بازگشت خورشید برای امیر المومنین- محمد جواد محمودی /

تخمین زمان مطالعه: 253 دقیقه

بازگشت خورشید برای امیر المومنین- محمد جواد محمودی۱ ________________________________________بسم الله الرحمن الرحیم________________________________________ ۳ ________________________________________بازگشت خورشیدبرای امیرالمؤمنین ( علیه السلام )تألیف : محمّد جواد محمودی________________________________________ ۷ ________________________________________هر که در آفاق گردد بو ترابباز گـردانـد ز مغـرب آفتاباقبال لاهوریمقدّمه


بازگشت خورشید برای امیر المومنین- محمد جواد محمودی1 ________________________________________بسم الله الرحمن الرحیم________________________________________ 3 ________________________________________بازگشت خورشیدبرای امیرالمؤمنین ( علیه السلام )تألیف : محمّد جواد محمودی________________________________________ 7 ________________________________________هر که در آفاق گردد بو ترابباز گـردانـد ز مغـرب آفتاباقبال لاهوریمقدّمهخورشید چتر خود را از زمین جمع کرده بود و شب آرام آرام بستر خویش را پهن می کرد ، مسلمانان برای نماز مغرب آماده می شدند ، ناگهان صدایی عجیب ـ مانند صدای حرکت دو سنگ آسیاب بر یکدیگر ، یا حرکت شدید ارّه بر روی چوب ، یا حرکت قرقره های بزرگ که با آن از چاه آب بالا می کشند ـ به گوش رسید ، همه چشم ها به سمت مغرب چرخید ، جایی که صدا از آنجا به گوش می رسید ، دهان ها از تعجّب باز ماند ، خورشید در حال بازگشت بود ، گویا از غروب خویش پشیمان شده بود ، همینطور بالا و بالا می آمد و نورش کوه و دشت را روشن می کرد ، تا اینکه در موقعیّت عصر قرار گرفت .چه خبر شده است ؟ ! مگر بار دیگر یوشع ـ وصیّ حضرت موسی ( علیه السلام ) ـ به دنیا بازگشته است ؟ همه دیده ها به سمتی چرخید که رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در حال استراحت بود ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) که ساعتی پیش سر بر دامن علی ( علیه السلام ) در حال استراحت بود از جای برخاسته و دست به دعا برداشت : « خدایا ، بنده تو علی در راه فرمانبرداری از تو________________________________________ 8 ________________________________________و پیامبرت ، خود را نگه داشته است ، خورشید را برایش برگردان » .علی ( علیه السلام ) از جای خویش برخاست ، وضو گرفت و آماده خواندن نماز عصر شد ، آخر او فرصت نیافته بود نماز عصر را ایستاده بخواند ، وی نزد پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) آمده بود و در حال گزارش کارهای انجام شده بود که حضرت سر بر دامنش گذاشته و خوابیده بود . علی ( علیه السلام ) به نماز ایستاد ، همین که نمازش پایان یافت بار دیگر خورشید به سمت مغرب رفت ، امّا نه مانند همیشه ، بلکه با سرعتی باور نکردنی ، همانگونه که به سرعت بالا آمده بود .* * *امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) دارای برجستگی ها و ویژگی های فراوان است ، و هیچ کدام از صحابه از این نظر به پایه وی نمی رسند ، به گفته احمد بن حنبل :برای هیچکدام از اصحاب رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) فضایلی همسان فضایل علی بن ابی طالب نرسیده است . ( 1 )یکی از این برجستگی ها که اختصاص به حضرت علی ( علیه السلام ) دارد و دیگر یاران رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را در آن شرکتی نیست ؛ بازگشت خورشید برای آن حضرت است ، فضیلتی که کمی پیش تر گزارشی از آن را ملاحظه نمودید . این نوشتار در نظر دارد به تفصیل به معرّفی اینــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المستدرک علی الصحیحین ، ج 3 ، ص 107 . محبّ طبری در فصل 9 کتاب الریاض النضرة ، ج 3 ، ص 165 از احمد بن حنبل و قاضی اسماعیل بن اسحاق اینگونه نقل کرده است : « آن مقدار از فضایل که با سندهای نیکو در باره علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) نقل شده ، در باره هیچ یک از صحابه روایت نشده است » .________________________________________ 9 ________________________________________معجزه بزرگ ـ که در منابع تاریخی و روایی از آن تعبیر به « ردّالشمس » می شود ـ بپردازد ، و به همین جهت سعی شده ابعاد گوناگون آن مورد توجّه قرار گیرد .اینک نکاتی چند در باره این کتاب :1 ـ پس از ارتحال محقّق عالیقدر عموی بزرگوارم مرحوم علاّمه شیخ محمّد باقر محمودی ( قدس سره ) ( 1 ) در ملاقاتی که با دانشمند ارجمند حضرت حجّة الاسلام والمسلمین جناب آقای سیّد علی قاضی عسکر ـ معاونت محترم آموزش و پژوهش سازمان حجّ و زیارت ـ داشتم ، سخن از آثار علاّمه محمودی و ترجمه بخشی از آن ها جهت استفاده فارسی زبان ها به خصوص زائران بیت الله الحرام به میان آمد ، برای شروع کار پیشنهاد شد کتاب کشف الرمس عن حدیث ردّالشمس به فارسی ترجمه گردد ، که این کار بر عهده حقیر گذاشته شد ، به علّت گرفتاری ها و اشتغالات گوناگون مدّتی توفیق انجام کار را نداشتم ، تا اینکه در تابستان سال 1386 هـ ش اندکی از کار ترجمه را انجام دادم ، امّا حین انجام کار متوجّه شدم که انجام کامل و دقیق آن نیاز به جابجایی ، اضافات و پاورقی های فراوان دارد که به واقع کار دیگری خواهد بود ، لذا پیشنهاد نمودم که کار مستقلّی در این زمینه انجام گیرد و آن کتاب همچنان دست نخورده باقی بماند ، با این پیشنهاد موافقت شد و انجام کار بر عهده اینجانب گذاشته شد ، با استمداد ازــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . معظّم له که عموی پدر حقیر می باشد ، در تاریخ 27 فروردین 1385 هـ ش برابر هفدهم ربیع الاوّل سال 1427 هـ ق به دیار باقی شتافت ، و در حجره 23 صحن مطهّر حضرت معصومه ( علیها السلام ) به خاک سپرده شد .________________________________________ 10 ________________________________________روح بلند امیرمؤمنان علی ( علیه السلام ) به نگارش پرداختم که اینک محصول آن در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است .2 ـ مطابق روایات فراوان ، معجزه بازگشت خورشید برای حضرت علی ( علیه السلام ) دو بار اتّفاق افتاده است ؛ یکی در زمان حیات رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ، و دیگری پس از ارتحال پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) و در زمان حکومت ظاهری امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) ، در این کتاب هر دو داستان مورد توجّه قرار گرفته و آنها را در دو بخش جداگانه ملاحظه خواهید فرمود .3 ـ بیشتر روایاتی که در این زمینه وارد شده دارای سند می باشد ، بدین معنی که نویسندگان از تمام واسطه هایی که برای نقل حدیث داشته اند یکی یکی نام برده تا اینکه سندشان به آن شخصی می رسد که خود شاهد و ناظر معجزه ردّالشمس بوده و آن را گزارش کرده است ، آوردن نام همه آن افراد برای توده مردم فایده چندانی ندارد ، به همین جهت در سلسله سند روایت ها تنها به نام آخرین شخصیّتی که داستان را از شاهد آن نقل کرده و راوی اصلی حدیث بسنده شده است . صاحبان فکر و اندیشه و اهل تحقیق و همه کسانی که خواهان بررسی بیشتر احادیث و دیدن نام همه راویان هستند به نگارش عربی کتاب که به یاری خدا همزمان منتشر خواهد شد مراجعه نمایند .4 ـ در این نوشتار ابتدا به معرّفی کتاب و رساله های مستقلّ که پیرامون حدیث ردّالشمس نگارش یافته خواهیم پرداخت ، و در ادامه به معرّفی تعدادی از دانشمندان و نویسندگان که حدیث را روایت کرده اند می پردازیم ، و پس از آوردن روایت های هر دو ردّالشمس ، به ردّالشمس در زیارتنامه ها ، و سپس به استدلال فقیهان به حدیث________________________________________ 11 ________________________________________ردّالشمس خواهیم پرداخت ، و در ادامه ردّالشمس در ادبیّات اسلامی را ملاحظه خواهید فرمود ، و در بخش پایانی به طرح اشکالاتی که بر حدیث شده پرداخته و به آنها پاسخ خواهیم داد .5 ـ چینش روایت ها بر اساس حروف الفبا صورت گرفته است ، و این ترتیب هم در راویان اصلی و هم در راویان فرعی مراعات شده است ، به عنوان مثال : در نقل حدیث ردّالشمس اوّل ابتدا روایت « اسماء بنت عمیس » آمده که اسمش با الف آغاز می شود ، بعد روایت جابر ، و پس از آن روایت امام جعفر صادق ( علیه السلام ) ، آنگاه روایت حسّان بن ثابت ، و سپس روایت امام حسین ( علیه السلام ) ، و همینطور تا آخر .و در چینش روایت های هر کدام از اینها نیز اسامی نقل کنندگان از آنها به ترتیب حروف الفبا رعایت شده است ، به عنوان نمونه : کسانی که از اسماء روایت کرده اند ، روایتشان به این ترتیب چینش شده است : اوّل ام جعفر ، دوّم حسن بن حسن ، سوّم اُمّ حسن ، چهارم فاطمه بنت حسین ، پنجم فاطمه بنت علی .همانگونه که ملاحظه فرمودید این ترتیب الفبایی حتّی در نام پدرانشان نیز رعایت شده است ، مثلا در راویان از اسماء نام دو فاطمه آمده است که ما ابتدا روایت های فاطمه بنت حسین ، و سپس فاطمه بنت علی را آورده ایم ؛ زیرا ابتدای نام پدر اوّلی حرف « ح » می باشد ، و ابتدای نام پدر دوّمی حرف « ع » ، و در ترتیب حروف الفبا حرف « ح » جلوتر از « ع » می آید .6 ـ در تألیف و تدوین این نوشتار علاوه بر کتاب های حدیث ، تفسیر ، و تاریخ ، از زحمات بزرگان اهل قلم در این زمینه نیز استفاده________________________________________ 12 ________________________________________شده است ، به ویژه در بخش پایانی که از کتاب های دلائل الصدق و موسوعة الإمام علی بن أبی طالب ( علیه السلام ) فراوان استفاده شده است .در پایان خدای بزرگ را که توفیق عنایت فرمود تا در روز هیجدهم ماه ذی حجّة الحرام سال 1428 هـ ق مصادف با عید سعید غدیر خم ، عید ولایت و امامت ، روز تکمیل شدن دین و تمام شدن نعمت خداوندی بر مسلمانان ، این مجموعه را به پایان برسانم ، شاکرم و امیدوارم مورد استفاده کسانی که خواهان حقّ و حقیقت هستند و همه دوستان اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) قرار گیرد ، و گامی باشد ـ هر چند کوچک ـ در زدودن غبار مظلومیّت از چهره درخشان حضرت امیرمؤمنان علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) ، و بدان امید که مورد قبول درگاه الهی واقع شود ، و ذخیره ای باشد برای روزی که مال و فرزند ، مفید فایده ای نخواهد بود .حوزه علمیه قممحمّد جواد محمودی________________________________________ 13 ________________________________________بخش اوّلکتاب های مستقّل پیرامونردّالشمس ، و سابقه نقل آندر کتاب ها________________________________________ 15 ________________________________________کتاب های مستقلّ پیرامون ردّالشمسحدیث ردّالشمس برای حضرت علی ( علیه السلام ) از دیر باز مورد توجّه و عنایت اندیشمندان و دانشمندان رشته های مختلف علوم بوده و هر کدام به سهم خویش به نقل و بررسی آن پرداخته اند ، تاریخ نگاران از دید تاریخی به آن نگریسته اند ، مفسّران به نقل آن در ذَیل آیه متناسب پرداخته اند ، و آنان که در زمینه فضایل و مناقب اهل بیت قلم زده اند آن را از دیدگاه خویش مورد توجّه قرار داده و به عنوان یک فضیلت ثبت کرده اند ، فقیهان نیز به سهم خویش آن را مورد استفاده قرار داده و در ابواب مختلف فقهی به آن استناد جسته اند ، برخی نیز کتاب یا رساله مستقلّی در این زمینه نگاشته و با سندهای گوناگون و به تفصیل به نقل حدیث پرداخته اند ، به همین جهت می توان حدیث را در کتاب های مختلف که در رشته های گوناگون نوشته شده یافت .در این بخش ، ابتدا به معرّفی آثار مستقّلی که در این زمینه نگارش یافته می پردازیم ، و در ادامه به ذکر نام برخی از نویسندگان طی قرن های مختلف خواهیم پرداخت که حدیث را در کتاب خویش روایت کرده اند .متأسّفانه بیشتر آثاری که در زمینه فضایل اهل بیت ( علیهم السلام ) و به ویژه________________________________________ 16 ________________________________________امیرمؤمنان علی ( علیه السلام ) نگاشته شده به دست دشمنان حقّ و حقیقت از بین رفته است ، در باره این معجزه بزرگ نیز نگارش های مستقل فراوان بوده که بیشتر آنها نابود شده ، و از برخی از آنها تنها نقل قول های پراکنده ای بجا مانده ، و تعدادی نیز تنها نامشان باقی مانده است و هیچ اطلاعی از جزئیّات آنها وجود ندارد ، آنچه را که با جستجو در میان کتاب های فراوان به دست آورده ام به ترتیب تاریخ زندگی نویسندگان به نظر خوانندگان محترم می رسانم ، و با توجّه به اینکه برخی از کتاب ها نامشان معلوم نیست یا در آن اختلاف وجود دارد ، آنها را به نام نویسنده معرّفی می کنم :1 ـ حسین بن احمد اَزدی موصلی ( قرن چهارم )وی از شاگردان ابویعلی موصلی و مورّخ سرشناس محمّد بن جریر طبری بوده است ، محمّد بن یوسف گنجی شافعی می نویسد :امام حافظ ، ابوالفتح محمّد بن حسین ازدی موصلی با نگارش کتابی مستقلّ به جمع آوری سندهای حدیث ردّالشمس پرداخته ، و با این کار دل ها را شفا داده است ، همچنین ابوعبدالله حاکم در تاریخش در شرح حال فقیه واعظ و محدّث عبدالله بن حامد بن محمّد بن ماهان ، حدیث را از وی روایت کرده است . ( 1 )دیگر عالم بزرگ اهل سنّت ابن حجر در شرح حال وی چنین نوشته است : « او حدیث ردّالشمس را تصحیح و تأیید کرده است » . ( 2 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . کفایة الطالب ، ص 383 ـ 384 .2 . لسان المیزان ، ج 5 ، ص 139 ـ 140 ، شماره 465 .________________________________________ 17 ________________________________________خطیب بغدادی وفات او را در یکی از سال های 367 یا 374 هـ ق می داند . ( 1 )2 ـ ابوعبدالله حسین بن علی بصری معروف به جعل ( در گذشته به سال 369 هـ ق )ابن شهر آشوب در مناقب آل ابی طالب ( 2 ) کتاب جواز ردّالشمس را از تألیفات وی دانسته است ، همچنین در شرح حال وی در کتاب معالم العلماء ( 3 ) این کتاب را به وی نسبت داده است .3 ـ ابو الحسن شاذان فضلی ( قرن چهارم )او رساله مستقلّی در این زمینه نگاشته و در آن حدیث را با سندهای متعدّد روایت نموده است . ابن شهر آشوب این کتاب را به نام بیان ردّالشمس معرّفی کرده است ( 4 ) .همچنین مرحوم شیخ ابوالفتوح رازی در تفسیر سوره مائده از این کتاب با نام بیان ردّالشمس علی أمیرالمؤمنین ( علیه السلام ) یاد کرده است .این رساله به طور کامل در کتاب های اللآلی المصنوعة و کشف اللبس آمده است .4 ـ احمد بن عبدالله دَوری معروف به ابوبکر ورّاق ( قرن چهارم )فهرست نگاران در شرح حال وی کتابی در زمینه ردّالشمس به او نسبت داده اند ، از جمله مرحوم نجاشی چنین نوشته است :او از شیعیان مورد وثوق در نقل حدیث است که می توان به نقلــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاریخ بغداد ، ج 2 ، ص 240 ـ 241 ، شماره 709 .2 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 354 .3 . معالم العلماء ، ص 78 ، شماره 367 .4 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 354 .________________________________________ 18 ________________________________________وی اعتماد کرد ، تنها یک کتاب از وی سراغ دارم که در آن به جمع آوری سندهای حدیث ردّالشمس پرداخته است . ( 1 )همچنین ابن شهرآشوب نیز چنین کتابی را به او نسبت داده و به نام « من روی ردّالشمس » معرّفی کرده است ( 2 ) .5 ـ محمّد بن محمّد بن نعمان معروف به شیخ مفید ( متوفّای سال 413 هـ ق )در شرح حال این دانشمند بزرگ کتابی به نام رجوع الشمس به وی نسبت داده اند ، و گرچه در خصوص موضوع کتاب سخنی نگفته اند ، ولی از نام آن به خوبی فهمیده می شود که پیرامون حدیث معروف ردّالشمس می باشد .6 ـ نصر بن عامر سنجاری ( قرن چهارم )او از اساتید دانشمند بزرگ و معروف ابن غضایری است ، نجاشی در شرح حال وی کتاب ردّالشمس را از آثار قلمی وی بر شمرده است . ( 3 )7 ـ ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله حسکانی ( قرن پنجم )وی از شاگردان دانشمند سرشناس اهل سنّت حاکم نیشابوری است ، او از حافظان و محدّثان سرشناس می باشد که آثار زیادی به ویژه پیرامون فضایل و مناقب اهل بیت ( علیهم السلام ) نوشته که معروف ترین آنها کتاب ارزشمند شواهد التنزیل لقواعد التفضیل است که در آن آیاتــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . رجال نجاشی ، ص 85 ، شماره 205 .2 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 354 ، فی طاعة الجمادات له .3 . رجال نجاشی ، ص 428 ، شماره 150 .________________________________________ 19 ________________________________________نازل شده قرآن در شأن اهل بیت ( علیهم السلام ) را نقل کرده ، و با روایت احادیث فراوان بر فضیلت بلکه افضلیّت اهل بیت ( علیهم السلام ) استدلال نموده است ، وی کتابی به نام تصحیح ردّالشمس و ترغیم النواصب الشُمس نگاشته و به تفصیل از درستی حدیث دفاع کرده است ، ذَهَبی در شرح حال وی از این کتاب نام برده است ( 1 ) ، همچنین ابن شهرآشوب این کتاب را از تألیفات وی دانسته است ( 2 ) .متأسّفانه اصل کتاب در دسترس نیست ، ولی دو نویسنده بزرگ و سرشناس اهل سنّت ابن کثیر در البدایة و النهایة و ابن تیمیه در منهاج السنّة بیشتر یا تمامی حدیث های این کتاب را آورده اند ، لیکن آنگونه که دوست داشته اند در بیشتر موارد سر و تهِ حدیث ها را زده و آنها را به صورت ناقص نقل کرده اند .8 ـ ابوالحسن محمّد بن أحمد بن شاذان قمی ( قرن پنجم )به گفته ابن شهر آشوب وی کتابی به نام ردّالشمس علی امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) داشته است . ( 3 )9 محمّد بن اسعد بن علی جوّانی مصری ( متوفای 588 هـ ق )ابن حجر عسقلانی در شرح حال وی می نویسد : « کتابی از او به دستم رسید که در آن سندهای ردّالشمس برای علی ( علیه السلام ) را ذکر کرده بود » . ( 4 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تذکرة الحفّاظ ، ج 3 ، ص 1200 ـ 1201 .2 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 354 .3 . معالم العلماء ، ص 117 ، شماره 778 .4 . لسان المیزان ، ج 5 ، ص 713 ، شماره 7090 .________________________________________ 20 ________________________________________10 ـ جلال الدین سیوطی ( قرن دهم )این دانشمند سرشناس اهل سنّت کتابی به نام کشف اللبس عن حدیث ردّالشمس نگاشته است ، خوشبختانه اصل این کتاب موجود است و ضمیمه کتاب دیگرش الحاوی چاپ شده است ، همچنین به صورت کامل به همراه کتاب کشف الرمسچاپ و منتشر شده است .11 ـ محمّد بن یوسف دمشقی معروف به صالحی ( متوفای سال 942 هـ ق )کتاب وی به نام مزیل اللبس عن حدیث ردّالشمس ضمیمه کتاب کشف الرمس چاپ و منتشر شده است .او در دیگر کتابش سبل الهدی و الرشاد فصل مستقلّی به حدیث ردّالشمس اختصاص داده و در آن حدیث را به تفصیل آورده و از درستی آن دفاع کرده است .12 ـ برهان شقّ القمر و ردّ النیّر الأکبراین کتاب از آثار سیّد ابوالقاسم بن حسین بن نقی رضوی قمّی لاهوری ( متوفّای 1324 هـ ق ) صاحب کتاب لوامع التنزیل است که در سال 1296 هـ ق برای ناصر علی خان نوشته شده است ، و شامل یک مقدّمه و دو مقصد و یک خاتمه است ، موضوع کتاب معجزه های شقّ القمر برای رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ، ردّالشمس برای امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) در دو نوبت ، و سخن گفتن خورشید با حضرت است ، چاپ سنگی این کتاب در سال 1301 هـ ق در لاهور انجام شده است ( 1 ) .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الذریعه ، ج 3 ، ص 96 ـ 97 ، شماره 308 .________________________________________ 21 ________________________________________13 ـ القول الهمس فی حدیث ردّالشمسدانشمند فقید مرحوم سیّد عبدالعزیز طباطبائی به نقل از محمّد سعید طریحی می نویسد : « نسخه ای از این کتاب در کتابخانه موصل موجود است » . ( 1 ) از نویسنده این کتاب اطلاعی ندارم .14 ـ کشف الرمس عن حدیث ردّالشمساین کتاب ارزشمند از آثار قلمی دانشمند و محقّق بزرگ معاصر مرحوم علاّمه محمّد باقر محمودی ( متوفّای سال 1385 هجری شمسی ) است ، این کتاب با 320 صفحه پالتویی در سال 1419 هـ ق از سوی بنیاد معارف اسلامی منتشر شده است ، وی در این نوشته کتاب های سیوطی و صالحی شامی را ضمیمه تألیف خویش منتشر نموده است .15 ـ ردّالشمسدانشور گرامی و محقّق ارجمند جناب آقای محمّد سعید طریحی کتابچه ای به همین نام منتشر ساخته که در آن ابتدا روایت های بازگشت خورشید برای یوشع ( یشوع ) را نقل کرده ، و سپس احادیث مربوط به ردّالشمس برای امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) را آورده است ، و در ادامه ردّالشمس در شعر عربی را نقل کرده است ، این نوشتار در 110 صفحه در سال 1401 هـ ق توسّط مؤسّسه أهل البیت ( علیهم السلام ) در لبنان چاپ و منتشر شده است .همچنین نوشته های پراکنده دیگری نیز وجود دارد که در اینــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . أهل البیت فی المکتبة العربیّة ، ص 426 ، شماره 612 .________________________________________ 22 ________________________________________میان می توان به کتابچه شقّ القمر و ردّالشمس نوشته میر ابوالفتح دعوتی اشاره کرد که در بخش بسیار کوتاهی از این نوشته به طور مختصر به امکان وقوع این معجزه پرداخته شده است و اصل داستان ردّالشمس و روایات مربوط به آن نیامده است ( 1 ) .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . این رساله 84 صفحه ای در سال 1349ش در قطع جیبی از سوی دارالتبلیغ اسلامی قم چاپ و منتشر شده است .________________________________________ 23 ________________________________________سابقه نقل حدیث ردّالشمس در میان نویسندگاندانشمندان و نویسندگانی که به نقل حدیث پرداخته اند فراوانند ، و مطابق آنچه من بر آن وقوف یافته ام کتابت حدیث ردّالشمس از اوائل قرن سوّم آغاز شده ـ و پیش از آن به صورت شفاهی و سینه به سینه منتقل می شده است ـ و همینطور طی قرن های پس از آن ادامه یافته است ، و این امر نشان دهنده رواج حدیث و شهرت آن طی قرن های مختلف است ، در اینجا به ذکر نام تعدادی از آنها به ترتیب تاریخ وفاتشان بسنده می کنیم ، البتّه روایت بسیاری از این افراد را در بخش مربوط به متن حدیث آورده ایم ، به همین جهت آنها که کتابشان موجود است و حدیث آنها را در جای خویش از کتابشان نقل کرده ایم به ذکر نام و تاریخ وفاتشان اکتفا می کنیم ، ولی آن دسته از نویسندگانی که دیگران حدیث را از آنها نقل کرده اند علاوه بر ذکر نامشان به جایی که روایت آنها نقل شده است نیز اشاره خواهیم داشت ، نکته قابل توجّه این که اکثر این افراد از دانشمندان اهل سنّت می باشند .1 ـ محمّد بن ادریس شافعی ( 204 هـ ق )به گفته محمّد بن حسن قمّی او حدیث را در کتابش التبیان فی الإیمان آورده است . ( 1 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . العقد النضید ، ص 19 ـ 20 ، ح 5 .________________________________________ 24 ________________________________________2 ـ عبدالرزّاق بن همّام صنعانی ( 211 هـ ق )روایت او را حسکانی نقل کرده است .3 ـ نصر بن مزاحم منقری ( 212 هـ ق )4 ـ ابوبکر بن ابی شیبه کوفی ( 235 هـ ق )5 ـ عثمان بن ابی شیبه کوفی ( 239 هـ ق )روایت این دو برادر را طبرانی در المعجم الکبیر آورده است .6 ـ احمد بن صالح مصری ( 248 هـ ق )وی از راویان مورد اعتماد نزد اهل سنّت است ، دو عالم بزرگ و سرشناس اهل سنّت بُخاری و اَبوداوود از او روایت نموده و او را به وثاقت توصیف کرده اند ، وی حدیث ردّالشمس را با دو سند روایت کرده است ، هر دو روایت در شرح مشکل الآثار ـ نوشته طحاوی مصری ـ آمده است .7 ـ ابوحاتم محمّد بن ادریس رازی ( 277 هـ ق )حدیث او را عبدالکریم رافعی قزوینی نقل کرده است .8 ـ محمّد بن حسن صفّار ( 290 هـ ق )9 ـ عبدالله بن جعفر حمیری ( 300 هـ ق )10 ـ ابوبشر محمّد بن احمد دولابی ( 310 هـ ق )11 ـ محمّد بن اسحاق بن خزیمه ( 311 هـ ق )روایت او را عاصمی در زین الفتی نقل کرده است .12 ـ محمّد بن مسعود عیّاشی ( 320 هـ ق )13 ـ احمد بن عمیر معروف به ابن جوصاء ( 320 هـ ق )روایت او را ذهبی و حسکانی نقل کرده اند .14 ـ محمّد بن حسین ازدی________________________________________ 25 ________________________________________او علاوه بر نگارش کتابی مستقل در باره ردّالشمس ، کتابی به نام مناقب علی ( علیه السلام ) نگاشته وآن را به سیف الدوله اهدا نموده است ، ابن عُدیم در تاریخ حلب می نویسد : « من کتاب را که به خطّ خودش نوشته بود ملاحظه کردم . . . در آن کتاب حدیث ردّالشمس برای علی ( علیه السلام ) را تصحیح وتأیید کرده بود » .ابن نجّار به نقل از وی می نویسد :ناصبی ها بازگشت خورشید برای یوشع را قبول دارند ، ولی آن را برای علی ( علیه السلام ) نپذیرفته اند ، در حالی که یوشع وصی موسی ( علیه السلام ) است و علی ( علیه السلام ) وصی محمّد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ، و همانگونه که محمّد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) برتر و والاتر از موسی ( علیه السلام ) است ، وصیّ او نیز برتر و والاتر از وصیّ موسی است .هر دو مطلب را ابن حجر عسقلانی از ابن عدیم در تاریخ حلب وابن نجّار نقل کرده است . ( 1 )15 ـ ابوجعفر احمد بن محمّد طحاوی ( 321 هـ ق )16 ـ محمّد بن سلیمان کوفی ( 322 هـ ق )17 ـ محمّد بن جعفر عقیلی ( 322 هـ ق )18 ـ محمّد بن یعقوب کلینی ( 328 هـ ق )19 ـ ابوالعبّاس احمد بن محمّد بن سعید معروف به ابن عقده ( 332 هـ ق )روایت او را ابن عساکر وابن جوزی نقل کرده اند .20 ـ حسین بن حمدان خصیبی ( 334 هـ ق )21 ـ سلیمان بن احمد طبرانی ( 360 هـ ق )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . لسان المیزان ، ج 6 ، ص 61 ، شرح حال محمّد بن حسین ازدی به شماره 7312 .________________________________________ 26 ________________________________________22 ـ علی بن حسین مسعودی ( 364 هـ ق )23 ـ احمد بن محمّد عاصمی ( 378 هـ ق )24 ـ محمّد بن علی بن حسین معروف به شیخ صدوق ( 381 هـ ق )25 ـ ابو حفص بن شاهین ( 385هـ ق )روایت او را ابن جوزی ، سیوطی وابن تیمیه نقل کرده اند .26 ـ محمّد بن جریر بن رستم طبری ( قرن چهارم )27 ـ ابوبکر محمّد بن عبیدالله شیرازی معروف به ابن مؤمن ( قرن چهارم )روایت او را ابن شهرآشوب نقل کرده است .28 ـ محمّد بن عبّاس بن ماهیار معروف به ابن الجحّام ( قرن چهارم )او حدیث را در کتاب تفسیرش روایت کرده است ، اصل کتاب مفقود است ولی مرحوم سیّد شرف الدین استرآبادی در تأویل الآیات الظاهرة از کتاب ابن الجحّام نقل کرده است .29 ـ ابوعبدالله حاکم نیشابوری ( 405 هـ ق )او حدیث را در کتابش تاریخ نیشابور روایت کرده است ، اصل کتاب در دسترس نیست ، ولی محمّد بن یوسف گنجی در کفایة الطالب حدیث از این کتاب نقل کرده است .30 ـ محمّد بن حسین بن موسی معروف به سیّد رضی پدید آورنده نهج البلاغة ( 406 هـ ق )31 ـ ابوبکر محمّد بن حسن بن فورک اصفهانی ( 406 هـ ق )به گفته علی بن یونس بیاضی وی حدیث اسماء را در کتاب الفصول روایت کرده است . ( 1 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الصراط المستقیم ، ج 1 ، ص 201 .________________________________________ 27 ________________________________________32 ـ محمّد بن محمّد بن نعمان معروف به شیخ مفید ( 413هـ ق )33 ـ ابوبکر ابن مردویه اصفهانی ( 416 هـ ق )او حدیث را در کتاب مناقب روایت کرده است ، اصل این کتاب در دسترس نیست ، حدیث او را ابن شهر آشوب نقل کرده است .34 ـ ابو اسحاق احمد بن محمّد بن ابراهیم ثعلبی ( 427 هـ ق )35 ـ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی ( 430 هـ ق )وی در کتاب تثبیت الإمامة ( 1 ) به این حدیث اشاره نموده است .36 ـ علی بن حسین بن موسی معروف به سیّد مرتضی ( 436 هـ ق )37 ـ ابوالصلاح تقی بن نجم حلبی ( 447 هـ ق )38 ـ ابوالحسن علی بن محمّد ماوَردی ( 450 هـ ق )39 ـ ابوبکر احمد بن حسین بیهقی ( 458 هـ ق )بنا به نقل مناوی در فیض القدیر او حدیث ردّالشمس را در دلائل النبوّة روایت کرده است . همچنین حمّویی به سند خویش از بیهقی حدیث را نقل کرده است .40 ـ محمّد بن حسن معروف به شیخ طوسی ( 460 هـ ق )41 ـ خطیب بغدادی علی بن احمد بن ثابت ( 463هـ ق )42 ـ عبدالرحمان بن احمد خزاعی نیشابوری ( 476 هـ ق )43 ـ عبدالعزیز بن برّاج طرابلسی ( 481 هـ ق )44 ـ علی بن محمّد واسطی معروف به ابن مغازلی ( 483 هـ ق )45 ـ عبیدالله بن عبدالله حسکانی نیشابوری ( قرن پنجم )او کتابی مستقل پیرامون حدیث ردّالشمس نگاشته وبا سندهایــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تثبیت الامامة ، ص 73 ، ذیل حدیث شماه 30 .________________________________________ 28 ________________________________________متعدّد حدیث را نقل کرده است ، این کتاب نیز در دسترس نیست ، روایت های او را ابن کثیر وابن تیمیه نقل کرده اند .46 ـ حسین بن عبدالوهّاب ( قرن پنجم )47 ـ محمّد بن حسن بن علی فتّال فارسی نیشابوری ( 508 هـ ق )48 ـ یحیی بن عبدالوهّاب ابن منده اصفهانی ( 512 هـ ق )روایت او را سیوطی نقل کرده است .49 ـ محمّد بن علی طبری ( 525 هـ ق )50 ـ قاضی عیاض مالکی ( 544 هـ ق )51 ـ محمّد بن علی طوسی معروف به ابن حمزه ( 560 هـ ق )52 ـ ابومنصور احمد بن علی طبرسی ( قرن 6 )53 ـ موفّق بن احمد معروف به خطیب خوارزمی ( 568 هـ ق )وی علاوه بر نقل حدیث در کتاب مناقب ، آن را در کتاب اربعین نیز روایت کرده است ، معاصر وی ابن شهرآشوب مازندرانی آن را از اربعین خطیب نقل کرده است .54 ـ عمر بن محمّد بن خضر موصلی معروف به ملاّ ( 570 هـ ق )روایت او را باعونی دمشقی نقل کرده است .55 ـ علی بن حسن بن هبة الله دمشقی معروف به ابن عساکر ( 571 هـ ق )56 ـ سعید بن هبة الله معروف به قطب راوندی ( 573 هـ ق )57 ـ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی ( قرن 6 )58 ـ محمّد بن احمد نطنزی ( قرن 6 )به گفته علی بن یونس بیاضی او حدیث ردّالشمس را روایت کرده است . ( 1 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الصراط المستقیم ، ج 1 ، ص 201 .________________________________________ 29 ________________________________________59 ـ محمّد بن علی ابن شهر آشوب مازندرانی ( 588 هـ ق )60 ـ ابوالخیر احمد بن اسماعیل طالقانی ( 590 هـ ق )61 ـ ابوالفرج عبدالرحمان بن علی ابن جوزی ( 597 هـ ق )62 ـ محمّد بن منصور بن احمد حلّی معروف به ابن ادریس ( 598هـق )63 ـ ابوالوقت عبدالاوّل بن عیسی سجزی ( قرن 6 )حدیث او را گنجی شافعی نقل کرده است .64 ـ حسین بن علی بن محمّد خزاعی نیشابوری معروف به شیخ ابوالفتوح رازی ( قرن 6 )65 ـ ابن بطریق یحیی بن حسن حلّی ( 600 هـ ق )66 ـ محمّد بن عمر بن حسن معروف به فخررازی ( 606 هـ ق )67 ـ ابو محمّد عبدالعزیز بن اخضر جنابذی ( 611 هـ ق )حدیث او را ابن نجّار نقل کرده است .68 ـ عبدالکریم بن محمّد رافعی قزوینی ( 623 هـ ق )69 ـ محمّد بن محمود بن حسن معروف به ابن نجّار ( 643 هـ ق )70 ـ یوسف بن قزاُغلی معروف به سبط ابن جوزی ( 654 هـ ق )71 ـ محمّد بن یوسف گنجی شافعی ( 642 هـ ق )72 ـ عبدالحمید بن ابی الحدید ( 656 هـ ق )73 ـ شاذان بن جبرئیل قمی ( 660 هـ ق )74 ـ علی بن موسی ابن طاووس ( 664 هـ ق )75 ـ جمال الدین یوسف بن حاتم شامی ( 664 هـ ق )76 ـ محمّد بن احمد قرطبی ( 671 هـ ق )77 ـ نجم الدین جعفر بن حسن معروف به محقّق حلّی ( 676 هـ ق )________________________________________ 30 ________________________________________78 ـ شهاب الدین احمد بن ادریس قرافی ( 692 هـ ق )79 ـ علی بن عیسی اربلی ( 692 هـ ق )80 ـ احمد بن عبدالله معروف به محبّ الدین طبری ( 694 هـ ق )81 ـ محمّد بن حسن قمی ( قرن هفتم )82 ـ علی بن یوسف بن جبر ( قرن هفتم )83 ـ ابراهیم بن محمّد حمّویی جوینی ( 722 هـ ق )84 ـ ابوالعباس احمد بن تیمیه ( 728 هـ ق )85 ـ شهاب الدین نویری ( 732 هـ ق )86 ـ علاّمه حلّی حسن بن یوسف بن مطهّر ( 736 هـ ق )87 ـ خطیب تبریزی محمّد بن عبدالله ( 741 هـ ق )88 ـ بهاء الدین احمد بن تقی الدین علی سبکی ( 773 هـ ق )روایت او را صالحی شامی در سبل الهدی والرشاد نقل کرده است .89 ـ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی ( 774 هـ ق )90 ـ محمّد بن مکّی معروف به شهید اوّل ( 786 هـ ق )91 ـ نور الدین علی بن ابی بکر هیثمی ( 807 هـ ق )92 ـ ابو زرعه عراقی ( 826 هـ ق )93 ـ احمد بن فهد حلّی ( 841 هـ ق )94 ـ تقی الدین احمد بن علی مقریزی ( 845 هـ ق )95 ـ ابن حجر عسقلانی احمد بن علی ( 852 هـ ق )96 ـ محمود بن احمد عینی حنفی ( 855 هـ ق )97 ـ محمّد بن احمد باعونی دمشقی ( 871 هـ ق )98 ـ علی بن یونس بیاضی عامِلی ( 877 هـ ق )________________________________________ 31 ________________________________________99 ـ شهاب الدین احمد بن جلال الدین ایجی ( قرن نهم )100 ـ شمس الدین سخاوی حنفی ( 902 هـ ق )101 ـ جلال الدین عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ( 911 هـ ق )102 ـ نور الدین علی بن عبدالله سمهودی شافعی ( 911 هـ ق )103 ـ شهاب الدین احمد بن محمّد قسطلانی ( 923 هـ ق )104 ـ سیّد شرف الدین استرآبادی ( 940 هـ ق )105 ـ شمس الدین محمّد بن یوسف صالحی دمشقی ( 942 هـ ق )106 ـ عبدالرحمان بن علی بن محمّد شیبانی معروف به ابن دبیع ( 944 هـ ق )107 ـ عبدالرحیم بن احمد عبّاسی ( 963 هـ ق )108 ـ علی بن محمّد بن علی کنانی ( 963 هـ ق )109 ـ زین الدین جبعی عامِلی معروف به شهید ثانی ( 965 هـ ق )110 ـ احمد بن محمّد بن علی معروف به ابن حجر هیتمی مکّی ( 974 هـ ق )111 ـ محمّد طاهر بن علی فتنی هندی ( 986 هـ ق )112 ـ علی متّقی هندی ( 975 هـ ق )113 ـ ملاّ علی قاری حنفی ( 1014 هـ ق )114 ـ محمّد عبدالرؤوف مناوی ( 1031 هـ ق )115 ـ علی بن ابراهیم بن احمد معروف به نور الدین حلبی شافعی ( 1044هـق )116 ـ شهاب الدین احمد بن محمّد بن عمر خفاجی مصری ( 1069هـق )117 ـ ملاّ محسن فیض کاشانی ( 1091 هـ ق )118 ـ محمّد طاهرقمی شیرازی ( 1098 هـ ق )119 ـ شیخ برهان الدین ابراهیم بن حسن کردی ( 1102 هـ ق )120 ـ محمّد بن حسن معروف به شیخ حرّ عاملی ( 1104 هـ ق )________________________________________ 32 ________________________________________121 ـ علاّمه محمّد باقر مجلسی ( 1110 هـ ق )122 ـ عبدالملک بن حسین بن عبدالملک عصامی مکّی ( 1111 هـق )123 ـ ابراهیم بن محمّد حسینی ( 1120 هـ ق )124 ـ محمّد بن عبدالباقی زرقانی مالکی ( 1122 هـ ق )125 ـ اسماعیل بن محمّد عجلونی ( 1162 هـ ق )126 ـ شمس الدین حنفی شافعی ( 1181 هـ ق )اودرحاشیه اش بر جامع الصغیر سیوطی از صحّت حدیث دفاع کرده است .127 ـ شیخ یوسف بحرانی ( 1186 هـ ق )128 ـ میرزا ابوالقاسم قمی ( 1221 هـ ق )129 ـ محمّد بن علی شوکانی ( 1250 هـ ق )130 ـ محمّد امین معروف به ابن عابدین ( 1252 هـ ق )131 ـ محمود بن عبدالله آلوسی ( 1270 هـ ق )132 ـ احمد زینی دحلان ( 1304 هـ ق )133 ـ سیّد مؤمن بن حسن شبلنجی ( بعد 1308 هـ ق )همچنین تعدادی از معاصرین همچون علاّمه شیخ محمّد حسن مظفّر در دلائل الصدق ، علاّمه امینی در الغدیر ، وعلاّمه محمّد باقر محمودی در پاورقی های مفصّلش بر حدیث ردّالشمس در تاریخ مدینه دمشق وجواهر المطالب واربعین خزاعی ، ونگارش کتابی مستقلّ در این زمینه ـ که در بخش آثار مستقل در زمینه ردّالشمس ، معرّفی شد ـ ، وده ها نویسنده دیگر که هر یک به سهم خود در این زمینه قلم زده اند ، که به جهت اختصار از آوردن نامشان معذوریم .33 ________________________________________بخش دوّمردّالشمس اوّل________________________________________ 35 ________________________________________ردّالشمس اوّلحدیث هایی که در آن ها سخن از بازگشت خورشید در زمان پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به میان آمده دو دسته اند :گروه اوّل آن هایی که به اصل داستان پرداخته اند و در آن ها نامی از حضرت علی ( علیه السلام ) به میان نیامده است .گروه دوّم آن هایی که به نقل جزئیّات داستان پرداخته اند و در آنها از علّت آن که تأخیر نماز حضرت علی ( علیه السلام ) از وقت آن بوده ، سخن به میان آمده است ، هدف ما در این کتاب آوردن گروه دوّم است که به تفصیل آن ها را خواهیم آورد .امّا آوردن برخی از روایت های گروه اوّل نیز خالی از لطف نیست ؛ زیرا دلالت بر ثبوت اصل داستان دارد ، لیکن به جهت پرهیز از طولانی شدن به ذکر دو روایت بسنده می شود :1 ـ دانشمند سرشناس اهل سنّت سلیمان بن احمد طبرانی به سند خویش از ابوالزبیر مکّی روایت نموده که این گونه از صحابی بزرگ رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) جابر بن عبد الله انصاری روایت کرده است :پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به خورشید فرمان داد تا مدّتی طولانی تر غروب________________________________________ 36 ________________________________________خود را به تأخیر اندازد ، او نیز با فاصله وتأخیر بیشتری غروب کرد . ( 1 )عبدالرحمان سیوطی نیز این حدیث را از طبرانی روایت نموده وآن را حدیثی نیکو دانسته است . ( 2 )همچنین ابوبکر هیثمی آن را از طبرانی نقل کرده است . ( 3 )2 ـ شاذان فضلی به سند خویش از ابوالزبیر مکّی همین حدیث را نقل کرده است ، در روایت وی چنین آمده است :پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به خورشید فرمان داد تا ساعتی غروب خود را به تأخیر اندازد ، وخورشید نیز غروبش را به تأخیر انداخت .