واقعه غدیر خم /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

در خصوص تاریخچه واقعه غدیر خم توضیح دهید؟


1. تاریخچه ی حادثه ی غدیردر آخرین سال عمر پیامبر(ص) مراسم حجة الوداع ، با شکوه هر چه تمامتر در حضور پیامبر (ص) به پایان رسید ، قلبها در هاله ای از روحانیت فرو رفته بود ، و لذت معنوی این عبادت بزرگ هنوز در ذائقه ی جانها انعکاس داشت. یاران پیامبر (ص) که عدد آنها فوق العاده زیاد بود ، از خوشحالی درک این فیض و سعادت بزرگ ، در پوست خود نمی گنجیدند. نه تنها مردم مدینه در این سفر، پیامبر (ص) را همراهی می کردند، بلکه مسلمانان نقاط مختلف جزیره ی العرب نیز برای کسب یک افتخار تاریخی بزرگ به همراه پیامبر (ص) بودند. آفتاب حجاز آتش بر کوهها و دره ها می پاشید ، امّا شیرینی این سفر روحانی بی نظیر ، همه چیز را آسان می کرد، ظهر نزدیک شده بود ، کم کم سرزمین جحفه و سپس بیابانهای خشک و سوزان «غدیر خم» از دور نمایان می شد. اینجا در حقیقت چهار راهی است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا می کند ، راهی به سوی مدینه در شمال ، و راهی به سوی عراق در شرق ، و راهی به سوی غرب و سرزمین مصر و راهی به سوی سرزمین یمن در جنوب پیش می رود و در همین جا باید آخرین خاطره و مهمترین فصل این سفر بزرگ انجام پذیرد ، و مسلمانان با دریافت آخرین دستور که در حقیقت نقطه ی پایانی در مأموریتهای موفقیت آمیز پیامبر (ص) بود از هم جدا شوند. روز پنجشنبة سال دهم هجرت بود ، و درست هشت روز از عید قربان می گذشت ، ناگهان دستور توقف از طرف پیامبر (ص) به همراهان داده شد، مسلمامانان با صدای بلند ، آنهایی را که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند به بازگشت دعوت کردند، و مهلت دادند تا عقب افتادگان نیز برسند ، خورشید از خط نصف النهار گذشت ، مؤذّن پیامبر (ص) با صدای الله اکبر مردم را به نماز ظهر دعوت کرد، مردم به سرعت آماده ی نماز می شدند ، امّا هوا به اندازه ای داغ بود که بعضی مجبور بودند قسمتی از عبای خود را به زیر پا و طرف دیگر آن را به روی سر بیفکنند ، در غیر این صورت ریگهای داغ بیابان و اشعه ی آفتاب ، پا و سر آنها را ناراحت می کرد. نه سایبانی در صحرا به چشم می خورد و نه سبزه و گیاه و درختی ، جز تعدادی درخت لخت و عریان بیابانی که با گرما ، با سرسختی مبارزه می کرد. جمعی به همین چند درخت پناه برده بودند، پارچه ای بر یکی از این درختان برهنه افکندند و سایبانی برای پیامبر (ص) ترتیب دادند ، ولی بادهای داغ به زیر این سایبان می خزید و گرمای سوزان آفتاب را در زیر آن پخش می کرد. نماز ظهر تمام شد. مسلمانان تصمیم داشتند فوراً به خیمه های کوچکی که با خود حمل می کردند پناهنده شوند ، ولی پیامبر (ص) به آنها اطلاع داد که همه باید برای شنیدن یک پیام تازه ی الهی که در ضمنِ خطبه ی مفصلی بیان می شد خود را آماده کنند. کسانی که از پیامبر (ص) فاصله داشتند قیافه ی ملکوتی او را در لابلای جمعیّت نمی توانستند مشاهده کنند. لذا منبری از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر (ص) بر فراز آن قرار گرفت و نخست حمد و سپاس پروردگار بجا آورد و خود را به خدا سپرد ، سپس مردم را مخاطب ساخت و چنین فرمود: من به همین زودی دعوت خدا را اجابت کرده، از میان شما می روم . من مسئولم ، شما هم مسئولید. شما درباره ی من چگونه شهادت می دهید؟ مردم صدا بلند کردند و گفتند: «نَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ جَهَدْتَ فَجَزاکَ اللهُ خَیّراً ـــــــــ ما گواهی می دهیم تو وظیفه ی رسالت را ابلاغ کردی و شرط خیرخواهی را انجام دادی و آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما نمودی ، خداوند تو را جزای خیر دهد. » سپس فرمود: «آیا شما گواهی به یگانگی خدا و رسالت من و حقانیّت روز رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان در آن روز نمی دهید؟! همه گفتند «آری ، گواهی می دهیم » فرمود «خداوندا گواه باش»! .... بار دیگر فرمود ای مردم ! آیا صدای مرا می شنوید؟ .... گفتند آری و به دنبال آن ، سکوت سراسر بیابان را فرا گرفت و جز صدای زمزمه ی باد چیزی شنیده نمی شد. پیامبر (ص) فرمود ... اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار می گذارم چه خواهید کرد؟ یکی از میان جمعیت صدا زد، کدام دو چیز گرانمایه یا رسول الله؟! پیامبر (ص) بلافاصله گفت اوّل ثقل اکبر، کتاب خداست که یک سوی آن به دست پروردگار و سوی دیگرش در دست شماست ، دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید، و امّا دوّمین یادگار گرانقدر من خاندان منند و خداوند لطیف خیبر به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند ، تا در بهشت به من بپیوندند ، از این دو پیشی نگیرید که هلاک می شوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد. ناگهان مردم دیدند پیامبر(ص) به اطراف خود نگاه کرد، گویا کسی را جستجو می کند و همینکه چشمش به علی (ع) افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد، آنچنان که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و همه ی مردم او را دیدند و شناختند که او همان افسر شکست ناپذیر اسلام است ، در اینجا صدای پیامبر (ص) رساتر و بلندتر شد و فرمود «اَیُّهَا النّاسُ مَنْ اَوْلَی النّاسِ بِالمُؤمِنینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ. ـــــــــ ای مردم! چه کسی از همه ی مردم نسبت به مومنان از خود آنها سزاوارتر است؟! » گفتند خدا و پیامبر (ص) داناترند. پیامبر(ص) گفت خدا ، مولی و رهبر من است ، و من مولی و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم . سپس فرمود «فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلیٌّ مَوْلاهُ. ــــــــــــــ هر کس من مولای اویم ، علی ، مولای اوست. » و این سخن را سه بار و به گفته ی بعضی از راویان حدیث ، چهار بار تکرار کرد و به دنبال آن سر به سوی آسمان برداشت و عرض کرد «اَللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداه وَاَحِبْ مَنْ اَحَبَّهُ وَ اَبْغضْ مَنْ اَبْغَضَهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَه وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ اَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَیْثُ دارَ. ــــــــــــ خداوندا ! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، محبوب بدار آن کس که او را محبوب دارد ، و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد، یارانش را یاری کن ، و آنها را که ترک یاریش کنند از یاری خویش محروم ساز و حق را همراه او بدار هر جا که او باشد. » سپس فرمود «الا فلیبلغ الشاهد الغائب. ـــــــــــ آگاه باشید ، همه ی حاضران وظیفه دارند این خبر را به غائبان برسانند.» خطبة پیامبر(ص) به پایان رسید، عرق از سر و روی پیامبر(ص) و علی(ع) و مردم فرو می ریخت، و هنوز صفوف جمعیّت از هم متفرق نشده بود که امین وحی خدا نازل شد و این آیه را بر پیامبر(ص) خواند «اَلْیَوْم اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُم نِعْمَتی . ـــــــــــــ امروز دین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم.» پیامبر (ص) فرمود «اَللهُ اَکْبَرْ ، اَللهُ اَکْبَرْ عَلی اِکْمالِ الدِّیْنِ وَ اِتْمامِ النِّعْمَهِ وَ رِضَی الرَّبِّ بِرِسالَتی وَالْوَلایَهِ لِعَلیٍّ مِنْ بَعْدی. ـــــــــ خداوند بزرگ است، خدا را بزرگ می داریم بر کامل نمودن دین و اتمام نعمت در حالی که راضی شد به رسالت من و ولایت علی(ع) پس از من .» در این هنگام شور و غوغایی در میان مردم افتاد و علی (ع) را به این موقعیّت تبریک می گفتند و از افراد سرشناسی که به او تبریک می گفتند، ابوبکر و عمر بودند ، که این جمله را در حضور جمعیّت بر زبان جاری ساختند «بَخِّ بَخِّ لَکَ یَا ابْنَ اَبی طالِبٍ اَصْبَحْتَ وَ اَمْسَیْتَ مَوْلایَ وَ مَوْلا کُلِّ مُؤمِنٍ وَ مُؤمِنَهٍ. ـــــــــــــ آفرین بر تو باد ، آفرین بر تو باد ، ای فرزند ابوطالب ! تو مولای من و تمام مردان و زنان با ایمان شدی. » در این هنگام ابن عباس گفت «به خدا این پیمان در گردن همه خواهد ماند». ( ر.