امامت و کودکی  /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

مقام امامت با کودکی چگونه قابل جمع می باشد ؟


با مراجعه به قرآن پی می بریم که قرآن امامت و نبوت و ولایت در سنین کودکی را نه تنها امری مستبعد نشمرده، بلکه به صراحت می فرماید: که ما ولایت و نبوت و امامت را به افرادی در سنین کودکی عنایت کردیم. اینک به برخی از آیات اشاره می کنیم:1. یحیی بن زکریا ـ علیه السّلام ـ : خداوند متعال خطاب به حضرت یحیی ـ علیه السّلام ـ می فرماید: "یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیّاً"1، ای یحیی! تو کتاب آسمانی ما را به قوت فرا گیر، و به او در همان سنّ کودکی مقام نبوت دادیم. فخر رازی در بارة حکمی که خداوند به حضرت یحیی ـ علیه السّلام ـ داد می گوید: "الحکم هو النبوّة فانّ الله تعالی أحکم عقله فی صباه، و اوحی الیه؛ و ذلک لانّ الله تعالی قد بعث یحیی و عیسی ـ علیهما السّلام ـ و هما صبیّان،... بعث موسی و محمّداً و قد بلغا الأشدّ".2 مراد از حکم در آیة شریفه همان نبوت است؛ زیرا خداوند متعال عقل او را در سنین کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد. این بدانجهت است که خداوند متعال حضرت یحیی ـ علیه السّلام ـ و عیسی ـ علیه السّلام ـ را در سنین کودکی مبعوث به رسالت کرد، بر خلاف حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ و محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، آنانرا در سنین بزرگ سالی به رسالت مبعوث نمود". 2. عیسی بن مریم ـ علیه السّلام ـ : خداوند متعال می فرماید: "فأشارت الیه قالوا کیف نکلّم من کان المهد صبیّاً قال انّی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیّاً و جعلنی مبارکاً این ما کنت و اوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمت حیّاً ...".3 "مریم (در پاسخ ملامتگران) به اشاره حواله به طفل کرد، آنها گفتند، ما چگونه با طفل گهواره ای سخن گوییم، آن طفل گفت: همانا من بندة خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرفِ نبوت عطا فرمود. و مرا هر کجا باشم برای جهانیان مایة برکت و رحمت گردانید، و تا زنده ام به عبادتِ نماز و زکات سفارش کرد. قندوزی حنفی بعد از ذکر ولادت امام مهدی ـ علیه السّلام ـ می نویسد: "گفته اند که خداوند ـ تبارک و تعالی ـ او را در سن طفولیّت حکمت و فصل الخطاب عنایت فرمود، و او را نشانه ای برای عالمیان قرار داد، همان گونه در شأن حضرت یحیی ـ علیه السّلام ـ فرمود: (یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیاً). و نیز در شأن حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ فرمود: (قالوا کیف نکلّم من کان فی المهد صبیّاً ـ قال انّی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً). خداوند، عمر حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ را به مانند عمر حضرت خضر ـ علیه السّلام ـ طولانی گردانید.4 قطب راوندی و دیگران با سند از یزید کناسی نقل می کنند که گفت: به ابی جعفر عرض کردم: آیا عیسی ـ علیه السّلام ـ هنگامی که در گهواره سخن گفت، حجّت خدا بر اهل زمان خود بود؟ حضرت ـ علیه السّلام ـ فرمود: "عیسی ـ علیه السّلام ـ در آن هنگام در گهواره، پیامبر و حجّت خدا بر زکریّا بود. (و فرمود) و در آن حال نشانه ای برای مردم و رحمتی از جانب خدا برای مریم بود، آن هنگامی که سخن گفت و از او تعبیر کرد. (و نیز) پیامبر و حجّت بود، بر هر که کلام او را در آن حال شنید. سپس عیسی ـ علیه السّلام ـ ساکت شد، و تا دو سال با کسی سخن نگفت، و در این مدّت زکریّا ـ علیه السّلام ـ حجّت بر مردم بود. پس از فوت او ، یحیی ـ علیه السّلام ـ در سنین کودکی وارث کتاب و حکمت شد. عیسی ـ علیه السّلام ـ وقتی به هفت سالگی رسید، با اولین وحی که به او نال شد، خبر از نبوت خود داد. در این هنگام او حجّت بر یحیی و تمام مردم شد. ای ابا خالد! از هنگام خلقت آدم ـ علیه السّلام ـ حتّی یک روز نیز زمین خالی از حجّت خدا بر مردم نمی ماند. یزید کناسی می گوید: به حضرت ـ علیه السّلام ـ عرض کردم: آیا علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ در زمان حیات رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، حجّت خدا بر این امّت نبود؟ حضرت ـ علیه السّلام ـ فرمود: "چرا، این چنین بود و طاعت او در حیات رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و بعد از وفات آنحضرت ـ علیه السّلام ـ ، بر مردم واجب بود، لکن با وجود رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن حضرت ـ علیه السّلام ـ سکوت کرد و سخن نگفت لذا رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در زمان حیاتش: بر امّت و بر علی ـ علیه السّلام ـ واجب الاطاعة بود، علی ـ علیه السّلام ـ حکیم و دانا بود.5 وهم چنین حسنین علیهما السلام .3. شاهدی از خانة زلخیا: قرآن کریم در قضیة حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ و زلیخا می فرماید: "و شهد شاهد من اهلها ان کان قمیصه قدّ من قبل فصدقت و هو من الکاذبین، و ان کان قمیصه قد من دبر فکذبت و هو من الصادقین"،6 (بصدق دعوای یوسف ـ علیه السّلام ـ ) شاهدی از بستگان زن گواهی داد. (مفسران گفته اند کودکی در گهواره به اعجاز گواه صدق یوسف ـ علیه السّلام ـ گردید) و گفت؛ اگر پیراهن یوسف از پشت دریده باشد، زن راستگو و یوسف از دروغگویان است. و اگر پیراهن از پشت دریده است، زن دروغگو و یوسف از راستگویان است. شیخ مفید (ره) می نویسد: "اهل تفسیر غیر از عدة کمی از آنها اتفاق کرده اند در آیة شریفة (و شهد شاهد من اهلها ...)، که آن شاهد طفل صغیر در گهواره بود. خداوند متعال او را به نطق در آورد تا حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ را از گناه تبرئه نموده و تهمت را از او زایل کند".7 گفتنی است که هر چند طفل پیامبر یا امام نبود، ولی از آن استفاده می شود که ممکن است کسی در سنین طفولیّت به حقّ و حقیقت حکم راند. آیا با توجه به عقل می توان ثابت کرد که شخصی می تواند در کودکی امام باشد؟ برخی می گویند که امامت و رهبری کودک محال است. در جواب آنان می گوییم: امور "مُحال" یا "ممتنع"، مطابق رأی متکلمین از یک جهت به سه دسته تقسیم می شوند: 1. محال ذاتی: امری است که فی حد نفسه و در ذات خویش، محال و ناشدنی است، بدون آن که پای امر دیگری در میان باشد. اجتماع یا ارتفاع نقیضین، از روشن ترین مصادیق محال ذاتی است. 2. محال وقوعی: امری است که فی حدّ نفسه و با نظر به ذات آن، محال نیست، لیکن وقوع آن مستلزم محال ذاتی است. برای مثال، وجود معلول بدون علّت محال وقوعی است؛ زیرا تحقق آن مستلزم تناقض (اجتماع نقیضین) خواهد بود. محال ذاتی و وقوعی را دو محال عقلی نیز می گویند. 3. محال عادی: امری است که وقوع آن با نظر به قوانین شناخته شده طبیعت نا ممکن است، لیکن تحقق آن نه ذاتاً ممتنع است، و نه مستلزم محال ذاتی است. با توجه به اقسام و تعریفهای محال، پی می بریم که آنچه قدرت خداوند به آن تعلّق نمی گیرد محال ذاتی و وقوعی است، نه عادی. و می دانیم که خداوند متعال قادر است در کودکی، تمام شرائط رسالت و امامت را قرار دهد؛ زیرا عقل انسان بعید نمی داند که خداوند، در حالی که شخصی در سنین کودکی است و به حدّ بلوغ نرسیده، مقام رسالت، یا نبوت و یا امامت را برای او قرار دهد. او از اعمال این قدرت عاجز نیست، و قضیة حضرت یحیی و عیسی ـ علیهما السّلام ـ بهترین شاهد صدق بر این مدعا است. محمّد بن حسن صفار در کتاب "بصائر الدرجات" از علی بن اسباط نقل کرده که فرمود: "ابا جعفر را دیدم، در حالی که بر من وارد شد، من خوب به دست و پای مبارک او نظر کردم تا بتوانم برای اصحاب خود در مصر، آن حضرت را توصیف کنم. ناگهان مشاهده کردم که آن حضرت ـ علیه السّلام ـ به سجده افتاد و فرمود: "خداوند، احتجاج نموده در امر امامت به آنچه که در امر نبوت احتجاج کرده است و می فرماید: (و آتیناه الحکم صبیّاً)، و نیز می فرماید: (فلمّا بلغ اشدّه و بلغ اربعین سنة). پس گاهی ممکن است که خداوند به کسی حکمت عطا کند، در حالی که کودکی بیش نیست، همان طور که جایز است که به کسی دیگر در سن چهل سالگی، حکمت عنایت فرماید".8 مسعودی از اسماعیل بن بزیع نقل می کند: "امام جواد ـ علیه السّلام ـ به من فرمود: امر امامت به ابوالحسن تفویض می شود، در حالی که او فرزندی هفت ساله است، سپس فرمود: آری و کمتر از هفت سال، همان طوری که در عیسی ـ علیه السّلام ـ چنین بود".9 کودکی که تکلیف ندارد چگونه می تواند امام باشد و در نتیجه نماز هم بخواهد؟ گاهی سؤال می شود که چگونه می تواند طفل امام و رهبر باشد در حالی که تکلیف ندارد، و به حدّ سنّ بلوغ نرسیده است. و لذا ممکن است از آنجا که نا بالغ و غیر مکلّف است، بر اعمالش عقوبت مترتّب نیست، لغزشهایی از او سر زند، که این با مقام و شأن امامت سازگاری ندارد؟ در جواب می گوییم: حد بلوغ در حقیقت رسیدن به حدّ رشد عقلانی است، و اینکه برای نوجوانان سن بلوغ را پانزده سال قرار داده اند، برای این جهت است که غالباً در این سن به رشد عقلانی می رسند، و لذا می توانند مورد خطاب خداوند متعال قرار گیرند، و صلاح و فساد خود را درک کنند. خداوند متعال می فرماید: اگر این رشد عقلانی برای یتیمان حاصل نشد اموال را به ایشان نپردازید: "و ابتلوا الیتامی حتّی اذا بلغوا النکاح فان انستم منهم رشداً فادفعوا الیهم اموالهم"10، یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده تمایل به نکاح پیدا کنند. اگر آنها را دانا به درک مصالح زندگانی خود یافتید اموالشان را به آنها باز دهید. ولی اگر افرادی در سنین کودکی به یقین و قطع به حدّ اعلای از کمال و رشد رسیدند، که باید هم رسیده باشند، و الاّ امامت و نصب آنها بی معنا خواهد بود، قطعاً مورد تکلیف خواهند بود، و از آنجا که عقل کاملی داشته و از مقام عصمت بهره مندند، هرگز کار ناشایست و خلافی انجام نخواهند داد. و از اینجاست که پاسخ اشکال برخی از علمای اهل سنت در بارة ایمان و اسلام امام علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ قبل از بلو غ، نیز داده می شود، آنان می گویند: علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ به حدّ بلوغ نرسیده بود، و لذا اسلامش ارزش ندارد، اسلامی که بدون تعقل و فهم و شعور عقلانی باشد چه فائده ای دارد؟ در حالی که اسلام ابوبکر در سنین بالای از عمر او بوده است، که این با تعقل و فکر همراه بوده، و لذا از ارزش خاصی برخوردار است. در جواب گوییم: علی ـ علیه السّلام ـ و اگر چه قبل از بلوغ اسلام آورد، ولی آنحضرت ـ علیه السّلام ـ از کمال و عقلانیت کافی برخوردار بود، دورة کودکی طفل که با معنویات انسی ندارد، برای علی ـ علیه السّلام ـ با همراهی رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ سپری شد. علی ـ علیه السّلام ـ کسی که از همان طفولیت به کمال عقلانی رسیده بود، و لذا رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را بر دیگران ترجیح داده و تحت تربیت خاص او قرار گرفته بود. او کسی بود که با بصیرت کامل اسلام را انتخاب کرد، و در حقیقت باید گفت: اسلام و شهادتین را به زبان جاری کرده، زیرا او کسی بود که از هنگام ولادت ذکر توحید را به زبان جاری داشته و به نبوت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ معتقد بود. همان زمان که دیگران مشغول بت پرستی بودند، و از توحید روی گردان بودند، پس حقیقتاً علی ـ علیه السّلام ـ اول مؤمن و اسلام آورنده به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود. چه کسی گفته که هر کس سنش بیشتر است عقلش نیز بیشتر است؟ چه بسیار افراد بزرگسالی که یک دهم عقل و رشد یک فرد کودک را هم ندارد. پی نوشت ها:1 . مریم: 12. 2 . تفسیر فخر رازی، ج 11، ص 192. 3 . مریم: 29. 4 . ینابع المودة، ص 454. 5 . کافی، ج 1، ص 382، ح 1، قصص الانبیاء، ص 266. 6 . یوسف: 26 ـ 27. 7 . الفصول المختارة، ص 316. 8 . المهدی، صدر الدین صدر، ص 114 ـ 115، به نقل از بصائر الدرجات. 9 . اثبات الوصیه، ص 193. 10 . نساء: 6. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image