تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
«اورياي حتي» كه بيشتر بدون پسوند «حتي» در كتابها ذكر مي شود يكي از ياران و فرماندهان مخلص حضرت داوود پيامبر (ع) بوده است. در تورات تحريف شده در باره حضرت داوود و اوريا داستاني بسيار زننده ساخته شده است كه در برخي كتابهاي اسلامي نيز اين داستان به شكل معتدل تري رخنه كرده و منعكس شده است. در مجمع البيان خلاصه اين داستان اينگونه بيان شده است: داوود (ع) بسيار نماز مىخواند، روزى عرضه داشت: بارالها ابراهيم را بر من برترى دادى و او را خليل خود كردى، موسى را برترى دادى و او را كليم خود ساختى! خداى تعالى وحى فرستاد كه اى داود ما آنان را امتحان كرديم، به امتحاناتى كه تا كنون از تو چنان امتحانى نكردهايم، اگر تو هم بخواهى امتيازى كسب كنى بايد به تحمل امتحان تن دردهى. عرضه داشت: مرا هم امتحان كن. پس روزى در حينى كه در محرابش قرار داشت، كبوترى به محرابش افتاد، داود خواست آن را بگيرد، كبوتر پرواز كرد و بر دريچه محراب نشست. داود بدانجا رفت تا آن را بگيرد. ناگهان از آنجا نگاهش به همسر« اوريا» فرزند« حيان» افتاد كه مشغول غسل بود. داود عاشق او شد، و تصميم گرفت با او ازدواج كند. به همين منظور اوريا را به بعضى از جنگها روانه كرد، و به او دستور داد كه همواره بايد پيشاپيش تابوت باشى- و تابوت عبارت است از آن صندوقى كه سكينت در آن بوده- اوريا به دستور داوود عمل كرد و كشته شد. بعد از آنكه عدهی آن زن سرآمد، داود با وى ازدواج كرد، و از او داراى فرزندى به نام سليمان شد. روزى كه او در محراب خود مشغول عبادت بود، دو مرد بر او وارد شدند، داود وحشت كرد. گفتند مترس ما دو نفر متخاصم هستيم كه يكى به ديگرى ستم كرده است. پس يكى از آن دو به ديگرى نگاه كرد و خنديد، داود فهميد كه اين دو متخاصم دو فرشتهاند كه خدا آنان را نزد وى روانه كرده، تا به صورت دو متخاصم مخاصمه راه بيندازند و او را به خطاى خود متوجه سازند. پس داوود (ع) توبه كرد و آن قدر گريست كه از اشك چشم او گندمى آب خورد و روييد. صاحب مجمع البيان بعد از بيان اين داستان مىگويد: داستان عاشق شدن داوود سخنى است كه هيچ ترديدى در فساد و بطلان آن نيست، براى اينكه اين نه تنها با عصمت انبياء سازش ندارد، بلكه حتى با عدالت نيز منافات دارد، چطور ممكن است انبياء كه امينان خدا بر وحى او و سفرايى هستند بين او و بندگانش، متصف به صفتى باشند كه اگر يك انسان معمولى متصف بدان باشد، ديگر شهادتش پذيرفته نمىشود و حالتى داشته باشند كه به خاطر آن حالت، مردم از شنيدن سخنان ايشان و پذيرفتن آن متنفر باشند؟! اين داستان كه در برخي روايات آمده از تورات گرفته شده است، چيزى كه هست نقل تورات از اين هم شنيعتر و رسواتر است، معلوم مىشود آنهايى كه داستان مزبور را در روايات اسلامى داخل نموده اند، تا اندازهاى نقل تورات را تعديل كردهاند. خلاصهی اين داستان كه در تورات، اصحاح يازدهم و دوازدهم، از سموئيل دوم آمده چنين مي باشد: شبانگاه بود كه داوود از تخت خود برخاست، و بر بالاى بام كاخ به قدم زدن پرداخت، از آنجا نگاهش به زنى افتاد كه داشت حمام مىكرد، و تن خود را مىشست، و زنى بسيار زيبا و خوش منظر بود. پس كسى را فرستاد تا تحقيق حال او كند. به او گفتند: او« بتشبع» همسر« اورياى حتى» است، پس داود رسولانى