تفاوت های اسلام با زرتشت و مسیحیت /

تخمین زمان مطالعه: 45 دقیقه

لطفا در مورد تفاوت های دین اسلام با دین مسیحیت و زرتشت توضیح دهید.


در این رابطه به چند نکته اشاره می شود:یهودیان و مسیحیان انبیاء را معصوم نمی دانند و گناهان و نسبت زنا به حضرت داوود همان(کتاب دوم سموئیل) و نسبت ساختن بتخانه به حضرت سلیمان.(کتاب اول پادشاهان 11، 1-13)مسیحیان تنها حضرت عیسی را معصوم می دانند، زیرا معتقدند که وی علاوه بر نبوت، الوهیت نیز داشته است و خدا گناه نمی کند. البته به خاطر وجود پاره ای از تناقض ها در انجیل حتی یحیی نیز در مواردی به کردار نادرست مثل بدرفتاری با مادر، شراب سازی و ... متهم شده است.دین اسلام براین باور است که همه انبیاء دارای مقام عصمت می باشند و اگر خطایی هم از آنها باشد فقط در حد ترک اولی است.مسیحی ها معتقد به الوهیت و خدایی حضرت مسیح هستند. خداوند در قرآن می فرماید: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ؛ کسانى که گفتند خدا همان مسیح پسر مریم است قطعا کافر شده اند». (مائده، 72) قرآن کریم مسیح را عبد و بنده وجیه خداوند می داند و الوهیت را مختص ذات باری تعالی می داند. (نساء، 171 و 172)مسیحی ها معتقدند که مسیح را به صلیب کشیدند و کشتند در حالی که قرآن کریم می فرماید: «وَ قَوْلِهِمْ إِنّا قَتَلْنَا الْمَسیحَ عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ لَفی شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنّ ِ وَ ما قَتَلُوهُ یَقینًا * بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ وَ کانَ اللّهُ عَزیزًا حَکیمًا؛ و گفته ایشان که ما مسیح عیسى بن مریم پیامبر خدا را کشتیم و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند لیکن امر بر آنان مشتبه شد و کسانى که در باره او اختلاف کردند قطعا در مورد آن دچار شک شده اند و هیچ علمى بدان ندارند جز آنکه از گمان پیروى مى کنند و یقینا او را نکشتند. بلکه خدا او را به سوى خود بالا برد و خدا توانا و حکیم است». (نساء، 157 و 158)اما در مورد آخر الزمان از دیدگاه مسیحیت باید گفت: مسیحیان آخر الزمان را با معاد (قیامت) یکی می دانند. به بیان دیگر آنها رجعت حضرت مسیح را مساوی با آخرت و رستاخیز می دانند، در حالی که از منظر اسلام آخر الزمان با قیامت متفاوت است؛ آخر الزمان، رجعت حضرت مهدی و حضرت مسیح است و قیامت بعد از انقراض این عالم بر پا می شود.مسلمانان و مسیحیان هر دو اتفاق به ظهور و بازگشت حضرت مسیح علیه السلام دارند ولی با این تفاوت که مسلمانان معتقدند منجی نهایی بشریت حضرت مهدی (عج) است و حضرت مسیح یاور نزدیک ایشان است ولی مسیحیان تنها ظهور عیسی را قبول می دارند.مسلمانان معتقدند: وقتی آن منجی حقیقی (حضرت مهدی) ظهور نمودند در سطح جهان عدل و قسط و آرامش و توحید و یکتا پرستی را گسترش می دهد ولی مسیحیان چنین نقش پررنگ و چشم گیری برای مسیح قائل نیستند بلکه تنها او را داور می دانند، کسی که در هنگام ظهورش فقط بین مردم داوری می کند:«مسیحیان رجعت و قیامت را یکی می دانند و می گویند حضرت مسیح که به عقیده آنها خداست، هنگامی که برای بار دوم بیاید و حکومت هزار ساله تشکیل دهد، برای داوری نهایی مردم، قیامت بر پا خواهد کرد و آنان را به بهشت یا جهنم خواهد فرستاد». (کتاب آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، انتشارات سمت، ص 265)برای آگاهی بیشتر به کتاب آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی مراجعه کنید.دین مبین اسلام از جهات مختلفى بر شریعت هاى پیامبران پیشین و آنچه امروزه به نام ادیان مختلف خوانده مى شود، امتیاز دارد. بسیارى از این امتیازات از سوى اندیشمندان و متفکران غیرمسلمان، مورد تأکید قرار گرفته است. بررسى جامع و تفصیلى این مسئله، کاوشى ژرف و دراز آهنگ مى طلبد و از حوصله این نوشتار خارج است؛ از این رو به اختصار نکاتى چند بیان مى شود:یک. خردپذیرى و خردپرورى از جمله امتیازات مهم اسلام، عقلانیت و خردپذیرى آموزه هاى آن است. این مسئله در امور مختلفى نمودار است؛ از جمله:1-1. نظام فکرى و عقیدتى اسلام: (مانند خداشناسى، هستى شناسى، انسان شناسى، راهنماشناسى و فرجام شناسى)؛1-2. نظام اخلاقى اسلام؛1-3. نظام رفتارى و قوانین و دستورات عملى؛1-4. دعوت به تحقیق و پرسش گرى در انتخاب دین.خردپذیرى آموزه هاى اسلام، از چنان وضوح و روشنى برخوردار است که قرآن مجید، آدمیان را به بررسى هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانه دین را نهى مى کند: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»؛ رمز (39)، آیه 17.؛ «پس بشارت ده بندگانم را، آنان که به سخنان [مختلف ] گوش فرا داده و برترین را بر مى گزینند» و «لا إِکْراهَ فِى الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»؛ بقره(2)، آیه 256.؛ «هیچ گونه تحمیل و اجبار در امر دین روا نیست [؛زیرا] به خوبى راه هدایت از ضلالت روشن شد». اما مسیحیت کنونى به جهت قرار گرفتن در تنگناهاى شدید معرفتى و ناتوانى در حل رابطه تثلیث و توحید و تجسد و خدا انگارى مسیح، به جداسازى و گسست ایمان از معرفت فتوا داده و دین و ایمان را با عقل و خرد بیگانه ساخته است!جهت آگاهى بیشتر نگا:الف. فعالى، محمد تقى، ایمان دینى در اسلام و مسیحیت، (تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول 1378)؛ب. شاکرین، حمیدرضا، پرسمان سکولاریسم، (مشکلات کلامى مسیحیت)، (تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، 1384).پروفسور لگنهاوزن M.G. Legenhausen مى گوید: «چیزى که در اسلام بیش از همه، براى من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسش هاى انسان استقبال مى کند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین مى کند».لگنهاوزن، محمد، «با پرسش زنده ام»، پرسمان (ماهنامه)، پیش شماره اول، خرداد 80، ص 5.همو مى گوید: «وقتى از کشیش ها مى پرسیدم که من نمى فهمم چه طور خدا یکى است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب مى گفتند که ما نمى توانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا مى داند که حقیقت این امر چیست. این رمزى ست که فقط خدا آن را مى داند و عقل در اینجا به بن بست مى خورد! از جمله چیزهایى که براى بنده خیلى جالب بود، این بود که در اسلام نگفته اند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کرده اند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلى بیشتر است»همان، ص 6..خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) نیز در این زمینه مى نویسد: «پس از آنکه عقاید همه کیش هاى بزرگ را مورد بررسى قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به طور کلى مذهب هاى بزرگ یکى بودند؛ ولى به مرور زمان فاسد شده اند. بت پرستى، فکر تناسخ و اصول طبقه بندى در کیش هندویى سرایت کرد. صلح جویى مطلق و انزوا از مشخصات کیش بودایى شد. پرستش آبا و اجداد جزء عقاید کنفسیوسى، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه آن مفهوم خدایى مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایى عیسى بر روى دار در مسیحیت، انحصارطلبى ملت برگزیده یهود و... نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از این اندیشه هایى که مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمى شد؛ بلکه به صورت روزافزونى احساس مى کردم که تنها اسلام آن مذهب اصیلى است که طهارت خودش را حفظ کرده است. سایر مذهب ها فقط و فقط بعضى اجزاى آن، مقرون با حقیقت است؛ ولى فقط اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است»مارکوس، مارگریت، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعیدى، (تهران: شرکت سهامى انتشار، 1348)، ص 9..دو. اسلام و علم از جهت سازگارى با علم و دانش بشرى نیز اسلام کارنامه درخشانى دارد. موریس بوکاى (Mourice Bucallie) دانشمند فرانسوى به دو امتیاز اساسى در این رابطه اشاره مى کند:2-1. غناى فراوان قرآن در حوزه مسائل علمى؛ در حالى که عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) نسبت به بسیارى از آنها ساکت و فاقد اطلاعات و داده هاى مشخصى هستند.بوکاى، موریس، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبى، (تهران: حسینیه ارشاد. بى تا)، ص 12.2-2. استوارى و توافق داده هاى قرآن با دستاوردهاى متقن و معتبر علوم روز؛ در حالى که عهد عتیق و اناجیل به تعارضات آشتى ناپذیرى در این زمینه مبتلا هستند. بوکاى مى نویسد: «من بدون سبق ذهن و با عینیت کامل، ابتدا به قرآن توجه کردم و خواستم درجه سازگارى این متن را با معلومات علمى امروز بسنجم... در پایان کار بر من مسلم شد که قرآن، به ایجاب و اثبات هیچ مطلبى نمى پردازد که در این دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمى محل انتقاد و تردید قرار داد.براساس همین روش عینى، عهد عتیق و اناجیل را نیز مطالعه کردم. در مورد عهد عتیق به هیچ وجه نیازى نبود که پارا از کتاب نخست آن؛ یعنى، سفر تکوین (پیدایش) فراتر بگذارم، تا به تأکیداتى آشتى ناپذیر، با معلومات متقن علمى این روزگار برخورد کنم!در همان صفحه اول انجیل نیز، شجره و نسب عیسى علیه السلام ما را دچار اشکال مى کند؛ زیرا در این باب متن انجیل متى با متن انجیل لوقا آشکارا در تناقض است. راجع به تاریخ ظهور بشر بر روى زمین نیز مطالب انجیل لوقا با معارف امروزى کاملاً ناسازگار است».همان، صص 13-12.البته اسلام در این باره، امتیاز اساسى دیگرى نیز بر مسیحیت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام دینى است که به گسست ناپذیرى علم و عقل و ایمان و معرفت و رستگارى فتوا مى دهد.جهت آگاهى بیشتر نگا: اصول کافى، ج 1، کتاب «نفس العلم» و کتاب «العقل و الجهل». اما به اعتقاد رسمى مسیحیت شجره ممنوعه - که آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همه انسان ها مورد خشم الهى قرار گرفته و گنهکار شدند - چیزى جز شجره معرفت و دانش نیک و بد نبوده است: «پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنایت خود سازد و آدم را امر نموده، چنین گفت: آنچه از درختان خواهى بخور؛ اما مبادا که از درخت معرفت نیک و بد بخورى که هر گاه از آن بخورى خواهى مرد».تورات، سفر پیدایش 2، 17-15.در باب سوم مى گوید که خداوند پس از تخلف آدم چنین گفت: «اکنون انسان مانند یکى از ما شده که نیک و بد را تمیز مى دهد و اکنون است که دست دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بیرون کرد...».تورات، سفر پیدایش 3، 22.بر اساس این آموزه، جست و جوى دانش و معرفت در تعارض با رستگارى و خلود انسان در بهشت است. به عبارت دیگر چنین وانمود مى کند که یا باید رستگارى در بهشت را برگزیند و یا در جست و جوى دانش و معرفت برآید. پس آنکه بهشت و رستگارى مى خواهد، باید از پیمودن طریق دانش و معرفت فاصله گیرد و آنکه دانش و معرفت مى جوید، باید بهاى سنگین خروج از بهشت و سعادت جاودان را تحمل کند!استاد مطهرى در این باره مى نویسد: «بر اساس این برداشت همه وسوسه ها، وسوسه آگهى است؛ پس شیطان وسوسه گر همان عقل است»مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، (قم: صدرا، چاپ هفتم، 1377)، ج 2، ص 30..سه. کتاب معصوم الهى یکى از مهم ترین امتیازات اسلام بر دیگر ادیان، «کتاب آسمانى» آن است. قرآن مجید، از چند جهت بر کتاب هاى آنان امتیاز دارد. برخى از این جهات عبارت است از:3-1. کلام الهى؛ قرآن مجید کتابى است که تماماً از سوى خداوند، بر پیامبرصلى الله علیه وآله نازل شده و تمام الفاظ و کلمات به کار رفته در آن، عیناً کلام الهى است. به عبارت دیگر اسلام تنها دینى است که مستقیماً کلام خدا را در دسترس بشر قرار مى دهد و انسان را با سخن او آشنا مى سازد؛ در حالى که دیگر ادیان موجود، از چنین امر مهمى تهى بوده و حتى ادعاى آن را ندارند.دکتر موریس بوکاى مى نویسد: «فرق اساسى دیگر میان مسیحیت و اسلام - در مورد کتاب هاى مقدس - این است که مسیحیت متنى ندارد که از طریق وحى نازل شده و تثبیت گردیده باشد؛ اما اسلام قرآن را دارد که با ضابطه بالا مى خواند.قرآن بیان و گزاره وحیانى است که از طریق جبرئیل به محمدصلى الله علیه وآله وسلم رسیده است. بر خلاف اسلام، اصول مذهبى مبتنى بر وحى در مسیحیت، بر پایه گواهى هاى متعدد و غیر مستقیم افراد انسانى استوار است و بر خلاف تصور بسیارى از مسیحیان، هیچ گونه قولى در دست نیست که واسطه نقل آن، یک شاهد عینى زندگانى عیسى علیه السلام باشد»نگا: میشل، توماس، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى، (قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول 1377)، صص 23 و 24..توماس میشل - استاد الهیات و کشیش مسیحى - مى نویسد: بر خلاف قرآن، کتاب مقدس مجموعه اى بین 66 تا 73 کتاب است که در طول 1500 سال تألیف شده و شمار بزرگى از مؤلفان - که تاریخ نام بسیارى از آنها را فراموش کرده - براى تهیه آن به عملیات پیچیده اى پرداخته اند.او همچنین مى گوید: «اصولاً مسیحیان نمى گویند خدا کتاب هاى مقدس را بر مؤلفان بشرى املا کرده است؛ بلکه معتقدند او به ایشان براى بیان پیام الهى به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگى ویژه هر یک، توفیق داده است».همان، ص 26.