تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

معاد فقط براى انسان است يا همه موجودات؟ در قيامت، انسان فقط با روح خود محشور مى‏شود، يا جسم و روح؛ و اگر جسم و روح است، پس چه فرقى با اين دنيا دارد؟


براساس آيات قرآنى، مسأله معاد كلى و عمومى بوده و تمام موجودات و از جمله انسان به سوى خداوند متعال بازخواهند گشت روم / 11؛ عنكبوت / 19 و 20؛ يونس / 34؛ انشقاق / 12 - 6. اما چگونگى معاد، براساس آيات و روايات هم جسمانى است و هم روحانى. يعنى هم جسم انسان و هم روح آدمى به سوى خدا باز خواهد گشت و در محضر او حاضر خواهد شد. از اين رو، پس از مرگ نه جسم آدمى معدوم مى‏شود و نه روح وى. آيات قرآن به اين حقيقت اشاره دارند كه انسان در مقام يك موجود و قطعه‏اى از هستى، هيچ‏گاه معدوم نمى‏شود، بلكه متحول و متبدل شده، بر اساس حركتى كه از آغاز پيدايش داشته، نتيجه آن را خواهد يافت. به اين آيات دقت كنيد: «أ و لم ير الإنسان أنا خلقناه من نطفة فإذا هو خصيم مبين * وضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من يحى العظام و هى رميم * قل‏يحييها الذى أنشأها أول مرة و هو بكل خلق عليم * الذى جعل لكم‏من‏الشجر الأخضر نارا فإذا أنتم منه توقدون * أو ليس الذى‏خلق‏السماوات و الأرض بقادر على أن يخلق مثلهم بلى و هو الخلاق‏العليم* إنما أمره إذا أراد شيئا أن يقول له كن فيكون؛ يس / 82 - 77. مگر آدمى ندانسته است كه ما او را از نطفه‏اى آفريده‏ايم. پس بناگاه وى ستيزه‏جويى آشكار شده است و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد، گفت: چه كسى اين استخوان‏ها را كه چنين پوسيده است، زندگى مى‏بخشد؟ بگو: همان كسى كه نخستين بار آن را پديد آورد و اوست كه به هرگونه آفرينشى داناست. همو كه برايتان در درخت سبز فام اخگر كه از آن آتش مى‏افروزيد. آيا كسى كه آسمان‏ها و زمين را آفريده، توانا نيست كه مانند آنها را بيافريند؟ آرى اوست آفريننده دانا. چون به چيزى اراده فرمايد، كارش اين بس كه مى‏گويد: باش پس موجود مى‏شود». اين آيات، به روشنى حكايت دارد كه جسم انسان نيز معاد خواهد داشت. از اين رو در پاسخ به آنان كه منكر معاد بوده و با لحن انكار و استبعاد مى‏گويند: چه كسى به استخوان‏هاى پوسيده حيات مى‏بخشد و آن را در قيامت زنده مى‏كند؟ مى‏فرمايد آن كه استخوان‏ها را به وجود آورده و به آنها حيات داده است، استخوان‏هاى پوسيده را زنده مى‏كند. سوره‏هاى حج / 6 - 5؛ ق / 11 - 9. اما بايد توجه داشت كه روح و جسمى كه در قيامت در محضر الهى حاضر خواهند گشت، روح و جسم تحول يافته و متكامل شده‏اند، نه همين روح و جسمى كه در اين دنيا بوده‏اند. براى روشن‏تر شدن اين موضوع، به مطلب ذيل توجه فرماييد: انسان كه مركب از جسم و روح مى‏باشد، يكى از سرفصل‏هاى حركت خود را در مسير حركت و سير عام خود، با مرگ آغاز مى‏كند. در اين مرحله كه در ظاهر جدايى ميان جسم و روح پيش مى‏آيد، روح با قبض و اخذ الهى توسط مَلَك يا مَلَك‏ها قبض شده، در نظام ديگرى كه مخصوص به روح است، وارد مى‏گردد و در آن نظام و عالم باقى و براساس مسير انتخابى خود در دنيا، به سير و حركت خود ادامه مى‏دهد. بدن هم در اين نظام، باقى بوده و در شرايط ديگر وارد مسير جديدى شده، با تحول و تبدل خاصى به حركت خود ادامه مى‏دهد. چنان كه خاك بايد در مسير «انسان شدن» مراحل نباتى، گوشت و خونى، نطفه‏اى، علقه‏اى، مضغه‏اى و... را طى كند و متناسب با قوانين و احكام نظام انسانى شود تا بتواند به آن عالم راه يابد؛ انسان هم اگر بخواهد در سير خود به سوى خدا و لقاء حضرت