ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

تفاوت شيعه با مذهب اعتزال و اشاعره را بیان کنید؟


براي دست يابي به يک پاسخ شفاف و کامل لازم است به بررسي کوتاه و فشرده سه مکتب: شيعه با معتزله و اشاعره و تبيين عصاره و خلاصه عقايد آنها بپردازيم. الف) معتزله: به گروهي از اهل سنت که از نظر کلامي پيروان واصل بن عطا محسوب مي شدند معتزله گفته مي شود. عقائد کلامي معتزله را مي توان به صورت زير خلاصه نمود: 1. توحيد: توحيد مراتب و معاني گوناگوني دارد که اهم آن توحيد ذاتي، توحيد صفاتي و توحيد افعالي است. توحيد ذاتي مورد قبول همه فرقه هاي اسلامي است. اما درباره توحيد صفاتي و افعالي در ميان متکلمان اختلاف نظر جدي وجود دارد. معتزله بر خلاف اشاعره، معتقد به توحيد صفاتي و منکر توحيد افعالي اند. 2. عدل: هيچ يک از فرقه هاي اسلامي منکر عدل به عنوان يکي از صفات خداوند متعال نيستند. اختلاف متکلمان بيشتر در تفسيري است که از اين مفهوم صورت مي پذيرد. تفسير معتزله بر اساس بينشي است که درباره حسن و قبح اعمال دارد. آنان قائل اند که افعال در ذات خويش، صرف نظر از دستور شرع، خوب يا بد هستند و عقل آدمي نيز قادر است دست کم در پاره اي از موارد، اين حسن و قبح را درک نمايد. بنابراين عدل از کارهاي خوب و واجب است و ظلم از کارهاي بد و ناشايست است. از سوي ديگر چون خداوند از هر گونه امر قبيح و ناروا مبراست، پس لزوما کارهايش بر طبق عدل است و هر چه را عقل مصداق ظلم تشخيص دهد خداوند انجام نخواهد داد. معتزله از اين تفسير به نتايج متعددي رسيدند؛ از جمله مي توان به انکار جبر و اثبات اختيار مطلق براي انسان و ردّ توحيد افعالي اشاعرة به اين معنا که خداوند فاعل همه اعمال است اشاره کرد. از نظر معتزله يکي ديگر از لوازم عدل، ردّ تکليف مالايطاق و عذاب کردن اطفال مشرکان بر اثر گناه پدران است. 3. منزلة بين المنزلين: معتزله در قبال خوارج و مرجئه، معتقدند که مرتکب کبيره نه کافر است و نه مومن، بلکه منزلت و مقامي بين کفر و ايمان دارد. 4. وعد و وعيد: به عقيده معتزله خداوند همان گونه که خلف وعده (نويد به پاداشي که داده) نمي کند (البته اين مطلب مورد اتفاق همه مسلمانان است) خلف وعيد (تهديد به عذاب که نموده است) نيز نمي کند و از او سر نمي زند. بنابراين تمام تهديد ها و کيفرهائي که درباره کافران و فاسقان در قرآن کريم و روايات آمده است، در روز قيامت به وقوع خواهد پيوست و محال است که خداوند آنها را ببخشد، مگر آنکه در دنيا توبه کرده باشد. 5. امر به معروف و نهي از منکر: اين امر مورد اتفاق مسلمانان است و اختلاف تنها در مراتب است. معتزله براي امر به معروف و نهي از منکر شروطي مانند احتمال تأثير و عدم مفسده، قائل اند اما آن را مانند اصحاب حديث به قلب و زبان محدود نمي کنند. ب) اشاعره: ابوالحسن علي بن اسماعيل اشعري که تا سن چهل سالگي از مدافعان معتزله به حساب آمده و به اين مکتب دلبستگي تام داشت، ولي يکباره از مکتب اعتزال روي گردان شده و آراء همخوان با اهل حديث ارائه نمود. خلاصه و عصاره مهم ترين عقايد کلامي اين فرقه سني مذهب به شرح ذيل است: 1. خداوند وجود دارد، واحد و قديم است مالک بندگان و فعال مايشاء است، اگر بندگان را در بهشت برد ميل اوست و اگر در آتش افکند باز هم ميل اوست و ظلمي مرتکب نشده است. رؤيت خداوند محال نيست زيرا هر موجودي قابل رؤيت است. تکليف مالايطاق جائز است، سعادت و شقاوت به اراده خداوند بستگي دارد و ازلي است و تغيير ناپذير؛ عقل اعتبار و استقلال ندارد، هر چه شرع گفت همان است (حسن و قبح شرعي است). ايمان و کفر در بندگان ارادي نيست بلکه اراده الهي است. بندگان