میشل اشاره مى کند که نویسندگان کتاب هاى مقدس، معصوم نبوده و دچار محدودیت هاى علمى و تنگناهاى زبانى بوده و به رنگ زمان خود در آمده بودند و لاجرم خطاهایى نیز در کتاب مقدس به یادگار نهاده اند: «گاهى این نویسنده بشرى، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباه آمیزى دارد که اثر آن در متن کتاب باقى مى ماند»همان، ص 27..رابرت ا. هیوم نیز مى نویسد: «اسلام، از این جهت که متن مقدس آن صریحاً وحى خداوندى به یک فرد خاص - بنیانگذار این دین - است، در میان همه ادیان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوى اصلى خدا است...»هیوم، رابرت، ا. ادیان زنده جهان، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهى، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ هفتم، 1377)، ص 309..3-2. تحریف ناپذیرى؛ قرآن کتابى است تحریف ناپذیر که همواره اصالت و عصمت خود را در طى قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحریف کوتاه کرده است؛ در حالى که هیچ یک از ادیان موجود، از این ویژگى برخوردار نیست. «عصمت» امرى افزون بر اصل الهى بودن پیام قرآن است و براى آن مى توان مراحل زیر را ذکر کرد:3-2-1. عصمت از ناحیه نازل کننده (خداوند)نگا: بقره(2)، آیه 176؛ نساء(4)، آیه 122 و...؛3-2-2. عصمت از ناحیه حاملان وحى و فرشتگان رساننده به پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نگا: شعراء(26) آیه 193.؛3-2-3. عصمت در دریافت وحى از سوى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نجم (53)، آیه 3 و 4؛ تکویر (81)، آیه 23-19، بینه (98)، آیه 2.؛3-2-4. عصمت در ابلاغ وحى به مردم از سوى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم همان.؛3-2-5. عصمت در بقاء و استمرار تاریخى وحى در میان بشر تا پایان تاریخ فصلت(41)، آیه 42؛ حجر(15)، آیه 9، واقعه(56) آیه 77..به اعتقاد مسلمانان، کتاب هاى آسمانى نازل شده بر پیامبران پیشین نیز از نظر عصمت در چهار مرحله نخست با قرآن مجید همتاى و همپاى انداین مسئله نشان مى دهد که اعتبار اهل کتب آسمانى ادیان پیشین نزد مسلمانان بسیار بالاتر از آن است که مدعیان پیروى از آن ادیان ادعا مى کنند. بهترین گواه این مطلب سخنانى است که از توماس میشل درباره عهدین بیان شد.؛ لیکن مرحله پنجم عصمت (تحریف ناپذیرى ابدى در میان مردم) از اختصاصات قرآن است.3-3. معجزه جاوید و سند رسالت؛ پیامبران براى اثبات رسالت خود، معجزه آورده اند؛ لیکن کتاب آسمانى آنها، غیر از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ یعنى، هم کتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف دیگر این کتاب معجزه اى جاودان و باقى و سندى زنده بر رسالت است که قرن ها و عصرها را در مى نوردد و همگان را به تحدّى مى طلبد. در حالى که معجزات پیامبران پیشین، فقط نزد حاضرین مشهود بوده و اثرى از آن باقى نیست و جوامع بشرى از مشاهده آن محروم اند.افزون بر آن کتاب آسمانى اسلام، امتیازات بیشمارى از جهت محتوایى دارد که بررسى آنها مجالى فراخ تر مى طلبد.چهار. جامع بودن از دیگر ویژگى هاى اسلام در برابر دیگر ادیان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تکاملى بشر تا پایان تاریخ را به ارمغان آورده است. جان دیون پورت مى نویسد: «... قرآن مطابق تحقیقات کومب با انجیل فرق دارد؛ زیرا انجیل داراى مکتب و روش فقاهتى نیست؛ بلکه به طور کلى محتویات آن مرکب است از قصص و روایات و بیانات تحریض و ترغیب بشر در نشر عواطف و احساسات عالى و فداکارى و... ولى هیچ نوع عامل و رابطه منطقى جالب و جاذبى که این معانى را با یکدیگر ربط دهد، در انجیل وجود ندارد. از این گذشته قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصى درباره عقاید دینى و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است؛ بلکه داراى مکتب و روش سیاسى نیز هست؛ زیرا تخت و تاج یا به تعبیر دیگر اساس دستگاه و سازمان سیاسى، روى این شالوده ریخته شده و هر نوع قانونى براى اداره امور کشور، از این منبع گرفته مى شود. و بالاخره کلیه مسائل حیاتى و مالى با اجازه همین منبع و مصدر قانون گذارى، حل مى شوددیون پورت، جان، عذر تقصیر به پیشگاه محمدصلى الله علیه وآله وسلم و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدى، (قم: دارالتبلیغ اسلامى، بى تا)، ص 99..مترجم کتاب در پاورقى آورده است: «مردم بى خبرى که حتى در همین کشور اسلامى تصور مى کنند دین از سیاست جداست، بخوانند و متنبه شوند که دستگاه تبلیغات اسلامى غیر از ادیان منسوخ است و چقدر تأسف آور است که یک نفر محقق خارجى این معنى را کاملاً درک کرده و توضیح دهد؛ ولى کسانى که خود را مسلمان معرفى مى کنند به تقلید کورکورانه از خارجیان مغرض، چه یاوه سرایى هایى مى کنند». (همان، صص 99 - 100).پنج. نظام حقوقى اسلام از جمله امتیازات انحصارى اسلام بر دیگر ادیان، نظام حقوقى اصیل آن است. این مسئله بسیارى از اندیشمندان غرب را به تحسین و اعجاب وا داشته است. اگر چه این مسئله در ذیل نظام رفتارى و بحث از «جامعیت اسلام» قابل بررسى است؛ لیکن به جهت اهمیت ویژه اى که دارد به طور مستقل مورد بررسى قرار مى گیرد. اولین نکته قابل توجه، نقش بى بدیل اسلام در بنیان گذارى و توسعه حقوق بین الملل است.مارسل بوازارBoizard, Marcell A. پژوهشگر - انستیتوى تحقیقات عالى حقوق بین الملل در ژنو - مى نویسد:«در قرون وسطى هر موقعى رکودى در قوانین مسیحیت روى مى داد صاحب نظران از حقوق اسلامى استفاده مى کردند. در قرن سیزده میلادى در چند دانشگاه اروپا، مبانى فقه اسلامى مورد پژوهش قرار گرفت. اگر فلسفه تأسیس دانش حقوق بین الملل را دگرگونى در روابط ملت ها و جلوگیرى از تجاوز زورمندان و توانگران و برابرى و برادرى انسان ها بدانیم؛ باید اذعان کنیم که پیغمبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم بنیانگذار حقوق بین الملل بوده است».بوازار، مارسل، اسلام در جهان امروز، ترجمه د.م.ى، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1361)، ص 270.اصول حقوق بشر در اسلام حقوق بشر و یا حقوق بین الملل اسلامى داراى اصولى چند است؛ از جمله:1. اصل حرمت و کرامت انسان؛2. اصل عدالت، برابرى و نفى تبعیض؛3. اصل صلح و همزیستى مسالمت آمیز؛4. اصل وفاى به عهد؛5. اصل تفاهم و روادارى؛6. اصل مشارکت و همکارى هاى بین المللى؛7. اصل حمایت از ملل تحت ستم و...براى آگاهى بیشتر نگا:الف. سلیمى، عبدالکریم، نقش اسلام در توسعه حقوق بین الملل، (قم: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1382)؛ب. قربانى، زین العابدین، اسلام و حقوق بشر، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ پنجم 1375)؛ج. بوازار، مارسل، انسان دوستى در اسلام، ترجمه محمد حسین مهدوى، (تهران: توس، 1362)..