دنیا گریزی /

تخمین زمان مطالعه: 18 دقیقه

هر چه غرور ما توسط مردم بشکند خوب است؟ می گویند اگر ما را غیبت کنند و تهمت بزنند و اذیت کنند نفس سرکش می شکنه اما روح بالاتر میره و ضربه ای نمیخوره. اینجوریه؟


در ابتدای پاسخ، باید بدانید که دین اسلام، مکتبی است که خواهان سعادت و خوشبختی انسان ها، چه در دنیا و چه در آخرت است و آنها می توانند با استفاده از آموزه های اسلامی، نیازهای مادی و معنوی خود را برطرف نمایند. با مطالعه ای در قرآن کریم، به سادگی می توان دریافت که خداوند، همان گونه که بندگان خویش را به گریز از دنیاپرستی و توجه به معنویات و جهان آخرت فراخوانده است، (انعام، 32؛ یونس، 24؛ عنکبوت، 64؛ محمد، 36؛ حدید، 20 و صدها آیه دیگر.) اما این نکته را نیز خاطرنشان نموده است که نباید توجه به آخرت را بهانه ای برای گوشه گیری و انزوا و تعطیل نمودن تمام فعالیت های مرتبط با دنیای مادی نمود، بلکه باید از برکات و نعمت های دنیوی نیز استفاده کرده و با توجه به موازین شرعی، به فعالیت های روزمره و معمول ادامه داده و در همان حال، خدا را از یاد نبرد. (اعراف، 32؛ بقره، 168و 172؛ مائده، 88؛ انعام، 141؛ ملک، 15 و ...). براین اساس، مسلمان واقعی آن است که دنیاپرست نباشد، اما از نعمت های پروردگار در دنیا استفاده نموده و آنها را ره توشه ای برای آخرت خود قرار دهد و خیر هر دو جهان را از خداوند خواستار شود. (بقره، 201، ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة و قنا عذاب النار.) در این میان، اشخاصی وجود داشته و دارند که راه افراط و تفریط را پیموده و تنها جنبه ای از دین را مورد توجه قرار داده و از دیگر تعالیم آن غافل می مانند. گروهی از آنان، تنها به جنبه های دنیوی دین، از قبیل برقراری نظم عمومی، تشکیل حکومت، فعالیت های کشاورزی و تجاری، پیشرفت دانش و ... اندیشیده و ناخود آگاه، گاهی از آن غافل می شوند که تمام اینها، تنها پیش زمینه ای برای زندگی جاوید و از آن برتر، جلب رضایت خداوند بوده و به خودی خود، ارزشی نخواهد داشت. گروهی دیگر نیز توجه خود را تنها به جنبه های معنوی و دنیاگریزی دین اسلام، معطوف داشته و با رها نمودن بیشتر فعالیت هایی که لازمه یک زندگی اجتماعی است، با کژفهمیهایی که از دین دارند خود را سربار دیگران می نمایند و جالب است بدانید که برخی از این افراد، تظاهر به دنیاگریزی را وسیله ای برای اقناع تمایلات دنیاپرستانه خود می نمایند! تحمل آزارهای دیگران (غیبت، تهمت و ...) به هر قیمتی (در صورتی که بتوان آنها را دفع کرد) علاوه بر مغایرت داشتن با اصل آزادی و سعادت انسان که خواسته دین است، با اصل توصیه دین به امر به معروف و نهی از منکر، که از واجبات می باشد نیز مغایرت دارد. محال است با اعمالی غیر شرعی که مورد امضای شرع نیست، بتوان مسیر سعادت را پیمود. این همان کژفهمیهایی است که برخی از دین دارند و علت اصلی انحراف می باشد. از نمونه این کژفهمی هاست: با توجه به این که لباس پشمینه، از کم ارزش ترین لباس های موجود در سده های اول اسلام بود، به طور معمول، افراد کم بضاعت از این نوع لباس استفاده می کردند. پوشیدن چنین لباسی، اگر برای مبارزه با نفس و حقیر شمردن واقعی دنیا بود، ایراد و اشکالی نداشت. در این راستا، ابوذر غفاری این بزرگ مرد زاهد چنین می فرماید: با داشتن دو قرص نان که یکی را نهار و دیگری را شام خود قرار دهم و نیز دو پارچه پشمی که یکی را لنگ خود قرار