اوستا /

تخمین زمان مطالعه: 35 دقیقه

اوستا چه کتابی است؟


((جان ناس )) مى گوید که: کتاب مقدس زرتشتیان ، ((اوستا))، مجموعه اى از مطالب گوناگون و بى ارتباط با هم است . این کتاب ، باستانى ترین کتاب ادبیات جهان بشمار مى رود که قسمت عمده آن از بین رفته است. مهمترین قسمت موجود اوستاى فعلى، یسنا است که مشتمل بر گاتها یعنى سروده هاى زرتشت مى باشد که به لهجه محلى بسیار کهن سالى (نزدیک به زبان وداها) سروده شده است. از این مجموعه اطلاعاتى در مورد زمان حیات زرتشت و اندیشه هاى او بدست مى آید. قسمتهاى دیگر اوستا عبارتند از: ویسبرد، وندیداد و یشت ها که شامل سرودها و نغمات و... مى باشند اوستاى کوچک (خرده اوستا) به لحاظ وثوق به پاى یسنا نمى رسد، زیرا در قرون بعد تاءلیف شده است ((ملک الشعراى بهار)) مى گوید: اوستاى هخامنشیان 21 کتاب بود که مشتمل بر 815 فصل مى شده است. در عهد ساسانیان که به جمع آورى اوستاى پراکنده پرداختند، فقط 348 فصل از آن بدست آمد که آن را به 21 نسک تقسیم کردند.((فلیسین شاله )) مى گوید: کتاب مقدس آئین مزدا، اوستا و یا زند اوستا است . اوستا متن و زند تفسیر آن است. این نوشته هاى مقدس فقط در قرن سوم میلادى گردآورى شد و در قرن چهارم میلادى به عنوان کتاب شریعت زرتشت اعلام گردید.گاتها به عصرى بسیار پیشین تر تعلق دارد و تاءلیف زرتشت است.دکتر وحیدى مى گوید: کتاب ((اوستا)) مربوط به ((اتوزرتشت )) است.((اوستا)) زبانى است که کتاب ((اتوزرتشت )) به آن نوشته شده و لذا ((اوستا)) نام گرفته است.((اوستا)) داراى دو بخش جداگانه است، بخشى مربوط به شخص زرتشت است و بخشى که در طى روزگاران دراز مخصوصا دوره ساسانى بر آن افزوده شده است . بخش اصلى اوستا ((گاتها)) است که حاوى اندیشه هاى ژرف زرتشت است . براى شناخت کیش زرتشتى مى باید ((گاتها)) را خواند. بخشهاى دیگر ((اوستا)) کار موبدان است . در اوستا مطالبى دیده مى شود که مربوط به پیش از زرتشت است.((اوستا)) قبل از اسلام به 21 نسک تقسیم شده بود که بسیارى از این نسکها از بین رفته است . آنچه باقى مانده ، به قرار ذیل است:1 یسنا؛ که به معنى نیایش است و داراى 72 بخش مى باشد.2 گاتها؛ 17 گات است که به شعر سروده شده و در بردارنده ژرف ترین و رساترین گفته هاى فلسفى زرتشت مى باشد.3 یشت ها؛ که ستایش و نیاز است و 21 بخش مى باشد. به نظر مى رسد بخشى از آن متعلق به دوره قبل از زرتشت باشد.4 ویسبرد؛ شامل 24 بخش است که اوراد بزرگان گفته مى شود.5 وندیداد؛ که در اصل وى دیود است یعنى قانون منددیو که داراى 22 بخش است . این کتاب مربوط به دوره هاى قبل از زرتشت است .6 خرده اوستا؛ یعنى اوستاى کوچک که شامل ادعیه روزانه است . این کتاب به وسیله موبدان زرتشتى دوره ساسانى گردآورى شده و ضمن این که داراى اندیشه هاى ((گاتها)) است ، اندیشه هاى دوره قبل از زرتشت و اندیشه هاى دوره ساسانى را نیز در بردارد. الفباى اوستا 48 حرف است که آن را ((دین دبیره ))یا ((خط دبیر)) مى گویند. ((زند و پازند)) گزارش ‍ و تفسیرى از اوستا به زبان پهلوى است که در زمان ساسانیان نوشته شده است . ((پازند)) شرحى است بر ((زند)) که به زبان ((پارسى درى )) نوشته شده است ، هر چند که واژه هاى ((آرامى )) را نیز دارد. در ادبیات خارجى معمولا به اوستا، ((زند اوستا)) مى گویند.((هنر یک ساموئل پنیرک )) مى گوید: دلیلى بر وجود یک کتاب مزدیسنى قبل از زمان ساسانیان در دست نیست . پس از حمله اسکندر به ایران مطالبى تاءلیف شد که نام آن را ((اوستا)) گذاشتند. در زمان ساسانیان این واژه را ((اوستاغ )) تلفظ مى کردند. سریانیان مسیحى با این واژه آشنا بودند. کهنه ترین صورت این واژه ((اپستاک )) است که به معنى ((پایه )) و ((بن )) مى باشد. در زمان ساسانیان مردم به زبان اوستائى سخن نمى گفتند. بر اوستا تفسیرى نوشته شد که ان را ((زند)) گفتند و در زبان اروپائى به((زند اوستا)) مشهور است . اوستا به صورت کتاب اصلى روایات دینى در زمان ساسانیان درآمد که سرودهاى آسمانى منسوب به زرتشت است.گفته مى شود که ((زند اوستا)) به صورت رقعات بوده و بعد به صورت اوستا تدوین شده است و ((خرده اوستا)) نام گرفته است. بسیارى از دانشمندان بر این باورند که اوستا تا سده ششم و هفتم میلادى دوره ساسانى) همچنان سینه به سینه حفظ شده و در آن زمان کتابت گردیده است. خط اوستائى اختراع همان دوران است.