قادر به ترک آنچه خداوند بر آنان و در آنان آفريده نيستند، عبادت و اطاعت راه گشاي بهشت و سعادت نيست. خدا هر چه خواهد آن شود. پس می تواند انبياء را به دوزخ برد و اشقيا را به بهشت. کودکان کفار در دوزخ جاي گيرند. انجام قبايح بر خداوند روا باشد، مرتکب کبيره مومن است، شفاعت پيغمبر شامل حال مرتکب کبيره مي شود، هر چه خداوند انجام دهد عين عدل است. 2. بر مسلمانان واجب است فردي را به رهبري و امامت برگزينند، شرايط امام، علم و عدالت و سياست است. عصمت امام از همه گناهان شرط نيست، نص خليفه و اجماع اهل حل و عقد و اجماع امت کافي است، تقديم مفضول بر افضل جايز است. ج) شيعه اماميه: اماميه يا شيعه اثنا عشريه در اصطلاح به کساني گفته مي شود که گذشته از اعتقاد به امامت و خلافت بلافصل علي ـ عليه السلام ـ ، پس از او حسن بن علي و حسين بن علي و نه فرزند معصوم حسين ـ عليهم السلام ـ را که آخرين آنها مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف و امام قائم و غايب از ديده هاست، را به امامت مي پذيرند. بنابراين «شيعه» به کساني گفته مي شود که بعد از رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به امامت و خلافت بلافصل علي ـ عليه السلام ـ و بعد از آن حضرت به ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ از فرزندان آن بزرگوار قائل اند. و دين شان را در اصول و فروع از آنان فرا گرفته اند. به تعبير ديگر شيعه اماميه همان پيروان واقعي دين خاتم هستند و مکتب شيعه در حقيقت تجلي و تبلور اسلام ناب و استمرار آن در بستر تاريخ مي باشد. تفاوت شيعه اماميه با ساير فرق و نحله ها چه فقهي و چه کلامي يک تفاوت اساسي و اصولي مي باشد که ما به فراخور اين مقاله فقط به گوشه هايي از تفاوت ها و امتيازات مکتب کلامي شيعه با دو مکتب کلامي اهل سنت يعني معتزله و اشاعره به طور گذرا مي پردازيم: به گواهي تاريخ دو مکتب معتزله و اشاعره تا حد زيادي بازتاب جريان هاي تضاد اعتقادي رايج در جامعه اسلامي بودند و در زمان و شرايط مشخصي اعلام موجوديت کردند؛ چنانچه مکاتب ديگري، مانند خوارج و مرجئه نيز چنين بوده اند و غالبا به صورت انفعالي و در واکنش به حوادث اعتقادي يا سياسي آن دوران پديد آمدند. اما وضعيت شيعه اماميه به گونه ديگري بود. نخستين امام از ائمه دوازده گانه شيعه يعني علي ـ عليه السلام ـ ، همراه و همراز پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ شاگرد مخصوص آن حضرت بود. وي گذشته از اينکه از تعاليم عمومي نبي مکرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بهره مند مي شد، از علوم و اسرار وحي نيز بهره مي گرفت و تفسير قرآن و معارف اعتقادي اسلام را در محضر آن بزرگوار به طور کامل فرا مي گرفت. علي ـ عليه السلام ـ گذشته از اينکه معارف ديني را در ضمن سخنان و خطبه هاي متعدد براي همگان بيان مي کرد، معارف عميق تر را براي فرزندان‌اش بازگو و به آنان منتقل مي کرد. به اين ترتيب، اين سنت سينه به سينه به ديگر امامان ادامه يافت و علوم ناب آسماني در کانون الهي اهل بيت از اين طريق به پيروان آنان منتقل مي گرديد؛ اگر چه در اثر ظلم و سيطره بني اميه، اماميه و شيعه اثني عشريه به عنوان يک گروه منسجم با يک مدرسه کلامي و اعتقادي خاص فرصت بروز و ظهور نيافت. تا اينکه امام باقر ـ عليه السلام ـ و امام صادق ـ عليه السلام ـ با اندک فرصتي که از نزاع ميان امويان و عباسيان به دست آوردند، توانستند در کنار فقه و ديگر معارف ناب شيعه، کلام اماميه را نيز بنيان نهند و با پرپائي کلاس هاي متعدد و تعليم شيعيان، متکلمان برجسته اي همچون هشام بن حکم، هشام بن سالم، مؤمن طاق و... تربيت