داده و دیگری را بر دوش خود گذارم، مرا با دنیا چه کار؟! (کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 134، ح 17، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش.). او با این سخنان، این نکته مهم را به مسلمانان گوشزد می نمود که در صورت لزوم، می توان به حداقل ها کفایت نمود، اما دین خود را با دنیا مبادله نکرد و این بدان معنا نبود که او، استفاده از نعمت های الاهی را حرام به شمار می آورد؛ چون می دانیم که حتی در زمان زندگی در حالت تبعید ابوذر، او از سرمایه ای، هر چند اندک برخوردار بود که او و خانواده اش از آن ارتزاق می نمودند. (مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 429، ح 37، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.). بعدها، گروهی از مسلمانان، با نگاهی افراطی به موضوع زهد و دنیاگریزی، تا حدی پیش رفتند که پشمینه پوشی را به عنوان مظهر مسلمانی ارزیابی نموده و حتی ائمه و بزرگان دین را به دلیل رعایت ننمودن چنین الگویی، مورد انتقاد قرار دادند.( کافی، ج 5، ص 65، ح 1.). به عبارتی دیگر، زهد واقعی توصیه شده از سوی اسلام را به دکان زهدفروشی و مرید یابی تبدیل نموده و دانسته یا نادانسته به دام دنیایی افتادند که به ظاهر از آن گریزان بودند!  با توجه به این که تصوف واژه ای است که ریشه آن از صوف به معنای پشم گرفته شده، به تدریج، این گروه پشمینه پوش با نام صوفیه و یا متصوفه شناخته شده و مکتب فکری آنان تصوف نام گرفت. در سده های اخیر، نام هایی؛ مانند درویش، خراباتی و ... نیز برای معرفی این افراد به کار گرفته شده است و اصطلاحاتی؛ چون خانقاه، می، پیر، قلندر و ... نیز در مکتب آنان از جایگاه خاصی برخوردار شده است.  از طرفی باید بدانیم که در تعالیم تصوف، تنها به پشمینه پوشی اکتفا نشده، بلکه در طول زمان، معیارهای رفتاری دیگری (مانند آنچه که شما بیان کردید) نیز از طرف مشایخ این مکتب فکری، به هواداران آن اعلام شد که برخی از آنها همانطور که گفتیم، بدعت هایی فاقد مستند شرعی و دینی بوده، اما اعمالی نیز وجود داشته اند که در راستای قواعد قرآنی و شرعی ارزیابی می شدند. در این راستا، گاه اعمالی که ریشه های شرعی نیز داشتند، با دخل و تصرفاتی، تبدیل به یک بدعت می شدند! مانند توصیه به اخلاص عمل در چهل روز که در روایات بیان شده (همان، ج 2، ص 16، ح 6.) و نتایج درخشانی را نیز به دنبال خواهد داشت، اما صوفیان رسمی، آن را به چله نشینی به همراه آداب خاصی نموده اند که برخی از آنها مطابق با شرع مقدس نیست. در نتیجه تصوف به ترکیب و معجونی از رفتار صحیح شرعی و بدعت نادرست ذوقی تبدیل شد (برای مطالعه بیشتر در زمینه چگونگی پیدایش و رشد تصوف، می توانید به کتاب هایی چون جستجو در تصوف ایران تآلیف دکتر عبدالحسین زرین کوب مراجعه نمایید.). همین امر، به این نتیجه انجامید که آن دسته از مسلمانانی که تنها در صدد عمل به بخش اول و خودسازی از طریق دستورات توصیه شده از جانب خداوند و معصومان بودند، نیز از جانب برخی ظاهربینان و کژاندیشان با انگ هایی چون صوفی گرایی و درویش مآبی مورد حمله قرار گرفتند. «روش صحیح خودسازی»   خودسازی و تقویت نفس، به جهت مقابله با هواهای نفسانی و در نتیجه پیمودن مسیر سعادت و کمال صورت می گیرد که نیازمند طی مراحلی چند می باشد. گام های عملی به سوی خودسازی و یا به تعبیر علمای اخلاق مرابطه با نفس دارای چندین مرحله است:الف. مشارطه:مشارطه به