بدن مثالی /

تخمین زمان مطالعه: 23 دقیقه

راجع به جسم مثالى توضیح دهید اگر ممکن است جواب را امروز ارسال کنید.


به عقیده ی ملاصدرا و پیروان مکتب فلسفی او ، عالم خلقت دارای سه مرتبه ی کلّی است که هر مرتبه ، علّت ، حقیقت و باطن مرتبه ی پایین تر از خود است. لذا این سه عالم در عرض هم نیستند بلکه همواره عالم بالاتر بر عالم پایین تر احاطه ی وجودی دارد ؛ امّا نه مثل کرات تو در تو ؛ بلکه مثل احاطه ی روح بر ذهن و ذهن بر صور ذهنی. پایین ترین مرتبه ی عالم خلقت ، عالم مادّه است که بارزترین مشخّصه ی آن حرکت است. زمان نیز از مختصّات این عالم است چون زمان چیزی نیست جز مقدار حرکت. امّا بالاترین مرتبه ی عالم خلقت ، عالمی است منزّه و مبرّا از مادّه و آثار و محدودیّتهای مادّه نظیر شکل و رنگ و اندازه و امثال آنها. فلاسفه ی اسلامی این عالم را عالم عقول مجرّده یا عالم جبروت می نامند. ملائک عظام همچون جبرئیل و میکائیل و عزرائیل و اسرافیل از ساکنان این عالمند. عالم دیگری نیز وجود دارد که واسطه بین این دو عالم بوده عالم مثال نامیده می شود. بنا به باور این حکما ، عالم برزخ مطرح در متون دینی نیز جزئی از عالم مثال است. این عالم از جهاتی شبیه عالم عقول بوده فاقد مادّه و حرکت و زمان است و از جهاتی نیز شبیه عالم مادّه بوده دارای شکل و رنگ و اندازه و امثال آنهاست. از نظر فیلسوفان صدرایی در این عالم ، جسم وجود دارد ولی اجسام آن غیر مادّی اند. لذا حرکت و زمان نیز برای آنها بی معنی خواهد بود. اجسام این عالم شبیه موجوداتی هستند که انسان در خواب می بیند یا در قوّه ی خیال تخیّل می کند. چرا که موجودات ذهنی انسان نیز فاقد مادّه و حرکتند. ــ توجّه: حرکت معنای ویژه ای در فلسفه دارد که طبق آن معنا ، حرکت موجودات ذهنی و خیالی حرکت محسوب نمی شوند. تصوّر حرکت با خود حرکت یکی نیست. همانطور که هنرپیشه های داخل فیلم یا انیمیشن به ظاهر حرکت می کنند ولی در حقیقت حرکت ندارند. ـــ بر این اساس ، ملاصدرا و پیروان مکتب فلسفی او ، بر این باورند که انسان بعد از مرگ همچنان دارای بدن خواهد بود ولی بدنی از سنخ اجسام مثالی نه بدن مادّی. همچنین بعد از وقوع قیامت باز انسان دارای بدن خواهد بود که آن هم بدنی است غیر مادّی. برخی به ملاصدرا اشکال کرده اند که:خداوند متعال برای معاد ، جریان زنده شدن پرندگان به دست حضرت ابراهیم و زنده شدن حضرت عزیر و اصحاب کهف را مثال زد. و شکّی نیست که این زنده شدن به نحو مادّی بوده. پس معاد مورد نظر قرآن ، معاد با جسم مادّی است نه با جسم مجرّد.پاسخ:طبق مبنای حکمت متعالیه اساساً روح از بدن جدا نمی شود تا بخواهد به آن برگردد. طبق مبنای حکمت متعالیه انسان یک حقیقت بیش نیست و مرکّب بودن انسان از روح و جسم توهّم است. انسان یک حقیقت دارای مراتب است که مرتبه ی شدید آن را روح و مرتبه ی متوسّط آن را نفس و مرتبه ی ضعیفش روح بخاری و مرتبه ی اضعفش را بدن می نامند ؛ و منظور از بدن ، گوشت و پوست و استخوان و ... نیست ؛ بلکه منظور همین شکل و قالبی است که بر پیکر گوشت و پوست و استخوان و ... پوشانده شده است. البته خود گوشت و پوست و استخوان نیز صورتند و مادّه دارند. پس مراد از بدن انسان همین قالب است نه موادّ تشکیل دهنده ی آن. لذا اگر پیامبری به وسیله ی معجزه تمام موادّ یک شخص را به یکباره با موادّ مشابه دیگری عوض نماید ، باز این شخص همان شخص اوّلی خواهد بود. پس در نگاه حکمت متعالیه به