تخمین زمان مطالعه: 1 دقیقه
در يكي از جبهه هاي جنگ، در اثر سيل يا حادثه ديگري كه اتفاق افتاد، بين رسول خدا(ص) و ستاد نظامي حضرت فاصله شد. به طوري كه كه سربازان اسلام يك طرف و پيامبر طرف ديگر قرار گرفتند. حضرت هم در دامنه كوه مشغول استراحت شدند.در اين هنگام يكي از مشركان با استفاده از اين فرصت بالاي سر حضرت آمده شمشير كشيد و گفت: «من يُنجيك الآن؟» شما كه در حال خوابيدن هستيد، سربازان هم كه از شما دورند، در اين حال چه كسي شما را نجات مي دهد؟حضرت بي درنگ فرمودند: «ربي و ربّك». بين سر من و لبه تيز شمشير قدرتي است كه تو نمي بيني، خداست كه مرا نجات مي دهد. آن مشرك كه به اين حرف معتقد نبود پوزخندي زد و همراه پوزخند شمشير را پايين آورد كه به حضرت آسيب برساند؛ ولي با هوشياري به موقع پيامبر، خودش يك طرف و شمشير به طرفي ديگر افتاد.حضرت برخاسته و شمشير را كشيده فرمودند: «مَن يُنجيك مِني؟؛ تو را چه كسي از دست من نجات مي دهد؟». گفت: كرامت تو؛ زيرا تو انساني بزرگوار هستي. حضرت از كشتن او صرف نظر كرد(كافي8/127)منبع: آيت الله جوادي آملي، حكمت عبادات .
راسخون
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.