اصول یاد شده در نگاه اندیشمندان غربى، مورد توجه قرار گرفته است. مارسل بوازار در مورد اصول همزیستى مسالمت آمیز و تفاهم مى نویسد: «در مورد پیروان ادیان الهى باید گفت اصولاً اسلام آنها را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملى در جامعه اسلامى دارند. آنان مى توانند طبق دستورات دینى خود آزادانه عمل کنند، به خصوص که در قرآن نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است. این تساهل دینى در مسیحیت و یهود، مطلقاً وجود نداشته و به ویژه پیروان دین یهود، ناگزیر از انجام فریضه هاى بسیار سخت و توان فرسا بوده اند»همان، ص 107..همو مى نویسد: «در دیانت یهود برترى نژادى وجود دارد و در برادرى مسیحیت، رابطه الهى بر جنبه هاى عملى آن در زندگى اجتماعى غلبه یافته و در شرایط امروز قابل اجرا نیست. اما در دیانت اسلام این افراط و تفریط به چشم نمى خورد... این تفکر که از قرآن نشأت مى یابد، به دیانت اسلام سوداى جهان شمولى مى بخشد. اسلام به دنبال ساختن جهانى است که همه مردم - حتى آنان که بدین سابق خویش وفادار مانده اند - با تفاهم، همکارى، برادرى و برابرى کامل زندگى کنند».بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدى، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1358)، ص 106.شش. خاتمیت اسلام دین خاتم است و این خاتمیت، ارکان و لوازمى دارد؛ از جمله:6-1. نسخ شرایع پیشین؛ هر پیامبرى که شریعتى به ارمغان مى آوَرْد، شریعت پیشین را نسخ کرد و اسلام - به عنوان آخرین شریعت و برنامه کامل سعادت بشر از سوى خداوند - ناسخ همه شریعت هاى پیشین است.6-2. نسخ ناپذیرى؛ دین و شریعت اسلامى به لحاظ خاتم بودنش، از پایایى و ماندگارى برخوردار است. این دین هرگز نسخ نخواهد شد و شریعت دیگرى جایگزین آن نمى شود.5-3. همگانى بودن؛ لازمه ناسخ بودن و پویایى اسلام، آن است که دین بدیل ناپذیر همگانى و یگانه پرچمدار دعوت به سوى توحید و وحدت بخش همه آدمیان تحت لواى توحید و یگانه شریعت و قانون سعادت آفرین خداوند باشد.ویژگى هاى دیگرى نیز در باب جاذبه هاى اسلام و امتیازات معارف آن وجود دارد که به جهت اختصار از ذکر آنها خوددارى مى شود.جهت آگاهى بیشتر پیرامون خاتمیت و راز جاودانگى اسلام رجوع کنید به پرسش شماره 9.هفت. نفى نیست انگارى ؛این قسمت عمدتاً از مقاله «فرهنگ شرقى - اسلامى و نیست انگارى غربى» نوشته پروفسور «عبدالجواد فلاطورى» استفاده شده است که توسط آقاى خسرو ناقد، از زبان آلمانى به فارسى ترجمه گردیده و در روزنامه شرق (فرهنگى)، شماره 3 - 262 به تاریخ 21 و 22، مرداد 1383، ص 6 چاپ شده است.نام اصل مقاله عبارت است از:fuehrer?konnte die islamisch- morenlaendische kultur zu einem dem abendlaendischennihilismus aehnelnden nihilismus یکى از امتیازات اساسى اسلام، در برابر برخى از دیگر ادیان به ویژه مسیحیت، پیراستگى آن از درون مایه هاى نیست انگارانه و نفى زمینه گرایش به نهیلیسم Nihilismus )Nihilism(.(نیست انگارى) است. به تعبیر پروفسور فلاطورى، در اسلام عنصرى یافت نمى شود که بهانه به دست نیست انگارى چون نیچه Nietzche. دهد تا در این حوزه فرهنگى، حکم به نیست انگارى کند. توضیح اینکه نیچه؛ نهیلیسم را مفهومى دو پهلو مى داند که یکى از وجوه آن نیست انگارى به معناى قدرت روح و به تعبیر وى «نهیلیسم فعال» است و دیگرى نیست انگارى به معناى سقوط و زوال قدرت روح (نهیلیسم منفعل)ارجاعات این قسمت به «مجموعه آثار» نیچه به زبان آلمانى از سوى نویسنده مقاله است. همه ارجاعات با ذکر شماره مجلد و شماره صفحه آمده است. نام و مشخصات اصلى مجموعه آثار نیچه عبارت است از: werke. Leipziq 1091()Neitzche. نیست انگارى منفعل، از تباه شدن قوه خلاّقه و از بى هدفى و آنچه معناى حیات و ارزش هاى واقعى را تشکیل مى دهد، ناشى مى شودهمان، ج 15، صص 651 و 851..نیهیلیسم فعال، بر ملا کننده بیهودگى مطلق و به تعبیر دیگر افشاگر نیهیلیسم منفعل است. نیست انگارى منفعل، به گذشته فرهنگ مغرب زمین تعلق دارد و بنیاد آن از نظر نیچه، تصور متافیزیکى افلاطونى و باور دینى مسیحیت است. عمده ترین عنصر مسیحى - افلاطونى مورد توجه وى، نگاه منفى به جهانى است که ما در آن زندگى مى کنیم. باور افلاطونى و ایمان مسیحى، این جهان را که ما در آن زندگى مى کنیم، جهانى خیالى و ساختگى، غیر واقعى و دروغین و بد و زشت مى پنداردهمان، ج 16، صص 7، 47، 563 و نیز: ج 5، ص 572.. او مسیحیت را مذهبى نیست انگارانه مى خواندهمان، ج 15، ص 852. و مى گوید: آرى، نیست انگارى و مسیحى هم قافیه اند و نه تنها هم قافیه که برازنده هم هستند.کنایه نیچه به هم قافیه بودن واژه هاى آلمانى christnihilist und است.در مقابل، دو عنصر اساسى در تعالیم اسلامى وجود دارد که راه را بر بسیارى از انتقادات وارد بر مسیحیت و یهودیت - از جمله این نگرش نیچه - مى بندد. آن دو عنصر عبارت است از:1. یکتا پرستى مطلق که مضمون و محتواى اصلى ایمان دینى اسلام را تشکیل مى دهد.2. نگرش مثبت به جهان به عنوان اصل و مبناى حیات.در این نگرش، پیامبر، داراى ذات و قلمروى الهى - به معناى قلمروى حقیقى و واقعى که در برابر جهان غیر واقعى و در مقابل جهان ظاهر قرار گرفته است - نمى این جمله ناظر به تفکیک قلمرو مسیح از حکومت این جهان در آیات انجیل است که نخستین بذر سکولاریسم و جدا انگارى دین از دنیا را در جهان مسیحى افشانده است. نگا: انجیل متى، باب 22، آیه 21 ؛ لوقا، باب 20، آیه 25، یوحنا، باب 19، آیه 36.باشد. در دین اسلام بین جهان بود و نُمود، انفصال نیست و جهان نمود، به اندازه جهان بود، واقعى است. بنابراین تعالیم اسلام بهانه به دست کسى نمى دهد تا بر آن انگ نیست انگارى زند و همین مسئله باعث مى شود که نیچه نیز در ضمن نفى مسیحیت - به عنوان مذهبى نیست انگارانه که حیات را نابود مى سازد و علم و فرهنگ را به تباهى مى کشاند - از اسلام تعریف و تمجید مى کند. او مى نویسد: «مسیحیت ما را از ثمرات تمدن عهد باستان و بعدها از دستاوردهاى تمدن اسلامى محروم کرد. فرهنگ و تمدن اسلامى در دوران حکمرانان مسلمان اندلس - که در اساس با ما خویشاوندتر از یونان و روم بوده و در معنا و مفهوم و ذوق و سلیقه گویاتر از آنها است -، لگدمال شد؛ چرا این تمدن لگدمال شد؟ براى آنکه اصالت داشت... براى آنکه به زندگى آرى مى گفت...».هشت. عدم حاجت به عصرى کردن دین نبود نص الهى در ادیان دیگر تعارض آموزه هاى کتب مقدس با ره آوردهاى علمى و حاجات عصرى، اندیشمندان و متألهان غرب را بر آن داشت که به عصرى کردن دین، روى آورند؛ زیرا نه چشم پوشى از دستاوردهاى نوین علمى و نیازهاى عصرى امکان پذیر مى نمود و نه با تعارض مى توان زیست و نه متون مقدس از چنان اعتبار و وثاقت و درونمایه اى بر خوردار بود که بر علم پیشى گیرد. از این رو یا باید با دین معارض عقل و علم، خداحافظى کرد و یا براى جمع بین دیندارى و زیستن در زمان حال دین را به رنگ زمانه درآورد و این گزینه مقبول اندیشمندان غربى شد.