حدیث او را سیوطی نقل کرده است . ( 4 )مقریزی نیز حدیث را از طریق ابوالزبیر از جابر به همین عبارت نقل کرده است . ( 5 )امّا گروه دوّم از احادیث که در آن ها سخن از علّت بازگشت خورشید به میان آمده ، فراوان است که آن ها را بر اساس نام راویان به ترتیب حروف الفبا نقل خواهیم کرد :1 ـ اسماء بنت عمیسبیشترین روایت ها در این زمینه از اسماء نقل شده است ، حدیث او را جمع زیادی از نویسندگان در کتاب های خویش آورده اند ، و درــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المعجم الأوسط ، ج 5 ، ص 32 ـ 33 ، ح 4051 .2 . الخصائص الکبری ، ج 2 ، ص 137 .3 . مجمع الزوائد ، ج 8 ، ص 296 .4 . اللآلی المصنوعة ، ج 1 ، ص 341 .5 . امتاع الاسماع ، ج 5 ، ص 30 .________________________________________ 37 ________________________________________مجموع پنج تن از تابعین ( 1 ) آن را از وی روایت کرده اند .اوّلین فردی که آن را از وی نقل کرده ، نواده وی اُمّ جعفر دختر محمّد بن جعفر طیّار بن ابی طالب است ، روایت او را گروهی از نویسندگان نقل کرده اند ، که به نقل برخی از آنها می پردازیم :دانشمند بزرگ شیعه عبدالرحمان بن احمد بن خزاعی به سند خویش از ابراهیم بن حیّان ، واو از اُمّ جعفر چنین روایت کرده است : از اسماء دختر عمیس شنیدم که چنین می گفت :من با پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در جنگ ها شرکت می کردم . اُمّ جعفر می گوید : از وی پرسیدم : چه کاری را انجام می دادی ؟ پاسخ داد : به افراد تشنه آب می دادم ، مجروحان را مداوا می کردم . آنگاه ادامه داد :روزی پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نماز عصر را به جماعت خواند ، در حال سلام دادن بود که حالت دریافت وحی به حضرت دست داد ، به علی ( علیه السلام ) خبر داد در حالی که وی نماز عصر را نخوانده بود ، او نزد حضرت آمد وتا غروب این وضعیت ادامه یافت ، پس از آنکه حضرت به حال طبیعی بازگشت از علی ( علیه السلام ) پرسید : آیا نمازت را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه ، دوست نداشتم شما را روی خاک بگذارم . پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) گفت : خدایا ، خورشید را برای علی برگردان .اسماء می گوید : خورشید پس از غروب بازگشت ، و علی ( علیه السلام ) نمازش را خواند . ( 2 )دانشمند دیگری که این حدیث را نقل کرده سلیمان بن احمدــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تابعین به کسانی گفته می شود که پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را ندیده اند ولی صحابه را درک کرده اند .2 . الأربعین عن الأربعین ، ص 40 ( صلی الله علیه وآله وسلم ) 4 ، ح 5 .________________________________________ 38 ________________________________________طبرانی اصفهانی است ( 1 ) ، او به سند خویش از عون بن محمّد بن جعفر بن ابی طالب روایت نموده که از مادرش اُمّ جعفر چنین نقل کرده است : از اسماء دختر عمیس شنیدم که می گفت :پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نماز ظهر را در سرزمین صهباء ( 2 ) خواند ، پس از نماز سرِ خویش را بر دامن علی ( علیه السلام ) نهاده به خواب رفت ، علی ( علیه السلام ) از جای خویش حرکت نکرد و به همان حالت ماند تا پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) راحت باشد وبیدار نشود ، تا این که خورشید غروب کرد ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) که چنین دید این گونه دست به دعا برداشت : خدایا ، بنده تو علی خود را به خاطر پیامبرت در این وضعیت نگه داشته است ، خورشید را برای وی برگردان .اسماء می گوید : خورشید بار دیگر تابشش را برای علی ( علیه السلام ) آغاز کرد ، تا این که نورش بر کوه ها وزمین افتاده وآنها را روشن ساخت ، علی ( علیه السلام ) از جای خویش برخاست ، وضو گرفته ونماز عصر را خواند ، با پایان یافتن نماز علی ( علیه السلام ) خورشید بار دیگر غروب کرد . همه این اتفاقات در سرزمین صهباء روی داد . ( 3 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وی در طبریه شام زاده شد ، و در شام ، عراق ، حجاز ، یمن ، ومصر دانش آموخت ، و در اصفهان اقامت گزید و در همانجا از دنیا رفت . ( معجم المؤلّفین ، ج 4 ، ص 253 ) .2 . صهباء در مسیر بین مدینه وخیبر واقع شده است ، آنگونه که ابن اسحاق ودیگر مورّخان نوشته اند : هنگامی که رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به سمت خیبر می رفت ، ابتدا از سرزمین « عصر » عبور کرد و در آنجا مسجدی برای حضرت ساخته شد ، آنگاه وارد سرزمین صهباء شد ، وسپس به منطقه رجیع رسید ، آنجا را اردوگاه خویش قرار داد واز آنجا سپاه را برای جنگ می فرستاد . ( معجم البلدان ، ج 3 ، ص 29 « رجیع » ؛ وج 4 ، ص 128 « عصر » ) .3 . المعجم الکبیر ، ج 24 ، ص 144 ـ 145 ، ح382 .________________________________________ 39 ________________________________________سیوطی ( 1 ) و هیثمی ( 2 ) نیز این حدیث را از طبرانی نقل کرده اند .ابوجعفر احمد بن محمد بن سلامه طحاوی مصری ، از دانشمندان سرشناس اهل سنت نیز این حدیث را به سند خویش از عون بن محمّد ، از اُمّ جعفر ، از اسماء روایت کرده است ، در روایت وی این گونه آمده است :پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نماز ظهر را در سرزمین صهباء اقامه نمود ، پس از نماز ، علی ( علیه السلام ) را خواسته و برای انجام مأموریتی به جایی فرستاد ، زمانی که علی ( علیه السلام ) برگشت پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نماز عصر را خوانده بود ، حضرت سر بر دامنِ علی ( علیه السلام ) گذاشت و به خواب رفت ، علی ( علیه السلام ) نیز بدون حرکت و آرام ماند تا حضرت بیدار نشود ، این وضیعت ادامه یافت تا این که خورشید غروب کرد ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از خواب بیدار شد ، وقتی وضع را آن گونه مشاهده فرمود دست به دعا برداشته چنین گفت : خدایا ، بنده تو علی خود را به خاطر پیامبرت اینگونه نگه داشته است ، روشنایی خورشید را برای وی برگردان .اسماء می گوید : خورشید دیگر بار تابش خویش را آغاز کرد ، زمین وکوه ها را روشن ساخت ، علی ( علیه السلام ) از جای خویش برخاسته وضو گرفت ونماز عصر را به جای آورد ، پس از پایان یافتن نمازِ علی ( علیه السلام ) ، خورشید بار دیگر غروب کرد ، این حادثه در سرزمین صهباء و در غزوه خیبر اتّفاق افتاد . ( 3 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الخصائص الکبری ، ج 2 ، ص 137 .2 . مجمع الزوائد ، ج 8 ، ص 297 .3 . شرح مشکل الآثار ، ج 2 ، ص 7 ، ح 1208 ، وج 4 ، ص 268 ، ح 3851 .________________________________________ 40 ________________________________________وی حدیث را با سند دیگری نیز آورده است که در جای خود خواهد آمد .قاضی عیاض پس از نقل هر دو حدیث از طحاوی چنین گفته است :این دو حدیث به اثبات رسیده ، وراویان آن افراد مورد اعتمادی می باشند ، طحاوی گفته : احمد بن صالح می گوید : کسی که اهل دانش باشد سزاوار است حدیث اسماء را حفظ نماید ؛ زیرا این حدیث از نشانه های نبوّت است . ( 1 )سمهودی دیگر عالم بزرگ اهل سنت این حدیث را از طحاوی نقل کرده سپس چنین نوشته است : نجد می گوید : این مکان به نام مسجد شمس نامیده شود مناسبت بیشتری دارد تا این که مکان دیگری به این نام باشد . ( 2 )همچنین خطیب خوارزمی ( 3 ) ، محمّد بن احمد قرطبی ( 4 ) و سیّد عبدالرحیم عبّاسی ( 5 ) آن را از طحاوی نقل کرده اند .یکی دیگر از دانشمندان بزرگ اهل سنّت که این حدیث را از عون بن محمّد روایت نموده ، ابوالقاسم حسکانی نیشابوری است ، وی این حدیث را با سندهای متعدّد از عون بن محمّد روایت کرده است ،ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الشفا ، ج 1 ، ص 284 ، فصل انشقاق القمر وحبس الشمس .2 . وفاء الوفاء ، ج 3 ، ص 822 ـ 823 ، در توضیح ومعرّفی مسجد فضیخ .3 . المناقب ، ص 306 ـ 307 ، ح 302 .4 . تفسیر قرطبی ، ج 15 ، ص 197 ـ 198 ، در تفسیر سوره ص .5 . مرحوم علاّمه امینی در الغدیر ، ج 3 ، ص 134 این مطلب را از کتاب وی ـ معاهد التنصیص ـ نقل کرده است .________________________________________ 41 ________________________________________بیشتر متن ها شبیه یکدیگر است ، در یکی از این روایت ها که متن آن اندکی با دیگر متن ها تفاوت دارد ، چنین آمده است :پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نماز ظهر را در صهباء که در سرزمین خیبر واقع شده بجا آورد ، پس از اقامه نماز علی ( علیه السلام ) را خواسته برای انجام کاری فرستاد ، وی پس از انجام مأموریت ، هنگامی خدمت رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) رسید که حضرت نماز عصر را خوانده بود ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بر دامن علی ( علیه السلام ) نهاد ، علی ( علیه السلام ) بدون حرکت وآرام ماند تا حضرت استراحت نماید ، این وضعیّت تا غروب خورشید ادامه یافت ، در این زمان حضرت بیدار شده به علی ( علیه السلام ) فرمود : آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه ، نخوانده ام . پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) این گونه دعا نمود : خدایا ، بنده تو علی در راه فرمانبرداری از تو وپیامبرت ، خود را نگه داشته است ، نور خورشید را برایش برگردان .اسماء می گوید : خورشید بار دیگر طلوع کرد تا اینکه روشنائیش بر کوه ها تابید ، علی ( علیه السلام ) از جای خویش برخاست ، وضو گرفته ونماز عصر را بجای آورد ، آنگاه خورشید بار دیگر غروب کرد .او این حدیث را در کتاب « تصحیح ردّالشمس » روایت نموده ، که متأسّفانه اصل آن مفقود است ، ولی دو نویسنده دیگر احمد بن عبدالحلیم معروف به ابن تیمیه ( 1 ) وابن کثیر دمشقی ( 2 ) آن را از کتاب وی نقل کرده اند .یکی دیگر از دانشمندان اهل سنّت که این حدیث را از طریقــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 173 و174 .2 . البدایة والنهایة ، ج 6 ، ص 80 .________________________________________ 42 ________________________________________عون بن محمّد روایت نموده ، شاذان فضلی است ، وی به سند خویش از عون ، و او از مادرش اُمّ جعفر روایت نموده که از اسماء دختر عمیس این گونه روایت کرده است :پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نماز ظهر را در سرزمین صهباء اقامه نمود ، پس از نماز علی ( علیه السلام ) را خواسته برای انجام کاری به جایی فرستاد ، علی ( علیه السلام ) پس از انجام مأموریت نزد پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) آمد در حالی که حضرت نماز عصر را خوانده بود ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بر دامنِ علی ( علیه السلام ) گذاشت و خوابید ، علی ( علیه السلام ) در همان حالت باقی ماند تا اینکه خورشید غروب کرد ، پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) که چنین دید این گونه دعا کرد : خدایا ، بنده تو علی خود را به خاطر پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اینگونه نگه داشته است ، روشنایی خورشید را برای وی برگردان .اسماء می گوید : دیگر بار خورشید [ از مغرب ] طلوع کرد تا این که نورش بر کوه ها و زمین تابید ، علی ( علیه السلام ) از جای خویش برخاست ، وضو گرفته ونماز عصر را بجای آورد ، آنگاه خورشید غروب کرد . این حادثه در سرزمین صهباء و در جنگ خیبر روی داد .این حدیث را شاذان فضلی در کتابی که در باره حدیث ردّالشمس نوشته آورده است ، متأسّفانه اصل کتاب مفقود است ، ولی این کتاب در دسترس تعدادی از نویسندگان در قرن های گذشته بوده وآنها حدیث را از آن نقل کرده اند ، از جمله جلال الدین سیوطی ( 1 ) و ابراهیم بن محمّد حسینی ( 2 ) آن را در کتاب های خویش آورده اند .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اللآلی المصنوعة ، ج 1 ، ص 338 .2 . البیان والتعریف ، ج 1 ، ص 144 .________________________________________ 43 ________________________________________سیوطی دو سند دیگر از سندهای شاذان فضلی را نیز نقل کرده که هر دو به عون بن محمّد می رسد ، پس از نقل یکی از این سندها از احمد بن صالح چنین نقل کرده است : این کار به درخواست ودعای پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) انجام شده ، پس نباید آن را امری بزرگ وناشدنی شمرد . ( 1 )در حدیثی دیگر که شاذان فضلی به سند خویش از طریق ام جعفر از اسماء روایت کرده ، چنین آمده است :پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در این مکان حضور داشت ، علی ( علیه السلام ) نیز به همراه وی بود ، ناگهان حالت اغماء به رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دست داد ، سرش را بر دامان علی ( علیه السلام ) گذاشت ، این حالت ادامه یافت تا این که خورشید غروب کرد ، زمانی که حضرت به حال عادی برگشت سر از دامان علی ( علیه السلام ) برداشت ونشست ، آنگاه رو به علی ( علیه السلام ) نموده فرمود : آیا نمازت را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه . پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دست به دعا برداشته چنین گفت : خدایا ، علی در حال فرمانبرداری از تو وپیامبر بوده ، خورشید را برای او برگردان .ناگهان خورشید از پشت این کوه آشکار شد ، آنگونه که از پشت ابر بیرون آید ، علی ( علیه السلام ) از جا برخاسته نمازش را خواند ، با پایان یافتن نماز علی ( علیه السلام ) خورشید به مکان اوّل خویش بازگشت .این حدیث را سیوطی از کتاب شاذان فضلی نقل کرده است . ( 2 )عالم دیگری که این حدیث را نقل کرده محمّد بن سلیمان کوفیــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اللآلی المصنوعة ، ج 1 ، ص 339 .2 . اللآلی المصنوعة ، ج 1 ، ص 340 .________________________________________ 44 ________________________________________است ، وی به سند خویش از اُمّ جعفر روایت نموده که از اسماء اینگونه شنیده است :پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نماز ظهر را در سرزمین صهباء اقامه فرمود ، آنگاه علی ( علیه السلام ) را برای انجام کاری فرستاد ، هنگامی که علی ( علیه السلام ) بازگشت رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) که نماز عصر را خوانده بود سر بر دامن وی نهاده به خواب رفت ، او نیز بدون حرکت ماند ، این وضعیت تا غروب خورشید ادامه یافت ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دست به دعا برداشته چنین گفت : خدایا ، بنده تو علی به خاطر پیامبرت اینگونه خود را نگهداشته است ، روشنایی خورشید را برای وی برگردان .اسماء می گوید : بار دیگر خورشید آشکار شد ونورش بر کوه ها وزمین تابید ، علی ( علیه السلام ) از جای برخاسته وضو گرفت ونماز عصرش را خواند ، آنگاه خورشید بار دیگر غروب کرد ، این حادثه در سرزمین صهباء و در غزوه خیبر اتّفاق افتاد . ( 1 )عالم بزرگ شیعه محمّد بن علی بن حسین معروف به شیخ صدوق به سند خویش از عمارة بن مهاجر ، و او از اُمّ جعفر واُمّ محمّد دختران محمّد بن جعفر بن ابی طالب روایت نموده ، که چنین گفته اند :به همراه مادر بزرگمان اسماء دختر عمیس وعمویمان عبدالله بن جعفر به صهباء رفتیم ، وقتی به آنجا رسیدیم اسماء اینگونه برایمان سخن گفت :روزی به همراه پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در این مکان حضور داشتیم ،ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مناقب امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) ، ج 2 ، ص 402 ـ 403 ، ح 1035 .________________________________________ 45 ________________________________________حضرت نماز ظهر را اقامه نمود ، پس از نماز علی ( علیه السلام ) را خواسته برای انجام کاری فرستاد ، وقت نماز عصر رسید ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نماز عصر را اقامه نمود ، پس از نماز عصر ، علی ( علیه السلام ) بازگشت و در کنار رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نشست ، در این حال وحی بر پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نازل شد ، حضرت سر بر دامن علی ( علیه السلام ) گذاشت ، این وضعیّت تا غروب خورشید ادامه یافت ، خورشید کاملاً از دیده ها پنهان شده بود ، شعاع آن از زمین حتّی بلندای کوه ها جمع شده بود ، در این زمان وحی به پایان رسید ، رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) که به حال عادی بازگشته بود سرش را از دامن علی ( علیه السلام ) برداشت ونشست ، آنگاه رو به علی ( علیه السلام ) نموده فرمود : آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه ای پیامبر خدا ، به من گفته شده بود که شما هنوز نماز عصر را نخوانده ای ، زمانی که به حضورتان آمدم سر بر دامنم گذاشتید ، من هم نتوانستم شما را حرکت بدهم .زمانی که پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اینگونه دید دست به دعا برداشته وچنین گفت : خدایا ، این علی بنده توست که خود را به خاطر پیامبرت اینگونه نگه داشته است ، نور خورشید را برای وی برگردان .اسماء می گوید : بار دیگر آفتاب طلوع کرد وزمین وکوه ها را روشن ساخت ، علی ( علیه السلام ) از جای برخاسته وضو گرفته ونمازش را خواند ، آنگاه خورشید بار دیگر غروب کرد ( 1 ) .همچنین وی این حدیث را با ذکر مقدّمه ای در کتاب شریف « من لایحضره الفقیه » ( 2 ) روایت نموده ، که در بخش روایت های مرسلــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . علل الشرائع ، ص 351 ـ 352 ، با 61 ، ح 3 .2 . من لایحضره الفقیه ، ج 1 ، ص 203 ، ح 610 .________________________________________ 46 ________________________________________و سخن بزرگان پیرامون حدیث ردّالشمس خواهد آمد .دومین نفری که حدیث را از اسماء روایت نموده حسن فرزند امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) است ، ابوالقاسم حسکانی به سند خویش از عمرو بن ثابت اینگونه روایت کرده است :از عبدالله فرزند حسن ـ نواده امام مجتبی ( علیه السلام ) ـ پرسیدم : آیا حدیث ردّالشمس برای حضرت علی ( علیه السلام ) ، نزد شما امری مسلّم وپذیرفته شده است ؟ وی پاسخ داد : خداوند در کتاب خویش ( 1 ) درباره علی ( علیه السلام ) بزرگتر وبرتر از ردّالشمس نازل نکرده است .گفتم : درست گفتی جانم به قربانت ، دوست دارم آن را از زبان شما بشنوم .عبدالله گفت : از پدرم حسن ( علیه السلام ) شنیدم که می گفت : از اسماء دختر عمیس شنیدم که گفت : روزی علی ( علیه السلام ) نزد رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) رفت تا نماز عصر را با پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بخواند ، امّا زمانی رسید که نماز پایان یافته و حضرت در حال دریافت وحی بود ، علی ( علیه السلام ) وی را به سینه گرفته و خود را تکیه گاه پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ساخت ، این وضعیت تا پایان دریافت وحی ادامه یافت ، وقتی حضرت به حال عادی برگشت از علی ( علیه السلام ) پرسید : آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : وقتی آمدم شما در حال دریافت وحی بودید ، شما را تا همین الآن روی سینه نگه داشته بودم .پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) که دید خورشید غروب کرده است ، رو به قبلهــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مراد کتاب تکوین است .________________________________________ 47 ________________________________________نموده چنین گفت : خدایا ، علی در حال فرمانبرداری از تو بوده است ، خورشید را برای وی برگردان .اسماء می گوید : خورشید در حالی که صدایی شبیه صدای حرکت سنگ آسیاب از آن به گوش می رسید شروع کرد به بازگشتن و بالا آمدن ، تا اینکه در جایگاهی که وقت نماز عصر است قرار گرفت ، علی ( علیه السلام ) از جا برخاسته نماز عصر را بجا آورد ، آنگاه بار دیگر خورشید غروب کرد در حالی که از آن صدایی شبیه صدای حرکت سنگ آسیاب به گوش می رسید ، همین که خورشید غروب کرد تاریکی همه جا را فرا گرفت و ستارگان آشکار شدند .این حدیث را ابن تیمیه ( 1 ) و ابن کثیر ( 2 ) از کتاب حسکانی نقل کرده اند .سوّمین نفری که حدیث را از اسماء روایت کرده است اُم حسن دختر حضرت علی ( علیه السلام ) است ، شاذان فضلی به سند خویش از فاطمه دختر حضرت علی ( علیه السلام ) روایت نموده که وی از اُم حسن شنیده که اینگونه از اسماء دختر عمیس نقل کرده است :در جنگ خیبر پس از پایان یافتن جنگ ، علی ( علیه السلام ) مشغول تقسیم غنیمت های جنگی بود ، این کار تا غروب خورشید ادامه یافت ، پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از حضرت علی ( علیه السلام ) پرسید : آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه . پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دعا کرد و خورشید بالا آمد ، نور خورشید تا میانه مسجد را روشن ساخت ، علی ( علیه السلام ) نماز عصر را خواند ،ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 188 ـ 189 .2 . البدایة والنهایة ، ج 6 ، ص 83 .________________________________________ 48 ________________________________________آنگاه بار دیگر خورشید غروب کرد ، در حالی که صدایی مانند صدای برش چوب به وسیله ارّه به گوش می رسید .این حدیث را سیوطی از کتاب شاذان فضلی نقل کرده است . ( 1 )همچنین ابوالقاسم حسکانی این حدیث را در کتاب تصحیح ردّالشمس به سند خویش از اُمّ حسن روایت کرده است ، در نقل وی چنین آمده است :در روز نبرد خیبر تقسیم غنیمت های جنگی به قدری علی ( علیه السلام ) را سرگرم ساخت که آفتاب غروب کرد ، یا در آستانه غروب قرار گرفت ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از علی ( علیه السلام ) پرسید : آیا نمازت را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه . رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دعا کرد ، خورشید بار دیگر اوج گرفته به میانه آسمان آمد ، علی ( علیه السلام ) نمازش را خواند ، آنگاه بار دیگر خورشید غروب کرد .اسماء می گوید : از خورشید صدایی همچون صدای کشیدن ارّه بر آهن به گوش می رسید .این حدیث را ابن تیمیه ( 2 ) وابن کثیر ( 3 ) از کتاب حسکانی نقل کرده اند .عالم دیگری که حدیث را از طریق اُمّ حسن روایت کرده گنجی شافعی است ، در روایت وی اینگونه آمده است :رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) علی ( علیه السلام ) را مأمور تقسیم غنیمت های جنگی نبردــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اللآلی المصنوعة ، ج 1 ، ص 340 .2 . منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 184 .3 . البدایة والنهایة ، ج 6 ، ص 82 .________________________________________ 49 ________________________________________خیبر نمود ، علی ( علیه السلام ) سرگرم انجام مأموریت خویش بود تا اینکه خورشید در حالت غروب قرار گرفت ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از علی ( علیه السلام ) پرسید : آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه ای رسول خدا ، انجام مأموریتی که به من سپرده بودی مرا مشغول ساخته بود . پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از خدا خواست خورشید را برگرداند تا علی ( علیه السلام ) نمازش را بخواند . ناگهان خورشید در حالی که از آن صدایی همچون صدای کشیدن ارّه بر چوب به گوش می رسید شروع به بازگشت کرد ، به قدری بالا آمد تا اینکه به میانه نمازخانه خیبر رسید ، علی ( علیه السلام ) از جای خویش برخاسته نمازش را خواند ، با پایان یافتن نماز علی ( علیه السلام ) بار دیگر خورشید غروب کرد .گنجی پس از نقل حدیث چنین می نویسد : این حدیث را ابوالوقت در جزء اوّل احادیث امیر ابواحمد آورده است . ( 1 )چهارمین نفری که حدیث را از اسماء روایت کرده فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) است ، حدیث او را جمعی از دانشمندان ونویسندگان در کتاب های خویش آورده اند ، از جمله آنها ابوبکر وعثمان فرزندانابوشیبه می باشند ، این دو که از سرشناس ترین دانشمندان اهل سنّت هستند به سند خویش از فاطمه روایت کرده اند که اینگونه از اسماء نقل کرده است :رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بر دامن علی ( علیه السلام ) نهاده و در حال دریافت وحی بود ، علی ( علیه السلام ) در وضعیتی قرار داشت که نمی توانست نمازش را بخواند ، این حالت به قدری ادامه یافت تا آنکه خورشید غروب کرد ،ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . کفایة الطالب ، ص 385 ، باب 100 .________________________________________ 50 ________________________________________نماز عصر علی ( علیه السلام ) قضا شد ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) که چنین دید اینگونه دعا کرد : خدایا ، علی ( علیه السلام ) در راه فرمانبرداری از تو وپیامبرت بوده ، خورشید را برای وی برگردان .اسماء می گوید : خودم دیدم که آفتاب غروب کرده بود ، ودیدم که پس از غروب بار دیگر طلوع کرد .این حدیث را بسیاری از نویسندگان از پسران ابوشیبه روایت کرده اند ، از جمله ابوالقاسم طبرانی آن را به سند خویش از هر دو روایت کرده است ( 1 ) ، خطیب تبریزی نیز آن را از طبرانی نقل کرده است . ( 2 )ابن مغازلی آن را از عثمان بن ابی شیبه نقل کرده است ( 3 ) ، و سیّد رضی الدین ابن طاووس ( 4 ) وابن بطریق ( 5 ) آن را از ابن مغازلی نقل کرده اند .ابن ابی عاصم نیز آن را به طور خلاصه از ابوبکر بن ابی شیبه نقل کرده است . ( 6 )ابوالقاسم بغوی یکی دیگر از بزرگان اهل سنّت نیز این حدیث را به سند خویش از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) روایت کرده است ، نقل وی شبیه روایت گذشته است .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المعجم الکبیر ، ج 24 ، ص 147 ـ 152 ، ح 390 .2 . الاکمال ، ص 149 ، شرح حال اسماء بنت عمیس .3 . مناقب اهل بیت ، ص 167 ـ 168 ، ح 143 .4 . الطرائف ، ص 84 ، ح 117 .5 . العمدة ، ص 374 ـ 375 ، ح 736 .6 . السنّة ، ج 2 ، ص 887 ، ح 1358 .________________________________________ 51 ________________________________________روایت او را سبط ابن جوزی نقل کرده است . ( 1 )عقیلی نیز این حدیث را به سند خویش از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) روایت کرده است . ( 2 )ذهبی نیز آن را از عقیلی نقل کرده ( 3 ) ، وابن عساکر به روایت عقیلی اشاره نموده است . ( 4 )عاصمی نیز به سند خویش از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) همین حدیث را نقل کرده است ، عبارت وی نیز شبیه عبارت ابوبکر وعثمان فرزندان ابی شیبه است . ( 5 )ابن خزیمه نیز این حدیث را به سند خویش از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) روایت کرده است .حدیث وی را عاصمی ( 6 ) وذهبی ( 7 ) نقل کرده اند .ابوالقاسم حسکانی به سند خویش از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) روایت نموده که اینگونه از اسماء نقل کرده است :پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نماز عصر را به پایان بردند ، ناگهان جبرئیل بر حضرت نازل شد ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر ـ یا گونه ـ خویش را بر دامان علی ( علیه السلام ) گذاشت ، علی ( علیه السلام ) نماز عصر را نخوانده بود ، این وضع تا غروب خورشید ادامه یافت . . . .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تذکرة الخواص ، ج 1 ، ص 334 ، باب دوّم .2 . الضعفاء الکبیر ، ج 3 ، ص 327 ـ 328 ، شرح حال عمّار بن مطر رهاوی .3 . میزان الاعتدال ، ج 3 ، ص 170 .4 . تاریخ مدینه دمشق ، ج 42 ، ص 313 ـ 314 ، شرح حال حضرت علی ( علیه السلام ) .5 . زین الفتی ، ج 2 ، ص 50 ، ح 331 .6 . همان ، ج 2 ، ص 53 ـ 54 ، ح 332 .7 . تلخیص کتاب الموضوعات ، ص 118 .________________________________________ 52 ________________________________________این حدیث را ابن تیمیه از کتابِ حسکانی نقل کرده است ( 1 ) و ادامه حدیث را نیاورده است ، ولی می توان آن را از روایت های دیگر به خوبی فهمید .همچنین شاذان فضلی به سند خویش از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) ، و او از اسماء اینگونه روایت کرده است :هر گاه بر پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) وحی نازل می شد حالتی شبیه اغماء به حضرت دست می داد ، یک روز در حالی که سرش در دامان علی ( علیه السلام ) بود حالت دریافت وحی به وی دست داد ، واین حالت تا غروب خورشید ادامه یافت ، با پایان یافتن این حالت پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سرش را بلند نموده و از علی ( علیه السلام ) پرسید : آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه ای رسول خدا . حضرت دعا کرد ، و به دعای وی خورشید بازگشت تا اینکه علی ( علیه السلام ) نماز عصرش را خواند .اسماء می گوید : خورشید را پس از غروب مشاهده کردم که بار دیگر بالا آمد تا علی ( علیه السلام ) نماز عصرش را خواند .این حدیث را سیوطی از کتاب شاذان فضلی نقل کرده است . ( 2 )طبرانی نیز همین حدیث را به سند خویش از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) روایت کرده است ( 3 ) ، وعبارت وی مانند عبارت شاذان فضلی است .خطیب تبریزی ( 4 ) وهیثمی ( 5 ) حدیث را از طبرانی نقل کرده اند .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 174 .2 . اللآلی المصنوعه ، ج 1 ، ص 339 ـ 340 .3 . المعجم الکبیر ، ج 24 ، ص 152 ، ح 391 .4 . الاکمال ، ص 149 .5 . مجمع الزوائد ، ج 8 ، ص 297 .________________________________________ 53 ________________________________________همچنین محمّد بن سلیمان کوفی به سند خویش از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) حدیث را نقل کرده است ( 1 ) ، وعبارت وی نیز شبیه عبارت شاذان فضلی است .در حدیث دیگری که شاذان فضلی از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) روایت کرده چنین آمده است :علی ( علیه السلام ) به همراه رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) مشغول تقسیم غنائم جنگ خیبر شد ، این کار تا غروب ادامه یافت ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از علی ( علیه السلام ) پرسید : آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه ای رسول خدا . پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) وضو گرفته و در مسجد نشست ، دو یا سه کلمه مانند سخن مردم حبشه بر زبان حضرت جاری شد ، خورشید به وضعیت عصر بازگشت ، علی ( علیه السلام ) از جای برخاسته وضو ساخت ونماز عصر را خواند ، آنگاه پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سخنانی همچون سخنان اوّل فرمود ، خورشید بار دیگر به سمت مغرب رفت .اسماء می گوید : صدایی مانند صدای کشیدن ارّه بر چوب به گوشم رسید ، ستارگان نیز آشکار شدند .این حدیث را سیوطی از کتاب شاذان فضلی نقل کرده است . ( 2 )همچنین عالم بزرگ شیعه شیخ صدوق حدیث را به سند خویش از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) روایت کرده است ( 3 ) ، روایت وی را در بخش پایانی خواهیم آورد .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مناقب امیرالمؤمنین ، ج 2 ، ص 403 ـ 407 ، ح 1036 .2 . اللآلی المصنوعه ، ج 1 ، ص 339 .3 . من لایحضره الفقیه ، ج 4 ، ص 438 ـ 439 .________________________________________ 54 ________________________________________ابوجعفر طحاوی نیز به سند خویش از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) حدیث را روایت کرده است ، در نقل وی اینگونه آمده است :بر پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) وحی نازل می شد وسر وی در دامن علی ( علیه السلام ) بود ، این وضعیت تا غروب خورشید ادامه یافت در حالی که علی ( علیه السلام ) نماز عصر را نخوانده بود ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از علی ( علیه السلام ) پرسید : آیا نمازت را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه . پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) گفت : خدایا ، علی در حال فرمانبرداری از تو وپیامبرت بوده ، خورشید را برای وی برگردان .اسماء می گوید : خورشید را دیدم که غروب کرد ، و دیدم که پس از غروب بار دیگر طلوع کرد . ( 1 )خطیب خوارزمی نیز حدیث را به سند خویش از طحاوی نقل کرده است . ( 2 )ابن عساکر این حدیث را با دو سند از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) روایت کرده است ، عبارت وی همانند عبارت طحاوی است . ( 3 )همچنین ابن منده حدیث را به سند خویش از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) روایت کرده است ، عبارت وی نیز مانند عبارت طحاوی است .روایت او را ابن جوزی ( 4 ) ، ابن عساکر ( 5 ) ، جوزقانی ( 6 ) وسیوطی ( 7 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شرح مشکل الآثار ، ج 3 ، ص 92 ، ح 1067 .2 . المناقب ، ص 306 ، ح 301 .3 . تاریخ مدینه دمشق ، ج 42 ، ص 313 ـ 314 .4 . الموضوعات ، ج 1 ، ص 355 ، ح 11 .5 . تاریخ مدینه دمشق ، ج 42 ، ص 313 ـ 314 .6 . الأباطیل والمناکیر والصحاح والمشاهیر ، ص 98 ، ح 54 .7 . الخصائص الکبری ، ج 2 ، ص 137 .________________________________________ 55 ________________________________________نقل کرده اند .پنجمین نفری که حدیث را از اسماء روایت نموده فاطمه دختر حضرت علی ( علیه السلام ) است ، جمعی از نویسندگان حدیث وی را در کتاب های خویش آورده اند ، از جمله آنها ابوحاتم رازی است ، او به سند خویش از عروة بن عبدالله بن قشیر چنین نقل کرده است :به حضور فاطمه دختر علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) رسیدم ، در حالی که به منتهای سنّ کهنسالی وپیری رسیده بود ، دیدم گردن بندی در گردن و دو دستبند بزرگ بر دست دارد ، از اینکه در چنین سن وسالی اینگونه زیور آلاتی بر تن داشت تعجّب نموده پرسیدم : اینها چیست که پوشیده ای ؟پاسخ داد : برای زن شایسته نیست خود را شبیه مردان سازد .آنگاه ادامه داد : از اسماء دخت عمیس شنیدم که می گفت : علی ابن ابی طالب ( علیه السلام ) نزد پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) رفت در حالی که حضرت در حال دریافت وحی بود ، حضرت علی ( علیه السلام ) پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را با پیراهن خویش پوشاند ، تا اینکه شعاع نور خورشید جمع شد ـ یعنی خورشید غروب کرد ، یا نزدیک بود غروب نماید ـ در این زمان وحی به پایان رسید ، حضرت رو به علی ( علیه السلام ) نموده پرسید : یا علی ، آیا نمازت را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه .پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دست به دعا برداشته چنین گفت : خدایا ، خورشید را برای علی برگردان .________________________________________ 56 ________________________________________اسماء می گوید : خورشید از مغرب به سمتِ بالا بازگشت تا آن که نورش نیمی از مسجد را روشن ساخت .این حدیث را عبدالکریم رافعی قزوینی به سند خویش از ابوحاتم رازی نقل کرده است . ( 1 )دانشمند بزرگ شیعه شیخ مفید نیز این حدیث را به سند خویش از عروة ابن عبدالله بن قشیر روایت نموده ، وعبارت وی همانند عبارت ابوحاتم رازی است . ( 2 )حاکم نیشابوری نیز حدیث را از طریق عروة بن عبدالله بن قشیر روایت کرده است ، عبارت وی نیز شبیه عبارت ابوحاتم رازی است ، وی حدیث را در کتابش تاریخ نیشابور آورده است ، این کتاب جزء کتاب هایی است که اصل آن موجود نیست ، ولی در دسترس بسیاری از نویسندگان قرن های گذشته بوده ومطالب فراوانی از آن نقل کرده اند ، از جمله کسانی که حدیث فوق را از حاکم نقل کرده اند عبارتند از : ابواسحاق ثعلبی ( 3 ) ، گنجی شافعی ( 4 ) ، وی تصریح کرده که حدیث را از کتاب تاریخ نیشابور نقل کرده است .همچنین محبّ طبری ( 5 ) ، ابوالخیر طالقانی ( 6 ) ، وعینی ( 7 ) آن را ازــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . التدوین فی تاریخ قزوین ، ج 2 ، ص 236 ـ 237 ، شرح حال احمد ابن محمّد بن زید طوسی .2 . امالی مفید ، مجلس 11 ، ح 3 .3 . قصص الانبیاء ، ص 220 ، شرح حال حضرت موسی ( علیه السلام ) .4 . کفایة الطالب ، ص 384 ، باب 100 .5 . الریاض النضرة ، ج 2 ، ص 237 . ج6 . اربعین منتقی ، ص 112 ، ح 25 ، باب 18 .7 . عمدة القاری ، ج 15 ، ص 43 .________________________________________ 57 ________________________________________حاکم نیشابوری روایت کرده اند .