معنای شرط کردن و قرار گذاشتن است. بر سالک است که هر روز بعد از نماز صبح مقداری با خود خلوت کند و با یاد آورى سوره شریفه «وَ الْعَصْرِ اِنَّ الاْنْسانَ لَفى خُسْر» نفس خویش را مورد خطاب قرار دهد و بگوید: «ارزنده ترین سرمایه من، عمر من است که تنها سرمایه رسیدن به حیات ابدی و سعادت جاوید است، ضایع کردن و صرف کردن آن در نافرمانی خدا و ارتکاب جرم و گناه مرا دچار خسارتی بزرگ خواهد کرد. مگر این که کالایى از آن گرانبهاتر به دست آورم، کالایى که در همان سوره در ادامه آیات آمده است: «اِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الْصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبْرِ; مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبائى و استقامت توصیه نموده اند! نکند خسارت دیده و حسرت زده با پیک مرگ رو به رو شوم و در آخرت از زیان کاران باشم.خوب است به خود بگوید: «فکر کن عمر تو پایان یافته، و از مشاهده حوادث بعد از مرگ و دیدن حقایق تلخ و ناگوارى که با کنار رفتن حجاب ها آشکار مى شود، سخت پشیمان شده اى و فریاد بر آورده اى «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّى اَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ; اى (فرشتگان) پـروردگار، شما را به خـدا مرا باز گردانید تا در برابر کوتاهیهایى که کردم!، عمل صالـح انجام دهم » (سوره مؤمنون، آیه 100)در دعای سی و یکم صحیفه سجادیه که معروف به دعای توبه است به موضوع «مشارطه» عنایت خاصی شده است. در فرازی از این دعای پرفیض چنین آمده است: پرودگارا! با تو شرط می بندم و عهد می کنم که به آن چه نمی پسندی باز نگردم و تضمین می کنم که به سراغ آن چه در نزد تو مذموم و نکوهیده است نروم و پیمان می بندم که از همه گناهانت دوری گزینم.»در هنگام مشارطه سالک با اعضای خود مانند چشم، زبان، گوش، دست و پا، دهان، شکم، فکر و دل ، یکی یکی شرط می کند که مطیع فرمان خدا باشند، رضایت او را در نظر بگیرند، از حدود الهی تجاوز نکنند، آنچه را که خدا دوست دارد، دوست بدارند و از آنچه نمی پسندد، پرهیز کنند، نعمت های خداوند را شکر گذارند ونیروهای خود را در راهی مصرف کنند که باعث رشد و شکوفایی خود و قرب الهی باشد.کوتاه سخن این که: «مشارطه» از گامهاى مهمّى است که براى تهذیب اخلاق برداشته مى شود; و بدون آن، ابرهاى تیره و تار غفلت و غرور، سایه تاریک و شوم خود را بر دل و جان آدمى مى افکند، و نجات او بسیار مشکل است. ب. مراقبه:مراقبه دومین مرحله عملی خودسازی است. «مراقبه» از ماده «رَقَبَه» به معنى «گردن»، گرفته شده و از آنجا که انسان به هنگام نظارت و مواظبت از چیزى گردن مى کشد، و اوضاع را زیر نظر مى گیرد، این واژه بر معنى نظارت، مواظبت و زیر نظر گرفتن نفس خویش، به کار گرفته شده است.این مرحله محوری ترین و مؤثرترین گام در خودسازی و تهذیب اخلاق به حساب می آید. این واژه در تعبیر علم اخلاق و تهذیب نفس در مورد «مراقبت از خویش» به کار می رود. یعنی انسان پس از عهد و پیمان و شرط بستن با اعضا و جوارح خود در کمین آنها بنشیند و کاملا مراقب باشد که بر عهد خود بمانند و از صراط مستقیم هدایت گمراه نشوند.