هنگام مردن نه چیزی از انسان جدا می شود و نه چیزی به او افزوده می شود. تنها اتّفاقی که هنگام مرگ رخ می دهد این است که انسان مادّه را رها کرده و با تمام وجودش وارد عالم برزخ می شود ؛ چون مادّه داخل در حقیقت انسان نیست. لذا موقع مردن ، نه بدن انسان در دنیا می ماند نه روح او. آنچه در عرف به آن بدن میّت می گویند حقیقتاً بدن شخص نیست بلکه مادّه ی بدن اوست. وقتی شخص مادّه ی بدن خود را رها نمود خود را در عالم برزخ می یابد که عالمی است جسمانی ولی غیر مادّی ؛ لذا حرکتی هم در آن نیست و چون حرکت نیست زمان هم در آن وجود ندارد. از اینرو سوال از سنّ و سال نیز در این عالم بی معنی است. طبق قواعد فلسفی شکل و اندازه و دیگر خصوصیّات بدن برزخی تماماً در اختیار روح است و روح شخص هر گونه بخواهد آن را تغییر می دهد. از نظر فلسفی هر انسانی بی نهایت صورت گوناگون مثالی دارد که در عین کثرت ، همگی یک صورت واحده بوده و همگی صورت او هستند ؛ و روح به تنهایی جامع کمالات همه آن صور است. لذا روح می تواند با هر کدام از این صور که خواست خود را در عالم برزخ ظاهر سازد ؛ که معمولاً ارواح با قویترین و بهترین صورت خود ، خود را ظاهر می سازند ؛ از اینرو در روایات آمده است که اهل بهشت همگی قیافه های جوان دارند ؛ چون صورت جوانی قوی ترین صورت انسان است. طبق نظر این طیف از حکما ، در آخرت نیز انسان با همین بدن جسمانی ولی غیر مادّی محشور می شود که دقیقاً جسم خود اوست ولی مادّی نیست ؛ بلکه نه تنها مادّی نیست بلکه از بدن برزخی نیز بالاتر می باشد. به عبارت دیگر شخص در عالم برزخ با باطن و حقیقت بدن دنیایی خود محشور می شود نه با مادّه ی آن ؛ و در عالم آخرت نیز با باطن بدن برزخی اش حضور خواهد یافت. بنا بر این ، بدن کودک و غیر کودک در عالم برزخ و آخرت فرقی باهم ندارند. سنّ و سال مربوط به عالم زمانیّات است. ضعف کودکی و پیری نیز ناشی از مادّه ی بدن است نه صورت بدن ؛ یعنی ضعف قابل است که اجازه ی دریافت فیض را نمی دهد. بنا بر این ، بعد از جدا شدن انسان از مادّه ــ نه جدا شدن روح از بدن ــ ، این ضعفها نیز منتفی می شوند. در قرآن کریم نیز همواره معاد جسمانی مطرح شده نه معاد مادّی ؛ و هیچ جا نفرموده است هنگام مرگ روح از بدن جدا می شود ؛ بلکه بر عکس طبق بیان قرآن کریم آنچه ملک الموت قبض می کند نفس انسان می باشد. و نفس در فرهنگ قرآن کریم به معنای تمام حقیقت شیء بوده با اصطلاح فلسفی نفس که به معنی مرتبه ی نازل روح می باشد متفاوت است. برخی افراد نا آشنا با مکتب حکمت متعالیه بر ملاصدرا اشکال کرده اند که طبق نظر قرآن کریم ، حتّی استخوانها و پوست انسان نیز محشور می شود ، پس معاد مادّی است. پاسخ حکمت متعالیه این است که:پوست و گوشت و استخوان هم بر سه گونه اند: پوست و گوشت و استخوان مادّی و پوست و گوشت و استخوان برزخی و پوست و گوشت و استخوان اخروی. وقتی ما شخصی را در خواب می بینیم آیا آن شخص پوست و گوشت و استخوان دارد یا نه؟ شکّی نیست که دارد ؛ حتّی گاه می بینیم که آن شخص در خواب ما زخمی می شود و خون نیز از بدن او جاری می گردد. امّا با براهین قاطع عقلی اثبات شده که صور مشاهده شده در هنگام خواب و همچنین صور خیالی انسانی همگی غیر مادّی بوده اموری مجرّد از مادّه اند. پس پوست و گوشت و استخوان غیر مادّی هم داریم. آن موقعی که ما دوستمان را در خواب می بینیم آیا روح اوست که دیده می شود یا ما بدن او را می بینیم؟ وقتی ما کسی را در ذهن خود تصوّر می کنیم ، آیا بدن او در ذهن ماست یا روحش؟ شکّی نیست که بدن اوست ؛ آنهم عین بدن او نه مشابه آن. چون اگر گفته شود آنچه به ذهن ما می آید خود شیء نیست بلکه چیز دیگری است سفسطه لازم می آید و راه هر گونه علمی به عالم خارج بسته می شود. حاصل سخن اینکه بدن اخروی شخص ، حقیقتاً بدن اوست امّا صورت مجرّد بدنش نه مادّه ی بدنش ؛ و آنچه در چرخه ی طبیعت قرار داشته و دائماً به وسیله ی تغذیه جایگزین می شود مادّه بدن است نه صورت آن.چیزی هم که بعد از مرگ از انسان در دنیا باقی ماند ، مادّه ی بدن اوست نه حقیقت بدنش. پاسخ دوم به شبهه ی مرغان ابراهیم(ع)در اینکه خداوند متعال می تواند استخوانها و گوشتهای پوسیده را در همین دنیا دوباره گرد آورده و دوباره همان شخص را زنده نماید و صورت بدن برزخی را بر قامت آن موادّ بپوشاند شکّی نیست ؛ لکن این می شود رجعت مادّی نه معاد جسمانی. طرفداران حکمت متعالیه نیز نه تنها منکر رجعت مادّی نیستند بلکه آن را تأیید می کنند ؛ بلکه فراتر از تأیید ، برخی از اینها از آن جهت که خودشان به مقام مظهریّت اسماء الهی رسیده اند ، موت اختیاری دارند یا می توانند موجودات مرده را به اذن خدا زنده سازند. برای مثال ، آقا سید علی قاضی که طرفدار حکمت متعالیه بود ، منقول است که به اذن الهی قدرت احیاء حیوانات مرده را داشت. در هیچ آیه و روایتی نیست که عالم آخرت همان دنیاست ؛ بلکه در روایات اهل بیت (ع) تصریح شده که عالم آخرت هم اکنون موجود می باشد و رسول خدا (ص) در سفر معراجی خویش از آن بازدید فرمودند. از طرف دیگر ، روایات تصریح دارند که محلّ بهشت و جهنّم آخرت زمین است. و از سوی سوم قرآن کریم تصریح دارد که در قیامت ، زمین به غیر این زمین کنونی تبدیل می شود. و باز بیان داشت که حضرت ابراهیم (ع) ملکوت آسمانها و زمین را مشاهده نمود. از کنار هم گذاشتن این اطّلاعات می توان گفت که آخرت هم اکنون موجود است و محلّ آن هم زمین می باشد ؛ امّا نه زمین دنیایی بلکه زمین مجرّد که باطن همین زمین می باشد. نیز روایات فراوانی موجود است که مرتبه ی وجودی بهشت فراتر از برخی ملائک مجرّد است ؛ پس بهشت برتر از ملائک مجرّد چگونه می تواند مادّی باشد. « سفیان ثورى گوید: از جعفر بن محمّد علیه السّلام پرسیدم درباره ی نون. پاسخ داد: نون نهری است در بهشت، خدای عز و جل فرمود: بسته شو، بسته شد و مداد(مرکّب) شد، سپس خدای عز و جل به مداد فرمود: بنویس، و قلم در لوح محفوظ نگاشت آنچه بود و آنچه خواهد بود تا روز قیامت، مداد از نور بود، و قلم از نور، و لوح لوح نور. سفیان گوید: گفتم: یا ابن رسول اللَّه برایم امر لوح و قلم و مداد را بهتر بیان کن و به من بیاموز از آنچه خدا به تو آموخته. فرمود: یا ابن سعید اگر تو اهل برای پاسخ نبودى پاسخت نمی دادم. نون فرشته ای است که به قلم می رساند و او هم فرشته ای است که به لوح می رساند و او هم باز فرشته ای است که به اسرافیل می رساند، و اسرافیل به میکائیل می رساند، و میکائیل به جبرئیل می رساند، و جبرئیل به انبیاء و رسل می رساند. گوید سپس به من فرمود: اى سفیان برخیز که بر تو ایمن نیستم.»