حاکم حسکانی نیشابوری نیز حدیث را با دو سند از عروة بن عبدالله بن قشیر روایت کرده ، وعبارت وی نیز مانند عبارت ابوحاتم رازی است .ابن تیمیه ( 1 ) وابن کثیر ( 2 ) حدیث را از کتاب حسکانی نقل کرده اند .ابوالحسن ماوردی عالم سرشناس اهل سنّت حدیث را بدون سند از اسماء روایت کرده ، عبارت وی نیز همانند عبارت ابو حاتم رازی است . ( 3 )شهاب الدین احمد بن جلال الدین حسینی شافعی ایجی نیز آن را بدون سند از عروة بن عبدالله بن قشیر روایت کرده است . ( 4 )مورّخ بزرگ اهل شام ابن عساکر دمشقی به سند خویش از عروة بن عبدالله بن قشیر حدیث را روایت کرده است ، عبارت وی شبیه عبارت ابوحاتم رازی است ، تفاوت اندکی در نقل او دیده می شود ، بنا به این نقل در آخر روایت چنین آمده است :پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) پس از عادی شدن حالش سرش را از دامن علی ( علیه السلام ) برداشته واز وی پرسید : آیا نماز عصرت را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه . پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) گفت : خدایا خورشید را برای علی برگردان .اسماء می گوید : به خدا سوگند به خورشید نگاه کردم ، دیدم سفیدــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . منهاج السنّه ، ج 8 ، ص 66 ، و182 ـ 183 .2 . البدایه والنهایه ، ج 6 ، ص 80 و81 .3 . اعلام النبوّة ، ص 102 ـ 103 ، باب 11 .4 . توضیح الدلائل ، ص 232 .________________________________________ 58 ________________________________________و درخشان بر این کوه می تابد ، ودیدم که تا وسط مسجد بالا آمده بود ، این حالت ادامه یافت تا علی ( علیه السلام ) نمازش را خواند . ( 1 )ابن عساکر این حدیث را به سند دیگری در شرح حال حضرت علی ( علیه السلام ) نیز آورده است ، وعبارت وی شبیه عبارت فوق است . ( 2 )همچنین شاذان فضلی حدیث را به سند خویش از عروة بن عبدالله بن قشیر روایت کرده است ، در نقلِ وی حدیث اینگونه پایان یافته است :اسماء می گوید : خورشید بازگشت تا آنکه نورش نیمی از خانه را روشن ساخت ، یا اینکه نیمی از اطاقم را روشن ساخت .این حدیث را سیوطی از وی نقل کرده است . ( 3 )همچنین حاکم نیشابوری نیز حدیث را به سند خویش از علی بن حسن بن حسین ، از فاطمه دختر حضرت علی ( علیه السلام ) روایت نموده ، بنا به نقلِ وی اسماء چنین گفته است :سرِ پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بر دامن علی ( علیه السلام ) بود ، او نماز عصر را نخوانده بود و دوست نداشت پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را حرکت دهد مبادا بیدار شود ، این وضعیّت تا غروب خورشید ادامه یافت ، ناگهان پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) برخاسته ومتوجّه شد که علی ( علیه السلام ) نماز عصر را نخوانده است ، رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از خدا خواست خورشید را برای علی ( علیه السلام ) برگرداند ، ناگهان خورشید در حالی که صدایی از آن شنیده می شد شروع کرد به بالا آمدن ، به قدری بالا آمد که وقت نماز عصر رسید ، علی ( علیه السلام ) نمازش را خواند ، آنگاهــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاریخ مدینة دمشق ، ج 70 ، ص 36 ، شرح حال فاطمه دختر حضرت علی ( علیه السلام ) .2 . تاریخ مدینه دمشق ، ج 42 ، ص 314 .3 . اللآلی المصنوعه ، ج 1 ، ص 338 ـ 339 .________________________________________ 59 ________________________________________خورشید بار دیگرغروب کرد .این حدیث را چند تن از نویسندگان از حاکم نیشابوری نقل کرده اند ، یکی از آنها ابوالخیر حاکمی طالقانی است ( 1 ) ، محبّ طبری نیز آن را از ابوالخیر حاکمی نقل کرده است . ( 2 )همچنین حمّویی به سند خویش از طریق بیهقی آن را از حاکم نیشابوری نقل کرده است . ( 3 )جوزقانی ( 4 ) وابن جوزی ( 5 ) ـ دو تن از دانشمندان اهل سنّت ـ نیز این حدیث را به سند خویش از طریق علی بن حسن بن حسین از فاطمه دختر حضرت علی ( علیه السلام ) روایت کرده اند .عبدالرزّاق بن همّام صنعانی نیز حدیث را به طور مختصر روایت کرده است ، وی به سند خویش از طریق فاطمه دختر حضرت علی ( علیه السلام ) اینگونه نقل کرده است :پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) برای علی ( علیه السلام ) دعا کرد تا اینکه خورشید برای وی بازگشت .این حدیث را ابوالقاسم حسکانی به سندِ خویش از عبدالرزّاق روایت کرده است ، ابن تیمیه ( 6 ) وابن کثیر ( 7 ) آن را از کتاب حسکانی نقل کرده اند .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اربعین منتقی ، ص 111 ـ 112 ، ح 24 ، باب 18 .2 . الریاض النضرة ، ج 2 ، ص 237 .3 . فرائد السمطین ، ج 1 ، ص 183 ، ح 146 ، باب 37 .4 . الأباطیل والمناکیر والصحاح والمشاهیر ، ص 98 ، ح 155 .5 . الموضوعات ، ج 1 ، ص 356 .6 . منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 182 .7 . البدایة والنهایة ، ج 6 ، ص 81 .________________________________________ 60 ________________________________________نویسنده دیگری که حدیث را از فاطمه دختر حضرت علی ( علیه السلام ) روایت کرده ، ابن خزیمه است ، وی با سندی که به علی بن حسن بن حسین می رسد این حدیث را از فاطمه روایت کرده است .حدیث او را ذهَبی ( 1 ) وعاصمی ( 2 ) نقل کرده اند .ابن شاهین بغدادی نیز حدیث را به سند خویش از فاطمه دختر حضرت علی ( علیه السلام ) روایت کرده است ، حدیث او را ابن جوزی ( 3 ) وسیوطی ( 4 ) نقل کرده اند .باعونی دمشقی نیز حدیث را بدون سند از اسماء نقل کرده است . ( 5 )جلال الدین سیوطی پس از نقل حدیث اسماء می نویسد :ابن منده وابن شاهین وطبرانی با سندهای متعدّد حدیث را از اسماء روایت کرده اند ، برخی از این سندها صحیح می باشد . ( 6 )دانشمند بزرگ شیعه شیخ مفید در کتاب ارزشمند ارشاد فصل مستقلّی را به حدیث ردّالشمس اختصاص داده ، وفشرده روایات را ضمن یک حدیث آورده است ، ترجمه نوشتار وی چنین است :یکی از نشانه های آشکار و معجزاتی که به دست امیرالمؤمنین علیــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تلخیص کتاب الموضوعات ، ج 1 ، ص 118 .2 . زین الفتی ، ج 2 ، ص 53 ـ 54 ، ح 332 .3 . الموضوعات ، ج 1 ، ص 356 .4 . الخصائص الکبری ، ج 2 ، ص 137 .5 . جواهر المطالب ، ج 1 ، ص 110 .6 . الخصائص الکبری ، ج 2 ، ص 137 .________________________________________ 61 ________________________________________ابن ابی طالب ( علیه السلام ) ظاهر شد ، آن چیزی است که روایات آن به حدّ استفاضه ( 1 ) رسیده وعالمان تاریخ وسیره آن را روایت کرده ، وشاعران به سرودن شعر در باره آن پرداخته اند ، بازگشت خورشید برای علی ( علیه السلام ) ـ آن هم در دو نوبت ـ است : یکی در زمان رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ، ودیگری پس از وفات پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) .امّا داستان اوّلین بازگشت خورشید برای آن حضرت ، آنگونه که اسماء دختر عمیس واُمّ سلمه همسر پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) وجابر بن عبدالله انصاری وابوسعید خدری به همراه عدّه دیگری از صحابه روایت کرده اند چنین است :روزی رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در منزل خویش تشریف داشت و علی ( علیه السلام ) نیز در محضر وی بود ، جبرئیل ( علیه السلام ) نازل شده و به ابلاغ پیام الهی از طریق وحی پرداخت . در همان حال پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) پای امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) را تکیه گاه خویش ساخت وسر بر آن نهاد ، این وضعیّت تا غروب ادامه یافت ، به ناچار امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) نماز عصر را در همان حالت نشسته خوانده ورکوع وسجود را با اشاره بجای آورد ، وقتی وحی پایان یافت وپیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به حالت عادی برگشت رو به علی ( علیه السلام ) نموده فرمود : آیا نماز عصرت قضا شده است ؟ علی ( علیه السلام ) عرض کرد : ای رسول خدا ، به علّت وضعیّت خاصّ شما ـ که در حال دریافت وحی بودید ـ نتوانستم نمازم را ایستاده بخوانم .پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمود : دعا کن واز خدا بخواه خورشید را برایت برگرداند تا نمازت را ایستاده و در وقت مخصوصش بخوانی ، چون توــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . یعنی در حدّی است که می توان به آنها اعتماد کرد .________________________________________ 62 ________________________________________در حال فرمانبرداری از خدا وپیامبرش بوده ای خداوند دعایت را مستجاب خواهد کرد .امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) از خدا خواست تا خورشید را برای وی برگرداند ، خورشید برای علی ( علیه السلام ) برگردانده شد تا اینکه در موقعیّت وقت نماز عصر قرار گرفت ، علی ( علیه السلام ) نماز عصر را در وقت مخصوصش خواند ، آنگاه بار دیگر خورشید غروب کرد .اسماء می گوید : به خدا سوگند هنگام غروب خورشید از آن صدایی شبیه صدای کشیده شدن ارّه بر چوب شنیدم . ( 1 )آنگاه داستان ردّالشمس دوّم را نقل کرده است که آن را در جای خودش خواهیم آورد .علاّمه حلّی ( 2 ) ، فضل بن حسن طبرسی ( 3 ) و علی بن عیسی اربلی ( 4 ) نیز حدیث را از افراد فوق نقل کرده اند ، وعبارت آنها مانند عبارت شیخ مفید است .قطب راوندی حدیث را بدون سند از اسماء روایت کرده است ، در نقل وی اینگونه آمده است :با پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در جنگ خیبر ( 5 ) شرکت داشتم ، رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ارشاد ، ج 1 ، ص 346 ـ 347 .2 . کشف الیقین ، ص 132 ـ 133 .3 . اعلام الوری ، ج 1 ، ص 350 .4 . کشف الغمّه ، ج 1 ، ص 494 .5 . در عبارت چاپ شده کتاب ، به جای « خیبر » کلمه « حنین » آمده است ، وشکّی نیست که کلمه « حنین » تحریف شده « خیبر » می باشد ، زیرا در کتابت قدیم رسم الخطّ این دو کلمه خیلی بهم نزدیک بوده است . نکته ای که این سخن را تأیید می کند این است کهؤأ در ادامه این حدیث از قول اسماء نقل شده که این داستان در سرزمین صهباء پیش آمده است ، وهمانگونه که پیش از این گفتیم صهباء در مسیر مدینه به خیبر واقع شده است نه در مسیر مدینه به حنین . به همین جهت کلمه « حنین » را در این حدیث در این مورد ومورد بعدی به کلمه « خیبر » اصلاح نمودیم .________________________________________ 63 ________________________________________علی ( علیه السلام ) را دنبال کاری فرستاد ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نماز عصر را خواند در حالی که علی ( علیه السلام ) نماز عصر را نخوانده بود ، پس از بازگشت علی ( علیه السلام ) ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بر دامن علی ( علیه السلام ) گذاشت ، این وضع تا غروب خورشید ادامه یافت ، وقتی که حضرت سر از دامن علی ( علیه السلام ) برداشت ، علی ( علیه السلام ) گفت : من نماز عصر را نخوانده ام .رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اینگونه دعا کرد : خدایا ، علی به خاطر پیامبرت اینگونه خود را نگه داشته است ، خورشید را برای وی برگردان .اسماء می گوید : بار دیگر خورشید طلوع کرده وبالا آمد تا زمین ودیوارها را روشن ساخت ، علی ( علیه السلام ) برخاسته نماز عصر را خواند ، آنگاه بار دیگر خورشید غروب کرد .اسماء می گوید : این داستان در سرزمین صهباء در غزوه خیبر ( 1 ) اتّفاق افتاد ، علی ( علیه السلام ) ابتدا نمازش را با اشاره خوانده بود .همچنین پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به علی ( علیه السلام ) فرمود : بار دیگر نیز خورشید برای تو باز می گردد ، واین حجّتی است بر مخالفان تو .آنگاه دو بیت از شعرهای حسّان بن ثابت در باره این داستان را آورده که در جای خود خواهد آمد . ( 2 )او اصل داستان را در جای دیگر نیز روایت کرده ، و در آن آمدهــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . به پاورقی پیشین مراجعه شود .2 . قصص الأنبیاء ، ص 289 ؛ والخرائج والجرائح ، ج 2 ، ص 498 ـ 499 ، ح 13 .________________________________________ 64 ________________________________________است : اسماء می گوید : خورشید نیمی از مسجد را روشن ساخت . ( 1 )ابن حجر عسقلانی می نویسد : طحاوی ، طبرانی در المعجم الکبیر ، حاکم ، وبیهقی در دلائل حدیث را از اسماء روایت کرده اند ( 2 ) .مفسّر بزرگ شیعه شیخ ابوالفتوح رازی در تفسیر آیه 29 سوره مائده پس از روایت بازگشت خورشید برای حضرت یوشع ( علیه السلام ) وذکر مقدّمه ای در ارتباط با ردّالشمس برای امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) ـ که در بخش روایت های مرسل وسخن بزرگان پیرامون ردّالشمس خواهیم آورد ـ چنین نوشته است :امّا آنچه مشهور است در اخبار وطوایف روایت کرده اند آن است که دو بار آفتاب باز آمد برای او ؛ یکبار در حیات رسول ( علیه السلام ) ، ویکبار از پس وفات او .امّا در حیات او : امّ سلمه روایت کند واسماء بنت عمیس وجابر بن عبدالله انصاری وابوسعید خدری وابوذر الغفاری وعبدالله بن العبّاس وجماعتی بسیار از صحابه رسول ـ صلوات الله علیه ورضی عنهم ـ ، واحادیث ایشان متداخل است ، که یک روز رسول ( علیه السلام ) امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) را به مهمّی فرستاده بود ، او به آن مهمّ رفته بود ، رسول ( علیه السلام ) نمازِ دیگر ( 3 ) بکرد ، چون امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) باز آمد وبا رسول خدا ( علیه السلام ) می گفت آنچه در آن کار رفته بود فغشاه الوحی : وحی پیغمبر را فرود آمد ، رسول ( علیه السلام ) تکیه بر امیرالمؤمنین کرد وسر به زانوی او نهاد ، مدّتــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الخرائج والجرائح ، ج 1 ، ص 52 ـ 53 ، ح 81 .2 . فتح الباری ، ج 6 ، ص 155 .3 . نمازِ دیگر نمازِ پس از نمازِ اوّل است ، و در اینجا منظور نماز عصر است که پس از نماز ظهر خوانده می شود .________________________________________ 65 ________________________________________دراز شد وآفتاب نزدیک به غروب ، امیرالمؤمین ( علیه السلام ) نماز نشسته باِشارت بکرد وآفتاب فرو شد . چون رسول ( علیه السلام ) از غشیه وحی در آمد روی علی ( علیه السلام ) متغیّر دید ، گفت : یا علی ( علیه السلام ) ، چه رسید تو را ؟ گفت : خیر [ است ] یا رسول الله جز که نماز دیگر نکرده بودم ، وچون تو را وحی آمد وسر تو بر کنار من بود نخواستم که تو را بر زمین افکنم ، باِشارت نماز کردم ودلم خوش نیست .رسول ( علیه السلام ) گفت : دلتنگ مکن که من دعا کنم تا خدای تعالی آفتاب باز آرد وتو نماز به وقت به شرایط وارکان بگذاری .آنگه دست بر داشت و گفت : « خدایا تو دانی که علی در طاعت تو بود و در طاعت رسول تو ، اللهمّ ردّ علیه الشمس حتّی یصلّی » : بار خدایا آفتاب باز آر تا علی نماز به وقت خود بیارد » .راوی خبر گوید که : به آن خدایی که محمّد را به حقّ به خلقان فرستاد که ما آفتاب را دیدیم که باز آمد واو را آوازی بود چون آواز دهت دستره ( 1 ) که در چوب افتد ، وروشنایی آن دیدیم بر در ودیوار تافته تا امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) نماز بکرد . چون او سلام نماز داد آفتاب فرو افتاد نه چنانکه به عادت رفتی بل به یک ساعت فرو شد . ( 2 )آنگاه داستان ردّالشمس دوّم را نقل کرده که در جای خود خواهد آمد .بسیاری از روایت های اسماء را تقی الدین احمد بن علی مقریزی روایت کرده ، وعبارت وی همانند عبارت های گذشته است . ( 3 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . دستره : ارّه دستی ، ارّه کوچک .2 . روض الجنان ، تفسیر آیه 29 سوره مائده .3 . امتاع الاسماع ، ج 5 ، ص 27 ـ 29 .66 ________________________________________2 ـ ابوبکر بن ابی قحافهبر اساس روایتی که مرحوم شیخ صدوق نقل کرده است حضرت علی ( علیه السلام ) به حدیث ردّالشمس بر ابوبکر احتجاج کرده ، و او به صحّت آن اعتراف نموده است ( 1 ) ، متن روایت را در روایت های حضرت علی ( علیه السلام ) خواهیم آورد .3 ـ جابر بن عبدالله انصارینام وی در ردیف راویان حدیث ردّالشمس به چشم می خورد ، مرحوم شیخ مفید وی را از جمله کسانی می داند که حدیث را روایت کرده اند ( 2 ) ، متن حدیث وی ضمن احادیث اسماء بنت عمیس گذشت .همچنین علاّمه حلی در کشف الیقین ( 3 ) ، فضل بن حسن طبرسی در اعلام الوری ( 4 ) ، علی بن عیسی اربلی در کشف الغمّه ( 5 ) وشیخ ابوالفتوح رازی در تفسیر سوره مائده نام او را در زمره راویان حدیث آورده اند ( 6 ) .علاّمه حلّی در کتاب دیگر خویش چنین نگاشته است :بازگشت خورشید برای حضرت علی ( علیه السلام ) دو بار اتّفاق افتاده است : یکی در زمان رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ، و دوّمی پس از عصر پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) . امّا وقوع آن در عصر پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را جابر وابوسعید خدری چنین روایتــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الخصال ، ص 548 ـ 550 ، باب الأربعین وما فوقه ، ح 30 .2 . ارشاد ، ج 1 ، ص 345 ـ 346 .3 . کشف الیقین ، ص 132 ـ 133 .4 . اعلام الوری ، ج 1 ، ص 350 .5 . کشف الغمّه ، ج 1 ، ص 494 .6 . روض الجنان ، تفسیر آیه 29 سوره مائده .________________________________________ 67 ________________________________________کرده اند : روزی جبرئیل بر رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نازل شد ، حضرت که در حال دریافت وحی بود سر بر زانوی امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) گذاشت وتا غروب سرش را بلند ننمود ، علی ( علیه السلام ) نماز عصر را با اشاره خواند ، وقتی پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به حالت عادی بازگشت به علی ( علیه السلام ) فرمود : از خدا بخواه خورشید را برایت برگرداند . امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) نیز دعا کرد ، خورشید برای وی بازگشت واو نماز عصر را ایستاده بجای آورد .آنگاه حدیث ردّالشمس دوّم را به اختصار آورده است . ( 1 )4 ـ امام جعفر صادق ( علیه السلام )محدّث بزرگ شیعه ، محمّد بن یعقوب کلینی به سند خویش از محمّد بن بسّام روایت نموده که از امام صادق ( علیه السلام ) اینگونه شنیده است :عدّه ای می گویند علم نجوم صحیح تر ومعتبرتر از رؤیا ودیدن چیزی در خواب است ، این سخن در زمان های گذشته سخنی صحیح بوده ، ولی پس از وقوع ردّالشمس برای یوشع وامیرالمؤمنین ( علیه السلام ) دیگر صحیح نمی باشد ، پس از بازگشت خورشید برای این دو ، دانشمندان علم ستاره شناسی گمراه شدند ، برخی درست محاسبه می کنند ، و عدّه ای در محاسبات خود اشتباه می نمایند .این حدیث را مرحوم کلینی در کتاب تعبیر الرؤیا روایت کرده است ، این کتاب در اختیار سیّد بن طاووس بوده وحدیث را از آن نقل کرده است . ( 2 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . منهاج الکرامة ، ص 171 ـ 172 .2 . فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم ، ص 86 ـ 87 .________________________________________ 68 ________________________________________مرحوم شیخ حرّ عاملی نیز آن را از کتاب ابن طاووس نقل کرده است ( 1 ) .همچنین عبدالله بن جعفر حمیری به سند خویش از امام صادق ( علیه السلام ) چنین روایت کرده است :رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نماز عصر را اقامه نموده بود که علی ( علیه السلام ) آمد ، او نماز عصر را نخوانده بود ، در همین حال وحی بر رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نازل شد ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) که در حال دریافت وحی بود سر بر دامن علی ( علیه السلام ) گذاشت ، او وقتی سرش را بلند کرد که خورشید غروب کرده بود ، از علی ( علیه السلام ) پرسید : آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه ای رسول خدا .پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) چنین گفت : خدایا ، علی در راه فرمانبرداری از تو بوده ، خورشید را برای وی برگردان .خداوند نیز خورشید را برای علی ( علیه السلام ) برگرداند . ( 2 )5 ـ حسّان بن ثابت انصاریاو که از طایفه انصار بود وزبانی گویا داشت ، با زبان شعر از اسلام ومسلمانان دفاع می کرد ، هرگاه حادثه مهمّی روی می داد ، وی آن را در قالب شعر می ریخت و در حضور رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) برای مسلمانان می خواند ، از جمله اتّفاقاتی که با شعرهای زیبای حسّان به ثبت رسیده ، حادثه مهمّ ردّالشمس است ، مفسّر بزرگ شیعه مرحوم شیخ ابوالفتوح رازی در تفسیر آیه 29 سوره مائده پس از نقل داستانــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشیعة ، ج 11 ، ص 374 ، ح 15049 .2 . قرب الاسناد ، ص 175 ـ 176 ، ح 644 .________________________________________ 69 ________________________________________ردّالشمس چنین نوشته است :در این معنی شعرا در زمان رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) وپس از آن شعرها گفتند واین معنی را به نظم آوردند ، از جمله این شاعران حسّان بن ثابت بود ، جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده که رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به منا ایستاده بود با جماعت صحابه وعلی ( علیه السلام ) از پیش او ایستاده بود ، روی به قوم کرد وگفت : « معاشر الناس ، هذا علی بن أبی طالب سیّد العرب ، والوصیّ الأکبر ، والأملح الأزهر ، قاتل المارقین ، وهو منّی بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّه لانبیّ بعدی ، یحبّه اللهُ ورسولُه ویحبّ اللهَ ورسولَه ، لایقبل الله التوبة من تائب إلاّ بحبّه » . تا آنکه گفت : « یا حسّان ، برخیز و در این معنی چیزی بگو » .حسّان بر پای خاست وگفت :لا تقبل التوبة من تائب * * * إلاّ بحبّ ابن أبی طالبأخی رسول الله بل صهره * * * والصهر لا یعدل بالصاحبیا قوم مَن مثل علی وقد * * * رُدّت له الشمس من مغربرُدّت علیه الشمس من شرقها * * * حتّی کأنّ الشمس لم تغرب ( 1 )مردم برخاستند وجامه خود را درجامه علی ( علیه السلام ) می مالیدند .اشعار حسّان از طریق ابن عبّاس نیز نقل شده که در بخش حدیث ردّالشمس در ادبیّات اسلامی آن را خواهیم آورد .6 ـ امام حسین ( علیه السلام )چند تن از نویسندگان حدیث را از امام حسین ( علیه السلام ) روایت کرده اند ،ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ترجمه فارسی این شعرها در بخش « ردّالشمس در ادبیّات اسلامی » خواهد آمد .________________________________________ 70 ________________________________________اوّلین کسی که آن را از حضرت روایت نموده ابوبشر دولابی است ، او به سند خویش از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) نقل می کند که از پدرش امام حسین ( علیه السلام ) اینگونه شنیده است :سرِ رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در حالی که بر وی وحی نازل می شد در دامن علی ( علیه السلام ) بود ، پس از پایان وحی پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) رو به علی ( علیه السلام ) نموده فرمود : ای علی ، آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه . رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) چنین گفت : خدایا ، تو می دانی که علی در حال انجام فرمان تو وپیامبرت بود ، خورشید را برای وی برگردان .امام حسین ( علیه السلام ) می فرماید : خداوند خورشید را برای علی ( علیه السلام ) برگرداند واو نمازش را خواند ، آنگاه بار دیگر خورشید غروب کرد . ( 1 )محبّ الدین طبری ( 2 ) ، عصامی ( 3 ) وبرهان الدین ابراهیم بن حسن بن شهاب کردی ( 4 ) ـ سه تن از نویسندگان اهل سنّت ـ آن را از دولابی نقل کرده اند .دانشمند دیگری که حدیث را از امام حسین ( علیه السلام ) روایت کرده خطیب بغدادی است ، وی به سند خویش از فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) آن را روایت کرده است ، عبارت وی شبیه عبارت دولابی است . ( 5 )نویسنده دیگری که این حدیث را از امام حسین ( علیه السلام ) روایت کردهــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الذریّة الطاهرة ، ص 129 ، ح 156 .2 . الریاض النضره ، ج 2 ، ص 236 .3 . سمط النجوم العوالی ، ج 2 ، ص 236 .4 . نوال الطول والأمم لإیقاظ الهمم ، ص 63 .5 . تلخیص المتشابه فی الرسم ، ج 1 ، ص 225 ، شرح حال ابراهیم بن حیّان .________________________________________ 71 ________________________________________عمر بن محمّد بن خضر موصلی معروف به ملاّ است ، او حدیث را بدون سند نقل کرده است ، عبارت وی نیز شبیه عبارت دولابی است ، حدیث او را باعونی دمشقی نقل کرده است . ( 1 )محمّد بن حسن فتّال نیشابوری نیز نام حضرت امام حسین ( علیه السلام ) را در ردیف راویان حدیث آورده است ( 2 ) .7 ـ ابوذر غفاریشیخ ابوالفتوح رازی در تفسیرش نام وی را در شمار راویان حدیث ردّالشمس ذکر کرده است ( 3 ) ، روایت او را در بخش احادیث اسماء بنت عمیس آوردیم .8 ـ ابو رافعدانشمند برجسته وحافظ بزرگ ابن عقده کوفی به سند خویش از ابو رافع چنین روایت کرده است :هنگام نماز عصر پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بر زانوی علی ( علیه السلام ) نهاده و به خواب رفته بود ، علی ( علیه السلام ) نمازش را نخوانده بود ، از طرفی دوست نداشت رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را از خواب بیدار کند ، این وضع تا غروب خورشید ادامه داشت ، وقتی پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بیدار شد از علی ( علیه السلام ) پرسید : ای ابوالحسن ، آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه ای رسول خدا .پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دعا کرد ، خورشید برای علی ( علیه السلام ) بازگشت ، آنقدر بالاــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . جواهر المطالب ، ج 1 ، ص 109 ـ باب 20 .2 . روضة الواعظین ، ص 30 .3 . روض الجنان ، تفسیر سوره مائده .________________________________________ 72 ________________________________________آمد که وقت نماز عصر شد ، علی ( علیه السلام ) برخاسته نماز عصر را خواند ، با پایان یافتن نمازِ علی ( علیه السلام ) بار دیگر خورشید غروب کرد وستارگان آشکار شدند .این حدیث را ابن مغازلی به سند خویش از ابن عقده روایت کرده است . ( 1 )سیّد رضی الدین ابن طاووس ( 2 ) ویحیی بن حسن معروف به ابن بطریق ( 3 ) نیز آن را از ابن مغازلی نقل کرده اند .محمّد بن حسن فتّال نیشابوری نیز وی را در زمره راویان حدیث ردّالشمس شمرده است . ( 4 )9 ـ حضرت زینب ( علیها السلام )آنچه از آن حضرت به دست ما رسیده به صورت روایت نیست ، امّا جمله هایی از ایشان نقل شده که دلالت بر مسلّم بودن ردّالشمس نزد آن حضرت دارد ، مرحوم سیّد رضی الدین ابن طاووس ضمن بیان حوادث پس از شهادت حضرت سیّد الشهداء ( علیه السلام ) می نویسد :راوی می گوید : به خدا قسم فراموش نمی کنم زینب دختر علی ( علیه السلام ) را در حالی که برای حسین ( علیه السلام ) عزاداری می کرد وبا صدایی جانسوز وقلبی شکسته چنین می گفت : « وا محمّداه ، صلّی علیک ملیک السماء ، هذا حسین بالعراء ، مرمّلــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مناقب اهل بیت ، ص 168 ـ 169 ، ح 144 .2 . الطرائف ، ص 84 ، ح 118 .3 . العمدة ، ص 374 ـ 375 ، ح 737 .4 . روضة الواعظین ، ص 130 .________________________________________ 73 ________________________________________بالدماء . . . بأبی من جدّه رسول إله السماء ، بأبی من هو سِبط نبیّ الهُدی ، بأبی محمّد المصطفی ، بأبی علی المرتضی ، بأبی خدیجة الکبری ، بأبی فاطمة الزهراء سیّدة النساء ، بأبی من رُدّت علیه الشمس حتّی صلّی » . ( 1 )10 ـ ابو سعید خدریأبوالقاسم حسکانی حنفی به سند خویش از امام حسین ( علیه السلام ) روایت کرده که آن حضرت از ابوسعید خدری اینگونه شنیده است :یک روز هنگام غروب بر پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) وارد شدم در حالی که حضرت سر بر دامن علی ( علیه السلام ) نهاده وخوابیده بود ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بیدار شده به علی ( علیه السلام ) فرمود : آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه ای رسول خدا ، دوست نداشتم در این حالت کسالتی که شما داشتی سرتان را از روی پایم بلند کنم .پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمود : ای علی ، دعا کن تا خدا خورشید را برای تو برگرداند .علی ( علیه السلام ) به پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) عرض کرد : شما دعا کنید من آمین می گویم .پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دست به دعا برداشته چنین گفت : خدایا ، علی در حال فرمانبرداری از تو واز پیامبرت بوده ، خورشید را برای وی برگردان .ابوسعید می گوید : به خدا سوگند ، خورشید در حالی که از آن صدایی همچون صدای حرکت قرقره بر گوشم می رسید بالا آمد تا آنکهــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الملهوف ، ص 180 ـ 181 . در جمله پایانی اینگونه آمده است : « پدرم به فدای ( فرزندِ ) آن کسی که خورشید برای او بازگشت تا اینکه نمازش را خواند » .________________________________________ 74 ________________________________________کاملاً آشکار شده وسفید و درخشان دیده شد .این حدیث را ابن تیمیه ( 1 ) وابن کثیر ( 2 ) از کتاب تصحیح ردّالشمس نوشته حاکم حسکانی نقل کرده اند .دانشمندِ برجسته شیعه شیخ مفید نیز نام وی را در ردیف روایت کنندگان حدیث ردّالشمس آورده است . ( 3 )همچنین علاّمه حلّی در منهاج الکرامة حدیث را از ابو سعید وجابر روایت کرده ( 4 ) ، که عبارت وی را در حدیث جابر بن عبدالله انصاری آوردیم .وی در کتاب دیگرش نیز حدیث را از چند تن از صحابه روایت کرده که یکی از آنها ابو سعید خدری است . ( 5 )فضل بن حسن طبرسی ( 6 ) وعلی بن عیسی اربلی ( 7 ) نیز حدیث رااز چهار تن روایت نموده اند که یکی از آنها ابوسعید خدریاست .همچنین شیخ ابوالفتوح رازی نیز در تفسیرش نام وی را در شمار راویان حدیث ردّالشمس ذکر کرده است ( 8 ) ، روایت او را در احادیث اسماء بنت عمیس ذکر کردیم .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 191 ـ 192 .2 . البدایة والنهایة ، ج 6 ، ص 345 ـ 346 .3 . ارشاد ، ج 1 ، ص 345 ـ 346 .4 . منهاج الکرامة ، ص 171 ـ 172 .5 . کشف الیقین ، ص 132 ـ 133 ، ح 126 .6 . اعلام الوری ، ج 1 ، ص 350 .7 . کشف الغمّة ، ج 1 ، ص 494 .8 . روض الجنان ، تفسیر سوره مائده .75 ________________________________________11 ـ اُم سلمه همسر رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم )نام این بانوی فداکار وبا ایمان نیز در ردیف راویان حدیث ردّالشمس به چشم می خورد ، مرحوم شیخ مفید در فصل مستقلّی که پیرامون این حدیث سخن گفته از ام سلمه نام برده واو را از کسانی می داند که حدیث را روایت کرده اند ( 1 ) ، عبارت وی در حدیث اسماء بنت عمیس گذشت .همچنین علاّمه حلّی ( 2 ) ، فضل بن حسن طبرسی ( 3 ) ، علی بن عیسی اربلی ( 4 ) وشیخ ابوالفتوح رازی ( 5 ) حدیث را از تعدادی از صحابه روایت کرده اند که نام ام سلمه در میان آنها به چشم می خورد .محمّد بن حسن فتّال نیشابوری نیز نام ام سلمه را به عنوان راوی حدیث ردّالشمس ذِکر کرده است . ( 6 )12 ـ عبدالله بن عبّاساین صحابی دانشمند نیز حدیث را نقل کرده است ، حدیث وی را محمّد بن احمد بن علی معروف به ابن شاذان روایت کرده است ، وی به سند خویش از مجاهد ـ از یاران نزدیک ابن عبّاس ـ اینگونه روایت کرده است :ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ارشاد ، ج 1 ، ص 345 ـ 346 .2 . کشف الیقین ، ص 132 ـ 133 ، ح 126 .3 . اعلام الوری ، ج 1 ، ص 350 .4 . کشف الغمّة ، ج 1 ، ص 494 .5 . روض الجنان ، در تفسیر سوره مائده . روایت وی را در احادیث اسماء بنت عمیس آوردیم .6 . روضة الواعظین ، ص 130 .________________________________________ 76 ________________________________________از ابن عبّاس سؤال شد : نظرت در باره علی ( علیه السلام ) چیست ؟ وی چنین پاسخ داد :به خدا قسم یکی از ثقلین را یاد کردی ، وی در ادای شهادتین بر همه سبقت گرفت ، به دو قبله نماز خواند ، و در هر دو بیعت شرکت داشت ، دو سبط ـ امام حسن وامام حسین ( علیهما السلام ) ـ به وی داده شد ، و دو بار خورشید پس از غروب برای وی بازگشت . . . ( 1 )خطیب خوارزمی نیز حدیث را به سند خویش از ابن شاذان روایت کرده است . ( 2 )شیخ ابوالفتوح رازی نیز در تفسیرش نام وی را در شمار راویان حدیث ردّالشمس ذکر کرده است . ( 3 )13 ـ حضرت علی ( علیه السلام )دانشمند ومحدّث بزرگ شیعه محمّد بن یعقوب کلینی به سند خویش از عمّار بن موسی چنین روایت کرده است :به همراه امام صادق ( علیه السلام ) به مسجد فضیخ رفتیم ، حضرت فرمود : ای عمّار ، این فرو رفتگی در این زمین را می بینی ؟ گفتم : آری .فرمود : همسر جعفر ـ همان که بعدها همسر امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) شد ـ در این مکان نشسته بود ، دو فرزند وی از جعفر نیز در کنار وی بودند ، اسماء گریست ، آن دو گفتند : مادر ، چرا گریه می کنی ؟اسماء گفت : برای امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) گریه می کنم .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مئة منقبة ، ص 144 ، ح 75 .2 . المناقب ، ص 329 ـ 330 ، ح 349 ؛ مقتل الحسین ( علیه السلام ) ، ج 1 ، ص 47 ، فصل 4 .3 . روض الجنان ، تفسیر سوره مائده . روایت او را در احادیث اسماء بنت عمیس آوردیم .________________________________________ 77 ________________________________________آن دو گفتند : برای امیرالمؤمنین گریه می کنی ولی برای پدرمان گریه نمی کنی ؟ !اسماء گفت : آنگونه که می پندارید نیست ، به یاد داستانی افتادم که امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) در این مکان برایم تعریف کرد ، به یاد آن ماجرا که افتادم اشکم جاری شد .آن دو پرسیدند : چه داستانی ؟اسماء پاسخ داد : من به همراه امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) در این مسجد بودم ، حضرت فرمود : این فرو رفتگی در زمین را می بینی ؟گفتم : آری .فرمود : من ورسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در این مکان نشسته بودیم ، حضرت سرش را بر دامنم نهاده به استراحت پرداخت تا اینکه به خواب رفت ، وقت نماز عصر فرا رسید ، نتوانستم سر حضرت را از دامنِ خویش بلند کنم ؛ زیرا می ترسیدم سبب آزار حضرت گردد ، تا اینکه پس از پایان یافتن وقت نماز پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بیدار شد ، رو به علی ( علیه السلام ) نموده فرمود : ای علی ، نمازت را خوانده ای ؟ گفتم : نه ، فرمود : چرا ؟ گفتم : نخواستم شما را اذیت کنم .پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از جا برخاسته ورو به قبله نمود ، آنگاه هر دو دست را به دعا بلند نموده چنین گفت : خدایا ، خورشید را به جایگاه نماز عصر برگردان تا علی نمازش را بخواند .خورشید به قدری بالا آمد که وقت نماز عصر شد ، من نمازم را________________________________________ 78 ________________________________________خواندم ، آنگاه همچون ستاره ای پنهان شد . ( 1 )شیخ صدوق نیز همین حدیث را از عمّار بن موسی روایت کرده است ، عبارت وی همانند عبارت کلینی در کافی است ، او حدیث را در کتاب خویش قصص الانبیاء روایت کرده است ، این کتاب که اینک در دسترس نیست در دست علاّمه مجلسی بوده وحدیث را از آن نقل کرده است . ( 2 )ابوالقاسم حسکانی نیشابوری به سند خویش از جویریه فرزند مسهر اینگونه روایت کرده است :به اتّفاق حضرت علی ( علیه السلام ) خارج شدیم ، حضرت فرمود : ای جویریه ، رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بر دامن من نهاده و در حال دریافت وحی بود . . . آنگاه حدیث ردّالشمس را آورده است .این حدیث را ابن تیمیه ( 3 ) وابن کثیر ( 4 ) از کتاب حسکانی نقل کرده اند ، و ادامه حدیث را نیاورده اند ، ولی از حدیث های دیگر دنباله آن به خوبی فهمیده می شود .همچنین شاذان فضلی به سند خویش از امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) روایت کرده که وی از پدرش حضرت علی ( علیه السلام ) اینگونه شنیده است :در جنگ خیبر در خدمت رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بودم ، فردای جنگ وقت نمازِ عصر خدمت حضرت رسیدم در حالی که نماز عصر را نخوانده بودم ، حضرت سر بر دامنم گذاشته به خواب رفت وتا غروبــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . کافی ، ج 4 ، ص 561 ـ 562 ، کتاب الحجّ ، باب اتیان المشاهد وقبور الشهداء ، ح 7 .2 . بحار الأنوار ، ج 4 ، ص 183 ، ح 19 .3 . منهاج السنة ، ج 8 ، ص 193 ـ 194 .4 . البدایة والنهایة ، ج 6 ، ص 84 .