توضیحات پورداوود پیرامون اوستا و بخشها و شرح هاى آن:پورداوود توضیح مى دهد که ((زند و پازند))، شرح الشرح )) اوستا است ؛ به این صورت که ((زند)) تفسیر متن اوستاست و ((پازند)) تفسیرى بر ((زند)) است. اوستا داراى معانى گوناگونى است که مجموعه سخنان زرتشت است . این کتاب به فرمان گشتاسب شاه ایران نگاشته شد. منابع اسلامى متفق اند که اوستا بر روى پوست گاو (12 هزار پوست) با طلاى ناب نوشته شده بود. این اوستا در چهار نسخه نگارش ‍ یافته بود که یکى در آتشکده آذر گشسب (آذربایجان ) و دومى در تخت جمشید و سومى در آتشکده بلخ بود و چهارمى را تحویل یک براهمى دادند که با مریدانى بسیار براى انحراف و انصراف زرتشت از ادعاى خود، از هند به بلخ آمده بود، ولى خود او به زرتشت ایمان اورد. نسخه اى که در آتشکده بلخ بود، براثر حمله تورانیان که منجبر به کشته شدن زرتشت گردید، از میان رفت و نسخه تخت جمشید بدست اسکندر به آتش کشیده شد. از دیگر نسخ اطلاعى در دست نیست . محققان گویند که ((اوستا)) در دوره هخامنشى به زبان اصلى خود نوشته و تدوین شد؛ آن گونه که قبلا در خاطره ها وجود داشت . زبان اوستائى از ریشه سانسکریت است و لهجه یکى از ایالات ایران بوده است که از راست به چپ مى نوشتند و نمونه هائى از الفباى آن در کتیبه ها موجود است ، اگر چه از خط اوستائى اثرى باقى نمانده است . اوستاى دوره هخامنشى در دو نسخه تدوین گردید؛ یکى را در استخر فارس در دبیرخانه شاهى (گنج نبشت ) یا کتابخانه سلطنتى گذاشتند که با آتش اسکند بسوخت و دومى را آتشکده آذرگشسب (گنج شاپیگان ) نهادند که به فرمان ((اسکندر)) به یونانى ترجمه شد. از ان پس ، قرنها بود که اوستا فقط در خاطره ها محفوظ بود.((بلاش اشکانى )) به تدوین آن همت گمارد؛ ولى توفیق کامل نیافت. بعدها ((اردشیر پاپکان )) مؤ سس سلسله ساسانى و مروج آئین زرتشت با کمک شوراى روحانى و ریاست ((تنسر)) (هیربدهیربدان )((اوستا)) را از سینه ها و خاطره ها درآورد و مکتوب داشت . گفته مى شود که ((تنسر)) به ((یونان )) رفت و اوستاى دوران اسکندر را با خود به ایران آورد. آنگاه به فرمان ((شاپور اول )) پسر ((اردشیر))، علوم گوناگون آن عصر (ستاره شناسى ، طب ، فلسفه ، تاریخ ، جغرافى و...) را از هند و یونانى و سریانى و... ترجمه کرده و ضمیمه ((اوستا)) نمودند. در زمان ((شاپور دوم )) اختلافات مذهبى باعث گردید که اوستا مورد تجدید نظر قرار گیرد. در این زمان ((اذرباد مهراسپند)) (310 379 م .) ماءمور این کار شد. این فرد یکى از ((موبدان )) مشهور زمان بود که کراماتى را به وى نسبت مى دهند. سرانجام ((اوستا)) در این زمان تدوین شد و رسمیت یافت . اوستاى دوره ساسانى را به سه ((بهر)) و هر ((بهر)) را به هفت ((نسک ))تقسیم کرده اند. اسامى بهرها عبارت است از: گاسانیک ، هایتگ مانسریک ک دانیک . ((بهر اول )) درباره پیدایش جهان ، بهر دوم درباره علوم ، بهر سوم در خصوص ادعیه و مناجات مى باشد. اسامى 21 نسک اوستا عبارت است از: 1 بهر گاسانیک ، 2 سوتکرنسک ، 3 ورشتمان سرنسک ، 4 بغ نسک ، 5 سپنته نسک ، 6 هاتخت نسک ، 7 تسوت نسک ، 8 بهرهاتک مانسریک ، 9 دامدات نسک ، 10 ناترنسک ، 11 پازکسانسک ، 12 اتورات نسک ، 13 بریش نسک ، 14 کشکیرروب نسک ، (بهر دانیک ) 15 وشتک نسک ، 16 بغان نسک ، 17 نیکاتوم نسک ، 18 گنه پاسوئرت نسک ، 19 هویسارم نسک ، 20 ساکاتوم نسک ، 21 وندیداد نسک . خلاصه این که اوستاى مدون توسط این موبد مشهور به پنج قسمت تقسیم مى شود:11 یسنا، شامل 72 فصل که 17 فصل آن را گاتها تشکیل مى دهد.2 ویسبرد، به معناى سروران ، مجموعه اى از ملحقات یسنا شامل 24 فصل است.3 وندیداد، قوانین و احکام ، داراى 22 فصل است .4 یشت ها، داراى 21 فصل ، هر فصلى در ستایش یکى از فرشتگان مى باشد.5 خرده اوستا، شامل ادعیه گوناگونى که توسط ((آذرپادما را سپند)) از دیگر قسمتهاى اوستا جمع آورى شده است.اوستاى زمان هخامنشیان داراى هزار فصل بوده که در زمان ساسانیان 348 فصل آن باقى مانده و شامل 345700 کلمه بوده است. ((فردوسى )) در ((شاهنامه )) اوستا را 1200 فصل مى داند. اوستاى موجود شامل 83 هزار کلمه است.اوستاى دوره هخامنشى به زبان اوستائى نوشته شد و قسمتى از آن که در زمان اشکانیان تدوین گردید، به زبان پهلوى اشکانى نوشته شد. اما در دوره ساسانى ، زبان ((اوستائى )) منسوخ شد. ابتدا به خط((پهلوى )) ساسانى نوشتند و در حدود قرن ششم میلادى که خط ((دین دبیرى )) بوجود آمد، ((اوستا)) را با آن خط نوشتند. کهن ترین نسخه اوستا، اوستائى است که در حال حاضر در ((دانمارک )) موجود مى باشد.اوستاى دوره ساسانى به نام ((گزارش )) معروف بود. گزارش معناى ((زند)) است بر ((زند)) تفسیرى نوشته شد و ((پازند)) نامیده شد. برخى محققان معتقدند که این تفسیر و ترجمه دقیق درست نیست ، زیرا در آن دوران کسى زبان اوستاى را نمى دانست . ((خسرو پرویز)) بار دیگر هوشیارترین ((موبدان )) را ماءمور کرد تا شرح و تفسیرى نوین بر اوستا بنویسند.بخشهاى اوستا:الف: یسنا((یسنا)) مهمترین بخش ((اوستا))ست . کلمه ((یسنا)) به معنى ((ستایش و پرستش )) است . ((یسنا))از ریشه ((یزد)) و ((یزت )) گرفته شده که ((ایزد)) و ((ایزدان )) نیز از آن مشتق گردیده است .