( بحار الأنوار ،ج 54، ص368)حضرت ابراهیم (ع) و عزیر نبی (ع) از خداوند متعال نخواستند که معاد را نشانشان دهد بلکه خواستند زنده شدن مردگان را ببینند ؛ لذا خداوند متعال نیز همین را نشان داد. حضرت عزیر در اصل زنده شدن مردگان دچار بهت و حیرت شد و خواست تا قدرت خدا را مشاهده نماید ؛ لذا آنگاه که آن حقیقت را مشاهده نمود فرمود: « ... أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ ــــ مى دانم که همانا خدا بر هر چیزی قادر است»(البقرة:259)اگر عزیر (ع) نه به نحو رجعت و بلکه به نحو معادی زنده شد ، پس باید تمام مواقف آخرت را هم پشت سر می گذاشت. در حالی که آن حضرت در مدّت مرگش ـ که صد سال طول کشید ـ حتّی از عالم برزخ نیز خبردار نشد و مراحل برزخ را هم طی نکرد کجا رسد مواقف آخرت را. حضرت ابراهیم (ع) نیز کیفیّت احیاء را پرسید نه کیفیّت جسم اخروی یا کیفیّت آخرت را. به تعبیر دیگر ، هر دو بزرگوار در حقیقت از رجعت سوال نمودند نه از آخرت ؛ و البته حضرت عزیر از اصل زنده شدن پرسید امّا حضرت ابراهیم (ع) از کیفیّت آن.در موردی هم که خداوند متعال با کفّار منکر معاد محاجّه نمود ، باز خواست قدرت خود را بر احیاء اموات اثبات کند نه اینکه خواست حقیقت معاد را روشن سازد. منکر معاد در امکان آن به نحو رجعت شکّ دارد کجا رسد که بتوان برای او پرده از حقیقت معاد برداشت. اینان در قدرت خدا دچار تردید بودند لذا خداوند با ذکر خلقت اوّلیّه خواست بفهماند که خدا بر احیاء اموات نیز تواناست ؛ و اگر آنها معاد را در همین سطح ابتدایی نیز قبول می کردند باز غنیمت بود. امّا برخلاف حضرت ابراهیم و حضرت عزیر که معاد را نه با حقیقتش بلکه در قالب دنیایی آن مشاهده نمودند ، رسول خدا (ص) خودِ عالم آخرت و اهل آن را در سفر معراجی خویش مشاهده نمود و عجیبتر آنکه حتّی وضع آیندگان از امّت خود را نیز در آنجا مشاهده فرمودند ؛ که این خود نشان از فرازمانی بودن عالم آخرت دارد.در خاتمه عرض می شود: برخی از حکمای الهی حتّی تصریح نموده اند که بدن اخروی انسانها از همین ذرّات بدن دنیایی آنهاست ؛ لکن نه از ذرّات مادّی آنها ؛ بلکه به حکم آیه « بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ـــــ ملکوت همه چیز به دست اوست؛ و شما را به سوى او بازمى گردانند »(یس:83) ، همین ذرّات دنیایی بدن نیز صورتی مجرّد دارند و بدن برزخی شخص به نحو بساطت دارای آن ذرّات ملکوتی نیز می باشد ؛ کما اینکه ملکوت اعضای بدن را نیز دارد. در آخرت نیز صورت اخروی همین ذرّات و همین اعضاء در بدن مجرّد اخروی حضور خواهند داشت ؛ لکن نه به نحو ترکیب دنیایی بلکه به همان صورت که صور خیالی ما اعضا و ذرّات مجرّد دارند. مؤیّد قرآنی این مطلب این آیه است که می فرماید: «یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار ــــ در آن روز که این زمین به زمین دیگر، و آسمانها(به آسمانهاى دیگرى) مبدل مى شوند، و آنان در پیشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مى گردند »(إبراهیم:48) در حالی که از آیات دیگر بر می آید که در روز قیامت تمام عالم مادّه در هم فرو می ریزد. پس آن روز اثری از زمین مادّی نیست بلکه زمین نیز با مرگی مناسب خود به ملکوت و جبروت خود می پیوندد و ابدان مردمان از همان زمین مجرّد بر می آیند همانگونه که امروز از همین زمین مادّی برآمده اند ؛ لکن برآمدن در هر نشئه ای مناسب با خود آن نشئه است. ـ روایاتی چند در باب کیفیّت زمین آخرتیرسول خدا (ص) فرمودند: « یُحْشَرُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى أَرْضٍ بَیْضَاءَ عَفْرَاءَ کَقُرْصَةِ النَّقِیِّ لَیْسَ فِیهَا مَعْلَمٌ لِأَحَدٍ وَ السَّمَاءُ تَذْهَبُ شَمْسُهَا وَ قَمَرُهَا وَ نُجُومُهَا ـــــ مردم در روز