________________________________________ 79 ________________________________________خورشید بیدار نشد . پس از بیدار شدن رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) گفتم : ای رسول خدا ، نماز عصر را نخوانده ام ؛ زیرا دوست نداشتم شما را از خواب بیدارکنم .حضرت دست به دعا برداشته چنین گفت : خدایا ، بنده تو جان خویش را در اختیار پیامبرت گذاشته ، روشنایی خورشید را برای او برگردان .ناگهان خورشید را با درخشش مخصوص عصرگاهیش مشاهده کردم ، از جا برخاسته وضو گرفتم ونماز عصر را خواندم ، پس از پایان یافتن نمازم بار دیگر خورشید غروب کرد .این حدیث را سیوطی ( 1 ) ، ابراهیم بن محمّد حسینی ( 2 ) ومتّقی هندی ( 3 ) از کتاب شاذان فضلی نقل کرده اند .بر اساس روایت های متعدّد ، حضرت علی ( علیه السلام ) در موقعیت های گوناگون حدیث ردّالشمس را بیان کرده است ، یکی از مواردی که حضرت آن را برای عدّه ای نقل کرده و به آن برای حقّانیت خویش استدلال نموده ، در جمع اعضای شورایی است که عمر برای تعیین حاکِم پس از خود تعیین کرده بود ، عمر بن خطّاب پس از مجروح شدن ، شش تن از صحابه را برای تعیین خلیفه پس از خود برگزید ، این شش تن به نام های علی ( علیه السلام ) ، سعد بن ابیوقّاص ، عبدالرحمان بن عوف ، طلحه بن عبیدالله ، زبیر بن عوام ، وعثمان بن عفّان مأموریّت داشتند ظرف مدّت سه روز از میان خویش یک تن را به عنوان خلیفهــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اللآلی المصنوعة ، ج 1 ، ص 340 ـ 341 .2 . البیان والتعریف ، ج 1 ، ص 144 ، ح 1383 .3 . کنز العمّال ، ج 12 ، ص 349 ، ح 35353 .________________________________________ 80 ________________________________________تعیین کنند ، هر گاه اکثریّت روی یک نفر توافق کردند باید همه با وی بیعت کنند ، واگر اکثریت حاصل نشد ونیمی با یک نفر ونیم دیگر با شخص دیگری موافق بودند ، آن نیمی که عبدالرحمان بن عوف در میان آنهاست انتخاب خواهد شد ! وهر کس به مخالفت برخیزد کشته خواهد شد !طی مدّتی که این گروه مشغول مذاکره بودند ، حضرت علی ( علیه السلام ) استدلال های فراوانی بر حقّانیت خویش نموده وخود را شایسته ترین فرد برای گزینه حکومت معرفی کرده است ، در برخی روایت ها آمده که حضرت به داستان ردّالشمس نیز استدلال نموده است ، و در همه آنها آمده که اعضای شورا به اتّفاق بر درستی سخنان حضرت گواهی دادند ، از این جهت می توان آن پنج تن را نیز از ناقلان حدیث به حساب آورد ، نمونه هایی از این روایت ها را ملاحظه خواهید فرمود :یکی از کسانی که داستان احتجاج حضرت علی ( علیه السلام ) در روز شورا را روایت نموده صحابی بزرگ رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ابوذر غفاری است ، حدیث او را دانشمند برجسته شیعه شیخ طوسی اینگونه نقل کرده است :حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) به آنها فرمود : آیا در میان شما جز من کسی وجود دارد که خورشید پس از غروب ـ یا در حال غروب ـ برای وی برگشته باشد تا اینکه نماز عصر را در وقت خودش بخواند ؟همه گفتند : نه . ( 1 )همچنین شاذان فضلی به سند خویش از ابوذر اینگونه روایتــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . امالی شیخ طوسی ، مجلس 20 ، ح 4 .________________________________________ 81 ________________________________________کرده است :علی ( علیه السلام ) روز شورا چنین فرمود : شما را به خدا قسم می دهم ، آیا در بین شما کسی وجود دارد که خورشید برای وی برگشته باشد ، آنگاه که پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بر زانوی من خوابیده بود وآفتاب غروب کرد ، حضرت بیدار شد وپرسید : ای علی ، آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ گفتم : نه . حضرت دست به دعا برداشته وچنین گفت : خدایا ، خورشید را برای وی برگردان ، زیرا علی ( علیه السلام ) در حال فرمانبرداری از تو و پیامبرت بوده است .این حدیث را سیوطی از کتاب شاذان فضلی نقل کرده است . ( 1 )یکی دیگر از کسانی که داستان احتجاج حضرت به حدیث ردّالشمس را نقل کرده صحابی رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ابوالطفیل عامر بن واثله است ، حاکم نیشابوری به سند خویش از ابان بن تغلب روایت نموده که وی از ابوالطفیل عامر بن واثله اینگونه شنیده است :روز شورا در کنار دَر ایستاده بودم وصدای علی ( علیه السلام ) را می شنیدم که چنین می فرمود :ابوبکر به عنوان خلیفه انتخاب شد در حالی که من خود را شایسته آن می دانستم ، ولی متابعت نمودم . پس از او عمر انتخاب شد در حالی که من نسبت به حکومت شایستگی بیشتری داشتم ، باز هم اطاعت نمودم ، اینک شما تصمیم دارید عثمان را تعیین کنید ، ولی من حاضر نیستم از این تصمیم پیروی کنم .عمر خلافت را میان پنج نفر قرار داده که من ششمین آنها هستم ،ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اللآلی المصنوعة ، ج 1 ، ص 341 .________________________________________ 82 ________________________________________من هیچ شایستگی برای حکومت در آنها نمی بینم ، به خدا قسم به ویژگی هایی استدلال واحتجاج خواهم کرد که هیچ عرب وعجمی ، وهیچ کافر هم پیمان وهیچ مشرکی نمی تواند آن را انکار نماید .آنگاه بسیاری از فضیلت ها وبرتری های خویش را بر می شمارد تا آنکه می فرماید :آیا جز من در میان شما کسی وجود دارد که خورشید پس از غروب برای او برگشته باشد تا اینکه نماز عصرش را خوانده باشد ؟همه پاسخ دادند : خیر .این حدیث را گنجی شافعی به سند خویش از حاکم نیشابوری نقل کرده است . ( 1 )همچنین ابوالقاسم طبرانی به سند خویش از ابوالطفیل عامر بن واثله حدیث را روایت کرده است ، در نقل وی چنین آمده است :روز شورا جلوی دَر ایستاده بودم ، سر وصدای آنها بلند شد ، در این میان صدای علی ( علیه السلام ) را شنیدم که چنین می فرمود :مردم با ابوبکر بیعت کردند در حالی که به خدا سوگند من نسبت به حکومت شایسته تر بودم وحکومت حقّ من بود ، به ناچار اطاعت کردم ؛ زیرا می ترسیدم مردم به کفر برگردند وبا شمشیر به جان هم بیفتند .ابوبکر برای حکومت پس از خویش برای عمر بیعت گرفت ، در حالی که به خدا سوگند من از او شایسته تر بودم وحکومت حقّ من بود ، باز هم پیروی کردم ؛ مبادا مردم به کفر برگردند .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . کفایة الطالب ، ص 386 ـ 387 .________________________________________ 83 ________________________________________واینک شما می خواهید برای عثمان بیعت بگیرید ، دیگر من حاضر به اطاعت وپیروی از او نیستم . عمر مرا با پنج تن همراه نمود که من ششمین آنها هستم ، به خدا سوگند او برای من برتری وشایستگی خاصی قرار نداد ، وبین من واینها هیچ فرقی قائل نشد ، در حالی که به خدا سوگند اگر بخواهم سخن بگویم هیچ عرب وعجمی ، وهیچ کافر هم پیمان ومشرکی نمی تواند آن را رد کند .آنگاه فرمود : شما را به خدا قسم می دهم ، آیا در میان شما جز من کسی وجود دارد که خورشید برای وی برگشته باشد تا اینکه نماز عصر را بخواند ؟همه گفتند : نه .این حدیث را خطیب خوارزمی به سند خویش از ابن مردویه ، و او از طبرانی روایت کرده است . ( 1 )همچنین جمال الدین یوسف بن حاتم شامی به سند خویش از ابان بن تغلب ، و او از عامر بن واثله ، حدیث را نقل کرده است ( 2 ) ، عبارت وی مانند عبارت حاکم نیشابوری است .عالم بزرگ احمد بن محمّد بن سعید کوفی معروف به ابن عقده به سند خویش از ابواسحاق سُبیعی و ابوالجارود روایت کرده که آن دو از عامر بن واثله شنیدند که می گفت :روز شورا من به همراه علی ( علیه السلام ) بودم ، صدای او را شنیدم که به اعضای شورا می فرمود : شما را به خدا قسم می دهم ، آیا جز من درــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المناقب ، ص 313 ـ 314 ، ح 314 .2 . الدرّ النظیم ، ص 329 ـ 331 ، فصل فی مناشداته .________________________________________ 84 ________________________________________میان شما کسی وجود دارد که خورشید برای وی بازگشته باشد تا نماز عصرش را در وقت خود بخواند ؟همه گفتند : نه .این حدیث را ابن مغازلی به سند خویش از ابن عقده روایت کرده است . ( 1 )شیخ صدوق به سند خویش از امام سجّاد علی بن حسین ( علیهما السلام ) اینگونه روایت کرده است :زمانی که داستان بیعت با ابوبکر وبرخوردهای آنچنانی با علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) پیش آمد ، ابوبکر با چهره ای گشاده با علی ( علیه السلام ) برخورد می کرد ، ولی در عوض وی با برخوردی سرد وچهره ای گرفته با ابوبکر روبرو می شد ، این وضعیت برای ابوبکر سنگین بود و دوست داشت در یک فرصت مناسب با علی ( علیه السلام ) به طور خصوصی ملاقات نموده ودل او را به دست آورد ، تا اینکه یک روز این فرصت برایش پیدا شد و به تنهایی ومخفیانه با علی ( علیه السلام ) دیدار کرد ، در این دیدار رو به علی ( علیه السلام ) نموده وگفت : ای ابوالحسن ، به خدا سوگند داستان به حکومت رسیدن من بدون آگاهی قبلی وبدون خواستِ قلبی من اتّفاق افتاده ، من شخصاً به این کار علاقه مند نبوده ام ، وکاری است که واقع شده ، چرا دائماً با چهره ای گرفته با من برخورد می کنی ؟ مثل اینکه به من بدبین هستی ؟ !حضرت علی ( علیه السلام ) فرمود : اگر به حکومت رغبت نداشتی ونسبت به آن حریص نبودی ، چه موجب شد آن را بپذیری ؟ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مناقب اهل بیت ، ص 182 ـ 191 ، ح 158 .________________________________________ 85 ________________________________________ابوبکر پاسخ داد : به سبب حدیثی از رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ، از آن حضرت شنیدم که می فرمود : « إنّ الله لایجمع اُمّتی علی الخطأ » خداوند امّت مرا بر گمراهی مجتمع ومتّحد نمی سازد ، وقتی دیدم همه مردم اتّفاق نظر دارند از حدیث پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) متابعت کردم ؛ زیرا می دانستم همه بر هدایت و درستی متّحد شده اند ، اگر می دانستم کسی مخالف است آن را نمی پذیرفتم .حضرت علی ( علیه السلام ) فرمود : امّا آنچه از حدیث پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نقل کردی که خداوند امّت مرا بر گمراهی جمع نمی کند ، آیا من جزء امّت هستم یا خیر ؟ابوبکر گفت : آری تو هم جزء امّت هستی .علی ( علیه السلام ) فرمود : آیا آن عدّه ای که از بیعت با تو خودداری کردند ، افرادی مانند سلمان ، عمّار ، ابوذر ، مقداد ، فرزند عباده ( 1 ) وگروهی از انصار که با وی همراه بودند ، از امّت نبودند ؟حضرت در ادامه سخنان خویش استدلال های فراوانی بر حقانیّت خویش نسبت به امر حکومت و روا نبودن آن برای دیگران نموده ، تا اینکه می فرماید :تو را به خدا سوگند می دهم ، آیا خورشید برای تو برگشت تا نماز در وقت مخصوصش خوانده شد وپس از نماز بار دیگر غروب کرد ، یا برای من این اتّفاق رخ داد ؟ابوبکر پاسخ داد : بلکه برای شما اتّفاق افتاد . ( 2 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . منظور سعد بن عباده بزرگ انصار است که از بیعت خودداری کرد و به سوی شام رفت ، ولی در مسیر راه کشته شد .2 . الخصال ، ص 548 ـ 550 ، باب الأربعین وما فوقه ، ح 30 .________________________________________ 86 ________________________________________مرحوم طبرسی نیز حدیث را به همین عبارت از امام صادق ( علیه السلام ) ، و او از پدرش امام باقر ( علیه السلام ) ، واو از پدرش امام زین العابدین ( علیه السلام ) روایت کرده است . ( 1 )14 ـ امام محمّد باقر ( علیه السلام )مفسرّ پر ارج شیعه محمّد بن عبّاس بن ماهیار معروف به ابن الجحّام به سند خویش از عبدالله بن حسن روایت نموده که وی از حضرت امام محمّد باقر ( علیه السلام ) اینگونه شنیده است :روزی رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بر دامن علی ( علیه السلام ) نهاده به خواب رفت ، در حالی که علی ( علیه السلام ) نماز عصر را نخوانده بود ، خورشید در حال غروب بود که پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بیدار شد ، علی ( علیه السلام ) به پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) عرض کرد که نماز عصر را نخوانده است . حضرت دعا کرد وخورشید به مقداری که وقت عصر فرا رسد بازگشت . آنگاه حدیث ردّالشمس را نقل کرده است .این حدیث را سیّد شرف الدین استرآبادی از کتاب تفسیر ابن الجحّام نقل کرده است ( 2 ) ، تلخیص حدیث نیز از خود وی می باشد .همچنین حسین بن حمدان خصیبی به سند خویش از ابوبصیر روایت کرده که حضرت امام محمّد باقر ( علیه السلام ) چنین فرمودند :روزی رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نماز عصر را در مدینه خوانده وسپس به صحرای وقع در غرب مدینه رفتند ، امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) که نماز عصر را نخوانده بود به دنبال حضرت از شهر خارج شده و به وی ملحقــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . احتجاج ، ج 1 ، ص 304 .2 . تأویل الآیات الظاهرة ، ج 2 ، ص 632 ـ 633 ، در تفسیرآیه 3 سوره حدید .________________________________________ 87 ________________________________________گردید ، وقتی به پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) رسید احساس کرد حضرت دوست دارد بخوابد ، رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بر دامن علی ( علیه السلام ) گذاشته به خواب رفت وتا غروب خورشید بیدار نشد ، وقتی بیدار شد علی ( علیه السلام ) رو به پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نموده عرض کرد : ای رسول خدا ، من نمازم را نخوانده ام ، و دوست هم نداشتم شما را بیدار نمایم .پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دست به دعا برداشته چنین گفت : خدایا ، تو می دانی که علی به خاطر پیامبرت و به احترام وی او را بیدار نکرده تا خورشید غروب نموده است ، او نماز عصرش را نخوانده ، خدایا پیامبرت ووصی او را اکرام نموده خورشید را برای علی برگردان تا نماز عصرش را بخواند .ناگهان خورشید شروع کرد از سمتِ مغرب بالا آمدن تا این که در موقعیّت عصر قرار گرفت ، علی ( علیه السلام ) نمازش را خواند در حالی که رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ومردم نظاره گر وی بودند ، با پایان یافتن نماز علی ( علیه السلام ) خورشید همچون برق جهنده یا مانند شهاب سنگ به سمت مغرب رفته وبار دیگر غروب کرد ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دستور داد در مکانی که علی ( علیه السلام ) نماز عصرش را خوانده بود مسجدی بسازند تا در آنجا نماز خوانده شود .حسین بن حمدان خصیبی پس از نقل حدیث چنین نوشته است :من این مسجد را در قسمت غربیِ مدینه دیده ام ، و در سال 273 به آنجا رفته وبا عدّه زیادی در آنجا نماز خواندیم ، این مسجد معروف به « مکان ردّالشمس برای امیر المؤمنین » است ،________________________________________ 88 ________________________________________و جایی معروف وشناخته شده است . ( 1 )در روایت دیگری از ابراهیم بن هاشم قمی آمده که امام جعفر صادق ( علیه السلام ) از پدر بزرگوارش امام محمّد باقر ( علیه السلام ) اینگونه روایت کرده است :رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نماز عصر را در « کراع الغمیم » ( 2 ) خواندند ، پس از سلامِ نماز وحی بر حضرت نازل شد وهم زمان با آن علی ( علیه السلام ) هم حضور یافت وسرِ پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را به سینه خویش گرفت ، این وضعیّت تا غروب خورشید ادامه یافت ، [ با پایان یافتن وحی ] رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از علی ( علیه السلام ) پرسید : آیا نمازت را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه . پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) پرسید : چه چیزی مانع از نماز خواندنت شده است ؟ علی ( علیه السلام ) عرض کرد : ای رسول خدا ، زمانی رسیدم که شما در حال مخصوص خود بودید ، شما را به سینه گرفتم ، از طرفی دوست نداشتم شما را رها کنم ، منتظر ماندم تا شما از دریافت وحی فراغت پیدا کنید .رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) رو به قبله نموده چنین گفت : خدایا ، علی در راه فرمانبرداری از تو وپیامبرت بوده ، خورشید را برای وی برگردان .خورشید درخشان وپاکیزه بازگشت ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به علی ( علیه السلام ) فرمود : برخیز . علی ( علیه السلام ) از جای خویش برخاسته ونمازش را خواند ، با پایان یافتن نمازِ علی ( علیه السلام ) خورشید پنهان شده وستارگان آشکار گشتند . ( 3 )عالم و مفسّر بزرگ شیعه محمّد بن مسعود عیّاشی به سند خویشــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الهدایة الکبری ، ص 120 ـ 121 .2 . کراع الغمیم : مکانی است بین مکّه ومدینه .3 . روضة الواعظین ، ص 129 ـ 130 .________________________________________ 89 ________________________________________از عبدالله بن سنان روایت کرده که امام صادق ( علیه السلام ) از پدرش امام محمّد باقر ( علیه السلام ) ، و او از پدرانش اینگونه روایت کرده است :حضرت علی ( علیه السلام ) وارد منزل رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) شد ، حضرت مریض بود وحالت بیهوشی به وی دست داده بود ، سر او بر دامن دِحیه کلبی قرار داشت ، با ورود علی ( علیه السلام ) دحیه به علی ( علیه السلام ) گفت : بیا وسر پسر عمویت را به دامن بگیر تو به این کار سزاوارتر از من هستی ؛ زیرا خداوند در کتابش می فرماید : ( وَاُولُوا الأَرحامِ بَعضُهُم أَولَی بِبَعض فی کِتابِ اللهِ ) ( 1 ) .علی ( علیه السلام ) بالای سر پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نشسته وسر وی را به دامن گرفت ، تا غروب سرِ پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بر دامنِ علی ( علیه السلام ) بود ، پس از غروب حال حضرت بهبود یافت ، سرش را بلند کرد و رو به علی ( علیه السلام ) نمود وفرمود : ای علی ، جبرئیل کجاست ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : ای رسول خدا ، من غیر از دحیه کلبی کسی را ندیدم ، او سرت را بر دامن گذاشت وگفت : علی ، سر پسر عمویت را تحویل بگیر ، تو به این کار سزاوارتر از من هستی ؛ زیرا خداوند در کتابش می فرماید : ( وَاُولُوا الأَرحامِ بَعضُهُم أَولَی بِبَعض فی کِتابِ اللهِ ) . من هم نشستم وسر شما را به دامن گرفتم .رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) پرسید : آیا نماز عصر را خوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : نه .پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) پرسید : چرا تا کنون نخوانده ای ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : شما در حال اغماء بودید وسرتان بر دامن من بود ، دوست نداشتم شما را به زحمت اندازم ، ونخواستم سرتان را بر زمین بگذارم واز جاــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره انفال ، آیه 75 ، سوره احزاب ، آیه 6 .________________________________________ 90 ________________________________________بلند شوم ونماز بخوانم .رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) با شنیدن سخنان علی ( علیه السلام ) دست به دعا برداشته چنین گفت : خدایا ، علی در حال فرمانبرداری از پیامبرت بوده که نمازش قضا شده است ، خدایا ، خورشید رابرای او برگردان تا نماز عصرش را در وقت خودش بخواند .ناگهان خورشید سفید و درخشان بالا آمد تا اینکه در موقعیّت نماز عصر رسید وتوقّف کرد ، مردم مدینه به خورشید نگاه می کردند ، علی ( علیه السلام ) از جا برخاسته نمازش را خواند ، با پایان یافتن نمازِ علی ( علیه السلام ) بار دیگر خورشید غروب کرد ومردم نماز مغرب را خواندند . ( 1 )15 ـ محمّد بن نعماناو یکی از یاران امام صادق ( علیه السلام ) است که در فنّ بحث وجدَل استاد بود ، وی عیار طلا را با دیدن می گفت ونیازی به عیار سنج نداشت ، از این جهت میان مردم معروف به شیطان طاق شده بود ، ولی در میان دوستان اهل بیت ( علیهم السلام ) به مؤمن طاق شهرت داشت ، حدیث زیر را که ابن عقده کوفی از وی روایت کرده دلالت بر شهرت حدیث ردّالشمس در آن عصر دارد ، وی به سند خویش از بشّار بن ذراع اینگونه روایت کرده است :روزی ابوحنیفه ، محمّد بن نعمان را ملاقات کرد ، از او پرسید : حدیث ردّالشمس را از چه کسی روایت کرده ای ؟ وی پاسخ داد : از غیر آن کسی که تو « یا ساریة الجبل » ( 2 ) را روایت کرده ای .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسیر عیّاشی ، ج 2 ، ص 70 ـ 71 ، تفسیر سوره انفال .2 . اشاره به داستانی است که برخی مورخان آن را به عنوان فضیلت برای عمربن خطابؤأ نقل کرده اند ، خلاصه آن چنین است : روزی عمر در شهر مدینه در حال خواندن خطبه های نماز جمعه بود ، ناگهان سه بار صدا زد : یا ساریة الجبل ، مسلمانان تعجّب کردند ، پس از نماز از وی پرسیدند این چه سخنی بود که بر زبانت جاری شد ، پاسخ داد : ساریة بن زنیم ـ از فرماندهان سپاه سعد بن ابی وقّاص که برای جنگ به ایران رفته بودند ـ را در محاصره دشمن دیدم ، به او گفتم به کوه پناه ببرد ! بعدها قاصدی از سوی آن فرمانده به مدینه آمد ، عمر از وضعیت آنها پرسید ، وی پاسخ داد : روزی در محاصره دشمن بودیم ونمی دانستیم چکار کنیم ، ناگهان صدای شما را شنیدیم که می گفتی : یا ساریة الجبل ! به کوه پناهنده شده واز شکست نجات پیدا کردیم . ( کنز العمّال ، ج 12 ، ص 571 ، ح35788 ) .________________________________________ 91 ________________________________________این حدیث را ابوالقاسم حسکانی نیشابوری به سندِ خویش از ابن عقده روایت کرده آنگاه می نویسد : همه این مطالب نشانه ثبوت حدیث ردّالشمس است .این حدیث را دو دانشمند بزرگ اهل سنّت ابن تیمیه ( 1 ) وابن کثیر ( 2 ) از کتاب حسکانی نقل کرده اند .ابن حجر عسقلانی نیز آن را به اختصار از محمّد بن نعمان روایت کرده است . ( 3 )16 ـ ابو هریرهابن جوصا به سند خویش از این صحابی رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اینگونه روایت کرده است :بر رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) وحی نازل می شد ، علی ( علیه السلام ) وی را به سینه خویش گرفت ، واین حالت تا غروب خورشید ادامه یافت ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) چنین گفت : خدایا ، خورشید را برای او برگردان . خورشید نیز بازگشت تا این که علی ( علیه السلام ) نمازش را خواند .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 197 .2 . البدایة والنهایة ، ج 6 ، ص 86 .3 . لسان المیزان ، ج 6 ، ص 379 ، شرح حال محمّد بن علی بن نعمان به شماره 7872 .________________________________________ 92 ________________________________________روایت او را ذهبی در شرح حال یزید بن عبدالملک آورده است . ( 1 )همچنین به گفته ابن تیمیه ( 2 ) وابن کثیر ( 3 ) ؛ حاکم حسکانی نیشابوری نیز در کتاب تصحیح ردّالشمس آن را از ابن جوصا نقل کرده است .عالِمِ دیگری که حدیث را از ابوهریره روایت کرده شاذان فضلی است ، در نقل وی چنین آمده است :رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نماز عصر را تمام کرده بود که حالت دریافت وحی به وی دست داد ، علی ( علیه السلام ) در نزدیکی ما بود ونماز عصر را نخوانده بود ، وقتی چنین دید خود را به پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) رسانده وی را به سینه خویش گرفت ، این وضعیت تا غروب خورشید ادامه یافت ، وقتی رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به حال عادی برگشت از علی ( علیه السلام ) پرسید : چه خبر ؟ علی ( علیه السلام ) پاسخ داد : یا رسول الله ، من نماز عصرم را نخوانده ام وآفتاب هم غروب کرده است .پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دست به دعا برداشته چنین گفت : خدایا ، خورشید را برای علی برگردان تا نمازش را بخواند .ابوهریره می گوید : خورشید به جایگاه اوّلش برگشت وعلی ( علیه السلام ) نماز عصرش را خواند .این حدیث را جلال الدین سیوطی از کتاب شاذان فضلی نقلکرده است . ( 4 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . میزان الاعتدال ، ج 7 ، ص 255 ، شماره 9734 .2 . منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 190 .3 . البدایة والنهایة ، ج 6 ، ص 83 ـ 84 .4 . اللآلی المصنوعة ، ج 1 ، ص 338 .________________________________________ 93 ________________________________________تقی الدین احمد بن علی مقریزی نیز این حدیث را از ابوهریره روایت کرده وعبارت او همانند عبارت شاذان فضلی است . ( 1 )دانشمندِ دیگری که این حدیث را نقل کرده ابن مردویه است ، وی به سند خویش از ابوهریره اینگونه روایت کرده است :رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بر دامن علی ( علیه السلام ) گذاشت وخوابید در حالی که علی ( علیه السلام ) نمازِ عصر را نخوانده بود ، این وضع تا غروب خورشید ادامه یافت ، وقتی پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بیدار شد دعا نمود وخورشید برای علی ( علیه السلام ) بازگشت تا اینکه وی نمازش را خواند ، آنگاه برای بار دوّم خورشید غروب کرد .این حدیث را ابن جوزی ( 2 ) وسیوطی ( 3 ) از کتاب ابن مردویه نقل کرده اند .17 ـ روایات مرسل وسخن برخی از بزرگان پیرامون ردّالشمسعدّه ای از نویسندگان حدیث ردّالشمس را بدون سند آورده وبرخی نیز اصل داستان را نقل کرده اند ولی هیچ گوینده خاصی برای آن مشخّص نکرده اند ، مواردی را که از یک راوی مشخّص روایت شده در ردیف روایت های گذشته ذکر کردیم ، و در اینجا به ذکر مواردی از دسته دوّم می پردازیم :مرحوم شیخ صدوق می نویسد : در روایات آمده است که خداوند تبارک وتعالی خورشید را برای یوشع بن نون وصی حضرت موسی ( علیه السلام ) برگرداند تا وی نمازش را که نتوانسته بود در وقت مخصوصش بخواند ،ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . امتاع الاسماع ، ج 5 ، ص 27 .2 . الموضوعات ، ج 1 ، ص 357 .3 . الخصائص الکبری ، ج 2 ، ص 137 .________________________________________ 94 ________________________________________بجا آورد ، رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) فرموده : « یکون فی هذه الاُمّة کلّ ما کان فی بنی إسرائیل حذو النعل بالنعل ، وحذو القذة بالقذة » ، هر چه در بنی اسرائیل اتّفاق افتاده در این امّت نیز بدون کم وزیاد اتّفاق خواهد افتاد . وخدای عزّ وجلّ فرموده : ( وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَحویلاً ) ( 1 ) .این سنّت الهی در میان این امّت در داستان بازگشت خورشید برای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) اتّفاق افتاد ، خداوند دو بار خورشید را برای علی ( علیه السلام ) برگرداند : یک بار در زمان رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ، وبار دیگر پس از وفات رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) .آنگاه هر دو حدیث را روایت کرده است ( 2 ) که یکی از آن دو را نقل کردیم ، و دوّمی را نیز در جای خودش خواهیم آورد .دانشمند بزرگ شیعه سیّد مرتضی ( رحمه الله ) به تفصیل به شرح قصیده مذهبه سیّد حمیری پرداخته ، و در شرح این بیت از قصیده :رُدّت علیه الشمس لمّا فاته * * * وقت الصلاة وقد دنت للمغربچنین نوشته است :این شعر از بازگشت خورشید برای حضرت علی ( علیه السلام ) در زمان رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) خبر می دهد ؛ زیرا روایت شده که پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بر دامن امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) نهاده به خواب رفته بود ، وقت نماز عصر بود وعلی ( علیه السلام ) دوست نداشت حضرت را جا بجا کند ؛ زیرا می ترسید او بیدار شود ، این وضع ادامه یافت تا اینکه وقت نماز گذشت ، وقتی پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بیدار شد از خدا خواست تا خورشید را برای علی ( علیه السلام )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره فاطر ، آیه 43 .2 . من لایحضره الفقیه ، ج 1 ، ص 203 ، ح 610 .________________________________________ 95 ________________________________________برگرداند ، خداوند نیز دعای او را به اجابت رساند . خورشید برگشت وعلی ( علیه السلام ) نمازش را در وقت مخصوصش خواند . ( 1 )فقیه بزرگ شیعه ، جانشین سیّد مرتضی ، ابوالصلاح حلبی ضمن شمارش معجزه های امامان معصوم ( علیهم السلام ) چنین آورده است :یکی از این معجزه ها بازگشت خورشید برای حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) در زمان حیات رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) می باشد ( 2 ) .علی بن حسین مسعودی می نویسد : روایت شده که بازگشت خورشید در زمان حیات رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله ) در مکّه ( 3 ) اتّفاق افتاده است ، پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) که کسالت داشت سر بر دامنِ علی ( علیه السلام ) خوابیده بود ، وقت نماز عصر رسید ، ولی این وضع ادامه یافت ، تا اینکه پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بیدار شده دست به دعا برداشت : خدایا ، علی در راه فرمانبرداری از تو بوده ، خورشید را برای وی برگردان .خداوند نیز خورشید را درخشان وسفید برگرداند تا اینکه علی ( علیه السلام ) نمازش را خواند ، آنگاه خورشید بار دیگر غروب کرد . ( 4 )حسین بن عبدالوهاب نیز در ابتدای کتاب خویش داستان ردّالشمس را به صورت بالا نقل کرده است . ( 5 )فقیه بزرگ شیعه محقّق حلّی ( رحمه الله ) می نویسد :ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . رسائل سیّد مرتضی ، ج 4 ، ص 69 .2 . تقریب المعارف ، ص 175 .3 . در متن کتاب چنین آمده است ، وظاهراً کلمه « مکّه » به اشتباه نوشته شده باشد ، وهمانگونه که در سایر روایت ها آمده مکان این حادثه عظیم اطراف مدینه بوده است .4 . اثبات الوصیّة ، ص 153 .5 . عیون المعجزات ، ص 3 .________________________________________ 96 ________________________________________یکی از معجزه هایی که دلالت بر اخلاص حضرت علی ( علیه السلام ) ، وممتاز بودن وی در تقرّب به خدا دارد ، وحکایت از راستی و درستی ادّعای او می نماید ؛ داستان بازگشت خورشید ـ آنهم در دو نوبت ـ برای وی می باشد : یکبار در زمان حیات رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در مدینه ، وبار دیگر پس از پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در سرزمین بابل . ( 1 )مفسّر بزرگ شیعه شیخ ابوالفتوح رازی در تفسیرش پس از روایت بازگشت خورشید برای حضرت یوشع ( علیه السلام ) چنین نوشته است :واتّفاق است که آفتاب برای کسی باز نیامد جز برای سلیمان وصیّ داوود ( علیهما السلام ) ، و برای یوشع وصیّ موسی ( علیهما السلام ) ، و برای امیرالمؤمنین وصیّ سیّدالمرسلین ( صلّی الله علیه وآله ) ، واهل اخبار واحادیث از همه طوایف بر این متّفقند ، و در اخبار ابوبکر [ ابن ] مردویه حافظ واخبار ابوالعبّاس ناطقی واخبار ابواسحاق ثعلبی صاحب التفسیر آمده است به اسانید درست از طرق مختلف ، واز عبدالله عبّاس ـ رحمة الله علیهما ـ به چند طریق آورده اند که : « لم تردّالشمس إلاّ لسلیمان وصیّ داوود ، ولیوشع وصی موسی ، ولعلیّ بن أبی طالب وصیّ رسول الله ( صلی الله علیه وآله وسلم ) » .وکتابی تألیف کرده است ابوالحسن محمّد بن احمد بن علی بن الحسن بن شاذان در این معنی ، نام آن کتاب بیان ردّالشمس علی أمیرالمؤمنین ( علیه السلام ) [ است ] ، در آنجا بیارد که اندر بارها آفتاب برای امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) باز آمد ، امّا آنچه مشهورــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المسلک ، ص 246 ، مقصد اوّل ، دلیل 5 .________________________________________ 97 ________________________________________است در اخبار وطوایف روایت کرده اند آن است که دو بار آفتاب باز آمد برای او ؛ یکبار در حیات رسول ( علیه السلام ) ، ویکبار از پس وفات او ( 1 ) .آنگاه به نقل هر دو داستان پرداخته که اوّلی را در روایات اسماء بنت عمیس نقل کردیم ، و دوّمی را نیز در ردّالشمس دوّم ملاحظه خواهید فرمود .محمّد بن حسن قمی ، از دانشمندان قرن هفتم هجری می نویسد :روایت شده خورشید در زمان حیات رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در مکّه برای علی ( علیه السلام ) بازگردانده شد ، در حالی که پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در حال دریافت وحی بود سر بر دامن علی ( علیه السلام ) گذاشت ، وقت نماز عصر رسید ورسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از جای برنخاست ، تا اینکه خورشید غروب کرد ، آنگاه پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بیدار شده وچنین دعا کرد :خدایا ، علی ( علیه السلام ) در حال فرمانبرداری از تو بوده ، خورشید را برای وی برگردان تا نماز عصرش را بخواند .خداوند خورشید را درخشان وپاکیزه برای وی برگرداند تا اینکه علی ( علیه السلام ) نمازش را خواند ، آنگاه بار دیگر خورشید غروب کرد .وی در ادامه چنین آورده است : این حدیث را به همین صورت محمّد بن ادریس شافعی در کتاب معروفش التبیان فی الإیمان آورده است . ( 2 )مفسّر بزرگ اهل سنّت فخر رازی در تفسیر سوره کوثر چنینــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روض الجنان ، تفسیر آیه 29 سوره مائده .2 . العقد النضید ، ص 19 ـ 20 ، ح 5 .________________________________________ 98 ________________________________________نوشته است :بازگشت خورشید یکبار برای حضرت سلیمان اتّفاق افتاده است . واین داستان برای رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نیز اتّفاق افتاده است ، آنگاه که حضرت سر بر دامن علی ( علیه السلام ) خوابیده بود ، وقتی بیدار شد آفتاب غروب کرده بود ، خورشید پس از غروب بازگشت تا اینکه نمازش را خواند .بار دیگر نیز بازگشت خورشید برای علی ( علیه السلام ) اتّفاق افتاده ، و او در وقت مخصوص عصر نماز خویش را خواند . ( 1 )ابو محمّد عبدالعزیز بن اخضر جنابذی از محمّد بن عمر بن یوسف ارموی چنین روایت کرده است :یک روز پس از ادای نماز عصر در مدرسه تاجیّه بغداد ، ابومنصور مظفّر بن ارشیر واعظ بر بالای منبر به سخنرانی پرداخت ، کلام وی به حدیث ردّالشمس رسید ، او شروع کرد به شرح این قصّه ، و به تفصیل وارد بیان مناقب وفضائل اهل بیت شد ، در همان زمان ابری سیاه وانبوه آسمان را پوشاند وجلوی تابش نور خورشید را گرفت . هوا به اندازه ای تاریک شد که مردم انگاشتند غروب شده است . ابومنصور واعظ از جای خویش برخاسته وهمانگونه که بالای منبر بود به خورشید اشاره نموه وچند بیت شعر به این مضمون سرود :ای خورشید ، غروب نکن تا مدیحه سرایی من برای اهل بیت پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) تمام شود . اگر می خواهی ثناخوان آنها باشم در جایت بمان . آیا فراموش کرده ای روزی را که برای او توقّف کردی ؟ اگر آنــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . التفسیر الکبیر ، ج 32 ، ص 126 .________________________________________ 99 ________________________________________روز برای مولا توقّف کردی ، امروز برای پیروان و دوستان مولا توقّف کن .ناگهان ابرها به کناری رفتند وخورشید بار دیگر آشکار شد ، مردمی که در مجلس حضور داشتند با دیدن این منظره به وجد آمده واموال زیادی را به سوی ابومنصور انداخته و به وی بخشیدند .این حدیث را ابن نجّار از جنابذی روایت کرده ( 1 ) ، وگنجی شافعی ( 2 ) ، سبط ابن جوزی ( 3 ) ، وذهبی در دو تا از کتاب هایش ( 4 ) از ابن نجّار نقل کرده اند .ابن عابدین ـ از نویسندگان اهل سنّت ـ می نویسد :این امر ثابت ومسلّم است ، واز راه صحیح به اثبات رسیده که خدای تعالی خورشید را پس از غروب برگرداند تا علی ( علیه السلام ) نماز عصر را خواند . ( 5 )به گفته ابن حجر مکّی ؛ ابو زرعه ـ از دانشمندان بزرگ اهل سنّت ـ نیز این حدیث را روایت کرده است . ( 6 )جلال الدین سیوطی پس از روایت برخی از احادیث ردّالشمس می نویسد :ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ذیل تاریخ بغداد ، ج 17 ، ص 154 ـ 155 ، شرح حال عبیدالله بن هبة الله قزوینی حنفی واعظ .2 . کفایة الطالب ، ص 387 ـ 388 ، باب 100 .3 . تذکرة الخواصّ ، ج 1 ، ص 341 ـ 343 .4 . تاریخ الاسلام ، ج 37 ، ص 290 ، شرح حال مظفر بن ارشیر ؛ وسیر أعلام النبلاء ، ج 2 ، ص 232 .5 . حاشیه ابن عابدین ، ج 1 ، ص 389 .6 . الصواعق المحرقة ، ج 2 ، ص 375 ـ 376 ، باب 9 از فصل 4 .