کردند که هر يک در رشته خاص از کلام سرامد ديگران بودند. کلام اماميه نه با عقل گريزي اصحاب حديث و حنابله موافق است، و نه با عقل گرايي افراطي و جدلي معتزله همراهي دارد و نه با جمودگرائي اشعري و ناديده انگاشتن نقش تعقل سرآشتي دارد. قرآن و سنت پيامبر و اهل بيت، و نيز عقل از منابع معارف شيعه به شمار مي آيد. تاريخ تفکر شيعه نشان مي دهد که متکلمان اماميه با اجتهاد عقلي از قرآن و احاديث بهره ها مي‌گرفته اند و با ادله و شواهد عقلي، معارف برگرفته از کتاب و سنت را تبيين مي کردند؛ که در اينجا به طرح اصول دين در مکتب شيعه اماميه و تفاوت هاي آن با دو مکتب معتزله و اشاعره اين نوشتار را به پايان مي بريم: اصول دين در مکتب اماميه: متکلمان اماميه از گذشته هاي دور پنج اصل را به عنوان اصول عقايد، معرفي کرده اند که عبارتند از: توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد. انتخاب اين پنج اصل نه به دليل انحصار مسائل اعتقادي در آنها، بلکه به دليل اهميت بسيار اين اصول در مقايسه با ديگر معارف اعتقادي بوده است. البته بسياري از مباحث مهم اعتقادي ديگر به عنوان زير مجموعه اصول ياد شده و در ذيل آنها مورد بحث قرار مي گيرد. از ديدگاه شيعه اماميه، توحيد و عدل از ديگر اصول اعتقادي بسي مهم تر بوده است و در احاديث اين دو اصل به عنوان پايه هاي اساسي دين معرفي شده است. از ديرباز تفسير خاص شيعه اماميه و معتزله از اين دو اصل آنها را از ساير فرقه هاي کلامي جدا ساخته است؛ از اين رو به اين‌دو گروه «اصحاب التوحيد و العدل» يا گاه به اختصار «عدليه» گفته مي شود. اصل امامت نيز ويژگي اصلي شيعه اماميه است و آنان را از ديگران و حتي از معتزله جدا مي‌کند. اهميت اين اصل تا آنجا است که در احاديث از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ آمده است که «هر کس امام خويش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است». البته تذکر به اين نکته لازم است که شيعه علي رغم پاره اي از اختلافات، در بسياري از عقائد با ديگر مسلمانان اشتراک دارند که اينجا جاي توضيح آن نيست. در ادامه به برخي عقايد مهم امامت اشاره مي کنيم: 1. توحيد: هر چند اصل توحيد در ميان متکلمان مسلمان محل اتفاق است، اما ديدگاه شيعه در تبيين توحيد صفاتي و افعالي با سايرين تفاوت هاي مهمي دارد. آنان درباره توحيد صفاتي، عقيده اشاعره را که براي خدا صفات زائد بر ذات قائل بودند نمي پذيرند و نيز نظريه برخي معتزله را که منکر صفات خداوند بودند و يا به نيابت ذات از صفات باور داشتند، مردود مي دانند. از نظر متکلمان شيعه اماميه، هر چند معنا و مفهوم صفات خدا با ذات او متفاوت است، اما ذات و کليه صفات، داراي يک مصداق واحد هستند. به ديگر سخن، صفات حق تعالي عين ذات اوست و يک حقيقت واحد بيش نيست. درباره توحيد افعالي، اشاعره به انحصار فاعليت در خداوند و معتزله به فاعليت مستقل انسان در افعال خويش معتقد هستند، ولي در مکتب شيعه اماميه اين‌دو نظريه به صراحت مورد ترديد و تکذيب قرار گرفته است. زيرا از يک سو انسان در افعال خويش مؤثر بوده و افعال در واقع از آدمي صادر مي شود، و از سوي ديگر، قدرت انتخاب و تأثيرگذاري انسان در طول فاعليت خدا است. 2. اختيار و آزادي: شيعه اماميه، بر خلاف اشاعره، به اختيار و آزادي انسان و تأثيرگذاري او در رفتار خويش اعتقاد دارد اما اين اختيار هرگز به تفويض که اعتقاد معتزله است نمي انجامد و وانهادگي انسان به خويش و بر کناري مشيت و اراده الهي از تأثير و دخالت در امور انسان و جهان را نمي پذيرد. چه آنکه قدرت اختيار انسان در طول قدرت و اختيار خداست و همان طور که هستي انسان دائما