منظور از عصرى کردن دین، جایگزین ساختن دین یا کتاب هاى آسمانى جدید و تغییر پیاپى آنها، همگام با تحولات عصرى نیست؛ بلکه تغییر فهم و ارائه قرائت هاى گوناگون از دین به تناسب تحولات فکرى، فرهنگى و تاریخى است.به عبارت دیگر، اگر کتاب مقدس سخن خدا نباشد و نویسندگان آن برداشت خود از پیام الهى را نگاشته باشند، - برداشتى که تابع فرهنگ زمان و علوم و دانسته هاى آن زمان بوده و عارى از خطا و اشتباه نمى باشد - هیچ دلیل منطقى بر تعبّد در برابر نص نخواهد ماند و هر کس مى تواند دین را مطابق پسند و فرهنگ حاکم بر زمان خود - بدون داورى و سنجش کتاب مقدس - فهم و تفسیر کند؛ زیرا آنچه در کتاب مقدس است، کلام مستقیم الهى نیست؛ بلکه فهمى از آن است، بدون آنکه نویسنده آن و فهم او از پیام خدا، برتر از فهم انسان امروزى باشد.چنین چیزى در نهایت به آنارشیزم معرفتى Epistemic Anarchismخواهد انجامید و راه هرگونه ارزش داورى Evaluation در باب بسیارى از برداشت هاى گوناگون را مسدود خواهد ساخت؛ زیرا در اینجا نه مى توان «نص محور» Text Oriented بود و نه «مؤلف محور»Author Oriented، زیرا نصى الهى وجود ندارد و آنچه هست تفاسیر و تجربه هاى مؤلفان بشرى است، و چون نص الهى در میان نیست، راهى به سوى فهم مراد شارع نیز وجود ندارد. پس تنها یک راه مى ماند و آن «مفسّر محورى» Orientation Interpreter است. بنابراین دین کاملاً امرى شخصى و عصرى مى شود؛ زیرا چنین دینى، چیزى جز معرفت دینى و برداشت مفسر نیست و هیچ نص و متن نهایى وجود ندارد که بتوان معرفت دینى را با آن موزون کرد و مورد سنجش قرار داد.اما در اسلام مسئله کاملاً برعکس است. در دسترس بودن متن وحى، جامعیت دین، هماهنگى اسلام با علم و عقل، اجتهاد زنده و پویا، هماهنگى دین با فطرت ثابت بشرى، وجود قوانین ثابت براى نیازهاى ثابت و قوانین متغیر براى نیازهاى متغیر و بسیارى از عوامل دیگر، حاجت به عصرى شدن و لجام گسیختگى در تفسیر دین را مسدود مى سازد. آنچه در اینجا لازم است تنها شناخت نیازهاى نو شونده در طول زمان و عرضه آنها بر منابع دینى و گرفتن پاسخ از دین بر اساس متدلوژى فهم دین است. اگر چه در این عرصه نیز گاه برداشت هاى متفاوتى رخ مى نماید؛ اما چند تفاوت اساسى در اینجا وجود دارد؛ از جمله:1. وجود برداشت هاى متفاوت، تنها در پاره اى از آموزه هاى دینى؛ یعنى، برخى از امور ظنى و نه همه آنها است و شامل امور یقینى و ضرورى نمى شود. جهت آگاهى بیشتر نگا:الف. حسین زاده، محمد، مبانى معرفت دینى، (قم: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، چاپ دوم 1380)، صص 87 - 120؛ب. واعظى، احمد، تحول فهم دین، (تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر)..2. نص معتبر و خدشه ناپذیرى وجود دارد که ملاک و معیار سنجش است و لاجرم هرگز به آنارشیزم معرفتى نمى انجامد.افزون بر آنچه گذشت امتیازات دیگرى براى اسلام قابل شمارش است؛ از جمله: مورد بشارت انبیاى پیشین بودن و اعتبار پذیرى ادیان الهى و پیامبران پیشین از اسلام و... که به جهت اختصار از بررسى آنها خوددارى مى شودجهت آگاهى بیشتر در این زمینه به منابع زیر رجوع کنید:الف. تامر، میرمصطفى، بشارت هاى کتب مقدس، ترجمه بزرگ کیا، (قم: دلیل، چاپ اول 1379)؛ب. سبحانى، جعفر، احمد موعود انجیل، نیز: منشور جاوید، ج 6 (تفسیر موضوعى)، (قم: توحید، چاپ اول، 1375)، صص 13 - 22؛پ. انجیل برنابا، ترجمه حیدر قلیخان قزلباش (سردار کابلى)، (بى جا، بى چا، دفتر نشر الکتاب، 1362)؛ت. عبدالاحد، داود، محمد فى کتاب المقدس، (قطر: دارالضیاء، للنشر و التوبیع، 1985م)؛ث. فخر الاسلام، محمد صادق، انیس الاعلام فى نصرة الاسلام، (تهران: مرتضوى، 1351)؛ج. بوکاى، موریس، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبى: (تهران: حسینیه ارشاد، بى چا، بى تا)، صص 145 - 151؛د. سلیمانى اردستانى، عبدالرحیم، درآمدى برالهیات تطبیقى اسلام و مسیحیت، (قم: طه، 1382، چاپ اول)..اسلام و زرتشت:دین اسلام، دینی است که آموزه های آن را می توان در قرآن و سنت پیامبر و امامان معصوم (ع) و با همراهی عقل دریافت. قرآن: آخرین پیامی است که خداوند از طریق آن با بندگانش سخن گفت و آنان را بار دیگر مورد لطف و هدایت خویش قرار داد تا در این دنیای پرآشوب چراغی فرا راه خود داشته باشند.سنت: یعنی سخنان و رفتار های بهترین و صالح ترین افراد روی زمین ، آخرین پیامبر خداوند و امامان بعد از او. عقل: قوه خدادادیی که باعث تمایز انسان از حیوان شده و مایه برتری او بر سایر مخلوقات است.آموزه هایی دین اسلام تمام ابعاد انسانی و زندگی بشری را شامل می شود؛ یعنی بعد فردی، اجتماعی، سیاسی ، اخلاقی، حقوقی، اقتصادی و ... و به طور خلاصه این آموزه ها شامل زندگی دنیوی و اخروی می شود.آنگاه که قرآن را می گشاییم و آیات آن را می خوانیم این مسائل را به وضوح می بینیم، آنجا می فرماید: «هر کسی به اندازه ذره ای کار خیر و خوب انجام دهد پاداش می گیرد و هر کسی به اندازه ای کار بد انجام دهد به جزای آن می رسد و یا آنجا که وعده می دهد، اگر شما یک کار خوب و خیر انجام دهد ما آنرا چندین برابر در نظر می گیریم و پاداش می دهیم و چون یک کار بد کنید فقط یک مجازات خواهید دید. و مطالب بسیاری دیگر از این دست. آیا این اوج اخلاق و زندگی اخلاق مدارانه نیست. آیا حضرت علی (ع) در نهج البلاغه آنجا که ارکان ایمان را بر می شمردند، نفرمودند که: «الایمان معرفه بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالارکان؛ یعنی ایمان، برشناخت با قلب، اقرار با زبان و عمل به اعضاء و جوارح استوار است». (حکمت 227) و آیا عهد نامه مالک اشتر که در نهج البلاغه آمده است، به عنوان سند منشور سازمان ملل متحد مورد توجه قرار نگرفت. آیا آنجا که خداوند در قرآن، ربا را حرام می شمارد و معامله بدون ربا را نیکو و پسندیده می داند و بسیاری آیات دیگر از این گونه، آیا دین ارائه یک نظریه و برنامه اقتصادی نیست.حال بهتر است در مورد دین زردتشت کمی بحث و گفتگو کنیم تا بیینیم آموزه های این دین چیست؟ دین زرتشت در رابطه با آیین زرتشت ابهامات و اشکالات متعددى وجود دارند. برخى از این اشکالات جنبه تاریخى دارند، برخى کلامى و اعتقادى اند، بعضى مربوط به وثاقت کتاب آسمانى و اشکالاتى نیز راجع به حوزه هاى اخلاقى و رفتارى و یا نظام اجتماعى و خانوادگى آن مربوط مى شود. اکنون به اختصار پاره اى از این موارد را اشاره مى کنیم. یک. نظرگاه تاریخى اطلاع دقیقى پیرامون زمان پیدایش و ظهور زرتشت به عنوان پیامبر آیین مزدیسنى وجود ندارد. برخى از دانشمندان مانند هوسینگ در اصل وجود او تردید کرده و چون رستم و اسنفدیار شخصیتى موهوم دانسته اند.