ک: پیام قرآن ، ج 9، حضرت آیت الله مکارم شیرازی و سایر همکاران به نقل از سایت تبیان)2. ویژگیهای بارز جریان غدیر1ــ این جریان از قطعیّات تاریخ است و هیچ تاریخدانی و هیچ عالم اسلامی ، اعمّ از شیعه و سنّی ، در وقوع آن تشکیک نکرده است.2ــ بخشهایی از خطبه ی غدیر مثل « من کنت مولاه فعلیّ مولاه » از بالاترین تواتر برخوردار است. به نحوی که هیچ حدیث نبوی در این حدّ از تواتر و قطعیّت نیست. 3ــ در ضمن این خطبه ، از حدیث ثقلین یاد شده که تواتر آن در رتبه ی دوم ، بعد از حدیث « من کنت مولاه فعلیّ مولاه » است. و این حدیث مولا را به خوبی معنی می کند.4ــ در این خطبه ، به آیه ی « النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ »(الأحزاب:6) استشهاد شده که معنی مولی را مشخّص می کند.5ــ آغاز این جریان و برپایی آن با نزول آیه ی قرآن و به حکم خداست.« یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ . ــــــــــــــ اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً(به مردم) برسان! و اگر چنین نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مى دارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران را هدایت نمى کند.» (المائدة:67) 6ــ طبق آیه ی فوق پیام جریان غدیر برابر با کلّ رسالت پیامبر است لذا خداوند متعال ترک ابلاغ آن را برابر با ترک کلّ رسالت پیامبر(ص) دانسته است. 7ــ ختم این ابلاغ نیز با نزول آیه ی اکمال دین ، مُهر خدایی خورده است. « الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا. ــــــــــــ امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین(جاودان) شما پذیرفتم. » (المائدة:3)8 ــ طبق آیه ای فوق نیز پیام غدیر به عنوان اکمال دین ، و اتمام نعمت معرّفی شده و بیان شده که بدون پیام غدیر ، دین اسلام مورد رضایت خدا نیست.9ــ این حادثه در آخرین سال عمر پیامبر رخ داده که معنادار است. اینکه آن حضرت اعلام فرمود که من به زودی شما را ترک خواهم کرد و آنگاه بیان داشت که « من کنت مولاه فعلیّ مولاه » کاملاً معنادار است.10ــ انتخاب محلّ غدیر خم ، که محلّ تلاقی مسلمین بلاد گوناگون از همدیگر بود ، به عنوان محلّ اعلام آخرین پیام ، نشانگر اهمیّت بسزای این پیام است. انتخاب این محلّ برای آن بود که این پیام به کلّ بلاد اسلامی برسد.11ــ خود پیامبر(ص) نیز تأکید فرمودند که حاضران پیام غدیر را به غایبان برسانند. لذا به یقین این مطلب خیلی مهمّ بوده است.12ــ تعداد جمعیّت حاضر در این جریان نیز حائز اهمّیّت است. به نحوی که این کثرت باعث شده است جریان غدیر و حدیث غدیر متواتر ترین حادثه و حدیث عالم اسلام شود. به نحوی که هیچ لجوجی نیز قادر به انکار وقوع آن نیست.13ــ در این جریان ، خدا حاضر ، آمر و راضی به نتیجه است. جبرئیل نیز حضور دارد. پیامبر نیز به عنوان مجری حکم خدا حاضر و راضی به نتیجه است. قرآن نیز سه آیه ی یاد شده و نیز در ضمن حدیث ثقلین ، حاضر و شاهد و مؤیّد است. اجماع مسلمین و تبریک آنها به علی (ع) نیز موجود است. حال این جریان مقایسه شود با جریان سقیفه که ، نه به امر خداست ؛ نه جبرئیل در آن حضور دارد ؛ نه آیه ی آن را تأیید می کند ، نه پیامبر در آن حضور دارد ؛ و نه اجماع مسلمین در آن تحقّق یافته است. افزون بر اینها تخاصم و ستیز و لعن و نفرین اصحاب به همدیگر نیز در آن واقع شده است. 14ــ در جریان غدیر حتّی یک مخالف هم موجود نبود و مسند ولایت جز علی(ع) یک مدّعی هم نداشت. در حالی که در سقیفه یک طرف اوس بود طرف دیگر خزرج و طرف سوم ابوبکر و عمر و طرفدارانشان. عدّه ای نیز به طرفداری از علی(ع) مخالف همه بودند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image