تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه
عمر بن سعد، پسر ابی وقاص بود. پدر عمر، از مشاهیر اصحاب پیامبر اسلام(ص)،[1] و از سرداران صدر اسلام و امرای عرب بود.[2] او جزو اولین افرادی بود که اسلام آورد و در زمان پیامبر(ص) در جنگهای زیادی شرکت کرد. سعد بن ابی وقاص از طایفه بنی زهره و قریش بود و با مادر پیامبر اکرم(ص) خویشاوندی قبیلهای داشت. مدت سه سال حاکم کوفه شد. و از اعضای شورای شش نفرهای بود که برای تعیین خلیفه از جانب عمر انتخاب شده بودند.[3]مورخان سال تولد عمر بن سعد را سال مرگ عمر بن خطاب[4] و یا در دوران پیامبراکرم(ص) دانستهاند.[5] عمر بن سعد بعد از کشته شدن عثمان، پدرش را تشویق کرد تا ادعای خلافت کند، اما پدرش این پیشنهاد را رد کرد.[6] او از جمله اشراف کوفه بود که علیه حجر بن عدی گواهی داد. و این گواهی زمینهساز شهادت حجر به دست معاویه شد.[7]عمر بن سعد مقيم كوفه بود، عبيد الله بن زياد او را به حكومت همدان و رى منصوب كرده و گروهى را همراه او ساخته بود كه بروند. در اين ميان حسين بن علی(ع) به عراق آمد. عبيد الله بن زياد به عمر بن سعد فرمان داد به مقابله امام حسين(ع) برود و چهار هزار تن از سپاهيان خود را همراه او كرد و به عمر گفت: اگر حسين(ع) پيش من آيد و بپذيرد كه دست در دست من نهد چنان رفتار كن و گر نه با او بجنگ. عمر بن سعد نپذيرفت. ابن زياد گفت: اگر نپذيرى تو را از حكومت عزل و خانهات را خراب خواهم كرد. عمر بن سعد تسليم شد و به مقابله حسين(ع) رفت و با او جنگ كرد تا اینکه امام حسين(ع) به شهادت رسید. [8]عمر بن سعد به دستور ابن زیاد، در کربلا آب را به روی امام حسین(ع) و یارانش بست.[9] همچنین پس از شهادت امام حسین(ع)، دستور داد که سپاهیانش بر بدن آنحضرت با اسب بتازند.[10]وقتی عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین(ع) پیش عبید الله بن زیاد رفت، ابن زياد به عمر سعد گفت: آن نامه كه درباره كشتن حسين به تو دادم به من بازگردان. عمر گفت: چرا؟ فرمانى دادى و من به انجام رسانيدم و آن نامه هم گم شده است. ابن زیاد گفت: بايد بياورى؛ عمر سعد همان جواب را دوباره تکرار کرد. ابن زياد اصرار كرد تا اینکه عمر گفت: نامه را گذاشتم كه چون پير زنان قريش در مدينه بر من اعتراض كنند آن نامه عذر من باشد. من تو را پند دادم و نصيحت كردم درباره حسين كه اگر پدرم را چنان نصيحت كرده بودم حق او را ادا كرده بودم... .[11]عمر سعد از کارش بسيار پشيمان و اندوهگين شد؛ زيرا او نسبت به منصبهاى وعده داده شده توسط ابن زياد، نوميد گشت. او از مجلس ابن زياد برخاست و به سمت خانه رفت و در راه میگفت: هيچكس به منزل خويش بازنگشت آنطور كه من بازگشتم؛ عبيد الله پسر زياد فاسق فرزند فاجر را اطاعت كردم و خداوند حاكم عادل را نافرمانى نمودم و پيوند خويشاوندی را بريدم. [12] عمر بن سعد بر هر گروهى از مردم که میگذشت روى از او بر میگردانيدند و چون به مسجد میآمد مردم بيرون میرفتند، هركس او را میديد دشنامش میداد.[13] و سر انجام در زمان حکومت مختار به انتقام شهدای کربلا کشته شد.[14] .
اسلام کوئست
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.