تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

با توجه به اینکه بخش اعظم پيامبران صاحب کتاب و غير آن، در منطقه خاورميانه بودند و مشغول تبليغ دين، آيا در ساير نقاط دنيا مثل اروپا يا آمريکا و يا شرق دور که بني بشر زندگي مي کرده که براي آنها هم پيامبري فرستاده نشده باشد؟


بر اساس سنت و حکمت الهي، هيچ قريه و مردمي هلاک نمي شود و در قيامت از آنها بازخواست نمي گردد، مگر اينکه در ميان آنها حجتي از حجت هاي الهي بوده و امر و نهي درباره آنان داشته باشد. خداوند، در هر سرزميني اگر انسان و اولاد بشر وجود داشته باشد، حجت را بر آنها توسط فرستادگان و يا اوصياي آنها تمام مي کند. انگيزه بعثت انبياء خداي سبحان، پروردگار همه عوالم است و انسان نيز تحت تدبير و ربوبيت او قرار دارد. همانطور که پرورش تکويني انسان در پرتو قوانين تکويني پروردگار است، تربيت تشريعي او نيز جز از راه تدوين قواعد اعتباري او نخواهد بود، و هيچ قانوني جز قانون آسماني، سعادت ابدي جوامع بشري را تأمين نمي کند؛ زيرا قانوني مي تواند ضامن سعادت بشر باشد که با نظام تکويني وي هماهنگ باشد و هماهنگي اين دو قانون تنها بر عهده ي کسي است که به همه جهات ياد شده آگاه باشد، و آورنده آن قانون الهي، پيامبر است. پس با اين وصف هيچ عصري بدون پيامبر و يا وصي آن نخواهد بود. از طرف ديگر، عصاره نبوت و رسالت هر پيامبر نيز همان دين و کتاب اوست. اگرچه شخصيت حقيقي پيامبر رحلت کرده باشد، ولي شخصيت حقوقي وي در عصرهاي بعد محفوظ است. اين جزو کلّي است که هيچ امتي نيست، مگر اين که داراي پيامبر است. بنابراين، بر اساس بيان قرآن کريم، ممکن نيست در سرزميني انسان وجود داشته و از اختيار لازم برخوردار باشد، و رهبري آسماني در آنجا حضور تبليغي و هدايتي نداشته باشد. چنان که قرآن کريم مي فرمايد: إن من امهٍ الّا خلا فيها نذير؛ «هيچ امتي وجود ندارد، مگر اينکه در آن، انذارکننده اي بوده است». و ما اهلکنا من قريهٍ إلّا لها منذرون؛ «هيچ قريه و آبادي را هلاک نکرديم، مگر اينکه در آنها انذار کننده (و پيامبري) وجود داشته است». از اين دو آيه مبارکه بخوبي استفاده مي شود که در هر سرزميني، اگر انسان وجود داشته باشد، پيامبر نيز فرستاده شده است. چه اين سرزمين، شرق عالم باشد يا غرب، امريکا و اروپا باشد و يا خاور دور. علامه طباطبايي(ره) نيز در ذيل اين آيات مي فرمايد: «از ظاهر سياق بر مي آيد که مراد از نذير، پيغمبري است که از ناحيه خداوند، براي هر امت و قريه مبعوث شود. با اين وصف، معناي آيه اينگونه است که هيچ امتي و مردمي، از امت هاي بشر نبوده است، که به حق دعوت نشده و پيامبري در آن ظهور نکرده باشد. يعني نبوت و انذار در هر جايي که بشر باشد، لازم و واجب است». بنابراين، ممکن نيست خداوند ملتي را بدون راهنمايي رها کند. و همچنين خداوند، مردم را خواه موحد و خواه غيرموحد، از نبوت محروم نمي کند. ولي قبول آن اجبار نيست. يعني ممکن نيست در عصري يا نسلي، در سرزميني گروهي زندگي کنند و براي آنان نبوت نباشد. همانطور که ممکن نيست خداوند حيواني آبزي را بيافريند و آب را خلق نکند. آيا در غرب و يا شرق دور پيامبري ظهور کرده است؟ در مواردي، به عنوان اشکال و يا سئوال مطرح مي شود که چرا همه انبيا، آسيايي و از خاورميانه بوده اند و در مغرب زمين و شرق دور پيامبري ظهور نکرده اند. پاسخ اين پرسش اين است که، اولاً، ممکن است در آن سرزمين ها انسان و جامعه بشري وجود نداشته است ، در ثاني، اگر انساني وجود داشته است، ما دليلي نداريم که بگوييم خداوند براي آنها انبيايي نفرستاده است؛ چون از همه انبيايي که آمار و نامشان در جوامع روايي ما هست، و همچنين تنها نام بعضي از آنها در قرآن ذکر شده است. چنانکه قرآن کريم مي فرمايد: منهم من قصصنا عليک و منهم من لم نقصص عليک؛ «اي پيامبر، بعضي از انبيا براي شما بيان شده و بعضي بر شما بيان نشده است». بنابراين، شايد در مغرب زمين نيز انبيايي بوده اند و در مشرق زمين همچنين پيامبراني مبعوث شده باشند، و نام آنها در قرآن و روايات نيامده باشد. در سرّ يادآوري نشدن آنها در قرآن و روايات مي توان به دو دليل اشاره کرد: اولاً، کتاب و آثار تبليغي آنان، قبول دعوت و يا مخالفت آنها براي مردم مشرق زمين و خاور دور و ميانه، اصلاً آشنا نبوده. از اين رو نمي توان به مردم حجاز و ساير نقاط خاورميانه گفت شما در آثار آنان نظر کنيد و عبرت بگيريد، همانطور که درباره انبيا و امت هاي آسيايي و خاور نزديک گفته شده است. ثانياً، اگر چنانچه پيامبر اولوالعزمي در آن منطقه نبوده، شايد به خاطر کم بودن جمعيت آن منطقه در آن زمان باشد. بنابراين، ممکن است در غرب پيامبراني بوده اند و در شرق دور نيز پيامبراني مبعوث شده باشند و از عدم طرح داستان آنها اين بوده که مردم آسيا نه از آنها اطلاع تاريخي داشتند و نه در منطقه جغرافيايي آنها قرار گرفته بودند و نه با وجود فاصله اقيانوس ها، راه ارتباط براي مشاهده آثار و پندگيري از سرگذشت آنها ميسر بود؛ چون فلسفه اصلي ذکر داستان و سرگذشت ها براي پندگيري و عبرت است. وقتي، هيچگونه آشنايي در منطقه و يا جغرافيايي نباشد، و هيج گونه عبرت گيري درآن نباشد، ديگر ذکر داستان آنها معنايي ندارد.آآ بر اساس قاعده اي که خداوند از هيچ کسي در روز قيامت حساب پس نمي گيرد، مگر اينکه حجت را بر او تمام کرده باشد. چنانکه امام صادق ـ عليه السلام ـ فرموده است: «حتي اگر يک نفر در روي زمين باشد، براي او حجت حق وجود دارد، زيرا حجت، قبل از خلق و همراه آن و بعد از آن هست». از امام علي ـ عليه السلام ـ نيز رسيده است که: خداوند قبل از اينکه بشر عادي را در روي زمين خلق کند، حجت خود را آفريده است، تا حجت او قبل از خلق وجود داشته باشد، ممکن نيست خداوند مردم را بحال خودش رها کند و برايشان رهبر نفرستند. نتيجه: خداوند هيچ کسي را در روي زمين خلق نمي کند، مگر اينکه، حجت خود را نيز بر او تمام کند. و حجت خداوند زماني تمام مي شود که فرستاده او در زمين باشد. بنابراين، امکان ندارد در امريکا و اروپا و شرق دور، انسان بوده و پيامبري الهي در آن سرزمين نبوده باشد. پس هر جا بشر بوده است، پيامبر نيز بوده، گرچه نام او در قرآن و روايات نيامده باشد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image