قیامت روى زمینى سفید رنگ و گندمگون چون قرص نان سفید ، محشور شوند، که براى کسى نشانه اى روى آن صفحه زمین وجود ندارد و خورشید، ماه و ستارگان آسمان مى روند » (مجموعة ورام ، ج 1 ،ص293)« عَنْ عَجْلَانَ أَبِی صَالِحٍ قَالَ دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذِهِ قُبَّةُ آدَمَ ع قَالَ نَعَمْ وَ لِلَّهِ قِبَابٌ کَثِیرَةٌ أَلَا إِنَّ خَلْفَ مَغْرِبِکُمْ هَذَا تِسْعَةٌ وَ ثَلَاثُونَ مَغْرِباً أَرْضاً بَیْضَاءَ مَمْلُوَّةً خَلْقاً یَسْتَضِیئُونَ بِنُورِهِ لَمْ یَعْصُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ طَرْفَةَ عَیْنٍ مَا یَدْرُونَ خُلِقَ آدَمُ أَمْ لَمْ یُخْلَقْ یَبْرَءُونَ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَان ــــ عجلان ابى صالح مى گوید: مردى خدمت امام صادق علیه السّلام رسید و به حضرت عرض کرد: قربانت گردم، این گنبد آدم علیه السّلام است؟ حضرت فرمودند:آرى و خدا را گنبدهاى بسیار است بدان که پشت این مغرب شما 39 مغرب است ، زمینى است سفید (درخشان) پر از خلقى که به نور او نور می گیرند و خداى عزّ و جلّ را یک چشم به هم زدن نافرمانى نکرده اند ؛ ندانند خدا آدم را آفریده یا نه بیزارند از فلان و فلان. » (الکافی ،ج 8 ،ص231) این زمین یقیناً در عوالم مجرّد است چون خلق آن همگی معصومند ؛ و چون از از خلق زمین خبر ندارند معلوم می شود از کرّوبیان می باشند که توجّه به عالم مادون ندارند. و آن زمین سفید است و با نور خدا روشن می شود. تعبیر « أَرْضاً بَیْضَاءَ » در روایت قبل نیز آمد که راجع به زمین محشر بود. همچنین درباره ی زمین اخروی در آیه69 زمر آمده که: « وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها ـــ و زمین(در آن روز) به نور پروردگارش روشن مى شود » ، که این تعبیر درباره ی این زمین مجرّد نیز آمده است. مراد از « خَلْفَ مَغْرِبِکُمْ ــ پشت مغرب شما » نیز به احتمال زیاد ، باطن افق ماست که افقهای ملکوت و جبروت باشند. خداوند متعال در حقّ جبرئیل امین فرمود: « وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى ــــ در حالى که در اُفق اعلى قرار داشت » (النجم:7) ؛ « وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبینِ ــــ او(جبرئیل) را در اُفق روشن دیده است » (التکویر:23). در اصطلاح عرفا از قوس نزول تعبیر به مشرق و از قوس صعود تعبیر به مغرب می شود ؛ کتاب « سیاحت غرب » آیة الله قوچانی نیز از همینجا بدین نام مزیّن گشته است.امام صادق علیه السّلام فرمودند « إِنَّ مِنْ وَرَاءِ أَرْضِکُمْ هَذِهِ أَرْضاً بَیْضَاءَ ضَوْؤُهَا مِنْهَا فِیهَا خَلْقٌ یَعْبُدُونَ اللَّهَ لَا یُشْرِکُونَ بِهِ شَیْئاً یَتَبَرَّءُونَ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَان ــــــ براستى خدا را در ورای این زمین شما زمین سفید (درخشان ) است که روشنایی این زمین از آن است. در آن زمین خلقى است که خدا را می پرستند و چیزى را با او شریک نسازند و همه از فلان و فلان بیزارى جویند.» ( بحار الأنوار ، ج 54 ،ص329)نافع با امام باقر (ع) گفت: «... قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ أَیَّ أَرْضٍ تُبَدَّلُ؟ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع خُبْزَةً بَیْضَاءَ یَأْکُلُونَهَا حَتَّى یَفْرُغَ اللَّهُ مِنْ حِسَابِ الْخَلَائِقِ ـــــ مرا خبر ده از این آیه « روزى که زمین به غیر این زمین تبدیل گردد و آسمانها نیز » زمین به چه چیزی دگرگون مى شود؟ امام فرمودند: به نان سفیدى که آن را مى خورند تا خداوند از حساب خلایق فارغ شود. » (الإحتجاج على أهل اللجاج ، ج 2 ،ص325) ـ روایاتی چند در باب سبقت خلقت بهشت و جهنّم بر دنیاروایات فراوانی است که خلقت بهشت و جهنّم را مقدّم بر خلقت عالم مادّه می دانند ؛ پس چگونه ممکن است این دو موجودات مادّی باشند حال آنکه آفرینش یافتند آن هنگام که عالم مادّه ای آفریده نشده بود؟قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): « إِنَّ لِلَّهِ نَهَراً دُونَ عَرْشِهِ وَ دُونَ النَّهَرِ الَّذِی دُونَ عَرْشِهِ نُورٌ نَوَّرَهُ وَ إِنَّ فِی حَافَتَیِ النَّهَرِ رُوحَیْنِ مَخْلُوقَیْنِ- رُوحُ الْقُدُسِ وَ رُوحٌ مِنْ أَمْرِهِ وَ إِنَّ لِلَّهِ عَشْرَ طِینَاتٍ خَمْسَةً مِنَ الْجَنَّةِ وَ خَمْسَةً مِنَ الْأَرْضِ فَفَسَّرَ الْجِنَانَ وَ فَسَّرَ الْأَرْضَ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ نَبِیٍّ وَ لَا مَلَکٍ مِنْ بَعْدِهِ جَبَلَهُ إِلَّا نَفَخَ فِیهِ مِنْ إِحْدَى الرُّوحَیْنِ وَ جَعَلَ النَّبِیَّ ص مِنْ إِحْدَى الطِّینَتَیْنِ ـــــــ براى خدا نهرى است پایینتر از عرش خودش و پایینتر از آن نهری که پایینتر از عرش است نورى است که خدا فروزانش نموده ؛ و در دو کناره ی آن نهر دو روح آفریده یکى روحُ القُدُس و دیگرى روحٌ مِن امره ؛ و همانا براى خدا ده طینت باشد که پنج تای آنها از بهشتند و پنج دیگر از زمین، و دو بخش بهشتى و زمینى را شرح داد و سپس فرمود: هیچ پیمغبر و فرشته اى ـ و در برخی منابع امامى ـ پس از او را خدا نسرشته جز آنکه در او یکى از این دو روح را دمید، و پیغمبر را از یکى از این دو طینت ساخته. » (الکافی، ج 1 ،ص389 )این روایت حاکی است که جایگاه بهشت زمین مادّی نیست یقیناً ؛ بلکه برای اهل دقّت روشن است که بهشت اخروی فراتر از زمین پنجم است که بطن پنجم زمین مادّی است. « عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ ... قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أَ هُمَا الْیَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ فَقَالَ نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ رَأَى النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَإِنَّ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْیَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَیْرُ مَخْلُوقَتَیْنِ فَقَالَ ع مَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ أَنْکَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَدْ کَذَّبَ النَّبِیَّ ص وَ کَذَّبَنَا وَ لَیْسَ مِنْ وَلَایَتِنَا عَلَى شَیْ ءٍ وَ خُلِّدَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ. یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ وَ قَالَ النَّبِیُّ ص لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَى السَّمَاءِ أَخَذَ بِیَدِی جَبْرَئِیلُ فَأَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ فَنَاوَلَنِی مِنْ رُطَبِهَا فَأَکَلْتُهُ فَتَحَوَّلَ ذَلِکَ نُطْفَةً فِی صُلْبِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَى الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ فَکُلَّمَا اشْتَقْتُ إِلَى رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِی فَاطِمَة ــــــــ عبد السلام بن صالح هروی گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم یا ابن رسول اللَّه به من خبر ده از بهشت و دوزخ که آیا امروزه خلق شده اند؟ فرمودند: آرى رسول خدا (ص) هنگام معراجش در بهشت وارد شد و دوزخ را هم دید. به او عرض کردم: جمعى معتقدند که آن دو امروز مقدّرند و مخلوق نیستند. فرمودند:آنها از ما نیستند و ما هم از آنها نیستیم ؛ هر که منکر وجود فعلى بهشت و دوزخ است پیغمبر و ما را تکذیب کرده و از اهل ولایت ما نیست و در آتش دوزخ مخلّد است. خدا فرموده:« اینست دوزخى که مجرمان آن را دروغ می شمردند میان آن و حمیم داغ می گردند.» (الرحمن:43- 44) پیغمبر فرمود: چون مرا به آسمان بردند جبرئیل دست مرا گرفت و به بهشت برد و از خرمایش به من داد و خوردم و در صلب من نطفه شد و چون به زمین آمدم با خدیجه مواقعه کردم و به فاطمه آبستن شد و فاطمه حوراء انسیه است ؛ و هر گاه مشتاق بوى بهشت شوم فاطمه دخترم را می بویم .» ( أمالی الصدوق، ص461)این روایت حاکی است که بهشت بر زمین مادّی واقع نیست بلکه هم اکنون در جایگاه خود وجود دارد ؛ و جایگاه او همانجاست که رسول خدا در معراج وارد آن شد و آنجا موطن ملائک است.امام باقر (ع) فرمودند: « یَا جَابِرُ کَانَ اللَّهُ وَ لَا شَیْ ءَ غَیْرُهُ وَ لَا مَعْلُومَ وَ لَا مَجْهُولَ فَأَوَّلُ مَا ابْتَدَأَ مِنْ خَلْقٍ خَلَقَهُ أَنْ خَلَقَ مُحَمَّداً ص وَ خَلَقَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ مَعَهُ مِنْ نُورِهِ وَ عَظَمَتِهِ فَأَوْقَفَنَا أَظِلَّةً خَضْرَاءَ بَیْنَ یَدَیْهِ حَیْثُ لَا سَمَاءَ وَ لَا أَرْضَ وَ لَا مَکَانَ وَ لَا لَیْلَ وَ لَا نَهَارَ وَ لَا شَمْسَ وَ لَا قَمَرَ یَفْصِلُ نُورُنَا مِنْ نُورِ رَبِّنَا کَشُعَاعِ الشَّمْسِ مِنَ الشَّمْسِ نُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَى وَ نُقَدِّسُهُ وَ نَحْمَدُهُ وَ نَعْبُدُهُ حَقَّ عِبَادَتِهِ ثُمَّ بَدَا لِلَّهِ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَخْلُقَ الْمَکَانَ فَخَلَقَهُ وَ کَتَبَ عَلَى الْمَکَانِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ- عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَصِیُّهُ بِهِ أَیَّدْتُهُ وَ نَصَرْتُهُ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ الْعَرْشَ فَکَتَبَ عَلَى سُرَادِقَاتِ الْعَرْشِ مِثْلَ ذَلِکَ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ فَکَتَبَ عَلَى أَطْرَافِهَا مِثْلَ ذَلِکَ ثُمَّ خَلَقَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ فَکَتَبَ عَلَیْهَا مِثْلَ ذَلِکَ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَةَ وَ أَسْکَنَهُمُ السَّمَاءَ ـــــــ ای جابر! خدا بود در حالى که هیچ چیز با او نبود نه معلوم و نه مجهول ، اوّلین موجودى که آفرید محمّد مصطفى علیه السّلام بود ؛ ما اهل بیت را نیز با او آفرید از نورش و عظمتش ؛ پس ما را به صورت سایه اى سبز در مقابل خود نگه داشت آن موقع که وجود نداشت آسمان و زمین و شب و روز و خورشید و ماه. نور ما از نور خدا جدا گشت مانند پرتو خورشید از خورشید. ما او را تسبیح و تقدیس و ستایش می کردیم و عبادتى واقعى می نمودیم. بعد خدا اراده نمود که مکان را بیافریند آن را آفرید و بر مکان نوشت لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ، علی امیر المؤمنین و وصى او است بهوسیله علی او را تأیید و نصرت دادم.