________________________________________ 100 ________________________________________عدّه ای از بزرگان وحافظان تصریح کرده اند که حدیث صحیح است ، قاضی عیاض در کتاب شفا می نویسد : طحاوی در مشکل الحدیث آن را با دو سند از اسماء دختر عمیس اینگونه روایت کرده است : پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در حال دریافت وحی بود در حالی که سرش در دامن علی ( علیه السلام ) بود . آنگاه حدیث را نقل کرده تا اینکه چنین می نویسد :طحاوی می نویسد : احمد بن صالح مصری چنین می گفت : سزاوار نیست برای کسی که اهل دانش باشد از حدیث اسماء تخلّف ورزد وآن را نپذیرد ؛ زیرا این حدیث از نشانه های نبوّت است ( 1 ) .همچنین او در جای دیگر چنین نوشته است :یکی از اموری که بر درستی حدیث دلالت دارد ، کلام امام شافعی وغیر اوست که می گویند : هر معجزه ای که هر پیامبری داشته ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ما نیز مانند آن یا بهترش را داشته است ، بازگشت خورشید برای یوشع در شب هایی که با ستمکاران می جنگید امری صحیح وثابت شده است ، پس باید همین معجزه برای پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ما نیز اتّفاق افتاده باشد ، وآنچه برای حضرت نقل شده نظیر داستان یوشع بن نون است . ( 2 )علی بن محمّد کنانی نیز این سخن را از شافعی نقل کرده است . ( 3 )زینی دحلان شافعی حدیث را به روایت طحاوی آورده وپس از نقل کلام احمد بن صالح مصری می نویسد :ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اللآلی المصنوعة ، ج 1 ، ص 337 . کلام قاضی عیاض را از کتاب شفا در بخش روایت های ردّالشمس اوّل نقل کردیم .2 . اللآلی المصنوعة ، ج 1 ، ص 341 .3 . تنزیه الشریعة ، ج 1 ، ص 379 .________________________________________ 101 ________________________________________احمد بن صالح از پیشوایان بزرگ حدیث واز افراد مورد اعتماد است ، و در وثاقت او همین بس که بخاری در کتاب صحیحش از او روایت نقل کرده است . واینکه ابن جوزی این حدیث را در کتاب موضوعات نقل کرده اهمیّتی ندارد ؛ زیرا همه دانشمندان در این جهت اتّفاق نظر دارند که او در نوشتن این کتاب دقت کافی نکرده است ، حتّی بسیاری از حدیث های صحیح را در این کتاب نقل کرده است ، سیوطی در باره این کتاب اینگونه سروده است :ومن غریب ما تراه فاعلم * * * فیه حدیث من صحیح مسلماز جمله امور عجیب که در این کتاب مشاهده می کنی این است که حدیثی را که در صحیح مسلم آمده او در این کتاب آورده است . ( 1 )حاکم حسکانی نیشابوری از ابوعبدالله بصری ـ متکلّم معتزلی ـ اینگونه نقل کرده است :بازگشت خورشید برای علی ( علیه السلام ) پیش از آنکه فضیلتی برای علی ( علیه السلام ) باشد ، از نشانه های نبوّت است ، همانند بسیاری از فضایل دیگر که از نشانه های نبوّت است .این سخن را ابن کثیر ( 2 ) وابن تیمیه ( 3 ) از حسکانی نقل کرده اند .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . السیرة النبویّة : حاشیه السیرة الحلبیّة ، ج 3 ، ص 125 .2 . البدایة والنهایة ، ج 6 ، ص 85 .3 . منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 196 .103 ________________________________________بخش سوّمردّالشمس دوّم________________________________________ 105 ________________________________________ردّالشمس دوّمدوّمین حادثه عظیم ردّالشمس برای امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) پس از رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) و در زمانی اتّفاق افتاده که حضرت از جنگ با خوارج در سرزمین نهروان فراغت یافته و در مسیر بازگشت به کوفه بوده است ، داستان این واقعه عظیم را چند نفر که برخی از آنها در نهروان حضور داشته اند روایت کرده اند ، وما در اینجا به نقل روایت آنها به ترتیب حروف الفبا می پردازیم :1 ـ جاریة بن قدامهوی که از یاران امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) است و در نهروان حضور داشته ، خود شاهد حادثه عظیم ردّالشمس دوّم بوده است ، او با سرودن اشعار زیبایی به گزارش آن معجزه خدایی برای بنده صالح خدا حضرت علی ( علیه السلام ) پرداخته است ، متن عربی اشعار وی را در بخش ردّالشمس در ادبیّات اسلامی خواهیم آورد ، در اینجا به ترجمه آن شعرها بسنده می کنیم :خورشید که غروب کرده بود برای ما بازگردانده شد ، تا اینکه نماز عصر را در وقت خودش بجا آوردیم .او را فراموش نمی کنم آنگاه که خورشید را خواند و او هم با میل ورغبت متابعت کرده وبا عجله به دعوت وی پاسخ مثبت داد .________________________________________ 106 ________________________________________این نشان وآیتی از اوست که در میان ما وجود دارد ، و او حجّت است در میان ما ، آیا در همه مردم می توان مانندی برای او پیدا کرد ؟سوگند می خورم که به هیچ وجه بدل وجانشینی برای وی نخواهم یافت ، و آیا نور خدایی بدل و مانند دارد ؟ !برای من ، پدر حسن ( حضرت علی ( علیه السلام ) ) کفایت می کند ومن به او ایمان دارم . او کسی است که پیامبران الهی از همان ابتدا به او ایمان داشته اند . ( 1 )2 ـ جویریة بن مسهّرشیخ صدوق به سند خویش از جویریة بن مسهّر اینگونه روایت کرده است :پس از جنگ با خوارج وکشتن آنها به همراه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) در حال بازگشت بودیم ، هنگامی که وقت نماز عصر فرا رسیده بود به سرزمین بابِل رسیدیم ، حضرت پیاده شدند ، مردم نیز از اسب ها پایین آمدند ، امام رو به مردم کرده فرمودند : « ای مردم ، این سرزمین نفرین شده است ، سه بار در طول زمان بر آن عذاب نازل شده است . ـ و در روایت دیگر چنین آمده است : تا کنون دو بار در آن عذاب نازل شده است و انتظار سوّمین عذاب می رود ـ . این سرزمین یکی از مؤتفکات است ، اوّلین جایی است که در آن بتی را پرستیده اند ، جایز نیست پیامبر یا وصیّ او در آن نماز بخوانند ، هر کس می خواهد در اینجا نماز بخواند ، بخواند » .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 356 .________________________________________ 107 ________________________________________مردم با شنیدن این سخنان پراکنده شده و به نماز ایستادند ، ولی حضرت سوار بر استر پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) شده و به راه خویش ادامه داد .جویریه می گوید : پیش خودم گفتم : به خدا سوگند به دنبال وی رفته ونماز امروزم را بر عهده او می گذارم . با این تصمیم به دنبال حضرت راه افتادم ، به خدا سوگند از پل سوراء ردّ نشده بودیم که خورشید غروب کرد ، دچار تردید شدم ، ناگهان حضرت رو به من نموده فرمود : آیا دچار تردید شده ای ؟ عرض کردم : آری ای امیر مؤمنان .حضرت پیاده شد و وضو گرفت ، آنگاه از جا برخاسته وسخنانی که همانند زبان عِبری بود بر زبانش جاری شد ، ولی من از آن چیزی نفهمیدم . آنگاه صدا زد : « بیایید نماز بخوانیم » !جویریه می گوید : نگاه کردم ، به خدا قسم دیدم خورشید از میان دو کوه خارج شد در حالی که صدایی از آن شنیده می شد . حضرت نماز خواند ، من هم با وی نماز خواندم ، همین که نمازمان تمام شد بار دیگر شب شد ، همانگونه که اوّل بود .حضرت رو به من نموده فرمود : ای جویریه ، خدای عزّ وجلّ می فرماید : ( فَسَبِّح بِاسمِ رَبِّکَ العَظیم ) ( 1 ) ، ومن خدا را به اسم عظیمش خواندم ، او هم خورشید را برایم برگرداند .همچنین روایت شده که جویریه پس از دیدن این معجزه الهی چنین گفت : به خدا سوگند او وصیّ پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) است . ( 2 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره واقعه ، آیه 74 .2 . من لایحضره الفقیه ، ج 1 ، ص 130 ـ 131 ، ح 611 .________________________________________ 108 ________________________________________او این حدیث را در کتاب دیگرش علل الشرایع نیز آورده واضافه نموده است : « مجموع اخبار و روایاتی را که در این زمینه رسیده در کتاب المعرفة فی الفضائل آورده ام » . ( 1 )همچنین محمّد بن حسن صفّار نیز این حدیث را روایت کرده است ( 2 ) ، عبارت وی شبیه عبارت شیخ صدوق است .عالِم دیگری که این حدیث را از جویریه روایت کرده محمّد بن عبّاس بن ماهیار معروف به ابن جُحّام است ، عبارت او نیز همانند عبارت شیخ صدوق است .این مطلب را سیّد شرف الدین استرآبادی از کتاب ابن الجحّام نقل کرده است . ( 3 )سیّد رضی ـ پدید آورنده نهج البلاغه ـ نیز به سند خویش از جویریة بن مسهّر حدیث را روایت کرده است ، عبارت وی با عبارت شیخ صدوق تفاوت هایی دارد ، در نقل وی اینگونه آمده است :به همراه امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) هنگام عصر از پل « صراة » عبور کردیم ، حضرت فرمود : در این سرزمین عذاب نازل شده است ، برای پیامبر وجانشین وی سزاوار نیست در آن نماز بخوانند ، هر کس می خواهد نماز بخواند ، بخواند .جویریه می گوید : مردم به چپ و راست پراکنده شده ومشغول خواندن نماز گردیدند ، من پیش خودم گفتم : دینم را بر عهده این مرد می گذارم ، وتا او نماز نخوانده من هم نماز نمی خوانم .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . علل الشرائع ، ص 352 ـ 353 ، باب 61 ، ح 4 .2 . بصائر الدرجات ، ص 217 ، جزء 5 ، باب 2 ، ح 1 .3 . تأویل الآیات الظاهرة ، ج 2 ، ص 720 ـ 721 ، ح 17 .________________________________________ 109 ________________________________________به راه خود ادامه دادیم در حالی که خورشید به سمت مغرب نزدیک می شد ، به همین سبب دچار دلهره واضطراب بزرگی شده بودم ، تا اینکه خورشید به طور کامل غروب کرد وما از آن سرزمین گذر کردیم .جویریه می گوید : حضرت به من فرمود : ای جویریه ، اذان بگو .پیش خودم گفتم : او می گوید اذان بگو در حالی که خورشید غروب کرده است ! اذان را گفتم .فرمود : اقامه بگو . مشغول گفتن اقامه شدم ، همین که به جمله « قد قامت الصلاة » رسیدم دیدم لب های حضرت حرکت می کند وسخنی را بر زبان دارد که شبیه زبان عِبری بود .ناگهان خورشید بازگشت تا آنکه وقت نماز عصر فرا رسید ، حضرت نماز خواند ، پس از فراغت حضرت از نماز بار دیگر خورشید به جای اوّل بازگشته وستارگان پدیدار شدند .و در حدیث دیگری از جویریه چنین آمده است :پس از پایان یافتن نمازمان از خورشید که در حال پایین رفتن بود صدایی شنیدم که مانند صدای سنگ آسیاب در حال کوبیدن دانه بود ، تا اینکه غروب کرد وستارگان آشکار شدند .جویریه می گوید : گفتم : شهادت می دهم که تو وصی رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) هستی .حضرت فرمود : ای جویریه ، آیا سخن خدا را شنیده ای که________________________________________ 110 ________________________________________می فرماید : ( فَسَبِّح بِاسمِ رَبِّکَ العَظیم ) ( 1 ) ؟عرض کردم : آری شنیده ام .فرمود : من خدا را به اسم عظیمش خواندم ، و او خورشید را برایم برگرداند . ( 2 )فقیه بزرگ شیعه محمّد بن علی طوسی معروف به ابن حمزه از داوود بن کثیر رقّی روایت نموده که وی از جویریه فرزند مسهّر اینگونه نقل کرده است :از جنگ نهروان برمی گشتیم که به سرزمین بابِل رسیدیم ، امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) فرمود : « اینجا سرزمینی عذاب شده است ، تا کنون دو بار در آن عذاب نازل شده ویکصد هزار و دویست نفر در آن نابود شده اند ، هیچ پیامبر و وصی پیامبری در آن نماز نمی خواند ، هر کدام از شما بخواهد می تواند نماز عصرش را همینجا بخواند » .جویریه می گوید : پیش خودم گفتم : به خدا سوگند امروز دینم را بر عهده او می گذارم .به راه خویش ادامه دادیم تا اینکه خورشید غروب کرد وستارگان آشکار شدند و وقت نماز شامگاه رسید ، همین که از سرزمین بابِل عبور کردیم حضرت از استر خویش پیاده شد وخاک ها را از سُم آن پاک کرد ، به من هم فرمود : خاک را از سم مَرکَبت پاک کن . من هم اطاعت کردم ، آنگاه فرمود : « ای جویریه ، برای نماز عصر اذان بگو » .جویریه می گوید : پیش خود گفتم : ای جویریه ، مادرت به عزایتــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره واقعه ، آیه 74 .2 . خصائص الأئمّة ، ص 56 ـ 57 .________________________________________ 111 ________________________________________بنشیند ، روز پایان یافته وشب فرا رسیده است !اذان را برای نماز عصر گفتم ، خورشید بازگشت در حالی که صدایی همچون صدای حرکت قرقره به گوش می رسید ، بالا آمد تا اینکه سفید و درخشنده در موقعیّت نماز عصر قرار گرفت . حضرت نماز عصر را خواند ، آنگاه فرمود : « ای جویریه ، برای نماز مغرب اذان بگو » .من اذان گفتم ، دیدم خورشید همچون اسب تند رو پایین رفته وغروب کرد ، نماز مغرب را خواندیم ، آنگاه فرمود : « برای نماز عشاء اذان بگو » . اذان را گفتم ونماز عشاء را نیز خواندیم .پس از نماز گفتم : به خدای کعبه سوگند که او وصیّ محمّد است . ـ این جمله را سه بار تکرار کردم ـ هر کس با تو مخالفت کند گمراه شده و کفر ورزیده ، وهلاک گردیده است . ( 1 )مفسّر بزرگ شیعه شیخ ابوالفتوح رازی در تفسیرش پس از روایت بازگشت خورشید برای حضرت یوشع ( علیه السلام ) وذکر مقدّمه ای در ارتباط با ردّالشمس برای امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) ـ که در بخش روایت های مرسل وسخن بزرگان پیرامون ردّالشمس اوّل گذشت ـ و نقل داستان ردّالشمس اوّل ـ که در جای خودش ذِکر شد ـ چنین نوشته است :وامّا پس از وفات رسول خدا ( علیه السلام ) آنچه مشهور است از آن ، آن است که به بابِل آفتاب باز آمد برای او ، چنانچه ابوالمقدام روایت کرده از جویریه فرزند مسهّر که با امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) بودیم به زمین بابِل ، وقت نماز دیگر در آمد ، ما راگفت : شما نماز بکنیـ [ ـد ] که این زمینی است معذّب وخدای تعالی بر این قومی را عذاب کرده است ، وهیچــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الثاقب فی المناقب ، ص 253 ـ 254 ، ح 219 .________________________________________ 112 ________________________________________پیغمبری را و وصّی پیغمبر را نشاید اینجا نماز کند .جویریه گفت : من اندیشه کردم که این چه حدیث باشد ! وگفتم : من نماز خود در گردن او کنم ونماز نکنم الاّ آنکه او نماز کند . و می رفتیم تا آفتاب فرو شد ومن متعجّب ومتحیّر می رفتم تا او فرود آمد و وضوی نماز باز کرد ودست برداشت و دعا کرد . او دعا تمام ناکرده بود که آفتاب باز آمد بجای آنکه نماز دیگر بودی ، و او مرا گفت : بیا نماز کن . او نماز کرد ومن به او نماز کردم . چون از نماز فارغ شد آفتاب فرو شد ؛ آنگه روی با من کرد [ و ] گفت : جویریه ، لَعِبَ الشیطان بِکَ ؛ شیطان با تو بازی کرد . گفتم : آری یا امیرالمؤمنین .گفت : من خدای را به نام بزرگترین بخواندم تا آفتاب باز آورد ومن نماز به وقت بکردم .من گفتم : أشهد أنّک وصیّ محمّد حقّاً .آنگه مرا گفت : اینجا ناووسی ( 1 ) هست از نواویس . یعنی مروزنه گبرکان که سِرها از آن جماعتی به آنجا نقل کرده اند از زمین بَرَهوت ( 2 ) ، وآن ، آن جماعتند که خدای تعالی گفت : ( وَکانَ فِی المَدینَةِ تِسعَةُ رَهط یُفسِدُونَ فِی الأرضِ وَلا یُصلِحُونَ ) ( 3 ) ، و در پیش شما حفره ای از حفره های دوزخ هست که در آنجا جماعتی هستند از جمله ایشان پنج زن از زنان پیغمبران مقدّم : زن نوح و زن لوط و زنموسی بن عمران که بر وصی او یوشع بن نون خروج کرد و زن یونســــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ناووس : قبر ، گور ، دخمه .2 . برهوت : نام وادی ونام چاهی بسیار عمیق در حَضرَموت که می گویند ارواح خبیثه کفّار وگناهکاران در آنجا سکونت دارند .3 . سوره نمل ، آیه 48 .________________________________________ 113 ________________________________________که بر شمعون وصی عیسی خروج کرد و زن ایّوب که قوم ایّوب را حمل کرد بر زنی دیگر از آن تا رجم کردند او را به ناحقّ ـ فی حدیث طویل ـ . ( 1 )آنگاه در ادامه به نقل اشعار حسّان بن ثابت پرداخته که در جای خودش خواهد آمد .3 ـ امام حسین ( علیه السلام )محمّد بن یعقوب کلینی به سند خویش از فضیل بن یسار روایت کرده که امام محمّد باقر ( علیه السلام ) از پدرش امام سجّاد ( علیه السلام ) ، و او از پدرش امام حسین ( علیه السلام ) اینگونه روایت کرده است :پس از جنگ نهروان حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) از ناحیه نهروانات حرکت کرده ( به سمت کوفه به راه افتادند ) ، ـ در آن زمان شهر بغداد بنا نشده بود ـ تا اینکه به منطقه براثا رسیدند ، در آنجا نماز ظهر را بر پا داشتند ، پس از نماز به راه خود ادامه داده تا اینکه هنگام عصر به سرزمین بابِل رسیدند ، وقت نماز عصر فرا رسیده بود ، مسلمانان از هر طرف صدا زدند : ای امیرمؤمنان ، وقت نماز عصر شده است . حضرت فرمودند : « این سرزمین تا کنون سه بار دهان باز کرده ومردم را به کام خویش فرو برده است ، برای بار چهارم نیز چنین خواهد کرد ، برای وصی پیامبر نماز خواندن در چنین سرزمینی جایز نیست ، هر کدام از شما می خواهد می تواند نمازش را در همینجا بخواند » .منافقان گفتند : او نمازش را نمی خواند ونماز خوان ها را می کشد ! ـ منظور آنها از نماز خوان ها اهل نهروان بود ـ .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روض الجنان ، تفسیر آیه 29 از سوره مائده .________________________________________ 114 ________________________________________جویریه می گوید : من گفتم : تا حضرت نماز نخوانده من هم نمازم را نخواهم خواند ، امروز نمازم را بر عهده وی قرار می دهم .به همراه یکصد تن از سواره نظام به دنبال حضرت به راه خویش ادامه دادیم تا اینکه از سرزمین بابِل خارج شدیم در حالی که خورشید در حال غروب بود ، تا اینکه خورشید غروب کرد وافق لاله گون شد .جویریه می گوید : حضرت رو به من نموده فرمود : « جویریه ، آب بیاور » .من ظرف آب را برای وی بردم ، حضرت وضو ساخته آنگاه فرمود : « جویریه اذان بگو » .گفتم : هنوز وقت نماز شام نرسیده است .فرمود : برای نماز عصر اذان بگو .پیش خود گفتم : اذان نماز عصر را پس از غروب خورشید بگویم ؟ ! ولی جهت اطاعت از فرمان حضرت اذان گفتم .فرمود : « اقامه بگو » .مشغول گفتن اقامه شدم ، در همان حال دیدم لب های حضرت حرکت می کند وسخنی بر زبان دارد که شبیه صدای چلچله ها است ، چیزی از آن نفهمیدم ، ناگهان خورشید را که صدای شدیدی از آن شنیده می شد دیدم که ( از سمت مغرب ) بالا می آید ، تا اینکه به جایی رسید که وقت نماز عصر بود و در آن وضعیّت توقّف کرد . حضرت از جای خویش برخاست ، تکبیرة الاِحرام گفته مشغول خواندن نماز عصر شد ، ما نیز پشت سرش ایستاده وبا وی نماز خواندیم ، با پایان یافتن نماز ناگهان خورشید غروب کرد ، همچون چراغی که در طشت________________________________________ 115 ________________________________________آب بیفتد وخاموش شود ، با غروب خورشید ستارگان آشکار شدند . حضرت رو به من نموده فرمود : « ای کسی که یقینت ضعیف شده ، برای نماز شام اذان بگو » !این حدیث را حسین بن عبدالوهّاب به سند خویش از کلینی روایت کرده است . ( 1 )همچنین محمّد بن حسن قمی نیز حدیث را از فضیل بن یسار ، از امام محمّد باقر ( علیه السلام ) ، از پدرش امام زین العابدین ( علیه السلام ) ، واو از امام حسین ( علیه السلام ) روایت کرده ، وعبارت او همانند عبارت کلینی است . ( 2 )4 ـ عبد خیرنصر بن مزاحم منقری به سند خویش از عبد خیر هَمْدانی اینگونه روایت کرده است :به همراه حضرت علی ( علیه السلام ) در سرزمین بابِل حرکت می کردیم ، وقت نماز عصر رسید ، هر جا می رسیدیم سرسبزتر از جای قبل بود ( 3 ) ، تا اینکه به جایی رسیدیم که از همه جاهای قبلی زیباتر بود ، خورشید در حال غروب بود ، علی ( علیه السلام ) پیاده شد ، من هم به دنبال وی پیاده شدم ، حضرت دعا کرد ، وخورشید شروع کرد به بازگشتن ، تا اینکه به جایی رسید که وقت نماز عصر بود ، در آن موقعیّت توقّف کرد . نمازــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . عیون المعجزات ، ص 11 .2 . العقد النضید ، ص 18 ـ 19 ، ح 5 .3 . در متن نسخه عربی چنین آمده است : « لا نأتی مکاناً إلاّ رأیناه أفیح من الآخر » . افیح از ماده فیح به معنای سرسبزی وفراوانی نعمت است . ولی در حاشیه آن به نقل از برخی نسخه ها « أقبح » به جای « افیح » آمده است ، در این صورت معنی عبارت چنین است : به هر جا می رسیدیم قبیح تر وزشت تر از مکان قبلی بود !________________________________________ 116 ________________________________________عصر را خواندیم ، آن گاه بار دیگر خورشید غروب کرد . ( 1 )ابن ابی الحدید نیز حدیث را از کتاب نصر بن مزاحم نقل کرده است . ( 2 )5 ـ امام محمّد باقر ( علیه السلام )شیخ طوسی به سند خویش از حضرت امام محمّد باقر ( علیه السلام ) اینگونه روایت کرده است :زمانی که امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) به نهروان می رفت در مسیر راه به سرزمین بابِل رسید ، با اینکه وقت نماز عصر فرا رسیده بود توقّف ننموده و به راه خویش ادامه دادند . هنوز از آن سرزمین خارج نشده بودند که خورشید غروب کرد . مردم پیاده شدند وشروع کردند به نماز خواندن ، تنها مالک اشتر نمازش را نخواند وگفت : تا امیرالمؤمنین نمازش را نخوانَد من هم نمی خوانم .( پس از خارج شدن از سرزمین بابِل ) حضرت علی ( علیه السلام ) پیاده شده وخطاب به مالک فرمود : « ای مالک ، این سرزمین شوره زار است ونماز خواندن در آن جایز نیست ، هرکس نمازش را در آن خوانده اعاده کند » .امام باقر ( علیه السلام ) می فرماید : حضرت رو به قبله نموده سه جمله بر زبانشان جاری شد ، جمله هایی که نه عربی بود ونه فارسی ، با پایان یافتن آن جمله ها خورشید سفید و درخشان بازگشت . حضرت اقامه نماز فرمود ، با پایان یافتن نماز صدایی مانند صدای ( برش چوب بهــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وقعة صفّین ، ص 135 ـ 136 .2 . شرح نهج البلاغه ، ج 3 ، ص 168 ، شرح خطبه 46 .________________________________________ 117 ________________________________________وسیله ) ارّه به گوش می رسید . ( 1 )حسین بن حمدان خصیبی به سند خویش از امام محمّد باقر ( علیه السلام ) روایت کرده که امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) پس از نبرد نهروان وجنگ با خوارج در حال بازگشت به نزدیکی سرزمین بابِل رسید در حالی که خواندنِ نماز عصر واجِب شده بود ، مردم در همان حال حرکت رو به حضرت نموده گفتند : ای امیر مؤمنان ، شب شد ونماز نخوانده ایم .حضرت فرمود : اینجا سرزمینی است که خشم الهی موجب خسف ( 2 ) آن شده است ، در این سرزمین پیامبر و وصیّ او نماز نمی خوانند .مردم شروع کردند به نماز خواندن ، ولی حضرت نمازش را در آنجا نخواند ، جویریه هم می گفت : به خدا سوگند من نمازم را بر عهده امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) می گذارم ، او الگوی من است .امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) به جویریه فرمود : نمازت را نخوانده ای ؟ او پاسخ داد : نه نخوانده ام .حضرت فرمود : اذان واقامه را بگو تا نماز عصر را بخوانیم .حضرت در مکانی جدای از سپاه رفته نماز خواند ودعایی از انجیل خواند که هیچیک از افراد به جز جویریه کلمه ای از آن را نشنید ، تنها او بود که این دعا را به این صورت شنید : « اللهمّ إنّی أسألک باسمک الأعظم » وبا کلمه هایی از انجیل دعا کرد ، با دعای حضرت خورشید که غروب کرده بود در حالی که ضجّه وناله اش به تسبیح وتقدیس الهیــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . امالی شیخ طوسی ، مجلس 36 ، ح 22 .2 . خسف : فرو بردن ، ناپدید کردن ، به زمین فرو بردن .________________________________________ 118 ________________________________________بلند بود شروع کرد به برگشتن تا اینکه در درجه وموقعیّت وقت عصر قرار گرفت ، امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) وجویریه نماز عصر را خواندند ، سایر لشکریان از اینکه خودشان به صورت فرادی نماز خوانده بودند پشیمان شدند .وی در ادامه به نقل سخنانی که بین حضرت علی ( علیه السلام ) وجویریه وسپاهیان ردّ وبدل شده می پردازد ، تا اینکه می نویسد :پس از نماز ، خورشید مانند برقی جهنده یا شهابی که به سرعت پرتاب شود ناپدید شد . . . . ( 1 )6 ـ پیرمردی از بنی تمیممحمّد بن اِدریس شافعی ـ فقیه معروف ورهبر یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنّت ـ به سند خویش از حِرمازی نقل کرده که او از پیرمردی از بنی تمیم اینگونه شنیده است :هنگامی که امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) از جنگ با اهل نهروان باز می گشت . . .به گفته محمّد بن حسن قمی این حدیث را شافعی در کتاب التبیان فی الإیمان روایت کرده است ( 2 ) ، او متن حدیث را تا همینجا که نقل کردیم آورده ، ولی آن را پس از حدیثی که از امام حسین ( علیه السلام ) روایت کرده آورده است ، و به نظر می رسد متن این حدیث نیز شبیهحدیث امام حسین ( علیه السلام ) باشد ، وما آن روایت را در جای خویش آورده ایم .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الهدایة الکبری ، ص 122 ـ 123 .2 . العقد النضید ، ص 20 .________________________________________ 119 ________________________________________7 ـ روایات مرسلاین حدیث در بسیاری از منابع به صورت مرسَل و بدون سند نقل شده است که به نقل برخی از آنها اکتفا می کنیم :دانشمند بزرگ شیعه شیخ مفید در کتاب ارزشمند ارشاد ، فصل مستقلّی را به حدیث ردّالشمس اختصاص داده ، وفشرده روایات را پس از ذِکر مقدّمه ای ضمن دو حدیث آورده است ، پس از روایت ردّالشمس اوّل که در جای خود نقل کردیم ، می نویسد : داستان بازگشت دوّم خورشید برای حضرت که پس از پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اتّفاق افتاده است چنین است :زمانی که حضرت خواست در سر زمین بابِل از فرات عبور نماید ، بسیاری از یاران سرگرم عبور دادن چهارپایان و بار و بنه خویش بودند ، حضرت با گروهی که اطراف وی بودند نماز عصر را خواندند ، هنوز به طور کامل از فرات عبور نکرده بودند که خورشید غروب کرد در حالی که عدّه زیادی از آنها نماز نخوانده بودند ونتوانسته بودند با حضرت نماز بخوانند ، آنها خدمت حضرت رسیده وزبان به شکایت گشودند ، علی ( علیه السلام ) پس از شنیدن سخن آنان از خدا خواست تا خورشید را برای آنها برگرداند تا نماز خویش را در وقت مخصوصش بخوانند ، خداوند نیز دعایش را مستجاب کرد ، خورشید ( بازگشت و ) در وضعیّت نماز عصر قرار گرفت ، نماز عصر خوانده شد ، با پایان یافتن نماز ، بار دیگر خورشید غروب کرد در حالی که از آن صدایی شبیه صدای افتادن چیزی به گوش رسید به طوری که مردم وحشت کردند________________________________________ 120 ________________________________________و مشغول تسبیح وتهلیل واستغفار وحمد وسپاس خدا شدند .این خبر در آفاق منتشر شد و به گوش مردم رسید . ( 1 )آنگاه اشعار سیّد حمیری را آورده که در بخش ردّالشمس در ادبیّات اسلامی ملاحظه خواهید فرمود .علاّمه حلیّ ( 2 ) ، علی بن عیسی اربلی ( 3 ) وفضل بن حسن طبرسی ( 4 ) نیز حدیث را به صورت فوق روایت کرده اند ، وظاهراً هر سه از ارشاد گرفته باشند .همچنین دانشمند شهید شیعه ، محمّد بن حسن بن علی فتّال فارسی نیسابوری ، حدیث را به همین صورت نقل کرده است ، لیکن شعر سیّد حمیری را نیاورده است . ( 5 )عالم بزرگ وتاریخ نگار ارزشمند ، علی بن حسین مسعودی ، ضمن شمارش معجزه های حضرت علی ( علیه السلام ) می نویسد :روایت شده که امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) از سرزمین بابِل عبور کرد در حالی که خورشید غروب کرده وستارگان آشکار شده بود . آن حضرت پیاده شده بر روی دو زانو نشست وشروع کرد به دعا کردن ، خورشید سفید و درخشان از مغرب آشکار شد تا اینکه حضرت نماز عصرش را خواند ، آنگاه بار دیگر همچون شهابی پنهان شد وتاریکی به صورت اوّل برگشت . ( 6 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ارشاد ، ج 1 ، ص 346 ـ 347 .2 . کشف الیقین ، ص 134 ـ 135 .3 . کشف الغمّه ، ج 1 ، ص 495 .4 . اِعلام الوری ، ج 1 ، ص 351 .5 . روضة الواعظین ، ص 129 .6 . اثبات الوصیّة ، ص 153 .________________________________________ 121 ________________________________________سیّد مرتضی در شرح بیت زیر ، از قصیده بائیه سیّد حمیری :وعلیه قد حبست ببابِل مرّة * * * اُخری وما حبست لخلق معرباینگونه می نویسد :این بیت از شعر در باره ردّالشمس در سرزمین بابِل برای حضرت علی ( علیه السلام ) می باشد . این داستان معروف وشناخته شده است واینکه پس از فوتِ نمازِ عصر ، برای آن حضرت خورشید بازگردانده شد تا اینکه وی نمازش را در وقت مخصوص خود خواند . ( 1 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . رسائل المرتضی ، ج 4 ، ص 81 .123 ________________________________________بخش چهارمردّالشمس در زیارتنامه ها________________________________________ 125 ________________________________________ردّالشمس در زیارتنامه هایکی از اموری که دلالت بر ثبوت ردّالشمس برای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) دارد ، عبارت های وارد شده در برخی زیارت ها است که در آنها به بازگشت خورشید برای آن حضرت تصریح شده است ، و به واقع هر کدام از این زیارتنامه ها روایتی از حدیث ردّالشمس است ، به برخی از این گونه زیارت ها اشاره کوتاهی خواهیم داشت :مرحوم سیّدبن طاووس در بخش زیارت های حضرت علی ( علیه السلام ) ، در زیارت مخصوص هفدهم ربیع الأوّل چنین آورده است :محمّد بن مسلم از امام صادق ( علیه السلام ) روایت کرده است که وقتی به مزار امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) رسیدی غسل زیارت نموده و پاکیزه ترین لباس هایت را بپوش وقدری بوی خوش استعمال کن ، آنگاه با آرامش ووقار به سمت قبر حضرت حرکت کن ، وقتی به باب السلام رسیدی رو به قبله بایست وپس از گفتن سی بار الله اکبر چنین بخوان : « السلام علی رسول الله ، السلام علی خیرة الله . . . » ، سپس به قبر حضرت نزدیک شده وچنین بگو : « السلام علیک یا وصیّ الأوصیاء ، السلام علیک یا عماد الأتقیاء . . . السلام علیک یا من ردّت له الشمس فسامی شمعون الصفا » . ( 1 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اقبال الأعمال ، ج 2 ، ص 130 ـ 131 . ترجمه جمله آخر چنین است : « سلام بر تو ای کسی که خورشید برای تو بازگردانده شد وتو بر شمعون صفا برتری یافتی » .________________________________________ 126 ________________________________________همین زیارت را مرحوم شهید اوّل ( قدس سره ) ـ با تفاوت هایی در برخی جمله ها ـ روایت کرده که جمله فوق در آن وجود دارد . ( 1 )مرحوم علاّمه مجلسی نیز این زیارتنامه را از شیخ مفید و ابن طاووس وشهید اوّل نقل کرده است . ( 2 )مرحوم محمّد بن مشهدی این زیارت را به عنوان زیارت مخصوص ماه رجب ذکر کرده است . ( 3 )همچنین وی در زیارت دهم مخصوص ماه رجب که با این جمله شروع می شود : « سلام الله وسلام ملائکته المقرّبین وأنبیائه المرسلین وعباده الصالحین » چنین آورده است :« السلام علی من ردّت له الشمس حتّی تواری بالحجاب » .و در ادامه پس از جمله هایی در بخش پایانی چنین آمده است : « السلام عَلی من ردّت له الشمس فقضی ما فاته من الصلاة » . ( 4 )ظاهراً جمله اوّل اشاره به ردّالشمس اوّل در عصر رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دارد ، وجمله بعدی اشاره به ردّالشمس دوّم می باشد .مرحوم علاّمه مجلسی نیز این زیارتنامه را از مزار محمّد بن مشهدی نقل کرده است . ( 5 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المزار ، ص 89 ـ 98 .2 . بحار الأنوار ، ج 97 ، ص 374 .3 . المزار ، ص 205 ـ 207 ، زیارت سوّم از زیارت های مخصوص هفدهم ماه ربیع الأوّل .4 . کتاب مزار ، ص 257 ـ 258 . ترجمه دو جمله پایانی چنین است : « سلام بر کسی که خورشید برای او بازگردانده شد تا اینکه در پرده شب پنهان شد . سلام بر کسی که خورشید برای او بازگردانده شد تا اینکه نمازش را که فوت شده بود قضا کرد » .5 . بحار الأنوار ، ج 97 ، ص 302 ـ 303 .________________________________________ 127 ________________________________________بخش پنجمردّالشمس در کتاب های فقهی________________________________________ 129 ________________________________________استدلال به حدیث ردّالشمس در کتاب های فقهیحدیث ردّالشمس علاوه بر جنبه اعجاز آن و دلالتش بر عظمت مقام امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) ، از جنبه فقهی نیز مورد توجّه وعنایت فقیهان واقع شده ، واز زمان های گذشته جمعی از این دانشمندان باریک اندیش وتیز بین به آن استناد جسته اند ، حتّی محدّثانی که احادیث را بر اساس موضوعات فقهی تنظیم کرده اند ، این حدیث را در جای مناسب خویش آورده اند .محدّث بزرگ شیعه محمّد بن یعقوب کلینی در باب اتیان المشاهد وقبور الشهداء از کتاب الحجّ حدیث اسماء بنت عمیس پیرامون ردّالشمس را آورده است . ( 1 )همچنین محدّث و فقیه بزرگ شیعه شیخ صدوق در کتاب گرانسنگ من لایحضره الفقیه که به عنوان یک کتاب فقهی نگاشته است ، هنگام بحث از اعداد وفرائض نماز و وقت آن ، به حدیث ردّالشمس استناد جسته است . ( 2 )همچنین مرحوم شیخ حرّ عامِلی حدیث ردّالشمس را در کتاب وسائل الشیعه که بر اساس ابواب فقهی تنظیم شده ومورد استفادهــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . کافی ، ج 4 ، ص 561 ـ 562 ، کتاب الحجّ ، باب اتیان المشاهد وقبور الشهداء ، ح 7 .2 . من لایحضره الفقیه ، ج 1 ، ص 203 ، ح 608 ـ 611 .________________________________________ 130 ________________________________________واستناد فقیهان می باشد ، آورده است ، از جمله در ابواب مکان نمازگزار عنوان باب سی وهشتم را « باب حکم الصلاة فی أرض بابل . . . » انتخاب کرده وبخشی از احادیث ردّالشمس را در آن آورده است . ( 1 )همچنین در کتاب الحجّ باب چهاردهم از ابواب آداب سفر به سوی حجّ وغیر حجّ حدیثی از کتاب فرج المهموم نقل کرده که در آن از ردّالشمس سخن به میان آمده است . ( 2 )سیّد مرتضی نیز در پاسخ سؤالی که پیرامون وقت نماز ظهر وعصر از وی شده ، به حدیث ردّالشمس استناد جسته است ، متن سؤال چنین است :آیا جایز است نمازهای ظهر وعصر را در وقت زوال خورشید بدون فاصله سجده وهشت رکعت نماز نافله خواند ؟ ویا اینکه جایز نیست وحتماً باید این دو نماز را با دو اذان و دو اقامه خواند ؟ اگر وقت هر دو یکی است ومشترک می باشد ، پس به چه علّتی نماز عصر مولا امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) فوت شد تا اینکه خورشید برای وی برگردانده شد ؟ !در پاسخ این سؤال اینگونه مرقوم داشته است :ابتدای زوال خورشید ـ یعنی مایل شدن خورشید از وسط آسمان به سوی مغرب ـ وقت مخصوص نماز ظهر است ، وهنگامی که به اندازه خواندن چهار رکعت از اوّل وقت بگذرد وقت مشترک بین دو نماز ظهر وعصر است تا وقتی که به اندازه خواندن یک نماز چهار رکعتی به غروب باقی مانده باشد که درــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشیعة ، ج 5 ، ص 180 ، باب 38 .2 . همان ، ج 11 ، ص 374 ، ح 15049 .________________________________________ 131 ________________________________________این صورت وقت ظهر پایان یافته ووقت مخصوص نماز عصر فرا رسیده است ، پس کسی که نماز ظهر را در اوّل وقت بخواند ، وپس از آن بدون فاصله نماز عصر را بخواند ، هر دو نماز را در وقت خودش خوانده است . واگر کسی بخواهد نماز را در وقت فضیلت خویش بخواند و به ثواب بیشتری برسد ، بین نماز ظهر وعصر نمازهای نافله را نیز بخواند .امّا اذان واقامه ، بنا بر آنچه ثابت شده ومذهب حقّ است واجب نمی باشند ، بلکه آن دو مستحب هستند ، وگر چه بر گفتن اقامه تأکید بیشتری شده واستحباب بیشتری دارد ، پس اگر کسی خواستار درک فضیلت است اذان واقامه را برای هر نماز به طور جداگانه بگوید ، وجایز است به یک اذان واقامه برای هر دو نماز اکتفا نماید ، همانگونه که جایز است هر دو نماز را بدون اذان واقامه بجا آورد .امّا امیرالمؤمنین ـ که درود وسلام خدا بر او باد ـ پس جایز نیست که نماز عصر وی به طور کلّی به سبب خروج وقت قضا شده باشد ، زیرا وی فردی است که به کمال رسیده است و جایز نیست چنین اتّفاقی برای وی بیفتد ، بلی فضیلت نماز اوّل وقت از حضرت فوت شده بود که خورشید برای وی برگردانده شد تا درک نماز اوّل وقت بنماید ، غیر از آنچه گفته شد برای آن حضرت جایز نیست . ( 1 )فقیه بزرگ شیعه قاضی ابن برّاج نیز در همین موضوع سخنانی دارد که مانند کلام سیّد مرتضی است ، به همین جهت از آوردن آنــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . جوابات المسائل المیافارقیّات ( رسائل المرتضی ، ج 1 ، ص 273 ـ 274 ) .