حال انسان مراقب مانند کسی است که تمام سرمایه او گوهر گران بهایی است که در اختیار دارد و مراقب است تا دزدان و شیادان سرمایه او را به غارت نبرند. سرمایه انسان عمر او است، قلب، ایمان و نورانیت او است، انسانی که در محاصره هواهای درونی و شیطان های بیرونی قرار دارد، سرمایه ایمان و تقوای او در معرض هجوم و حمله دشمنان درونی و بیرونی است، اگر از خویش مراقبت نکند و اخلاق و کردار و افکارش را تحت کنترل و نظارت کامل قرار ندهد، شک نداشته باشد که سعادت ابدی او بر باد می رود و با دست خالی به عالم دیگر انتقال می یابد.قرآن کریم می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! از (مخالفت) با خدا بپرهیزید، هر کس باید بنگرد که چه چیزی برای فردایش فرستاده است و از (مخالفت) با خدا بپرهیزید که خداوند از آن چه انجام می دهید آگاه است.»و از امیرمؤمنان(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «یَنبَغِی أَن یَکُون الرَّجُل مُهینًا عَلَی نَفسِهِ، مُرَاقِباً قَلبَه، حَافِظاً لِسَانَهُ؛ سزاوار است انسان بر خود مسلط باشد و همواره مراقب قلب خود و نگاه دار زبانش باشد.»البتّه پیش از آن که انسان مراقب خویش باشد، فرشتگان الهى مراقب اعمال او هستند; قرآن مجید مى فرماید:: «وَ اِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظینَ ; بى شک حافظان و مراقبانى بر شما گمارده شده است (که اعمال شما را به دقّت زیر نظر دارند)!» «یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ; آنها مى دانند شما چه مى کنید.» «مایَلْفِظُ مِنْ قَوْل اِلاّلَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ; انسان هیچ سخنى را تلفّظ نمى کندمگر این که نزد آن فرشته اى مراقب و آماده براى انجام مأموریت است.» ( (سوره انفطار، آیه 10) سوره انفطار، آیه 12 در آیه 18 سوره ق)و از آن بالاتر، خداوند عالم و قادر، همیشه و در همه جا مراقب اعمال ما است.در آیه 1 سوره نساءمى خوانیم:«اِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً;به یقین خداوند مراقب شماست!» «اَلمْ یَعْلَمْ بِاَنَّ اللّهَ یَرى; آیا انسان نمى داند که خدا او و اعمالش را مى بیند» که هم اشاره به مراقبت پروردگار نسبت به اعمال انسان است، و هم این که او باید مراقب خویش باشد. در آیه 14 سوره علقبدیهى است که توجّه به این حقیقت که خداوند در همه جا و در هر حال و در هر زمان، ناظر و شاهد و مراقب اعمال ما است، روح مراقبت را در ما زنده مى کند، تا پیوسته مراقب اعمال خویش باشیم.ولى سالکان راه خدا، و رهروان راه دوست که پیوسته در طریق تقوا و تهذیب نفوس گام بر مى دارند، پیش از آن که فرشتگان خداوند مراقب اعمال آنها باشند خودشان مراقب اعمالشان هستند.و به تعبیر دیگر، این مراقبت از درون مى جوشد، نه از برون; و به همین دلیل، تأثیر آن، بسیار زیاد، و نقش آن فوق العاده مهم است. البتّه توجّه به «مراقبت از برون» سبب مى شود که پایه هاى «مراقبت از درون» محکم گردد.کوتاه سخن این که: رهروان راه حق و سالکان طریق الى اللّه باید بعد از «مشارطه»، یعنى عهد و پیمان بستن با خود و خداى خویش جهت اطاعت و بندگى حقّ و تهذیب نفس، بطور مداوم مراقب خود باشند که این پیمان الهى شکسته نشود، و درست همانند طلبکارى که از همپیمانانش مطالبه پرداخت دیون مى کند، از نفس خویش مطالبه وفاى به این عهد الهى را بنماید; بدیهى است هرگونه غفلت سبب عقب ماندگى و ضرر و زیان فاحش است، همان گونه که اگر انسان در مطالبات مادّى اش کوتاهى کند، به آسانى سرمایه هاى خود را از دست مى دهد، بخصوص این که در برابر افرادى فریبکار و فرصت طلب قرار گیرد. د. محاسبه:در مرحله سوم باید محاسبه داشته باشد. امام حسن عسکری (ع ) می فرماید: لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم ان عمل خیرا، استزاد و ان عمل سوئا استغفرالله. از ما نیست کسی که در شبانه روز لااقل یک بار محاسبه نفس نداشته باشد، اگر عمل خوبی از او سرزده از خدا بخواهد که توفیق او را زیاد کند و اگر عمل بدی سر زده، از خداوند طلب بخشش نماید.