یسنا شامل 72 فصل که هر فصل را ((هائیتى )) گویند، مى باشد. ((هائیتى )) به معناى ((پیوند)) است که در برخى فصول اوستا به آن اشاره شده است . ((یسنا)) را در مراسم مذهبى ، دو ((موبد)) به نامهاى((زوت )) و ((راسپى )) با هم مى خواندند.17 فصل از 72 فصل یسنا به نام ((گاتها)) معروف است که شامل سرودهاى مذهبى است . ((گاتها)) به پنج قسمت تقسیم شده است گ1 اهنودگات ؛ داراى 7 فصل (از فصل 28 تا 34، شامل 300 خط و 2100 کلمه مى باشد).2 اشنودگات ؛ داراى 4 فصل (از فصل 43 تا 46 شامل 330 خط و 1850 کلمه مى باشد).3 اسپنتامینوگات ؛ داراى 4 فصل (از فصل 47 تا 50، شامل 146 خط و 900 کلمه است ).4 وهو خشرتره گات ؛ داراى 1 فصل ، فصل 51، شامل 66 خط و 450 کلمه است .5 وهیشتوگات ، داراى 1 فصل ، فصل 53، شامل 36 خط و 260 کلمه است .جمع گاتها 17 فصل ، 896 خط و 5560 کلمه مى باشد.در گاتها نام ((مزدا)) 200 بار و اسم ((زرتشت )) 16 مرتبه و نام ((اشا)) (اردى بهشت ) 180 بار و نام فرشته ((هومن )) (بهمن ) 130 بار آمده است . گاتها از قدمت و اعتبار بیشترى برخوردار است و از جهاتى شباهت بسیار به متون مذهبى ریگ ودا دارد و نیز شبیه نغمات داوودى در زبور مى باشد. علت این است که در گذشته مردم خداوند را با کلمات منظوم ستایش مى کرده اند و این اقتباسى است از دوران بدویت مذهب و عصر بت پرستى . در تلقى بدویان مذهبى ، خدایان را از آواز و ترانه خوش ‍ آید.در ادوار گوناگون ((یسنامزدا))، ((امشاسپندان ))، ((یزدات ))، ((زرتشت )) و... مورد ستایش قرار مى گرفتند. هر یک از قسمتهاى ((اوستا)) در مراسم ویژه اى (اعیادک نذورات و...) خوانده مى شود. بعضى فقرات آن براى جلوگیرى از تاءثیر ((اهریمن )) (فصل 61) خوانده مى شد. در مواردى جچند ((دیوها))نکوهش شده اند (یسنا 12) و به ((گرسا)) دشمن دین حمله گردیده اسست (فصل )) بند 24). در هنگام تهیه ((نان فطیر)) فصلهاى 3 الى 5 ((یسنا)) را مى خوانند و آن را ((سروش درون )) گویند، زیرا براى((فرشته سروش )) نذر مى کنند و نیز هنگام تهیه ((هوم )) (شراب مقدس ) فقرات 22 تا 27 ((یسنا)) مى خوانند.((کریستن سن )) مى گوید ((یشت ))هاى 10 و 19 از همه قدیمى تر است .((بار تلمه )) یشت 15 را از بقیه قدیمى تر مى داند. او یشت )) (وندیداد) را ساخته زمان اشکانیان مى داند و معتقد است که ((یشت )) 16 در اواخر دوره اشکانى ساخته شده و ((خرده اوستا)) در عصر ساسانى تدوین گردیده است . اوستاى دوره ساسانى ثلث یا ربع اوستاى اصلى بوده است و هیچ ماءخذى قبل از آن در دست نیتس.علت آن است که آئین زرتشت از حمله اسکندر تا زمان اردشیر پایکان به مدت نزدیک به شش قرن فاقد کتاب و مرکزیت بوده و روشن نیست براى تدوین جدید اوستا از چه منابعى استفاده شده است . بدون شک بسیارى از آداب و عقاید ملل دیگر در این آئین راه یافته است . پس از مهاجرت زرتشتیان ایران به هندوستان در قرن )) میلادى آنها در آنجا به گردآورى کتب خود پرداختند و اوستائى جدید تدوین کردند که از اوستاى دوره ساسانى دوره ساسانى کم حجم تر بود. ((پورداوود)) محقق مشهور متعصب و افراطى ایرانى با همت زرتشتیان هند براى نخستین بار ((اوستا)) را با استفاده از زبانهاى باستانى هند و دیگر منابع مربوطه به فارسى ترجمه کرد.ب: یشتها((یشتها)) نیز از قسمتهاى مهم ((اوستا)) است . ((یشت )) به معناى ((فدیه )) و((نیایش )) است . این بخش شامل 21 فصل بوده و هر فصلى در تعریف و توصیف وستایش یکى از فرشتگان یا ((امشاسپندان ))مى باشد و هر یک از آنها در موقع ویژه اىخوانده مى شود. مثلا در ماه فروردین ((یشت )) مربوطه را در 19 فروردین ماه ، روز((فروردینگان )) مى خوانند. یا مهر یشت را در روز مهرگان (16 مهرماه ) در تعریف مهر (خورشید) بیان مى دارند. و تیر یشت را در جشن ابریزگان (= تیرگان ) مى خوانند.اسامى فصول که با ذکر نام فرشته مخصوص ‍ آن معروف است ، عبارت است از: 1 هرمزدیشت ، 2 خرداد یشت ، 3 ماه یشت ، 4 مهریشت ، 5 فروردین یشت ، 6 دین یشت ، 7 زامیانیشت ، 8 هفت امشاسپندان ، 9 آبان یشت 10 تیریشت ، 11 سروش یشت ، 12 بهرام یشت ،13 اردى بهشت یشت ، 16 خورشید یشت ، 17 گوش ‍ یشت ، 18 اشن یشت ، 19 رام یشت ،20 اشنادیشت ، 21 ونندیشت (406)ج : وندیداد؛((وندیداد)) نیز یکى از بخشهاى مهم پنجگانه ((اوستا)) است . این کلمه به معناى ((قانون علیه دیوها))ست و در آن آداب و رسوم مذهبى و احکام و مجازاتهاى دنیوى و اخروى وجود دارد. و بیشتر قوانین جزائى که علیه تبهکاران و گناهکاران پیش بینى شده مانند تازیانه زدن ، محو حشرات موذى و انجام کارهاى نیک در این کتاب آمده است . وندیداد یک کتاب فقهى است که حاوى 22 ((فصل )) یا ((فرکرد)) مى باشد.هر فصلى درباره یک موضوع بحث مى کند که به شرح زیر مى باشد:فصل اول ؛ از بهترین چیزها و شهرها سخن گفته: 1 بهترین مکانها، مسکن آریا است که ده ماه گرما و دو ماه سرما در آن حکمفرماست . 2 کاوه که مرکزش سغد است. 3 مرو، دیر مقدس، 4 بلخ قشنگ، 5 نساء، بین مرو و بلخ، 6 هرات، 7 دکرات، 8 اورداى 9 ختته که مرکزش گرگان است. 10 هومنت ، 11 رى که در آن سه نژاد است. 12 مخرم ، 13 گیلان که محل تولد فریدون قاتل ضحاک است. 14 هفت رود، 15 ملکى (روم ) که بدون شاه حکومت مى کند.