حق، به عوالم ديگر وارد شده، آن مراحل را طى كند؛ بايد هم «روح» متحول گشته و خصوصيات جديدى را كسب كرده، يك سلسله رنگ‏ها و معيارها را از دست دهد و تكامل يابد تا متناسب با آن عوالم و موازين آنها شود؛ و هم «جسم» با حركت و تحول خود، خصوصيات و آثار عالم مادى را رها ساخته، با كسب يك سلسله از احكام و قوانين عالم بالا، با آنها متناسب گردد. روح و جسم، هر دو بايد مراحل و منازلى را متناسب با خود طى كرده، نقايص و معايب دنيوى و مادى خود را از دست داده، سنخيت اتحاد و ارتباط دوباره و قرار گرفتن در قيامت و عوالم پس از آن را پيدا كنند. از اين رو، مرگ و انقطاع از دنيا، خود يك مرحله و تحول و يك نوع حركت و تبدّل و پشت سر گذاشتن يكى از عوالم در برگشت به سوى حضرت حق و لقاء اوست و براى ورود به مرحله و مراتب بعدى نظام‏ها و عوالم ديگر در مسير تحول، ضرورى و لازم است. در اوصاف، احكام و آثار عوالم ديگر در روايات دقت و تأمل كنيد. برخى روايات مى‏گويند كه انسان در بهشت پير نمى‏شود، مريض نمى‏گردد، غذايش غير از غذاى اين جاست، مشيتش غير از مشيت اين دنياست. يا آياتى داريم كه به صراحت مى‏فرمايند انسان در جهنم مى‏سوزد، ولى خاكستر نمى‏شود. بدن بايد چگونه باشد كه بسوزد ولى خاكستر نشود؟ اين گونه آيات و روايات به روشنى حاكى از اين سنت الهى است كه هم روح و هم جسم، بايد متحول و متكامل شود تا قابليت احكام و آثار آن عوالم را بيابند. توجه داشته باشيد كه «منِ» آن جا همان «من» اين جاست؛ ولى اين «من» تكامل يافته و متحول شده و قابليت ورود به عالم قيامت را پيدا كرده است. «من» عوض نمى‏شود؛ «من» همان است كه بود؛ ولى «من»ى كه منازل و مراحلى را طى كرده، نواقصى را پاك نموده، احكام اين عالم را از دست داده و آماده ورود به عالم قيامت گشته است. به هر حال، اين تحولات و تبدلات در سير حركت انسان‏ها به سوى خداوند، براساس سنت و قانون الهى در نظام هستى لازم و ضرورى مى‏باشد؛ و اين واقعيت تكوينى است كه آيات قرآن نيز بر آن مهر صحه و تأييد گذاشته، در عبارات متعدد آن را بيان مى‏كند: 1 . «أ فعيينا بالخلق الأول بل هم فى لبس من خلق جديد ؛ق / 15. مگر از آفرينش نخستين به تنگ آمديم؟ بلكه آنها از خلق جديد در شبهه‏اند». خداوند متعال در اين آيه مى‏فرمايد آيا شما فكر مى‏كنيد همان يك بار كه خاك و ذرات خاكى به حركت درآمده و به صورت بدن انسان درآمد، توانستيم شما را خلق كنيم و ديگر عاجز شديم كه دوباره كه خاك شديد و جسم شما خاك شد، شما را متبدل كرده و بدنتان را به آن روحى كه در نظام روحى است، برگردانيم؟ اينها كه اين شبهه را مطرح مى‏كنند، نمى‏دانند كه مرتّب در حال خلق هستيم و جسم و روح را كه مفارق از بدن است، به سوى خلق جديد در حركت مى‏بريم. اينها دايم در حال خلق جديدند، ولى خودشان خبر ندارند (دقت شود). 2 . «أ يطمع كل امرئ منهم أن يدخل جنة نعيم * كلا إنا خلقناهم مما يعلمون * فلا أقسم برب المشارق و المغارب إنا لقادرون * على أن‏نبدل خى را منهم و ما نحن بمسبوقين ؛ معارج / 41 - 38. آيا هر يك از آنان طمع مى‏بندد كه در بهشت پرنعمت درآورده شود؟ نه چنين است. ما آنان را از آنچه مى‏دانند آفريديم. به پروردگار خاوران و باختران سوگند ياد مى‏كنم كه ما تواناييم كه به جاى آنان، بهتر از ايشان را بياوريم و بر ما پيشى نتوانند جست». خداوند، در اين آيات مى‏فرمايد آيا اينها طمع دارند كه همين‏طور وارد بهشت - كه از لوازم لقاء خدا است - شوند؟ اين بى‏جاست، نمى‏شود همين‏طور وارد بهشت شوند. ما اينها را خلق كرديم و خودشان هم مى‏دانند خلقتشان به چه صورتى بوده است، هم از نظر جسمى و هم از نظر روحى؛ اينها خودشان را نمى‏شناسند و نمى‏دانند كه چگونه‏اند و نمى‏شناسند كه بهشت چه نظامى است و داراى چه احكام، آثار و مراتبى است. آن جا جوار ذات قدس حق مى‏باشد. آيا اينها توقع دارند كه با اين جسم و روح ناقص و معيوب، به بهشت بروند؟ آيا اينها اين مسائل را نمى‏دانند؟ سپس خود ذات مقدس حق جواب مى‏دهد كه قسم به ربّى كه روح‏هاى مشرق و مغرب را تربيت مى‏كند، ما قدرت داريم كه اينها را و بهتر از اينها را مجدداً خلق كنيم و در اين كار هيچ عجزى نداريم و نخواهيم داشت. به عبارت ديگر، اينها كه طمع ورود به بهشت دارند، بدانند كه ما قدرت داريم كه از روح و جسم تربيت شده و تكامل يافته، انسان‏هايى خلق كنيم كه با احكام، آثار و قوانين عالم و نظام بهشت، مناسب باشند. 3 - «نحن قدرنا بينكم الموت و ما نحن بمسبوقين * على أن نبد ل‏أ مثالكم و ننشئكم فى ما لا تعلمون * و لقد علمتم النشأة الأولى فلولاتذكرون؛ واقعه / 62 - 60. ماييم كه ميان شما مرگ را مقدّر كرده‏ايم و بر ما سبقت نتوانيد جست و امثال شما را به جاى شما قرار دهيم و شما را آنچه نمى‏دانيد، پديدار گردانيم و قطعاً پديدار شدن نخستين خود را شناختيد، پس چرا سر عبرت گرفتن نداريد؟» خداوند متعال در اين آيات مى‏فرمايد: ما خود در مقام ربوبيت و تدبير انسان، مرگ را تقدير كرديم؛ چرا كه مسأله مرگ و حركت معادى انسان به سوى عوالم بالاتر و ضرورى است؛ مثل لزوم ورود خاك به عالم نباتى در حركت خود به سوى عالم انسانى. سپس در ادامه بيان مى‏كند كه ما عاجز نيستيم كه شما را، بهتر از شما را و امثال بهتر از شما را با جزئياتى كه با شما فرق دارد، تبديل كنيم و ايجاد كنيم؛ در يك وضعيت و حالتى كه شما اكنون نمى‏توانيد تصور كنيد. آيا شما مى‏توانيد اكنون تصور كنيد كه بدنى داشته باشيد در قيامت ايستاده با همين شكل و شمايل؛ در حالى كه صورتتان سوراخ سوراخ، تكه تكه و پاره شده است؟ خداوند مى‏فرمايد ما قدرت داريم عين شما را زنده كنيم و مرگ را براى اين مقرّر كرديم. اما شما را در حالى زنده خواهيم كرد كه الان نمى‏توانيد تصور كنيد. جسم، همان جسم و روح، همان روح است؛ اما نواقص از آنها مرتفع گشته و آماده براى احكام و آثار آن نظام شده‏اند. در آخر مى‏فرمايد اگر در همين نشأه و عالم دقت كنيد و به بيان ديگر؛ شما با ديدن نشأه اولى‏ و اين عالم، اگر خيلى با دقت باشيد؛ متذكر مى‏شويد كه اين انسان بعدى كه ما ايجاد خواهيم كرد، كاملاً امرى ممكن و شدنى است. از مجموع مطالب قبل و تدبّر و تأمل در آيات مذكور نتيجه مى‏گيريم كه پس از مرگ، روح وارد عالم برزخى شده، حركت خودش را در مسيرى كه در دنيا انتخاب كرده، ادامه مى‏دهد و با تحولات و تبدلاتى كه در اين حركت دارد، كامل‏تر شده، متناسب با احكام و آثار عوالم بالاتر مى‏گردد؛ و اين حركت و تحول براى روح لازم و ضرورى است. بدن و جسم انسان نيز در اين جا خاك مى‏شود و خاك هم با تبدلاتى كه دارد به سوى نقطه‏اى حركت مى‏كند كه ذرات بدن ما به صورت ذره‏اى شود كه از آن بدن ساخته مى‏شود؛ بدنى كه متناسب با سنن و قوانين عوالم بعدى و ديگر باشد. اين تحول و تبدل نيز براى جسم، لازم و ضرورى مى‏باشد. پس از آن كه روح و بدن، مراتب، مراحل و منازل لازم را براى سنخيت پيدا كردن با عوالم بالا طى كردند؛ خود را در يكى از نظام‏ها مى‏يابند و به هم مى‏پيوندند؛ و وارد به عالمى مى‏شوند كه بايد وارد شوند. نگا: استاد محمد شجاعى، بازگشت به هستى، صص 130 - 114.porseman.org .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image