________________________________________ 132 ________________________________________خودداری می کنیم . ( 1 )ابن ادریس حلّی در بحث مکان نماز گزار ضمن شمارش مکان هایی که نماز خواندن در آنها کراهت دارد ، چنین نوشته است :همچنین نماز خواندن در هر زمینی که خَسف شده است مکروه است ، و به همین جهت امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) در سرزمین بابِل نماز نخواندند واز آن کراهت داشتند ، زمانی که از فرات عبور کرده و به سمت غربِ آن رفتند نماز اوّل وقت از حضرت فوت شد ، خورشید به مکان اوّل خویش بازگشت وآن حضرت با یاران خویش نماز عصر را خواندند . وجایز نیست این اعتقاد پیدا شود که خورشید به طور کامل غروب کرده وشب داخل شده و وقت نماز عصر به طور کامل تمام شده بود وحضرت نیز نماز عصر را نخوانده بود و به صورت کامل قضا شده بود ، این سخنِ جاهلان به عصمت امام ( علیه السلام ) است ، زیرا نتیجه این سخن اخلال به واجبی است که وقت آن تنگ شده بود ، وکسی که اعتقاد به امامت آن حضرت داشته باشد و او را امام معصوم بداند این سخن را نمی گوید . ( 2 )علاّمه حلّی نیز در بحث مکان هایی که نماز خواندن مکروه است چنین فرموده است :شانزدهم : زمین خسف شده مانند بیداء وذات الصلاصل وضجنان وغیر اینها از مکان هایی است که خداوند بر آنهاــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . جواهر الفقه ، ص 254 .2 . السرائر ، ج 1 ، ص 265 .________________________________________ 133 ________________________________________غضب کرده است ؛ زیرا پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در روزی که با یارانش بر سرزمین حِجر گذر کرد فرمود : بر این گروه عذاب شده وارد نشوید مگر اینکه در حال گریستن باشید ؛ مبادا بر شما نیز همان رود که بر این گروه رفته است . همچنین علی ( علیه السلام ) از سرزمین بابِل عبور کرده به جایی رسید که خورشید برای وی بازگردانده شد ونماز را در آنجا خواند . ( 1 )مانند همین سخن را ـ با اندکی تفاوت ـ در کتاب دیگرش فرموده است . ( 2 )همچنین وی در یکی دیگر از کتاب هایش چنین نوشته است :خواندن نماز در زمین خسف شده مکروه است ، زیرا آن سرزمین غضب شده است ، بنا بر این آنجا مکان اجابت دعا وعبادت نمی باشد ، روایت شده که امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) از نماز خواندن در سرزمین بابِل کراهت داشت ، و به همین جهت وقتی از فرات عبور کرده به سمت غرب آن رفت و به سبب آن نماز اوّل وقت از آن حضرت فوت شد ، خورشید برای وی به جایگاه اوّلش برگردانده شد ونماز عصر را با یارانش اقامه فرمود . واعتقاد ما این است که خورشید به صورت کامل غروب نکرده بود ؛ زیرا ترک نماز به سبب مکروه بودن مکان آن حرام است . ( 3 )فقیه بزرگوار شهید اوّل در مبحث مکان نمازگزار می نویسد :ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نهایة الأحکام ، ج 1 ، ص 347 .2 . تذکرة الفقهاء ، ج 2 ، ص 409 ـ 410 .3 . منتهی المطلب ، ج 4 ، ص 349 ـ 350 .________________________________________ 134 ________________________________________نماز خواندن در شوره زار و گل و آب و برف و سرزمین خسف و عذاب ، مانند سرزمین قوم حِجر مکروه است ، و به همین سبب علی ( علیه السلام ) نماز را در سمتِ غربیِ بابِل پس از بازگشت خورشید برای وی به مقداری که وقت فضیلت نماز باشد ، اقامه فرمود . ( 1 )و در جای دیگر در بیان مکان هایی که نماز خواندن در آنها مکروه است ، می فرماید :پانزدهم : زمینی که اهالی آنها عذاب شده اند ؛ زیرا زمانی که رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله ) بر سرزمین حِجر گذر کردند به یاران فرمودند : بر این قوم که عذاب شده اند وارد نشوید مگر اینکه گریان باشید ؛ مبادا همان بلایی که بر آنها رفته بر شما نیز نازل شود .آنگاه می نویسد :این مطلب دلالت بر کراهت خواندن نماز در چنین مکانی ندارد ، آری ، روایت شده که علی ( علیه السلام ) نماز را در سرزمین بابِل ترک کردند تا اینکه از آن گذشتند ، آنگاه نماز را در مکانی دیگر پس از آنکه خورشید برای وی به مکانی که وقت فضیلت نماز بود برگردانده شد ، خواندند . ( 2 )شهید ثانی می نویسد : « خواندنِ نماز در هر مکانی که زمین خسف شده مکروه است » .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . البیان ، ص 65 .2 . الذکری ، ج 3 ، ص 92 .________________________________________ 135 ________________________________________آنگاه حدیث گذشته که از پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) روایت شده را آورده و بر دلالت آن بر کراهت نماز در چنین مکانی اشکال نموده ، وسپس به نماز نخواندنِ حضرت علی ( علیه السلام ) در سرزمین بابِل وتأخیر انداختن آن وخواندن آن در جای دیگر پس از بازگشت خورشید استدلال نموده است ، عبارت وی همانند عبارت شهید اوّل در کتابِ ذکری است ، و در ادامه چنین آورده است : « خورشید از وقت فضیلت نماز رد شده بود ولی غروب نکرده بود » . ( 1 )مرحوم محقّق بحرانی در جاهای متعدّدی از کتاب خویش به حدیث ردّالشمس استناد نموده است ، از جمله در باب فضیلت مساجد ونماز خواندن در آنها ، وقتی در باره مسجد شریف کوفه سخن می گوید پس از آوردن روایاتی که دلالت بر فضیلت این مسجد دارد چنین می فرماید :امّا آنچه در روایت حذّاء آمده : « وهی صرة بابِل » ، اشاره به این نکته دارد که کوفه جزئی از سرزمین بابِل است ؛ زیرا صرّة کنایه از شیء عزیز وگرانبها است ، زیرا در اصل صرّة به معنای کیسه سکه نقره است ، واین سکّه ها از گرانبهاترین وارزشمندترین مال ها به حساب می آیند . و آنچه از حدیث پیرامون بازگشت خورشید برای امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) فهمیده می شود ، مربوط به زمانی است که حضرت از جنگ با خوارج باز می گشت در سرزمین بابِل نماز نخواندند تا اینکه پس از عبور از فرات در سمت دیگر آن نماز خواندند .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روض الجنان ، ص 228 .________________________________________ 136 ________________________________________و شاید نسبت دادن بابِل به کوفه امری مجازی باشد ، زیرا به بابِل نزدیک است ، وکراهت خواندنِ نماز در بابِل نیز مخصوص همان مکانی باشد که حضرت از آن عبور فرمودند نه همه آن سرزمین . ( 1 )همچنین این فقیه بزرگوار در مبحث استحباب نماز خواندن در مسجدهای اطراف شهر مدینه به حدیث اسماء دختر عمیس که در کتاب شریف کافی آمده است استدلال کرده است . ( 2 )مرحوم سیّد محمّد جواد عاملی نیز هنگام بحث از مکان هایی که نماز خواندن در آنها مکروه است ، سخنان فقهاء و از جمله سخنان شهید اوّل وشهید ثانی واستدلال آن دو بزرگوار به حدیث ردّالشمس را نقل کرده است . ( 3 )مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء در مبحث فضیلت مساجد ، اینگونه مرقوم داشته است :ظاهراً مدینه ومساجد آن دارای فضیلت مخصوصی هستند ونماز خواندن در آنها از ثوابی برخوردار است که دیگر شهرها دارای این فضیلت نیستند .پس از ذکر مطالبی در این زمینه می نویسد :از جمله این مساجد سایر مسجدهای مدینه هستند ، ومهم ترین آنها مسجد قبا می باشد ، همان مسجدی که از ابتدا بر اساســــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الحدائق الناضرة ، ج 7 ، ص 323 .2 . همان ، ج 17 ، ص 420 .3 . مفتاح الکرامة ، ج 6 ، ص 199 ـ 200 .________________________________________ 137 ________________________________________تقوا بنا شده است ، هرکس دو رکعت نماز در آن بخواند ثواب بجا آوردن عمره را برده است . و پس از آن ، مسجد احزاب است که همان مسجد فتح است ، و پس از آن ، مسجد فضیخ است که ظاهراً همان مسجد ردّالشمس برای حضرت علی ( علیه السلام ) باشد . ( 1 )مرحوم میرزای قمی هنگام بحث از مکان هایی که نماز خواندن در آنها مکروه است پس از نقل سخنی از علاّمه حلّی در کتاب تذکرة الفقهاء : « وکذا کلّ موضع خسف به » ، اینگونه می نویسد :مؤیّد این مطلب این است که حضرت علی ( علیه السلام ) به همین جهت در سرزمین بابِل نماز نخواندند تا اینکه از آن سرزمین گذشتند ونماز را در مکانی دیگر که مشخّص است خواندند ، آنهم پس از آنکه خورشید برای حضرت بازگردانده شد تا اینکه در وقت فضیلت نماز قرار گرفت . ( 2 )مرحوم حاج آقا رضا همدانی هنگام بحث از مکروه بودن سجده بر زمین شوره زار می نویسد :به طور کلّی نماز خواندن در زمین شوره زار مکروه است ، ولی اگر زمین هموار باشد به صورتی که بشود پیشانی را به آسانی روی آن قرار داد کراهت کمتری دارد نه اینکه به طور کلّی کراهت نداشته باشد ، و به همین سبب ـ آنگونه که در برخی خبرها آمده است ـ هیچ پیامبر یا وصیّ پیامبری در چنینــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . کشف الغطاء ، ج 1 ، ص 211 .2 . غنائم الأیّام ، ج 2 ، ص 229 .________________________________________ 138 ________________________________________سرزمینی نماز نخوانده است ، مانند خبری که در کتاب علل الشرایع با سند از امّ مقدام ثقفیّه نقل شده که از جویریه فرزند مسهر روایت نموده است .آنگاه حدیث ردّالشمس را آورده است ، همچنین اشاره به نقل حدیث در کتاب بصائر الدرجات نموده ، و در ادامه حدیث را از کتاب من لایحضره الفقیه نقل کرده است ( 1 ) ، و ما همه این روایت ها را در جای خودش ذکر کرده ایم .شهاب الدین احمد بن ادریس قرافی ـ از فقهای اهل سنّت ـ می نویسد :برخی خوابیدن پس از نماز عصر را مکروه دانسته و به این حدیث استدلال می کنند : « من نام بعد العصر فاختلس عقله فلایلومنّ إلاّ نفسه » : هر کس پس از نماز عصر بخوابد و در عقلش اختلال به وجود آید تنها خودش را سرزنش نماید .این سخن معارض است به اینکه پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) پس از خواندن نماز ظهر در صهبا علی ( علیه السلام ) را برای انجام کاری فرستاد ، علی ( علیه السلام ) پس از انجام مأموریت زمانی خدمت پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) رسید که حضرت نماز عصر را خوانده بود ، او سر بر دامن علی ( علیه السلام ) نهاده خوابید ، علی ( علیه السلام ) نیز او را حرکت نداد تا اینکه خورشید غروب کرد ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ( پس از بیدار شدن ) چنین گفت : خدایا ، بنده ات علی خودش را به خاطر پیامبرت اینگونه نگه داشته است ، خدایا روشنی خورشید را برای اوــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مصباح الفقیه ، ج 2 ، ص 187 .________________________________________ 139 ________________________________________برگردان .اسماء می گوید : خورشید بار دیگر طلوع کرد تا اینکه نور آن بر کوه ها وزمین تابید ، علی ( علیه السلام ) برخاسته وضو گرفت ونماز عصر را خواند ، آنگاه بار دیگر خورشید غروب کرد . ( 1 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الذخیرة ، ج 13 ، ص 351 .141 ________________________________________بخش ششمردّالشمس در ادبیّات اسلامی________________________________________ 143 ________________________________________ردّالشمس در ادبیّات اسلامیدر ادبیّات اسلامی به ویژه در بخش عربی آن توجّه زیادی به حدیث ردّالشمس شده است ، بزرگانِ شعر وادب هنگام بیان مناقب حضرت علی ( علیه السلام ) به این منقبت بزرگ نیز توجّه نموده وآن را در اشعار خویش منعکس ساخته اند ، بسیاری از این اشعار که از همان قرن اوّل آغاز می شود خود روایتی است مستقلّ از حدیث ردّالشمس که بر اعتبار آن افزوده است ، زیرا زبان شعر زبانی است گویا و مورد توجّه توده ها . به همین سبب نقش بزرگی در ماندگاری این واقعه داشته است ، در این بخش ابتدا نمونه هایی از انعکاس حدیث ردّالشمس در شعر فارسی را خواهیم آورد ، و در ادامه قسمت هایی از آنچه به زبان عربی سروده شده اکتفا نموده وخوانندگان محترمی را که به زبان عربی آشنایی دارند به نگارش دیگری از کتاب که به زبان عربی است ارجاع می دهیم .لازم به یادآوری است که همه این شعرها بخشی از یک مثنوی ، قصیده یا غزل است که در مدح پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ، امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) یا اهل بیت ( علیهم السلام ) سروده شده است ، وما تنها به همان بخش که مربوط به داستان ردّالشمس است اکتفا می کنیم .________________________________________ 144 ________________________________________ادبیات فارسیناصر خسرو قبادیانی :خورشید به فرمان تو برگشت زمغرب * * * آمد به زمین زهره از این چرخ مقوّسسنایی غزنوی :قوّت حسرتش ز فوت نماز * * * داشته چرخ را ز گشتن بازتا دگر باره بر نشاند بزین * * * خسرو چرخ را تهمتن دین ( 1 )اهلی شیرازی :مهر فرو برده بود سر به سجود غروب * * * بهر نماز علی آمد وباز ایستاد ( 2 )کاتبی ترشیزی :بر آفتاب در آن عصر حکم فرمودی * * * مدینه را زتو این هم ولایتی دگر استنظیری نیشابوری :چگونه نور کسی را به گِل توان اندود * * * که آفتابِ فرو رفته را بر آورده ( 3 )بابا فغانی شیرازی :امام اوست که قرص خور از اشارت او * * * به جای فرض پسین بازگشت از ره شام ( 4 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حدیقة الحقیقة ، ص 251 .2 . کلّیات اشعار مولانا اهلی شیرازی ، ص 452 .3 . دیوان نظیری ، ص 243 .4 . دیوان بابا فغانی ، ص 45 .________________________________________ 145 ________________________________________ملاّ حسن کاشی :تا نگردد فوت از آن ماه معانی یک نماز * * * باختر را مطلع خورشید خاور کرده اند ( 1 )محتشم کاشانی :چون به امرت برنگردد مهر از مغرب که هست * * * گردش گردون برایت یا امیرالمؤمنین ( 2 )علاّمه محمّد اقبال لاهوری :هر که در آفاق گردد بو تراب * * * باز گرداند زمغرب آفتاب ( 3 )صفای اصفهانی :آورد زیر بند سلیمانی * * * آوازه ولاش شیاطین راگر دست مرتضی ندهد کِدَهَد * * * ترجیع آفتاب مصلّین راعاشق اصفهانی :آن سروری که بهر نمازش ز باختر * * * آورد باز معجزِ پیغمبر آفتابای آمده به خدمت تو همچو بندگان * * * گاهی ز باختر گهی از خاور آفتاب ( 4 )صغیر اصفهانی :به خورشید از آن رجعت که دانی * * * امور فلک در کف اوست مطلقــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . منتخب الأشعار ، ج 1 ، ص 62 .2 . هفت دیوان محتشم کاشانی ، ج 1 ، ص 288 .3 . کلّیات اشعار فارسی مولانا اقبال لاهوری ، ص 33 .4 . عکس رخ یار ، ص 146 .________________________________________ 146 ________________________________________ادبیات عربیو امّا در بخش عربی ، شعرها را بر اساس تاریخ وفات شاعران آورده ایم ، که خود به نحوی گویای رواج حدیث طی قرن های مختلف می باشد ، لازم به یادآوری است که برخی از اشعار در باره ردّالشمس اوّل سروده شده ، وبرخی در باره دوّمین حادثه ردّالشمس می باشد ، وتعدادی از شعرها نیز اشاره به هر دو داستان دارد .برای استفاده بیشتر خوانندگان فارسی زبان از این بخش ، ترجمه شعرهای عربی را در پانویس ها می آوریم .1 ـ حسّان بن ثابت انصاریاوّلین شعری که در این زمینه سروده شده از این صحابی رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) است ، و به واقع تاریخ این سروده همان تاریخ حادثه ردّالشمس است ، شعر او را دو تن از صحابه رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) یعنی جابر بن عبدالله انصاری وعبدالله بن عبّاس روایت کرده اند ، در بخش روایات ، روایت جابر بن عبدالله را ذکر کردیم ، و در اینجا به روایت دوّم آن ، که از ابن عبّاس می باشد می پردازیم .محمّد بن ابی القاسم طبری به سند خویش از عبدالرزّاق ، از معمر ، از محمّد بن شهاب زُهری روایت کرده که از عبدالله بن عبّاس اینگونه شنیده است :حسّان بن ثابت را در سرزمین مِنا در محضر رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دیدم در حالی که دیگر یاران پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نیز حضور داشتند ، حضرت رو به یاران نموده فرمود : « معاشر المسلمین ، هذا علی بن أبی طالب سیّد العرب ، والوصیّ الأکبر ، منزلته منّی منزلة هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی ، لاتقبل التوبة من تائب إلاّ بحبّه » .________________________________________ 147 ________________________________________آنگاه رو به حسّان نموده فرمود : « در باره علی ( علیه السلام ) چیزی بگو » .حسّان از جای برخاسته وچنین سرود :لاتقبل التوبة من تائب * * * إلاّ بحبّ ابن أبی طالبأخو رسول الله بل صهره * * * والصهر لایعدل بالصاحبومن یکن مثل علی وقد * * * ردّت له الشمس من المغربردّت علیه الشمس فی ضوئها * * * بیض کأنّ الشمس لم تغرب ( 1 )قطب راوندی نیز پس از نقل حدیث اسماء بنت عمیس می نویسد : حسّان بن ثابت اینگونه سرود :إنّ علی بن أبی طالب * * * ردّت علیه الشمس فی المغربردّت علیه الشمس فی ضوئه * * * أعصر کأنّ الشمس لم تغرب ( 2 )2 ـ جاریة بن قدامهوی که از یاران امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) است و در نهروان حضور داشته ، خود شاهد حادثه عظیم ردّالشمس دوّم بوده است ، او با سرودن اشعار زیبایی به گزارش آن معجزه بزرگ برای بنده صالح خدا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) پرداخته ، وطی اشعار زیباییــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بشارة المصطفی ، ص 234 ، جزء 4 ، ح 8 .ابن شهر آشوب در مناقب آل أبی طالب ، ج 2 ، ص 354 این اشعار را با اندک تفاوتی آورده وآن را به صاحب بن عبّاد نسبت داده است .ترجمه : تو به هیچ تو به کننده ای جز با محبّت علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) پذیرفته نخواهد شد ، برادر رسول خدا ، بلکه داماد او ، و داماد همسان صاحب نخواهد بود ! ای مردم چه کسی مانند علی ( علیه السلام ) است که خورشید از مغرب برای او بازگردانده شده است ، خورشید با روشنایی و درخشندگی اش بازگردانده شد مانند اینکه غروب نکرده بود .2 . قصص الأنبیاء ، ص 289 . ترجمه : خورشید از سمت مغرب برای علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) بازگردانده شد ، خورشید با درخشش به زمان عصر بازگردانده شد ، آنچنان که گویا غروب نکرده بود .________________________________________ 148 ________________________________________چنین سروده است :ردّت لنا الشمس الذی غربت * * * حتّی قضینا صلاة العصر فی مهللا أنسه حین یدعوها فتتبعه * * * طوعاً بتلبیة هاها علی عَجَلفتلک آیته فینا وحجّته * * * فهل له فی جمیع الناس من مثلأقسمت لا أبتغی یوماً به بدلا * * * وهل یکون لنور الله من بدلحسبی أبو حسن مولی أدین به * * * ومن به دان رسل الله فی الاُول ( 1 )3 ـ سیّد اسماعیل حمیری ( 173 هـ ق )وی در قصیده ای که به حرف « ب » ختم می شود به هر دو داستان ردّالشمس اشاره کرده است ، در بخشی از این قصیده چنین آمده است :خیر البریّة بعد أحمد مَن له * * * منّی الولا وإلی بنیه تطرُّبیرُدّت علیه الشمس لمّا فاته * * * وقت الصلاة وقد دنت للمغربــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مناقب آل أبی طالب ، ج 2 ، ص 356 . ترجمه : خورشید که غروب کرده بود برای ما بازگردانده شد تا اینکه نماز عصر را در وقت خودش بجا آوردیم . فراموش نمی کنم آن زمانی را که او خورشید را فراخواند و او با میل ورغبت اطاعت کرده وبا عجله بازگشت . این نشان وعلامت و برهانی است از او در میان ما ، آیا در میان همه مردم مانندی دارد ؟ ! سوگند می خورم که هیچ کس را با وی عوض نمی کنم ، آیا نور خدا بدَل وجانشینی دارد ؟ ! بس است مرا ابو حسن ( علی ( علیه السلام ) ) که مولای من باشد و به او ایمان دارم ، کسی که همه پیامبران خدابه او ایمان داشتند .________________________________________ 149 ________________________________________حتّی تبلّج نورها فی افقها * * * للعصر ثمّ هوت هویّ الکوکبوعلیه قد رُدّت ببابِل مرّة * * * اُخری وما ردّت لخلق معربإلاّ لیوشع أو له من بعده * * * ولردّها تأویل أمر معجب ( 1 )این شعرها را بسیاری از نویسندگان همچون شیخ مفید ( 2 ) ، ابن حمزه طوسی ( 3 ) ، حسین بن عبدالوهّاب ( 4 ) ، طبرسی ( 5 ) ، وعلی بن یونس بیاضی ( 6 ) نقل کرده اند ، و عالم بزرگ شیعه سیّد مرتضی نیز آن را شرح کرده است . ( 7 )وی علاوه بر قصیده بائیّه اشعار دیگری نیز در این زمینه سروده است ، از جمله به اشعار زیر می توان اشاره نمود :أم من علیه الشمس کرّت بعدما * * * غربت وألبسها الظلام شعاراحتّی تلاقی العصر فی أوقاتها * * * والله آثـره بهـا ایـثاراثمّت توارت بالحجاب حثیثة * * * جعل الإله لسیرها مقدارا ( 8 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ترجمه : بهترین مردم پس از احمد آن کسی است که ولای من برای اوست ، وشور وشوق من بسوی فرزندان او می باشد . آنگاه که وقت نماز برای او فوت شده بود خورشید در حالی که در آستانه غروب قرار داشت برایش برگردانده شد . تا اینکه نور خورشید در افق آشکار شد ، وسپس همانند ستاره ای پنهان گردید . یکبار دیگر نیز در سرزمین بابِل برای او بازگردانده شد ، در حالیکه برای هیچ فرد شناخته شده ای بازگردانده نشده بود . مگر برای یوشع وپس از او برای وی ، واین بازگردانده شدن شرح وتفسیر کاری عجیب است .2 . ارشاد ، ج 1 ، ص 347 .3 . الثاقب فی المناقب ، ص 254 ـ 255 ، ح 220 .4 . عیون المعجزات ، ص 2 .5 . اعلام الوری ، ج 1 ، ص 351 .6 . الصراط المستقیم ، ج 1 ، ص 203 .7 . رسائل المرتضی ، ج 4 ، ص 69 .8 . مناقب آل أبی طالب ، ج2 ، ص359 . ترجمه : . . . کسی که خورشید پس از غروبؤأ برای او بازگشته وتاریکی ها را پوشاند . تا اینکه در وقت مخصوص عصر قرار گرفت ، وخداوند بدینوسیله او را گرامی داشت . آنگاه با شتاب پنهان شد ، چرا که خداوند برای سَیر او اندازه ای معیّن قرار داده بود .________________________________________ 150 ________________________________________و نیز از اشعار اوست :فلمّا قضی وحی النبیّ دعا له * * * ولم یک صلّی العصر والشمس تنزعفردّت علیه الشمس بعد غرو به ا * * * فصار لها فی أوّل اللیل مطلع ( 1 )و در شعری دیگر چنین سروده است :علی علیه ردّت الشمس مرّة * * * بطیبة یوم الوحی بعد مغیبوردّت له اُخری ببابل بعد ما * * * أفلت وتدلّت عینها لغروب ( 2 )4 ـ ابومحمّد سفیان بن مصعب عبدی کوفی ( قرن دوّم )وی از اصحاب امام جعفر صادق ( علیه السلام ) بوده و در کوفه سکونت داشته است ، طبق برخی روایات امام جعفر صادق ( علیه السلام ) به شیعیان سفارش فرموده که شعرهای او را به فرزندانشان بیاموزند ، وبنا به نقل خود وی ، امام صادق ( علیه السلام ) از وی خواست تا در مصیبت حضرت سیّدالشهداء ( علیه السلام ) شعر بخواند ، وحضرت از اُم فروة خواست تا پشت پرده آمده و به اشعار وی گوش فرا دهد ( 3 ) .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مصدر سابق . ترجمه : آنگاه که وحی پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) پایان یافت برای او که نماز عصر را نخوانده بود وخورشید در حال غروب بود ، دعا کرد . خورشید پس از غروبش برای او بازگردانده شد ، واوّل شب زمان طلوع او گردید .2 . مصدر سابق . ترجمه : برای علی ( علیه السلام ) یکبار در مدینه خورشید پس از غروب باز گردانده شد ، آن روز که وحی ( بر پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نازل شده بود ) . وبار دیگر در سرزمین بابِل خورشید که در آستانه غروب بود بازگردانده شد .3 . اختیار معرفة الرجال ، ج 2 ، ص 704 ، حدیث 747 و748 ؛ الکنی والألقاب ، ج2 ، ؤأ ص 455 . مرحوم علاّمه حلّی در خلاصة الأقوال ، ص 536 در صحّت روایت های فوق تردید کرده است ، همچنین مرحوم آیت الله خوئی در معجم رجال الحدیث ، ج 9 ، ص 167 ، در شرح حال سفیان بن مصعب عبدی به شماره 5249 با علاّمه حلّی هم عقیده شده است .________________________________________ 151 ________________________________________او ضمن قصیده ای که در مدح امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) سروده چنین می گوید :لک المناقب یعیی الحاسبون بها * * * عدّاً ویعجز عنها کلّ مکتتبکرجعة الشمس إذا رمت الصلاة وقد * * * راحت تواری عن الأبصار بالحجبردّت علیک کأنّ الشهب ما اتّضحت * * * لناظر وکأنّ الشمس لم تغب ( 1 )5 ـ ابو تمام حبیب بن اوس طایی ( 231 هـ ق )این شاعر بلند آوازه شیعی که او را از فرماندهان سخن دانسته اند دارای حافظه ای بسیار قوی بود ، وی در عصر خفقان ایجاد شده توسّط بنی عبّاس با سرودن اشعاری نغز به مدیحه سرایی اهل بیت عصمت وطهارت ( علیهم السلام ) می پرداخت ، دیوان حماسه او از شاهکارهای ادبیّات عرب است ، ولادت وی در روستای جاسم از توابع شام بوده است ، سال ها در مصر زیسته ، وسر انجام بین سال های 228 تا 232ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اعیان الشیعة ، ج 8 ، ص 233 ؛ الغدیر ، ج 2 ، ص 293 ؛ کشف الرمس ، ص 239 . ترجمه : تو دارای مناقب وبرجستگی هایی هستی که حسابگران از شمردن آن عاجزند ، وهیچ نویسنده ای را توان محاسبه آن نیست . منقبتی مانند بازگشت خورشید پس از پنهان شدن از دیدگان مردم ، برای او که قصد داشت نماز بخواند . خورشید برای تو بازگردانده شد آنگونه که گویا ستاره ای آشکار نشده بود وگویا خورشید غروب نکرده بود .________________________________________ 152 ________________________________________در موصل از دنیا رفته و در همانجا به خاک سپرده شده است ( 1 ) ، اشعار زیر از سروده های این شاعر بلند آوازه است :فردّت علینا الشمس واللیل راغم * * * بشمس لهم من جانب الخدر تطلعنضا ضوءها صبغ الدجنة وانطوی * * * لبهجتها نور السماء المرجّعفوالله ما أدری علی بدا لنا * * * فردت له أم فی القوم یوشع ( 2 )اشعار فوق را جمعی از نویسندگان از جمله ابن کثیر ( 3 ) ، ابن خلّکان ( 4 ) ، وابوحیّان اندلسی ( 5 ) از او نقل کرده اند .6 ـ ابو الحسن علی بن عبّاس معروف به ابن رومی ( 283 هـ ق )او یکی از شاعران برجسته عرب است که در غزل ، مدیحه سرایی ، هجو وسرزنش ، وتوصیف مهارت داشت ، وی معاصر حضرت امام علی نقی ( علیه السلام ) بود وبرخی او را شاعر مخصوص حضرت دانسته اند ( 6 ) ، اوــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . معاهد التنصیص ، ج 1 ، ص 38 ـ 42 ؛ وفیات الأعیان ، ج 2 ، ص 13 ـ 17 ؛ الکنی والألقاب ، ج 1 ، ص 30 ـ 31 ؛ الأعلام ، ج 2 ، ص 165 .2 . ترجمه : در حالی که شب فرا رسیده بود خورشید برای ما بازگردانده شد وشب مقهور گردید ، وشب با بازگشت خورشید که از پس پرده طلوع می کرد پشت کرد ورفت . شعاع خورشید سیاهی را زدود وروشنایی آسمان با درخشش خورشید در هم پیچید . بخدا سوگند نمی دانم خورشید برای علی ( علیه السلام ) بازگشت ، یا در میان آن گروه یوشع وجود داشت .3 . البدایة والنهایة ، ج 6 ، ص 87 .4 . وفیات الأعیان ، ج 7 ، ص 228 ، در شرح حال رمادی شاعر به شماره 848 .5 . البحر المحیط ، ج 3 ، ص 472 .6 . الفصول المهمّة ، ج 2 ، ص 1081 .________________________________________ 153 ________________________________________ارادت خویش را به ساحت قُدس امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) با سرودن شعرهای فراوان نشان داده است ، از جمله در شعری زیبا چنین سروده است :تراب أبی تراب کحل عینی * * * إذا رمدت جلوت بها قذاهاتلذّ لی الملامة فی هواه * * * لذکراه وأستحلی أذاها ( 1 ) سر انجام وی توسّط قاسم بن عبیدالله وزیر معتضد عبّاسی مسموم شد واز دنیا رفت ( 2 ) .وی ضمن اشعاری که در مدح حضرت علی ( علیه السلام ) سروده ، چنین گفته است :وله عجائب یوم سار بجیشه * * * یبغی لقصر النهروان المخرجاردّت علیه الشمس بعد غرو به ا * * * بیضاء تلمع وقدة وتأجّجا ( 3 )7 ـ ابوالحسین علی بن محمّد حمّانی کوفی ( 301 هـ ق )او از علویان ساکن کوفه بود ، نسبش با سه واسطه به زید بن علی ابن حسین می رسد ، و به سبب سکونتش در محله حمّان کوفه که طایفه بنوحمّان در آن سکونت داشتند به حمّانی شهرت یافت ، به گفته خود وی پدرانش تا حضرت ابوطالب همه شاعر بوده اند ، دیوانــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ترجمه : خاک ابوتراب سرمه چشمان من است ، هرگاه دچار چشم درد شوم با خاک او آن را درمان می کنم . از سرزنش شدن در راه محبّت او لذّت می برم واز او یاد می کنم وآزار در راه او را زینت خویش می سازم .2 . وفیات الأعیان ، ج 3 ، ص 358 ـ 362 ؛ تاریخ بغداد ، ج 12 ، ص 23 ـ 27 ؛ الأنساب ، ج 3 ، ص 105 ، الکنی والألقاب ، ج 1 ، ص 291 ـ 292 .3 . مناقب آل أبی طالب ، ج 2 ، ص 359 . ترجمه : برای او آن روز که می خواست با سپاهیانش از نهروان خارج شود شگفتی هاست . خورشید پس از غروب برای او برگردانده شد ، در حالی که سپید و درخشان وپر حرارت بود .________________________________________ 154 ________________________________________حمّانی تا قرن نهم موجود بوده وسپس از بین رفته است ، آنچه از وی بجا مانده اشعار پراکنده ای است که دیگران نقل کرده اند ( 1 ) .وی ضمن اشعاری که در مدح یکی از خاندان نبوّت سروده چنین می گوید :ابن الذی ردّت علیه * * * الشمس فی یوم الحجاب ( 2 )8 ـ محمّد بن أحمد معروف به مفجّع بصری ( 327 هـ ق )او از بزرگان علم وادب در بصره بود که شعرهای فراوانی در مدح اهل بیت عصمت وطهارت ( علیهم السلام ) سروده است ، در یکی از سروده هایش امامان اهل بیت ( علیهم السلام ) را یک به یک نام برده واز دست دادن هر کدام را فاجعه ای بزرگ نامیده است ، و به همین جهت به مفجّع شهرت یافته است ( 3 ) ، ابن عساکر به سند خویش از مفجّع اینگونه نقل کرده است :علّت شعر گفتن من در باره اهل بیت ( علیهم السلام ) این بود که روزی به شعرهای کمیت نگاه کرده و در آنها دقّت می کردم ، شب که خوابیدم امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) را به خواب دیدم ، عرض کردم : دوست دارم در باره شما اهل بیت شعر بسرایم . حضرت فرمود : از روش کمَیت پیروی کن ، او امامِ شاعران ماــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المجدی ، ص 185 ، در این کتاب وفات وی سال 270 ذکر شده است ؛ الأعلام ، ج 4 ، ص 324 ، الغدیر ، ج 3 ، ص 57 .2 . مناقب آل أبی طالب ، ج 2 ، ص 357 . ترجمه : او فرزند کسی است که برای او خورشید در روزی که در حجاب شده وغروب کرده بود بازگردانده شد .3 . رجال نجاشی ، ص 374 ، شماره 1021 ؛ خلاصة الأقوال ، ص 265 ، شماره 146 . همچنین نگاه کنید : معالم العلماء ، ص 179 ، فهرست ابن الندیم ، ص 91 ، هدیة العارفین ، ج 2 ، ص 31 ، در این کتاب وفات او سال 320 ذکر شده است ؛ معجم المؤلّفین ، ج 8 ، ص 279 ـ 280 .________________________________________ 155 ________________________________________اهل بیت است ، روز قیامت پرچمدار شاعران ماست تا اینکه آنها را نزد ما بیاورد ( 1 ) .ابن شهر آشوب اشعار زیر را از وی نقل کرده است :و علی إذ نال رأس رسول * * * الله من حجره وساداً وطیّاًإذ یخال النبیّ لمّا أتاه * * * الوحی مغمی علیه أو مغشیّاًفتراخت عنه الصلاة ولم یوقــ * * * ظه إلی أن کان شخصه منحیاًفدعا ربّه فأنجزه المیعــ * * * اد من کان وعده مأتیّاًقال هذا أخی بحاجة ربّی * * * لم یزل شطر یومه مغشیّاًفاردد الشمس کی یصلّی فی الو * * * قت فعاد الشمس بعد مضیاً ( 2 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاریخ مدینة دمشق ، ج 20 ، ص 373 ـ 374 ، شرح حال کمَیت اسدی به شماره 1021 .2 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 354 . ترجمه : هنگامی که سر رسول خدا را بر دامنش گذاشت وآن را بالشی آماده وراحت قرار داد . آن زمان که وحی بر پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نازل می شد وخیال می شد که حضرت را حالت اغماء یا غشوه فرا گرفته است . نمازش به تأخیر افتاد واو پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را بیدار نکرد تا اینکه خود وی برخاست . پس خدا را خواند و او دعایش را مستجاب کرد ، کسی که به وعده اش وفا می کند ، او چنین گفت : این برادر من است که در حال انجام فرمان الهی بخشی از روزش را سپری کرده است . خورشید را برای وی برگردان تا نماز را در وقت خودش بخواند . خورشید نیز پس از آنکه رفته بازگشت .________________________________________ 156 ________________________________________9 ـ احمد بن محمّد صنوبری ( 334 هـ ق )ابوبکر احمد بن محمّد بن حسن ضبّی انطاکی حلبی معروف به صنوبری از ندیمان وشاعران دربار سیف الدوله بوده است ، ابن شهرآشوب وی را از شاعران اهل بیت ( علیهم السلام ) می داند ( 1 ) . ابوبکر صولی شعرهای او را در دویست ورق جمع آوری کرده است ، ومرحوم شیخ محمّد سماوی نیز شعرهای او را در یک جلد به صورت مستقل منتشر ساخته است ( 2 ) .اشعار زیرا را ابن شهر آشوب از او نقل کرده است :ردّت له الشمس فی أفلاکها فقضی * * * صلاته غیر ما ساه ولا وانألیس من حلّ منه فی اُخوّته * * * محلّ هارون من موسی بن عمران ( 3 )10 ـ احمد بن علویه اصفهانی کرمانی ( 320 هـ ق ) .او که معروف به ابوالأسود یا ابن الأسود کاتب است فردی نویسنده ، ادیب ، لغت شناس ، شاعر و راوی حدیث بود ، و با بزرگان و صاحب منصبان نشست وبرخاست داشت . وی بیش از صد سال در این دنیا زندگی کرد و از نویسنده معروف ابراهیم بن محمّد ثقفی همهــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . معالم العلماء ، ص 185 .2 . الذریعة ، ج 9 ـ ق 2 ـ ص 620 ، شماره 4419 ؛ تاریخ مدینة دمشق ، ج 5 ، ص 239 ، شماره 130 ؛ الأنساب ـ نوشته سمعانی ـ ج 3 ، ص 559 ـ 560 ؛ الأعلام ، ج 1 ، ص 207 ؛ معجم المؤلّفین ، ج 2 ، ص 91 .3 . مناقب آل أبی طالب ، ج 2 ، ص 358 . ترجمه : خورشید برای او بازگردانده شد و او نمازش را بدون اینکه سهو ویا سستی نموده باشد ، خواند . مگر او نیست که نسبت به رسول خدا موقعّیتی مانند هارون نسبت به موسی بن عمران دارد ؟________________________________________ 157 ________________________________________کتاب هایش را روایت کرده است .قصیده نونیه او در مدح حضرت علی ( علیه السلام ) که به اَلفیّه ومحبّره نیز شهرت یافته است از شاهکارهای شعر عربی است ، دانشمند سرشناس اهل سنّت ابوحاتم سجستانی که در بصره می زیست پس از شنیدن این قصیده رو به اهل بصره نموده چنین گفت :ای مردم بصره ، شاعر اصفهان با سرودن این قصیده که در بردارنده فایده های بی شماری است بر شما پیشی گرفته است . ( 1 )ابن شهر آشوب اشعار زیر را از وی نقل کرده است :أمّن علیه الشمس ردّت بعد ما * * * کسا الظلام معاطف الجدرانحتّی قضی ما فات من صلواته * * * فی دبر یوم مشرق ضحیانوالنّاس من عجب رأوه وعاینوا * * * یترجّحون ترجّح السکرانثمّ انثنت لمغیبها سخطة * * * کالسهم طار بریشه الظهران ( 2 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اعیان الشیعه ، ج 3 ، ص 22 ـ 23 .2 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 358 ـ 359 . ترجمه : . . . کسی که خورشید برای او برگردانده شد پس از آنکه تاریکی ها همه پیچ وخم وشکاف دیوارها را پر کرده بود . تا اینکه او نمازش را که فوت شده بود در روز روشن خواند . مردم با تعجّب به او نگاه می کردند وهمچون افراد مست به چپ وراست خم می شدند . آنگاه برای بار دوّم خورشید غروب کرد ، مانند تیری که پرتاب شود وبا دنباله اش پرواز نماید .________________________________________ 158 ________________________________________11 ـ ابوالحسن علی بن احمد جوهری ( حدود 380 هـ ق )او از ندیمان صاحب بن عبّاد واز شاعران مورد احترام وی بود . جوهری دارای روحی لطیف وطبعی روان بود که صاحب بن عبّاد وی را به عنوان سفیر انتخاب می کرد وپیام های مهم را توسط او به امراء وکارگزاران حکومتی می رساند ، در سال 377 هـ ق از سوی صاحب بن عبّاد پیامی را به گرگان برد تا به امیر ناصرالدوله برساند ، پس از آن به اصفهان رفت تا پیامی را به ابوالعبّاس ضبّی ابلاغ نماید ، آنگاه از اصفهان عازم گرگان شد ، مدتّ زمان کوتاهی از ورود وی به گرگان نگذشته بود که از دنیا رفت . وفات او را قبل از سال 385 هـ ق ذِکر کرده اند ( 1 ) .او شعرهای زیادی در مدح اهل بیت عصمت وطهارت ( علیهم السلام ) به خصوص امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) سروده است ، در یکی از این شعرها چنین آمده است :من ذا علیه الشمس بعد مغیبها * * * ردّت ببابِل نبّئن یا حار ( 2 )وعلیه قد ردّت لنوم المصطفی * * * یوماً وفی هذا جرت أخبارحاز الفضائل والمناقب کلّها * * * أنّی تحیط بمدحه الأشعار ( 3 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الغدیر ، ج 4 ، ص 82 ـ 87 .2 . در برخی مصادر : « یا جار » آمده که در این صورت طرف خطاب همسایه است ، واگر « یا حار » بدون نقطه باشد بمعنای « یا حارث » است که طرف خطاب فردی به این نام است . واین نوع سرودن که شخص خاصی یا حتّی موجودی بی جان طرف خطاب باشد در اشعار عربی فراوان است .3 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 355 ؛ الغدیر ، ج 4 ، ص 82 . ترجمه : او کسی است که در سرزمین بابِل خورشید پس از غروب برایش بازگردانده شد . همچنان که درؤأ روزی که پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ( بر زانوی او ) خوابیده بود بازگردانده شد ، خبرها بر این مطلب دلالت دارد . او به همه فضیلت ها ومنقبت ها دست یافته است ، چگونه شعرها توان مدیحه سرایی او را دارد ؟ !