امام کاظم علیه السلام در حدیثی در این باره می فرماید: «لیس منا من لم یحاسب نفسه کل یوم مره؛ کسی که هر روز به حساب خود نرسد از ما نمی باشد». و چنانچه در محاسبه برای سالک ظاهر شود که از وظایف خود تخلف و سرپیچی نموده باید استغفار کند و اگر به وظایف خود عمل کرد ، و نسبت به آنها کوتاهی نکرده، شکر و سپاس الهی را به جا آورد.محاسبه یعنی , انسان در یکی از ساعات پایانی روز به حساب و کتاب حالات و افعال خود رسیدگی کند که امروز چکار کرده ام، چه کار می بایست انجام می دادم که انجام نداده ام و چه کار انجام داده ام که می بایست نمی کردم ؟ خدا از کدام کار من راضی است و شیطان از کدام؟منظور از محاسبه این است که هر کس در پایان هر روز یا حداقل هرهفته و ماه و سال کارهای خود را حسابرسی کند و عملکرد خود را در مورد خوبی ها و بدی ها و طاعت و نافرمانی را دقیقا محاسبه کند و همانند تاجری دقیق که در پایان روز یا هفته و ماه و سال، حساب های تجاری خود را بررسی می کند و سود زیان خویش را مورد مطالعه قرار می دهد، به یک محاسبه الهی و معنوی دست زند و همین دقت و موشکافی را در مورد اعمال و رفتارش اعمال نماید. اگر اعمالش نیک و خداپسند باشد خدا را شکر کند و دوام آن را از خداوند بخواهد و اگر گناه و خلافی از او سرزده از خدا طلب آمرزش کند و از استمرار آن جلوگیری کند و در جبران آن و محو آثارش بکوشد. در واقع اگر بعد از مرگ و در عالم قیامت به حساب ما رسیدگی کنند و همه افکار و حرکت و سکون و گفتار و سکوت ما را مورد محاسبه قرار دهند کار از کار گذشته و فرصتی برای جبران خطاها و زمانی برای پاک کردن گناهان و استغفار باقی نمانده است، ولی اگر در همین دنیا خود قاضی پرونده خود باشیم و به اعمال خود رسیدگی کنیم در صورت ناروا بودن اعمال و زشت بودن رفتارمان می توانیم در صدد جبران برآئیم و پیش از فرا رسیدن مرگ و بسته شدن پرونده اعمال، زشتی ها و گناهان را با آب توبه و انابه از دفتر کردار مان بزداییم و با اعمال صالح و خداپسند، گناهان را به حسنات و نیکی ها تبدیل نماییم.یکی از مراحل سخت و دشواری که همه انسان ها در روز قیامت پیش رو خواهند داشت، محاسبه اعمال و رسیدگی به رفتار و کردار آنها در دنیاست. اعمال و کارهایی که انسان به تدریج و در مدت عمرش انجام می دهد پس از چندی از صفحه ذهن او فراموش می شود، ولی هیچ یک از آنها از پرونده اعمال او و صفحه هستی محو نمی شود. اعمال انسان از ریز و درشت با انسان همراه و باقی است و بعد از مرگ و در عالم قیامت همه را یک جا حاضر خواهد دید: یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً. روزی که هر کس، هر کار نیکی را که انجام داده حاضر می بیند و آرزو می کند میان او و اعمال بدش فاصله زیادی باشد.در حدیث معروفی از رسول گرامی اسلام(صل الله علیه و آله و سلم) چنین آمده است: حَاسِبُوا أَنفُسَکُم قَبلَ أَن تُحَاسِبُوا وَزِنُوا قَبلَ أَن تُوزَنُوا وَ تَجهَزُوا لِلعَرض الاَکبَر. پیش از آن که به حساب شما برسند، خود را محاسبه کنید و قبل از آن که شما را بسنجند خویش را بسنجید.»