فصل دوم ؛ اهورمزدا در پاسخ زرتشت فرمود: قبل از تو با جمشید، زیبا و مقدس سؤ ال و جواب نمودم و به علت کفرى که گفت ، از ریاست بر مردم بر کنار گردید؛ ولى بعد از آن که هزار سال با پاکى پادشاهى کرد، مردم فاسد شدند، به جمشید خبر دادم که برف و سرماى زیادى خواهد آمد و تمام خانه ها، دره ها و قلعه ها را آن سرما فرا خواهد گرفت. در آن موقع ، تو غارى به شکل مربع بساز که هر ضلعش به درازاى یک میدان اسب باشد. و از حیوانات و سبزیها و خوراکیها و زنان و مردان خوب در آن غار جاى ده.فصل سوم ؛ بهترین امکنه جائى است که مرد مقدس ، هیزم مقدس در دست داشته و آتش ، آب و گاو و گوسفند، زن و فرزند و اهل بسیار و علف بسیار، سگ فراوان ، مواشى ، چراگاه و اسباب زندگى زیاد، و زمین پر آب داشته باشد. بدترین مکانها قبر انسان یا سگ مرده است . خوشا به حال فردى که زمین را براى کشت و کار زیر و رو کند و سوراخ حشرات را که آفریده اهریمن هستند، نابود نماید. و علف و غله و درخت بکارد.فصل چهارم؛ در بیان انواع وعده هاى دنیوى و اخروى است و در فضیلت آموزش و پرورش و زن گرفتن و فرزند داشتن و داشتن غلام و گوسفند و اسب.فصل پنجم ؛ آتش فرزند اهورامزد است. مرد گناهکار نزد موبد توبه کند و او، ثلث گناه او را بریزد. اگر کسى در میان جمع خوابیده باشد و بمیرد، بقیه افراد نجس مى باشند. و اگر کسى در میان گروهى از گله گوسفند و... بمیرد، تا هشت گوسفند نجس است و اگر سایر سگان باشند، افراد کمترى را نجس ‍ مى کنند.زنى که بچه مرده بزاید، محل او را سى قدم از آب و آتش و از مردان مقدس ‍ و مذهبى سه گام دور نموده و لباس و خوراک جداگانه براى او فراهم نمایند. و مقدارى ادرار گاو نر، چند قطره ، و مقدار کمى خاکستر در رحم او بریزند و آنگاه با شاش گاو او را بشویند تا پاک شود. زن حائظ را با لباس زن بچه مرده زائیده ، بپوشانند.فصل ششم ؛ کشاورزى که زمین را شخم مى زند، باید استخوان ، مو، ناخن و ادرار آدم و سگ و خون را از آن زمین دور سازد؛ و گرنه با تازیانه مجازات مى شود. مرده سگ و آدم آب را کدر و نجس مى کند. اگر در چاه و یا قنات افتد، حداقل 5/1 آنرا باید بکشند تا پاک شود و در آب جارى 3 قدم و برف و تگرگ را تا 4 قدم در اطراف ، نجس مى کند.فصل هفتم ؛ ادرار گاو نر از مطهرات است و کثافات مرده مانند بول و منى و سایر اشیاء را پاک مى کند. کسى که مرده حیوانى را نزدیک آتش ببرد، براى همیشه نجس باشد. پزشکان ابتدا عملى را درباره دیو پرستان آزمایش ‍ نمایند و مزدا پرستان را معالجه کنند. آنگاه حق العلاج را نوشته و اگر بیمار سرپرست و رئیس خانه باشد که او را درمان کنند، یک خر ماده یا معادل آن را پزشک دریافت کند...فصل هشتم ؛ کسى که نزدیک مرده آدم و سگ برود، باید بدن خود را با ادرار گاو نر و آب طاهر بشوید...فصل نهم ؛ درباره مس میت و چگونگى طهارت آن و دورى از آب و آتش و حیوان و همسر و... و غسل کردن و تشریفات آن .فصل دهم ؛ براى جلوگیرى از حمله دیوان باید گاتها را خواند و بحث از طهارت وجدان .فصل یازدهم ؛ مطالبى در مورد آتش ، آب ، درخت ، مرد پرکار، زن ، زرتشتى ، آفتاب و سایر مخلوقات خوب و خواندن دعاى تطهیر بیان گردیده است .فصل دوازدهم ؛ درباره مرگ نزدیکان ، مانند پدر، مادر، برادر، خواهر، زن ، عمو، عمه ، دائى ، خاله و... مطالبى ذکر گردیده است که براى انجام هر کدام چند روز باید دست از کار کشید.فصل سیزدهم؛ جوجه تیغى روزى هزار ضربه بر اهریمن زند. در مقابل ، موش صحرایى هزار ضربه بر اهورامزدا وارد مى کند. کشنده اولى را باید هزار تا زیانه زد و کشتن دومى کفاره گناهان است . انواع مجازات سگها و مجازات کشنده آنها. هر سگ داراى هشت خصلت است .فصل چهاردهم؛ سگ آبى هزار رو سگ خشکى دارد. کسى که او را زخمى نماید یا بکشد، باید ده هزار پشه و هزار مگس را بکشد و اسلحه یک لشکر را بدهد و یا یک دختر باکره به مرد مقدس اهداء نماید. زمین زراعتى و 14 حیوان کوچک بدهد، و 14 توله سگ پرورش دهد.فصل پانزدهم؛ گناهان بزرگ عبارتند از: کافر شدن ، سگ پاسبان یا گله را داغ زدن و یا استخوان او را شکستن، سگ حامله را زدن یا ترساندن به طورى که در گودال افتد. با زن حائض نزدیکى کردن ، با زن حامله وطى کردن به طورى که زخمى شود. کسى که با دختر باکره نزدیکى کند، باید خرج او و مادرش را بدهد و...فصل شانزدهم؛ وظایف زن حائض و دورى او از عناصر و افراد مقدس و تطهیر او با ادرار گاو نر و آب.فصل هفدم؛ باید مو و ناخن را در گودالى دور از آب و آتش و مرد مقدس ‍ بریزند، و باید آنها را چال کنند؛ زیرا روى زمین را نجس مى کند.فصل هجدهم؛ کسى که اشتباها براى دعا در برابر آتش دستمال جلو دهان بگیرد، مورد نکوهش قرار گرفته است. بهترین پرهیزکارى عبارت از گفتار نیک و کردار نیک است . سروش (جبرئیل ) از دیو پرسید: چه چیز تو را بدون نزدیکى، باردار مى کند؟ دیو گفت: 6 دسته از مردم : 1 کم فروشان 2 کسى که ایستاده ادرار مى کند 3 کسى که در خواب محتلم شود و دعا نخواند 4 زناکار 5 پس از بلوغ کمربند مخصوص (کشتى ) نبندد 6 با زن حائض نزدیکى کند.فصل نوزدهم ؛ جریان نبرد اهریمن با زرتشت و غلبه دائمى بر اهریمن . زمان شوشیانس که از شرق متولد مى شود و سپس از وضع افراد در پل چینوات (پل صراط) سخن به میان آمده است.فصل بیستم ؛ از انواع گیاهان صحبت کرده است.فصل بیست و یکم ؛ از ابر و آب و... سخن گفته است.فصل بیست و دوم ؛ از حیوانات پلید مانند مار، و بعضى حیوانات مطالبى آورده است.د: ویسبرد((ویسبرد))به معناى ((جاوید))، ((گردش زندگى )) و ((سروران )) است. این بخش از اوستا در واقع ستایشنامه اى است به پیشگاه اهورامزدا، زرتشت، امشاسپندان، ایزدان و سایر سروران جهان مینوى آسمان و زمین و آنچه در آنهاست. و نیز از جشنهاى دینى و مراسم مربوط به آنها سخن رفته است. ویسبرد شامل 22 یا 27 فصل است و داراى سه هزار و سیصد کلمه مى باشد.ه : خرده اوستابه پهلوى ((خورتک اوستا)) یعنى ((اوستا کوچک )) نامیده مى شد. این بخش از((اوستا)) (پنجمین قسمت ) توسط موبد معروف عصر ساسانى ((آذر پادماراسپند))(نگهبان آتش ) تدوین شد. این کتاب شامل : ادعیه ، نیایش ، نماز، مناجات ایام مختلف وجنبشهاى دینى ، مراسم ازدواج و مرگ ، ایام خوشى و ناخوشى ، کفار گناهان ، رفعحاجات و... مى باشد.((نماز)) در آئین زرتشت به سه نام آمد است: 1 اشم و هو، 2 نیااَهو، 3 ینگهه هاتم . مطالب نماز، منظوم است که قبلا جزء ((گاتها))بوده است و از اهمیت ویژه اى برخوردار مى باشد.کمربستن یا نیرنگ کشتى بستن. هر زرتشتى باید از هفت سالگى کشتى ببندد و ((سدره )) بپوشد. این کمربند از هفتاد و دو رشته نخ پشم گوسفند سفید به وسیله زن موبد بافته مى شود. این کمربند به شش رشته از دوازده نخ تشکیل شده ، بافته مى شود. این هفتاد و دو نخ ، رشته هاى کالبد انسان را از گزند شیاطین محفوظ مى دارد. ((سدره )) عبارت است از لباس ‍ سفیدى که با 9 تکه پارچه دوخته شده و طى مراسم ویژه اى که به دعاى موبد همراه است ، بر تن کودک مى نمایند. گویا این رسم قبل از زرتشت نیز وجود داشته است.دعاى ((چرکرت دینیک )) را در مراسم مختلفه مى خوانند. نسخه اى از این دعا در سال 1754 میلادى بدست آمد. لذا برخى معتقدند که این دعا جعلى است زیرا در اوستا نیامده است.دعاى سروش باژ مانند سایر ادعیه از قسمتهاى مختلف اوستا جمع آورى شده است که پس از خواب زیر لب آهسته خوانده مى شود. ((باژ)) یعنى ((زمزمه کردن )) و ((سروش )) از فرشتگان است . این دعا در پنج بند براى توبه از گناهان نیز خوانده مى شود. ((هوشیارم )) به معناى ((سحرگاهى )) دعائى است از قطعات ((اوستا)) (ازیسنا گرفته شده ) که شامل پنج بند مى باشد. ((پنج نیایش )) دعا و نمازى است که مخصوص خورشید، ماه ، مهر، آب و آتش مى باشد. این دعا را از ((یشت ها)) گرفته اند. ((پنجگاه )) دعائى است که در شبانه روز پنج بار خواند مى شود ((ائوگمه ئیجا))؛ شامل 29 دعا که پنج تاى آن از ((اوستا))گرفته شده است . در این رساله آمده است که هیچ کس حتى موبدان و پادشاهان از مرگ نمى توانند فرار کنند، که اگر کسى مى توانست ، باید ((کیومرث )) که سه هزار سال جهان را از آسیب نگاه داشت ، و ((هوشنگ )) که 3/2 اهریمنان را نابود کرد، و ((جمشید)) که 616 سال و 6 ماه و 13 روز جهان را از مرگ بازداشت و ((ضحاک )) که هزار سال و نیم روز جهان را دچار بدبختى کرد، از مرگ مى گریختند. پس مرگ به سراغ همه خواهند آمد.((سى روزه ))؛ این قسمت نیز از ((اوستا))گرفته شده است. هر روز از این سى روز مربوط به یک فرشته است.((ارتاویرافنامک )) از کتب معتبره زبان پهلوى است. ((ارداویراف )) یکى از موبدانمشهور دوره اردشیر پاپکان و شاپور اول بود. گویند وى براى رفتن به ((معراج ))توسط هفت ((موبد)) بزرگ برگزیده شد و براى پیمودن این سفر روحانى وضوءگرفت و غسل کرد و معجون خواب آورى به نام ((منگ کشتاسبى )) بخورد و... هفت شبانهروز به معراج رفت و از محل آتشکده ((آذر تیغ )) قدم به جهان دیگر گذارد و از طبقاتگوناگون بهشت و جهنم دیدن کرد و مجازات گناهکاران را دید و جایگاه مردان پاک وانجمن ((اهورا مزدا)) و ((امشاسپندان )) و((زرتشت )) را مشاهده کرد. در طى این سفر کدو فرشته به نام ((سروش )) یا ((جبرائیل )) و ((آذر)) او را راهنمائى مى کردند. او((پل صراط چسنوات )) را نیز دید.و: دساتیر آسمانى ؛این کتاب در بردارنده نامه هاى پانزده نفر از پبسوابان مذهبى زرتشت است که اولى((مه آباذ)) و آخرى((ساسان پنجم )) است . گفته مى شود که این کتاب در عصر خسروپرویز به زبان فارسى در آمده و در سال 1158 هجرى در هند تدوین شده است .گروهى بر این باورند که این کتاب از جعلیات فرقه ((آذر کیوان)) است . ((آذرکیوان )) از پیشوایان مذهب زرتشت و از مردم ((استخر)) فارس (معاصر دوره صفوى شاهعباس ‍ اول و میرفندر سکى عالم شیعى معروف ) بوده که به هندوستان رفت و در آنجافرقه اى بوجود آورد. عقاید این فرقه به عقاید صوفیه نزدیک است و با عقاید مانوىو بودائى همسوئى دارد. لغت ((دساتیر))به معنى ((ضد تیرگى )) است .