تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
قرآن به عنوان کتاب پیامبر خاتم(ص) دارای معجزات متعددی است، آنچه در ابتدای نزول قرآن بیشتر از همه چشم و دل انسانها را تسخیر میکرد؛ فصاحت و بلاغت عجیب آن بود که معانی شگرف را در قالب الفاظی زیبا و مختصر و گویا ارائه میکرد.[1] مشرکان برای جلوگیری از تأثیر این ندای الهی در جان و دل مردم، هر از چند گاهی، بافتهای را دست آویز میکردند تا بدین سبب به خیال خود بتوانند حجابی بر نور افشانی آیات قرآن قرار دهند.
گاهی میگفتند: چرا این قرآن را خداوند توسط فرشتهای نفرستاده است که خدا در پاسخ بیان میدارد: (و اگر او را فرشتهای قرار میدادیم، حتماً وی را به صورت انسانی درمیآوردیم [باز به پندار آنان،] کار را بر آنها مشتبه میساختیم همانطور که آنها کار را بر دیگران مشتبه میسازند).[2]
گاهی آن قدر بهانهگیری میکردند که گویا میخواستند صفحات کاغذی قرآن از آسمان نازل شود و آنان بتوانند آنرا لمس کنند؛ البته این بهانهای بیش نبود، لذا قرآن میفرماید: ([حتّی] اگر ما نامهای روی صفحهای بر تو نازل کنیم، و [علاوه بر دیدن و خواندن،] آنرا با دستهای خود لمس کنند، باز کافران میگویند: این، چیزی جز یک سحر آشکار نیست).[3]
و گاهی برای آنکه ارزش قرآن را کم کنند، آنرا افسانههای تاریخی میدانستند؛ گویا قرآن کتاب قصهای است که، داستان اقوام گذشته را فقط نقل میکند، لذا میگفتند: (و هنگامی که آیات ما بر آنها خوانده میشود، میگویند: شنیدیم [چیز مهمّی نیست] ما هم اگر بخواهیم مثل آنرا میگوییم اینها همان افسانههای پیشینیان است! [ولی دروغ میگویند، و هرگز مثل آنرا نمیآورند]).[4]
در همین حین که از همه این شبهات طَرفی نبستند و نتیجهای نگرفتند، و زمانی که مردم به فصاحت و بلاغت این کتاب و به محتوای عالی و بلندش پی برده بودند داستان دیگری بافتند؛ اینکه قرآن ندای الهی نیست و یافتههای معلمان محمد(ص) است!!
آنان به فرموده قرآن چنین گفتند: (ما میدانیم که آنها میگویند: این آیات را انسانی به او تعلیم میدهد! در حالی که زبان کسی که اینها را به او نسبت میدهند عجمی (غیر عربی و غیر فصیح) است ولی این (قرآن)، زبان عربی آشکار است).[5]
واقع این است که مشرکان عرب، کسی را در میان خود نمییافتند که بتوانند قرآن را به او نسبت دهند، لذا دست و پا کردند بلکه بتوانند شخص ناشناسی را که زندگانیش برای مردم آن سامان گنگ و مبهم است پیدا کنند، و این مطالب را به او نسبت دهند شاید بتوانند چند روزی سادهدلان را اغفال کنند.
در اینکه منظور از این شبهه چیست؟ دو احتمال را میتوان از این آیه استفاده کرد:[6]
1. منظورشان از این تهمت و افترا این است که معلم پیامبر(ص) در تعلیم الفاظ قرآن یک انسان بوده است و آن هم بیگانه از زبان عرب! البته این نهایت رسوایی است، و شبهه چندان محکمی به نظر نمیآید. از طرفی چگونه ممکن است چنین انسانی عباراتی این چنین فصیح و بلیغ بیاورد که صاحبان اصلی لغت همگی در برابر آن عاجز بمانند و حتی توانایی مقابله با یک سوره آنرا نداشته باشند؟!
2. منظورشان این است که محتوای قرآن را از یک معلم عجمی (غیر عرب) گرفته است، باز این سؤال پیش میآید که ریختن آن محتوا در قالب چنین الفاظ و عبارات اعجاز آمیزی که همه فصحای جهان عرب در برابر آن زانو زدند، بهوسیله چه کسی انجام شده است؟ آیا بهوسیله یک فرد بیگانه از زبان عرب و یا بهوسیله کسی که قدرتش ما فوق قدرت همه انسانها است؟
در هر حال این شبهه، موضوع جدیدی بود برای دور کردن مردم از قرآن؛ و خداوند با استناد به زبان عربی و روشن قرآن، به آنان پاسخ داده است که: معلمانی که قرآن را به آنان نسبت میدهید انسانهای غیر عرب هستند، که اگر چه میتوانند به قلههای ادبیات عرب برسند ولی در آن زمان؛ فصحاء و بلغاء عرب زبان زیادی بودند که نمیتوانستند حتی یک آیه مانند قرآن بیاورند، پس چگونه است که انسانی غیر عرب، بتواند چنین کلامی را بیاورد؟!
منظور از معلم پیامبر(ص) چه کسی است؟
آنگونه که گفته شد، منظور کفار از معلم پیامبر(ص) غلامِ ابن حضرمی بوده که نامش مقیس بوده، و به قولی: دو غلام دیگر ابن حضرمی به نام: یسار و جبر، و یا: منظورشان بندهای به نام بلعام که در مکه بود، و در نهایت برخی از سلمان فارسی نام بردهاند.[7] در این بین از شخصی به نام (روزبه) نام برده نشده است مگر آنکه طبق برخی از نوشتارها[8] که نام ایرانی سلمان فارسی را روزبه نامیدهاند، منظور از روزبه را همان سلمان فارسی بدانیم.
.
موتور جستجوی پرسش و پاسخ دینی امین
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.