از سوي پروردگار افاضه مي شود، قدرت اختيار و انجام کار را نيز به همان صورت از خداوند دريافت مي‌کند. اين گونه نيست که خداوند قدرت انجام کار را به انسان واگذار و تفويض کند و از آن پس خود توان تأثير بر افعال او را نداشته باشد. و لذا درگفتار اهل بيت آمده است: «لا جبر و لا تفويض و لکن امر بين الامرين». اين قاعده يکي از امتيازات کلامي شيعه به شمار مي آيد. يکي از ادله متکلمان شيعه در ردّ نظريه جبر، منافات داشتن اين نظريه با عدل الهي است؛ زيرا مجبور کردن انسان ها برگناه و سپس مجازات آنها به دليل ارتکاب آن کاري قبيح است. از اينرو، بحث اختيار و آزادي انسان از نظر شيعه همواره با نظريه عدل الهي پيوند ناگسستني و استوار داشته است. 3. عدل: متکلمان شيعه اماميه صفت عدل را به عنوان يکي از جامع ترين صفات فعل خدا در نظر گرفته اند و از اين رو بسياري از مباحث مربوط به افعال الهي را در ذيل اصل عدل مندرج ساخته اند. از نظر ايشان عدل الهي به معناي منزّه بودن خدا از ارتکاب افعال قبيح و اخلال به واجبات و لزوم انجام دادن کارهاي درست و نيکو است. اما اشاعره معتقدند که خداوند هر فعلي را انجام دهد همان عدل است؛ زيرا او مالک همه موجودات است و مالک در ملک خويش هرگونه که بخواهد تصرف مي کند. البته اين موضوع نيز ريشه در يکي از مباحث بحث انگيز کلامي، يعني مسأله حسن و قبح افعال دارد. در حقيقت تفسيرهاي گوناگون از مسأله عدل الهي در بين متکلمان مسلمان، به تلقي و برداشت آنان از حسن و قبح عقلي و شرعي باز مي گردد. 4. حسن و قبح افعال: نظريه اماميه در مسأله حسن و قبح داراي دو عنصر اساسي است: نخست آنکه خوبي و بدي به عنوان يکي از ويژگي هاي اعمال در نظر گرفته مي شود که از آن به حسن و قبح ذاتي، در مقابل الهي تعبير مي شود، و ديگر آن‌که عقل آدمي را بر درک خوبي و بدي افعال توانا مي داند که از آن به حسن و قبح عقلي، در مقابل شرعي، تعبير مي شود. با وجود اين، شيعه، معتقدند که انسان به دليل محدوديت عقل و آگاهي، قادر نيست ارزش همه افعال را به درستي درک کند؛ بلکه نيازمند دين و شريعت است. اما اشاعره معتقدند که افعال خود داراي خوبي و بدي نيستند و حتي اگر هم چنين مي بود، عقل آدمي از درک اين ويژگي ها عاجز و ناتوان است. لذا اشاعره که حسن و قبح ذاتي و عقلي را قبول ندارند، بر اين باورند که خدا هر کاري انجام دهد همان عدل و خوب است، نه اينکه خداوند فعلي که عقل آن را ذاتا خوب و عدل مي داند، انجام خواهد داد. 5. رؤيت خدا: شيعه اماميه معتقدند که خداوند متعال به هيچ صورت، در دنيا و آخرت با چشم قابل رويت نيست؛ زيرا ديده شدن از ويژگي هاي موجود مخلوق مادي يعني جسم است. 6. امامت: در بين مکاتب کلامي همان گونه که در ابتداء به آن اشاره شد، اماميه تنها گروهي است که امامت را از اصول دين مي داند و بر آن تأکيد دارد. بر خلاف اشاعره و معتزله که معتقدند نصب امام بر مسلمانان واجب است نه بر خداوند و امامت را يک تکليف شرعي مانند ديگر واجبات مي دانند و آن را از فروع دين به شمار مي آورند. به اين ترتيب امامت يک اعتقاد محوري و ويژگي اصلي اماميه است زيرا به اعتقاد شيعه، امام را خداوند معين کرده است و نصب امام همچون ارسال رسل يکي از وظايف خداوند در هدايت بندگان است. وظيفه مردم در اين ميان، معرفت و شناسائي امام و بيعت با او و پيروي از آموزه ها و دستورات اوست. يکي از ويژگي هاي امام، مرجعيت ديني و اعتقادي است و بديهي است که شيعيان در مسائل اعتقادي خود از امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ و احاديث و سخنان آنها کمک مي گيرند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image