محقق ایرانى پورداوود مى گوید که این کتاب ، جعلى است ، زیرا در آن لغات جدیدى بکار رفته که از ابداعات نویسنده است.بخشهاى دیگر اوستاز: دینکرد؛ یا دینکرت نیز از جمله کتب مهمه زرتشتى است که محتواى آن ، بیانات شفاهى زرتشت را تشکیل مى دهد. این کتاب توسط یکى از پیروان زرتشت تحریر یافته که شامل آداب و رسوم مذهبى ، فقهى ، تاریخى ، نجوم و... مى باشد.ح : صد در بندهش؛ این کتبا نیز شبیه کتاب فوق است که شامل مسائل مذهبى و تعالیم مهمه زرتشت است . این کتاب داراى صد بخش و هر بخش ‍ داراى چند بند است .ط: ماتیکان هزار داستان؛ که شامل هزار فتواى قانوى مانند پرداخت دیون ، قیمومیت ، طلاق و... مى باشد.ى : دادستان دینیک؛ این کتاب مربوط به امور قضاوت و عدل و داد است که شامل فتاواى یکى از علماء زرتشتى در پاسخ به سئوالات پیروان و مریدان خود از قبیل : نکاح ، ارث ، فرزند خواندگى ، مراسم دینى و... مى باشد.ک : روایات ؛ این کتاب دربردارنده فتواهاى موبدان ایرانى در پاسخ به سئوالات پارسیان ((هند)) است که در طى 300 سال به تدریج به کشور هند فرستاده شده است. این کتاب در ((هند)) به چاپ رسیده است. نسخه خطى آن در موزه ملى پاریس موجود است.سرنوشت اوستاابوریحان بیرونى مى گوید: اوستا در خزانه دارا ابن دارا پادشاه ایران بود که طلا کارى شده بود و بر دوازده جلد گاو نوشته شده بود. در روایات اسلامى سخن از دوازده هزار جلد گاو است . و چون اسکندر مقدونى اتشکده پارس را ویران کرد، این نسخه اصلى اوستا سوخته شد. که ما در صفحات گذشته به این موضوع و چگونگى تدوین اوستا اشاره کردیم.به گفته یک محقق اروپائى : در منابع زرتشتیان امده است که در گذشته هاى دور، آنان سند ارزنده و گرانبهائى داشتند که به دست اسکندر از میان رفت . بنابراین متن مزدیسنى قبل از دوره ساسانى در دست نبوده و نیست و آنچه در دست هست ، متون تدوین شده دوره هاى متاخر است که ((اوستا))نامیده مى شود.زبان اوستائى در عصر ساسانیان مرده بود و مردم به آن زبان گفتگو نمى کردند و کلمات آن بویژه در کهن ترین متون بطور ناقص فهمیده مى شد. سرودهاى مقدس دینى که موبدان مى خواندند، براى خودشان نیمه مفهوم بود و براى دیگران غیر قابل فهم . و این مسئله باعث شد تا متون موجود را به زبان معاصر آن دوره ترجمه کنند... کتاب اصلى روایات دینى زرتشتیان در زمان ساسانیان ، مجموعه اى بود از سرودهاى آسمانى زرتشت و متنهاى دوره اشکانى با اضافاتى از موبدان.تا قبل از ساسانیان، پیروان زرتشت کتاب مذهبى خود را سینه به سینه حفظ مى کردند... یک محقق آلمانى مى گوید: حکومت ساسانیان در آغاز با روحانیون زرتشتى متحد شد. ((اردشیر اول )) در تدوین((اوستا)) نقش مهمى داشت محققان اسلامى بر این باورند که اوستا هیچگاه تدوین نگردیده است و همیشه سینه به سینه نقل گردیده است . در دوره ایران پس از اسلام ، این تدوین صورت گرفته تا خود را در ردیف اهل کتاب قرار دهند. برخى بر این باورند که اوستا در دوره هخامنشى مدون بوده است (این مطلب مورد تائید محققان شرقى است ) و در حمله اسکندر منهدم شد و دباره در دوره اشکانى تدوین شد. در آغاز دوره ساسانى نیز کار تدوین و ترجمه آن به زبان زنده روز از سر گرفته شد بین اوستاى نخستین و اوستاى دوره ساسانى اختلاف است . دین زرتشت در دوره ساسانى دچار تغییر بسیار گردید. این دین در آغاز عصر ساسانى شکل و محتواى دیگرى داشت و در اواخر این عصر صورتى دیگر. پس از سقوط امپراطورى ساسانى ، روحانیون زرتشتى دریافتند که باید دین خود را از انحطاط و انحلال نجات دهند. آنان اساطیر و پیرایه ها را از دین بهى جدا کردند و آئین مزدیسنى را بدون زنگ زروان پرستى و خورشید پرستى ، ارائه کردند. بسیارى از روایات دینى را حذف کردند. بخشهائى از اوستاى ساسانى و تفسیر آن را که آلوده به افکار زروانیه شده بود، از میان بردند. ((یشت ها)) ى مربوط به ((تکوین )) که خلاصه انها در ((دینکرت )) باقى مانده ، بقدرى تحلیل رفته است که چند سطرى بیش از آن باقى نمانده است و چیزى از آن مفهوم نمى شود. در هیچیک از متون پارسى ، اشاره اى به این اصلاح شده را چنان وانمود کردند که گویا همان دین اولیه است . یک محقق فرانسوى مى گوید: متون مقدس مزدیسنان تا اواسط قرن هفتم میلادى سینه به سینه نگهدارى مى شد. تا اواخر دوره ساسانى کتب مذهبى مدون زرتشتى وجود نداشت . پس از انقراض ساسانیانک موبدان زرتشتى که مى خواستند از مزایاى اهل کتاب در اسلام برخوردار شوند، به تدوین اوستاى ساسانى اقدام کردند. اگر چه لفظ اوستا در قرن ششم میلادى متداول بوده ، ولى معناى این واژه در آن دوران به معناى قانون بوده است . در سال 634 میلادى محفوظات و خاطرات تدوین شد و از خط پهلوى به زبان رایج روز نگاشته شد. هنر یک ساموئل مى گوید: موبدان براى احکام خود هرگز به کتاب مقدس استناد نمى کنند. در اوائل نیز متونى را آهسته زیر لب مى خواندند. و به همین خاطر بود که ((عربها)) اوستا را ((زمزمه )) نامیده اند. و این شیوه فراگیرى بسیار قدیمى است . بنابراین ، اوستا قبل از دوره ساسانیان هرگز نوشته نشده بود.