(1) بعضى تاریخ ظهور او را 600 و برخى تا 6000 سال قبل از میلاد دانسته اند. قول مشهور آن است که او 660 سال پیش از میلاد پا به جهان گذاشته و سى سال بعد دعوى نبوت کرده و به سال 583 ق.م در آتشکده بلخ به دست تورانیان کشته شده است.(2) محل تولد وى نیز مردد بین : رى، آذربایجان و افغانستان و فلسطین و خوارزم و فارس است(3). همچنین در مورد این که واقعا او پیامبرى برگزیده از سوى خداست یا نه اطلاع دقیقى در دست نیست و مسلمانان صرفا به استناد منابع دینى خود - نه با اتکا به ادله تاریخى - با زرتشتیان هم چون اهل کتاب رفتار نموده اند(4). بنابراین فارغ از برخورد اسلام و مسلمانان با پیروان زرتشت و آیین او؛ هیچ دلیلى بر اعتبار و بنیاد الهى آن وجود ندارد و حتى اعراب زیرسلطه ساسانیان نیز آنان را اهل کتاب نمى شناختند.(5) دو. عدم وثاقت کتاب مقدس کتاب مقدس زرتشتیان «اوستا» نام دارد. قدیمى ترین نسخه اوستا که به خط «دبیره» نوشته شده و در دانمارک نگهدارى مى شود مربوط به سال 1325 میلادى(6) یعنى 1908 سال بعد از کشته شدن زرتشت است. بنابراین به احتمال زیاد زرتشتیان حدود 20 قرن کتاب مدون و شناخته شده اى نداشته و اگر داشته اند اثرى از آن در دست نیست. افزون بر آن زرتشتیان اتفاق نظر دارند که اوستا در اصل بسیار بزرگتر از اوستاى کنونى بوده است. اوستاى کنونى داراى 83000 کلمه است و احتمالاً اصل آن داراى 345700 کلمه، یعنى چهار برابر بوده است(7).(8) این مسأله آیین زرتشت را با دو مشکل اساسى روبرو مى سازد. 2-1. تردید در وثاقت کتاب مقدس؛ زیرا کتابى که بیش از نوزده قرن پس از رحلت ابلاغ کننده آن گردآورى شود، آن هم براساس نوشته هاى پراکنده اى که تواتر تاریخى در مورد آنها ثابت نیست، به شدت اعتبار و وثاقت آن را مخدوش مى سازد. برخى نیز برآنند که اوستا در دوره هخامنشى مدون بوده و با حمله اسکندر از میان رفته و یا اسکندر آن را سوزانده است و تا ظهور ساسانیان اثرى از اوستاى مدون نبوده تا آن که به دستور اردشیر، یکى از روحانیون زرتشتى بار دیگر اوستا مرتب شد. اما این که بر چه اساسى اوستا بازسازى شده و تا چه اندازه به اوستاى اصلى انطباق دارد معلوم نیست.(9) 2-2. اوستا داراى 5 بخش به نام هاى زیر است : «یسنا»، «ویسپرد»، «وندیداد»، «یشتها» و «خرده اوستا». قسمتى از «یسنا»، «گاتها» نامیده مى شود که مشتمل بر ادعیه و معارف دینى و معروف ترین قسمت اوستاست. از نظر اوستا پژوهان تنها قسمتى از گاتها به زرتشت تعلق دارد.(10) و بقیه آن به دوران پیش از زرتشت و یا پس از وى تعلق دارد.(11) این مسأله نیز اعتبار اوستا را به عنوان کتاب آسمانى زرتشت مخدوش مى سازد. 2-3. به فرض ثابت شود که اولاً زرتشت پیامبرى الهى بوده و ثانیاً آنچه در اوستاى کنونى وجود دارد عیناً همان مطالبى است که از زرتشت به یادگار مانده؛ در نهایت مخاطبان را با دینى ناقص مواجه مى کند که حدود سه چهارم آن از دست رفته است. لاجرم پیامبر دیگرى لازم است که نیازهاى دینى از دست رفته را جبران و خلا موجود را پر نماید. به عبارت دیگر اگر اوستاى موجود براى هدایت بشر کافى بود، انزال سه چهارم دیگر لغو و بى فایده بود. و اگر کافى نبود چنین نقصى وجود دین و پیامبر دیگر را لازم مى نماید و بر زرتشتیان نیز لازم مى شود که به آیین کامل بعدى ایمان مى آورند. سه. نژاد و ملیت گرایى نژادپرستى و ملیت گرایى یکى از عوامل منفى راه یافته در آیین زرتشت به ویژه از دوره ساسانى است. این مسأله به آیین یاد شده ویژگى هاى تاریخى و احکام خاصى بخشیده است از جمله : 3-1. اگرچه احتمالاً دعوت زرتشت فراگیر بوده ولى براساس شواهد تاریخى پیروان آن همه آریایى بوده و از نژادهاى دیگر چندان کسى به این آیین در نیامده است.(12) 3-2. ملیت گرایى و ناسیونالیسم در «فرّ ایزدى» به خوبى آشکار است. فریا خوارنه فروغى است ایزدى، به دل هر که بتابد برترى یابد، پادشاه شود، پیروز گردد یا در کمالات نفسانى و روحانى آراسته شود و پیامبر گردد. دو نوع فر در اوستا آمده : Airayane yareno(یئریانم خوارنه) و Kavaenem xareno(فرکیانى) که دومى تا ظهور رسوشیانت همیشه با ایرانیان خواهد بود.(13) 3-3. نژادگرایى و نظام طبقاتى سبب تجویز و گسترش ازدواج با محارم شده است. «کرتیر» از بنیانگذاران زرتشتى ساسانى نوشته است : «بسیار ازدواج ها میان محرمان برقرار نمودم».(14) این مسأله همواره موجب خرده گیرى بر آیین زرتشت گردیده است. 3-4. بى ارزش انگارى جان غیرزرتشتیان؛ در تفکر زرتشتى انسان ها به دو دسته : مزداپرستان (زرتشتیان) و دیوپرستان (نازرتشتیان) تقسیم مى شوند. در این آیین اگر پزشکى در پى آموزش جراحى است باید تمرین خود را بر دیوپرستان آغاز کند. اگر سه دیوپرست به دست او مرد، دیگر نباید بر مزداپرستان پزشکى کند.(15) 3-5. انحصارگرایى : یکى از ویژگى هاى نظام اجتماعى زرتشتى سامانى انحصارگرایى در قدرت، ثروت و دانش در طبقات فرادست است. آموزش در انحصار موبدان و کاهنان بوده و طبقات فرودست به کلى از آموختن دانش محروم بودند تا آن جا که گفته اند : «موبد را باید لغت پهلوى غیر را نیاموزد چه یزدان به زرتشت گفته است که این علم را به فرزندان خود(16) تعلیم کن».(17) چهار. نظام طبقاتى جامعه ساسانى و آیین زرتشت پیوندى دو سویه دارند. از طرفى آیین ساسانى شکل خاص و ویژه اى به این آیین بخشیده به طورى که برخى از پژوهشگران زرتشتى موجود را شدیدا متأثر از ساسانیان دانسته اند. از طرف دیگر جامعه ساسانى نماد جامعه مطلوب و مورد نظر آیین زرتشت شناخته مى شود.(18) چنین جامعه اى شدیدا مورد حمایت و حفاظت آموزه ها و پیشوایان زرتشتى بوده است. در این نظام جامعه از چهار طبقه متمایز تشکیل شده بود : 1. آژون (روحانیون)، 2. ارتش تاران، 3. کشاورزان، 4. صنعتگران(19). در این نظام اولا طبقات وضعیت سربسته اى داشته و به هیچ روى امکان ترقى از طبقه اى به طبقه دیگر وجود نداشت. ثانیا طبقات فراتر امتیازات فراتر و طبقات فرودست محدودیت هاى بیشترى داشتند و جز کار و بردگى بهره اى نصیب شان نمى شد. ثالثا امتیازات و محرومیت هاى طبقاتى جنبه ارثى داشت و نسل به نسل به اجبار و بدون امکان تغییر تداوم مى یافت. پنج. افسانه گرایى و بت پرستى وجود افسانه هاى خردگریز در اوستا یکى از ضعف هاى آیین و کتاب مقدس زرتشتى است. کریستن سن افسانه خلقت را بر اساس اوستاى ساسانى چنین نقل مى کند : «... عمر دنیا بالغ بر 12000 سا است. در سه هزار سال نخستین عالم، اوهرمزد (یا عالم روشنى) و اهریمن (یا عالم تاریکى) در جوار یکدیگر آرام مى زیسته اند. این دو عالم از سه جانب نامتناهى