وسوسه شیطان به قدرت خداوند – توکل در قرآن / خلقت و آفرینش / جن / شیطان و ابلیس /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

خدا به شیطان چه داده است که انسانها را می تواند وسوسه کند و بر آنها مسلط بشود معرفی کتابهای در مورد توکل در قران و اطلاعاتی در مورد توکل


جواب سوال اول: در ابتدا آیه ای در مورد شیطان بیان می کنیم، خداوند در قرآن کریم می فرماید:   «یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُورا»[1] یعنی: شیطان به آنها وعده‏ها (ی دروغین) می‏دهد و به آرزوها، سرگرم می‏سازد در حالی که جز فریب و نیرنگ، به آنها وعده نمی‏دهد. از ظاهر سیاق بر می‏آید که این جمله تعلیلی برای این قسمت از آیه قبلی باشد که می‏فرمود:" فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً" و چه خسرانی روشن‏تر از این خسران که سعادت حقیقی کسی مبدل به سعادت خیالی و شقاوت واقعی شود و با وعده‏های دروغین و آرزوهای موهوم کمال خلقت او مبدل به خسران و نقص شود. اما وعده‏های شیطان عبارت است از وسوسه‏هایی که او بدون واسطه می‏کند، به خلاف امانی (که جمله: و یمنیهم آرزومندشان می‏کند- متضمن آن است) که آن از نتائج وسوسه است و منظور از آن هر امر خیالی است که و هم از آن لذت ببرد. و به همین جهت بود که خدای تعالی تمنی و یا به عبارت دیگر استفاده از آرزوهای دروغی بشر را غرور نخواند بلکه وعده او را غرور خواند و فرمود: شیطان وعده‏شان نمی‏دهد مگر غرور و فریب را، و این نکته بر کسی پوشیده نیست. همچنین خداوند در جایی دیگر از قرآن می فرماید: «وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُم‏»[2] یعنی: و شیطان، هنگامی که کار تمام می‏شود، می‏گوید: «خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! در بیان این دو آیه از قرآن به این نتیجه می رسیم که بر اساس آیه شریفه‏ء«انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه» در تفسیر فخر رازی و المیزان علامه طباطبایی ذیل آیه شریفه مطرح است که انسان مختار آفریده شده و این امری مسلم است. اختیار در جایی است که اضداد وجود داشته باشد تا شخص یکی از دو طرف را بر اساس تفکر و اندیشه انتخاب کند. انسان دارای غریزه دوستی (جاذبه) و دشمنی (دافعه) است. دارای زیبایی‏ها و زشتی هاست و ... همچنین دارای غریزه شیطانی و تمایل به انحرافات است و از سوی دیگر دارای فطرت خداشناسی و عشق به کمالات نفسانی است. پس کسی که درست عمل نکرد و جنبه غرایز شیطانی را غلبه داد او در راستای «دست یابی به نعمتهای بیشتر خداوند متعال» حرکت نکرده‏است. همانطوری که افراد دیگری مخالفت با هوای نفسانیشان کرده‏اند و در دنیا و آخرت در نعمت های حضرت حق غرق گردیده‏اند. پس وجود شیطان و غرایز شیطانی در مقابل فطرت توحید و هدایت انبیا لازمه اختیار و انتخاب انسان است و همان نکته باعث افضلیت او بر همه ملائکه‏الله و فرشتگان شده است؛ زیرا لازمه اختیار دعوت از دو سوی متضاد است و چنان چه اختیار نبود، انسان مجبور بود و دیگر«و لقد کرمنا بنی آدم» نمی‏شد. بنابراین از یک سو فعالیت شیطان موجب می‏شود اختیار انسان بروز آشکارتری داشته باشد و این یک سنت الهی است. و از سوی دیگر باید به این حقیقت توجه داشت که تاثیرگذاری شیطان و نفوذ و سلطه شیطان اولا تکوینی نیست یعنی شیطان سلطه تکوینی ندارد، ثانیا نفوذ و سلطه او پس از روگردانی اختیاری انسان از یاد خدا و کارهای خدا پسندانه است بنابراین چنین کسی که خودش را از چتر لطف خدا بیرون آورده سزاوار است که به چاله شیطان گرفتارشود. و این نیز یک قانون و سنت الهی است که از آن به (اضلال کیفری) از سوی خدا یاد می‏شود. اما جواب سوال دوم: «توکل» از ماده «وکالت» به معنای انتخاب وکیل و اعتماد بر دیگری است. هر قدر وکیل توانایی و آگاهی بیشتری داشته باشد، شخص موکل احساس آرامش بیشتری می کند و چون علم خدا بی پایان و توانایی اش نامحدود است اگر انسان بر او توکل کند آرامش فوق العاده ای احساس می کند، در برابر مشکلات وحوادث مقاوم می شود و از دشمنان نیرومند و خطرناک نمی هراسد. در سختی ها به بن بست نمی رسد و پیوسته راه خود را به سوی هدف ادامه می دهد. انسانی که بر خدا توکل دارد هرگز احساس حقارت و ضعف نمی کند بلکه به اتکای لطف خدا و علم و قدرت بی پایان او خود را فاتح و پیروز می بیند و حتی شکست های مقطعی او را ناامید نمی سازد. هرگاه توکل به مفهوم صحیح کلمه در جان انسان پیاده شود به یقین امید آفرین، نیروبخش و باعث تقویت اراده و تحکیم مقاومت و پایمردی است. البته معنای توکل این نیست که انسان دست از تلاش و کوشش بردارد بلکه باید تا آن جا که توان دارد تلاش کند و منزلگاه ها را یکی پس از دیگری بپیماید، اما آنچه که تلاش کرده و نیز آنچه که  از توان او بیرون است، به ثمر برسد  به خدا واگذارد و از الطاف او مدد بگیرد. پس حقیقت توکل که در شرع مقدس اسلام آمده همان اعتماد قلبی در تمام کارها بر خدا و صرف نظر کردن از غیر او است و این منافاتی با تحصیل اسباب ندارد، مشروط بر این که اسباب را در سرنوشت خود اصل اساسی نشمرد. در حدیثی پیامبر اکرم(ص) از جبرئیل(ع) می پرسد: توکل بر خداوند بزرگ چیست؟ عرض کرد: آگاهی از این که مخلوق نمی تواند سود و زیانی برساند و یا چیزی ببخشد و یا مانع بخشیدن شود و نیز مأیوس شدن از خلق (و امیدواری به خدا). مراحل توکل:                                        توکل را می‏توان بطور کلی بر سه قسم تقسیم کرد: 1- توکل زبانی: یعنی آن توکلی که فقط با زبان گفته می‏شود توکلت علی الله (برخدا توکل کردم) این توکل از ارزش معنوی برخودار نیست. 2- توکل اعتقادی: یعنی آن توکلی که ناشی از این اعتقاد است که واقعا همه کاره خداوند تبارک و تعالی است و حقیقتا او تکیه گاه همه چیز و همه کس است با توجه به این اعتقاد توکل بر خدای تعالی می‏شود و سپس بر کاری اقدام می‏گردد این توکل از ارزش معنوی برخودار است کهاکثر مسلمان‏ها می‏توانند با توجه به این مرحله توکل کارهای خود را آغاز کنند. 3- توکل قلبی: یعنی آن توکلی که از حالات بلکه از ملکات فضیله نفس انسانی گشته است و شاید حدیث شریف زیر به این مرحله عالی از توکل اشاره داشته باشد: علی بن سوید می‏گوید از امام موسی بن جعفر(ع) درباره این آیه شریفه «و من یتوکل علی الله فهو حسبه»[3] هر کس بر خدا توکل کند خدا او را بس است، پرسیدم حضرت فرمود: التوکل علی الله درجات منها ان تتوکل علی الله فی امورک کلها فما فعل بک کنت عنه راضیا تعلم انه لا یألوک خیرا و فضلاً و تعلم ان الحکم فی ذالک له فتوکل علی الله بتفویض ذالکالیه وثق به فیها و فی غیرها؛ توکل بر خدا دارای درجاتی است از جمله اینکه در تمام کارهایت برخدا توکل کنی پس هر چه خدا با تو انجام داد (و اراده حکمت آمیزش بر هر چه تعلق گرفت) راضی باشی علم و یقین داشته باشی که او از هیچ خیز و فضلی دریغ نکند و نیز علم و یقین داشته باشی که حکم و فرمان در این جهت با اوست پس با واگذاری کار به او بر او توکل کن و به او در کارهای خود و کارهای غیر خود وثوق (اطمینان و آرامش) داشته باش[4]. در این حدیث به دو مقام بلند معنوی که از ارکان ایمان هم هستند اشاره شده است: 1- مقام رضا 2- مقام تفویض. امام علی(ع) می‏فرمایند: الایمان علی اربعه ارکان، التوکل علی الله و التفویض الی الله و التسلیم لامرالله و الرضا بقضاءالله؛ ایمان چهار رکن دارد 1- توکل برخدا 2- تفویض