تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
آوردهاید: «این که بعضی از انسانهای احمق در حمایت از ولی فقیه او را مانند خدا میپرستند و میخواهند در او ذوب شوند...» اولاً کسی ولی فقیه را مثل خدا نمیپرستد و کسانی هم که به حکم ولی فقیه تن میدهند به خاطر تعبدشان به احکام و ملاکهای دینی است که بر اساس آن ولایت فقیه را پذیرفتهاند. بنابراین همه طرفداران ولایت فقیه ولایت او را در طول ولایت خدا پیامبر(ص) و ائمه(ص) میدانند؛ نه در عرض آن. ثانیاً به چه دلیل شما کسانی کهسخن از ذوب شدن در ولایت فقیه میگویند را «احمق» خواندهاید؟ آیا درست و منطقی است که اگر شما چیزی را به درستی نشناخته و نپسندیدهاید و یا معنایی دیگر از آن تصور کردهاید مدعیان آن را «احمق» معرفی کنید؟ 4 آوردهاید «ولایت فقیه همان ولایت فرد بر مردم است که مذموم می باشد». این سخن نیز ناشی از عدم درک صحیح ولایت فقیه است. ولایت فقیه هیچ ارتباطی با مونوکراسیMonocracy)) و حکومت فردی ندارد. ولایت فقیهبه معنای حاکمیت معیارها و ارزشهای متعالی در امر حکومت است. دراین باره مباحث بسیاری وجود دارد که در صورت لزوم در گفتوگوهای آتی به تدریج به آن خواهیم پرداخت لیکن آنچه به اختصار در این جا میتوان یادآور شد این است که در تقسیم بندی نظامهای سیاسی یکی از وجوه اختلاف در ناحیه کسی است که رهبری و ریاست و حکومت جامعه را بر عهده میگیرد. در این باره همه نظامها و فلسفهها و اندیشههای سیاسی به دو قسم تقسیم میشوند: 1آنهایی که برای شخص حاکم هیچ معیار و ضابطه شخصی را لحاظ نمیکنند. 2 آنهایی که ضوابط و معیارهایی را مورد نظر قرار میدهند. در گروه دوم نیز مجموعه معیارهای لازم و مفید در شخص حاکم به سه ویژگی اساسی ختم میشود: 1 تعهد و دلسوزی نسبت به جامعه 2 علم آگاهی و بینش در امر حکومت 3 شجاعت و استواری. اندیشه سیاسی اسلام جزء گروه دوم است؛ یعنی حکومتی معیارگرا است و علاوه بر آن که بر شرایط بالا که اکثر نظامها واندیشههای سیاسی فاقد آنند شرایط برتری را نیز اضافه کرده است و به این وسیله از همه آنها برتر و فراتر میرود. این شرایط عبارت است از: الف) عدالت؛ یعنی رهبر جامعه اسلامی باید کسی باشد که اندک ستمی از او به دیگران نشود و جامعه بیم خیانت و ستمکاری از ناحیه او نداشته باشد. ب) زهد و تقوا و وارستگی از تعلقات دنیایی؛ این شرط باعث میشود که او حکومت را ابزاری برای خودکامگی Autocracy)) یکه سالاری و استبدادDespotism)) قرار ندهد؛ بلکه به جای آن که حکومت و جامعه را به خود در آورد خود را در خدمت جامعه و وقت آن قرار دهد و با تمام وجود تابع قوانین و احکام الهی باشد و از آنها اندک تخلفی نکند. ج) فقاهت و تخصص در حقوق اسلامی؛ این شرط بالاترین رتبه علمی است؛ یعنی ضمن آن که شخص باید هوش ذکاوت بینش سیاسی و قدرت مدیریت کلان اجتماعی را دارا باشد. افزون بر آن از نظر علمی باید بتواند در مسایل و معضلاتاجتماعی حکم الهی را از منابع اصیل دینی استنباط نموده و بر اساس قوانین الهی که بهترین راه سعادت و نجات بشریت است جامعه را هدایت و رهبری کند (این معنای ولایت فقیه است). در اصل یکصد و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز شرایط رهبری چنین ذکر شده است: 1 صلاحیت علمی لازم را برای افتا در ابواب مختلف فقه 2 عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام 3 بینش صحیح سیاسی و اجتماعی تدبیر شجاعت مدیریت و قدرتکافی برای رهبری. اکنون اگر شرایط رهبری و ولایت فقیه را با آنچه در قانونهای اساسی پیشرفتهترین کشورهای دنیا مقایسه کنید به خوبی درخواهید یافت که مترقیترین اصل قانون اساسی همین اصل است و «ولایت فقیه» هیچ ارتباطی با سلطه فردی ندارد.
.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.