سپس عرش را آفرید و بر سرادق عرش همان جملات را نوشت ؛ آنگاه آسمانها را آفرید و بر اطراف آن همین کلمات را نوشت ؛ بعد بهشت و جهنّم را آفرید و بر آنها نیز همین جملات را نوشت ؛ سپس ملائکه را آفرید و آنها را ساکن آسمان گردانید » (بحار الأنوار ، ج 25 ،ص18 )این روایت نیز به وضوح نشان می دهد که مرتبه ی بهشت و جهنّم فراتر از مرتبه ملائک می باشد و آنگاه که آن دو خلق گشته اند ، بسیاری از مجرّدات نبوده اند کجا رسد که عالم مادّه بوده باشد. پس چگونه ممکن است این دو مخلوق خدا مادّی باشند. ـ روایاتی چند در باب بدن مجرّد آدمیأبى ولّاد حنّاط گوید: به امام صادق (ع) گفتم: « جُعِلْتُ فِدَاکَ یَرْوُونَ أَنَّ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِینَ فِی حَوَاصِلِ طُیُورٍ خُضْرٍ حَوْلَ الْعَرْشِ فَقَالَ لَا الْمُؤْمِنُ أَکْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ أَنْ یُجْعَلَ رُوحُهُ فِی حَوْصَلَةِ طَیْرٍ لَکِنْ فِی أَبْدَانٍ کَأَبْدَانِهِم ـــــــ قربانت گردم ، روایت کنند که ارواح مؤمنان در چینه دان پرندگانى سبزند گرد عرش. فرمودند: نه، مؤمن گرامی تر است نزد خدا از اینکه روحش را در چینه دان پرنده نهد، بلکه در بدنی باشند همچون بدنهای خودشان.» (بحار الأنوار ، ج 58،ص50 ) امام صادق (ع) فرمودند:« فَإِذَا قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَیَّرَ تِلْکَ الرُّوحَ فِی قَالَبٍ کَقَالَبِهِ فِی الدُّنْیَا فَیَأْکُلُونَ وَ یَشْرَبُونَ فَإِذَا قَدِمَ عَلَیْهِمُ الْقَادِمُ عَرَفُوهُ بِتِلْکَ الصُّورَةِ الَّتِی کَانَتْ فِی الدُّنْیَا ــــــ چون خدای عزّ و جلّ جانش (جان مومن) را بگیرد در کالبدى نهد چون کالبد دنیایی اش ؛ پس می خورند و می نوشند، و چون تازه واردى بدانها رسد او را به همان صورتى که در دنیا بوده می شناسند.» ( بحار الأنوار ، ج 58 ،ص50 ) « بِسَنَدٍ مُوَثَّقٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نَتَحَدَّثُ عَنْ أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّهَا فِی حَوَاصِلِ طُیُورٍ خُضْرٍ تَرْعَى فِی الْجَنَّةِ وَ تَأْوِی إِلَى قَنَادِیلَ تَحْتَ الْعَرْشِ فَقَالَ لَا إِذاً مَا هِیَ فِی حَوَاصِلِ طَیْرٍ قُلْتُ فَأَیْنَ هِیَ قَالَ فِی رَوْضَةٍ کَهَیْئَةِ الْأَجْسَادِ فِی الْجَنَّة ـــــــ به سند موثق از أبى بصیر روایت شده که گفت: به امام صادق (علیه السّلام) گفتم: به ما گویند از ارواح مؤمنان که در چینه دان پرندگان سبزى باشند که در بهشت بچرند و در قندیلهاى زیر عرش آشیانه دارند. امام فرمودند: چنین نیست، در چینه پرنده نباشند. گفتم: کجا باشند؟ فرمودند: در باغی در بهشت باشند همانند اجساد. » (بحار الأنوار ،ج 58 ،ص50) همه این روایات وجود بدن مجرّد را تصدیق می کنند که دقیقاً شبیه بدنهای دنیایی هستند امّا در دنیا نیستند بلکه در بهشت می باشند. واقعاً عجب است از کسانی که این همه روایات را می بینند و در مضامین آنها دقّت نمی کنند. و عجیبتر گفتار کسانی است که باور دارند زندگی مجرّد انسان را در عالم برزخ و آنگاه ادّعا می کنند که زندگی اخروی او با بدن مادّی خواهد بود. یعنی بعد از رها گشتن از بند مادّه ی مزاحم و به دور از مقام قرب الهی ، دوباره در بند مادّه در می آید. عجبا که اینها خدا را چون کودکان اهل بازی پنداشته اند که می سازد و خراب می کند و دوباره می سازد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image