بوده، فقط از جانب چهارم به یکدیگر محدود مى شده اند. دنیاى روشن در بالا و عالم ظلمانى در زیر قرار داشته و هوا فاصله آنها بوده است. مخلوقات اورمزد در این سه هزار سال در حال امکانى بودند، سپس اهریمن نور را دیده درصدد نابود کردنش برآمد. اوهرمزد که از آینده آگاهى داشت مصافى به مدت نه هزار سال با وى طرح افکند. اهریمن که فقط از ماضى آگاه بود رضا داد. آن گاه اوهرمزد به او پیشگویى کرد که این جدال با شکست عالم ظلمت خاتمه خواهد یافت. از استماع این خبر اهریمن سخت متوحش شد و مجددا به عالم تاریکى درافتاد و سه هزار سال در آنجا بى حرکت بماند. اوهرمزد در این فرصت دست به آفرینش جهان زد و چون کار خلقت به پایان رسید، گاوى را بیافرید که موسوم به گاو نخستین است. پس آنگاه انسانى بزرگ خلق کرد به نام گیومرد (کیومرث) که نمونه نوع بشر بود. آنگاه اهریمن به آفریدگان او حمله برد و عناصر را بیالود و حشرات و هوام ضاره را بیافرید. اوهرمزد در پیش آسمان خندقى کند. اهریمن مکرر حمله کرد و عاقبت گاو گیومرد را بکشت اما از تخمه گیومرد که در دل خاک نهفته بود چهل سال بعد گیاهى رست که اولین زوج آدمى به اسم مشیگ و مشیانگ از او بیرون آمد. دوره آمیزش نور و ظلمت که آن را گمیزشن گویند شروع شد. انسان در این جنگ خیر و شر به نسبت اعمال نیک یا بد خود از یاران نور یا از اعوان ظلمت شمرده مى شود».(20) افسانه گرایى در زرتشتى گرى دوره ساسانى به بنیادى ترین مبانى اعتقادى یعنى خداباورى نیز راه یافته است. علیرغم آن که گفته اند زرتشت خداى مجرد را باور داشته، اما خداى زرتشتى ساسانى داراى شکل و ریش و عصا و تاج است و هنوز که هنوز است با چنین شمایل انحطاط و تجسم یافته اى به عنوان آرم ملى بر روى تابلوى بسیارى از مؤسسات زرتشى عصر حاضر به چشم مى خورد و خدا را به صورت بتى بسان یک پادشاه نشان مى دهد.(21) در این آیین آتش دختر خدا شناخته مى شود؛(22) گاو به ویژه گاو نر تقدس ویژه مى یابد. در افسانه خلقت، اول مخلوق زمینى فرض مى شود و با گیومرد (کیومرث) به درجه شهادت نائل مى گردد و بول آن از آب پاک کننده تر است!(23) شش. احکام خردستیز و غیرعملى افزون بر احکامى که در لابه لاى مطالب پیشین اشاره شد احکام خردستیز دیگرى در آیین زرتشتى وجود دارد که به پاره اى از آنها اشاره خواهد شد. 6-1. تقدیس سگ؛ در وندیداد سگ مقام بسیار بالایى دارد به طورى که اگر کسى استخوان سخت و ناجویدنى به آن بدهد یا آن را بترساند گرفتار مجازات پشوتنو(24) یعنى مرگ ارزان که با دادن تاوان بخشوده نمى شود(25) دارد. نیز اگر کسى سگ آبى را بکشد باید ده هزار بسته هیزم سخت خشک، ده هزار هیزم نرم خشک از چوب هاى خوش بو، ده هزار برسم (شاخه هاى تازه بریده شده) ده هزار شیر پاک و... را به روان سگ آبى بدهد. پس ده هزار مار، ده هزار سگ نماى (گربه)، ده هزار سنگ پشت، ده هزار قورباغه اى که در خشکى زندگى مى کند، ده هزار موردانه کش، ده هزار مورگودال کن، ده هزار کرم خاکى، ده هزار مگس را کشته و ده هزار گودال ناپاک را پرکند(26) و ده ها کار دیگر که انسان از شنیدن آن حیران مى شود.(27) و نیز مجازات کسى که پیکر مرده سگى را بر زمین اندازد دو هزار ضربه شلاق است.(28) 6-2. احکام بانوان؛ در اصطلاح وندیداد کلمه «دشتان» به معنى قاعدگى، عادت ماهانه زنان کاربرد دارد و احکام بسیار پیچیده و سختى به دنبال دارد، چنین زنى باید دور از دیگران و در «دشتانستان» که جایى متروک و دور از آتش و آب و مردمان است ساکن شود(29). در ظرف هاى فلزى کم بها به او غذاى مى دهند لکن باید غذاى کم بخورد تا نیرو نگیرد(30). بعد او را با گمیز (ادرار گاو) در دو گودال شستشو مى کنند سپس در گودال سوم با آب شستشو مى شود(31). و در تابستان باید 200 مورچه بکشد و اگر زمستان بود باید 200 حشر گزنده و آسیب رسان را از بین ببرد(32). حال اگر زنى بچه مرده به دنیا آورد باید او را در آلونکى دور از آب و آتش و مردم حبس کرد او باید 3 یا 6 یا 9 جام گمیز «ادرار گاو» بنوشد تا رحم او پاک شود. بعد از آن مى تواند شیر گرم مادیان گاو را بنوشد ولى نمى تواند آب بنوشد. تا 3 شب باید به این گونه بماند بعد از 3 شب تن و جامه خود را با گمیز آمیخته با خاکستر و آب در کنار 9 گودال بشوید بعد تا 9 شب بدین منوال تنها مى ماند. بعد از آن تن و جامه خویش را با ادرار گاو و آب مى شوید تا پاک شود»(33). 6-3. منع دفن مردگان؛ در آیین زرتشتى خاک و آتش پاک و مقدسند و به همین دلیل از سوزاندن و دفن مردگان جلوگیرى مى شود(34) و جسد مرده را در دخمه یا بالاى بلندى باید گذاشت تا خوراک حیوانات و پرندگان شود(35) و کیفر کسى که مرده اى را در زمین دفن کند و یک سال در زمین بماند دو هزار تازیانه است(36) و اگر دو سال بماند هرگز حتى با توبه یا جریمه و کفاره تطهیر نمى شود.(37) هفت. پیشگویى هاى غیرواقع براساس «هزاره گرایى زرتشتى»(38) انتظار ظهور سه منجى از نسل زرتشت مطرح است که یکى پس از دیگرى جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد : الف. هوشیدر، 1000 سال پس از زردشت. ب. هوشیدرماه، 2000 سال پس از زرتشت. ج. سوشیانس (سوشیانت) 3000 سال پس از زردشت که با ظهور او جهان پایان مى یابد.(39) اکنون نسبت به فرد سوم نمى توان پرسش کرد؛ چرا که هنوز پنج قرن به آمدنش باقى است؛ اما نسبت به دو فرد نخست این سؤال مطرح است که آنان کى و چگونه ظهور کرده اند و کارکرد آنها در بسط عدل جهانى چه بوده و چرا در تاریخ نام و یادى از آن مصلحان که بنابر ادعا باید جهان را پر از عدل و داد کرده باشند به چشم نمى خورد؟ هشت. ستم موبدان و اسلام گرایى ایرانیان یکى از واقعیات بزرگ تاریخى گرایش سریع و آزادانه ایرانیان زرتشتى به اسلام، پس از فتح ایران است. این مسأله در شرایطى رخ داد که مسلمانان با زرتشتیان هم چون اهل کتاب رفتار نموده و آنان را کاملاً در مسائل دین شان آزاد گذاشته بودند؛ اما سیل خروشان اسلام گرایى ایرانیان نشانگر برترى واضح و روش این دین در نظر آنان، نسبت به آیین پیشین است. دکتر صاحب الزمانى در این باره مى نویسد : «توده هاى مردم نه تنها در خورد در برابر جهان بینى و ایدئولوژى ضد تبعیض طبقاتى در اسلام مقاومتى احساس نمى کردند، بلکه درست در آرمان آن همان چیزى را مى یافتند که قرن ها به بهاى آه و اشک و خون خریدار و جان نثار و مشتاق آن بودند و عطش آن را از قرن ها در خود احساس مى کردند».(40) بخشى از ستم موبدان را در احکام ظالمانه اى مى توان یافت که آشکارا در جهت تأمین منافع انحصارى موبدان است. از این جمله است پاره اى از احکام کیفرى. به عنوان مثال افزون بر آنچه در بند ششم پیرامون مجازات کشنده سگ آبى گفته آمد به احکام شگفت ترى برمى خوریم. در وندیداد اوستا فرگرد 14 بند 8 به بعد آمده است : 8-1. شخص گناهکار باید براى آمرزش روان تمام اسباب و لوازم مورد نیاز و مربوط به انجام مراسم دینى براى آثرَوَن (اوستا :a)(aurvan یا a°)(ravanپهلوى : a°sro°n) (موبد روحانى نگهبان آتش در آتشکده) را به مردان اَشوَ (موبدان و مردان مقدس) به عنوان کفاره بدهد (8/14). 