________________________________________ 159 ________________________________________مرحوم شیخ ابوالفتوح رازی ، اشعار فوق را ـ با تفاوتی اندک در مصراع دوّم بیت اوّل ـ نقل کرده ، ونام گوینده آن را علی بن احمد بن متویه ضبط کرده است ( 1 ) .12 ـ ابوالحسن علی بن حمّاد عبدی معروف به ابن حمّاد ( اواخر قرن چهارم ) :ابن شهر آشوب وی را از کسانی می داند که آشکارا به مدح اهل بیت ( علیهم السلام ) می پرداخت ( 2 ) ، وی ضمن اشعاری که در مدح اهل بیت ( علیهم السلام ) سروده به داستان ردّالشمس نیز اشاره کرده است ، از جمله در یکی از سروده هایش چنین گفته است :له الشمس ردّت حین فاتت صلاته * * * وقد فاته الوقت الذی هو أفضلفصلّی فعادت وهی تهوی کأنّها * * * إلی الغرب نجم للشیاطین مرسل ( 3 )و در اشعاری دیگر چنین سروده است :فالشمس قد ردّت علیه بخیبر * * * وقد ابتدت زهر الکواکب تطلعوببابل ردّت علیه ولم یکن * * * والله خیر من علی یوشع ( 4 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسیر ابوالفتوح رازی ، تفسیر آیه 29 از سوره مائده .2 . معالم العلماء ، ص 181 .3 . الغدیر ، ج 4 ، ص 142 . ترجمه : خورشید برای او بازگردانده شد در آن زمان که نمازش فوت شده بود ووقت فضیلت را از دست داده بود . او نمازش را خواند آنگاه خورشید به سمت غرب رفت مانند شهابی که سمت شیطان ها پرتاب شود .4 . مناقب آل أبی طالب ، ج 2 ، ص 355 . ترجمه : در سرزمین خیبر خورشید برای او برگردانده شد در حالی که ستارگان در حال طلوع بودند . بار دیگر نیز در بابِل برای او برگردانده شد ، به خدا سوگند که یوشع بهتر از علی ( علیه السلام ) نبوده است .________________________________________ 160 ________________________________________اشعار زیر را نیز ابن شهرآشوب از وی نقل کرده است :وردّت لک الشمس فی بابل * * * فسامیت یوشع لمّا سمیویعقوب ما کان أسباطه * * * کنجلیک سبطی نبیّ الهدی ( 1 )و در جای دیگر چنین سروده است :یا إماماً ما له * * * إلاّ رسول الله شکللم یزل شأنک * * * عند الله یعلو ویجلّوعلیک الشمس ردّت * * * ودجی اللیل مطل ( 2 )ونیز از اشعار اوست :ردّت له الشمس وهوشان * * * لو علم الناس أیّ شان ( 3 )13 ـ عونی ( حدود 350 هـ ق )ابومحمّد طلحة بن عبدالله غسّانی مصری معروف به عونی از شاعران اهل بیت عصمت وطهارت ( علیهم السلام ) است . ابن شهرآشوب در آخر معالم العلماء شرح حال وی را آورده واو را همردیف سیّد حمیری دانسته واز شاعرانی می داند که به صورت علنی به مدیحه سرایی اهل بیت ( علیهم السلام ) اقدام می کردند ( 4 ) ، از وی شعرهای زیادی پیرامونــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مناقب آل أبی طالب ، ج 2 ، ص 356 . ترجمه : در سرزمین بابِل خورشید برای تو بازگردانده شد ، وتو بر یوشع که دارای مرتبت شده بود برتری یافتی . وفرزندان یعقوب به دو فرزند تو که سِبط پیامبرند نمی رسند .2 . مناقب آل أبی طالب ، ج 2 ، ص 357 . ترجمه : ای رهبری که بجز رسول خدا مانندی نداری ، پیوسته مقام وموقعیّت تو نزد خدا در حال افزایش است ، برای تو خورشید برگردانده شد وتاریکی شب به تأخیر افتاد .3 . مناقب آل أبی طالب ، ج 2 ، ص 357 . ترجمه : خورشید برای وی برگردانده شد ، واین مقام ومنزلتی است ، اگر مردم بدانند که چه مقام ومنزلتی است ؟ !4 . معالم العلماء ، ص 181 . همچنین ر . ک . انساب سمعانی ، ج4 ، ص260 ؛ امل الآمل ، ؤأج 2 ، ص 139 ، شماره 398 ؛ اعیان الشیعة ، ج 1 ، ص 172 ؛ الذریعة ، ج 1 ، ص172 .________________________________________ 161 ________________________________________ردّالشمس نقل شده که نمونه هایی از آن را ملاحظه می فرمایید :ولا تنس یوم الشمس إذ رجعت له * * * بمنتشر وادی من النور ممتعفذلک بالصهباء وقد رجعت له * * * ببابل أیضاً رجعة المتطوّع ( 1 )همچنین از سروده های اوست :إمامی کلیم الشمس بعد غرو به ا * * * فردّت له من بعد ما غربت عصرا ( 2 )ونیز از اشعار اوست :ذاک الذی رجعت شمس النهار له * * * بعد الاُفول کأنّ الشمس لم تغب ( 3 )و در یکی دیگر از سرودهای وی چنین آمده است :ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 356 . ترجمه : فراموش نمی کنم روزی را که خورشید برای او بازگشت ، این حادثه در صهباء روی داد ، وبار دیگر نیز در بابل خورشید ( برای او ) با میل ورغبت بازگشت .2 . مناقب آل أبی طالب ، ج 2 ، ص 358 . ترجمه : رهبر من کسی است که پس از غروب با خورشید سخن گفت وخورشید برای او بازگردانده شد .این شعر بنا به نقل حسین بن عبدالوهّاب در عیون المعجزات ، ص 5 ؛ وشاذان قمّی در کتاب الفضائل ، ص 70 اینگونه آمده است :إمامی کلیم الشمس راجع نورها * * * فهل لکلیم الشمس فی القوم من مثلترجمه : امام من کسی است که با خورشید سخن گفت ونور خورشید برای وی برگشت . آیا برای کسی که با خورشید سخن گفته در میان مردم مانندی می توان یافت ؟ !3 . مصدر سابق . ترجمه : او کسی است که خورشید پس از غروب برای او بازگردانده شد ، آنچنان که گویا پنهان نشده بود .________________________________________ 162 ________________________________________إنّی أنا عبد لمن رُدّت له * * * شمس الضحی عند الغروب فانحرفردّت له حتّی أقام فریضة * * * للظهر صلّی والضیا لم ینکشف ( 1 )14ـ ابو القاسم زاهی ( 352 هـ ق )علی بن اسحاق بن خلف قطّان معروف به زاهی ، از شاعرانیاست که آشکارا به مدح اهل بیت ( علیهم السلام ) می پرداخت ( 2 ) ، خطیب بغدادی کنیه او را ابوالحسن ضبط کرده ووفات او را پساز سال 360 دانسته است ( 3 ) ، ابن شهرآشوب شعر زیر را از وی نقل کرده است :مکلّم الشمس ومن ردّت له * * * ببابل والغرب منها قد قبط ( 4 )ونیز از سروده های او است :وردّت علیه الشمس بعد اُفولها * * * وکیف تردّ النیّرات الأوافل ( 5 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مصدر سابق . ترجمه : من غلام کسی هستم که خورشید پس از غروب برای او بازگردانده شد تا اینکه نماز ظهر ! را اقامه کرد در حالی که نور خورشید هنوز ظاهر نشده بود .2 . معالم العلماء ، ص 187 .3 . تاریخ بغداد ، ج 11 ، ص 349 ، شماره 6194 . همچنین نگاه کنید : الوافی بالوفیات ، ج 12 ، ص 312 ؛ اعیان الشیعة ، ج 8 ، ص 163 ؛ معجم المؤلّفین ، ج 7 ، ص 34 .4 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 366 . ترجمه : کسی که با خورشید سخن گفت ، وکسی که در سرزمین بابِل خورشید برای وی برگردانده شد در حالی که به سمتِ غرب رفته بود ( ونورش در مغرِب جمع شده بود ) .5 . إثبات الهداة ، ج 2 ، ص 542 . ترجمه : خورشید پس از غروب برای وی بازگردانده شد ، چگونه ستارگان روشنی بخش پس از افول بازگردانده می شوند ؟________________________________________ 163 ________________________________________15 ـ کشاجم ( 360 هـ ق )کشاجم لقب محمود بن حسین بن سندی بن شاهک است ، جدّ او سندی از دشمنان اهل بیت ( علیهم السلام ) بود که از طرف هارون زندانبانی حضرت امام موسی کاظم ( علیه السلام ) را بر عهده داشت ، و سرانجام امام ( علیه السلام ) را مسموم کرده و به شهادت رساند ، امّا لطف خداوندی دست نواده او را گرفته و در صف دوستان اهل بیت ( علیهم السلام ) قرار داد ، وی که در ابتدا آشپزی سیف الدوله دیلمی را بر عهده داشت فردی ادیب وشاعر بود ، وخود لقب کشاجم را برای خویش انتخاب کرده و در توضیح آن می گفت : کاف آن از کاتب ، وشین آن از شاعر ، والف آن از ادیب ، وجیم آن از جواد ، ومیم آن از کلمه منجّم گرفته شده است ، و در واقع همه تخصّص های خویش را به صورت رمز در یک کلمه جمع کرده بود . ( 1 )اشعار زیر را ابن شهرآشوب از وی نقل کرده است :ومن ردّ خالقنا شمسه * * * علیه وقد جنحت للطَفَلولو لم تعد کان فی رأیه * * * وفی وجهه من سناها بدل ( 2 )16 ـ ابو الفضل اسکافی ( حدود 380 هـ ق )سلیمان بن محمّد اسکافی از شاعران اهل بیت ( علیهم السلام ) است ، ابن شهر آشوب وی را در زمره کسانی شمرده که آشکارا وبدون واهمه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاریخ الاسلام ، ج 26 ، ص 233 ـ 234 ؛ سیر اعلام النبلاء ، ج 16 ، ص 285 ـ 286 ، شماره 201 ؛ هدیة العارفین ، ج 2 ، ص 401 ؛ الذریعة ، ج 5 ، ص 7 ، شماره 19 ؛ الاعلام ، ج 7 ، ص 167 ـ 168 .2 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 357 . ترجمه : کسی که آفریننده ما خورشید را برای او برگرداند در حالی که آماده غروب بود . اگر خورشید باز نگشته بود در برافروختگی و درخشندگی صورت او برای روشنایی خورشید بدل وجانشین وجود داشت .________________________________________ 164 ________________________________________مدیحه سرایی برای اهل بیت ( علیهم السلام ) می پرداخت ( 1 ) ، در کتاب مناقب آل ابی طالب بدون اینکه نام وی وپدرش را ذکر نماید وتنها به نام ابوالفضل اسکافی اشعار زیر را از او نقل کرده است :من ذا له شمس النهارتراجعت * * * بعد الاُفول وقد تقضّی المطلعحتّی إذا صلّی الصلاة لوقتها * * * أفلت ونجم عشا الأخیرة تطلعفی دون ذلک للأنام کفایة * * * من فضله ولذی البصیرة مقنع ( 2 )17 ـ مروان بن محمّد سروجیوی که از فرزندان مروان بن محمّد بن مروان بن حکم می باشد ، فردی ادیب وفاضل بود ، وبر خلاف پدرانش ، دل وی کانون محبّت اهل بیت عصمت وطهارت ( علیهم السلام ) بود واز شیعیان مخلص شمرده می شد ، مرزبانی در کتاب النبذة المختارة من مختصر أخبار شعراء الشیعة نام وی را در زمره شاعران شیعه ذکر کرده است . او در شهرهای حلب وبغداد به کتابت پرداخته ، و در فارس عهده دار برخی امور اجراییــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . معالم العلماء ، ص 183 . مرحوم علاّمه سیّد محسن امین در اعیان الشیعه آنها را دو نفر می داند ، در ج 7 ، ص 309 شرح حال سلیمان بن محمّد اسکافی را آورده و از ثعالبی نقل نموده که نام وی علی بن محمّد اسکافی است . و در ج 2 ، ص 379 ابوالفضل اسکافی ـ بدون ذکر نام ـ آمده و به صراحت گفته که نام وی را نمی دانم .2 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 359 . ترجمه : او کسی است که خورشید پس از غروب برای او بازگردانده شد در حالی که وقت طلوعش به پایان رسیده بود . تا اینکه او نمازش را در وقت خود خواند آنگاه غروب کرد وستارگان شب آشکار شدند . این نشانه در دلالت بر فضل او برای مردم کافی است ، و برای صاحبان بصیرت قانع کننده است .________________________________________ 165 ________________________________________گشته است ، وی در مدح اهل بیت ( علیهم السلام ) هیچ ترسی به خود راه نمی داد وآشکارا به سرودن شعر در این زمینه می پرداخت ، زمخشری از اینکه یک نفر از خاندان بنی امیّه اینگونه در محبّت حضرت علی ( علیه السلام ) افراط داشته باشد اظهار تعجّب کرده است . ( 1 )اشعار زیر را ابن شهرآشوب از وی نقل کرده است :والشمس لم تعدل بیوم بابل * * * ولا تعدّت أمره حین أمرجاءت صلاة العصر والحرب علی * * * ساق فأومی نحوها ردّ النظرفلم تزل واقفة حتّی مضی * * * صلاته ثمّ هوت نحو المقرّ ( 2 )18ـ صاحب بن عبّاد ( 385 هـ ق ) .ابوالقاسم اسماعیل بن عبّاد بن عبّاس طالقانی وزیر دانشمند مؤیّدالدوله دیلمی بود که بر اثر مصاحبت فراوان با دانشمند معروف ابوالفضل عمید به صاحب شهرت یافت . وی که فردی ادیب وشاعر بود انشائات فراوانی دارد که از شاهکارهای ادبیّات عرب به حساب می آید ، همچنین او شاعری چیره دست بود که اشعار فراوانی در مناقب وفضایل اهل بیت ( علیهم السلام ) ومثالب دشمنانشان سروده است . اینــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الکنی والألقاب ، ج 1 ، ص 253 ؛ اعیان الشیعه ، ج 10 ، ص 122 .2 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 356 . ترجمه : خورشید در روز بابِل عدول نکرد و از فرمان او سرپیچی ننمود ، وقت نماز عصر رسیده بود وجنگ ادامه داشت ، با اشاره او خورشید ایستاد تا اینکه او نمازش را خواند ، آنگاه به سوی جایگاهش ( در جهت غروب ) رفت .________________________________________ 166 ________________________________________اشعار نشان دهنده عمق ارادت وی به خاندان پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) می باشد . از جمله شعرهای او که به خوبی نشان دهنده این مطلب است این چند بیت شعر می باشد :لو شقّ قلبی یری وسطه * * * سطران قد خطّا بلا کاتبالعدل والتوحید فی جانب * * * وحبّ أهل البیت فی جانب ( 1 )و در شعری دیگر اینگونه ارادت خویش را ساحت قدس امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) اظهار داشته است :أنا وجمیع من فوق التراب * * * فداء تراب نعل أبی تراب ( 2 )وی با وجود اشتغالات فراوان هیچگاه از کتاب ومطالعه و نوشتن دور نمی شد ، و آنگونه که گفته شده چهارصد شتر کتاب های وی را حمل می کردند ، ثعالبی از دانشمندان بزرگ اهل سنّت در باره او چنین می نویسد :عبارتی که بتوان با آن عظمت علمی وادبی صاحب بن عبّاد ، وجلالت مقام او را در جود وکرم بازگو کرد به ذهنم خطور نمی کند . ( 3 )در جلالت وی همین بس که محدّث وفقیه بزرگ شیعه شیخ صدوق کتاب شریف عیون اَخبار الرضا ( علیه السلام ) را برای وی تألیف کرده است .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ترجمه : اگر قلب مرا از وسط بشکافند ، دو سطر بدون اینکه نیاز به نویسنده باشد بر روی آن خواهند یافت . در یک سمتِ قلبم توحید وعدل الهی ، و در سمتِ دیگر دوستی اهل بیت نوشته شده است .2 . ترجمه : جان من وهمه کسانی که روی خاک زندگی می کنیم فدای خاک کفش ابوتراب باد .3 . سیر أعلام النبلاء ، ج 16 ، ص 511 ـ 514 ، شماره 377 ؛ وفیات الأعیان ، ج 1 ، ص 228 ، شماره 96 ؛ الکنی والألقاب ، ج 2 ، ص 403 ـ 409 .________________________________________ 167 ________________________________________اشعار زیر را که در آنها به حدیث ردّالشمس اشاره نموده از وی نقل کرده اند :کان النبیّ مدینة العلم التی * * * حوت الکمال وکنت أفضل بابردّت علیک الشمس وهی فضیلة * * * ظهرت فلم تستر بکفّ نقاب ( 1 )ونیز چنین سروده است :أوّل الناس صلاة * * * جعل التقوی جلاهاردّت الشمس علیه * * * بعد ما غاب سناها ( 2 )وهمانگونه که پیش از این اشاره شد برخی ، اشعاری را که از قول حسّان بن ثابت نقل کردیم به صاحب بن عبّاد نسبت داده اند .19ـ ابوعبدالله حسین بن احمد بن محمّد بغدادی معروف به ابن حجّاج ( 391 هـ ق ) .ابن حجّاج فردی کاتب وشاعر بود ومدّتی در بغداد حِسبه ( 3 ) اینــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 358 ، الصراط المستقیم ، ج 1 ، ص 203 . ترجمه : پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) شهر علمی بود که کمالات در آن جمع شده بود ، وتو بهترین درِ این شهر بودی . خورشید برای تو بازگردانده شد ، واین فضیلتی است که نمی توان آن را با دست ونقاب پوشاند .2 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 358 ؛ المناقب تألیف خطیب خوارزمی ، ص 172 ـ 175 ، ذیل حدیث 210 ؛ کفایة الطالب ، ص 388 ؛ تذکرة الخواصّ ، ج 1 ، ص 343 . ترجمه : او اوّلین کسی است نماز خواند وتقوا را مایه جلای آن قرار داد . خورشید پس از آنکه شعاعش را جمع کرده بود بار دیگر برای او برگردانده شد .3 . حِسبه ومحتسب : داروغه ، کسی که از طرف حاکم عهده دار امر به معروف ونهی از منکر باشد .________________________________________ 168 ________________________________________شهر را بر عهده داشت . وی که از بزرگان شعرای شیعه به حساب می آید در بغداد از دنیا رفت ، وطبق وصیّتش جنازه اش را در کاظمین پایین پای امام موسی کاظم ( علیه السلام ) به خاک سپرده وبر روی قبرش این آیه را نوشتند : ( وَکَلبُهُم باسِطٌ ذِراعَیهِ بِالوَسیطِ ) ( 1 ) . سیّد رضی قصیده ای در مرثیه او سروده است . ( 2 )این شاعر چیره دست در اشعار خویش اینگونه به داستان ردّالشمس اشاره نموده است :سیّدی الذی رجعت له * * * شمس النهار کما امردعا فطار به البساط * * * کما روینا فی الخبر ( 3 ) 20 ـ محمّد بن حسین موسوی معروف به سیّد رضی ( 406 هـ ق )این شخصیّت برجسته که با جمع آوری سخنان امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) وتألیف کتاب عظیم نهج البلاغه نامش در تاریخ جاودانه شده است ، از ادیبان وشاعران برجسته عرب به حساب می آید ، او طی اشعاری به وقوع معجزه ردّالشمس برای امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) اشاره نموده وچنین سروده است :ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره کهف ، آیه 18 .2 . وفیات الأعیان ، ج 2 ، ص 168 ـ 171 ؛ اعیان الشیعه ، ج 5 ، ص 427 ؛ معجم المؤلّفین ، ج 3 ، ص 312 ـ 313 .3 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 357 . ترجمه : آقای من کسی است که خورشید برای او بازگردانده شد ، آقایی که دعا کرد وبساط او را به پرواز در آورد ، آنگونه که در خبرها برای ما نقل شده است .جمله اخیر اشاره به یکی دیگر از معجزات امیرالمؤمنین است ، معجزه ای شبیه معجزه حضرت سلیمان که باد در اختیارش بود وبساط او وهمراهانش را با سرعت به جاهای دور دست می برد .________________________________________ 169 ________________________________________ردّت علیه الشمس یحدث ضوؤها * * * صبحاً علی بعد من الإصباحمن قاس ذا شرف به فکأنّما * * * وزن الجبال القود بالأشباح ( 1 )در برخی منابع این اشعار به برادرِ وی سیّد مرتضی نسبت داده شده است . ( 2 )21ـ مهیار دیلمی ( 428 هـ ق )ابوالحسن مهیار بن مرزویه دیلمی بغدادی یکی از بزرگان شاعران اهل بیت عصمت وطهارت ( علیهم السلام ) است ، این شاعر برجسته که فردی ایرانی است به دست سیّد رضی مسلمان شد ونزد وی کسب فیض کرد ، وبا ذوق واستعداد فراوان به جایی رسید که او را یکی از پرچمداران شعر عربی می دانند ( 3 ) ، او شعرهای فراوانی در مدح اهل بیت عصمت وطهارت ( علیهم السلام ) به ویژه امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) سروده است ، در یکی از سرودهای وی چنین آمده است :ورجعة الشمس علیک نبأ * * * تشعّب الألباب فیه وتضلّفما ألوم حاسداً عنک انزوی * * * غیظاً ولا ذا قدم فیک تزلّ ( 4 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 357 . ترجمه : خورشید برای او بازگردانده شد وروشنائیش همانند روشنایی صبح بود ، با وجودی که از صبح فاصله داشت . کسی که صاحب شرفی را با او مقایسه کند وبسنجد مانند این است که بخواهد کوه های بلند و برافراشته را با اشخاص مقایسه نماید وآنها را هم وزن بداند .2 . الصراط المستقیم ، ج 1 ، ص 203 ؛ اثبات الهداة ، ج 2 ، ص 540 ، باب 11 .3 . امل الآمل ، ج 2 ، ص 329 ، شماره 1021 ؛ تاریخ بغداد ، ج 13 ، ص 276 ، شماره 7239 ؛ سیر اعلام النبلاء ، ج 17 ، ص 329 ، شماره 310 .4 . دیوان مهیار دیلمی ، ج 3 ، ص 115 ؛ الغدیر ، ج 4 ، ص 255 . ترجمه : بازگشتؤأخورشید برای تو خبری است که عقل ها در آن سرگردان وگمراه شده است . من سرزنش نمی کنم کسی را که از روی حسادت از تو دست برداشته ، ونه کسی را که در باره تو دچار لغزش شده است .________________________________________ 170 ________________________________________22 ـ ابن حازم ( 684 هـ ق )ابوالحسن حازم بن محمّد بن حسن بن حازم قرطاجنی ، در شهری به همین نام در شرق اسپانیا به دنیا آمد ، در این کشور دانش آموخت وسپس به تونس رفت و در آنجا اقامت گزید و در همانجا از دنیا رفت ، وی در ضمنِ اشعاری که به مقصوره ابن حازم شهرت یافته چنین سروده است :والشمس ما ردّت لغیر یوشع * * * لمّا غزا ولعلیّ إذ غفا ( 1 )شعر فوق را علی بن محمّد بن علی کنانی از او نقل کرده است . ( 2 )23ـ طلائع ابن رزّیک ( 556 هـ ق )او در دولت فاطمیون مصر سمَت وزارت داشت و وزیر سلطان فاطمی عاضِد بود ، ابن شهر آشوب وی را در زمره شاعران اهل بیت ( علیهم السلام ) که آشکارا و بدون واهمه در مدح اهل بیت ( علیهم السلام ) شعر می گفتند بر شمرده است . او را با صفاتی همچون کرم ، شجاعت ، دانش ومحبّت اهل بیت ( علیهم السلام ) ستوده اند ، وگفته شده که وی مذهب تشیّع را در مصر علنی کرد ، این وزیر دانشمند که شاعری زبر دست بود در منقبت اهلــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ترجمه : خورشید بازگردانده نشده مگر برای یوشع در آن زمان که مشغول جنگ بود ، و برای علی ( علیه السلام ) در آن هنگام که رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بردامن وی گذاشت و خوابید .2 . تنزیه الشریعة ، ج 1 ، ص 379 . و بنا به نوشته علاّمه امینی در الغدیر ، ج 3 ، ص 134 عبدالرحیم عبّاسی نیز آن را در معاهد التنصیص از ابن حازم نقل کرده است .________________________________________ 171 ________________________________________بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) اشعار فراوانی سروده است ( 1 ) ، شعر زیر نیز از سروده های وی می باشد :من ردّت له الشمس بعد المغیب له * * * فأدرک الفضل والأملاک تشهده ( 2 ) 24ـ ابن ابی الحدید ( 656 هـ ق )عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی شارح نهج البلاغه چنین سروده است :یا رسم لا رسمتک ریح زعزع * * * وسرت بلیل فی عراصک خروعتا اینکه می گوید :یا من له ردّت ذکاء ولم یفز * * * بنظیرها من قبل إلاّ یوشع ( 3 ) و در اشعاری دیگر چینن سروده است :إمام هُدی بالفرض آثر فاقتضی * * * له القرص ردّ القرص أبیض أزهرا ( 4 )این شعر را علی بن یونس بیاضی در فصل پانزدهم از کتابش نقل کرده است . ( 5 )ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الکنی والألقاب ، ج 3 ، ص 206 ؛ اعیان الشیعه ، ج 1 ، ص 175 .2 . مناقب آل ابی طالب ، ج 2 ، ص 359 . ترجمه : کسی که خورشید پس از غروب برایش بازگردانده شد واو فضیلت ( نماز اوّل وقت ) را درک کرد ، در حالی که فرشتگان او را مشاهده می کردند .3 . الروضة المختارة ( شرح القصائد العلویّات السبع ) ، ص 133 و140 ، القصیدة السادسة فی وصفه ومدحه ( علیه السلام ) . ترجمه : ای کسی که خورشید برای تو بازگردانده شد ، ونظیر آن برای کسی پیش از تو اتّفاق نیفتاده بود مگر برای یوشع .4 . ترجمه : امام هدایت کننده ای که ایثار کرد ( ونمازش را به سبب این که پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اذیت نشود به تأخیر انداخت ) وخورشید درخشان ونورانی برای او بازگشت .5 . الصراط المستقیم ، ج 1 ، ص 201 .________________________________________ 172 ________________________________________25 ـ ابن سیّد الناس ( 734 هـ ق )ابوبکر محمّد بن محمّد بن محمّد بن عبدالله اندلسی معروف به ابن سیّد الناس از استادان محمّد بن احمد بن عثمان ذهبی است ، اصل وی از اشبیلیه اندلس است ، در قاهره به دنیا آمده و در آنجا از دنیا رفت ، او در رشته های گوناگون علوم از جمله در فقه ، تاریخ ، لغت ، و حدیث تبحّر داشت ، کتاب های عیون الأثر وبشری اللبیب بذکری الحبیب از جمله آثار وی می باشد ( 1 ) ، او در قصیده ای که در کتابش بشری اللبیب آورده چنین سروده است :لَه وقفَت شمس النهار کرامة * * * کما وقفَت شَمس النهار لیوشعاورُدَّت علیه الشمس بعد غُرو به ا * * * وهذا من الإیقان أعظم موقعا ( 2 )این اشعار را صالحی شامی از کتاب او نقل کرده است . ( 3 )26 ـ سریجی ( 750 هـ ق )عبدالعزیز بن محمّد بن حسن بن ابی نصر سریجی حسینی از شاعران اهل ییت ( علیهم السلام ) که در بصره می زیسته ، در یکی از سروده هایش چنین گفته است :وآیة الشمس إذ رُدّت مبادرة * * * غرّاء أقصر عنها کلّ حیران ( 4 )27 ـ بهاء الدین سبکی ( 773 هـ ق )بهاء الدین احمد بن تقی الدین علی سبکی مصری ، در قاهره بهــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الأعلام ، ج 7 ، ص 34 ـ 35 ؛ معجم المؤلّفین ، ج 11 ، ص 269 ـ 270 .2 . ترجمه : برای کرامت وبزرگواری او خورشید توقّف کرد ، همانگونه که برای یوشع توقّف کرده بود . خورشید پس از غروبش برای او برگردانده شد ، واین به یقین از بزرگترین موقعیّت ها است .3 . سبل الهدی والرشاد ، ج 9 ، ص 434 .4 . الغدیر ، ج 6 ، ص 21 . ترجمه : ومعجزه خورشید زمانی که مبادرت به بازگشت کرد در حالی که درخشان بود ، معجزه ای که عقل ها در آن حیران است .________________________________________ 173 ________________________________________دنیا آمد ونزد پدرش علم آموخت ، از سن نوجوانی به سرودن شعر پرداخت ، پس از سال ها تدریس وتألیف به شام رفته و عهده دار منصب قضا شد ، وسر انجام در مکّه از دنیا رفت ( 1 ) .وی در قصیده ای که در مدح رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سروده وآن را « هدیة المسافر إلی النور السافر » نامیده چنین گفته است :وشمس الضحی طاعتک وقت مغیبها * * * فما غربت بل وافقتک برفقةوردّت علیک الشمس بعد مغیبها * * * کما أنّها قدماً لیوشع ردّت ( 2 )این اشعار را صالحی شامی از سبکی نقل کرده است . ( 3 )28 ـ علاءالدین شهیفی حلّی ( قرن هشتم هـ ق )علاءالدین علی بن حسین شهیفی معروف به ابن شهفیّه ، از شاعران زبردستی است که اشعار فراوانی در مدح اهل بیت ( علیهم السلام ) به خصوص امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) سروده است ، غدیریّه دوّم وی را عالِم معاصرش مرحوم شهید ثانی شرح کرده است ، علاءالدین شهیفی از اینکه شخصیّت بزرگی مانند شهید ثانی شعر او را شرح کرده اظهارخوشحالی نموده وبا سرودن دَه بیت شعر در مدح آن عالم فرزانه ازوی تقدیر وتشکّر کرده است ( 4 ) . او در دو بیت شعر به هر دو داستانــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الوافی بالوفیات ، ج 7 ، ص 161 ـ 165 ؛ معجم المؤلّفین ، ج 2 ، ص 13 .2 . ترجمه : خورشید درخشان در وقت غروبش از تو فرمانبرداری کرد . او از غروب خودداری کرده وبا مدارا با تو موافقت نمود . خورشید پس از غایب شدنش برای تو بازگردانده شد ، همانگونه که در گذشته نیز برای یوشع بازگردانده شده بود .3 . سبل الهدی والرشاد ، ج 9 ، ص 424 ، باب چهارم .4 . الغدیر ، ج 6 ، ص 365 ـ 366 ؛ اعیان الشیعة ، ج 8 ، ص 192 ؛ الذریعة ، ج 14 ، ؤأص264 ، شماره 2505 .________________________________________ 174 ________________________________________ردّالشمس اشاره نموده وچنین سروده است :وعلیه قد ردّت ذکاء وأحمد * * * من فوق رکبته الیمین متوسّدوعلیه ثانیة بساحة بابل * * * رجعت کذا ورد الحدیث المسند ( 1 ) 29 ـ ابن العرندس حلّی ( حدود 840 هـ ق )شیخ صالح بن عبدالرحمان بن عرندس حلّی ، از فقیهان ساکن حلّه بود که به اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) عشق میورزید ، وبا سرودن شعرهای نغز در مدح این خاندان محبّت خویش را اظهار می کرد ( 2 ) ، وی ضمن اشعار زیبایش پیرامون داستان غدیر اینگونه سروده است :ذو المعجزات الباهرات النیّرات * * * المشرقات المعذرات لمن غلامنها رجوع الشمس بعد غرو به ا * * * نبأ تصیر له البصائر ذهّلا ( 3 ) آنچه ملاحظه نمودید تنها بخشی از شاعرانی بودند که داستان ردّالشمس را به شعر در آورده اند ، وشاید آوردن همه آنها برای خوانندگان فارسی زبان ملال آور باشد ، کسانی که به زبان عربی آشنایی دارند می توانند تعداد بیشتری از آنها را در نوشتار عربی این کتاب ملاحظه فرمایند .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اثبات الهداة ، ج 2 ، ص 54 . ترجمه : خورشید برای او بازگردانده شد در حالی که احمد ( رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ) بر زانوی راست او سر گذاشته بود . بار دوّم نیز در سرزمین بابِل برای او خورشید بازگردانده شد ، اینگونه در حدیث دارای سند وارد شده است .2 . اعیان الشیعة ، ج 7 ، ص 375 ؛ الغدیر ، ج 7 ، ص 13 ـ 23 .3 . الغدیر ، ج 7 ، ص 8 . ترجمه : صاحب معجزه های آشکار و روشن و روشنگر که عذری است برای کسی که نسبت به وی غلوّ کند . یکی از آن معجزه ها بازگشت خورشید پس از غروب بود ، خبری که عقل ها از شنیدن آن سرگردان است .175 ________________________________________بخش هفتمپاسخ به چند اشکال________________________________________ 177 ________________________________________پاسخ به چند اشکالدشمنان فضیلت هر جا که توانسته اند به انکار فضایل ومناقب اهل بیت عصمت وطهارت ( علیهم السلام ) پرداخته اند ، و در موارد زیادی که نتوانسته اند اصل فضیلت را انکار کنند ، حدیث های مشابه آن را برای دیگران ساخته اند تا بدین وسیله به کم رنگ کردن امتیازهای فراوان حضرت علی ( علیه السلام ) بپردازند ، امّا فضیلتی که با حدیث ردّالشمس برای شخصیّت والای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) به اثبات می رسد ، از برجستگی هایی است که هیچ کدام از صحابه رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از آن بهره ای ندارند و امکان جعل مشابه آن برای دیگران وجود ندارد ، به همین جهت با طرح اشکالات متعدّد سعی در انکار این فضیلت بزرگ و به زیر سؤال بردن اصل آن دارند ، در این بخش به طرح اشکالاتی می پردازیم که بر حدیث شده است .لازم به ذکر است که این اشکالات به صورت متفرّقه از دیرباز مطرح بوده ، وبسیاری از بزرگان به آن پاسخ داده اند ، ما نیز با طرح مجموعه اشکالات واعتراضاتی که به این حدیث شده ، با استمداد از نوشته های بزرگان اهل قلم به آنها پاسخ مناسب خواهیم داد .1 ـ ضعف سنداوّلین اشکالی که به حدیث شده معتبر نبودن سند روایت های آن________________________________________ 178 ________________________________________است ، ابن تیمیه با نام بردن بسیاری از افرادی که در سند این روایت ها آمده به تضعیف آنها پرداخته است .در پاسخ این اشکال می گوییم :الف ـ تعدادی از افرادی که در سند روایت ها واقع شده واز سوی آنها تضعیف شده از رجال صحیح بخاری وصحیح مسلم است ( 1 ) که خودشان به احادیث این دو کتاب احتجاج می کنند ، چگونه ممکن است به کتابی احتجاج کرد که در سند آنها افراد ضعیف ـ آنگونه که ابن تیمیه ادّعا نموده ـ وجود دارد ؟و به عبارت دیگر : چگونه است که هر گاه این افراد احادیثی نقل کنند که در صحیح بخاری وصحیح مسلم آمده است ، نقل آنها صحیح وخود آنها افرادی مورد وثوق واطمینان هستند ، امّا زمانی که همین افراد به نقل حدیث ردّالشمس می پردازند افرادی ضعیف وغیر قابل اعتماد بوده ونقل آنها نیز ارزشی ندارد ؟ ! این طرز تفکّر واین گونه سخن گفتن چیزی نیست جز همان داستان معروف یک بام و دو هوا !ب بسیاری از بزرگان اهل سنت به صحیح بودن سند حدیث تصریح کرده اند ، بزرگانی مانند ابوجعفر طحاوی ، حاکم حسکانی ، قاضی عیاض ، سیوطی ، سبط ابن جوزی ، وابن عابدین که برخی از آنها را در جای خودش و به مناسبت نقل حدیث از سوی آنها آوردیم ( 2 ) ، در اینجا نمونه های دیگری از این گونه سخنان را به نظرــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در نگارش عربی کتاب به همین قلم توضیحات بیشتری داده شده است ، خوانندگان محترمی که خواهان اطلاعات بیشتری از این جزئیّات هستند می توانند به آنجا مراجعه نمایند .2 . ر . ک . ردّالشمس اوّل ، روایت های مرسل وسخن بزرگان پیرامون حدیث .________________________________________ 179 ________________________________________خوانندگان گرامی می رسانیم .سبط ابن جوزی پس از روایت حدیث از طریق فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) از اسماء بنت عمیس ، می نویسد :اگر بگویند : پدر بزرگت این حدیث را در کتاب الموضوعات ـ که اختصاص به نقل احادیث ساختگی دارد ـ آورده ، بنا بر این حدیث ردّالشمس نیز حدیثی ساختگی وبدون اصل است .همچنین این روایت از نظر سند اضطراب دارد ؛ زیرا در سند آن احمد بن داوود وجود دارد که قابل اعتماد نیست . و فضیل ابن مرزوق است که فردی ضعیف وغیر قابل اعتماد است .همچنین برخی از راویان دیگر نیز تضعیف شده اند ، مثلا عبدالرحمان بن شریک را ابوحاتم فردی غیر قابل اعتماد می داند .همچنین جدّت گفته است : ما در نقل این حدیث ابن عقده را متّهم می کنیم ؛ زیرا او فردی رافضی است .در پاسخ می گوییم : سخن جدّم که می گوید : « بدون هیچ شبهه ای این حدیث ساختگی است » ، ادّعایی است بدون دلیل ؛ زیرا اشکال وی به عدالت راویان حدیث بر می گردد که جوابش آشکار است ، زیرا این روایتی که ما نقل کردیم در سندش هیچکدام از این افراد وجود ندارد .امّا اینکه گفته : « من ابن عقده را متّهم به ساختن این حدیث می کنم » ، ادّعایی است بدون دلیل ومجرّد بدگمانی است ؛ زیرا ابن عقده مشهور به عدالت است ، او تنها حدیث هایی را نقل می کرد که درآنها فضایل اهل بیت آمده بود ، ونسبت به سایر________________________________________ 180 ________________________________________صحابه سخنی نمی گفت ، نه از خوبی آنها سخن می گفت ، ونه از بدی آنها سخنی نقل می کرد ، به همین سبب او را متّهم به رافضی بودن کرده اند ( 1 ) .وی در ادامه به پاسخ به برخی اشکالات دیگر پرداخته که آنها را در جای خودش آورده ایم .همچنین اسماعیل بن محمّد عجلونی پس از اینکه از احمد ابن حنبل و ابن جوزی نقل می کند که حدیث ساختگی است ، چنین می نویسد :این سخن اشتباه است ، و به همین سبب سیوطی گفته : ابن منده وابن شاهین حدیث را از اسماء بنت عمیس روایت کرده اند ، وسند آنها سندی نیکوست ، و طحاوی و قاضی عیاض آن را حدیثی صحیح دانسته اند ، و قاری گفته : شاید این مطلب که بازگشت خورشید به دستور علی ( علیه السلام ) صورت گرفته باشد ، ردّ شده باشد ، امّا بازگشت آن به دعای پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) امری ثابت ومسلّم است . ( 2 )شهاب الدین خفاجی پس از نقل سخنی از طحاوی در ارتباط با وثاقت راویان حدیث می نویسد :برخی از کسانی که کتاب را شرح کرده اند بر این سخن طحاوی اعتراض کرده وگفته اند : این حدیث ساختگی است و راویانــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تذکرة الخواصّ ، ج 1 ، ص 334 ـ 338 .2 . کشف الخفاء ، ج 1 ، ص 220 ـ 221 ، ح 670 .________________________________________ 181 ________________________________________آن افرادی دروغگو بوده وقابل اعتماد نیستند . او به سخنان ابن جوزی مغرور شده است .خفّاجی پس از نقل سخنان ابن جوزی می نویسد :بیشتر آن مطالبی که در کتاب ابن جوزی آمده مردود است ، و همانگونه که سیوطی وسخاوی گفته اند : ابن جوزی در کتاب موضوعات بی دقّتی های فراوانی دارد ، حتّی بسیاری از حدیث های صحیح را به عنوان حدیث ضعیف و ساختگی معرّفی کرده است ، همانگونه که ابن صلاح به این مطلب اشاره کرده است .مصنّف تصریح به صحّت این حدیث نموده وگفته : تعدّد نقل آن شاهد صحیح بودن آن است ، وپیش از او بسیاری از بزرگان مانند طحاوی آن را تصحیح نموده وقائل به راست بودن آن هستند ، افرادی مانند ابن شاهین ، ابن منده ، ابن مردویه آن را روایت کرده اند ، طبرانی نیز آن را روایت کرده ومی نویسد : روایتی نیکوست . همچنین عراقی در التقریب آن را نقل کرده است . . . وابن حجر در شرح ارشاد گفته : اگر خورشید غروب نموده سپس برگردد ، با بازگشت خورشید ، وقت نیز باز خواهد گشت ، دلیل ما همین حدیث است . ( 1 )ج بر فرض اینکه ادعّای ضعیف بودن سند همه روایت ها سخنی صحیح باشد ، لیکن این را نمی توانند انکار کنند که مجموعه روایت ها در حدّ استفاضه است ، یعنی مجموعه این روایت ها به حدّی است کهــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نسیم الریاض ، ج 3 ، ص 11 .________________________________________ 182 ________________________________________اطمینان به صحّت اصل داستان پیدا می شود وگر چه تفصیل داستان وجزئیّات آن را نتوان با آنها اثبات نمود .2 ـ تعارض با برخی احادیث معتبربرخی اشکال کرده اند که در احادیث آمده : « لَم تُحبَس الشمس علی أَحَد إِلاّ لیُوشَع » ؛ خورشید برای احدی جز یوشع حبس نشده است . ادّعای بازگشت خورشید برای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) با این سخن در تضادّ است وبا این حدیث منافات دارد ، بنا بر این باید بگوییم داستان بازگشت خورشید برای حضرت علی ( علیه السلام ) صحیح نمی باشد .در پاسخ این اشکال می گوییم :الف ـ در داستان یوشع سخن از حَبس وماندن خورشید در جای خود است نه از بازگشت آن .ب ـ حدّ اکثر این حدیث دلالت دارد که در امّت های گذشته این معجزه سابقه نداشته و تنها سابقه آن مربوط به یوشع می شود ، امّا از اینکه در آینده نیز اتّفاق نخواهد افتاد سخنی به میان نیاورده است ، بنا بر این هیچگونه تعارضی بین این دو حدیث وجود ندارد .3 ـ کمی نقل حدیث در کتاب ها و از سوی راویانحادثه عظیمی مانند بازگشت خورشید از سمت مغرب اگر اتّفاق افتاده باشد ، از حادثه هایی است که کسی را یارای انکار آن نیست ، وانگیزه نقل آن برای مردم خیلی زیاد است ، در حالی که می بینیم تنها عدّه ای اندک آن را روایت کرده اند ، و به همین جهت اصل داستان زیر سؤال می رود .