فرستاد تا زن را گرفته نزدش آوردند، و داود با او هم بستر شد، در حالى كه زن از خون حيض پاك شده بود، پس زن به خانه خود برگشت، و از داود حامله شده، به داود خبر داد كه من حامله شدهام. از سوى ديگر اوريا در آن ايام در لشكر داود كار مىكرد و آن لشكر در كار جنگ با « بنى عمون» بودند، داود نامهاى به «يوآب» امير لشكر خود فرستاد، و نوشت كه اوريا را نزد من روانه كن، اوريا به نزد داود آمد، و چند روزى نزد وى ماند، داود نامهاى ديگر به يوآب نوشته، به وسيله اوريا روانه ساخت و در آن نامه نوشت: اوريا را ماموريتهاى خطرناك بدهيد و او را تنها بگذاريد، تا كشته شود. يوآب نيز همين كار را كرد. و اوريا كشته شد و خبر كشته شدنش به داود رسيد. پس همين كه همسر اوريا از كشته شدن شوهرش خبردار شد، مدتى در عزاى او ماتم گرفت، و چون مدت عزادارى و نوحهسرايى تمام شد، داود نزد او فرستاده و او را ضميمه اهل بيت خود كرد. و خلاصه همسر داوود شد، و براى او فرزندى آورد، و اما عملى كه داود كرد در نظر رب عملی قبيحى بود. لذا رب،« ناثان» پيغمبر را نزد داود فرستاد. او هم آمد و به او گفت در يك شهر دو نفر مرد زندگى مىكردند يكى فقير و آن ديگرى توانگر، مرد توانگر گاو و گوسفند بسيار زياد داشت و مرد فقير به جز يك ميش كوچك نداشت، كه آن را به زحمت بزرگ كرده بود در اين بين ميهمانى براى مرد توانگر رسيد او از اينكه از گوسفند و گاو خود يكى را ذبح نموده از ميهمان پذيرايى كند دريغ ورزيد، و يك ميش مرد فقير را ذبح كرده براى ميهمان خود طعامى تهيه كرد. داود از شنيدن اين رفتار سخت در خشم شد، و به ناثان گفت: رب كه زنده است، چه باك از اينكه آن مرد طمعكار كشته شود، بايد اين كار را بكنيد، و به جاى يك ميش چهار ميش از گوسفندان او براى مرد فقير بگيريد، براى اينكه بر آن مرد فقير رحم نكرده و چنين معاملهاى با او كرده. ناثان به داوود گفت: اتفاقا آن مرد خود شما هستيد، و خدا تو را عتاب مىكند و مىفرمايد: بلاء و شرى بر خانهات مسلط مىكنم و در پيش رويت همسرانت را مىگيرم، و آنان را به خويشاوندانت مىدهم، تا در حضور بنى اسرائيل و آفتاب با آنان هم بستر شوند، و اين را به كيفر آن رفتارى مىكنم كه تو با اوريا و همسرش كردى. داود به ناثان گفت: من از پيشگاه رب عذر اين خطا را مىخواهم. ناثان گفت: خدا هم اين خطاى تو را از تو برداشت و ناديده گرفت و تو به كيفر آن نمىميرى، و ليكن از آنجا كه تو با اين رفتارت دشمنانى براى رب درست كردى كه همه زبان به شماتت رب مىگشايند، فرزندى كه همسر اوريا برايت زاييده خواهد مرد. پس خدا آن فرزند را مريض كرد و پس از هفت روز قبض روحش فرمود، و بعد از آن همسر اوريا سليمان را براى داود زاييد. امام رضا (ع) در مجلس مامون كه براي مناظره با سران اديان تشكيل شده بود از ابن جهم مي پرسد كه بگو ببينم پدران شما در باره داود چه گفتهاند؟ ابن جهم عرضه داشت: مىگويند او در محرابش مشغول نماز بود كه ابليس به صورت مرغى در برابرش ممثل شد، مرغى كه زيباتر از آن تصور نداشت. پس داود نماز خود را شكست و برخاست تا آن مرغ را بگيرد. مرغ پريد و داود آن را دنبال كرد، مرغ بالاى بام رفت، داود هم به دنبالش به بام رفت، مرغ به داخل خانه اوريا فرزند حيان شد، داود به دنبالش رفت، و ناگهان زنى زيبا را ديد كه مشغول آب تنى است. داود عاشق زن شد، و اتفاقا همسر او يعنى اوريا را قبلا به ماموريت جنگى روانه كرده بود، پس به امير لشكر خود نوشت كه اوريا را پيشاپيش تابوت قرار بده، و او هم چنين كرد، اما به جاى اينكه كشته شود، بر مشركين غلبه كرد. و داود از شنيدن قصه ناراحت شد، دوباره به امير لشكرش نوشت او را هم چنان جلو تابوت قرار بده! امير چنان كرد و اوريا كشته شد، و داود با همسر وى ازدواج كرد. راوى مىگويد:حضرت رضا (ع) دست به پيشانى خود زد و فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» آيا به يكى از انبياى خدا نسبت مىدهيد كه نماز را سبك شمرده و آن را شكست، و به دنبال مرغ به خانه مردم درآمده، و به زن مردم نگاه كرده و عاشق شده، و شوهر او را متعمدا كشته است؟ ابن جهم پرسيد: يا بن رسول اللَّه پس گناه داود در داستان دو متخاصم چه بود؟ فرمود واى بر تو خطاى داود از اين قرار بود كه او در دل خود گمان كرد كه خدا هيچ خلقى داناتر از او نيافريده، خداى تعالى (براى تربيت او، و دور نگه داشتن او از عجب) دو فرشته نزد وى فرستاد تا از ديوار محرابش بالا روند، يكى گفت ما دو خصم هستيم، كه يكى به ديگرى ستم كرده، تو بين ما به حق داورى كن و از راه حق منحرف مشو، و ما را به راه عدل رهنمون شو. اين آقا برادر من نود و نه ميش دارد و من يك ميش دارم، به من مىگويد اين يك ميش خودت را در اختيار من بگذار و اين سخن را طورى مىگويد كه مرا زبون مىكند، داوود بدون اينكه از طرف مقابل بپرسد: تو چه مىگويى؟ و يا از مدعى مطالبه شاهد كند در قضاوت عجله كرد و عليه آن طرف و به نفع صاحب يك ميش حكم كرد، و گفت: او كه از تو مىخواهد يك ميشت را هم در اختيارش بگذارى به تو ظلم كرده است. خطاى داود در همين بوده كه از رسم داورى تجاوز كرده، نه آنكه شما مىگوييد، مگر نشنيدهاى كه خداى عز و جل مىفرمايد: يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ ... ؛ «اى داود، ما تو را خليفه روى زمين گردانيديم. در ميان مردم به حق داورى كن ...» ابن جهم عرضه داشت: يا بن رسول اللَّه پس داستان داود با اوريا چه بوده؟ حضرت رضا (ع) فرمود: در عصر داود حكم چنين بود كه اگر زنى شوهرش مىمرد و يا كشته مىشد، ديگر حق نداشت شوهرى ديگر اختيار كند، و اولين كسى كه خدا اين حكم را برايش برداشت و به او اجازه داد تا با زن شوهر مرده ازدواج كند، داود (ع) بود كه با همسر اوريا بعد از كشته شدن او و گذشتن عده ازدواج كرد، و اين بر مردم آن روز گران آمد. در امالى صدوق به سند خود از امام صادق (ع) روايت كرده كه به علقمه فرمود: انسان نمىتواند رضايت همه مردم را به دست آورد و نيز نمىتواند زبان آنان را كنترل كند همين مردم بودند كه به داود (ع) نسبت دادند كه: مرغى را دنبال كرد تا جايى كه نگاهش به همسر اوريا افتاد و عاشق او شد و براى رسيدن به آن زن، اوريا را به جنگ فرستاد، آن هم در پيشاپيش تابوت قرارش داد تا كشته شود، تا او بتواند با همسر وى ازدواج كند.، متاسفانه توراتي كه امروز در دست يهوديان مي باشد در رابطه با اكثر پيامبران داراي مطالب بسيار زننده و غير اخلاقي ميباشد و حتي خداي متعال هم از گزند تحريف كنندگان اين كتاب در امان نمانده است. و اسف بارتر از آن نفوذ اين اسرائيليات در كتابهاي اسلامي به خصوص در كتابهاي اهل سنت مي باشد. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.