره حدیث و فقه شیعه و سنی ناشی شده است. مطالبی که در این پیشنهاد مطرح شده، بدون آنکه به واقعیت و حقیقت توجهی شده باشد شیعیان را به پیروی از جهل و نادانی محکوم و اهل سنت را به پیروی از علم و یقین توصیف کرده است. در حالی که حتی خود اهل سنت اعم از فقهاء و محدثین آنان ادعا نکرده اند که احادیثی که در متون روایی آنان آمده است از علم و یقین برخوردار اند بلکه اکثر قریب به اتفاق روایات اهل سنت خبر واحد و غیر متواتر و غیر علمی می باشد. برای آشکار شدن واقعیت و حقیقت توجه به مطالب زیر ضروری است: 1. اینکه پنداشته شده است که روایات مندرج در کتابهای امامیه متضاد اند و امامیه به دلیل انسداد باب علم به روایات ضعیف خود عمل می کنند، و برای جلو گیری از این عمل به غیر علم باید روایات شان را با روایات اهل سنت بسنجند و مقایسه کنند، بسیار سخن غیر علمی و غیر منصفانه می باشد. غیر علمی بودن این سخن بعد از توجه به مطالب زیر روشن می گردد: الف. منظور از انسداد باب علم در فقه شیعه اینست که به مصدر اصلی تمام احکام اسلامی که از نظر امامیه شخص رسول خدا(ص) و امامان اهل بیت (ع) می باشند دسترسی وجود ندارد. به این معنی که باب علم قطعی به احکام شرعیه در مثل زمان ما منسد است؛ زیرا آن دلایلی که موجود هستند فقط مفید ظن می باشند. و به دلیل اینکه سنت متواتره نیز وجود ندارد و راه برای به دست آوردن اجماع نیز موجود نیست و اجماع منقول نیز با خبر واحد نقل شده است و به دلیل اینکه اصالةالبرائه نیز مفید ظن می باشد و قرآن کریم نیز ظنی الدلاله است و با چنین وضعیتی باب علم و یقین به حکم شرعی قطعا بسته خواهد بود و به ناچار مکلف باید به آن روایات واحدی عمل کند که از نظر سند صحیح باشند. فقهای شیعه انسداد باب علم و یقین نسبت به بسیاری از احکام اسلامی را دلیل بر این گرفته اند که در این موارد به ظنی که از خبر واحد به دست می آید باید عمل نمود. البته نه هر خبر واحد بلکه خبر واحد صحیح و معتبر که با علم رجال و درایه قابل اثبات می باشد. با همین معیار باب علم و یقین به بسیاری بلکه تقریبا به همهی احکام شرعی به روی علمای اهل سنت و حتی برای سران مذاهب آنان نیز منسد بوده و آنان هم چارهای ندارند مگر اینکه به اخبار آحاد عمل کنند. ب. هر کسی اگر میخواهد از وضعیت و چگونگی روایات موجود در کتابهای امامیه اطلاعی به دست آورد، لازم است به این کتابها مراجعه کند تا با علم و یقین برای او حاصل گردد که روایات مندرج در این کتابها آیا واقعا آنگونه که ادعا شده است با هم در تضاد و اختلاف هستند یا خیر؟ و سپس به متون روایی اهل سنت مراجعه کند و به دست آورد که فرق آنها از کجا تا به کجاست؟ و ما در این مورد چیزی نمی گوییم زیرا پرداختن به موارد تناقضات و احادیث مجعوله و مخالف مبانی دین اسلام و عقل در متون اهل سنت، نوشتن چند جلد کتاب را می طلبد. ج. لازم است کسانی که می‌خواهند در اینگونه مطالب اظهار نظر کنند لا اقل اطلاعات اجمالی نسبت به مسائل حدیثی و فقهی داشته باشند و با جهل و بدون اطلاع، شیعیان را به عمل به روایات ضعیف و غیر معتبر متهم نکنند. در علم اصول فقه بحثی مفصلی در باره خبری که احادیث را از مصدر حکم نقل می کند اختصاص داده شده است و به اثبات رسیده است که در حجیت خبر متواتر شکی وجود ندارد اما در باره خبر واحد مطالب بسیار گفته شده و آن را به چهار بلکه به پنج نوع تقسیم کرده اند که عبارت اند از: خبر صحیح اعلایی، خبر صحیح، خبر موثق، خبر حسن ، و خبر ضعیف. و هیچ مذهبی از مذاهب اسلامی به خبر ضعیف عمل نمی کند. و خبر ضعیف به خبری گفته می شود که ناقل آن دروغگو و فاسق و غیر عادل بوده و از طرف علمای رجال جرح شده باشد. 4. این پیشنهاد مبنی بر اینکه شیعیان باید از فقه و روایات اهل سنت پیروی کنند و سقم و صحت روایات