________________________________________ 183 ________________________________________در پاسخ می گوییم :الف ـ انگیزه برای کتمان این معجزه فراوان بوده است ؛ زیرا از همان ابتدا حکومت در دست کسانی بود که دوست نداشتند فضایل و مناقب امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) منتشر شود ، پس از شهادت حضرت و دوران کوتاه حکومت امام حسن ( علیه السلام ) نیز حکومت به بنی امیّه منتقل شد ، آنها دشمنان اهل بیت وامیرالمؤمنین ( علیهم السلام ) بودند ، واکثریّت عظیم مردم نیز تابع حکومت بودند ، در آن زمان تمام سعی وتلاش ها در جهت کِتمان فضائل آن حضرت بلکه جَعل حدیث های ساختگی برای خدشه دار نمودن چهره آن حضرت بوده است ، با این توصیف چگونه می توان ادّعا کرد که اگر این معجزه رخ داده بود انگیزه های نقل آن زیاد بود ! خیر ، چنین نیست ، حکومت ها فضایل واضح تر ومعروف تر را نیز ابتدا کتمان ، وسپس انکار می کردند .ب ـ این ادّعا با داستان شقّ القمر که امری مسلّم است وفضیلت آن اختصاص به رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دارد ، نقض می شود ، در داستان شقّ القمر که در قرآن کریم به صراحت آن را نقل کرده ، آنجا که می فرماید : ( اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ * وَإِن یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَیَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ ) ( 1 ) ، همه مفسّران در اصل واقعه عظیم شقّ القمر اتّفاق نظر دارند ، وانگیزه های نقل آن نیز خیلی قوی است ، با این وجود راویان آن بیشتر از راویان حدیث ردّالشمس نمی باشد .ابن تیمیه ادّعا کرده ؛ داستان شقّ القمر در شب و در زمانیاتّفاق افتاده که مردم خواب بوده اند ، و به همین جهت آنهاــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره قمر ، آیه 1 و2 .________________________________________ 184 ________________________________________متوجّه نشده اند ( 1 ) .این ادّعا باطل است ، زیرا بنا به نقل بخاری در تفسیر آیه شریفه ( اِقتَرَبَتِ الساعَةُ وَانشَقَّ القَمَر ) ( 2 ) مردم مکّه از رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در خواست معجزه کردند ، وآن حضرت نیز معجزه شقّ القمر را انجام داد ( 3 ) ، بنا بر این ، همه آنها از قبل خبر داشتند ، و برای دیدن این اعجاز الهی جمع شده بودند ، وباید توجّه داشت که شهر مکّه محلّ رفت وآمد مردم بود ودائماً گروهی از مردم جاهای دیگر نیز در آن حضور داشتند ، وباید جمعی از آنها نیز متوجّه شده باشند که بناست چه اتّفاقی بیفتد ، وچه بسا جمعی از آنها نیز در جمع قریش حضور داشته اند ، با همه این اوصاف می بینیم تنها عده اندکی آن را حکایت کرده اند ، وچه بسا اگر این معجزه عظیم در قرآن نیامده بود همین مقدار کم نیز نقل نشده بود ، وکم کم به دست فراموشی سپرده می شد .ج ـ علّت اصلی نقل اندک اینگونه حادثه های بزرگ بی سواد بودن اکثریّت عظیم مردم آن زمان بوده است ، نگارش تاریخ وتألیف کتاب بین آنها رواج نداشته است ، و در این جهت فرقی بین مسلمانان وغیر مسلمانان نیست ، و به همین سبب تنها بخش اندکی از معجزه های رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به ما رسیده است ، مخصوصاً از طریق اهل سنّت که این کمی در نقل بسیار آشکار است .نگارش تاریخ وتألیف کتاب از عصر تابعین شروع می شود ، و بهــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 171 .2 . سوره قمر ، آیه 1 .3 . صحیح بخاری ، ج 6 ، ص 521 ، ح 1292 .________________________________________ 185 ________________________________________تدریج در عصر بعدی افزایش می یابد ، زمانی که از شاهدان آن حادثه های عظیم ومعجزه های بزرگ دیگر کسی زنده نبوده است ، ومخصوصاً اموری که مربوط به فضائل امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) بوده که عدّه ای از ترس ، وگروهی نیز از روی عناد ودشمنی آن را پنهان می کردند ، واحیاناً گروه اندکی که به خود جرأت می دادند و به نقل فضایل اهل بیت ( علیهم السلام ) به ویژه امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) می پرداختند ، باید خود را برای انواع محرومیّت ها آماده می کردند ، وچه بسا باید دست از جان خویش می شستند .به همین جهت می بینیم راویان داستان غدیر خُم واعلام ولایت وخلافت امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) ، با وجودی که در حضور جمعیّتی بیش از یکصد هزار نفر صورت گرفته ، وپیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) با تأکید فراوان از همه حاضران خواسته اند که به غایبان برسانند ، از یکصد تن تجاوز نمی کند .د ـ با دقّت در برخی خصوصیّات و ویژگی های داستان می فهمیم که اصولا زمینه برای توجّه عمومی به این حادثه در زمان واقعه فراهم نبوده است ، زیرا از سویی مدّت زمان وقوع این حادثه عظیم خیلی کوتاه بوده ؛ در حدّ خواندن یک نماز چهار رکعتی ، واز سوی دیگر ارتفاع خورشید در حدّی نبوده که بخش های زیادی از زمین را روشن کند ، تنها در مناطق اطراف که از نظر افق به آن نزدیک بوده اند قابل رؤیت بوده است ، آن هم به شرطی که بگوییم موانع طبیعی مانند ابر________________________________________ 186 ________________________________________یا غبار وجود نداشته است ( 1 ) ، و به همین جهت بسیاری از افراد متوجّه آن نشده اند .به علاوه ، نمی توان این حجم از روایت را که پیرامون ردّالشمس آمده در مقایسه با دیگر اتّفاقات تاریخی اندک به حساب آورد .4 ـ تعارض وتنافی بین نقل های مختلف حدیثروایت هایی که در این زمینه وارد شده از نظر بیان خصوصیّات وجزئیّات حادثه اختلاف دارند ، به عنوان مثال :الف : مطابق بعضی روایت ها حضرت علی ( علیه السلام ) به سبب تقسیم غنیمت های جنگ خیبر نمازشان به تأخیر افتاده بود ، ومطابق دسته دیگری از روایت ها علّت تأخیر نماز حضرت به دامن داشتن سر رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بود .ب : در بعضی روایت ها آمده که پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در حال دریافت وحی سر بر دامن علی ( علیه السلام ) داشتند ، و در برخی دیگر آمده که حضرت به خواب رفته بودند .ج : در برخی روایت ها آمده که خورشید تا وسط آسمان بالا آمد . و در برخی دیگر آمده که به اندازه ای بالا آمد که نورش بر زمینــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در برخی روایت ها به این علّت اشاره شده است ، مرحوم علاّمه مجلسی در بحار الأنوار ، ج 41 ، ص 190 ، وج 55 ، ص 166 ، ح 26 از کتاب « العلل » تألیف محمّد بن علی بن ابراهیم اینگونه روایت کرده است : « قال العالم ( علیه السلام ) : علّة ردّالشمس علی امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) وما طلعت علی أهل الأرض کلّهم ، أنّه جلّل الله السماء بالغمام إلاّ الموضع الذی کان فیه أمیرالمؤمنین وأصحابه ، فإنّه جلاه حتّی طلعت علیهم » ، سبب این که خورشید تنها برای امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) بازگشت وبر جاهای دیگر نتابید ؛ این است که خداوند آسمان را با ابر پوشاند وتنها همان مکانی را که امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) و یارانش وجود داشتند بدون پوشش قرار داد تا این که خورشید بر آنها تابید .________________________________________ 187 ________________________________________و کوه های اطراف تابید . ومطابق برخی روایت ها تا میانه مسجد بالا آمد .د : در برخی نقل ها آمده که ردّالشمس در غزوه خیبر ـ که مکانی دور از مدینه است ـ اتّفاق افتاد ، و در برخی روایات آمده که خورشید نیمی از مسجد را روشن ساخت .واختلاف نقل های دیگر که در روایت های مختلف آمده است .در پاسخ این اشکال می گوییم : اختلاف در جزئیّات وخصوصیّات یک واقعه سبب نمی شود که اصل واقعه دروغ باشد ، زیرا ما در بسیاری از وقایع تاریخی می بینیم که هر چه روایت بیشتر داشته باشد ، اختلاف در جزئیّات آن بیشتر است ، حتّی در معجزه عظیمی مانند شقّ القمر که هیچ شبهه ای در اصل وقوع آن وجود ندارد ، در بیان جزئیّات آن اختلاف زیادی وجود دارد : در بعضی روایت ها آمده که ماه دو نیم شد وهر نیمی بر فراز کوهی قرار گرفت ( 1 ) .و در برخی دیگر آمده : نیمی از ماه پشت کوه ونیمی در سمت دیگر بود ( 2 ) .و مطابق نقلی : نیمی از ماه بالای کوه ، ونیمی پایین آن بود . ( 3 )همچنین در واقعه مهمّ معراج رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ، که در نقل جزئیّات آن اختلاف فراوانی به چشم می خورد .افرادی که به نقل یک واقعه می پردازند از نظر استعداد ، وهدفی که از نقل آن دارند مختلفند ، غالب افراد سخنان دیگران را نقل به معنیــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سنن ترمذی ، ج 5 ، ص 72 ـ 73 ، ح 3343 .2 . همان ، ج 5 ، ص 71 ـ 72 ، ح 3339 .3 . صحیح بخاری ، ج 6 ، ص 520 ، ح 1289 .________________________________________ 188 ________________________________________می کنند ، بعضی یک واقعه را با تمام جزئیّات آن بخاطر می سپارند وآن را برای دیگران بازگو می کنند ، عدّه ای تنها بعضی جزئیّات که برایشان مهمّ بوده در نظرشان مانده وهمان را نقل می کنند ، وبرخی نیز به نقل اصل داستان وکلّیّاتی از آن اکتفا می کنند وکاری به نقل جزئیّات ندارند . اینگونه اختلاف ها در نقل ، سبب زیر سؤال رفتن اصل حادثه نمی شود ؛ زیرا همه روایت ها در اصل وقوع آن اتّفاق دارند ، آری اگر در یکی از جزئیّات بین دو نقل اختلاف وجود داشته باشد ، تنها همان بخش از داستان وخصوصیّت آن از درجه اعتبار ساقط می شود نه اصل آن .در داستان ردّالشمس نیز اختلاف در جزئیّات موجب این نمی شود که اصل داستان زیر سؤال برود ، با اینکه در مقدار ارتفاع خورشید نقل ها مختلف است ، لیکن همه روایت ها در یک نکته اتّفاق نظر دارند ، وآن این است که مقدار بازگشت خورشید به اندازه ای بود که وقت نماز عصر رسید وعلی ( علیه السلام ) از جای برخاسته ونماز عصر را خواند . آری ممکن است در نقل بعضی راویان بالا آمدن آن ، تا وسط آسمان ذکر شده باشد ، که این یک نوع گزافه گویی ومبالغه در نقل است .همانگونه که وقوع این حادثه در جنگ خیبر منافاتی با بالا آمدن خورشید تا نیمی از مسجد ندارد ، زیرا مدینه در همان موقعیّت جغرافیایی قرار دارد و ردّالشمس در آنجا نیز محسوس بوده است .امّا خصوصیّات وجزئیّاتی که برای علّت تأخیر نماز حضرت علی ( علیه السلام ) نقل شده ، هیچ منافاتی بین آنها وجود ندارد ، سر نهادن پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بر دامن علی ( علیه السلام ) به سبب دریافت وحی با خوابیدن او قابل جمع است ،________________________________________ 189 ________________________________________زیرا می توانیم بگوییم رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بر دامن علی ( علیه السلام ) نهاده وخوابید ، وعلّت آن حالت مخصوص دریافت وحی بود ، همانگونه که صحیح است بیدار شدن وسر از دامن علی ( علیه السلام ) برداشتن را به همان معنای پایان حالت مخصوص دریافت وحی بدانیم ، به همین جهت در برخی روایت ها که در ابتدای آنها سخن از دریافت وحی است ، در ادامه سخن از بیدار شدن به میان آمده است .امّا آنچه در برخی روایت ها آمده که حضرت علی ( علیه السلام ) به سبب تقسیم غنیمت های جنگ خیبر نمازشان به تأخیر افتاد ، آن هم منافاتی به روایت های دیگر که می گوید به سبب اینکه رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بر دامن وی نهاده بود نمازش به تأخیر افتاد ، ندارد ، زیرا ممکن است ابتدا تقسیم غنیمت ها سبب شده بود تا نتواند در اوّل وقت نمازش را بخواند ، وهمین که برای اقامه نماز نزد رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) رفته بود پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سر بر دامنش گذاشته وخوابیده بود .وهمچنین دیگر اختلافات در جزئیّات که همگی قابل توجیه است وتعارضی بین آنها وجود ندارد .5 ـ منافات داشتن قضای نماز با مقام عصمت امامحضرت علی ( علیه السلام ) امامی است معصوم که از هر گونه گناه بلکه خطایی مصون است ، چگونه می توان پذیرفت که نماز وی قضا شود ؟در پاسخ می گوییم : آنگونه که در برخی روایت ها آمده ؛ نماز حضرت به طور کامل فوت نشده بود ، بلکه وقت فضیلت نماز عصر تمام شده بود وخورشید در آستانه غروب بود ، بنا بر این می شد در همان زمان اندک نماز را به صورت ادا بجا آورد ، امّا با دعای رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم )________________________________________ 190 ________________________________________خورشید به جایگاهی بازگشت که وقت فضیلت نماز عصر بود وحضرت ، نماز را در وقت فضیلت بجا آورد .ومطابق دسته دیگری از روایت ها حضرت علی ( علیه السلام ) در همان حال که نشسته بود وسرِ رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را به دامن داشت نماز خویش را خواند و برای رکوع وسجده ها اشاره می کرد ، امّا پس از برخاستن پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ودعای حضرت ، با بازگشت خورشید نماز را ایستاده وبا تمام شرائط بجا آورد .این مطلب را بسیاری از بزرگان شیعه در کتاب های خویش آورده و بدان تصریح کرده اند ، بخشی از این سخنان در بخش « استدلال به حدیث ردّالشمس در کتاب های فقهی » ذکر شد .6 ـ تغییر در نظام هستینظام هستی بر پایه نظم استوار شده است ، وحرکت همه کرات آسمانی واز جمله زمین وخورشید آنچنان دقیق است که کوچکترین تغییری در آن ، نظم عالم را به هم خواهد زد ، بازگشت خورشید پس از غروب حرکتی بر خلاف حرکت معمول ومتعارف منظومه شمسی است که موجب اختلال نظام خواهد شد ، در حالی که می بینیم هیچگونه اختلالی صورت نگرفته است ، واین خود دلیل بر عدم صحّت داستان ردّالشمس است .در پاسخ می گوییم : شکّی نیست که این حادثه عظیم یک معجزه الهی است که به دعای رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اتّفاق افتاده است ، و در مواردی که معجزه ای صورت می گیرد کاری فراتر از قانون طبیعت انجام می پذیرد ، و در اینگونه موارد همینکه از نظر عقلی کاری محال________________________________________ 191 ________________________________________نباشد کافی است ، واصولا همه معجزه ها کارهایی خلاف عادت هستند .به علاوه ، این معجزه در تاریخ بشر حد اقلّ یک مورد مشابه دارد ؛ و آن وقوع ردّالشمس برای حضرت یوشع وصی حضرت موسی ( علیه السلام ) است که هیچ اختلافی در آن وجود ندارد وهمه مفسّران ـ اعمّ از شیعه وسنّی ـ بر آن اتّفاق نظر دارند ، وخلاصه داستان وی چنین است : روزی یوشع به همراه سپاهیانش با ستمگران می جنگید ، واین نبرد تا غروب خورشید ادامه یافت ، یوشع که می خواست سرنوشت جنگ را با شکست دشمن یکسره نماید ، رو به خورشید نموده چنین گفت : « تو در حال فرمانبرداری از دستورات الهی هستی ، من نیز در حال طاعت امر پروردگار هستم ، خدایا خورشید را برای من برگردان » . خورشید برای وی بازگشت و روز همچنان ادامه یافت تا اینکه دشمن شکست خورد و ستمگران پا به فرار گذاشتند . ( 1 )همچنین مشابه این معجزه در داستان شقّ القمر نیز که کوچک ترین شبهه ای در وقوع آن وجود ندارد اتّفاق افتاده است ، آن معجزه عظیم نیز باید نظام طبیعت را به هم می زد ، ولی چنین اتّفاقی نیفتاد .چگونه است که در وقوع ردّالشمس برای یوشع ، و در حادثه شقّ القمر ، این اشکال را نکرده اند ، ولی زمانی که نوبت به وقوع آن برای حضرت علی ( علیه السلام ) می رسد چنین اشکالی را مطرح می کنند ؟ !ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاریخ طبری ، ج 1 ، ص 310 .________________________________________ 192 ________________________________________7 ـ ردّالشمس معجزه پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) است نه علی ( علیه السلام ) !عدّه ای پس از اینکه نتوانسته اند اصل داستان را انکار کنند ، به طرح این اشکال سست وبی اساس پرداخته اند ، وبدین وسیله خواسته اند بگویند این معجزه هیچگونه ارتباطی به حضرت علی ( علیه السلام ) ندارد .این اشکال سست تر از آن است که نیاز به جواب داشته باشد ، زیرا هیچ کس منکر این نیست که ردّالشمس از معجزات رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) است ، امّا نکته ای که باید مورد توجّه قرار گیرد ـ واین اشکال کنندگان از آن غافل شده اند ـ این است که رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) این تقاضا را به خاطر حضرت علی ( علیه السلام ) نموده است ، حضرت در دعای خویش تصریح نموده که « خدایا خورشید را برای علی برگردان تا او نماز عصرش را بخواند » .و به عبارت دیگر : این معجزه از یک سو نبوی است ؛ چرا که به دعای پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اتّفاق افتاده است ، و از یک سو علوی است ؛ چرا که اصل درخواست به سبب تأخیر یا قضا شدن نماز امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) بوده است .8 ـ بی فایده بودن بازگشت خورشیدبرخی اشکال کرده اند که با غروب خورشید نماز حضرت علی ( علیه السلام ) قضا شده ووقت آن به پایان رسیده بود ، بازگشت مجدّد خورشید سبب این نمی شود که قضا تبدیل به ادا شود .در پاسخ می گوییم :الف ـ آنگونه که در برخی روایات آمده است نماز حضرت قضا________________________________________ 193 ________________________________________نشده بود ، بلکه حضرت آن را در حال نشسته خوانده بودند ، لیکن در آن حالت نمی توانستند نماز را با تمام خصوصیّات و شرایط بجا آورند ، بلکه رکوع وسجده ها را با اشاره بجا آورده بودند . بازگشت خورشید سبب شد تا بار دیگر آن را با شرایط کامل بجا آورند .ومطابق برخی روایات اصولاً آفتاب به طور کامل غروب نکرده بود بلکه در آستانه غروب بود ، بنا بر این نماز قضا نشده بود وحضرت می توانست نماز را به صورت ادا بجا آورد ، لیکن با بازگشت خورشید ، نماز را در اوّل وقت فضیلت آن بجا آوردند .ب ـ بر فرض که بپذیریم نماز حضرت قضا شده بوده وخورشید به صورت کامل غروب کرده بود ، لیکن می توانیم بگوییم : همانگونه که بازگشت خورشید از امتیازاتی است که خداوند به حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) عنایت فرمود ، تبدیل شدن نماز قضا به نماز ادا پس از بازگشت خورشید نیز از خصوصیّات و ویژگی های حضرت علی ( علیه السلام ) بوده است .________________________________________ 195 ________________________________________فهرست منابع1ـ الأباطیل والمناکیر والصحاح والمشاهیر ، حسین بن ابراهیم جوزقانی ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت ، 1424 هـ ق ، چاپ اوّل .2ـ اِثبات الوصیّة ، علی بن حسین مسعودی ، مؤسّسه انصاریان ، قم ، 1384 هـ ش ، چاپ سوّم .3ـ اِثبات الهداة ، محمّد بن حسن معروف به شیخ حرّ عاملی ، 1413 هـ ق ، چاپ اوّل .4ـ الاحتجاج ، احمد بن علی طبرسی ، انتشارات اسوه ، تهران ، 1422 هـ ق ، چاپ سوّم .5ـ اختیار معرفة الرجال ، شیخ طوسی ، مؤسّسه آل البیت ( علیهم السلام ) ، قم ، 1404 هـ ق .6ـ اربعین منتقی ، ابوالخیر حاکمی طالقانی ، مجلّه تراثنا ، شماره اوّل ، ص 95 ـ 128 ؛ 1405 هـ ق .7ـ الأربعین عن الأربعین ، عبدالرحمان خزاعی ، سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، تهران ، 1414 هـ ق ، چاپ اوّل .8ـ ارشاد ، شیخ مفید محمّد بن محمّد بن نعمان ، مؤسّسه آل البیت ( علیهم السلام ) ، 1414 هـ ق .9ـ اعلام النبوّة ، ابوالحسن علی بن محمّد ماوردی ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت ، 1406 هـ ق ، چاپ اوّل .________________________________________ 196 ________________________________________10ـ اعلام الوری ، فضل بن حسن طبرسی ، مؤسّسه آل البیت ( علیهم السلام ) ، قم ، 1417 هـ ق .11ـ الاَعلام ، خیرالدین زرکلی ، دارالعلم ، بیروت ، 1980م ، چاپ پنجم .12ـ اَعیان الشیعة ، سیّد محسن امین ، دارالتعارف للمطبوعات ، بیروت .13ـ اِقبال الأعمال ، سیّد رضی الدین ابن طاووس ، مکتب الأعلام الاسلامی ، قم ، 1414 هـ ق ، چاپ اوّل .14ـ الاِکمال ، خطیب تبریزی محمّد بن عبدالله ، مؤسسه آل البیت ( علیهم السلام ) ، قم .15ـ امالی شیخ طوسی ، محمّد بن حسن طوسی ، دارالثقافة ، قم ، 1414 هـ ق ، چاپ اوّل .16ـ امالی شیخ مفید ، محمّد بن محمّد بن نعمان ، دارالمفید ، بیروت ، 1414 هـ ق ، چاپ دوّم .17ـ امتاع الاسماع ، تقی الدین احمد بن علی مقریزی ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت ، 1420 هـ ق ، چاپ اوّل .18ـ امل الآمل ، محمّد بن حسن معروف به شیخ حرّ عاملی ، مکتبة الاندلس ، بغداد .19ـ الأنساب ، ابوسعد عبدالکریم بن محمّد سمعانی ، دارالجنان ، بیروت ، 1408 هـ ق ، چاپ اوّل .20ـ اهل البیت فی المکتبة العربیّة ، سیّد عبدالعزیز طباطبائی ، مؤسّسه آل البیت ( علیهم السلام ) ، قم ، 1417 هـ ق ، چاپ اوّل .21ـ بحار الأنوار ، علاّمه محمّد باقر مجلسی ، مؤسّسة الوفاء ،________________________________________ 197 ________________________________________بیروت ، 1403 هـ ق ، چاپ دوّم .22ـ البحر المحیط ، ابوحیّان اندلسی ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت ، 1422 هـ ق ، ، چاپ اوّل .23ـ البدایة والنهایة ، ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی ، چاپ مصر ، 1348 هـ ق ، چاپ اوّل .24ـ بشارة المصطفی ، محمّد بن علی طبری ، انتشارات اسلامی ، قم ، 1420 هـ ق .25ـ بصائر الدرجات ، محمّد بن حسن صفّار ، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی ، 1404 هـ ق .26ـ البیان ، محمّد بن مکّی شهید اوّل ، مجمع الذخائر الاسلامیّة ، قم .27ـ البیان والتعریف ، ابراهیم بن محمّد حسینی ، دارالکتاب العربی ، بیروت ، 1410 هـ ق ، چاپ اوّل .28ـ تاریخ الاسلام ، محمّد بن احمد ذهبی ، دارالکتاب العربی ، بیروت ، 1410 هـ ق ، چاپ اوّل .29ـ تاریخ بغداد ، علی بن احمد بن ثابت خطیب بغدادی ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت ، 1417 هـ ق ، چاپ اوّل .30ـ تاریخ طبری ( تاریخ الأمم والملوک ) ، محمّد بن جریر طبری ، مؤسّسة الأعلمی ، بیروت ، 1403 هـ ق ، چاپ چهارم .31ـ تاریخ مدینة دمشق ، علی بن حسن بن هبة الله دمشقی معروف به ابن عساکر ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت ، 1417 هـ ق ، چاپ اوّل .32ـ تأویل الآیات الظاهرة ، سیّد شرف الدین استرآبادی ، مؤسّسة________________________________________ 198 ________________________________________الإمام المهدی ( علیه السلام ) ، 1407 هـ ق ، چاپ اوّل .33ـ تثبیت الامامة ، ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی ، دارالامام مسلم ، بیروت ، 1407 هـ ق .34ـ التدوین فی تاریخ قزوین ، عبدالکریم رافعی ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت ، 1408 هـ ق .35ـ تذکرة الحفّاظ ، محمّد بن احمد ذهبی ، دار احیاء التراث العربی ، بیروت ، چاپ چهارم .36ـ تذکرة الخواصّ ، یوسف بن قزاُغلی معروف به سبط ابن جوزی ، مجمع جهانی اهل بیت ( علیهم السلام ) ، 1426 هـ ق ، چاپ اوّل .37ـ تذکرة الفقهاء ، علاّمه حلّی حسن بن یوسف بن مطهّر ، مؤسّسه آل البیت ( علیهم السلام ) ، قم ، 1414 هـ ق ، چاپ اوّل .38ـ تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی = روض الجنان39ـ تفسیر عیّاشی ، محمّد بن مسعود عیّاشی ، کتابخانه علمیّه اسلامیّة ، تهران .40ـ تفسیر قرطبی ، محمّد بن احمد قرطبی ، دارالکتب المصریّة ، قاهره ، 1365 هـ ق .41ـ التفسیر الکبیر ، محمّد بن عمر بن حسن معروف به فخررازی ، دار احیاء التراث العربی ، بیروت ، چاپ سوّم .42ـ تقریب المعارف ، ابوالصلاح تقی بن نجم الحلبی ، 1417 هـ ق = 1375 هـ ش .43ـ تلخیص المتشابه فی الرسم ، احمد بن علی بن ثابت خطیب بغدادی ، دار طلاس ، دمشق ، 1985 هـ ق ، چاپ اوّل .44ـ تلخیص کتاب الموضوعات ، محمّد بن احمد ذهبی ، مکتبة________________________________________ 199 ________________________________________الرشد ، ریاض ، 1419 ، هـ ق ، چاپ اوّل .45ـ تنزیه الشریعة ، علی بن محمّد کنانی ، مکتبة القاهرة ، مصر ، چاپ اوّل .46ـ توضیح الدلائل ، شهاب الدین احمد بن جلال الدین ایجی ، مجمع جهانی اهل بیت ( علیهم السلام ) ، 1428 هـ ق ، چاپ اوّل .47ـ الثاقب فی المناقب ، محمّد بن علی طوسی معروف به ابن حمزه ، مؤسّسه انصاریان ، قم ، 1412 هـ ق ، چاپ سوّم .48ـ جوابات المسائل المیافارقیات = رسائل المرتضی49ـ جواهر الفقه ، عبدالعزیز بن برّاج طرابلسی ، انتشارات اسلامی ، قم ، 1411 هـ ق ، چاپ اوّل .50ـ جواهر المطالب ، محمّد بن احمد باعونی ، مجمع احیاء فرهنگ اسلامی ، قم ، 1415 هـ ق ، چاپ اوّل .51ـ حاشیه ابن عابدین ، محمّد امین معروف به ابن عابدین ، دارالفکر ، بیروت ، 1425 هـ ق .52ـ الحدائق الناضرة ، شیخ یوسف بحرانی ، انتشارات اسلامی ، قم .53ـ حدیقة الحقیقة ، سنائی غزنوی ، انتشارات دانشگاه تهران .54ـ الخرائج والجرائح ، قطب الدین راوندی ، مؤسّسة الإمام المهدی ( علیه السلام ) ، قم ، 1409 هـ ق ، چاپ اوّل .55ـ خصائص الأئمّة ، سیّد رضی محمّد بن حسین بن موسی ، انتشارات آستان قدس رضوی ، 1406 هـ ق .56ـ الخصائص الکبری ، جلال الدین سیوطی ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت ، 1405 هـ ق ، چاپ اوّل .57ـ الخصال ، شیخ صدوق محمّد بن علی بن حسین ، انتشارات________________________________________ 200 ________________________________________اسلامی ، قم ، 1417 ـ 1362 هـ ش .58ـ خلاصة الأقوال ، علاّمه حلّی حسن بن یوسف بن مطهّر ، انتشارات اسلامی ، قم ، 1417 هـ ق ، چاپ اوّل .59ـ الدرّ النظیم ، یوسف بن حاتم شامی ، انتشارات اسلامی ، قم ، 1420 هـ ق ، چاپ اوّل .60ـ دیوان بابا فغانی شیرازی ، تصحیح احمد سهیلی ، کتابخانه اقبال ، تهران ، 1362 هـ ش ، چاپ اوّل .61ـ دیوان نظیری ، تصحیح محمّد رضا طاهری ، انتشارات نگاه ، تهران 1379 هـ ق ، چاپ اوّل .62ـ دیوان مهیار دیلمی ، دارالکتب المصریّة ، قاهره ، 1344 هـ ق ، چاپ اوّل .63ـ الذریعة ، آغا بزرگ تهرانی ، دار الاضواء ، بیروت ، 1403 هـ ق ، چاپ سوّم .64ـ الذرّیّة الطاهرة ، ابوبشر محمّد بن احمد دولابی ، مؤسّسه انتشارات اسلامی ، قم ، 1407 هـ ق .65ـ الذکری ، شهید اوّل محمّد بن مکّی ، مؤسّسه آل البیت ( علیهم السلام ) ، قم ، 1419 هـ ق ، چاپ اوّل .66ـ ذیل تاریخ بغداد ، محمّد بن محمود بن حسن معروف به ابن نجّار ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت .67ـ رجال نجاشی ، ابوالعبّاس نجاشی ، انتشارات اسلامی ، قم ، 1418 هـ ق ، چاپ ششم .68ـ رسائل المرتضی ، سیّد مرتضی علی بن حسین بن موسی ، دارالقرآن الکریم ، قم ، 1405 هـ ق .________________________________________ 201 ________________________________________69ـ روض الجنان و روح الجنان ، شیخ ابوالفتوح رازی ، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی ، قم ، 1404 هـ ق .70ـ روض الجنان ، زین الدین جبعی شهید ثانی ، مؤسّسه آل البیت ( علیهم السلام ) ، قم .71ـ الروضة المختارة ، عبدالحمید بن ابی الحدید ، مؤسّسة الأعلمی ، بیروت .72ـ روضة الواعظین ، محمّد بن حسن فتّال فارسی نیشابوری ، منشورات رضی ، قم .73ـ الریاض النضرة ، محب طبری احمد بن عبدالله ، چاپ مصر ، 1372 هـ ق .74ـ زین الفتی ، احمد بن محمّد عاصمی ، مجمع احیاء فرهنگ اسلامی ، قم ، 1418 هـ ق ، چاپ اوّل .75ـ سبل الهدی والرشاد ، محمد بن یوسف صالحی شامی ، دار الکتب العلمیّة ، بیروت ، 1414 هـ ق ، چاپ اوّل .76ـ السرائر ، محمّد بن منصور بن أحمد حلّی معروف به ابن ادریس ، انتشارات اسلامی ، قم ، 1410 هـ ق ، چاپ دوّم .77ـ سمط النجوم العوالی ، عبدالملک بن حسین بن عبدالملک عصامی مکّی ، المطبعة السلفیّة ، قاهره ، 1380 هـ ق .78ـ سنن الترمذی ، ابوعیسی محمّد بن عیسی ترمذی ، دارالفکر ، بیروت ، 1403 هـ ق ، چاپ دوّم .79ـ السنّة ، ابن ابی عاصم عمرو بن ضحّاک ، دارالصمیعی ، ریاض ، 1419 هـ ق ، چاپ اوّل .80ـ سیر أعلام النبلاء ، محمّد بن احمد ذهبی ، مؤسّسة الرسالة ،________________________________________ 202 ________________________________________بیروت ، 1406 هـ ق ، چاپ چهارم .81ـ السیرة النبویّة احمد زینی دحلان ( حاشیه السیرة الحلبیّة ) ، المکتبة التجاریّة الکبری ، قاهره ، 1383 هـ ق .82ـ شرح مشکل الآثار ، ابوجعفر احمد بن محمّد طحاوی ، مؤسّسة الرسالة ، بیروت ، 1415 هـ ق ، چاپ اوّل .83ـ شرح نهج البلاغة ، عبدالحمید بن ابی الحدید ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت ، 1385 هـ ق ، چاپ اوّل .84ـ الشفا ، قاضی عیاض ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت .85ـ صحیح بخاری ، محمّد بن اسماعیل بخاری ، دارالقلم ، بیروت ، 1407 هـ ق ، چاپ اوّل .86ـ الصراط المستقیم ، علی بن یونس بیاضی ، المکتبة المرتضویّة ، 1384 هـ ق ، چاپ اوّل .87ـ الصواعق المحرقة ، احمد بن محمّد بن علی بن حجر هیتمی مکّی ، مؤسّسة الرسالة ، بیروت ، 1417 هـ ق ، چاپ اوّل .88ـ الضعفاء الکبیر ، محمّد بن عمرو عقیلی ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت ، چاپ اوّل .89ـ الطرائف ، سیّد رضی الدین ابن طاووس ، چاپخانه خیّام ، قم ، 1400هـ ق .90ـ العقد النضید ، محمّد بن حسن قمی ، دارالحدیث ، قم ، 1423 هـ ق = 1381 هـ ش ، چاپ اوّل .91ـ عکس رخ یار ( کارنامه شاعران در آستان ولایت امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) ) ، به کوشش عزیز الله زیادی ، کتاب نیستان وانتشارات سروش ، تهران ، 1381 هـ ش ، چاپ اوّل .________________________________________ 203 ________________________________________92ـ العلل ، محمّد بن علی بن ابراهیم قمی = بحار الأنوار93ـ علل الشرائع ، شیخ صدوق محمّد بن علی بن حسین ، منشورات المکتبة الحیدریّة ، نجف ، 1386 هـ ق .94ـ العمدة ، ابن بطریق یحیی بن حسن حلّی ، انتشارات اسلامی ، قم ، 1407 هـ ق .95ـ عمدة القاری ، محمود بن احمد عینی ، دار احیاء التراث العربی ، بیروت .96ـ عیون المعجزات ، حسین بن عبدالوهّاب ، مؤسّسة الأعلمی ، بیروت ، 1403 هـ ق ، چاپ سوّم .97ـ الغدیر ، علاّمه عبدالحسین امینی ، دارالکتاب العربی ، بیروت ، 1387 هـ ق ، چاپ سوّم .98ـ غنائم الأیّام ، میرزا ابوالقاسم قمّی ، مکتب الأعلام الاسلامی ، 1417 هـ ق ـ 1375 هـ ش .99ـ فتح الباری ، احمد بن علی بن حجر عسقلانی ، دارالمعرفة ، بیروت ، چاپ دوّم .100ـ فرائد السمطین ، ابراهیم بن محمد جوینی ، مؤسّسة المحمودی ، بیروت ، 1400 هـ ق ، چاپ اوّل .101ـ فرج المهموم ، سیّد رضی الدین ابن طاووس ، منشورات الرضی ، قم ، 1363 هـ ش .102ـ الفصول المهمّة ، ابن صبّاغ علی بن محمّد بن احمد ، دارالحدیث ، قم ، 1422 هـ ق ، چاپ اوّل .103ـ فهرست ابن ندیم ، محمّد بن اسحاق ندیم ، تحقیق رضا تجدّد .________________________________________ 204 ________________________________________104ـ قرب الاِسناد ، عبدالله بن جعفر حمیری ، مؤسّسه آل البیت ( علیهم السلام ) ، قم ، 1413 هـ ق ، چاپ اوّل .105ـ قصص الأنبیاء ، قطب الدین راوندی ، مؤسّسه الهادی ، 1418 هـ ق = 1376 هـ ش ، چاپ اوّل .106ـ قصص الأنبیاء ( عرائس المجالس ) ، احمد بن محمّد ثعلبی ، دارالمعرفة ، بیروت .107ـ الکافی ، محمّد بن یعقوب کلینی ، دارالکتب الاسلامیّة ، تهران ، 1367 هـ ش ، چاپ سوّم .108ـ الکنی والألقاب ، شیخ عبّاس قمّی ، کتابخانه صدر ، تهران .109ـ کشف الخفاء ، اسماعیل بن محمّد عجلونی ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت ، 1408 هـ ق ، چاپ سوّم .110ـ کشف الرمس ، محمّد باقر محمودی ، بنیاد معارف اسلامی ، قم ، 1419 هـ ق ، چاپ اوّل .111ـ کشف الغطاء ، شیخ جعفر کاشف الغطاء ، انتشارات مهدوی ، اصفهان .112ـ کشف الغمّة ، علی بن عیسی اربلی ، مجمع جهانی اهل بیت ( علیهم السلام ) ، 1426 هـ ق ، چاپ اوّل .113ـ کشف الیقین ، علاّمه حلّی حسن بن یوسف بن مطهّر ، مجمع احیاء فرهنگ اسلامی ، قم ، 1413 هـ ق ، چاپ اوّل .114ـ کفایة الطالب ، محمّد بن یوسف گنجی ، دار إحیاء تراث اهل البیت ( علیهم السلام ) ، 1404 هـ ق = 1362 هـ ش ، چاپ سوّم .115ـ کلّیات اشعار فارسی اقبال لاهوری ، تصحیح احمد سروش ، کتابخانه سنائی ، تهران ، تاریخ مقدّمه ناشر 1343 هـ ش .________________________________________ 205 ________________________________________116ـ کلّیات اشعار اهلی شیرازی ، تصحیح حامد ربّانی ، کتابخانه سنائی ، تهران ، 1344 هـ ش ، چاپ اوّل .117ـ کنز العمّال ، علی متّقی هندی ، مؤسّسة الرسالة ، بیروت ، 1409 هـ ق .118ـ اللآلی المصنوعة ، عبدالرحمان سیوطی ، دارالمعرفة ، بیروت ، 1401 هـ ق ، چاپ سوّم .119ـ لسان المیزان ، احمد بن علی بن حجر عسقلانی ، دار احیاء التراث العربی ، بیروت ، 1416 هـ ق ، چاپ اول .120ـ مئة منقبة ، محمّد بن علی قمّی ، مدرسة الامام المهدی ( علیه السلام ) ، قم ، 1407 هـ ق ، چاپ اوّل .121ـ المجدی ، علی بن محمّد علوی ، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی ، 1409 هـ ق ، چاپ اوّل .122ـ مجمع الزوائد ، ابوبکر هیثمی ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت ، 1408 هـ ق .123ـ المزار ، محمّد بن مشهدی ، انتشارات اسلامی ، قم ، 1419 هـ ق ، چاپ اوّل .124ـ المزار ، محمّد بن مکّی شهید اوّل ، مدرسة الامام المهدی ( علیه السلام ) ، قم ، 1410 هـ ق ، چاپ اوّل .125ـ المستدرک علی الصحیحین ، ابوعبدالله حاکم نیشابوری ، دارالمعرفة ، بیروت .126ـ المسلک ، علاّمه حلّی حسن بن یوسف بن مطهّر ، انتشارات آستان قدس رضوی ، 1421 هـ ق = 1379 هـ ش ، چاپ دوّم .127ـ مصباح الفقیه ، آقا رضا همدانی ، کتابخانه صدر ، تهران .________________________________________ 206 ________________________________________128ـ معالم العلماء ، محمّد بن علی بن شهرآشوب ، قم .129ـ معاهد التنصیص ، عبدالرحیم عبّاسی ، عالم الکتب ، بیروت ، 1347 هـ ق .130ـ المعجم الأوسط ، ابوالقاسم طبرانی ، مکتبة المعارف ، کویت ، 1415 هـ ق ، چاپ اوّل .131ـ معجم البلدان ، یاقوت حموی ، دار احیاء التراث العربی ، بیروت ، 1399 هـ ق .132ـ معجم رجال الحدیث ، سیّد ابوالقاسم خوئی ، مدینة العلم ، قم ، چاپ چهارم .133ـ المعجم الکبیر ، ابوالقاسم طبرانی ، مکتبة ابن تیمیة ، قاهره .134ـ معجم المؤلّفین ، عمر رضا کحّالة ، مکتبة المثنّی و داراحیاء التراث ، بیروت .135ـ مفتاح الکرامة ، سیّد محمّد جواد عاملی ، انتشارات اسلامی ، قم ، 1421 هـ ق ، چاپ اوّل .136ـ مقتل الحسین ( علیه السلام ) ، موفّق بن احمد معروف به خطیب خوارزمی ، مکتبة المفید ، قم .137ـ الملهوف ، سیّد رضی الدین ابن طاووس ، انتشارات اسوه ، تهران ، 1414 هـ ق ، چاپ اوّل .138ـ المناقب ، خطیب خوارزمی موفّق بن احمد ، انتشارات اسلامی ، قم ، 1414 هـ ق ، چاپ دوّم .139ـ مناقب آل ابی طالب ، محمّد بن علی بن شهرآشوب ، دار الاضواء ، بیروت ، 1412 هـ ق ، چاپ دوّم .140ـ مناقب امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) ، محمّد بن سلیمان کوفی ، مجمع________________________________________ 207 ________________________________________احیاء فرهنگ اسلامی ، قم ، 1381 هـ ش ، چاپ دوّم .141ـ مناقب اهل البیت ( علیهم السلام ) ، علی بن محمّد واسطی معروف به ابن مغازلی ، مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی ، 1427 هـ ق ، چاپ اوّل .142ـ منتخب الأشعار فی مناقب الأبرار ، به اهتمام سیّد عبّاس رستاخیز ، ناشر محمّد ابراهیم افغانستانی ، تهران ، 1382 هـ ش ، چاپ اوّل .143ـ منتهی المطلب ، علاّمه حلّی حسن بن یوسف بن مطهّر ، انتشارات آستان قدس رضوی ، 1415 هـ ق ، چاپ اوّل .144ـ من لایحضره الفقیه ، شیخ صدوق محمّد بن علی بن حسین ، انتشارات اسلامی ، قم ، چاپ دوّم .145ـ منهاج السنّة ، ابوالعبّاس احمد بن تیمیه ، دارالنشر ومؤسسة القرطبة ، بیروت ، 1406 هـ ق ، چاپ اوّل .146ـ منهاج الکرامة ، علاّمه حلّی حسن بن یوسف بن مطهّر ، انتشارات تاسوعا ، چاپ اوّل .147ـ الموضوعات ، ابوالفرج عبدالرحمان بن علی بن جوزی ، مکتبة السلفیّة ، مدینه ، 1386 هـ ق ، چاپ اوّل .148ـ میزان الاعتدال ، محمّد بن احمد ذهبی ، دار الفکر ، بیروت .149ـ نسیم الریاض ، شهاب الدین خفاجی ، دار الفکر ، بیروت ، ومکتبة السلفیّة ، مدینه .150ـ نَوال الطول والأمم لایقاظ الهمم ، ابراهیم بن حسن کورانی .151ـ نهایة الأحکام ، علاّمه حلّی حسن بن یوسف بن مطهّر ، موسّسه اسماعیلیان ، قم ، 1410 هـ ق ، چاپ دوّم .152ـ وسائل الشیعة ، شیخ حرّ عاملی محمّد بن حسن ، مؤسّسه آل________________________________________ 208 ________________________________________البیت ( علیهم السلام ) ، قم ، 1412 هـ ق ، چاپ اوّل .153ـ الوافی بالوفیات ، صلاح الدین صفدی ، دار احیاء التراث ، بیروت ، 1420 هـ ق .154ـ وفاء الوفاء ، نورالدین سمهودی ، دارالکتب العلمیّة ، بیروت ، 1404 هـ ق ، چاپ چهارم .155ـ وفیات الأعیان ، احمد بن محمّد بن ابراهیم بن خلّکان ، دارالثقافة ، بیروت ، چاپ دوّم .156ـ وقعة صفّین ، نصر بن مزاحم ، مؤسّسة العربیّة الحدیثة ، قاهره ، 1382 هـ ق ، چاپ دوّم .157ـ الهدایة الکبری ، حسین بن حمدان خصیبی ، مؤسّسة البلاغ ، بیروت ، 1411 هـ ق ، چاپ چهارم .158ـ هدیة العارفین ، اسماعیل پاشا ، دار احیاء التراث العربی ، بیروت .159ـ هفت دیوان محتشم کاشانی ، میراث مکتوب ، تهران . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image