الی الله  3- تسلیم امرالله  4- رضا به قضای الهی [5]. در نتیجه ایمان که خود فقط یک امر قلبی است نه اعتقادی و زبانی چهار رکن دارد که همه آنها نیز قلبی می‏باشند بنابراین آن توکلی در کلام امام موسی بن جعفر(ع) مراد استکه قلبی باشد در چنین توکلی علم، یقین، وثوق و آرامش نهفته است و توکل کننده ذره‏ای دغدغه و ناآرامی ندارد توکل قسم اول از آن منافقین است زیرا صرفا توکل زبانی است و باطن بدان اعتقادی ندارد توکل قسم دوم بهره عامه مسلمانان است و توکل قسم سوم ویژه مؤمنان واقعی است که دستیابی به آن بسیار مشکل و در درازمدت می‏باشد و هر کس به این مقام و مرحله سوم رسید متوکل واقعی می‏باشد.   توکل دارای آثار زیر است:  1-نخستین اثری که در یک انسان متوکل به وجود می آید، مسأله اعتماد به نفس و ایستادگی و مقاومت در برابر مشکلات است، چون کار خود را به خدای قادر عالم و عزیز مقتدری که همه مشکلات برایش سهل و آسان است واگذار نموده است، پس احساس تنهایی و ضعف نمی کند. 2- توکل بسیاری از صفات زشت اخلاقی مانند حرص و حسد و دنیاپرستی و بخل و تنگ نظری را از انسان دور می سازد چون وقتی تکیه گاه انسان خداوند قادر مطلق باشد جایی برای این اوصاف رذیله باقی نمی ماند. 3- توکل بر خداوند نور امید در دل می افروزد و به خاطر آن توان و استعداد انسان شکوفا می گردد، خستگی بر او چیره نمی گردد و در همه حال احساس آرامش می کند، لذا امیر مؤمنان(ع) در سخن کوتاه و پرمعنایی می فرماید: «لیس لمتوکل عناء؛ کسی که توکل بر خدا دارد، رنج و خستگی ندارد». 4- توکل بر خدا بر هوش و قدرت تفکر می افزاید و روشن بینی خاصی به انسان می دهد زیرا قطع نظر از برکات معنوی این فضیلت اخلاقی، توکل، سبب می شود انسان در برابر مشکلات دستپاچه و وحشتزده نگردد و قدرت بر تصمیم گیری را حفظ کند و نزدیکترین راه درمان و حل مشکل را بیابد. پس هدف از توکل و ثمره آن تنها رسیدن به مقصد و هدف نیست تا اگر کسی با توکل به هدفش نرسید نا امید و مأیوس گردد، بلکه توکل ثمرات و فواید فراوانی برای انسان متوکل دارد. در نتیجه چون هر چیزی در این عالم مستند به ذات پاک خداوند است  و او سرچشمه هستی است و تأثیر هر عاملی به فرمان اوست، پس باید تنها به او تکیه کرد و امور را به او واگذار نمود و در عین حال که از همه اسباب استفاده می کنیم و نهایت کوشش و تلاش خود را به کار می گیریم ولی به اسباب استقلال نمی دهیم بلکه اسباب را مسخر فرمان و اراده الهی و تحت فرمان او می دانیم. اما این که چرا گاهی انسان نهایت توکل را بر خداوند دارد ولی رسیدن به هدف به تأخیر می افتد و یا موفق به دستیابی به آن نمی گردد باید گفت، انسان از مصالح امور آگاه نیست، هر چیز حسابی دارد و هر کار زمانی را می طلبد و هر پدیده ای در ظرف زمانی ویژه خود مطلوب است و گاه مصلحت در این است که رسیدن به هدف و نتیجه به تأخیر افتد، بنابراین شتابزدگی در این امور روا نیست. خداوند متعال در سوره طلاق آیه 3 می فرماید: «و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا» ؛هر کس بر خداوند توکل کند، خدا کار او را سامان می بخشد، خدا فرمان خود را به انجام می رساند و برای هر چیز اندازه ای قرار داده است. اما کتابهایی که در این زمینه می توان خدمتتان معرفی کرد عبارتند از: 1. ترجمه محجة البیضاء، ج 7 2. نقطه های آغاز در اخلاق عملی، ص 511، مهدی کنی 3. معراج السعاده، ص 778، ملا احمد نراقی 4. چهل حدیث، امام خمینی، حدیث 13 5. ره توشه، ج 2، مصباح یزدی، درس 36. [6] در آخر برای اطلاعات بیشتر در این زمینه لینکی از همین پایگاه خدمتتان معرفی می گردد: توکل .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image