یک محقق المانى مى گوید: در جنگ ((جلولا)) عده اى از سربازان ایرانى به دست مسلمانان اسیر شدند. اسرا از قبول اسلام خوددارى کردند. وقتى فرمانده عرب ، دستور قتل آنان را داد، ((امام على بن ابیطالب (علیه السلام ) فرمود: اینها جزء کفار حربى نیستند، بلکه اهل کتاب مى باشند و من کتاب دینى ایرانیان را دیده و خوانده ام ، آنگونه که تورات و انجیل را خوانده ام.آیا زرتشت داراى داراى کتاب بوده است؟الف: منابع اسلامىمنابع اولیه اسلامى تصریح و تاکید دارند که زرتشتیان اهل کتاب هستند. قرآن (424) کتاب مقدس و آسمانى اسلام به اصالت مذهبى زرتشتیان تصریح مى کند و پیروان این دین را به عنوان صاحبان کتاب به رسمیت مى شناسد. و بر همین اساس در فقه اسلامى زرتشتیان در کنار یهودیان و مسیحیان قرار گرفته اند.در سیره و سنت پیامبر اسلام نیز رهنمودهائى در برخورد با زرتشتیان وجود دارد. پیشوایان معصوم اسلام شیعه نیز رهنمودهائى داده اند. کتب خراج اسلامى قواعدى در رابطه با اهل ذمه و صاحبان کتاب دارند که شامل زرتشتیان مى شود. مورخان اسلامى کم و بیش به آئین زرتشت پرداخته اند.ابن عباس مى گوید: پیامبر اسلام دستور داد تا از زرتشتیان مقیم یمن جزیه بگیرند. زرتشتیان جزیه دادند و بر آئین خود باقى ماندند.امام ششم شیعیان ، حضرت جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام ) در رابطه با زرتشتیان فرمودند: مجوسیان پیامبرى داشتند که او را کشتند و کتابى داشتند که آن را سوزاندند.اسبغ بن بناته را وى شیعى و صحابى امام على بن ابیطالب (علیه السلام ) روایتى نقل مى کند که حضرتش فرمود: زرتشتیان کتابى داشتند و پیامبرى که بر آنان مبعوث شده بود.روایت دیگرى از امام على بن ابیطالب (علیه السلام ) نقل شده که فرمودگ مجوسیان چون داراى کتاب آسمانى بودند، لذا مانند اهل کتاب (یهود و مسیحیت ) جزیه مى دهند.شیخ طوسى در کتاب ((الخلاف )) مى گوید: (( المجوس کان لهم کتاب ثم رفع عنهم ... دلیلنا اجماع الفرقه و اخبارهم ... ))و در کتاب ((المبسوط)) مى گوید: (( من له شبهة کتاب و هم المجوس ؛ قال قوم : هم اهل الکتاب ، کان لهم کتاب ثم نسخ و رفع . و قال اخرون : ما کان لهم کتاب اصلا...))دیدگاههاى فقهاء شیعه بر اساس همین نظر اخیر شیخ طوسى در ((المبسوط)) دور مى زند و با مسئله با((احتیاط)) برخورد کرده اند.مفسران شیعه براساس تصریح قرآن ، زرتشتیان را از اهل کتاب مى دانند. علامه طباطبائى مفسر شیعى معاصر تصریح مى کند که بدون شک زرتشتیان داراى کتاب آسمانى و پیامبرى بوده اند.ب؛ در ((تورات )) و انجیلواژه ((مجوس )) در تورات نیز آمده است . در قاموس کتاب مقدس که شرح لغات و اعلام توراتت و انجیل است ، آمده که : ((مجوس )) لفظى است ((کلدانى)) و مقصود از ان ((کهنه)) است که درجه ایشان فیما بین حاکم و قوم است و خادمان دین زرتشت را نیز مجوس گویند به واسطه لباس مخصوص و عزلت ... در کتاب ارمیا فصل 32، آیه 3 آمده : هر چند که دانش ایشان بر قواعد صحیحه بنا نشده بود، با وجود این ، دانیال ایشان را به حکمت و دانشمندى توصیف مى کند. در تورات چند بار واژه مجوس بکار رفته است.ج ؛ در ((انجیل ))در انجیل بیش از تورات سخن از مجوسیان رفته است. در باب دوم انجیل متى آمده است که: مجوسیان نخستین افرادى بودند که به هدایت ستاره اى در مشرق بر ولادت ((مسیح )) آگاهى یافته و به راهنمائى ان ستاره به زیارت ((عیسى )) نائل آمدند:آیه (1): و ((عیسى )) چون در ((بیت لحم )) یهودیه در زمان ((هیرودیس )) شاه زائیده شد، ناگاه مجوسى چند از ناحیه مشرقآیه (2): به اورشلیم آمده ، گفتند: کجاست آن مولود که پادشاه یهود است. زانکه ما به ستاره او در طرف شرق دیده ایم و از براى آن که او را بپرستیم ، آمده ایم.آیه (7): ((هیرودیس )) به پنهانى مجوسان را نزد خویش خوانده ک زمان ظهور ستاره را از ایشان استفسار نمود.آیه (8): پس ایشان را به ((بیت لحم )) فرستاده ، گفت: بروید و از حالات آن طفل اطلاع تمام بهم رسانید و چون او را دریافته باشید، مرا مطلع سازید تا من نیز آمده او را پرستش کنم .آیه (9): ایشان گفته شاه را شنیده ، رو به راه نهادند و ناگاه ستاره اى که در ناحیه مشرق دیده بودند، در پیش روى ایشان مى رفت ؛ تا آنکه آمده ، بر جائى که طفل بود ایستاد.آیه (10): پس چون ستاره را دیدند بى نهایت خوشحال گشتند.آیه (11): و به خانه درآمده طفل را با مادر وى ((مریم )) یافتند، پس افتاده او را سجده کردند و مخازن خود را گشوده ، از طلا و کندر و مربا پیشکش ‍ دادند.آیه (12): و از آنجا که در خواب ملهم شده بودند که به نزد هیرودیس ‍ بازگشت نکنند، پس از راه دیگر به وطن خود بازگشتند.