نگاهی جریان شناختی بر انتخابات ۲۴ خرداد /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

مشکل دسته‌بندی‌ها از همان روزی آغاز شد که عده‌ای خود را چپ نامیدند و طرف مقابل را راست، تا خود را مترقی نشان دهند و آن‌ها را واپسگرا و متأسفانه عده‌ای این تقسیم‌بندی را پذیرفتند و این را باید بزرگ‌ترین کلاه سیاسی بر سر جریانات سیاسی به‌ویژه گروه‌هایی دانست که عنوان راستگرایی را پذیرفته‌اند.البته پذیرش این دسته‌بندی غیرواقعی در جریان چپ مذهبی نیز مصائبی به دنبال داشت که ...


مشکل دسته‌بندی‌ها از همان روزی آغاز شد که عده‌ای خود را چپ نامیدند و طرف مقابل را راست، تا خود را مترقی نشان دهند و آن‌ها را واپسگرا و متأسفانه عده‌ای این تقسیم‌بندی را پذیرفتند و این را باید بزرگ‌ترین کلاه سیاسی بر سر جریانات سیاسی به‌ویژه گروه‌هایی دانست که عنوان راستگرایی را پذیرفته‌اند.البته پذیرش این دسته‌بندی غیرواقعی در جریان چپ مذهبی نیز مصائبی به دنبال داشت که ... از منظر جریان‌شناسی، انتخابات یازدهم ریاست‌جمهوری را باید «آغازی بر پایان» تقسیم‌بندهای مرسوم جریانات سیاسی به راست و چپ مذهبی دانست. چراکه پیروز انتخابات فردی است که با تابلوی مستقل پای به عرصه رقابت‌ها گذاشته و اگر ادعای سیاسیون مبنی بر اینکه اساساً در ادبیات سیاسی چیزی به نام مستقل وجود خارجی ندارد، پذیرفتنی باشد و به حمایت اصلاح‌طلبان و یا وابستگی رئیس‌جمهور منتخب ملت به کارگزاران استناد شود، باز می‌توان استدلال کرد حزب کارگزاران سازندگی خود در میانه راست و چپ تعریف شده و آقای روحانی از دیرباز متعلق به جامعه روحانیتی است که در دسته‌بندی فوق به «راست محافظه کار» موسوم شده است. اما واقعیت آن است که نامزد مورد اقبال ملت، نه هرگز چپ بوده و نه افکار محافظه‌کاران راستگرا را داشته است. این واقعیت در دسته‌بندی گروه‌های سیاسی به دو قطب اصولگرا و اصلاح‌طلب نیز صدق می‌کند و چرا که در اوضاع کنونی نه می‌توان بدون داشتن اصولی، اصلاح‌طلب بود و نه بدون انجام هیچ اصلاحاتی به حفظ اصول پرداخت. بر همین اساس، رویکرد مردم به نامزد برنده انتخابات را که با توجه به نیازهای فردی و جمعی و نه بر اساس تعلقات جناحی صورت گرفته را می‌توان خط بطلانی بر این دسته‌بندی‌ها توصیف کرد. واقعیت آن است که مشکل دسته‌بندی‌ها از همان روزی آغاز شد که عده‌ای خود را چپ نامیدند و طرف مقابل را راست، تا خود را مترقی نشان دهند و آن‌ها را واپسگرا و متأسفانه عده‌ای این تقسیم‌بندی را پذیرفتند و این را باید بزرگ‌ترین کلاه سیاسی بر سر جریانات سیاسی به‌ویژه گروه‌هایی دانست که عنوان راستگرایی را پذیرفته‌اند.البته پذیرش این دسته‌بندی غیرواقعی در جریان چپ مذهبی نیز مصائبی به دنبال داشت که انحراف در مسیر آرمان‌های انقلاب یکی از نمودهای بارز آن است چنانچه برخی از چهره‌های شاخص آن رسماً خود را تجدیدنظرطلب نامیدند؛ اما از آثار مخرب این طبقه‌بندی در جریان راست باید به انشعابات متعدد و ناموفقی اشاره کرد که علت آن را باید در فرار عده‌ای از ننگ محافظه‌کاری جست‌وجو کرد. اولین ضربه این انشعاب به بدنه راست در سال 75 صورت گرفت که عده‌ای خود را در جمعیت دفاع از ارزش‌ها قرار دادند و آیت‌الله ری‌شهری را در مقابل خاتمی و ناطق مطرح کردند؛ حرکتی که نتیجه قطعی آن شکست این جریان بود. وقتی اصلاح‌طلبان پیروز شدند و اصول انقلاب را به حراج گذاشتند برخی گفتمان اصول‌گرایی را پیش کشیدند و وارد عرصه قدرت شدند. با وصل کردن اصول‌گرایان به راست مجدداً مشکل محافظه‌کاری گریبانگیر این جریان شد. عده‌ای مثل دولت رسماً از پذیرش عنوان اصول‌گرا خودداری کردند و برخی دیگر هم تلاش کردند تا خود را حداقل اصول‌گرای اصلاح‌طلب معرفی کنند. در این میانه، اما عده‌ای خود را اصول‌گراتر از سایرین وصف کرده و راه انشعاب و جدایی در پیش گرفتند که اولین ضربه آن بر پیکره اصول‌گرایی را در انتخابات مجلس نهم شاهد بودیم و در این انتخابات با غیرممکن خواندن وحدت، در رویایی خلق 23 تیری دیگر، عامل اصلی عدم موفقیت اصول‌گرایان گردیدند.این جماعت برای رسیدن به اهداف خود بزرگانی را هزینه کردند، اصلح را قبل از صالح معرفی کردند، بسیاری را تخریب کردند، فردی که امید می‌رفت در آینده بتواند چهره مورد اعتماد اصول‌گرایی باشد را سوزاندند و جالب آنکه انتظار داشتند افرادی که از مدت‌ها پیش وارد عرصه رقابت‌ها شده بودند، به نفع آن‌ها کنار بکشند و الآن نیز به هواداران خود چنین القا می‌کنند که اگر آن‌ها هم نبودند اصول‌گرایان به موفقیت نمی‌رسیدند. چرا که نمی‌خواهند بپذیرند ورود انشقاقی‌شان موجب امید طرف مقابل شد و بیش از وزن ایجابی خود در این طرف، برد قطعی طرف مقابل را پیش از برگزاری انتخابات رقم زدند. البته اگر کسانی باشند که همچنان دسته‌بندی چپ و راست را باور داشته باشند احتمالاً پیروزی اعتدال‌گرایان پس از دو دوره هشت ساله حاکمیت افراط‌گرایان چپ (اصلاح‌طلبان) و افراط‌گرایان راست (اصول‌گرایان) را امری طبیعی تحلیل خواهند کرد، اما واقعیت آن است که نه اصلاح‌طلبان در دوره خاتمی به الزامات چپ مذهبی پایبند بودند و نه احمدی‌نژاد رنگ و لعابی از اصول‌گرایی و راستگرایی داشت. لذا موفقیت آقای روحانی را نمی‌توان نفی جریانات سیاسی ارزیابی کرد چنانچه نمی‌توان آن را اقبال به یک جریان تفسیر کرد و این ترجمان عینی رهنمودهایی است که سال‌ها پیش در نفی و رد این دسته‌بندی‌ها ایراد شده بود و فرموده بودند کشور به اصول‌گرایی اصلاح‌طلبانه نیاز دارد و من دسته‌بندی گروه‌ها به چپ و راست را قبول ندارم. منبع: نگاهی جریان شناختی بر انتخابات 24 خرداد/ حسین عبداللهی فر /بصیرت/92/03/30 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image