8-2. گناهکار مى بایست کلیه لوازم و ساز و برگ یک مرد سپاهى و جنگى اعم از نیزه، کارد (شمشیر)، گرز، کمان، زین، فلاخن، زره، سپر و غیره را به عنوان کفاره به مردان اشو بدهد (9/14)؟! 8-3. گناهکار باید تمام لوازم و اسباب مورد نیاز یک کشاورز - شبان و یک مرد برزگر را به مدان اشو به عنوان کفاره گناه بدهد (11-10/14). این ابزارها عبارتند از : یک عدد خیش با یوغ، یک عدد اسباب گاو رانى، دو هاون سنگى، یک عدد آسیاب دستى براى آرد کردن گندم و یک بیل؟! 8-4. او باید یک نهر (جوى) آب، یک قطعه زمین حاصلخیز و مرغوب به اندازه اى که آبِ دو جوى براى آبیارى آن کفایت کند و آب تا دورترین نقاط آن پیش برود، براى مردان اشو فراهم کند (13-12/14)؟! 8-5. او باید یک خانه اربابى با گاوستانى (طویله) داراى نُه پرچین، نُه حصار، نُه نوع علوفه را جهت کفاره گناه به مردان اشو بدهد. خانه باید داراى دوازده راهرو در قسمت بالا و نُه راهرو در قسمت وسط و شش راهرو در قسمت پایین باشد. او همچنین باید یک رختخواب خوب با لحاف و بالش به مردان اشو و پاک بدهد (14/14)؟! 8-6. مرد گناهکار موظف است که دختر باکره، جوان و سالم خود را با جهیزیه و نقدینه اى از زیورآلات زینتى و طلاجات براى مردان اشو به ازدواج دهد. البته این دختر باید خواهر پانزده ساله خود را نیز همراه گوشواره (جهیزیه) براى مردان اشو بیاورد (15/14)؟! 8-7. همچنین این مرد موظف است هفت رأس رَمه ریز در دوبار به مردان اشو و نیکوکار تقدیم کند. او باید هفت عدد سگ در دوبار پرورش دهد - او باید هفت عدد پل روى آب در دو بار بنا کند. او باید نُه عدد باغ خرابه در دو بار تعمیر و مرمت کند. او باید نُه عدد سگ را که در پوست یا گوش گرفتار کک و شپش و همه ناخوشى هایى که به تن سگ روى مى آورد، پاک کند و درمان بخشد. او باید نُه مرد نیکوکار را در دوبار به خوراکى سیر از گوشت، نان و شراب اطعام کند (17-16/14)؟!(41) براساس مستندات تاریخى از این راه ها ثروت هاى هنگفتى به چنگ آمده و انباشته شده و سپس در نبردهاى مختلفى به غارت رفته است.(42) ...................) Anotates (.................1) بنگرید : شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 239، قم و تهران : صدرا، چاپ هشتم، 1383.2) بنگرید : الف. حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 57 و 58. ب. ابراهیم پورداود، اوستا، ص 28. ج. دین ایران باستان، ص 185.3) بنگرید : الف. حسین توفیقى، همان، ج 14، ص 186. ب. جان بى ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، ص 453. ج. دین ایران باستان، ص 188. د. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 186.4) برخى برآنند که آنچه در نصوص اسلامى به ویژه در قرآن به عنوان آیین مجوس در ردیف ادیان وحیانى و داراى کتاب در برابر مشرکین قرار گرفته غیر از آیین زرتشتى موجود است و با آن تفاوت هاى اساسى دارد. جهت آگاهى بیشتر در این باره بنگرید : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه هاى زرتشت (مق)، معارف (ماهنامه)، ش 49.5) بنگرید : همان، ص 18.6) ابراهیم پورداود، اوستا، ص 49، ق : منبع پیشین.7) حسین توفیقى، همان، ص 59.8) کریستن سن بر آن است که علت کاسته شدن از حجم اوستا در دوره ساسانى تمایل خود زرتشیان به حذف پاره اى از افسانه ها و اسطوره هاى عامیانه در اوستا نگاشت هاى پیشین بوده است. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: الف. کریستن سن، آرتور امانوئل، ایران در زمان ساسانیان، ص 163 و 164. ب. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 188.9) بنگرید : شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 187.10) بنگرید : تاریخ ادیان، ص 454، مقدمه جلیل دوستخواه، بر کتاب اوستا، ج 1، ص 11. ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه هاى آیین زرتشت.11) بنگرید : هنریک ساموئل ینبرگ، دین هاى ایران باستان، ص 2، ترجمه سیف الدین نجم آبادى ؛ دین و فرهنگ ایرانى پیش از عصر زرتشت، ص 304. ق : همان.12) زرتشت و آموزش هاى او، ص 7.13) بنگرید : الف. مرضیه شنکایى، بررسى تطبیقى اسماى الهى، ص 279، تهران، سروش، چاپ اول، 1381. ب. پورداود، یَشت ها، ج 2، ص 310.14) هاشم رضى، ج 1، ص 45.15) وندیداد، فرگرد هفتم، بند 37 و 38.16) و به عبارتى به طبقه خود.17) دبستان المذاهب، ص 111.18) بنگرید : دکتر رسول رضوى، همان ص 20.19) بنگرید : الف. عبدالعظیم رضایى، زین العابدین آذرخش، تاریخ ده هزار ساله ایران، ج 2، ص 106. ب. اوستا، یسنا، 19/17.20) همان، ص 168. 169.21) جهت آگاهى بیشتر بنگرید : شهید مطهرى، همان، ص 195-192.22) ایران در زمان ساسانیان، ص 168.23) بنگرید : الف. شهید مطهرى، همان، ص 198-196. ب. ایران در زمان ساسانیان، ص 167.24) وندیداد، فرگرد، پانزدهم، بند 6-5.25) همان، بند 1.26) همان، بند 1 تا 18.27) نگا : الف. دارمستتر، مجموعه قوانین زردشت، ترجمه موسى جوان، ص 211 و 223. ب. سید حسن حسینى (آصف)، درجات گناه، تاوان و پتَت در دین زرتشتى (مق) هفت آسمان (فصلنامه)، ش 28، سال هفتم، زمستان 84.28) وندیداد، فرگرد ششم، بند 25-24. ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه هاى زرتشت.29) وندیداد، فرگرد شانزدهم، بند 24 - 25.30) وندیداد فرگرد شانزدهم، بند 1 - 5.31) همان، بند 6.32) همان، بند 12.33) همان، ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه هاى زرتشت.34) بنگرید : الف. فرهنگ ادیان جهان، ص 286. ب. محمد معین، مزدیسنا و ادب پارسى، ص 53 و 54. ج. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 198 و 199.35) وندیداد، فرگرد هشتم، بند 45-44؛ این مسأله بیش از نیم قرن است که توسط دولت هاى ایران و هند به جهت حفظ بهداشت عمومى ممنوع شده است.36) همان، فرگرد هشتم، بند 25.37) همان، 3/39 ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه هاى آیین زرتشت.38) zoroastrian Millenni lism.39) حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 61.40) ناصرالدین صاحب الزمانى، دیباچه اى بر رهبرى، ص 255.41) جهت آگاهى بیشتر بنگرید : درجات گناه، تاوان و پتَت در دین زرتشتى، سید حسن حسینى (آصف) (مق)، هفت آسمان (فصلنامه تخصصى ادیان و مذاهب) ش 28 زمستان 1384، صص 216 - 220.42) بنگرید : همان، ص 220 و 221. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image