در روایت تکان دهنده ای از حضرت امام کاظم(علیه السلام) کسی که اهل محاسبه نفس و اعمالش نباشد با مرام و مسلک و برنامه اهل بیت(ع) اجنبی بوده و از زمره شیعیان آنها به شمار نمی آید. چند کلام حکیمانه دیگر از مولای صالحان و متقیان در مورد محاسبه: ثَمَرةُ المُحَاسِبَةِ صَلاحُ النَّفسِ. میوه درخت محاسبه، اصلاح نفس است. مَن حَاسَبَ نَفسَهُ سَعِد؛ هر کس خود را محاسبه کند، به سعادت می رسد. مَن حَاسبَ نَفسَهُ وَقَفَ عَلَی عُیُوبِهِ وَ أَحَاطَ بِذُنُوبِهِ وَ استِقَالَ الذُّنُوب وَ أَصلَحَ العُیُوب. هر کس حسابگر خود باشد، به عیب های خود پی می برد و از گناهانش آگاه می شود و از گناه توبه می کند و عیب هایش را اصلاح می کند.»این کار علاوه بر اینکه در امر خودسازی و اصلاح نفس انسان مفید است، کار محاسبه روز قیامت را آسان خواهد کرد.ر. معاتبه و معاقبه:بعد از محاسبه نوبت به معاتبه و معاقبه می رسد. معاتبه به معنای عتاب و سرزنش کردن و معاقبه به معنای مجازات کردن و کیفر دادن خود است. این مرحله خاص کسانی است که در مراقبت از خود خوب عمل نکرده و نتوانسته است خواسته های افراطی نفس خود را کنترل نماید و دچار خطا و نافرمانی شده است.اگر انسان بعد از محاسبه نفس و حسابرسی رفتار و کردار خود، در مقابل تخلفات و سرکشی های نفس واکنشی نشان ندهد، جرأت و جسارت نفس برای ارتکاب گناه بیشتر می شود. همان گونه که مدیر یک شرکت و یا رئیس یک اداره کارگران و کارمندان و زیردستان خود را به دلیل تخلفاتی که از آنها سرزده و کوتاهی و قصور در انجام وظایف، مورد سرزنش و جریمه قرار می دهد و متناسب با میزان خطا و جرم آنها را گوشمالی و کیفر می دهد، همچنین کسی که در راه اصلاح و تربیت نفس قدم بر می دارد باید در برابر سرکشی و طغیان نفس بی تفاوت نباشد و به موقع عکس العمل نشان دهد وگرنه افراطی گری و سرکشی نفس مهار نخواهد شد.البته باید توجه داشت که کیفر نفس در برابر کارهای خلافی که انجام داده، دارای مراتب فراوانی است. گاهی به گونه ای است که تنها سرزنش کافی است و بیش از آن نیاز نیست ولی گاهی نیز لازم است سخت گیری بیشتری صورت گیرد و نفس انسان از برخی لذت ها، خواهش ها و چیزهای مورد علاقه اش، مانند خواب و غذا و استراحت محروم گردد تا رام و مهار شود.امیرمؤمنان(علیه السلام) در خطبه معروف متقین در بیان اوصاف اهل تقوا می فرماید: «أَنَّ استَعصَبَت عَلَیهِ نَفسَهُ فِی مَا تَکرَه لَم یُعطِهَا سُؤلَهَا فِی مَا تُحِبّ؛ هر گاه نفس او در انجام وظایفی که خوش ندارد سرکشی کند، او هم از آن چه دوست دارد محرومش می سازد.»و در حدیث نورانی دیگر می فرماید: إِذَا صَعبَت عَلَیکَ نَفسَکَ فَاصعَب لَهَا تَذِلُّ لَک. هنگامی که نفس منقاد و رام تو نگردد و بر تو سخت بگیرد، تو هم عرصه را بر او تنگ کن تا تسلیم تو گردد.»تذکر این نکته لازم است که نباید برای مجازات نفس در برابر تخلفات و نافرمانی او، دست به اعمال خشونت بار و مجازات های سنگین و خطرناک زد که این کار زیان های جبران ناپدیری در پی دارد و به سلامت جسم و روح انسان و آسیب جدی وارد می سازد. مراد از کیفر دادن نفس اموری مثل روزه گرفتن به صورت متعادل و قابل تحمل و منع کردن او از برخی لذت ها و بهره مندی ها با هدف رام کردن و تسلیم ساختن آن است. امیدواریم در طی طریق به سوی خداوند متعال موفق و پیروز باشید و با نفسی مطمئن و قوی مراحل سیر و سلوک را بپیمایید.   .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image