((مجوس )) معرب ((موى گوش )) یا ((سیخ گوش )) نام شخصى است که در آئین زرتشت بدعتها گذاشت و اکنون پیروان زرتشت را ((مجوسى )) گویند. مجوسى (با یاى مجهول ) یعنى آتش پرست. و نیز مغ به معناى آتش پرست ، بیدین ، کافر، بت پرست ک راهب ، خمار، خداوند میکده ، شاخ گاو و ریشه درخت خرما آمده است.در قاموس قرآن آمده است که لفظ مجوس فقط یک بار در قرآن بکار رفته و مراد از آن ایرانیان قدیم مى باشد که دین آنان را در کنار یکى از چهار دین مشهور دوران باستان قرار مى دهد. گفته مى شود که مذهب مجوس در اصل مذهب شرکت نبوده و در ردیف ادیان توحیدى قرار داشته است . جزیه گرفتن از مجوسیان دلیل روشنى بر موحد بودن انان است . روایاتى مبنى بر اینکه مجوسیان اهل کتاب هستند، وجود دارد که به آنها اشاره شد. واژه ((مجوس )) در کتب آسمانى پیشین بکار رفته است که به آن نیز اشاره شد.یک محقق ایرانى مى گوید: در هیچیک از کتب آسمانى تورات ، انجیل و قرآن از کتاب اوستا صریحا نام برده نشده و هر گاه از مذهب باستانى ایرانیان سخن به میان آمده ، تنها به نام ((مجوس )) بسنده کرده اند و این قوم را نماینده مذهب ایران باستان دانسته اند. نویسندگان اولیه اسلامى گمان کرده اند که مراد از مجوس ، آفتاب پرستان بوده و برخى مانند ((جوالیقى )) و ((سیوطى )) و ((خفاجى )) آن را از لغات دخیله در قرآن گفته اند. ((ابن سیده )) و دیگران آن را از واژه ((منبج )) که به معناى کوتاه است، مشتق دانسته و با کلمه ((گوش )) مرکب گرفته و روى هم رفته منبج گوش ‍ را به معناى کوتاه گوش پنداشته اند. ((فیروز آبادى )) در ((قاموس ‍ المحیط)) مى گوید: ((مجوس ؛ کصبور، رجل صغیر الاذنین وضع دینا و دعا الناس الیه .((منبج گوش ))؛ رجل مجوسى کیهودى و یهود، و مجسه تمجسا اى صیره مجوسیا.)) در ((قاموس اللغه ))،((منبج )) به کسر ((جیم )) نوشته شده ولى ((صاحب معیار اللغه )) آن را به ((ضم )) جیم نوشته است و آن را در فارسى به معناى مگش و زنبور گرفته است . در برهان قاطع نیز به همین معنى آمده است . منابع دیگر لغت ان را به معناى ((نخل انگبین )) و... گرفته اند. صاحب کتاب ((سافى فى الاسامى ئ مى گوید:((مى گوید: ((المجوس ))، گبر و ((المجوسیة ))، زن گبر است . واژه مجوس در قران اشاره به ظهور مردى است که دینى آورد و مردم را به آن دعوت کرد و دین مغان را تباه نمود. برخى گویند کلمه ایرانى ((مجوس)) مشتق از ((مگوش )) است و به معناى ((مگو)) بوده که در حالت مفعولیت ((مگوم )) مى گردد. در((اوستا)) این کلمه به شکل ((مغو)) و در گاتها مکرر به صورت ((مگ )) بکار رفته است . در زبان پهلوى((مگوى یا ((موگ )) و در زبان فارسى معاصر ((مغ )) مى باشد.کلمه ((مغ )) را با ((مغاک )) به معنى ((گودال )) نباید یکى دانست . این کلمه در زبان عبرى ((مگ )) و در پهلوى ((مگوشا)) آمده که مستقیما از زبان پارسى باستان گرفته شده است . همین کلمه در زبان آرامى((امگوشا)) و ((مگوش )) و در زبان سریانى ((مجوس ))، مگوش آمده که به معناى موبد زرتشتى و مجوس آتش پرست و جادوگر مى باشد. وجوه دیگر این کلمه در زبان سریانى چنین است : مگش ، مگشا، مگوشانا، مگوشیا، مگوشوتو، به معناى مجوسیت و آئین آتش پرستان ، سحر و جادوگرى است که از((مگوشا)) یعنى ((مجوس )) و آتش ‍ پرست که ((کلدانى )) است ، گرفته شده است . گمان مى رود که این معنى از کتیبه ((بیستون )) گرفته شده باشد. کلمه مجوس در قرآن احتمالا از مگوشاى سریانى اخذ شده است.واژه مغ ؟ ((مغ )) واژه مترادف مجوس مى باشد که لفظ آشورى آن ((مج ماج )) یعنى((بزرگ و عظیم )) است .((موبد))یا ((مگویت )) سابقهاستعمال بسیار قدیمى دارد. این واژه به پیشوایان دین زرتشت اطلاق شده است . روحانیتزرتشت مقام تشریفاتى و موروثى است که از پدر به پسر مى رسد و دیگران را چنینحقى نبوده است . بنابراین گفته ((هرودت )) مبنى بر این که : ((لفظ مغ به قبیله وطایفه خاصى از مادها اطلاق مى شده )) درست نمى باشد. بلکه مغان یک طبقه مذهبى بودهاند که با فلسفه و تعالیم زرتشت آشنائى داشتند. مغان از دوران زرتشت تا به امروزسمت پیشوائى دین زرتشت را بر عهده داشته و دارند. آنان در دیدگان ایرانیان ازفرزانگان و دانشمندان بشمار مى آمدند. ((مغ )) یعنىحامل علم الهى و ستایشگر پروردگار است .در عهد عتیق ((مغ )) به معناى ((چادوگر))آمده است . در زبان یونانى نیز به همین معنا بکار رفته است . در سنگ نوشته بیستون(کتیبه داریوش ) آمده است که : ((گوماتا)) از جماعت ((مغ ‌ها))بر آن شد که خانوادههخامنشى پارس را منقرض کند؛ ولى ((داریوش )) بر او پیروز شد و گروه بسیارى ازمغ ‌ها را بکشت و حکومت هخامنشى را نجات داد. ((هرودت )) مى گوید: مغ ‌ها تاقبل از پارسیان بر سکنه بومى باستان ایران نفوذ سیاسى و مذهبى زیادى داشتند. درمذهب زرتشت بسیارى از اصول عقاید مغان از جمله احترام به آتش ‍ مورد توجه قرار گرفت... همین باعث شد تا مورخان اسلامى مغان و زرتشتیان را پیرو یک عقیده بدانند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image