شان را با ترازوی روایات اهل سنت به دست آورند تا از علم پیروی کرده باشند و مصداق آیه شریفه وَلا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ نگردند، پیشنهادی بی پایه است و بی پایگی آن با بیان مطالب زیر آشکار می گردد: الف. این سخن که امامان شیعه در تقیه بوده اند و نمی توانسته اند احکام واقعی را بیان کنند با این پیشنهاد منافات دارد؛ زیرا امامان اهل بیت (ع) به دلیل وجود حاکمیت مخالف که بنی امیه و بنی عباس بودند و از مذاهب اهل سنت حمایت می کردند در ملاء عام نمی توانسته اند واقعیت را آنگونه که بود بیان کنند و چون روایات اهل سنت بر طبق مذاق و منافع دولتی آنان بودند از آنان حمایت می کردند. با این وجود چگونه چنین پیشنهادی می شود که شیعیان صحت و سقم احادیث شان از روایات اهل سنت که در برابر اهل بیت قرار دارند و مخالف نظر و عقیده آنان می باشند، به دست آورند؟ ب. اصلا وضعیت احادیث و روایات اهل سنت با چالش و مشکل سختی روبرو است. این مطلب از واقعیات تاریخ حدیث در صدر اسلام به خوبی به دست می آید: شکي نيست که «سنت و حدیث» با تمام ـ تفاصيلش در عهد رسول خدا (ص) بي آنکه تفريطي از ناحيه آن حضرت صورت گرفته باشد، تدوين نيافت تا برای آیندگان به صورت مکتوب باقی بماند، ولی در عین حال رسول خدا(ص) نه تنها همه مسلمانان و به ويژه اصحاب مورد اعتماد را ترغيب به فراگيري احاديث و سخنان خود نموده و مي فرمود: «نضّر الله عبدا سمع مقالتي فوعاها، و بلّغها من لم يسمعها...؛ خداوند خرّم و شاد گرداند روي بنده اي را که سخن مرا بشنود و خوب فرا گيرد و به آن کس که نشنيده است برساند...»، بلکه در حديث شريف ثقلين، جايگاه سنت و اهل بيت را به عنوان عِدل قرآن کريم، به همه اعلام نمودند و اهل بيت و عترت بزرگوارش را به عنوان حافظ و مفسر قرآن و مخزن اسرار و سنت خود معرفي فرموده است. زيدبن ارقم از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ روايت مي کند که فرمود: بدانيد که فراخوانده شدم، و اجابت کردم. من دو چيز گرانقدر در ميان شما باقي مي گذارم که يکي از آن دو بزرگ تر از ديگري است؛ کتاب خدا و خاندانم پس بنگريد (و مراقب باشيد) که در برابر اين دو چگونه جانشيني براي من خواهيد بود. آندو هرگز از يکديگر جدا نخواهند شد، تا در حوض بر من وارد شوند...». اما با کمال تاسف غاصبان خلافت که بعد از رحلت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به خوبي مي دانستند احاديث و سنت نبوي در يک بخش عمده و وسيعش بيانگر حقايق، فضائل و حقانيت اهل بيت است و با وجود انبوه فضايل اهل بيت و حقانيت آنان در قالب احاديث فراوان نبوي، جايي براي آنان و مجالي براي اعمال افکار و عملکردهاي انحرافی شان باقي نمي ماند، لذا در مقام مقابله با سياست الهي رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ که در حديث شريف ثقلين و در مواقف مختلف و گوناگون در مرأي و منظر امت اسلامي اعلام شده بود، بر آمدند و عمر به بهانه اينکه رفتن مردم به دنبال احاديث نبوي سبب مي شود مراجعه آنان به قرآن کم شود، از کتابت حديث و حتی نقل آن جلوگيري نموده و آن را ممنوع اعلام کرد و با شعار «حسبنا کتاب الله». امت اسلامي را از دست رسي به احاديث مکتوب رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ که معارف بي شمار ديني و اسلامي را شامل مي گشت، محروم نمود و باعث گمراهي انبوه مسلمانان گرديد همان گونه که بعدها معاويه در جنگ صفين از اين سياست عمر استفاده کرده و قرآن ها را بر سر نيزه زده و مردم را به ويژه عده اي از ياران ساده لوح اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ را گرفتار خدعه و فريب کردند. اين از قطعيات تاريخ است و فقط حرف ما شيعيان نيست که در زمان عمر کسي جرئت نمي کرد حديثي از پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بنويسد و بگويد اين را پيغمبر گفته، يا بنشيند و از پيغمبر(ص)حدیثی روایت کند، اين سياست ادامه داشت، تا اين که عمر بن عبدالعزيز (م 101هجری) دستور به کتابت حديث داد. بعد از آن، افرادي که سينه به سينه چيزي از احاديث پيغمبر ضبط داشتند آمدند و روايت کردند و نوشته شد. اين جريان سبب شد که قسمتي از احاديث پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از ميان برود. و از طرفي ديگر احاديث بي شماري توسط جاعلان حديث به دروغ جعل شدند و در راستاي حاکميت دروغين خلفا مورد سوء استفاده قرار گرفت، و آثار اين فاجعه تا حالا ادامه دارد به گونه اي که منشأ به وجود آمدن افرادي همچون سلمان رشدي و تأليف کتاب آيات شيطاني، همين احاديث جعلي موجود در کتب روائي اهل سنت مي باشد. بنابراين با وجود انبوه احاديث مجعول در کتب روايي و تفسيري اهل سنت، به خاطر ممنوعيت کتابت حديث توسط عمر، قسمتي از احاديث صحيح و معتبري که در اين کتب وجود دارد به خاطر نقل و حفظ سينه به سينه برخي صحابه و تابعين و نيز به جهت عدم پيروي عده اي از صحابه از اين روش و دستورالعمل عمر بوده است؛ چنانچه ابونضرة از عمران بن حصين نقل مي کند که: مردي نزد وي آمد و از چيزي سوال نمود؛ عمران با بيان حديثي جواب را براي او گفت: آن مرد به عمران گفت: از کتاب خدا حديث کن، نه از غير کتاب خدا! عمران گفت: «تو مرد احمقي هستي! آيا در کتاب خدا يافته اي که نماز ظهر را بايد چهار رکعت انجام داد و با صداي آهسته قرائت نمود؟! عمران براي او يکايک از نمازها را شمرد و زکات را شمرد، و غير اينها را از سائر احکام، و سپس گفت: آيا براي اينها در کتاب خدا تفسيري يافته اي کتاب خدا آنها را به طور اجمال و سربسته بيان مي کند، و سنت آنها را تفسير مي نمايد». به همین دلیل است که مجموعه احاديثي که اهل سنت در اختيار دارند، آکنده از اسرائيليات و روايات مجعولة و ساختگي مي باشد. که روايات صحيح و معتبر در ميان آن مانند نمک طعام است و به همين دليل اهل سنت در دستيابي به احکام گرفتار نارسائي و کمبود شديد شده اند، زيرا مي ديدند در قرآن احکام همه مسائل به تفصيل بيان نشده و به سنت (آن مقداري محدود از احاديث نبوي که در اختيار دارند) مراجعه مي کردند، مي ديدند هيچ حکمي درباره خيلي از مسائلي که مورد ابتلاء شان بود وجود ندارد، لذا به قياس ، استحسان، مصالح مرسله و سد ذرایع روي آوردند يعني بر اساس مشابهت ميان مواردي در فلان جا در قرآن و يا روايت اين طور گفته، اينجا هم که بي شباهت به آنجا نيست، همان حکم را دارد. شايد در آنجا که پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فلان دستور را داده به اين مناط و علت بوده، اين مناط و علت در اينجا هم وجود دارد، پس اينجا هم اينطور است. و با «شاید» که اساس قياس است حکم را به دست می آوردند. وجود فتاوا و انظار متناقض و مختلف در کتب فقهي اهل سنت و مذاهب آنان گواه زنده و انکار ناپذير بر اين مطلب است. شيعه به برکت وجود مقدس اوصياء و امامان معصوم بعد از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و دست رسي به تفسير و تبيين صحيح قرآن و روايات فراوان و معتبر صادره از بيت وحي، بي نياز از هرگونه قياس و مصالح مرسله و استحسان و امثال اینها مي باشند. با وجود این وضعیت در روایات و احادیث اهل سنت چگونه کسی می تواند ادعا کند که امامان مذاهب اهل سنت نسبت به احکام اسلامی علم و یقین داشته و باب علم نسبت به احکام اسلامی بر روی آنان منسد نبوده و کتابهای آنان مبتنی بر علم و یقین نوشته شده اند و سپس این پیشنهاد را بدهد که شیعیان هم باید به کتابهای آنان رجوع کنند تا باب علم بر روی آنان هم باز گردد؟! .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image